پرش به محتوا

دهریه

از ویکی‌وحدت
دهریه
نامدهریه
عقیده
  • انکار ربوبیت خداوند
  • مادی‌گرایی
  • حقانیت معاد در نظر دهری، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر دیدگان‌شان

دهریه‏ گروهی از فیلسوف مسلکان مادی‌گرای منسوب به دهر که معتقد به سرمدیت آن بودند.

معنای لغوی دهر

دهر از نظر لغوی، در معانی متعددی به کار رفته و به معنای: مدت طولانی، مدت ابدی، عمر، روزگار، هزار سال، همیشگی و اسماء الحسنی آمده است و بعضی گفته‌اند دهر زمان نامتناهی است ازلا و ابدا و بر زمان به طور مطلق هم اطلاق شده است[۱][۲]. و باز نوشته‌اند: «دهر» در لغت به معنای زمان بی‌پایان است و می‌گویند که زمان چیزی است که می‏ گذرد و منقضی و سپری می‌‏شود، امّا «دهر» سرمدی و دائم است. جرجانی در «تعریفات» می‌‏نویسد: «دهر» زمان دائمی است که امتداد حضور الهی می‌‏باشد و آن باطن زمان است و به توسط آن «ازل» به «ابد» می‌‏پیوندد و «سرمدی» می‏‌شود[۳].

معنای اصطلاحی دهریه

دهری، منسوب به دهر (روزگار) به کسی گفته می‌شود که می‌پندارد عالم، قدیم و پیوسته بر یک حالت بوده و پدید‌آورنده و مدبّری ندارد و حیات، محدود به حیات دنیایی است و پس از مرگ، برانگیختگی و حیاتی وجود ندارد[۴][۵] چنانکه در قرآن کریم بدان اشاره شده است. وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ۚ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ [جاثیه–24] اما دهریه در اصطلاح؛ به گروهی از فیلسوف مسلکان مادی گفته می‌شود که معتقد به سرمدی بودن دهر یا روزگارند و آنان منسوب به دهرند[۶]. غزالی نیز ضمن تقسیم فلاسفه به دهریون، طبیعیون و الاهیون، در تعریف دهریون می‌نویسد: «آنها گروهی از متقدمین هستند که آفریدگارِ مدبرِ عالمِ قادر را انکار و گمان کرده‌اند که عالم به خودی خود و بدون آفریننده همیشه موجود بوده و همواره حیوان از نطفه و نطفه از حیوان پدید آمده است و چنین بوده و تا ابد نیز چنین خواهد بود[۷]». در تعریفی عام‌تر و صحیح‌تر؛ «دهری» به کسی می‌گویند که منکر مبدا و معاد است و تمامی حوادث را به دهر نسبت می‌دهد[۸] یعنی آنچه که امروزه مادی‌گرا و یا ماتریالیسم خوانده می‌شود، حال چه فیلسوف باشد یا غیر آن. در موارد بسیاری، به دهریه همانند اصناف دیگر کفار و مشرکین زندیق نیز گفته می‌شود[۹].

تاریخچه

دهریه نام خود را از سوره جاثیه گرفته‌اند: وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ... [جاثیه–24] . مطابق با این آیه؛ اصطلاح دهر بر کسانی اطلاق می‏ شود که اعتقاد به خداوند ندارند و منکر آفرینش عالم و عنایت الهی‌اند و آنچه را که در ادیان حقه و شرایع آسمانی از رستاخیز و وعد و وعید آمده دهریه قبول ندارند. می‌گویند مادّه فانی نمی‌شود و آنچه را که در عالم «حادث» می‌‏شود، بر اساس قوانین طبیعی است. آنها قائل به «قدم» و دیرینگی زمان هستند. عبدالکریم شهرستانی می‌گوید دهریه منکر «معقولات» هستند و جز به «محسوسات» اعتراف نمی‌کنند. به قول جاحظ: آنان منکر شیاطین و جن و ملائکه هستند. غزّالی در «المنقذ من الضلال» بین دهریه و طبیعیون فرق گذاشته و می‌گوید: دهریه منکر جوهریت نفس اند. سید جمال‌الدین اسد آبادی رساله‌‏ای در ردّ دهریه به نام «نیچریه» نگاشته است. عبداللّه علاءالدین بغدادی دهلوی رساله‌‏ای به نام «الدرة السنیة فی الرد علی المادیة و اثبات النوامیس الشرعیة بالادلة العقلیة» در ردّ آن گروه نوشته است. مذهب دهریه به جهت انکار خداوند و اصالت دادن به ماده، از سوی علمای اهل کتاب مردود اعلام شده است، چنانکه سعید فیومی از علمای یهود در ردّ ایشان کتابی نوشته است. بعضی از دانشمندان مانند زکریای رازی از پیروان این مذهب بوده‌‏اند و از این‌جهت، ابو‌حاتم رازی کتاب «اعلام النبوه» را در ردّ او نوشته است[۱۰].

عقاید

  1. محدود شمردن زندگی به مجال دنیا، از جمله اعتقادات دهری وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا. . . [جاثیه–24] .
  2. انتساب مرگ به دهر و اعتقاد به بی تاثیری اراده الهی، در زندگی و مرگ نموت ونحیا وما یهلکنا الاا لدهر. . . [جاثیه–24] .
  3. انکار ربوبیت خداوند وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر. . . [جاثیه–24] .
  4. اعتقاد به دهر، پنداری غیر متکی به علم . . . وما یهلکنا الا الدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون [جاثیه–24] .
  5. حقانیت معاد در نظر دهری، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر دیدگان‌شان: و اذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بـابائنا ان کنتم صـادقین [جاثیه–25] .

جستارهای وابسته

پانویس

  1. سید جعفر سجادی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر، سال ۱۳۷۵ش، چ اول، ص۳۳۰.
  2. ابن منظور، لسان العرب، قم، انتشارات ادب حوزه، سال ۱۴۰۵ ق، ج ۴، ص ۲۹۲-۲۹۳.
  3. .محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 196.
  4. ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهة، ج ۱، ص ۳۹۰.
  5. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۳۷.
  6. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص ۱۹۵.
  7. ابو‌حامد محمد غزالی، المنقذ من الضلال، تصحیح محمد جابر، بیروت، انتشارات المکتبة الثقافیة، بی‌تا، ص ۱۲۸.
  8. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، سال ۱۳۸۴ ش، ج ۱۸، ص ۲۶۵.
  9. سعیدرضا منتظری، زندیق و زنادیق، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، سال ۱۳۸۹ ش، چ اول، ص ۵۰.
  10. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1374 ش، چ دوم، ص 196.