امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صدر ال' به 'صدرال'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صدر ال' به 'صدرال')
خط ۷۶: خط ۷۶:




[[صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازى]] (م ۱۰۵۰ ق)، معروف به صدر المتألهین یا ملاصدرا، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و موسس مکتب فلسفى «[[حکمت متعالیه]]» است. از او تألیفات فراوانی در حوزه های فلسفه کلام و تفسیر به یادگار مانده است. محل تحصیل وی اصفهان بوده و نزد اساتید مهم آن روزگار چون شیخ بهایی و میر داماد شاگردی کرد.از جمله شاگردان ممتناز وی می توان به ملا محسن فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد. تفسیر قرآن، اسفار اربعه و شرح اصول کافی از آثار با ارزش این فیلسوف متاله می باشد.وی همچنین مدت چند سال را در روستای کهک قم و در تنهایی. به سر برد.  
[[صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازى]] (م ۱۰۵۰ ق)، معروف به صدرالمتألهین یا ملاصدرا، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و موسس مکتب فلسفى «[[حکمت متعالیه]]» است. از او تألیفات فراوانی در حوزه های فلسفه کلام و تفسیر به یادگار مانده است. محل تحصیل وی اصفهان بوده و نزد اساتید مهم آن روزگار چون شیخ بهایی و میر داماد شاگردی کرد.از جمله شاگردان ممتناز وی می توان به ملا محسن فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد. تفسیر قرآن، اسفار اربعه و شرح اصول کافی از آثار با ارزش این فیلسوف متاله می باشد.وی همچنین مدت چند سال را در روستای کهک قم و در تنهایی. به سر برد.  


==تفسیر ملاصدرا از امر بین الأمرین==
==تفسیر ملاصدرا از امر بین الأمرین==


ملا صدرا  با سه نگاه متفاوت [[افعال عباد]] را تفسیر می کند. وی در نگاه اول از دریچه [[عرفان]] و [[اشراق]] و به تعبیر دیگر، از منظر [[توحید]] افعال بندگان را رصد و آن گاه تفسیر می کند والبته در چنین ساحتی، جز خدای متعال، موثر یا فاعل دیگری را نمی بیند.<ref>صدر المتالهین، [[الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه]]، ج‏6، ص387</ref>البته این نوع نگرش می تواند صدر المتالهین را به عنوان یک متکلم جبرگرا معرفی می کند، زیرا در این تعریف، انسان هیچ جایگاهی برای فاعلیت خود ندارد، بلکه تمام افعالش تابع مشیت و [[اراده الهی]] است. اما صدرا در نگاه دوم، پنجره اشراق را بسته و از فراز تفکر توحیدی اش فرود می آید و آن گاه خودش و آن فعل را می بیند که به طور مباشری و با اراده و اختیار انجامش می دهد پس خودش را محکوم جبر نمی داند، بنا بر این، بر انتساب حقیقی فعل به فاعل تاکید می کند و می گوید ای جبری! شعله اوهام و خیالاتت رو خاموش کن! چرا که صدور فعل بر تو ثابت است، زیرا تو خود می فهمی که بی هیچ واسطه ای مباشر آن هستی و قیام فعل تنها به تو وابسته است. <ref>صدر المتالهین، [[الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه]]، ص 58</ref>او با این نگاه معتقد است که انسان به طور مستقیم و بدون وساطت فاعلی دیگر، فعل خود را ایجاد می کند و شاهد آن، قیام فعل به فاعل مباشر قریب( علت نهایی فعل) همراه با درک فطری و غیر قابل انکار آن است.
ملا صدرا  با سه نگاه متفاوت [[افعال عباد]] را تفسیر می کند. وی در نگاه اول از دریچه [[عرفان]] و [[اشراق]] و به تعبیر دیگر، از منظر [[توحید]] افعال بندگان را رصد و آن گاه تفسیر می کند والبته در چنین ساحتی، جز خدای متعال، موثر یا فاعل دیگری را نمی بیند.<ref>صدرالمتالهین، [[الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه]]، ج‏6، ص387</ref>البته این نوع نگرش می تواند صدرالمتالهین را به عنوان یک متکلم جبرگرا معرفی می کند، زیرا در این تعریف، انسان هیچ جایگاهی برای فاعلیت خود ندارد، بلکه تمام افعالش تابع مشیت و [[اراده الهی]] است. اما صدرا در نگاه دوم، پنجره اشراق را بسته و از فراز تفکر توحیدی اش فرود می آید و آن گاه خودش و آن فعل را می بیند که به طور مباشری و با اراده و اختیار انجامش می دهد پس خودش را محکوم جبر نمی داند، بنا بر این، بر انتساب حقیقی فعل به فاعل تاکید می کند و می گوید ای جبری! شعله اوهام و خیالاتت رو خاموش کن! چرا که صدور فعل بر تو ثابت است، زیرا تو خود می فهمی که بی هیچ واسطه ای مباشر آن هستی و قیام فعل تنها به تو وابسته است. <ref>صدرالمتالهین، [[الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه]]، ص 58</ref>او با این نگاه معتقد است که انسان به طور مستقیم و بدون وساطت فاعلی دیگر، فعل خود را ایجاد می کند و شاهد آن، قیام فعل به فاعل مباشر قریب( علت نهایی فعل) همراه با درک فطری و غیر قابل انکار آن است.
ملا صدرا در نگاه سوم خودش را از ورطه تفویض خارج کرده با قدریون محاجّه می کند و می گوید ای قدری (معتقد به تفویض) فعل از آن جهت که فقط به تو وابسته باشد، از تو سلب می شود، زیرا بدون ارتباط با وجود حق، هیچ فعلی از تو  صادر نمی شود به غیر از این، هم خودت و هم فعلت باطل خواهد شد، زیرا وقتی  اصل وجودت وابسته به وجودِ حق است، به طور حتم، فعلت نیز وابسته به وجودِ حق خواهد بود. بنا بر این، فاعل باطل منشا اثر نخواهد شد.! <ref>همان</ref>وی در این فراز به نوعی بحث علیت و وابستگی معلول به علتش را یاد آوری و اشاره می کند که اگر بخواهیم هر فاعلی را بدون وابستگی وجودی اش با خدای متعال در نظر بگیریم،آن فاعل موجودیتش را به طور کامل از دست خواهد داد و وقتی موجودیت فاعل منتفی شد، فعلی هم وجود نخواهد داشت تا به فاعل منتسب شود، زیرا قوام هر فعلی به فاعل(علت) آن است و بدون فاعل،(علت) فعل (معلول) نیز وجود نخواهد داشت. طبیعی است صدرا با رد جبر و تفویض و تفاصیلی که بیان شد، [[امر بین الامرین]] را انتخاب می کند که راه سوم بوده و میان جبر و اختیار است. او برای فهم بهتر بحث، به نفس و قوایش مثال می زند و معتقد است افعال انسان ها در عین حال که به خودشان نسبت داده می شود، فعل نفس نیز می باشد و از آن جا که نفس بسیط است و نیز به تنهایی مرکز تمام قوا است، <ref>[[ملا هادی سبزواری]]، [[اسرار الحکم]]، ص 320</ref>                         
ملا صدرا در نگاه سوم خودش را از ورطه تفویض خارج کرده با قدریون محاجّه می کند و می گوید ای قدری (معتقد به تفویض) فعل از آن جهت که فقط به تو وابسته باشد، از تو سلب می شود، زیرا بدون ارتباط با وجود حق، هیچ فعلی از تو  صادر نمی شود به غیر از این، هم خودت و هم فعلت باطل خواهد شد، زیرا وقتی  اصل وجودت وابسته به وجودِ حق است، به طور حتم، فعلت نیز وابسته به وجودِ حق خواهد بود. بنا بر این، فاعل باطل منشا اثر نخواهد شد.! <ref>همان</ref>وی در این فراز به نوعی بحث علیت و وابستگی معلول به علتش را یاد آوری و اشاره می کند که اگر بخواهیم هر فاعلی را بدون وابستگی وجودی اش با خدای متعال در نظر بگیریم،آن فاعل موجودیتش را به طور کامل از دست خواهد داد و وقتی موجودیت فاعل منتفی شد، فعلی هم وجود نخواهد داشت تا به فاعل منتسب شود، زیرا قوام هر فعلی به فاعل(علت) آن است و بدون فاعل،(علت) فعل (معلول) نیز وجود نخواهد داشت. طبیعی است صدرا با رد جبر و تفویض و تفاصیلی که بیان شد، [[امر بین الامرین]] را انتخاب می کند که راه سوم بوده و میان جبر و اختیار است. او برای فهم بهتر بحث، به نفس و قوایش مثال می زند و معتقد است افعال انسان ها در عین حال که به خودشان نسبت داده می شود، فعل نفس نیز می باشد و از آن جا که نفس بسیط است و نیز به تنهایی مرکز تمام قوا است، <ref>[[ملا هادی سبزواری]]، [[اسرار الحکم]]، ص 320</ref>                         
پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب می آید. مثلا هنگامی که دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت می دهیم و می گوییم با چشم ها و گوش های خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز می توانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر علمی صحیح و از نظر عرفی رایج است.
پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب می آید. مثلا هنگامی که دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت می دهیم و می گوییم با چشم ها و گوش های خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز می توانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر علمی صحیح و از نظر عرفی رایج است.


همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملا صدرا در تبیین خلق افعال عباد، تفسیری خاص ارایه داده است که البته می تواند مستمسکی در جهت تقویت [[توحید افعالی]] یا [[توحید در خالقیت]] باشد. وی بعد از ارایه مطالب مختلف از بزرگان فلاسفه و متکلمان در باره خلق افعال عباد، مذهب خود را  با عنوان راسخین در علم معرفی می کند و تفسیری عرفانی و شهودی ارایه می دهد. تمام توجه ملاصدرا در این تفسیر، حفظ مقام توحید است. وی خدا را نور الانوار و تنها موثر در وجود می داند. بنا بر این، هیچ جز خالق هیچ فاعل دیگری را نمی شناسد. می نویسد: و طایفه دیگری که راسخون در علم هستند، معتقدند که موجودات هر چند در ذات و صفات از هم متباین هستند، اما نور الهی بر تمام مرزهای موجودات می تابد. علاوه، هیچ ذره ای از ذرات هستی وجود ندارد جز آن که نور الانورار (نور الهی) بر آن می تابد و غلبه می یابد. اوست که قایم بر هر نفسی است به آن چه کسب می کند.<ref>صدر المتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج‏6، ص373</ref>
همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملا صدرا در تبیین خلق افعال عباد، تفسیری خاص ارایه داده است که البته می تواند مستمسکی در جهت تقویت [[توحید افعالی]] یا [[توحید در خالقیت]] باشد. وی بعد از ارایه مطالب مختلف از بزرگان فلاسفه و متکلمان در باره خلق افعال عباد، مذهب خود را  با عنوان راسخین در علم معرفی می کند و تفسیری عرفانی و شهودی ارایه می دهد. تمام توجه ملاصدرا در این تفسیر، حفظ مقام توحید است. وی خدا را نور الانوار و تنها موثر در وجود می داند. بنا بر این، هیچ جز خالق هیچ فاعل دیگری را نمی شناسد. می نویسد: و طایفه دیگری که راسخون در علم هستند، معتقدند که موجودات هر چند در ذات و صفات از هم متباین هستند، اما نور الهی بر تمام مرزهای موجودات می تابد. علاوه، هیچ ذره ای از ذرات هستی وجود ندارد جز آن که نور الانورار (نور الهی) بر آن می تابد و غلبه می یابد. اوست که قایم بر هر نفسی است به آن چه کسب می کند.<ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج‏6، ص373</ref>


مطابق این تفسیر، همان گونه که موجودات دارای مراتب ودرجات وجودی متفاوت و نیز صفات و آثار مختلفی هستند، اما نور جمال الهی در همه موجودات نافذ است وهیچ ذره ای از ذرات هستی نیست، مگر اینکه در تسلط قدرت وسیطره نور الهی است، زیرا در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمی شود. <ref>همان، ص 387</ref>حکیم متاله در ادامه به این نکته اشاره می کند که دریافت من از این مطلب با ارزش، ( تفسیر اشراقی از فاعلیت مطلقه الهی) لطیف بوده از جمله مواردی است که بر آن برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کردم. آورده است:این مطلب شریف که در نهایت پیچیدگی و لطافت است، از مطالبی است که بر آن؛ از برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کرده ایم. بنا بر این، عالم هستی هیچ شانی ندارد جز آن که خدا شان اوست و هیچ فعلی در آن وجود ندارد جز آن که فعل اوست. صدرا  در این جا به شبهه ای پاسخ می دهد که اگر چنین است، پس تکلیف افعال عباد چه می شود و چه کسی مسئول آن است؟ جواب می دهد، البته این که بگوییم هیچ فعلی در نظام هستی وجود ندارد جز آن که فعل خدا باشد، به معنای انکار افعال صادر شده از اشخاص نیست، بلکه اشخاص نیز حقیقتا فاعل اند، همان طور که فعل آن ها به طوری واقعی فعل خدا محسوب می شود.وقتی مطلب آشکار و مقام بحث روشن شد، ثابت می شود که نسبت فعل و ایجاد به عباد، نسبتی صحیح و واقعی است. مثل این که ما شنوایی، بینایی و ...را واقعا به زید نسبت می دهیم، هم زمان نیز افعال صادره از زید یا هر موجود دیگری را شانی از شئون الهی می دانیم. با این توضیح می توانیم ادعا کنیم افعال صادره از انسان هم فعل او است و هم یکی از وجوه افعال حق بر وجه اعلی و اشرف است. صدرا در ادامه به این نکته اشاره می کند که در مسیر تفسیر خلق افعال عباد، راه چهارمی معرفی می کنیم که تفسیرش بر عهده راسخون در علم است. با این راه، تمام شبهات مربوط به خلق اعمال عباد دفع و معنای کلام مولای متقیان روشن می شود که می فرماید لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. زیرا مراد از امر بین الامرین این نیست که فعل عبد ترکیبی از جبر و اختیار باشد، همان طور مراد این نیست نه جبر باشد و نه اختیار ( یعنی از هر دو خالی باشد) و از این جهت هم نیست که فعل عبد از یک طرف همراه با اختیار و از طرف دیگر همراه با اضطرار باشد و این هم نیست که او مضطر در حال اختیار باشد، بلکه معنایش آن است که عباد مختارند از آن جهت که مجبورند و مجبورند از آن جهت که مختارند. علاوه، اختیار عبد عین اضطرارش است و آن که گفت خیر الامور اوسطها، با این عقیده و مذهب هماهنگ است.<ref>همان ، ص 374</ref>       
مطابق این تفسیر، همان گونه که موجودات دارای مراتب ودرجات وجودی متفاوت و نیز صفات و آثار مختلفی هستند، اما نور جمال الهی در همه موجودات نافذ است وهیچ ذره ای از ذرات هستی نیست، مگر اینکه در تسلط قدرت وسیطره نور الهی است، زیرا در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمی شود. <ref>همان، ص 387</ref>حکیم متاله در ادامه به این نکته اشاره می کند که دریافت من از این مطلب با ارزش، ( تفسیر اشراقی از فاعلیت مطلقه الهی) لطیف بوده از جمله مواردی است که بر آن برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کردم. آورده است:این مطلب شریف که در نهایت پیچیدگی و لطافت است، از مطالبی است که بر آن؛ از برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کرده ایم. بنا بر این، عالم هستی هیچ شانی ندارد جز آن که خدا شان اوست و هیچ فعلی در آن وجود ندارد جز آن که فعل اوست. صدرا  در این جا به شبهه ای پاسخ می دهد که اگر چنین است، پس تکلیف افعال عباد چه می شود و چه کسی مسئول آن است؟ جواب می دهد، البته این که بگوییم هیچ فعلی در نظام هستی وجود ندارد جز آن که فعل خدا باشد، به معنای انکار افعال صادر شده از اشخاص نیست، بلکه اشخاص نیز حقیقتا فاعل اند، همان طور که فعل آن ها به طوری واقعی فعل خدا محسوب می شود.وقتی مطلب آشکار و مقام بحث روشن شد، ثابت می شود که نسبت فعل و ایجاد به عباد، نسبتی صحیح و واقعی است. مثل این که ما شنوایی، بینایی و ...را واقعا به زید نسبت می دهیم، هم زمان نیز افعال صادره از زید یا هر موجود دیگری را شانی از شئون الهی می دانیم. با این توضیح می توانیم ادعا کنیم افعال صادره از انسان هم فعل او است و هم یکی از وجوه افعال حق بر وجه اعلی و اشرف است. صدرا در ادامه به این نکته اشاره می کند که در مسیر تفسیر خلق افعال عباد، راه چهارمی معرفی می کنیم که تفسیرش بر عهده راسخون در علم است. با این راه، تمام شبهات مربوط به خلق اعمال عباد دفع و معنای کلام مولای متقیان روشن می شود که می فرماید لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. زیرا مراد از امر بین الامرین این نیست که فعل عبد ترکیبی از جبر و اختیار باشد، همان طور مراد این نیست نه جبر باشد و نه اختیار ( یعنی از هر دو خالی باشد) و از این جهت هم نیست که فعل عبد از یک طرف همراه با اختیار و از طرف دیگر همراه با اضطرار باشد و این هم نیست که او مضطر در حال اختیار باشد، بلکه معنایش آن است که عباد مختارند از آن جهت که مجبورند و مجبورند از آن جهت که مختارند. علاوه، اختیار عبد عین اضطرارش است و آن که گفت خیر الامور اوسطها، با این عقیده و مذهب هماهنگ است.<ref>همان ، ص 374</ref>       
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۴۲۱

ویرایش