پرش به محتوا

سلمانیه

از ویکی‌وحدت
سلمانیه
نامسلمانیه
عقیدهگزافه‌گویی درباره سلمان صحابه پیامبر. آنها قائل به نبوت سلمان فارسی‏‌ بودند و حتی گروهی به خدایی او اعتقاد داشتند و معتقد بودند که آیه: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ... [زخرف–45] درباره سلمان است. یعنی ای پیامبر ! از کسی که پیش از تو فرستادیم (یعنی سلمان) سؤال کن.

سلمانیه‏ به گزافه‏‌گویانی می‌گفتند که مدعی پیروی از سلمان فارسی بودند.

شرح حال سلمان

سلمان از یاران قدیم رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله) بود و نام خویش را سلمان‌الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به‌ شمار می‌رفت و عمرش بسیار طولانی بود. در اینکه زادگاه وی کجا است، اختلاف کرده‌‏اند بعضی او را از پارس و بسیاری از منطقه جی اصفهان دانسته‏‌اند. سلمان فارسی و صهیب‌ رومی (یونانی) و بلال‌ حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که به دین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کرده‌‏اند. به قول محمد‌بن‌اسحاق که قدیمی‏‌ترین سیره‌نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنابراین، نام واقعی سلمان به‌ درستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین نام خوانده نشد. به نظر می‌رسد که سلمان فارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی‌نژاد نصرانی که در منطقه شامات ساکن بودند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درست‌کار و حقیقت‌جو بوده است، کشیشان آرامی‌زبان او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درست‌کار و متقی خوانده‏‌اند. با اینکه سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطایا مانند دیگر اصحاب پیامبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهره‏‌مند می‏‌شد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل‌، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتاب‌هایی از رومیان و یهودان خواند. بعضی‌ها نوشته‏‌اند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرایید. سلمان همواره در جستجوی دین حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام، انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی‌القری» رسید و چون در کتاب‌های پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنی‌کلب بود. سرانجام ایشان را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان‌ بن‌ اشهل از بنی‌قریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانیِ تاکستان خود گماشت. سلمان در آنجا مژده ظهور پیامبر جدید را شنید و در سال اول هجری قمری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص‏ در لشکر عرب خدمت می‏‌کرد و منطقه تیسفون بدون خون‌ریزی بسیار و صرفا با نصایح او به ایرانیان مبنی بر منع از مقاومت؛ فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمان‌روایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب شد و سرانجام در همان شهر و در سال 36 هجری‌ قمری همزمان با خلافت عثمان‌ بن‌ عفان درگذشت و در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد. آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و به دست سطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانی در سال (1623- 1640 م) تجدید بنا و مجددا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با اینکه حاکم مداین بود، اما از مستمری و عطای دولتی خویش بهره‏‌مند نمی‌شد و آن را به درویشان و تنگ‌دستان می‏‌داد و از خوص (برگ خرما) جامه‏‌ای بر تن داشت و با نان جو خود را سیر می‌‏کرد. بخاری و مسلم در صحاح خود شصت حدیث از او روایت کرده‌‏اند. ابن‌بابویه قمیّ نیز کتابی به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است. کشّی می‌‏نویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت برای‌شان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (صلّی‌الله علیه وآله) خود را به دوستی با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را می‌‏دانست و پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به او فرمود که علی ‌(علیه‌السّلام) را امیرالمؤمنین بداند. از آغاز قرن دوم هجری قمری، نزدیکی سلمان به خاندان پیامبر و ایرانی بودن او بسیاری از غُلاة شیعه را مجذوب وی کرد. کیسانیه قدیمی‏‌ترین فرقه‌ای بودند که به سلمان فارسی ارادت می‌‏ورزیدند و حتی بعضی از ساده‌‏لوحان عرب گمان می‏‌کردند که حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) اخباری را که در قرآن آمده از او یاد می‌‏گیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات»، برخی از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانی است برای رسالت خدایی سلمان. امّا بنابر اعتقاد عموم امامیه، سلمان نخستین شخص از سه حواری پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله ) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص حضرت بودند. او پس از فوت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) نیز نزد امام علی (علیه‌السّلام) همین مقام را داشت و پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) در نهان، او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستی خود را با علی (علیه‌السّلام) اظهار کند.

فرقه‌های منسوب به سلمان

سینیه، عینیه و میمیه

بعضی از فرقه‌های سلمانیه بنابر اختصار خود را «سینیه» می‏‌نامیدند و می‌‏گفتند: سلمان یعنی سین بالاتر از امام است و حتی تا مرتبه الوهیت بالا می‏‌رود و نیز سلمان را در تثلیث حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) و امام علی (علیه‌السّلام) داخل می‌‏کردند. از امام علی (علیه‌السّلام) تعبیر به عین و از محمد (صلّی‌الله علیه وآله) تعبیر به «م» می‏‌نمودند و گاهی خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» می‌‏خواندند که هر سه آنها تجلی خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة‌بن‌سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.

اعتقاد به نبوت سلمان

ابو‌حاتم رازی می‏‌نویسد: سلمانیه قائل به نبوت سلمان فارسی‏‌ بودند و حتی گروهی به خدایی او اعتقاد داشتند و می‌گفتند که آیه: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا .. [زخرف–45] درباره سلمان است. یعنی ای پیامبر! از کسی که پیش از تو فرستادیم (یعنی سلمان) سؤال کن.

نفر ششم آل عبا

بنابر قول کشّی، بشّار شعیری سلمان را در کنار پنج تن آورده و عدد آنان را به شش تن رسانیده است که عبارتند از: محمد (صلّی‌الله علیه وآله)، امام علی (علیه‌السّلام) حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) ، امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) و سلمان[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷].

پانویس

  1. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 230.
  2. ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 ق، ج 4، ص 53- 67.
  3. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، انتشارات السعادة، سال 1932 م، ج 1، ص 185.
  4. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر، سال 1950 م ج 1، ص 13.
  5. سعد بن عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمدجواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 م، ص 52- 57- 59- 61.
  6. عبدالرحمن بدوی، شخصیات قلقة فی الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 م، ص 1- 52.
  7. محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی، رجال کشّی، ص 133.