غیلانیه
غیلانیه | |
---|---|
![]() | |
موسس | ابومروان غیلان بن مسلم دمشقی |
عقیده | هر کسی «کتاب» و «سنت» را اقامه کند، مستحق امامت است و آن مقام جز بهاجماع امت بهدست نمیآید. |
غیلانیه شاخه ای از فرقه «مرجئه» و از پیروان ابومروان غیلان بن مسلم دمشقی بودند که در سال 105 هجری قمری از دنیا رفت.
تاریخچه
قاضی عضدالدین ایجی در کتاب «مواقف» گاهی او را مروان و زمانی ابومروان بن غیلان خوانده و در «فرق الشیعة» نوبختی و «المقالات و الفرق» ابی خلف اشعری، نام او غیلان بن مروان آمده است و او را از اهل شام دانستهاند. محمد بن اسحاق الندیم میگوید که غیلان دارای رسائلی است که در دو هزار ورقه نوشته شده است. او را متهم کردند که در جوانی از پیروان حارث بن سعید بود. وی در دوران فرمانروایی هشام بن عبدالملک در ابتدا از نزدیکان دستگاه حکومت بود، اما چون دیگر بار عقائد قدری را آشکار کرد و مردم را بدان فراخواند و همچنین نظریه امویان در باب خلافت را رد کرد و با سیاستهای مالی حکومت مخالفت ورزید؛ هشام او را دستگیر کرد و اوزاعی فقیه معروف، به قتل او فتوا داد تا آن که وی را در دروازه کیسان دمشق بهدار آویختند[۱][۲][۳].
موسس
غیلان پیشوای قدریه شام بود. وی این عقیده را در طول سفری که معبد جهنی بهشام داشته از او گرفته است. عبدالقاهر بغدادی وی را پایهگذار فرقه غیلانیه از مرجئه قدریه میداند[۴].
عقاید
وی مردی بلیغ و فصیح بود و بعد از معبد جهنی، دومین کسی بود که درباره قدر سخن گفت و آن را توانایی انسان و خیر و شر را از بنده دانست و معتقد بود هر کسی «کتاب» و «سنت» را اقامه کند، مستحق امامت است و آن مقام جز بهاجماع امت بهدست نمیآید[۵] غیلان میان «قدر» و «ارجاء» جمع کرد و میگفت که ایمان، معرفت دوم بهخداوند و مهر و فروتنی بهوی و اقرار بهآن چیزی است که پیامبر آورده است. در نگاه او، معرفت نخستین از روی ناچاری است و ایمان نمیباشد. همچنین بغدادی از زبرقان نقل میکند که وی در «مقالات» خود از غیلان نقل میکند که ایمان اقرار به زبان میباشد و معرفت بهخدای تعالی ضروری است و از ایمان نیست[۶][۷]. غیلان معتقد بود که چیزی از ایمان کم نمیشود، بلکه بر آن افزدوه میشود و مومنین نسبت بههم برتری ندارند[۸]. در نظر او، خدا میتواند گناهکاران اهل قبله را هم عذاب کند و هم میتواند ببخشد، پس اگر کسی را عذاب کند و یا حتی اگر او را مخلد در آتش کند، او را بهجهت گناهی که انجام داده عذاب کرده و اگر یک نفر را ببخشد، همه کسانی را که مثل او هستند (در میزان گناه) نیز میبخشد[۹]. غیلان همچنین بهنفی صفات و مخلوق بودن قرآن عقیده داشت و میگفت خیر و شر از خود بندگان است[۱۰].
پانویس
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 348 با ویرایش فنی و اصلاحات در عبارات
- ↑ حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، سال 1383 ش، ج 1، ص ۶۳.
- ↑ همان، ص ۶۴.
- ↑ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، قاهره، انتشارات دار التراث، ج ۱، ص ۲۰۵.
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 348، با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ج ۱، ص ۱۳۶.
- ↑ محمد جواد مشکور، همان، ص 349 با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ همان.
- ↑ امیر مهنا و علی خریس، جامع الفرق والمذاهب، بیروت،انتشارات مرکز الثقافی العربی، سال 1994 م، ج ۱، ص ۱۵۴.
- ↑ حسین صابری، همان، ص ۶۴.