مستعلیه (مستعلویه)

از ویکی‌وحدت
مستعلیه (مستعلویه)
موسسمستعلی پسر منتصر از اسماعیلیان

مستعلیه یا مستعلویه‏ از شاخه «اسماعیلیه» و پیروان مستعلی پسر مستنصر بودند. وی با برادرش نزار بر سر جانشینی خلافت، رقابت داشت.

تاریخچه

در سال 478 هجری قمری، افضل پسر بدر الجمالی در حالی‌که فرمانده لشکر بود جانشین پدر شد با مسئله جدید انتخاب خلیفه‌ فاطمی از میان دو برادر مواجه شد. در یک طرف نزار قرار داشت که جوانی برومند بود و قبلا به ولایت‌عهدی برگزیده شده بود و در طرف دیگر مستعلی قرار داشت که بدون پشتیبان بود. در نتیجه اگر به خلافت می‌‏رسید، کاملا به حامی نیرومند خویش امیر‌الجیوش متکی می‌گشت. با ملاحظه چنین وضعی، افضل دختر خود را به عقد ازدواج مستعلی در‌آورد و چون مستنصر در گذشت، ‏او داماد خودش مستعلی را به خلافت فاطمی برگزید. در پی این ماجرا، نزار به اسکندریه گریخت و در آن‌جا قیام کرد، ولی زود دستگیر شد و به قتل رسید.

فرقه «اسماعیلیه» پس از امامت مستعلی از هم پاشید و اسماعیلیان مشرق از به رسمیت شناختن خلیفه جدید سرباز زدند و هواخواهی خود را از نزار و فرزندان او اعلام داشتند و ارتباط خویش را با سازمان فاطمیان در قاهره قطع کردند. در سال 525 هجری قمری پس از قتل الآمر، پسر و جانشین مستعلی به دست طرفداران نزار، بقیه اسماعیلیان از پذیرش خلیفه جدید امتناع ورزیدند و معتقد شدند که فرزند شیرخوار الآمر به نام طیب که گم شده بود، امام غایب و منتظر است و پس از وی دیگر امامی نخواهد آمد.

در سال 567 هجری قمری هنگامی که العاضد آخرین بازمانده خلیفه فاطمی در بستر مرگ افتاده بود، سردار کُرد او صلاح‌الدین ایوبی که در آن زمان فرمانروای واقعی مصر محسوب می ‏شد، اجازه داد که خطبه به نام خلفای عباسی خوانده و کتاب‌های اسماعیلیان جمع‌‏آوری و سوزانده شود. پس از دو قرن مصر دوباره به دست اهل سنت و جماعت افتاد امّا در سرزمین‌های دیگر، فرقه اسماعیلیه به دو شاخه عمده «نزاریه» و «مستعلویه» تقسیم شدند. «مستعلویان» هنوز در یمن و هند باقی هستند و در هند به نام "بُهره" معروف‌‌اند.

مستعلویه در اوایل قرن یازدهم میلادی به‌تدریج از مصر به دو کشور یمن و هند مهاجرت کردند. اکنون در هند و در ایالت گجرات، بیش از دویست و شصت هزار مستعلوی با عنوان بهره که به زبان گجراتی به معنای بازرگان است اقامت دارند[۱] [۲] [۳] [۴] [۵].

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 409 با ویرایش و اصلاح جملات
  2. بدوی عبد الرحمن، مذاهب الاسلاميين، بیروت، دو جلدی، سال 73- 1971 میلادی، ج 2 ص 352- 356.
  3. برنارد لوئیس، فدائيان اسماعيلى، ترجمه فریدون بدره ای، نشر بنیاد فرهنگ ایران، سال 1348 شمسی، ص 49- 55.
  4. محمد کامل حسین، طائفه الاسماعيليه، قاهره، سال 1959 میلادی، ص 46- 61.
  5. پطروشفسکی، اسلام در ايران، ترجمه کریم کشاورز، ص 320