علویان
علویان | |
---|---|
علویان جمع علوی به خاندان علی بن ابی طالب و شیعیان ایشان گفته میشود. واژه علوی در لغت منسوب به حضرت علی (علیهالسّلام) است اما در اصطلاح کاربردهای متعددی داشته است.
ریشهیابی لغت علوی
علوی در لغت منسوب به امام علی (علیهالسّلام) است. این واژه در اصطلاح در معانی متعددی به کار رفته است که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد[۱]:
- کسی که از اولاد علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلامالله علیها) و یا از نسل آنان باشد. در این تعریف واژه علوی با سید مترادف میشود.
- افرادی که پس از قتل عثمان، علی (علیهالسّلام) را در این قتل متهم ننموده و برای انتقام خون عثمان، از عایشه و معاویه حمایت نکردند. علوی در این تعریف در برابر عثمانی (عثمانیه) است[۲].
- کسی که علی را برتر از سه خلیفه نخست میداند و پیرو او است. بر اساس این تعریف، اصطلاح علوی با اصطلاح شیعه در یک معنا به کار میرود[۳].
کاربرد واژه علوی در طول تاریخ
در بسیاری از منابع و گزارشهای تاریخی که سخن از علویان در قرون نخستین شده منظور از آن گروههای مختلف شیعه اعم از امامیه و غیر آن نظیر زیدیه بوده است. علویان در طول تاریخ در مناطق مختلف خراسان، ایران، عراق، حجاز، یمن، شام و شمال آفریقا میزیستهاند. آنان بیشتر از فرزندان امام حسن (علیهالسّلام)، علی بن الحسین زین العابدین (علیهالسّلام) و محمد حنفیه بودند[۴]. این واژه از قرون میانه درباره شیعیان ساکن در منطقه شامات و آناتولی (ترکیه امروزی) و مغرب عربی به کار رفت. علویان شام به نصیریه و علویان سوریه شهرت دارند و علویان ترکیه به بکتاشیه نیز معروف هستند.
علویان ترکیه یا بکتاشیه
پس از جنگ چالدران بین حکومت عثمانی در آناتولی و حکومت صفوی در ایران، ارتباط علویان ترکیه با مراکز علمی و فرهنگی پیروان اهلبیت قطع شد و از سو دیگر آنان تحت سختترین فشارهای حکومتی از سوی حکومت عثمانی که جنگ سیاسی خود با حکومت صفوی را تبدیل به مسئلهای مذهبی و دینی کرده بود قرار گرفتند. این فشارها تا به حدی ادامه یافت که برخی از علویان مجبور به تقیه و تبدیل مذهب و حتی دین و برخی دیگر مجبور به پناهنده شدن به کوهها و جنگلهای صعب العبور برای در امان ماندن از هجمههای خونین حکومتی شدند. این مسائل منجر به این شد که در طول دههها و قرون متمادی، علویون ترکیه و سوریه کم کم از معارف اصیل اسلام و تشیع دور شده و تحت تأثیر آموزههای التقاطی قرار گیرند[۵].
علویان در دوره امویان و عباسیان
انتقام از قاتلان حسین بن علی (سید الشهدا)، اعتقاد به حقانیت خلافت خاندان محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)، روحیه تسلیمناپذیری در برابر ظلم و فشار بیش از حد خلفای اموی و عباسی بر شیعیان، علویان را بر آن داشت تا برای مقابله با خلفای جور دست به قیام بزنند.
علویان در دوره امویان دارای دو شاخه علویان حسنی (از نسل امام حسن (علیهالسّلام)) و علویان حسینی (از نسل امام حسین (علیهالسّلام)) بودند و قیامهای متعددی را برپا کردند. آنها موفق شدند در برخی از مناطق جهان اسلام از جمله طبرستان در شمال ایران، یمن و مغرب حکومت برپا کنند.
حکومت شیعی آل بویه با نهضت علویان
بیشتر مورخان آل بویه را پیرو مذهب تشیع امامیه و دوستدار اهلبیت (علیهمالسّلام) میدانند، اما چون محیط رشد و قدرتیابی آلبویه قلمرو قدرت مذهب زیدیه یعنی علویان طبرستان بوده، برخی آنان را شیعه زیدی دانستهاند. ابن خلدون درباره مذهب آل بویه چنین میگوید: در سطح کلان، اعتقاد شیعه مبنی بر حقانیت خلافت خاندان پیامبر (صلّیالله علیه وآله)، عامل احیای حرکت انقلابی علویان و شیعیان بر ضد حاکمیت را تشکیل داد و در درجه دوم، این حرکتها، بازتابی روشن از سیاستها و برنامههای سرکوبگرانه عباسیان بود. روحیه تسلیمناپذیری علویان در برابر ستم از یکسو و فشار بیش از حد عباسیان بر شیعیان و نسلکشی آنها از سوی دیگر، چهرههای برجسته و ممتاز علوی را بر آن داشت تا برای احقاق حق امامان خود و پایان دادن بر اعمال ننگین دستگاه، دست به قیام بزنند. سردمداران این قیامها، خود از فرزندان ائمه اطهار و نوادگان آنان بودند که به انگیزه براندازی نظام ستم پیشه عباسی با شعار لرضا من آل محمد با شخص برگزیدهای از خاندان پیامبر (صلّیالله علیه وآله)، قیام خود را آغاز کردند. علت انتخاب این شعار، ابتدا زیر سوال بردن مشروعیت خلافت عباسیان و غاصبانه بودن حکومت آنها و در گام دوم، حفظ جان امامشان بود که در آن زمان تحت مراقبت نظامی قرار داشت؛ زیرا اگر آنها نام شخص خاصی را بر نهضت خود میگذاشتند، که بیشک، آن شخص امام هادی (علیهالسّلام) بود دستگاه به آسانی با از بین بردن آن فرد، قیام را سرکوب میکرد.
اسفهبدان طبرستان و پذیرش اسلام
از سوى دیگر، چون اسفهبدان طبرستان و ملوک باوند اسلام را پذیرفته بودند و حتى به روایت منابع، گرایش تشیع داشتند، سادات راحتتر مىتوانستند در این مناطق زندگى کنند. این از علل دیگر ورود سادات به طبرستان است. سید ظهیرالدین مرعشى در تأیید آن مىنویسد: "چون اسفهبدان مازندران در اوایل که اسلام قبول کردند، شیعه بودند و با اولاد رسول (صلّیالله علیه وآله) حسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملک مقام آسانتر بود".
زهد و پارسایى علویان
مردمان طبرستان به زهد و علم و پرهیزگارى سادات علوى معتقد بودند و آنها با رفتار و گفتار خود اسلام را به مردم معرفى مىکردند. اهل طبرستان به نقل ابن اسفندیار از ستم و ناجوانمردى حاکمان خلیفه به ویژه محمد بن اوس که از سوى طاهریان در این منطقه بود، به ستوه آمده بودند. هر زمانى ساداتى به نواحى آنها مىآمدند، به او مىگراییدند و به زهد و علم و ورع آنها اعتقاد داشتند و معتقد بودند آنچه سیرت مسلمانى است، با سادات است[۶]. طبرستان در این زمان زیر سلطه حاکمان طاهرى بود و ستم طاهریان و برخى از حاکمان محلى در گرایش مردم به علویان تأثیر زیادى داشت. در سال 227 ق قارن بن شهریار باوندى که به پیروزى طاهریان در منطقه کمک کرده بود و به پاداش خدمتش دوباره به حکومت کوههاى شروین رسید، اسلام را پذیرفت. در این ایام، روند پذیرش اسلام از سوى جمعیت بومى طبرستان روندى شتابآهنگ داشت. بیشترین مردم مذهب سنت و فقه شافعى را برگزیدند. اما دیرى نگذشت که تشیع در طبرستان به خاطر عملکرد سادات انتشار یافت. امامیه به ویژه در آمل و مشرق طبرستان یعنى گرگان طرفدارانى یافت. پیروان قاسم بن ابراهیم الرسى علوى (متوفى به 246ق) در رویان و کلار مذهب شیعه زیدیه را تبلیغ مىکردند. یکى از مهمترین ناشران آموزههاى قاسم، جعفر بن محمد النیروسى، از مردم نیروس رویان بود. در نتیجه یکى از علل گسترش تشیع امامیه و زیدیه در منطقه طبرستان، زهد و پارسایى سادات علوى بود[۷].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ماده علوی.
- ↑ هدایت پناه، بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا، قم، ۱۳۸۹ش، ص۲۵، ۳۱ و ۳۲.
- ↑ دائره المعارف میدان لاروس، استانبول، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ کحالة، عمر رضا، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ هفتم، 1414ق، ج5، ص344.
- ↑ برگرفته شده از مقاله تاریخ اجتماعی سیاسی علویان ترکیه
- ↑ فراى، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ج 4، ص 179.
- ↑ برگرفته شده از مقاله علل ورود علویان به طبرستان تا تشکیل دولت علوى