عجلیه (زیدیه)

عجلیه‏ از شاخه‌های فرقه «زیدیه» و پیروان هارون‌بن‌سعید عجلی بودند.

عجلیه‏
موسسهارون‌بن‌سعید عجلی

شرح حال موسس

رهبر فرقه عجلیه فردی به نام‌ هارون بن سعد (سعید) العجلی الکوفی[۱][۲][۳] بود. از این جهت فرقه به نام او منسوب است. هارون‌بن‌سعید بر مذهب زیدی بوده و بنابر نقل‌ها از شاگردان امام صادق (علیه‌السّلام) به حساب می‌آمد. [۴][۵][۶][۷].زیدیه او را از بهترین و با فضیلت‌ترین رجال خود می‌دانستند.[۸].امام صادق (علیه‌السّلام) از او به عنوان سرکرده عجیله نام می‌برد[۹]. از مقدار سن او اطلاع دقیقی در دست نیست، اما وفات اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) را -که در زمان حیات امام رخ داده است- درک کرده و به همین دلیل بر مسیر امامت در شیعه خرده گرفته که با جواب کوبنده و اعجاز گونه امام صادق (علیه‌السّلام) شبهه و تحلیل ناصواب او منتفی می‌شود.

جایگاه علمی

اعضای این فرقه چون آثار قابل توجه علمی قابل ارائه‌ای نداشتند، از این جهت نمی‌توان آنان را با سران زیدیه قیاس کرد. عجلیه در محافل آن روز به عنوان ضعفای زیدیه مشهور بودند[۱۰].مشی کورکورانه عجلیه در تقلید از مبانی زیدیه همراه با عدم احاطه علمی ایشان در مقایسه با دیگر فرقه‌های منحرف، امری ثابت شده بود، زیرا در فرقه‌های زیر شاخه زیدیه کم نبودند افرادی که مدعی علم، اجتهاد و فتوا بودند. از این رو می‌بینیم که رهبران‌شان از اهل بیت (علیهم‌السّلام) و خاندان ایشان استفاده علمی می‌بردند، ولی این مسأله در این مکتب کمرنگ و نادیدنی بود. این ادعا در روایتی که ابوعمرو کشّی در رجال خویش نقل می‌کند، روشن می‌شود. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ما احد اجهل منهم یعنی العجلیة ان فی المرجئة فتیا و علما و فی‌الخوارج فتیا و علما و ما احد اجهل منه هیچ کس از ایشان (عجلیه) نادان‌تر نیست. در فرقه مرجئه و خوارج (با تمام کج‌روی‌های خود) علم و عالم وجود دارد در حالی که نادان‌تری از این فرقه نیست[۱۱]. بنابراین، حاصل مطالعات مربوط به این گروه نشان می‌دهد که عجلیه افرادی عوام و مقلد بوده‌اند و تنها تلاش می‌کردند تا خود را با وضعیت انقلابی زیدیه همراه کنند. این همرنگی تا زمان شهادت زیدبن علی وجود داشت و پس از آن عجلیه از زیدیه فاصله گرفتند و البته مطابق با عادت سابق خود، از تقلید عوامانه اشان دست برنداشته مدافع نهضت فرزندان امام حسن (علیه‌السّلام) شدند و مهدویت از جمله محمد بن عبدالله را باور کردند.

عقاید عجلیه

عجلیه چون از زیدیه بودند و یا خود را از حامیان این فرقه می‌دانستند، از این جهت دارای همان عقاید بودند. شیعیان معقتدند که شمشیر و زره... پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) نزد امام (علیه‌السّلام) می‌باشد و کسی که این اشیاء نزد اوست، وارث امامت است.[۱۲]. اما عجلیه می‌گویند که سلاح پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) نزد فرزندان امام حسن (علیه‌السّلام) است[۱۳] و عبدالله بن حسن شمشیر پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) را در اختیار دارد[۱۴] و یا خود او مدعی چنین ارثی است[۱۵]. عجلیه با این عقیده زمینه را برای امامت محمد بن عبدالله بن حسن محض آماده می‌کردند و با این حیله در برابر امامت به حق اهل بیت (علیه‌السّلام) قرار می‌گرفتند تا آن جا که این نوع ادعاها به اطلاع امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) رسید و حضرت شدیدا آن را انکار کرده فرمودند به خدا سوگند که او دروغ می‌گوید و او هرگز شمشیر پیامبر را ندیده چه رسد که ادعا بکند که شمشیر نزد اوست نه خودش (عبدالله محض) آن را دارد و نه پدرش (حسن مثنی) آن را داشت، مگر اینکه او (حسن) آن را نزد علی بن الحسین زین‌العابدین (علیه‌السّلام) دیده باشد[۱۶] و در روایت دیگر، آن را نزد امام حسین بن علی (علیه‌السّلام) دیده باشد[۱۷]. سپس می‌افزایند: والله اگر اهل زمین جمع شوند تا امامت را از مسیر حقیقی‌اش خارج کنند، نمی‌توانند و اگر همه خلایق کافر شوند و حتی یک نفر-در مسیر امامت حقه- باقی نماند، خداوند این امر را با اهلش می‌آورد[۱۸].در روایتی دیگر به هدایت شیعه پرداخته تا از این ادعاهای بی‌جا نهراسند. به این مضمون فرمودند که باید از علائمی که در طرف راست و چپ شمشیر است باخبر باشند اگر راست می‌گویند و از ایشان در این مورد سوال کنید. (که در جوابش می‌مانند) [۱۹] بنابراین، عجلیه فرقه‌ای است که در مسیر انحراف از امامیه قرار داشته و به رهبری شخصی جاهل و شبهه پراکن درغگو تن داده بودند و این گونه در پیروی از او مُمَحّض شده و گمراهی را برای خویش خریده بودند. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) راه این فرقه را به رهبری هارون بن سعد با تاویل به این آیه بیان فرمود: ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذلة فی الحیاة الدنیا و کذلک نجزی المفترین[۲۰].یعنی کسانی که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، به زودی خشم پروردگارشان، و ذلّت در زندگی دنیا به آنها می‌رسد؛ و این‌چنین کسانی را که (بر خدا) افترا می‌بندند، کیفر می‌دهیم!

سر انجام

هارون بن سعد همراه با ابراهیم بن عبداللّه بن حسن محض در سال 145 هجری کشته شد. [۲۱] [۲۲][۲۳].

پانویس

  1. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، قم، انتشارات مکتبة الفقیه، ص ۶۹.
  2. علامه حلی، رجال‌ علامه، قم، انتشارات دار الذخایر، سال 1411 ق، ص 263.
  3. شیخ طوسی، رجال طوسی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، سال 1415 ق، ص 318
  4. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 323.
  5. محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی، رجال کشّی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، سال ۱۳۴۸ ش، ص 303.
  6. سعد بن عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، تهران، سال 1963م، ص 73 و 204.
  7. ابن داود حلی، رجال ابن داود، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۸۳ ق، ص ۵۳۵.
  8. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، انتشارت موسسة الوفاء، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۴۹ ص 18.
  9. همان.
  10. حسن بن موسی نوبختی، همان.
  11. محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی، همان، ص 229.
  12. محمد بن حسن صفار قمی بصائر الدرجات، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، سال 1404 ق، ص ۱۷۵.
  13. همان، ص ۱84.
  14. همان، ص 175 - 177 .
  15. همان، ص ۱84.
  16. محمدباقر مجلسی، همان، ج ۲۶، ص ۲۰۴.
  17. محمد بن حسن صفار قمی، همان، ص ۱۷۵.
  18. محمد باقر مجلسی، همان.
  19. محمد بن حسن صفار قمی، همان، ص ۱۷۵.
  20. سوره اعراف(7) آیه 152.
  21. محمد جواد مشکور، همان.
  22. محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّی، همان، ص 303.
  23. سعد بن عبدالله اشعری قمی، همان.