خاندان علی
| خاندان علی | |
|---|---|

خاندان علی یا علویان که شیعیان و پیروان علیابنابیطالب (علیهالسّلام) محسوب میشوند، گروهی از طایفه بنیهاشم بودند که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلّیالله علیه وآله) و در پی جریان سقیفه که به موجب آن خلیفه اول به خلافت رسید، شروع به فعالیت کرده و به طرفداری از علی (علیهالسّلام) حاضر نشدند با ابوبکربنابیقحافه بیعت کنند و خلافت را حق علی (علیهالسّلام) دانستند. شروع فعالیّت علویان در عرصه سیاست، پس از شهادت حسینبنعلی (علیهالسّلام) در واقعه کربلا بوده است و از این تاریخ آنها هر جا فرصتی برای قیام میدیدند از آن استفاده میکردند و چون اوضاع نامناسب میشد، موقتاً آرام میشدند. این آرامش موقتی بیشتر در دوران امویان بود که به جز قیام زیدبنعلی و فرزندش یحیی در دوران هشام بنعبدالملک هیچ قیام مهم دیگری از طرف علویان صورت نپذیرفت[۱].
دشمنی علویان با عباسیان
زمانی که عباسیان به خلافت رسیدند، دشمنی علویان با آنها شروع شد. چرا که علویان و عباسیان از خاندان بنیهاشم بودند که ضد امویان با یکدیگر همکاری میکردند. بر همین اساس، هر گروه خلافت را حق خویش میدانست. نخستین کسی که از علویان علیه عباسیان قیام آغاز کرد، محمد نفس زکیه بود که در مدینه به پا خواست، ولی شکست خورد و برادرش ابراهیم نیز در بصره شهید شد. از اینجا عباسیان به تعقیب و کشتار علویان همت کردند، ولی کوشش آنها چندان سودمند نبود چرا که در زمان هارونالرشید ادریس بنعبدالله توانست در آفریقا حکومتی به نام ادریسیان را تشکیل دهد و یحیی ابنعبدالله نیز در گرگان و طبرستان به فعالیّت تبلیغی علیه خلیفه پرداخت که در نتیجه این اقدامات، امنیت دولت عباسی به خطر افتاد و هارونالرشید، به ناچار راهی ایران شد.
مهاجرت علویان
سرزمین عراق و حجاز از آغاز به عنوان مرکز رشد علویان بوده است، ولی آنها بر اثر ظلمهایی که خلفا در حقشان روا داشتند، مجبور میشدند تا به اطراف سرزمینهای اسلامی مهاجرت کنند تا دست مأموران خلفا به آنها نرسد.
از زمان منصور دوانیقی، با شدت تمام به سرکوب علویان پرداخته و از این زمان کشتار آنها آغاز شد و کمتر عامل و وزیری از بنیالعباس بود که دستش به خون یکی از علویان آلوده نشده باشد.
به جهت مظلومیتی که علویان در طول دوره امویان و عباسیان داشتند، نفوذ آنها در میان مردم بیشتر شد. افزون بر آنکه آنها را اهلبیت پیامبر میدانستند، بنابراین مردم که این همه ظلم و ستم را در حق علویان میدیدند، به آنان متمایل میشدند[۲].
ورود علویان به ایران
ظلم و ستم فراوان درباره علویان موجب شد، از قرن دوم هجری قمری، ورود به ایران را آغاز کرده و در نقاط مختلف این دیار برای دعوت مردم به اسلام علوی، و تبلیغ علیه خلفای اموی و عباسی شروع به فعالیت کردند و توانستند در طی یک قرن مردم بعضی از شهرها و مناطق ایران را با علیبنابیطالب (علیهالسّلام) و فرزندانش آشنا کنند و مذهب علوی را پرورش دهند[۳].
تشکیل اولین دولت علویان
برای اولین بار علویان توانستند در سال ۲۵۰ هجری قمری دولت علویان را در طبرستان تشکیل دهند؛ زیرا مردم طبرستان که از ظلم و ستم والی خلیفه عباسی به تنگ آمده بودند، از حسنبنزید که در ری بود دعوت کردند که به طبرستان برود. با رفتن وی شماری از مردم نامسلمان آن نواحی به دست وی مسلمان و متعهد شدند که از او حمایت کنند. در نتیجه حسنبنزید توانست با نفوذ در دیار مازندران و گیلان، دولت علویان را تشکیل بدهد. این اولین دولتی بود که در شرق اسلامی بدون تأیید خلفای عباسی تشکیل شده بود و اگرچه این دولت تهدیدی برای خلفای عباسی بود، ولی به دلیل آشفتگیهایی که خلفای عباسی دچار آن شده بودند، نمیتوانستند هیچ قدمی برای براندازی این دولت جدید علوی بردارند. بنابراین، تا مدتها علویان توانستند در آرامش به سر ببرند[۴].
در سال ۲۸۶ هجری قمری، ابوعبدالله السبقی با تلاش عبیداللهبنمهدی توانست در آفریقا، مغرب دور، مصر و شام دولت تشکیل دهد و در یمن نیز یحییبنحسین در سال ۲۹۰ هجری قمری قیام کرد و آن نقطه را تحت سلطه خود درآورد[۵].
چنین حرکتهایی نشان از گسترش نفوذ علویان در سراسر قلمرو اسلامی از غرب تا شرق داشتهاست[۶].
پانویس
- ↑ حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ دوم، ج ۲، ص ۱۲۶.
- ↑ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، قم، انتشارات انصاریان، سال ۱۳۷۵ ش، چ اول، ج ۱، ص ۹۰.
- ↑ رسول جعفریان، همان، ص ۲۳۱.
- ↑ ابوالفتح حکیمیان، علویان طبرستان، تهران، سال 1368 ش، چ دوم، ص ۶۸.
- ↑ عبدالرحمنبنخلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، انتشارات مؤسسة الاعلمی، سال ۱۳۹۱ ق، ج ۳، ص ۲۸.
- ↑ خاندان علی