پرش به محتوا

عبدالجباریه

از ویکی‌وحدت
عبدالجباریه‏
موسسعبدالجبار‌ بن‌ عبدالرحمن

عبدالجباریه‏، پیروان عبدالجبار‌ بن‌ عبدالرحمن بودند که پس از ابومسلم در خراسان قیام کرد.

شرح حال مؤسس

عبدالجبار‌ بن‌ عبدالرحمان ازدی در زمان منصور دوانیقی عامل خراسان و قبل از آن، متصدی امور شُرطه‌های خلیفه در بغداد بود. وی در سال 142 هجری قمری علیه خلیفه طغیان کرد و طرفداران بنی‌عباس را می‌‏کشت و مردم را دعوت می‌کرد تا شیعه علوی باشند[۱]. منصور نامه‌ای به او نوشت و قسم خورد که او را خواهد کشت. عبدالجبار در سال ۱۴۱ هجری قمری از طرف منصور از مقامش خلع شد. پس از آن وی علیه منصور عصیان و سرکشی‌اش را آشکار کرد. منصور حکومت خراسان را به اسد‌ بن‌ عبدالله‌ خزاعی واگذار کرد و مقابله با عبدالجبار را بر عهده او گذاشت. اسد در مرو با عبدالجبار روبرو شد و پس از جنگی که در گرفت، عبدالجبار شکست خورد و سپس دستگیر شد. اسد او را نزد منصور فرستاد و به امر خلیفه گردنش را زدند و جسدش را بر دار کردند و به نقلی اول دست و پایش را بریدند، سپس سرش را جدا کردند. مورخان، سال واقعه عصیان عبدالجبار را با اختلاف بین 141 تا 148 نوشته‌اند. در این شورش اعراب یمانی که بیشتر به خاندان علی بن أبی‌طالب (علیه‌السّلام) ارادت داشتند او را یاری می‏‌کردند. گردیزی به ارتباط عبدالجبار با سپیدجامگان اشاره کرده است. سپیدجامگان در آن روزگار طرفدار ابومسلم بودند. گردیزی می‌نویسد چون عبدالجبار مقابل منصور ایستاد، او را بر مردی به نام برازبنده پسر بمرون دلالت کردند و این مرد ادعا می‌‌کرد که او ابراهیم‌ بن‌ عبدالله هاشمی است. عبدالجبار شخصی را فرستاد و با او بیعت کرد و پرچم سپید برافراشت و مردم را به اطاعت از برازبنده خواند و از خزاعیان جمعی را به قتل رساند. منصور لشکریانی به فرماندهی حرب‌ بن‌ زیاد و پسرش مهدی برای دفع عبدالجبار فرستاد. در این نبرد، برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار گریخت و در ششم ماه ربیع الاول سال 142 هجری قمری، اسیر شد و او را نزد منصور برده وی را به قتل رساندند. برازبنده که خود را یکی از اعضای خاندان هاشمی معرفی می‏‌کرد، چنانکه از نامش پیداست مردی ایرانی و از سپیدجامگان بود[۲][۳][۴][۵][۶][۷].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 330، با ویرایش و اصلاح عبارات.
  2. همان.
  3. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبرى، چاپ لیدن، سال 1876 - 1901 م، ج 10، ص 128- 134.
  4. ابن‌اثیر، الکامل فى التاریخ، تونبرگ، لیدن سال 76- 1866 م، ج 5، ص 418- 498- 505.
  5. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبى، بیروت، سال 56- 1955 م، نجف سال 1358 ق، ج 2 ص 371.
  6. ابو سعید گردیزی، زین الاخبار، با کوشش محمد ناظم، برلین سال 1928 م، تهران سال 1327 ش، قسمت تاریخ ساسانیان تا صفاریان با کوشش سعید نفیسى، تهران، سال 1333 ش، ص 123.
  7. عبدالحی حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، انتشارات دنیاى کتاب، سال 1363 ش، ص 312.

منابع

  • محمد بن جریر طبری، تاریخ طبرى، چاپ لیدن، سال 1876 - 1901 م، ج 10، تاریخ درج مطلب: بی‌تا، تاریخ مشاهده مطلب: 26 مهر 1404