صالحیه
صالحیه | |
---|---|
![]() | |
نام | صالحیه |
موسس | حسنبنصالحبنحیّ |
عقیده | 1.حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است.2. معرفت خداوند مستلزم اثبات پیامبر و معرفت به او نیست. 3. کفر خصلتی است که زیاد و کم را نمیپذیرد. 4. هر کسی از فرزندان حسن بن علی و حسین بن علی شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است.5. مخالفت با تقیه. |
صالحیه از فرقههای مربوط به زیدیه و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.
تاریخچه
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام بَتریه در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی[۱] اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحیّ دانسته شده و نامی از کثیرالنواء که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است. شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است[۲].
شرح حال موسس
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی بهشمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. محمد بخاری، مسلمبنحجاج نیشابوری و دیگر اصحاب سنن از وی بهعنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی بهشمار میرود. محمدبنشبیب، ابوشمر و غیلان دمشقی از همفکران صالح بودند[۳].
اعتقادات
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات پیامبر (صلّیالله علیه وآله) نیست، زیرا از نظر عقل، ایمان به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به رسول خدا (صلّیالله علیه وآله) نیست، اما کفر خصلتی است که زیاد و کم ندارد[۴].فرقه صالحیه به جناب ابوبکر و جناب عمر احترام میگذاشتند، اما درباره عثمان سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره امام علی (علیهالسّلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلّیالله علیه وآله) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان حسن (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰]. صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و همچنین میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد[۱۱]. ابوالحسن اشعری بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه[۱۲] و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسّلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]. آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسّلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلّیالله علیه وآله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان فاطمه (صلّیالله علیه وآله) قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف تقیه بودند و دراینباره راه خود را از امامیه جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است[۱۷].
پانویس
- ↑ حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ص 13.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 142.
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 296، با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ فخر رازی، اعتقادات فرَق المسلمین و المشرکین، ص 62.
- ↑ حسین بن حسن رازی آبی، تبصرة العوام، ص187.
- ↑ حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ص 13.
- ↑ سعد بن عبدالله اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 73.
- ↑ شمس الدین محمد آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2، ص 276.
- ↑ محمد جواد مشکور، همان.
- ↑ حافظ رجب البرسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص 210
- ↑ شهفور اسفرایینی، التبصیر فی الدین، ص 28.
- ↑ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 43.
- ↑ ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج 1، ص 144.
- ↑ حافظ رجب البرسی، همان.
- ↑ حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج 2، ص 98.