علی بن احمد بن سعید بن حزم آندلسی قرطبی یزیدی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ك' به 'ک'
جز (جایگزینی متن - 'ذو ال' به 'ذوال')
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
خط ۴۶: خط ۴۶:
=ابن حزم اندلسی کیست=
=ابن حزم اندلسی کیست=


«علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی» در روز آخر [[رمضان]] سال 384 در شهر «قرطبه» به دنیا آمد و در 28 [[شعبان]] 456 درگذشت. <ref>.شرح حال ابن حزم در منابع كهن را بنگرید در: جذوة المقتبس،‌ ش708؛ مطمح الانفس از فتح بن خاقان، ص 55؛ الذخیرة، ج1، ص140؛ المُغْرب، ش253؛ تذكرة الحفاظ، ج3، ص341؛ لسان المیزان، ج4، ص 724-732.
«علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی» در روز آخر [[رمضان]] سال 384 در شهر «قرطبه» به دنیا آمد و در 28 [[شعبان]] 456 درگذشت. <ref>.شرح حال ابن حزم در منابع کهن را بنگرید در: جذوة المقتبس،‌ ش708؛ مطمح الانفس از فتح بن خاقان، ص 55؛ الذخیرة، ج1، ص140؛ المُغْرب، ش253؛ تذکرة الحفاظ، ج3، ص341؛ لسان المیزان، ج4، ص 724-732.
2.ابن حزم در این باره چنین سرود: (سیر اعلام، 18/205): فإن تَحْرِقوا القِرطاس لا تَحْرقوا الذی كذاك النصاری یحرقون اذا علَتْ تضمّنه القرطاس بَل هو فی صدری اكُفهم القرآن فی مُدُنِ الثغر.</ref> بیشتر وی را ایرانی الاصل دانسته‌اند که جدش از اسرای ایرانی، اسیر [[یزید بن ابی سفیان]] بوده است. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج18، ص186</ref> عده‌ای هم وی را اسپانیایی تبار دانسته‌اند. وی در اواخر قدرت دولت [[امویان]] اندلس، در ناز و نعمت، فراوانی کتاب، شکوه اشرافی‌گری و ذهن‌باز و سیال همراه با ذکاوت و هوش قابل توجه رشد کرد. به گفته ذهبی: نشأ فی تنّعم و رفاهیة، و رُزق ذکاء مفرطاً، و ذهنا سیّالاً و کتباً نفیسة کثیرة. <ref>سیر: 186/18</ref>
2.ابن حزم در این باره چنین سرود: (سیر اعلام، 18/205): فإن تَحْرِقوا القِرطاس لا تَحْرقوا الذی کذاک النصاری یحرقون اذا علَتْ تضمّنه القرطاس بَل هو فی صدری اکُفهم القرآن فی مُدُنِ الثغر.</ref> بیشتر وی را ایرانی الاصل دانسته‌اند که جدش از اسرای ایرانی، اسیر [[یزید بن ابی سفیان]] بوده است. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج18، ص186</ref> عده‌ای هم وی را اسپانیایی تبار دانسته‌اند. وی در اواخر قدرت دولت [[امویان]] اندلس، در ناز و نعمت، فراوانی کتاب، شکوه اشرافی‌گری و ذهن‌باز و سیال همراه با ذکاوت و هوش قابل توجه رشد کرد. به گفته ذهبی: نشأ فی تنّعم و رفاهیة، و رُزق ذکاء مفرطاً، و ذهنا سیّالاً و کتباً نفیسة کثیرة. <ref>سیر: 186/18</ref>
اما با آغاز اختلافات و اوج‌گیری آشوب‌های سیاسی در اندلس، زندگی پر تلاطمی پیدا کرد. وی به اقتفای پدرش که مدتی منصب وزارت داشت، این منصب را در سه نوبت و هر بار برای مدتی کوتاه در اختیار داشت. پس از نوبت اول مدت زمانی زندانی شد اما باز وزارت یافت.
اما با آغاز اختلافات و اوج‌گیری آشوب‌های سیاسی در اندلس، زندگی پر تلاطمی پیدا کرد. وی به اقتفای پدرش که مدتی منصب وزارت داشت، این منصب را در سه نوبت و هر بار برای مدتی کوتاه در اختیار داشت. پس از نوبت اول مدت زمانی زندانی شد اما باز وزارت یافت.


خط ۵۵: خط ۵۵:
ابن حزم، در رساله طوق الحمامه خود- که موضوعش عشق و عاشقی و حب است- خاطرات خواندنی و جالبی از زندگی خصوصی خویش آورده است. وی اشعاری هم سروده است که برخی از آنها برجای مانده است. <ref>سیر: 205/18- 209</ref>
ابن حزم، در رساله طوق الحمامه خود- که موضوعش عشق و عاشقی و حب است- خاطرات خواندنی و جالبی از زندگی خصوصی خویش آورده است. وی اشعاری هم سروده است که برخی از آنها برجای مانده است. <ref>سیر: 205/18- 209</ref>


ابن حزم تحصیل را با آموختن فقه [[مالكی|مالکی]] که در نواحی او [[مذهب]] غالب بود، آغاز کرد. مدتی بعد به پیروان مذهب شافعی پیوست و از مالکیان بد گفت. بعدها از مذهب ظاهری جانبداری کرده از هر نوع [[اجتهاد]] و رأی و قیاس پرهیز داشت. در عین حال، تحت پوشش مذهب ظاهری <ref>.درباره مذهب ظاهری پس از ابن حزم، رك: ابن حزم، حیاته و عصره، ابوزهره، ص443-449</ref> و با همان روش، خود قدم در وادی اجتهاد گذاشت و کوشید تا بر پایه نصوص حدیثی به ارائه [[فتوا]] بپردازد.
ابن حزم تحصیل را با آموختن فقه [[مالکی|مالکی]] که در نواحی او [[مذهب]] غالب بود، آغاز کرد. مدتی بعد به پیروان مذهب شافعی پیوست و از مالکیان بد گفت. بعدها از مذهب ظاهری جانبداری کرده از هر نوع [[اجتهاد]] و رأی و قیاس پرهیز داشت. در عین حال، تحت پوشش مذهب ظاهری <ref>.درباره مذهب ظاهری پس از ابن حزم، رک: ابن حزم، حیاته و عصره، ابوزهره، ص443-449</ref> و با همان روش، خود قدم در وادی اجتهاد گذاشت و کوشید تا بر پایه نصوص حدیثی به ارائه [[فتوا]] بپردازد.


درباره ابن حزم و اندیشه‌های وی، کتاب‌ها و مقالات فراوانی نوشته شده است. توجه به وی در این حد از گستردگی، به ویژه در چند دهه گذشته، به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکران [[مسلمان]] [[شمال آفریقا]] و اندلس نشانگر آن است که وی در عرصه‌های مختلف علوم دینی صاحب نظر بوده و تأثیر قابل توجهی در متفکران و عالمان پس از خویش داشته است. <ref>.برخی از آثاری كه درباره ابن حزم نوشته شده است، عبارتند از: ‌ابن حزم، حیاته و عصره، آراء و فقهه، ابوزهره، قاهره: دارالفكر العربی، 1977؛ الفكر المنطقی الاسلامی، دراسة فی جهود ابن حزم الاندلسی، محمد جلّوب فرحان، جامعة موصل، 1988؛ دراسات عن ابن حزم و كتابه طوق الحمامة، الطاهر احمد مكی، قاهره: دارالمعارف، 1981؛ ابن حزم رائد الفكر العلمی، عبداللطیف شرارة، بیروت: المكتب التجاری، (بی‌تا)؛ ابن حزم و الفكر الفلسفی بالمغرب و الاندلس، سالم یفوت، دارالبیضاء، 1986؛ الامام ابن حزم الظاهری امام اهل الاندلس، محمد عبدالله ابوصعیلیك، دمشق: ‌دارالقلم، 1995؛ ابن حزم الكبیر، عمر فروخ، بیروت: دار لبنان للطباعة و النشر، 1980؛ ابن حزم الاندلسی و رسالته فی المفاضلة بین الصحابة، سعید الافغانی؛ ابن حزم خلال الف عام، جمع و تحقیق: ابوعبدالرحمن بن عقیل الظاهری، بیروت: دارالغرب، 1982؛ ابن حزم الاندلسی حیاته و ادبه، عبدالكریم خلیفة، بیروت: المكتب الاسلامی، عمان: مكتبة الاقصی؛ ابن حزم الاندلسی، زكریا ابراهیم، قاهره: الدار المصریة، «ضمن سلسلة اعلام العرب». ابن حزم صورة‌ اندلیسیة، محمد طه الحاجری، بیروت: دارالنهضة العربیة للطباعة و النشر، 1982؛ ابن حزم و موقفه من الالهیات، احمد بن ناصرالحمد، مكه المكرمة، جامعة ام القری، 1980.</ref> این توجه، تا حدودی هم به دلیل مواضع دینی متفاوت وی با سایر مکاتب رسمی موجود در [[مذهب تسنن]] است.  
درباره ابن حزم و اندیشه‌های وی، کتاب‌ها و مقالات فراوانی نوشته شده است. توجه به وی در این حد از گستردگی، به ویژه در چند دهه گذشته، به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکران [[مسلمان]] [[شمال آفریقا]] و اندلس نشانگر آن است که وی در عرصه‌های مختلف علوم دینی صاحب نظر بوده و تأثیر قابل توجهی در متفکران و عالمان پس از خویش داشته است. <ref>.برخی از آثاری که درباره ابن حزم نوشته شده است، عبارتند از: ‌ابن حزم، حیاته و عصره، آراء و فقهه، ابوزهره، قاهره: دارالفکر العربی، 1977؛ الفکر المنطقی الاسلامی، دراسة فی جهود ابن حزم الاندلسی، محمد جلّوب فرحان، جامعة موصل، 1988؛ دراسات عن ابن حزم و کتابه طوق الحمامة، الطاهر احمد مکی، قاهره: دارالمعارف، 1981؛ ابن حزم رائد الفکر العلمی، عبداللطیف شرارة، بیروت: المکتب التجاری، (بی‌تا)؛ ابن حزم و الفکر الفلسفی بالمغرب و الاندلس، سالم یفوت، دارالبیضاء، 1986؛ الامام ابن حزم الظاهری امام اهل الاندلس، محمد عبدالله ابوصعیلیک، دمشق: ‌دارالقلم، 1995؛ ابن حزم الکبیر، عمر فروخ، بیروت: دار لبنان للطباعة و النشر، 1980؛ ابن حزم الاندلسی و رسالته فی المفاضلة بین الصحابة، سعید الافغانی؛ ابن حزم خلال الف عام، جمع و تحقیق: ابوعبدالرحمن بن عقیل الظاهری، بیروت: دارالغرب، 1982؛ ابن حزم الاندلسی حیاته و ادبه، عبدالکریم خلیفة، بیروت: المکتب الاسلامی، عمان: مکتبة الاقصی؛ ابن حزم الاندلسی، زکریا ابراهیم، قاهره: الدار المصریة، «ضمن سلسلة اعلام العرب». ابن حزم صورة‌ اندلیسیة، محمد طه الحاجری، بیروت: دارالنهضة العربیة للطباعة و النشر، 1982؛ ابن حزم و موقفه من الالهیات، احمد بن ناصرالحمد، مکه المکرمة، جامعة ام القری، 1980.</ref> این توجه، تا حدودی هم به دلیل مواضع دینی متفاوت وی با سایر مکاتب رسمی موجود در [[مذهب تسنن]] است.  


طبعاً از همان روزگار کهن، تمجید از وی همراه با مذمت بوده است. شاگردانش از وی ستایش می‌کردند، اما بسیاری از معاصرانش و هم‌چنین عالمان بعدی- به ویژه مالکی مذهبان- او را سخت نکوهش می‌کنند. <ref>.برای نمونه رك: ‌سیر اعلام النبلاء، ج18، ص187-188؛ مطالبی كه ابوبكر بن العربی در القواصم و العواصم بر ضد وی نوشته، بسیار تند است.</ref> چرا که وی به همان اندازه که حافظه‌اش نیرومند و استنتاجاتش تازه و مبتکرانه بود، زبانش تند و تعصب مذهبی‌اش بر ضد مخالفانش از حنفیان و مالکیان و [[شیعیان]] <ref>.در این باره رك: گفتار مفصل و بلند علامه امینی در الغدیر ج1 تحت عنوان «الرأی العام فی ابن حزم الاندلسی» ص585-608</ref> به شدت افراطی و همراه با ناسزا و توهین و تکفیرهای پیاپی و بی دلیل و هیاهویی بود.
طبعاً از همان روزگار کهن، تمجید از وی همراه با مذمت بوده است. شاگردانش از وی ستایش می‌کردند، اما بسیاری از معاصرانش و هم‌چنین عالمان بعدی- به ویژه مالکی مذهبان- او را سخت نکوهش می‌کنند. <ref>.برای نمونه رک: ‌سیر اعلام النبلاء، ج18، ص187-188؛ مطالبی که ابوبکر بن العربی در القواصم و العواصم بر ضد وی نوشته، بسیار تند است.</ref> چرا که وی به همان اندازه که حافظه‌اش نیرومند و استنتاجاتش تازه و مبتکرانه بود، زبانش تند و تعصب مذهبی‌اش بر ضد مخالفانش از حنفیان و مالکیان و [[شیعیان]] <ref>.در این باره رک: گفتار مفصل و بلند علامه امینی در الغدیر ج1 تحت عنوان «الرأی العام فی ابن حزم الاندلسی» ص585-608</ref> به شدت افراطی و همراه با ناسزا و توهین و تکفیرهای پیاپی و بی دلیل و هیاهویی بود.
معروف‌ترین آثار برجای مانده از وی، در فقه المُحلّی، در فِرق و مذاهب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل می‌باشد. اثر اخیر با همه گستردگی، ابتکار و نوآوری‌های فراوانی دارد، مولف در تدوین آن کوشیده است تا از منابع مختلف در همه عرصه‌ها بهره بگیرد،‌ [منابعی که بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیست] اما با ادبیاتی فوق العاده افراطی و متعصبانه نگاشته شده است <ref>.یكی از نشانه‌های آشكار این تعصب، ناسزاها و تكفیرهای او در حجمی گسترده است كه پس از بیان عقاید فرق اسلامی با تعبیر «هذا كفر صریح»، «هذا مجرد كفر» و... آن‌ها را بدرقه می‌كند. رك: الفصل، ج4، ص197-198، 205، 207 «هذا والله أعظم من قول النصاری و أدخل فی الكفر و الشرك».</ref> که مقدار زیادی از ارزش علمی کتاب را کاسته است. از آثار فراوان او، شماری به چاپ رسیده، برخی مخطوط مانده و تعدادی از میان رفته است. <ref>برای فهرست آثار او بنگرید: سیر: 193/18- 197  
معروف‌ترین آثار برجای مانده از وی، در فقه المُحلّی، در فِرق و مذاهب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل می‌باشد. اثر اخیر با همه گستردگی، ابتکار و نوآوری‌های فراوانی دارد، مولف در تدوین آن کوشیده است تا از منابع مختلف در همه عرصه‌ها بهره بگیرد،‌ [منابعی که بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیست] اما با ادبیاتی فوق العاده افراطی و متعصبانه نگاشته شده است <ref>.یکی از نشانه‌های آشکار این تعصب، ناسزاها و تکفیرهای او در حجمی گسترده است که پس از بیان عقاید فرق اسلامی با تعبیر «هذا کفر صریح»، «هذا مجرد کفر» و... آن‌ها را بدرقه می‌کند. رک: الفصل، ج4، ص197-198، 205، 207 «هذا والله أعظم من قول النصاری و أدخل فی الکفر و الشرک».</ref> که مقدار زیادی از ارزش علمی کتاب را کاسته است. از آثار فراوان او، شماری به چاپ رسیده، برخی مخطوط مانده و تعدادی از میان رفته است. <ref>برای فهرست آثار او بنگرید: سیر: 193/18- 197  
</ref>
</ref>


=ابن حزم و دانش تاریخ=
=ابن حزم و دانش تاریخ=


تاریخ از جمله دانش‌هایی است که ابن حزم با آن سر و کار دارد و بخشی از مطالعات و تألیفات وی به این دانش مربوط می‌شود و آن‌گونه که خود می‌گوید از طرق مختلف توانسته است مطالعات تاریخی خود را گسترش دهد. <ref>در الفصل، ج1، ص175 می‌نویسد: و قد شاهدنا الناس و بلغتنا أخبار أهل البلاد البعیدة و كثر بحثنا عما غاب عنا منها، و وصلت الینا التواریخ الكثیرة المجموعة فی أخبار من سلف من عرب و عجم فی كثیر من الاُمَم</ref>
تاریخ از جمله دانش‌هایی است که ابن حزم با آن سر و کار دارد و بخشی از مطالعات و تألیفات وی به این دانش مربوط می‌شود و آن‌گونه که خود می‌گوید از طرق مختلف توانسته است مطالعات تاریخی خود را گسترش دهد. <ref>در الفصل، ج1، ص175 می‌نویسد: و قد شاهدنا الناس و بلغتنا أخبار أهل البلاد البعیدة و کثر بحثنا عما غاب عنا منها، و وصلت الینا التواریخ الکثیرة المجموعة فی أخبار من سلف من عرب و عجم فی کثیر من الاُمَم</ref>
وی در رساله مراتب العلوم، ضمن طبقه بندی دانش‌ها در منظومه فکری خود که براساس دین استوار است، برای تاریخ مرتبتی ویژه در پیوند با دانش [[شریعت]] قائل است.  
وی در رساله مراتب العلوم، ضمن طبقه بندی دانش‌ها در منظومه فکری خود که براساس دین استوار است، برای تاریخ مرتبتی ویژه در پیوند با دانش [[شریعت]] قائل است.  


خط ۷۶: خط ۷۶:
مجموعه رسائل تاریخی ابن حزم تحت عنوان مجلد دوم کتاب رسائل ابن حزم الاندلسی به چاپ رسیده است. این رسائل عبارتند از:
مجموعه رسائل تاریخی ابن حزم تحت عنوان مجلد دوم کتاب رسائل ابن حزم الاندلسی به چاپ رسیده است. این رسائل عبارتند از:


رسالة نَقْطُ العروس فی تواریخ الخلفاء؛ <ref>.این رساله، كتابچه كوچكی است با ویژگی‌های منحصر به فرد از نوع آن‌چه در قرون نخستین به صورت تك نگاری پیرامون موضوعاتی بدیع نگارش می‌یافت. القاب خلفا، ولی عهدهایی كه به خلافت نرسیدند، خلفایی كه با مشاورت به خلافت رسیدند، آنان كه به زور خلافت را تصرف كردند، آنان كه به دنبال خلافت رفتند، خلیفه هم نامیده شدند، اما خلیفه نشدند، آنان كه خلیفه شدند و برادر بزرگتر داشتند، و موضوعاتی دیگر. در ادامه به بیان برخی از اخبار عجایب و غرایب ازدواج‌ها، زنان و مسائل دیگر (مانند فضیحتی كه جهان مانند آن ندیده است و...) پرداخته شده است كه به راستی شگفت است و انسان را به یاد نوشته‌های محمد بن حبیب و شمار دیگری از مورخان شرقی قرن سوم می‌اندازد. این اثر برخلاف نامش تنها در «تواریخ خلفا»‌نیست بلكه همان‌گونه كه احسان عباس یادآور شده بهتر است عنوان «النوادر» ‌بر آن نهاده شود. برای نمونه یكی از این عجایب شرح حال مرزبانه دختر قدید بن منیع است. وی همسر نصر بن سیار والی خراسان بود. وقتی او مرد، ابومسلم خراسانی با وی ازدواج كرد، وقتی ابومسلم كشته شد، ابوداود خالد بن ابراهیم ذهلی والی خراسان با وی ازدواج كرد. ابن حزم درباره این زن می‌نویسد «فجرت هذه المرأة مجری ولایة خراسان، كل من ولّی خراسان تزوّجها». نَقْط العروس، ص68. و یك خبر شگفت دیگر آن كه مردی پس از آن كه بیست و دو سال از مرگ هشام بن حكم مؤید گذشته بود، ظهور كرد و گفت من هشام بن حكم مؤید هستم. در همه منابر اندلس به نام وی خطبه خوانده شد و خون‌ها ریخته شد. نَقْط العروس، ص97. این رساله بارها تصحیح و ترجمه اسپانیانی آن هم نشر شده و آخرین تصحیح آن توسط احسان عباس در مجلد دوم رسائل ابن حزم ارائه شده است. مقاله‌ای هم در مجله الدعوة الاسلامیة، (عربستان سعودی)، ش491 درباره آن انتشار یافته است.</ref> رسالة فی أمّهات الخلفاء؛ رسالة‌ فی جُمَل فُتُوح الاسلام؛ رسالة فی أسماء الخلفاء؛ رسالة فی فضل الاندلس و ذکر رجالها. <ref>رسائل ابن حزم، ج2، تحقیق احسان عباس، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1987. رساله اخیر رساله كوچكی است كه مؤلف ضمن آن تلاش كرده است تا برتری اندلس را در زمینه‌های مختلف جغرافیایی و علمی بر سایر نقاط نشان دهد.</ref>
رسالة نَقْطُ العروس فی تواریخ الخلفاء؛ <ref>.این رساله، کتابچه کوچکی است با ویژگی‌های منحصر به فرد از نوع آن‌چه در قرون نخستین به صورت تک نگاری پیرامون موضوعاتی بدیع نگارش می‌یافت. القاب خلفا، ولی عهدهایی که به خلافت نرسیدند، خلفایی که با مشاورت به خلافت رسیدند، آنان که به زور خلافت را تصرف کردند، آنان که به دنبال خلافت رفتند، خلیفه هم نامیده شدند، اما خلیفه نشدند، آنان که خلیفه شدند و برادر بزرگتر داشتند، و موضوعاتی دیگر. در ادامه به بیان برخی از اخبار عجایب و غرایب ازدواج‌ها، زنان و مسائل دیگر (مانند فضیحتی که جهان مانند آن ندیده است و...) پرداخته شده است که به راستی شگفت است و انسان را به یاد نوشته‌های محمد بن حبیب و شمار دیگری از مورخان شرقی قرن سوم می‌اندازد. این اثر برخلاف نامش تنها در «تواریخ خلفا»‌نیست بلکه همان‌گونه که احسان عباس یادآور شده بهتر است عنوان «النوادر» ‌بر آن نهاده شود. برای نمونه یکی از این عجایب شرح حال مرزبانه دختر قدید بن منیع است. وی همسر نصر بن سیار والی خراسان بود. وقتی او مرد، ابومسلم خراسانی با وی ازدواج کرد، وقتی ابومسلم کشته شد، ابوداود خالد بن ابراهیم ذهلی والی خراسان با وی ازدواج کرد. ابن حزم درباره این زن می‌نویسد «فجرت هذه المرأة مجری ولایة خراسان، کل من ولّی خراسان تزوّجها». نَقْط العروس، ص68. و یک خبر شگفت دیگر آن که مردی پس از آن که بیست و دو سال از مرگ هشام بن حکم مؤید گذشته بود، ظهور کرد و گفت من هشام بن حکم مؤید هستم. در همه منابر اندلس به نام وی خطبه خوانده شد و خون‌ها ریخته شد. نَقْط العروس، ص97. این رساله بارها تصحیح و ترجمه اسپانیانی آن هم نشر شده و آخرین تصحیح آن توسط احسان عباس در مجلد دوم رسائل ابن حزم ارائه شده است. مقاله‌ای هم در مجله الدعوة الاسلامیة، (عربستان سعودی)، ش491 درباره آن انتشار یافته است.</ref> رسالة فی أمّهات الخلفاء؛ رسالة‌ فی جُمَل فُتُوح الاسلام؛ رسالة فی أسماء الخلفاء؛ رسالة فی فضل الاندلس و ذکر رجالها. <ref>رسائل ابن حزم، ج2، تحقیق احسان عباس، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1987. رساله اخیر رساله کوچکی است که مؤلف ضمن آن تلاش کرده است تا برتری اندلس را در زمینه‌های مختلف جغرافیایی و علمی بر سایر نقاط نشان دهد.</ref>


به جز این رسائل، چند اثر تاریخی دیگر هم به طور مستقل از وی به صورت کتاب درآمده است که دو نمونه عمده آن جوامع السیرة <ref>درباره این كتاب به لحاظ شیوه نگارش و منابع آن (كه به طور عمده سیره ابن اسحاق است). رك: مقدمه احسان عباس بر چاپ آن كه توسط دارالمعارف در قاهره انجام شده و پنج رساله هم به عنوان ضمیمه در آن آمده است.</ref> و حجة الوداع <ref>تصحیح ابوصهیب الكرمی، ریاض، 1418</ref> می‌باشد. شاید بتوان کتاب جمهرة انساب العرب او را هم با اندکی تسامح، نوعی کتاب تاریخی به شمار آورد؛ زیرا افزون بر دانش انساب که به گفته خود ابن حزم بخشی از علم الأخبار است، وی در بخش‌های مختلف آن، اطلاعات تاریخی متناسب با اشخاص و قبایل به دست داده است. <ref>ابن حزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری، ص206-211</ref> گفتنی است که نگرش نسبی و اُمَمی ابن حزم نیرومند است. وی به جز آن که [[علم انساب]] را از اعراب شرق به [[ارث]] برده، درباره نسب قبایل بربر دیار خود هم مطالبی بر آن افزوده، نوعی نگاه اُمَمی را هم به جد گرفته است.
به جز این رسائل، چند اثر تاریخی دیگر هم به طور مستقل از وی به صورت کتاب درآمده است که دو نمونه عمده آن جوامع السیرة <ref>درباره این کتاب به لحاظ شیوه نگارش و منابع آن (که به طور عمده سیره ابن اسحاق است). رک: مقدمه احسان عباس بر چاپ آن که توسط دارالمعارف در قاهره انجام شده و پنج رساله هم به عنوان ضمیمه در آن آمده است.</ref> و حجة الوداع <ref>تصحیح ابوصهیب الکرمی، ریاض، 1418</ref> می‌باشد. شاید بتوان کتاب جمهرة انساب العرب او را هم با اندکی تسامح، نوعی کتاب تاریخی به شمار آورد؛ زیرا افزون بر دانش انساب که به گفته خود ابن حزم بخشی از علم الأخبار است، وی در بخش‌های مختلف آن، اطلاعات تاریخی متناسب با اشخاص و قبایل به دست داده است. <ref>ابن حزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری، ص206-211</ref> گفتنی است که نگرش نسبی و اُمَمی ابن حزم نیرومند است. وی به جز آن که [[علم انساب]] را از اعراب شرق به [[ارث]] برده، درباره نسب قبایل بربر دیار خود هم مطالبی بر آن افزوده، نوعی نگاه اُمَمی را هم به جد گرفته است.


وی امت‌ها را به هفت قسمت تقسیم کرده است: امت اسلامی، بنواسرائیل، [[روم]]، امم شمال مانند [[خزر]] و ترک و غیره، امم [[سودان]]، امت هنود و چینی، امم دائره مانند قبط و یمانی و سریانی و اشمانی و عَمون و مؤآب. <ref>در متون اسرائیلی شهرت دارد كه این دو نفر، از فرزندان لوط پیامبر بوده‌اند و نسل آنان در شهرهای معان و م‌آب از سرزمین بلقاء در اراضی شامات سكونت داشته‌اند. رك: جمهرة انساب العرب، ص510</ref> و امت فرس. این تفسیر اُمَمی بعدها در کتاب طبقات الامم ابن صاعد اندلسی (م463) شاگرد ابن حزم ادامه یافته است. <ref>رك: ‌التعریف بطبقات الامم، قاضی صاعد اندلسی (420-461)، مقدمه و تصحیح و تحقیق غلامرضا جمشیدنژاد، اول، تهران: میراث مكتوب، 1376. صاعد اندلسی كه كتابش را در تاریخ علم در نزد اقوام و امت‌ها نگاشته، مرتباً از اهل العلم بتواریخ الامم مطالبی نقل می‌كند</ref>
وی امت‌ها را به هفت قسمت تقسیم کرده است: امت اسلامی، بنواسرائیل، [[روم]]، امم شمال مانند [[خزر]] و ترک و غیره، امم [[سودان]]، امت هنود و چینی، امم دائره مانند قبط و یمانی و سریانی و اشمانی و عَمون و مؤآب. <ref>در متون اسرائیلی شهرت دارد که این دو نفر، از فرزندان لوط پیامبر بوده‌اند و نسل آنان در شهرهای معان و م‌آب از سرزمین بلقاء در اراضی شامات سکونت داشته‌اند. رک: جمهرة انساب العرب، ص510</ref> و امت فرس. این تفسیر اُمَمی بعدها در کتاب طبقات الامم ابن صاعد اندلسی (م463) شاگرد ابن حزم ادامه یافته است. <ref>رک: ‌التعریف بطبقات الامم، قاضی صاعد اندلسی (420-461)، مقدمه و تصحیح و تحقیق غلامرضا جمشیدنژاد، اول، تهران: میراث مکتوب، 1376. صاعد اندلسی که کتابش را در تاریخ علم در نزد اقوام و امت‌ها نگاشته، مرتباً از اهل العلم بتواریخ الامم مطالبی نقل می‌کند</ref>


کارهای تاریخی ابن حزم را نمی‌بایست صرفاً در آثار مستقل تاریخی وی محدود دانست. این به ویژه از آن جهت برای ما اهمیت دارد که در بررسی حاضر، صرفاً نگاه وی به تاریخ یا تاریخ اسلام موردنظر نیست، بلکه نقادی‌های تاریخی او در هر مورد، ولو این که در آثار کلامی یا فقهی‌اش باشد، مورد توجه ما خواهد بود.
کارهای تاریخی ابن حزم را نمی‌بایست صرفاً در آثار مستقل تاریخی وی محدود دانست. این به ویژه از آن جهت برای ما اهمیت دارد که در بررسی حاضر، صرفاً نگاه وی به تاریخ یا تاریخ اسلام موردنظر نیست، بلکه نقادی‌های تاریخی او در هر مورد، ولو این که در آثار کلامی یا فقهی‌اش باشد، مورد توجه ما خواهد بود.
خط ۹۲: خط ۹۲:
=نسبت میان راوی و خبر=
=نسبت میان راوی و خبر=


نکته‌ای که در ارزیابی‌های سندی افزون بر جرح و تعدیل اهمیت بسزائی دارد، «سنجش نسبت میان راوی و کیفیت خبر» است. برای مثال، ابن حزم وقتی روایت [[انس بن مالك|انس بن مالک]] و عبدالله بن عباس را در تعیین روز خروج [[پیامبر]] از [[مدینه]] در سفر [[حجةالوداع]] بحث می‌کند، به دلیل آن که نمی‌تواند یکی از این دو [[صحابی]] را جَرْح کند، بررسی سندی را به شکل دیگری دنبال می‌کند. موقعیت انس در نقل خبر به گونه‌ای است که در آن جا حاضر بوده است، اما در روایت [[ابن عباس]] به کیفیتی نیست که وی در آنجا حاضر بوده است. در این صورت: و الحاضر أثبت بلاشکّ.  <ref>حجة الوداع، ص252</ref>
نکته‌ای که در ارزیابی‌های سندی افزون بر جرح و تعدیل اهمیت بسزائی دارد، «سنجش نسبت میان راوی و کیفیت خبر» است. برای مثال، ابن حزم وقتی روایت [[انس بن مالک|انس بن مالک]] و عبدالله بن عباس را در تعیین روز خروج [[پیامبر]] از [[مدینه]] در سفر [[حجةالوداع]] بحث می‌کند، به دلیل آن که نمی‌تواند یکی از این دو [[صحابی]] را جَرْح کند، بررسی سندی را به شکل دیگری دنبال می‌کند. موقعیت انس در نقل خبر به گونه‌ای است که در آن جا حاضر بوده است، اما در روایت [[ابن عباس]] به کیفیتی نیست که وی در آنجا حاضر بوده است. در این صورت: و الحاضر أثبت بلاشکّ.  <ref>حجة الوداع، ص252</ref>


البته ابن عباس هم در این سفر بوده است، اما حالت روایت او به گونه‌ای نیست که گویی در این [[نماز]] حضور داشته است. به نوشته ابن حزم، ابن عباس حدود سیزده سال داشته و چه بسا همراه زنان بوده و همین منشأ ورود وَهْم و خطا در روایت او شده است.
البته ابن عباس هم در این سفر بوده است، اما حالت روایت او به گونه‌ای نیست که گویی در این [[نماز]] حضور داشته است. به نوشته ابن حزم، ابن عباس حدود سیزده سال داشته و چه بسا همراه زنان بوده و همین منشأ ورود وَهْم و خطا در روایت او شده است.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
ابن حزم نکته اخیر را به معنای دیگری هم به کار برده است که روایت کسی که نکته یا مطلبی را برای کسی ثابت می‌داند، در مقایسه با کسی که آن را نفی می‌کند، بیشتر قابل پذیرش است. مثلاً یک مسأله در حجة الوداع این است که آیا طلحه همراه خود هَدْی داشت یا نه. روایت کسی که می‌گوید داشت، اولی به پذیرش نقل کسی است که می‌گوید هَدْی نداشت. <ref>حجةالوداع: 265</ref> در این باره باید تأمل بیشتری کرد.
ابن حزم نکته اخیر را به معنای دیگری هم به کار برده است که روایت کسی که نکته یا مطلبی را برای کسی ثابت می‌داند، در مقایسه با کسی که آن را نفی می‌کند، بیشتر قابل پذیرش است. مثلاً یک مسأله در حجة الوداع این است که آیا طلحه همراه خود هَدْی داشت یا نه. روایت کسی که می‌گوید داشت، اولی به پذیرش نقل کسی است که می‌گوید هَدْی نداشت. <ref>حجةالوداع: 265</ref> در این باره باید تأمل بیشتری کرد.


نمونه دیگر درباره نسبت میان راوی و خبر در این مثال قابل توجه است: وقتی ابن حزم عقیده حسن بن صالح بن حیّ همْدانی را در باب امامت شرح می‌دهد، می‌نویسد: «گفته شده است که مذهب او چنین بوده است که امامت می‌تواند برای تمامی فرزندان فهر بن مالک مشروع باشد»، یعنی لزومی به انحصار آن در قریش که تیره‌ای از فهر بن مالک است، نیست. در اینجا وی نسبت این اعتقاد را به حسن بن صالح نمی‌پذیرد و به عکس، آن چه را که هشام بن حکم در کتاب المیزان خود درباره او آورده، قبول می‌کند، چرا که هشام در شهر کوفه، همسایه او بوده، او را درک کرده و عالم‌‍ترین افراد نسبت به او است. <ref>الفصل، ج4، ص93: لان هشاما كان جاره بالكوفه و أعرف الناس به و أدركه و شاهده. به جز عبارتی كه نقل شده، مجموعاً آن چه ابن حزم در این چند سطر آورده قدری نامفهوم می‌نماید. (در چاپ دیگر الفصل 157/4- بیروت: دارالجیل- نیز عبارت به همان صورت است). مطالب ابن حزم در نقد شیعه در صفحات بعد، می‌باید نقد همین كتاب میزان باشد كه جملاتی هم از آن نقل كرده است.</ref>
نمونه دیگر درباره نسبت میان راوی و خبر در این مثال قابل توجه است: وقتی ابن حزم عقیده حسن بن صالح بن حیّ همْدانی را در باب امامت شرح می‌دهد، می‌نویسد: «گفته شده است که مذهب او چنین بوده است که امامت می‌تواند برای تمامی فرزندان فهر بن مالک مشروع باشد»، یعنی لزومی به انحصار آن در قریش که تیره‌ای از فهر بن مالک است، نیست. در اینجا وی نسبت این اعتقاد را به حسن بن صالح نمی‌پذیرد و به عکس، آن چه را که هشام بن حکم در کتاب المیزان خود درباره او آورده، قبول می‌کند، چرا که هشام در شهر کوفه، همسایه او بوده، او را درک کرده و عالم‌‍ترین افراد نسبت به او است. <ref>الفصل، ج4، ص93: لان هشاما کان جاره بالکوفه و أعرف الناس به و أدرکه و شاهده. به جز عبارتی که نقل شده، مجموعاً آن چه ابن حزم در این چند سطر آورده قدری نامفهوم می‌نماید. (در چاپ دیگر الفصل 157/4- بیروت: دارالجیل- نیز عبارت به همان صورت است). مطالب ابن حزم در نقد شیعه در صفحات بعد، می‌باید نقد همین کتاب میزان باشد که جملاتی هم از آن نقل کرده است.</ref>


=آثار ابن‌ حزم‌=
=آثار ابن‌ حزم‌=


عناوین‌ کتابها و رسایل‌ ابن‌ حزم‌ گواه‌ بر این‌ است‌ که‌ وی نویسنده‌ای بسیار پرکار بوده‌ است‌. گزارشهای تاریخ‌ نگاران‌ نیز نشان‌ مى‌دهد که‌ نوشته‌های وی به‌ شمار شگفت‌انگیزی می‌رسیده‌ است‌. مثلاً از پسرش‌ ابورافع‌ فضل‌ (د 479ق‌/1086م‌) نقل‌ مى‌شود که‌ شمار نوشته‌های پدرش‌ در [[فقه‌]]، [[حدیث‌|حدیث‌]]، [[اصول]]، نحو و لغت‌، [[ملل‌]] و [[نحل‌]]، تاریخ‌ و نیز ردیّه‌هایى‌ که‌ بر مخالفان‌ نوشته‌ به‌ حدود 400 مجلد مى‌رسیده‌ و نزدیک‌ به‌ 80 هزار برگ‌ را در بر مى‌گرفته‌ است‌، بدین‌ سان‌ وی را از لحاظ کثرت‌ نوشته‌هایش‌ با [[محمد بن‌ جریر طبری|محمد بن‌ جریر طبری]] نویسندة تاریخ‌ مشهور مقایسه‌ کرده‌اند. <ref>ابن‌ صاعد، 76-77</ref> اما از همة این‌ نوشته‌ها اکنون‌ جز چند کتاب‌ و تعدادی رساله‌ باقى‌ نمانده‌ است‌. ما در اینجا عنوانهای کتب‌ و رسایلى‌ را مى‌آوریم‌ که‌ دست‌نوشته‌هایى‌ از آنها بر جای مانده‌ و تاکنون‌ چاپ‌ و منتشر شده‌اند. <ref>برای عناوین‌ دیگر نوشته‌های او نك: ذهبى‌، 18/193-197</ref>
عناوین‌ کتابها و رسایل‌ ابن‌ حزم‌ گواه‌ بر این‌ است‌ که‌ وی نویسنده‌ای بسیار پرکار بوده‌ است‌. گزارشهای تاریخ‌ نگاران‌ نیز نشان‌ مى‌دهد که‌ نوشته‌های وی به‌ شمار شگفت‌انگیزی می‌رسیده‌ است‌. مثلاً از پسرش‌ ابورافع‌ فضل‌ (د 479ق‌/1086م‌) نقل‌ مى‌شود که‌ شمار نوشته‌های پدرش‌ در [[فقه‌]]، [[حدیث‌|حدیث‌]]، [[اصول]]، نحو و لغت‌، [[ملل‌]] و [[نحل‌]]، تاریخ‌ و نیز ردیّه‌هایى‌ که‌ بر مخالفان‌ نوشته‌ به‌ حدود 400 مجلد مى‌رسیده‌ و نزدیک‌ به‌ 80 هزار برگ‌ را در بر مى‌گرفته‌ است‌، بدین‌ سان‌ وی را از لحاظ کثرت‌ نوشته‌هایش‌ با [[محمد بن‌ جریر طبری|محمد بن‌ جریر طبری]] نویسندة تاریخ‌ مشهور مقایسه‌ کرده‌اند. <ref>ابن‌ صاعد، 76-77</ref> اما از همة این‌ نوشته‌ها اکنون‌ جز چند کتاب‌ و تعدادی رساله‌ باقى‌ نمانده‌ است‌. ما در اینجا عنوانهای کتب‌ و رسایلى‌ را مى‌آوریم‌ که‌ دست‌نوشته‌هایى‌ از آنها بر جای مانده‌ و تاکنون‌ چاپ‌ و منتشر شده‌اند. <ref>برای عناوین‌ دیگر نوشته‌های او نک: ذهبى‌، 18/193-197</ref>


1. طوق‌ الحمامة فى‌ الا´لفة و الالاف‌، دربارة عشق‌ و عاشقان‌. تنها یک‌ دست‌ نوشته‌ از آن‌ در کتابخانة دانشگاه‌ لیدن‌ هلند موجود است‌. نخستین‌ بار د. ک‌. پترف‌1 این‌ کتاب‌ را برپایة همان‌ یگانه‌ دست‌ نوشته‌ در 1914م‌ در لیدن‌ منتشر کرد. بار دیگر همین‌ چاپ‌ در 1934م‌ در دمشق‌ و در 1950م‌ به‌ کوشش‌ حسن‌ کامل‌ الصیرفى‌ در [[قاهره‌]] منتشر شد. سپس‌ در 1949م‌ برشه‌2 متن‌ آن‌ را همراه‌ با ترجمة فرانسوی در [[الجزیره‌|الجزیره‌]] منتشر کرد. آخرین‌ چاپ‌ آن‌ با مقدمه‌، تصحیحات‌ و زیرنویسها به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ القاسمى‌ در 1985م‌ در [[تونس‌]] منتشر شده‌ است‌. این‌ کتاب‌ دوبار به‌ زبان‌ انگلیسى‌ و نیز زبانهای روسى‌، آلمانى‌، ایتالیایى‌، فرانسوی و اسپانیایى‌ و جز آن‌ ترجمه‌ شده‌ است‌.
1. طوق‌ الحمامة فى‌ الا´لفة و الالاف‌، دربارة عشق‌ و عاشقان‌. تنها یک‌ دست‌ نوشته‌ از آن‌ در کتابخانة دانشگاه‌ لیدن‌ هلند موجود است‌. نخستین‌ بار د. ک‌. پترف‌1 این‌ کتاب‌ را برپایة همان‌ یگانه‌ دست‌ نوشته‌ در 1914م‌ در لیدن‌ منتشر کرد. بار دیگر همین‌ چاپ‌ در 1934م‌ در دمشق‌ و در 1950م‌ به‌ کوشش‌ حسن‌ کامل‌ الصیرفى‌ در [[قاهره‌]] منتشر شد. سپس‌ در 1949م‌ برشه‌2 متن‌ آن‌ را همراه‌ با ترجمة فرانسوی در [[الجزیره‌|الجزیره‌]] منتشر کرد. آخرین‌ چاپ‌ آن‌ با مقدمه‌، تصحیحات‌ و زیرنویسها به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ القاسمى‌ در 1985م‌ در [[تونس‌]] منتشر شده‌ است‌. این‌ کتاب‌ دوبار به‌ زبان‌ انگلیسى‌ و نیز زبانهای روسى‌، آلمانى‌، ایتالیایى‌، فرانسوی و اسپانیایى‌ و جز آن‌ ترجمه‌ شده‌ است‌.
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
6. الاصول‌ و الفروع‌، در دو جلد، در قاهره‌ (1978م‌) منتشر شده‌ است‌.
6. الاصول‌ و الفروع‌، در دو جلد، در قاهره‌ (1978م‌) منتشر شده‌ است‌.


7. رسائل‌ ابن‌ حزم‌ الاندلسى‌، در 3 مجموعه‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌ از سال‌ 1954م‌ (؟) به‌ بعد منتشر شده‌ است‌. این‌ 3 مجموعه‌ افزون‌ بر طوق‌ الحمامة رساله‌های زیر را در بردارند: رسالة فى‌ الرد على‌ الهاتف‌ من‌ بُعد، رسالة البیان‌ عن‌ حقیقة الایمان‌، رسالة التوقیف‌ على‌ شارع‌ النجاة باختصار الطریق‌، رسالة مراتب‌ العلوم‌، رسالة فى‌ الغناء المُلهى‌ اَمباح‌ُ هواَم‌ محظور؟، رسالة فى‌ الم‌ الموت‌ و ابطاله‌، فصل‌ فى‌ معرفة النفس‌ بغیرها و جهلها بذاتها، رسالة فى‌ مداواة النفوس‌ و تهذیب‌ الاخلاق‌ و الزهد فى‌ الرذائل‌، رسالة الدُرَّة فى‌ تحقیق‌ الکلام‌ فیما یلزم‌ الانسان‌ اعتقاده‌، رسالة فى‌ مسألة الکَلب‌، رسالة فى‌ الجواب‌ عما سئل‌ عنه‌ سئوال‌ تعنیف‌، رسالة فى‌ الرد على‌ ابن‌ النغزاله‌ (النغزیله‌) الیهودی (سَموئِل‌ بن‌ نَگدِلا)، رسالة فى‌ الامامة، رسالة عن‌ حکم‌ من‌ قال‌ ان‌َّ ارواح‌َ اهل‌ الشقاء مُعَذَبَةُ الى‌ یوم‌ الدین‌، رسالة التَلخیص‌ لوجوه‌ التخلیص‌، نقط العروس‌. <ref>نك: شمارة بعد</ref>
7. رسائل‌ ابن‌ حزم‌ الاندلسى‌، در 3 مجموعه‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌ از سال‌ 1954م‌ (؟) به‌ بعد منتشر شده‌ است‌. این‌ 3 مجموعه‌ افزون‌ بر طوق‌ الحمامة رساله‌های زیر را در بردارند: رسالة فى‌ الرد على‌ الهاتف‌ من‌ بُعد، رسالة البیان‌ عن‌ حقیقة الایمان‌، رسالة التوقیف‌ على‌ شارع‌ النجاة باختصار الطریق‌، رسالة مراتب‌ العلوم‌، رسالة فى‌ الغناء المُلهى‌ اَمباح‌ُ هواَم‌ محظور؟، رسالة فى‌ الم‌ الموت‌ و ابطاله‌، فصل‌ فى‌ معرفة النفس‌ بغیرها و جهلها بذاتها، رسالة فى‌ مداواة النفوس‌ و تهذیب‌ الاخلاق‌ و الزهد فى‌ الرذائل‌، رسالة الدُرَّة فى‌ تحقیق‌ الکلام‌ فیما یلزم‌ الانسان‌ اعتقاده‌، رسالة فى‌ مسألة الکَلب‌، رسالة فى‌ الجواب‌ عما سئل‌ عنه‌ سئوال‌ تعنیف‌، رسالة فى‌ الرد على‌ ابن‌ النغزاله‌ (النغزیله‌) الیهودی (سَموئِل‌ بن‌ نَگدِلا)، رسالة فى‌ الامامة، رسالة عن‌ حکم‌ من‌ قال‌ ان‌َّ ارواح‌َ اهل‌ الشقاء مُعَذَبَةُ الى‌ یوم‌ الدین‌، رسالة التَلخیص‌ لوجوه‌ التخلیص‌، نقط العروس‌. <ref>نک: شمارة بعد</ref>


8. نَقْط العروس‌ (فى‌ تواریخ‌ الخلفاء)، این‌ رساله‌ را نخستین‌ بار زیبولد3 در مجلة «مرکز مطالعات‌ تاریخى‌ در گرانادا4» در 1911م‌ منتشر کرد . بار دوم‌ به‌ کوشش‌ شوقى‌ ضیف‌ در مجلة کلیة الا¸داب‌ (شم 13 ، 1951م‌) و بار سوم‌ در جزء دوم‌ مجموعة رسائل‌ ابن‌ حزم‌ به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌ انتشار یافت‌.
8. نَقْط العروس‌ (فى‌ تواریخ‌ الخلفاء)، این‌ رساله‌ را نخستین‌ بار زیبولد3 در مجلة «مرکز مطالعات‌ تاریخى‌ در گرانادا4» در 1911م‌ منتشر کرد . بار دوم‌ به‌ کوشش‌ شوقى‌ ضیف‌ در مجلة کلیة الا¸داب‌ (شم 13 ، 1951م‌) و بار سوم‌ در جزء دوم‌ مجموعة رسائل‌ ابن‌ حزم‌ به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌ انتشار یافت‌.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۷

ویرایش