موسی بن جعفر (کاظم)
نام | موسی بن جعفر |
---|---|
القاب و سایر نامها | امام موسی کاظم، کاظم و باب الحوائج |
زاده | 127 یا 128 هجری شهر مدینه |
دین | اسلام |
شهادت | 183 هجری شهر بغداد |
شاگردان | علی بن یقطین بن موسی
محمد بن ابیعمیر ابومحمد عبدالله بن المغیره مفضّل بن عمر کوفی ابان بن عثمان ابراهیم بن نعیم عبدی حسن بن محمد بن سماعه حماد بن عثمان بن عمرو بن خالف یونس بن عبدالرحمن مولی |
فعالیتها |
موسی بن جعفر، معروف به امام موسی کاظم (علیهالسلام) و ملقب به کاظم و بابالحوائج، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. ایشان در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ قمری، پس از شهادت پدرش، جعفر بن محمد (صادق)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ قمری، در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او امامت به فرزندش علی بن موسی (علیهالسلام) منتقل شد. دورۀ امامت امام کاظم (علیهالسلام) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
زندگینامه
موسیبنجعفر در 20 ذیالحجه سال ۱۲۷ قمری[۱] یا ۷ صفر سال ۱۲۸ قمری[۲] هنگامی که جعفر بن محمد (صادق) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ قمری و در مدینه نیز گفتهاند[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذیالحجه ثبت شده است[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق (علیهالسلام) به او خبر دادهاند[۶] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق (علیهالسلام) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد[۷].
نسب و القاب
نسب موسیبنجعفر ابن محمدبنعلی ابن حسینبنعلی ابن ابیطالب با چهار واسطه به امام علی (علیهالسلام) میرسد. پدر او امام صادق (علیهالسلام)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است[۸] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفتهاند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۹] و به سبب عبادتِ بسیار، عبدصالح لقب دادهاند[۱۰] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۱] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاشگران) مینامیدند[۱۲]
موسیبنجعفر (علیهالسلام) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم (علیهالسلام) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۱۳] و عالمان ادیان دیگر[۱۴] که در مدینه رخ داده است. بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۱۵] همچنین گزارشهایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد[۱۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
امامت
موسیبنجعفر، پس از شهادت امام صادق (علیهالسلام) در سال ۱۴۸ قمری. در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۱۷]دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود.[۱۸] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت ۱۳۶-۱۵۸ ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت ۱۵۸-۱۶۹ ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت ۱۶۹-۱۷۰ ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت ۱۷۰-۱۹۳ ق) سپری شد.[۱۹] مدت امامت موسیبنجعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ ق، امامت به فرزندش، علی بن موسی (رضا) (علیهالسلام) منتقل شد.[۲۰].
مناظرات
مناظرات و گفتگوهایی از موسیبنجعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند. امام کاظم (علیهالسلام) برای ارتباط با شیعیان، «سازمان وکالت» را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را بهعنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم (علیهالسلام) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت. منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبدصالح لقب دادهاند.
نصوص امامت
از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین میشود و از راههای شناخت او، نص (تصریح پیامبر یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۲۱] امام صادق در موارد متعددی امامت موسیبنجعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی، طبرسی[۲۲]ارشاد[۲۳]اعلام الوری[۲۴] و بحارالانوار،[۲۵]بابی درباره نصوص امامت موسیبنجعفر(علیهالسلام) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را دراینباره نقل کردهاند[۲۶] از جمله:
در روایتی، فیض بن مختار میگوید از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(علیهالسلام) او را امام بعدی معرفی کرد.[۲۷] علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(علیهالسلام) درباره موسیبنجعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی کَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۲۸]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.» همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسیبنجعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلم) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۲۹]
وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق (علیهالسلام) با توجه به سختگیریهای عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم (علیهالسلام)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را بهعنوان وصی خود معرفی کرد.[۳۰] هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهامآلود کرد. در این دوره برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح که ادعای امامت کرده بود رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسیبنجعفر (علیهالسلام) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۳۱]
انشعاب در شیعه
در دوره امامت موسی بن جعفر(علیهالسلام)، فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(علیهالسلام)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان مرگ اسماعیل پسر امام صادق(علیهالسلام) را انکار کرده، او را امام میدانستند. شماری از این گروه که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(علیهالسلام) توقف کردند و عدهای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۳۲].
فعالیت غالیان
در دوره امام کاظم (علیهالسلام)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.[۳۳] محمد بن بشیر میگفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر میشناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۳۴] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و میتواند امام را به آنها نشان دهد.[۳۵] او در شعبدهبازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم (علیهالسلام) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم (علیهالسلام) به مردم نشان میداد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۳۶] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم (علیهالسلام) زندان نرفته و زنده است و نمیمیرد.[۳۷]امام کاظم محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۳۸]
فعالیت علمی
از امام کاظم (علیهالسلام) فعالیتهای علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیتها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتابهای حدیثی شیعه آمده است.[۳۹] احادیث فراوانی از امام کاظم (علیهالسلام)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید[۴۰]، بداء[۴۱] و ایمان[۴۲] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۴۳] همچنین مناجاتهایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابیالحسن، ابیالحسن الاول، ابیالحسن الماضی، العالم[۴۴] و العبدالصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۴۵] ابوعمران مروزی از عالمان اهلسنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۴۶] از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:
علی بن جعفر، برادر امام کاظم (علیهالسلام) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئلههایی را که از امام کاظم (علیهالسلام) پرسیده و جواب آنها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۴۷] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۴۸] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است. رسالهای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۴۹] رسالهای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۵۰] علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فراگرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر جمعآوری کرده است.[۵۱]
سیره
سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (علیهالسلام) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبدصالح استفاده میشود.[۵۲][۵۳]بر پایه برخی گزارشها امام کاظم (علیهالسلام) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند.[۵۴] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ» را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده میخواند.[۵۵]حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».[۵۶] نقش انگشتری امام کاظم (علیهالسلام) «حَسْبِیَ اللَّهُ حَافِظِی»[۵۷] و «الْمُلْکُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[۵۸] بوده است.
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری[۵۹][۶۰] و سخاوت امام کاظم (علیهالسلام) وجود دارد.[۶۱][۶۲]شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد.[۶۳] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود.[۶۴] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد.[۶۵]همچنین شیخ مفید امام کاظم (علیهالسلام) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۶۶].
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل میکرد.[۶۷][۶۸]گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم (علیهالسلام) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد.[۶۹][۷۰]از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(علیهالسلام) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کردهای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمیدانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد[انعام–۱۲۴] [۷۱]. بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۷۲][۷۳]
سیره سیاسی
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۷۴].
موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر در صدد مشروعیتبخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح میکرد و نشان میداد که او از عباسیان به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) نزدیکتر است. از جمله در گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم (علیهالسلام) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش فاطمه بنت محمد (زهرا)(س) اثبات کرد.[۷۵][۷۶].
هنگامیکه مهدی عباسی رد مظالم میکرد، امام کاظم (علیهالسلام) فدک را از او مطالبه کرد.[۷۷] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری میکرد.[۷۸]امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۷۹] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهدهدار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۸۰]. با این وجود، از موسی بن جعفر(علیهالسلام) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۸۱] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت.[۸۲] حتی امام کاظم (علیهالسلام) در نامهای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۸۳].
امام کاظم (علیهالسلام) و قیامهای علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهای متعدد از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۸۴] سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۸۵] امام در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامهای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۸۶]در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
عدهای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار میکنند ولی در نهان شرک دارند.»[۸۷][۸۸] عدهای دیگر گفتهاند این قیامها مورد تایید امام نبوده است.[۸۹].
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۹۰]هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم (علیهالسلام) نسبت میداد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۹۱].
زندان
امام کاظم (علیهالسلام)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۹۲]هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۹۳] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۹۴] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۹۵]امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم (علیهالسلام) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۹۶]در زیارتنامه امام کاظم (علیهالسلام) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۹۷].
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۹۸][۹۹][۱۰۰] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود. [۱۲۴] همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانی شدن امام کاظم (علیهالسلام) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند.[۱۰۱][۱۰۲] این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.[۱۰۳][۱۰۴].
شهادت
روزهای آخر عمر امام کاظم (علیهالسلام) در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۰۵] بنابر قول مشهور،[۱۰۶]شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۰۷]. بنابه گفته شیخ مفید، شهادت امام در ۲۴ رجب بوده است.[۱۰۸]درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (علیهالسلام) نظرات دیگری هم وجود دارد از جمله سال ۱۸۱ و ۱۸۶ق.[۱۰۹][۱۱۰]. پس از آنکه موسی بن جعفر(علیهالسلام) به شهادت رسید، سندی بن شاهک برای اینکه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، عدهای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آنها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. همچنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۱۱] درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند[۱۱۲][۱۱۳] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رساندهاند.[۱۱۴][۱۱۵].
برای قراردادن بدن امام کاظم (علیهالسلام) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.[۱۱۶]. پیکر موسی بن جعفر(علیهالسلام) را در مقبره خانوادگی منصور دوانیقی که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۱۷] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای دفن بدن امام در این مقبره، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۱۸].
آرامگاه
آرامگاه امام کاظم (علیهالسلام) و امام جواد(علیهالسلام)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(علیهالسلام)، ثواب زیارت قبر امام کاظم (علیهالسلام)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(صلیالله علیه وآله وسلم)، حضرت علی(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) برابری میکند.[۱۱۹]. بزرگان اهلسنت به امام هفتم شیعیان بهعنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. حرم امام کاظم (علیهالسلام) و حرم نوهاش امام جواد (علیهالسلام) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
اصحاب و وکلا
درباره اصحاب امام کاظم (علیهالسلام) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد. شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر،[۱۲۰] و برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.[۱۲۱] شریفقرشی صاحب کتاب حیات الامام موسی بن جعفر، سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته و خود از ۳۲۱ تن به عنوان اصحاب امام نام برده است.[۱۲۲] علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابیعمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شدهاند.[۱۲۳] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۲۴] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(علیهالسلام) را پذیرفتند.
سازمان وکالت
امام کاظم (علیهالسلام) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(علیهالسلام) پایهگذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف میفرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است. ا[۱۲۵]بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۲۶].
گزارشهای مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او میرساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفتهشدن به اموالی میداند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۲۷] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مالهای فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده میشود و دارای بیتالمال و خزانهای است که سکههای مختلف به حجم بسیار در آن یافت میشود.»[۱۲۸].
نامهنگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام میگرفت؛ حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه مینوشت[۱۲۹]و به مسائل آنان پاسخ میداد.[۱۳۰][۱۳۱].
جایگاه نزد اهل سنت
اهل سنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام میگذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۳۲]و از بردباری، سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگیهای اخلاقی او سخن گفتهاند.[۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶]. [۱۳۷] مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم (علیهالسلام) در منابع اهل سنت گزارش شده است.[۱۳۸] برخی از عالمان اهل سنت مانند سَمْعانی، تاریخنگار، محدث و فقیه شافعی قرن ششم هجری، به زیارت قبر امام کاظم میرفته[۱۳۹] و به او متوسل میشدهاند. ابوعلی خَلّال، از علمای اهل سنت در قرن سوم هجری، گفته است هر گاه برایم مشکلی پیش میآمد به زیارت قبر موسی بن جعفر میرفتم و به او متوسل میشدم، مشکلم برطرف میشد.[۱۴۰] از امام شافعی، از فقهای چهارگانه اهلسنت، نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۴۱].
کتابشناسی
آثار زیادی درباره امام کاظم در قالب کتاب، پایاننامه، و مقاله به زبانهای مختلف نوشته شده که تعداد آنها تا ۷۷۰ اثر شمرده شده است.[۱۴۲]. [۱۴۳][۱۴۴].کتابهای کتابنامه امام کاظم علیهالسلام، کتابشناسی کاظمین، و مقاله کتابشناسی امام کاظم علیهالسلام[۱۴۵] به معرفی این آثار پرداختهاند. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان «سیره و زمانه امام کاظم (علیهالسلام)» در بهمن ۱۳۹۲ش در ایران برگزار شد که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات همایش سیره امام کاظم (علیهالسلام) منتشر شده است.[۱۴۶].
پانویس
- ↑ مسند الامام الکاظم نوشتۀ عزیزالله عطاردی؛ باب الحوائج الامام موسی الکاظم نوشتۀ حسین حاج حسن.
- ↑ الامام موسیبنجعفر نوشتۀ محمدباقر شریف قرشی، امام الکاظم (علیهالسلام) عند اهل السنة اثر فارس حسون و سیرة
- ↑ الامام موسی الکاظم (علیهالسلام) نوشتۀ عبدالله احمد یوسف.
- ↑ طبری؛ دلائل الإمامة؛ ص 1 و303.
- ↑ طبرسی؛ اعلام الوری؛ ج ۲، ص 2 و6.
- ↑ مسعودی؛ اثبات الوصیة؛ ص ۳۵۷-۳۵۶.
- ↑ بغدادی؛ تاریخ بغداد؛ ج ۱۳، ص 4 و 29.
- ↑ .شورای تقویم مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تقویم رسمی کشور سال ۱۳۹۸ش هجری شمسی، ص۸
- ↑ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵
- ↑ امین، سیره معصومان، ج۶، ص۱۱۳
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.8
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴. ؛ ابن جوزی، تذکرة الخواص ص 9 و312.
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.10
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۶،۲۲۷. ؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶. ؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۲۳. ؛ قمی
- ↑ الانوار البهیه، ص۱۷۷.11
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۵ و12
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.28
- ↑ شوشتری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص۷۵.29
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.30
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۸.31
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵.32
- ↑ اعلام الوری، ج۲، ص۶.33
- ↑ پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۳.34
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۷۹-۳۸۴.35
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۷.36
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۱.37
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۲.38
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۷-۱۶.39
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۲-۲۹.40
- ↑ جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۷۹، ۸۱.41
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰.42
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.43
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۱. ؛ عطاردی، مسند الامام الکاظم، ج۱، ص۷۵.44
- ↑ پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۴.45
- ↑ کشّی، رجال، ص۲۸۲-۲۸۳.46
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۶-۷۹.47۱۴۱۱ق، التحریر الطاوسی، ص۵۲۴.48
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۲.49
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.50
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.51
- ↑ رک: حاجیزاده، «جریان غلو در عصر امام کاظم (علیهالسلام)»، ص۱۱۲.52
- ↑ کشّی، رجال، ص۴۸۲.53
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۵-۳۹۶. ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳۴-۲۴۹.54
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۱.55
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.56
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸-۳۹.57
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۹۰-۲۷۸، ۲۹۷-۳۰۷.58
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹.59
- ↑ عطاردی، مسند امام الکاظم، ج۱، مقدمه.60
- ↑ مروزی، مسندالاامام موسی بن جعفر علیهالسلام، ص۱۸۷-۲۳۲.61
- ↑ شیخ طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۴.62
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۲۵۲.63
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ۹۱.72
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۱.73
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.74
- ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.75
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰-۳۳.76
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۵۴-۱۶۷.77
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.78
- ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۷۷..79
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.80
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲.81
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.82
- ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.83
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۳.84
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۰.85
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰.86
- ↑ حاج حسن، باب الحوائج، ص۲۸۱.87
- ↑ حلی، منهاج الکرامه، ص۵۹.88
- ↑ جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۴۰۶.89
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.90
- ↑ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.91
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۹.92
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ص۴۷۲.93
- ↑ کشّی، رجال، ص۴۴۱.94
- ↑ کشّی، رجال، ص۴۳۳.95
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.96
- ↑ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۷۷.97
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.98
- ↑ اللهاکبری، رابطه علویان و عباسیان، ص۲۲-۲۳.99
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵-۳۸۴.100
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۷.101
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶.102
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲۲، ص۲۸۵.103
- ↑ ر. ک. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۹.104
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.105
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.106
- ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.107
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.108
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا(علیهالسلام)، ج۱، ص۸۶.109
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.110
- ↑ قمی، الانوار البهیه، ص۱۹۲–۱۹۶.111
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.112
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.113
- ↑ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۰ِ.114
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۵-۴۱۴.115
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۱.116
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۳.117
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۹۸-۴۰۰.118
- ↑ کشّی، ص۲۷۰ـ ۲۷۱.119
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۹۸.120
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶.122
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.123
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.124
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶-۵۱۷.125
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۴۰۴.126
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.127
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.127
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۰۸-۵۱۰.128
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.129
- ↑ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۳.130
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.131
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.132
- ↑ کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۸۳.133
- ↑ طوسی، رجال، ص۳۲۹-۳۴۷.134
- ↑ حمدالله مستوفی بدون استناد به هیچ منبعی، به شیعیان نسبت داده که میگویند موسی بن جعفر با ریختن سرب گداخته در گلویش به شهادت رسیده است. مستوفی، تاریخ برگزیده، ص۲۰۴ به نقل از جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۰۵
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۱.135
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۱.136
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ۲۳۱-۳۷۳.137
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۶۵-۶۴.138
- ↑ جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.139
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ص۴۲۳-۵۹۹.140
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۶۵-۶۴.141
- ↑ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۴۵۵.142
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.143
- ↑ مین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۰۰.144
- ↑ جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.145
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۵، ص۲۷۳.146
- ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۷۷.147
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.148
- ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.149
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.150
- ↑ شامی، الدرالنظیم، ص۶۵۱-۶۵۳.151
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹-۳۳.152
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۹.153
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۳.154
- ↑ کعبی، الامام موسی بن الکاظم علیهالسلام سیره و تاریخ، ص۲۱۶.155
- ↑ اباذری، کتابشناسی کاظمین، ص۱۴.156
- ↑ انصاری قمی، کتابنامه امام کاظم.157
- ↑ اباذری، کتابشناسی کاظمین.158
- ↑ جمعی از نویسندگان و ۱۳۹۲ش، مجموعه مقالات همایش زمانه و سیره امام کاظم.159
- ↑ جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۱، ص۳۰-۳۱.160
- ↑ اباذری، کتابشناسی کاظمین، ص۱۴.
- ↑ انصاری قمی، کتابنامه امام کاظم
- ↑ اباذری، کتابشناسی کاظمین
- ↑ جمعی از نویسندگان و ۱۳۹۲ش، مجموعه مقالات همایش زمانه و سیره امام کاظم
- ↑ جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۱، ص۳۰-۳۱