پرش به محتوا

خناقیه

از ویکی‌وحدت
خناقیه
نامخناقیه
موسسابو‌منصور عجلی کوفی
عقیده1. ادعای امامت برای موسس.2. ادعای مهدویت برای امام باقر و اعلام جانشینی از طرف حضرت. 3. ادعای نبوت و رسالت برای موسس. 4. حلال بودن محرمات. 5. ادعای سخن گفتن موسس با خداوند. 6. سخت‌گیری بر مخالفان.

خنّاقیه ‏شاخه‌ای از «غُلاة» شیعه و پیرو ابو‌منصور عجلی کوفی بودند.

شرح حال موسس

اَبومَنْصورِ عِجْلی ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به منصوریه شهرت داشتند و چنان‌که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدین‌جهت از سوی عُمّال حکومت اموی کشته شد. بعضی او را با عنوان منصور‌ بن‌سعید یاد کرده‌اند[۱].

برخی[۲] گفته‌اند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالی‌که در منابع دیگر او را ابو‌منصور عجلی خوانده‌اند[۳].

با توجه به این گزارش‌ها ثابت می‌شود که ابو‌منصور از موالی نبوده، بلکه عرب بادیه‌نشین و ساکن کوفه بوده و از سواد خواندن و نوشتن بهره‌ای نداشته است[۴].

وجه تسمیه

به گزارش برخی از منابع[۵] ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی در برخی از منابع[۶] آمده است که وی اولین شخصی از میان غالیان شیعی بود که به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد. ابومنصور اصحابش را به کشتن غافل‌گیرانه مخالفان ترغیب می کرد[۷][۸].

این‌گونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصل‌بن‌عطا به غالیان نسبت داده شده است و در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانسته‌اند[۹][۱۰].

وی قتل مخالفانش را جهاد خفی می‌دانست[۱۱][۱۲].

شهرت ابومنصور به کسف

نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه

وَ اِنْ یرَوا کِسْفًا مِنَ السَّماءِ ساقِطاً… [طور–44] را مربوط به خودش می‌دانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی می‌کرد[۱۳][۱۴]. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت[۱۵].

در برخی از منابع[۱۶] آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (علیه‌السّلام) کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) به سر می‌‌برد[۱۷] و اضافه کرده است که او نمرده است، بلکه قبل از قیامت، با همراهانش به‌ دنیا رجعت خواهند کرد.

عقاید

امامت و پیامبری

ابو‌منصور خود را از منسوبین امام باقر ‌(علیه‌السّلام) می‌دانست، ولی به دلیل افکار غُلو‌آمیزش از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است[۱۸]. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است[۱۹]. با این‌حال به نقل برخی از منابع[۲۰] ابو‌منصور مدعی مهدویت امام باقر ‌(علیه‌السّلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی می‌کرد. همچنین می‌گفت که امام علی (علیه‌السّلام)، امام حسن (علیه‌السّلام)، امام حسین (علیه‌السّلام) امام سجاد (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیده‌اند. او خود را همچون حضرت ابراهیم، خلیل‌الله می‌دانست[۲۱][۲۲] و ادعا می‌کرد که جبرئیل بر وی نازل می‌شود و منزلت او نزد رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) چون منزلت یوشع‌بن‌نون نزد موسی (علیه‌السّلام) است[۲۳].

از دیگر اعتقادات وی این بود که می‌گفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمی‌یابد[۲۴] و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است[۲۵].

بهشت و دوزخ:

ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه می‌رسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، به بهشت کمال می‌رسد و پس تمام تکالیف از او ساقط می‌شود[۲۶].

حلال کردن محرمات:

سعد‌ بن‌عبدالله اشعری گزارش کرده است[۲۷] که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را ساقط کرده است. همان‌طور که ابوالحسن اشعری[۲۸] از آنها نقل کرده است که از دیدگاه ابو‌منصور، همه محرمات، اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات، اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است.

تشبیه خدا:

ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان[۲۹]. این عقیده ثابت می‌کند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیه‌گرا بوده است.

سخت‌گیری بر مخالفان:

ابومنصور بر مخالفانش سخت می‌‌گرفت. از احمد‌بن‌حنبل نقل می‌کنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است[۳۰].

سر‌انجام ابومنصور

با توجه به آنچه درباره ابومنصور بیان شد، می‌توان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال می‌‌کرده‌اند. به گزارش منابع، گروهی از منصوریه از قبیله بنی‌کنده در کوفه خروج کردند و یوسف‌بن‌عمر ثقفی، والی کوفه ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت.

پانویس

  1. محمد قلهاتی، الفرق الاسلامیة من خلال الکشف و البیان، با کوشش محمد بن‌عبدالجلیل،تونس، سال 1984 م، ص 288.
  2. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 46.
  3. عبدالقاهر بن‌طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، با کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، سال ۱۳۶۷ ق، ص 149.
  4. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 46.
  5. جاحظ عمرو، الحیوان، با کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، سال ۱۳۵۷ ق، ج ۲، ص ۲۶۷.
  6. مسائل الامامة، منسوب به ناشی اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، سال ۱۹۷۱ م، ص 40.
  7. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 185.
  8. سعد‌بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 47.
  9. جاحظ عمرو، البیان و التبیین، باکوشش حسن سندوبی، قاهره، سال ۱۳۵۱ق، ج ۱ ص۳۰.
  10. ابن‌ ندیم، الفهرست، ص ۲۰۲.
  11. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 185.
  12. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 47.
  13. ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، سال ۱۳۲۶ ق، ص 87.
  14. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص47.
  15. ابن قتیبة دینوری، عیون‌الاخبار، با کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، سال ۱۳۴۳ ق، ج 2، ص 147.
  16. احمد بن‌عبدربه، العقد الفرید، با کوشش احمد امین و دیگران، بیروت،سال ۱۴۰۲ ق، ج ۲ص ۴۰۵.
  17. محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، با کوشش عزت عطار حسینی، سال ۱۳۶۸ق، ص 150.
  18. محمد بن‌عبدالکریم شهرستانی،الملل و النحل، با کوشش محمد بن‌فتح‌الله بدران، قاهره، سال ۱۳۷۵ ق، ج 1، ص 158.
  19. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص ۴۶ـ۴۷.
  20. عبدالرحمن ابن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره، سال ۱۳۶۸ ق، ص ۹۷ـ۹۸.
  21. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 185.
  22. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص ۴۶
  23. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 47.
  24. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، با کوشش هلموت ریتر، بیروت، سال ۱۴۰۰ق، ص 9.
  25. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 47.
  26. محمد بن‌عبدالکریم شهرستانی،الملل و النحل، با کوشش محمد بن‌فتح‌الله بدران، قاهره، سال ۱۳۷۵ ق، ج 1، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.
  27. سعد‌ بن‌عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، با کوشش محمدجواد مشکور، تهران، سال ۱۳۶۱ ش، ص 47.
  28. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، با کوشش هلموت ریتر، بیروت، سال ۱۴۰۰ق، ص 10.
  29. محمد ابوالمعالی، بیان‌الادیان، با کوشش هاشم رضی، تهران، سال ۱۳۴۲ش، ص 56.
  30. جمعی از نویسندگان، دانش‌نامه بزرگ اسلامی، مدخل ابومنصور عجلی.