ابتریه
| ابتریه یا بتریه | |
|---|---|
| نام | ابتریه |
| موسس | حسنبن صالحبن حیّ و کثیرالنواء |
| عقیده | بَتْریّه، از شاخه های فرقه زیدیه هستند که بهسبب اعتدال در عقایدشان در میان سایر گروههای شیعه جایگاه ویژهای دارند. |
ابتریه یا بَتَریه به فتح یا ضمّ باء، شاخهای از فرقه «زیدیه» و از یاران حسنبن صالحبن حیّ و کثیرالنواء، شاعر معروفاند که او را ابتر لقب داده بودند. این گروه، صالحیه نیز نامیده میشدند.
وجه تسمیه
محمدبن حسن طوسی در این باب حکایتی بیان کرده است: روزی کثیرالنواء و چند تن دیگر نزد امام باقر (علیهالسّلام) رفتند که زیدبنعلی برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. آنها به امام اعلام کردند که اولاً علی، حسن و حسین (علیهمالسّلام) و ثانیاً ابوبکر و عمر را به عنوان ولی خود میشناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه (سلامالله علیها) تبرّی میجویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید! (بترتُم امرَنا) پس خداوند کارتان را خراب و منقطع کند (بترکماللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند[۱]. این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتریه ساختهاند، زیرا اینان نیز چون سایر فرقههای زیدیه، زیدبن علی بنحسین را پیشوای خود و امامت را خاص فرزندان علی و فاطمه (علیهمالسّلام) میدانستند. چنین به نظر میرسد که ابتریه که مخفف آن «بتریه» است، به «ابتر» منسوب باشد که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیرةبن سعد، مؤسس فرقه مغیریه ــ به وی داده است[۲]. ابتریه را «صالحیه» نیز گفتهاند، زیرا که یکی دیگر از شخصیتهای برجسته این گروه «حسنبن صالح بنحیّ» است و لفظ صالحیّه از نام او گرفته شده است[۳].
عقاید ابتریه
نوبختی مینویسد: ابتریه معتقد بودند که برترین و شایستهترین مردم پس از پیامبر برای امامت، علی (علیهالسّلام) بود. ایشان از هواخواهان استوار و پا برجای امام علی (علیهالسّلام) بودند و میگفتند که مخالفان وی اهل دوزخاند. با اینحال، بیعت با ابوبکر و عمر را درست دانسته و درباره عثمان سکوت میکردند و چنین دلیل میآوردند که گرچه علی (علیهالسّلام) سزاوارتر و شایستهتر از ایشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت، [بیعت با ایشان جایز بوده است]. درست به این معنا است که کسی را در کاری حقی بوده باشد و آن را به دیگران واگذارد. باید دانست که «بتریه» از اصحابحدیث و از پیروان حسنبن صالحبن حیّ همدانی ثوری کوفی (100- 186 هجری قمری) و کثیر النواء، (یعنی هستهفروش) از معاصران امام محمد باقر (علیهالسّلام) و امام جعفر صادق (علیهالسّلام) و از یاران سالمبن ابیحفصة (در گذشته در سال 137 هجری قمری)، و حَکَمبن عتیبه کوفی «در گذشته در سال 115 هجری قمری» و ابوالمقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (علیهالسّلام) و امام باقر (علیهالسّلام) و سلمةبن کهیل (در گذشته در سال 122 هجری قمری) بودند. همگی ایشان بر این گفتار اجماع کردند که علی (علیهالسّلام) بهترین صحابه و یار پیامبر بود، ولی با وجود این، به فرامین ابوبکر و عمر رفتار کرده است و مانند سفیان ثوری مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست کننده و خوردن مارماهی را جایز میدانستند، سپس در جنگ علی (علیهالسّلام) و نبرد با محاربانش اختلاف کردند. ضعفای زیدیه که «عجلیه» نام دارند و از یاران هارونبن سعید عجلی (در گذشته در سال 145 هجریقمری) هستند، ایشان نیز از بتریه به شمار میروند. آنان مردم را به دوستی علیبن أبیطالب (علیهالسّلام) خواندند و سپس امامت او را با ولایت ابوبکر و عمر به هم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان از بهترین فرقههای شیعه هستند، زیرا در عینحالی که علی (علیهالسّلام) را برتر میشمارند، امامت ابوبکر و عمر را نیز قبول دارند. امّا عثمان و طلحه و زبیر را نکوهیده و همراهی و به جنگ بیرون شدن با هر یک از فرزندان علی (علیهالسّلام) را از نظر امر به معروف و نهی از منکر واجب میدانند. آنان در امامت، شخص معینی را در نظر نمیگیرند، بلکه هر کسی از فرزندان علی (علیهالسّلام) خروج کند و از هر نسلی که باشد، او را امام میدانند. عبدالقاهر بغدادی مینویسد: بتریه امامت ابوبکر و عمر را درست میدانستند. با اینحال، معتقد بودند که اگر مردم به امامت حضرت علی (علیهالسّلام) اقرار میکردند بهتر بود، ولی این عمل موجب فسق و کفر ایشان نخواهد شد. تنها فرقی که این دسته با سلیمانیه دارند آن است که ایشان بر عکس سلیمانیه، عثمان را هم تکفیر نمیکردند و به همین جهت نزد اهلسنت محترم هستند. ابوالحسن اشعری مینویسد: بتریه بر خلاف دیگر فرقههای شیعه، رجعت مردگان را به این دنیا منکر شدند و علی (علیهالسّلام) را از آن روز امام و خلیفه میدانند که پس از عثمان با وی بیعت کردند. محمدبن اسحاق الندیم در کتاب «الفهرست» مینویسد که حسنبن صالح بنحیّ (که در سال 100 هجری قمری متولد شد و در سال 168 هجری قمری درگذشت)، از بزرگان شیعه زیدیه بود و از فقها و متکلمان ایشان به شمار میرفت. از جمله کتابهای او: کتاب «التوحید»، «امامة ولد علی من فاطمة» و «الجامع فی الفقه» است. حسن دو برادر به نامهای علیبن صالح و صالحبن صالح داشت که بر مذهب برادر خود حسنبن صالح بودند و از متکلمان و محدثان زیدیه به شمار میرفتند. کشّی از «سدیر» روایت میکند که خدمت امام محمد باقر (علیهالسّلام) رسیدم و سلمة بنکهیل، ابوالمقدام ثابت حداد، سالم بن ابیحفصه و کثیرالنواء با من بودند و نزد حضرت برادرش زیدبن علی نشسته بود، پس آنان رو به امام کرده گفتند که ما علی (علیهالسّلام) و حسن (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) را دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، حضرت فرمود آری. همچنین گفتند که ما ابوبکر و عمر را نیز دوست داریم و از دشمنانشان بیزاریم، آنگاه زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت آیا از فاطمه (سلامالله علیها) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّرکم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانی در کتاب «مقباس الهدایة» مینویسد: این فرقه را به وجهی دیگر «بتریّه» نیز خواندهاند به تقدیم تاء منقوطه بر بای موحده و این نظر فاضل کاظمی «در تکملة النقد» است که حدیث فوق را چنین روایت کرده است:«أتبرءون من فاطمة تبرئتم امرنا تبرئکم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنی بیزاری جویان نامیده شدند[۴].
شرایط امام نزد ابتریه
همه زیدیه که ابتریه یکی از شاخههای آن است، امامت مفضول را به این شرط که افضل رضایت دهد، جایز میدانند[۵].
پانویس
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، با کوشش حسن مصطفوی، مشهد، سال ۱۳۴۸ ش، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ نشوان بن سعید الحمیری، الحور العین،با کوشش کمال مصطفی، قاهره، سال ۱۹۴۸ م، ج ۱، ص ۱۵۵.
- ↑ حسنبن موسی نوبختی، فرق الشیعة، نجف، سال ۱۳۵۵ ق، ج ۱، ص ۱۳.
- ↑ . محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 9 با ویرایش.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، قاهره، سال 1370 ق، ج 1، ص 320.