پرش به محتوا

خرّمیه

از ویکی‌وحدت
خرمیه
نامخرمیه
عقیده1. تابع تفکرات غلاة شیعه. 2. آمیخته‏‌ای از عقاید دینی ایرانی پیش از اسلام و اعتقادات غلاة شیعه. 3. معتقد به تناسخ.

خرّمیه یا خرّمدینان فرقه‏‌ای دینی و سیاسی بودند که مدتی پس از کشته شدن ابومسلم خراسانی به‌وجود آمدند.

تاریخچه

بنا به‌نقل دینوری و طبری، آغاز فعالیت این فرقه در سال 192 هجری قمری بود. اولین مدافعان این فرقه، گروهی به نام «محمّره» بودند که پرچم سرخ داشتند و همراه با دیگر فرقه‌های مربوط به این مذهب، از مخالفان خلافت بنی‌عباس محسوب می‌شدند. نخستین‌باری که نام خرمیه در تاریخ آمده است، مربوط به واقعه خروج سنباد زرتشتی در سال 137 هجری قمری می‌باشد که به قول نظام‌الملک در کتاب «سیاست‏‌نامه» در همان سال و در شهر نیشابور به خون‌خواهی ابومسلم خروج کرد و مزدکیان و خرّمدینان پیرو او شدند. دینوری نقل می‌کند که در سال 162 هجری قمری و در زمان خلافت مهدی پسر منصور، طایفه محمره در گرگان خروج کردند و عمر‌بن‌علاء به سوی آنان شتافت. وی در جای دیگر می‌نویسد که چون سال 192 هجری قمری فرا رسید، خرمیان در سرزمین جبال (عراق‌عجم) برای نخستین بار قیام کردند. آنان خود را از مزدکیان می‌‏دانستند. در هر صورت، به‌ نظر می‌رسد که خرّمیه بقایای مزدکیان پیش از اسلام بودند که در دوره اسلام تحت تأثیر عقاید غلاة شیعه قرار گرفته بودند.

وجه تسمیه

ابن‌جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» می‌نویسد: خرمیان منسوب به خرّم‌اند که به‌ معنای چیزهای خوب و شایسته است. آنان به‌ دنبال لذّات و شهوات بودند و این لقبی بود برای مزدکیان. سعد‌بن‌عبداللّه ابی‌خلف اشعری در کتاب «المقالات و الفرق»، خرمدینان و مزدکیه را یکی شمرده و ایشان را از غلاة شیعه دانسته است. سعید نفیسی در کتاب «بابک خرم دین» می‌‏نویسد: شاید خرمدینان همان مزدکیان پیشین باشند که اصلاحاتی در دین مزدک کرده و روش تازه‌ای برگزیده و نام این آیین تازه را خرمدینی گذاشته باشند و چنان می‌نماید که ترکیب کلمه (خرمدین) تقلیدی از ترکیب (بهدین) بوده باشد که آن را مترادف دین زرتشتی به کار می‌‏بردند. مورّخان درباره وجه تسمیه این طایفه به خرمیه، توجیهات مختلفی بیان کرده‌اند. سمعانی در «کتاب الانساب» آن نام را مشتق از کلمه «خرّم» فارسی به معنای خوب و پسندیده دانسته است، یعنی دین ایشان آن چیز خوب و نیکو را آرزو کرده و این لقب را به آنان داده‌‏اند که محرمات را از خمر و لذّات دیگر مباح دانسته‏‌اند. ابی‌خلف اشعری و ابن‌جوزی این وجه تسمیه را تائید کرده‏‌اند. خواجه نظام‌الملک می‌نویسد: چون زن مزدک، خرمیه (خرمک)- دخت فاده (پاتک)- نام داشت، پس از کشته شدن شوهرش از مدائن فرار کرد و به ری رفت و به تبلیغ دین شوهرش مشغول شد، از این جهت پیروانش او را «خرمدین» لقب دادند یعنی: کسانی که همکیش خرمه (زن مزدک) هستند. مقدسی در کتاب «البدء و التاریخ»، آنان را به کوهی به نام خرمیه نسبت می‌‏دهد. ابن‌بلخی می‌نویسد: مسلمیه را خرمدینیه نیز می‌گویند و در بلخ قریه‌‏ای به نام «خرم‏‌آباد» است که ایشان منسوب به آن هستند و بعضی ایشان را به «قلعه خرم» در اردبیل نسبت داده‌‏اند. به‌ نظر می‌رسد، حدس سعید نفیسی که کلمه مرکب خرمدین را تقلیدی از ترکیب (به دین) دانسته، به واقع نزدیک‌تر باشد.

عقاید

به‌ طوریکه از منابع مختلف بر می‌‏آید، عقاید خرّمیه آمیخته‏‌ای از عقاید دینی ایرانی پیش از اسلام و اعتقادات غلاة شیعه بوده است. نوبختی در کتاب «فرق الشیعة»، کیسانیه، عباسیه، حارثیه و خرمدینیه را در یک ردیف آورده و همه آنان را از غلاة شیعه بر‌شمرده و می‌گوید: آنها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان‌ها در بدن‌ها شدند و گفتند: سرایی جز این گیتی نیست و معنای قیامت و رستاخیز، بیرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن دیگر است، اگر نیکوکار باشند، نیکی بینند و اگر بدکار باشند به رنج و بدی افتند و در بدن‌های پست‏‌تر از خود، چون سگان و بوزینگان و ماران اندر آیند. همه ایشان در این سخن همداستان‌اند که روان‌شان دیگر باره به این جهان بازگردد و آن نوعی از «تناسخ» است که آن را رجعت گویند. شهرستانی می‌نویسد: عقاید اصولی ایشان نخست اعتقاد به «تناسخ» یعنی حلول ارواح در ابدان انسان و حیوان و دیگر «انتقال روح» از یک پیکر به پیکر دیگر و سوم «رجعت» یا بازگشت به این جهان بوده است. این اعتقادات را مقدسی نیز تأیید می‌کند و می‌گوید که خرمدینان معتقدند که وحی و پیامبری هیچ‌گاه منقطع نمی‌‏شود و هر صاحب دینی در عقیده خود مُصیب است، یعنی خطا نمی‌کند، زیرا او امید به ثواب دارد و از عذاب می‌ترسد. ایشان از خون‌ریزی می‌پرهیزند، مگر آنکه در برابر دشمنان خود قرار گیرند. ابومسلم خراسانی را محترم می‌‏شمارند و ابوجعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می‌کنند. بر مهدی‌بن‌فیروز که فرزند فاطمه دخت ابومسلم است درود می‌‏فرستند. ایشان پیامبران خود را (فریشتگان) یعنی فرستادگان می‌‏خوانند و قائل به دو اصل «نور و ظلمت‌»اند. یکی از پیامبران آنان شروین‌بن‌سرخاب از شاخه «کیوسیه» از آل‌باوند است که ملک‌الجبال نام داشت. عبدالقاهر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» می‌‏نویسد: بابکیه، پیروان بابک خرمدین هستند که بنیاد دین خود را به شخصی به‌ نام شروین که در جاهلیت پادشاه آنان بود متصل می‌کنند و شروین را برتر از محمد (صلی الله علیه و آله) و دیگران می‌دانند. به قول نظام‌الملک، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشته‌‏اند و نماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند و حج نمی‌روند و غسل جنابت به‌ جای نمی‌آورند. مذهب ایشان با باطنیان و مزدکیان یکی است و خویشتن را محب اهل‌بیت معرفی می‌کنند تا مردم را بدین‌وسیله به دام بیندازند و جذب خود کنند. ابوالمظفر اسفراینی در کتاب «التبصیر فی‌الدین» می‌‌نویسد: بابکیان در کوهستان‌های خود در شبی گرد هم می‌آیند و هر گناهی را مرتکب می‌شوند و مردان و زنان‌شان دور هم جمع شده سپس چراغ‌ها را خاموش می‌کنند و هر یک از ایشان با اولین زنی که مواجه شود، نزدیکی می‌‏کند.

دفع اشکال

به نظر می‌رسد بیشتر آنچه را که درباره عقاید خرمدینان نگاشته‏‌اند، نباید واقعیت داشته باشد. قدر یقین این‌که مذهب آنان از دین مزدک نشأت گرفته و خرم‌دینان را مزدکیان جدید باید دانست. از هدف‌های اصلی عقاید آنان، خرسندی و دل‌خوشی به زندگی بوده است و بر همین اصل، آنان را خرمی‌ یا خرمدین می‌نامیدند.در دین ایشان زن و مرد از هم جدا نبوده بلکه با هم اشتراک مساعی داشته‏‌اند و اینکه آنان را متهم به فسق و فجور کرده‌اند، درست نیست. بلکه خرمدینان به یک نوع ازدواج موقت قائل بوده و در صورت رضایت طرفین، اقدام می‌کردند[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷].

پانویس

  1. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 178، با ویرایش و اصلاح جزئی عبارات.
  2. علی بن‌حسین مسعودی، مروج‌الذهب، پاریس، ج 3، ص 220.
  3. مطهر‌بن‌طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، با اهتمام و ترجمه فرانسوی کلمان هوار، پاریس، سال 1919 م، ج 1، ص 143- 171. ج 3، ص 122، ج 4، ص 26 و 30، ج 5، ص 134، ج 6، ص 95- 115.
  4. حسن‌بن‌موسی نوبختی، فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، نشر مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 36 و 47.
  5. ابوالفرج ابن جوزی، تلبیس ابلیس، مصر، سال 1928 م، ص 105.
  6. سعد‌بن‌عبدالله ابی‌خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمدجواد مشکور، تهران، سال 1963 م، ص 64 و 186.
  7. یحیی‌بن‌مرتضی الیمانی، المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل، تحقیق دکتر محمدجواد مشکور، بیروت، ص 98- 100.