صفاتیه
| صفاتیه | |
|---|---|
| نام | صفاتیه |
| عقیده | 1. صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام برای خداوند «ازلی» است. 2. فرقی بین صفات ذات و صفات فعل وجود ندارد. |
صفاتیه، بهعنوان یک فرقۀ خاص شناخته نمیشوند، بلکه گروهی از متکلمان مسلمان هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را برای خداوند «ازلی» دانسته و در برابر معتزله که قائل به عینیت ذات و صفات و معروف به معطله هستند، مخالفت کردند.
علت نامگذاری
چون کرّامیه و مشبّهه از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، فرقهشناسان، آنان را از «صفاتیه» برشمردند[۱]. با این حال، ابنحزم میگوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و افرادی چون هشام که از رؤسای رافضه بودهاند، اختراع کردند و عدهای از اصحاب کلام، ندانسته آن را به کار بردند[۲].
انشعابات صفاتیه
فرقههای اشاعره، مشبهه و کرّامیّه از جمله فرق صفاتیهاند[۳][۴][۵]. علاوه بر این، عبدالقاهر بغدادی، اصحاب مالک، شافعی، اوزاعی، ثوری، ابی حنیفه و ابن ابی لیلی و نیز اصحاب احمد بن حنبل و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد[۶].
آرای صفاتیه
صفاتیه فرقی بین صفات ذات و صفات فعل نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین صفات خبریه مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» میدانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند. اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل میدانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در قرآن- مانند قول خداوند که فرمود:
الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی [طه–5]
یعنی خداوند رحمان كه بر عرش استيلا يافته است و فرمود:
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ [ص–75]
یعنی: اى ابليس چه چيزی تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى آيا تكبر نمودى يا از جمله برتریجویانی و
وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا .. [فجر–22]
و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند؛ عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آنچه که در «کتاب اللّه» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر، این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را بر ظاهرش حمل کنیم، در نتیجه در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و امامان خود را به خداوند تشبیه کردند.
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند مالک بن انس بودند که درباره آیه:
الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی [طه–5]
میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «بدعت» است.
احمد بن حنبل و سفیان ثوری و داوود بن علی اصفهانی و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به عبداللّه بن سعید کلابی، ابوالعباس قلانسی و حارث بن اسد محاسبی رسید. اینان نیز به علم کلام مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا اینکه در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود ابوعلی جبایی گفتگو و سر انجام سخن سلف را تأیید کرد[۷].
پانویس
- ↑ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 301، با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 1، ص 377.
- ↑ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 339.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج 1 ص 84.
- ↑ شمسالدین محمد آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272.
- ↑ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 338.
- ↑ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 301، با ویرایش و اصلاح عبارات.