وهابیت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «مکتب سلفیگری، که ابن تیمیه در قرن هفتم بنیان آن را نهاد، پس از مرگ وی و با...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۷
مکتب سلفیگری، که ابن تیمیه در قرن هفتم بنیان آن را نهاد، پس از مرگ وی و با وجود تلاشهای شاگردانش، از میان رفت، اما در قرن دوازدهم، همان محتوا در ظاهری جدید با نام «وهابیت» ظهور کرد.
نامگذاری
آیین وهابیت، نام خود را از بنیانگذار آن، محمد بن عبدالوهاب گرفته است. وهابیان، خود را «محمدیه» نامیدند، اما دیگر مسلمانان، از آنجا که دعوت محمد بن عبدالوهاب را مذهبی جدید و مغایر با آموزههای اسلامی دیدند، آن را مکتب وهابی خواندند. [۱]
رشد و گسترش در جوامع اسلامی
وهابیت بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی، به علت اقبال و علاقهمندی مردم رشد نکرد، بلکه قدرت شمشیر و پیوند آن با سیاست، زمینههای رشد و گسترش آن را فراهم کرده است. نگاه تمامیتگرای وهابیت و ماهیت خشن و تکفیری آن، موجب شد قدرت و خشونت در دل آن نهادینه شود و مبانی نظری سوءاستفاده از قدرت سیاسی بر ضد مخالفانی که همه آنان مسلمان بودند، فراهم گردد.
علم کلام و وهابیت
در حالی که علم کلام یکی از باسابقهترین علوم اسلامی است، وهابیان به شدت با آن مخالفند و آن را محکوم می کنند. دشمنی و مخالفت وهابیان با علم کلام، ریشه در اندیشههای روششناختی و معرفتشناسی آنان دارد. مهمترین عاملی که آنان را به مخالفت با علم کلام کشاند، نقلگرایی در حوزه روش شناسی، و حدیثگرایی در حوزه معرفتشناسی بود. با این وجود و با وجود اعتقاد وهابیت به حرمت ورود به علم کلام، خود آنها در این حوزه وارد شدهاند. دیدگاههای محمد بن عبدالوهاب در کتاب «کشف الشبهات» و «رسالة التوحید» و استنتاجهای وی، رنگی کاملا کلامی دارد. شروحی که بر کتابهای وی نگاشته شده است و توضیحات و تقسیماتی که پیرامون مبانی اعتقادی وهابیت ارائه شده و اساساً اندیشه نو و بدعتآمیزی که وهابیت شکل داده است، همه رنگی کلامی دارد. به گفته قرضاوی: «این گروه منکر علم کلام و مجادلات آن هستند در حالی که با گفتههای خود علم کلام جدیدی را دامن میزنند» [۲]
توحید و شرک
وهابیت با تغییر و تصرف در مفهوم کلیدی توحید، بسیاری از آموزههای اسلامی را نادرست میشمارد. قرائت افراطی و تحریف آمیز از توحید موجب شده است که وهابیان تمامی مسلمانان را به دلیل اعتقاد به مسائلی مانند توسل، شفاعت و زیارت، مشرک بشمارند. همچنین برخی از اعتقادات آنان در این حوزه که ریشه در ظاهرگرایی ایشان دارد، سبب شده است راه تاریک تجسیم و تشبیه خداوند به موجودات مادی را درپیش گیرند.
بدعت
دیدگاه وهابیت پیرامون بدعت، برآیندی از مبانی روششناختی و معنیشناسی آنان است. مبانی وهابیت در این دو عرصه موجب شده است که قرائت و تفسیر وهابی از مفهوم بدعت، قرائتی افراطی و غیراسلامی باشد. قرائت وهابی از بدعت، به گونهای است که بسیاری از اعمال و اندیشههای اسلامی را بدعت میشمارد و به همین بهانه، خون و مال مسلمانان را لگدمال میکند. وهابیان اموری همچون مولد النبی، صلوات پس از شنیدن نام پیامبر گرامی اسلام(ص)، دعا بعد از اذان، ساخت بنا بر روی قبور، خواندن قرآن در مراسم سوگواری، بزرگداشت موالید بزرگان دین و سوگواری برای شهادت یا درگذشت آنان را بدعت شمردهاند.
توسل و شفاعت
برخی از شبهات وهابیت ریشه در نگرش آنان به حیات برزخی دارد. آنان با این دیدگاه ابداعی خود که مردگان پس از مرگ با این جهان هیچ ارتباطی ندارند و قادر به شنیدن نیستند، اعمالی همچون توسل، زیارت و طلب شفاعت را افزون بر شرک بودن، بیفایده و بیثمر میدانند. نگاه انحرافی آنان به حیات برزخی سبب شده است که افزون بر جسارت به مقابر اولیای الهی، حتی در صورت قدرت، مرقد مطهر پیامبر گرامی اسلام(ص) را نیز ویران کنند. وهابیان منکر اصل وجود حیات برزخی نیستند، اما آن را زندگی خاصی میدانند که روح مردگان در آن هرگز قادر به شنیدن صدای زندگان نیست. این دیدگاه نیز همانند اندیشههای دیگر وهابیان، مورد تایید مذاهب اسلامی نیست. وهابیان توسل به زندگان را به علت حیات، جایز میدانند.