حیانیه
| حیّانیّه | |
|---|---|
| نام | حیّانیّه |
| موسس | حیّان سرّاج |
| عقیده | محمد بنحنفیه زنده و بعد از امام علی او امام است. |
حیّانیه پیروان شخصی بهنام حیّان سرّاج بودند و اعتقاد داشتند که محمد حنفیه بعد از امام علی (علیهالسّلام) امام است.
شرح حال موسس
حیانسراج کیسانی مذهب[۱] و معتقد به امامت محمد بنحنفیه بوده و می گفت که او زنده است.
تاریخچه
نوشتهاند که وی با امام صادق (علیهالسّلام) احتجاجاتی داشته است که به چند مورد از آن اشاره میشود:
کشّی از راوی نقل میکند که بر حضرت صادق (علیهالسّلام) وارد شدم، حضرت فرمود اگر کمی زودتر رسیده بودی، حیّان سرّاج را میدیدی که درباره محمد حنیفه بحث میکرد. او محمد را به گونهای مدح میکرد که گویا زنده است. به او گفتم ای حیّان! آیا شما و دیگران نمیگویید که همانند آن چه در بنیاسرائیل اتفاق افتاد، باید در این امت اتفاق بیفتد؟ گفت: آری، گفتم: آیا ما و شما دیده و یا شنیدهایم که عالمی در برابر چشم مردم مرده باشد و زنانش شوهر کرده باشند و اموالش تقسیم شده باشد و در عینحال زنده باشد؟ او چیزی نگفت و از جا برخاست و رفت[۲].
شیخ صدوق از حسین بنمختار نقل میکند که میگفت: حیّان بنسرّاج بر امام صادق (علیهالسّلام) وارد شد، حضرت فرمود: حیّان! یارانت درباره محمد بنحنفیه چه میگویند و چه اعتقادی دارند؟ حیّان گفت آنها معتقدند که او زنده است و روزی میخورد. حضرت فرمود: پدرم برای من نقل فرمود که او جزء اشخاصی بوده که به عیادت محمد رفته و چانهاش را بسته و در خاک دفنش کرده و اموالش تقسیم شده است. حیّان عرض کرد: مثال محمد مثل عیسی بنمریم (علیهالسّلام) است که مردم گمان کردند به دار آویخته شده و مرده است. حضرت فرمود: برای دوستان یا دشمنانش؟ عرض کرد: برای دشمنانش، فرمود: گمان میکنی که حضرت محمد بنعلی دشمن محمدحنفیه است؟ گفت: نه[۳].
عبدالرحمن بنحجاج نقل میکند که امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمود: یکی از پسرعموهایم آمد و برای حیّانسرّاج از من اجازه ملاقات خواست، اجازه دادم؛ حیّان وارد شد و گفت: یا اباعبدالله میخواهم از شما سوالی بپرسم که خودم به پاسخ آن آگاهم، اما دوست دارم که جوابش را از شما هم بدانم! به من خبر ده از عمویت، محمد بنعلی (حنفیه)، آیا مرده است یا نه؟ امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: من در جواب گفتم که پدرم به من چنین خبر داد که در مزرعه خودم بودم که شخصی آمد و گفت: عمویت را دریاب، من به منزل عمویم رفتم، دیدم حالت غش به او دست داده، ناگهان به هوش آمد و به من گفت: به محل زراعت برگرد. من پرهیز کردم، گفت که باید برگردی! برگشتم. هنوز به مزرعهام نرسیده بودم که باز آمدند و گفتند عمویت را دریاب. برگشتم، دیدم زبانش بسته شده، اما مشغول به نوشتن وصیتنامه است. از جایم برنخاستم تا چشمش را بستند و غسلش دادند و کفن بر او پوشاندند و نماز بر وی خواندیم و سپس دفنش کردیم. اگر این موت و مرگ است به خدا که او مرده است. حیان گفت: خداوند تو را بیامرزد، بر پدرت مطلب اشتباه شده گمان کرده که محمد حنفیه مرده است[۴].
سر انجام
ظاهرا این حیّان همان کسی است که پس از ابومسلم در خراسان قیام کرد و معروف به حیّان خراسانی است. وی از بزرگترین دشمنان عرب در خراسان به شمار میرفت و آن دیار را بر قتیبة بنمسلم باهلی، سردار خونریز عرب بشورانید و سرانجام به دست سعید بنخذنیه فرمانروای عرب در خراسان با زهر مسموم شد[۵][۶][۷].
پانویس
- ↑ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص 105.
- ↑ محمد بنعمر بنعبدالعزیز کشّی، رجال کشّی، ص 266.
- ↑ شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 36.
- ↑ محمد بنعمر بنعبدالعزیز کشّی.
- ↑ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 172، با ویرایش.
- ↑ عبدالحیّ حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، انتشارات دنیای کتاب، سال 1363 ش، ص 174- 176.
- ↑ عبدالله مامقانی، مقباس الهدایة، نجف، ص 82.