پرش به محتوا

صفریه

از ویکی‌وحدت
صُفریه
نامصّفریه
موسسزیاد بن‌ اصفر
عقیده1. به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر می‌کردند. 2. به نظر برخی از صُفریه هر گناهی موجب شرک می‌شود.3. قتل مخالفین جایز است.

صُفریه‏، به ضمّ صاد خوانده می‌شود و از این جهت صفریه نامیده می‌شوند که از فرقه «خوارج حروریه» و منسوب به عبداللّه‌ بن‌ صفار هستند و یا چون رئیس‌شان زیاد بن‌ اصفر بود، صُفریه نامیده شدند.

تاریخچه

خوارج به عنوان نماد تفکر افراطی در میان مسلمین مطرح و دارای فرقه های متعدد هستند. فرقه صُفریه در کنار فرقه‌های نجدیه ازارقه و اباضیه، یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است، به‌طوری که تمام فرقه‌های خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صُفریه منشعب می‌شود[۱]. در منابع مربوط به فرق اسلامی، بسیاری از نویسندگان؛ این شاخه از خوارج را پیروان فردی به نام زیاد‌ بن‌ اصفر می‌دانند[۲][۳]. اما برخی، رئیس این فرقه را عبدالله‌ بن‌ صفار یا عبید‌ بن‌ اصفر می‌دانند[۴][۵]. به‌ هر حال، به‌ دلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صُفریه گفته شده است[۶].

تفاوت عقاید در صفریه

این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر می‌کردند که در‌این‌باره به سه گروه تقسیم می‌شوند[۷][۸][۹][۱۰].

۱.عده‌ای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک می‌شوند.

۲.عده‌ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب کفر و شرک نمی‌شود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از ایمان می‌شود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر می‌شود، مانند ترک نماز و روزه.

۳. عده‌ای معتقدند در صورتی که گناهکار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، می‌توان او را محکوم به کفر کرد.

از دیگر عقاید این فرقه این است خوارجی را که قیام نمی کردند، کافر نمی‌پنداشتند و تقیه را در عمل جایز نمی‌دانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز می‌دانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز می‌شمردند، زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر می‌کردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمی‌دانستند. با این‌حال نقل شده است که صُفریه کشتار و اسارت زنان را جایز می‌دانستند[۱۱]. البته به به قول عبدالقاهر بغدادی صُفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناهکاران را مشرک می‌دانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم‌عقیده نیستند[۱۲]. زیادبن اصفر، اطاعت از شیطان را کفر واقعی می‌پنداشت، اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمی‌دانست. باید توجه داشت که خوارج به‌ طورکلی، ایمان را در پذیرش عقائد خویش ملاک می‌دانستند و بر همین اساس، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر می‌پنداشتند.

حکمرانی صفریه

صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش می‌کردند همانطور که درباره ابو بلال مرداس نقل شده و علاوه، مهلب بن ابی‌ صفره نیز از سران صُفریه بود که در زمان حجاج بن یوسف خروج کرد[۱۳]. در سال ۷۶ هجری قمری، شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد، اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال آفریقا توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام عکاشه صفری بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. هشام بن عبدالملک، حنظله بن صفوان را که در آن زمان حاکم مصر بود به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش، او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. ابوقره صفری و عبدالملک بن سکردید نیز از دیگر روسای صُفریه بودند که در زمان حکومت منصور دوانیقی در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند[۱۴][۱۵]. همچنین ضحاک بن قیس شیبانی از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته می‌شد و قیام سرکوب شده‌ای نیز انجام داد و بعد از وی، صفریه با خیبری و نیز شیبان بن عبدالعزیر یشکری به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله بنی‌ مدرار بر عقیده صُفریه بودند[۱۶] و در همانجا حکومت می‌‌کردند تا اینکه ابوعبدالله شیعی با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله فاطمیین فراهم کرد[۱۷][۱۸].

پانویس

  1. ابوالحسن اشعری، مقالات‌ الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج 1، ص 101.
  2. همان.
  3. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج ۱، ص ۱۵۹.
  4. همان.
  5. محمد‌ بن‌ احمد الملطی، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178.
  6. صفدی خلیل‌ بن‌ ایبک، الوافی با الوفیات، ج 15، ص 5.
  7. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج ۱، ص۱۶۰.
  8. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.
  9. شهفور بن طاهر اسفرایینی، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
  10. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 301، با ویرایش و اصلاحات
  11. احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج ۲۴، ص۶۴.
  12. محمدجواد مشکور، همان، ص 302، با ویرایش و اصلاح در عبارات.
  13. شهفور بن طاهر اسفرایینی، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
  14. احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج ۲۴، ص۸۰.
  15. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۱۲۱.
  16. ابوالحسن اشعری، مقالات‌ الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج 1، ص ۱۲۸.
  17. احمد بن محمد ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۲، ص ۱۹۲.
  18. همان، ج ۳، ص ۱۱۸-۱۱۹.