شیخ صفیالدین اردبیلی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکنالدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاجالدین ابراهیم، معروف به دیدار با شیخ زاهد گیلانی، عارف مشهور آن زمان که در گیلان میزیست، تشویق کرد و شیخ صفی چهار سال در پی شیخ زاهد میگشت تا اینکه در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد. شیخ صفی در این زمان گاهی در [[لاهیجان]] و گاهی در اردبیل زندگی میکرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفتهاند. | شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکنالدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاجالدین ابراهیم، معروف به دیدار با شیخ زاهد گیلانی، عارف مشهور آن زمان که در گیلان میزیست، تشویق کرد و شیخ صفی چهار سال در پی شیخ زاهد میگشت تا اینکه در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد. شیخ صفی در این زمان گاهی در [[لاهیجان]] و گاهی در اردبیل زندگی میکرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفتهاند. | ||
شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشت و گفتهاند که بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد. نیز آوردهاند که تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در [[آسیای صغیر]] نیز بسیار بوده است. | شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشت و گفتهاند که بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد. نیز آوردهاند که تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در [[آسیای صغیر]] نیز بسیار بوده است. | ||
=جایگاه شیخ صفی= | |||
شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، میزیست. شیخ صفی، به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان [[مغول]] برخوردار بود. وی در دستگاه [[غازانخان]] به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت. [[خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی]] وزیر به او احترام میگذاشت و هر ساله برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان میفرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیراحمد حاکم اردبیل، توصیه کرده است که در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفیالدین از او راضی و شاکر باشد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۱
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
نام | شیخ صفیالدین اردبیلی |
---|---|
نام کامل | صفیالدین ابوالفتح اسحاق اردبیلی |
القاب | برهان الاصفیاء • قطبالاقطاب • شیخالعارفین |
زادهٔ | ۶۵۰ |
نام پدر | امینالدین جبرئیل |
نسب | از نسل امام موسی کاظم(ع) |
زادگاه | اردبیل • روستای کلخوران |
استاد | شیخ زاهد گیلانی |
نقش های برجسته | مؤسس طریقت صوفیانه «صفوی» عارف • شاعر |
خویشاوند | نیای شاه اسماعیل اول |
تاریخ وفات | دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ق |
محل دفن | اردبیل • بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی |
شیخ صفی الدین اردبـیلی عارف و شاعر قرن هشتم هجری قمری، مرید و داماد شیخ زاهد گیلانی، جدّ بزرگ پادشاهان صفوی و نیای شاه اسماعیل اول مؤسس سلسله صفویان. یکی از مشایخ صوفیه در زمان ایلخانان مغول بود. نیز هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. که در منطقه مغان مقیم شده بود. صفیالدین اشعاری به زبان آذری در کتاب صفوةالصفا و سلسلةالنسب سرودهاست. او پایهگذار خانقاه صفوی در اردبیل بود که با گذشت زمان پیروان بسیاری به دست آورد.
زندگینامه
صفیالدین فرزند مردی زارع بود و در سال ۶۵۰ق در روستای کلخوران، واقع در شمالغربی اردبیل، زاده شد. بهجز مدتی که به فارس و گیلان سفر کرد، تا پایان عمر در همان روستا ساکن بود. شیخ صفی در کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان میداد. در جوانی قرآن را حفظ کرد و ضمن تحصیل علوم مقدماتی به زهد و ریاضت پرداخت. گاهی در مزار شیخ فرج اردبیلی و گاهی در مرقد شیخ ابوسعید اردبیلی به عبادت مشغول میشد
شیخ صفی در پایان زندگی به حج رفت و پیش از رفتن، پسرش، صدرالدین، را به جای خود گماشت. وی در بازگشت از این سفر بیمار شد و پس از دوازده روز بیماری، در صبح روز دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ق در ۸۵ سالگی، در اردبیل، زندگی را بدرود گفت. فرزندان او، بهویژه پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران بهشمار میرود.
همسران و فرزندان
همسر اول شیخ صفی الدین، بیبی فاطمه دختر شیخ زاهد گیلانی است که سه پسرش بهنامهای محییالدین (د.۷۲۴ ق)، صدرالدین موسی (د.۷۹۴ ق) و ابوسعید از او است. بدین ترتیب، نیای مادری صفویان، زاهد گیلانی است که مراد شیخ صفی بوده است. همسر دوم او، دختر اخیسلیمان کلخورانه بوده و دو پسر به نامهای علاءالدین و شرفالدین از او داشته است. نسل پادشاهان صفوی از شیخ صدرالدین، پسر دوم شیخ صفی است.
طریقت صفوی
صَفیُالدّین اَردبیلی (۶۵۰-۷۳۵ق)، معروف به شیخ صفی اردبیلی، عارف و شاعر قرن هشتم هجری قمری، مرید و داماد شیخ زاهد گیلانی و نیای شاه اسماعیل اول مؤسس سلسله صفویان.
درباره سیادت و تشیع صفی الدین، بین مورخان و محققان اختلافاتی وجود دارد. پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران بهشمار میرود.
نسب صفی الدین را با ۱۹ واسطه به امام موسی کاظم(ع)، امام هفتم شیعیان امامیه رساندهاند. در ریحانةالادب، صفاتی چون «برهان الاصفیاء»، «قطبالاقطاب» و «شیخالعارفین» برای او ذکر شده است.
ابدال زاهدی(درگذشته ۱۱۰۰ق) در کتاب سلسلة النسب صفویه، نسب شیخ صفیالدین را تا امام کاظم (ع) نام برده است. خواندمیر نیز شجرهنامۀ صفی الدین را همانند زاهدی ذکر کرده با این تفاوت که یکی از اجدادش را به جای «محمد بن حسن»، «محمد بن حسین» نام برده است.
وجود القابی چون سید برای شیخ صفی، در برخی اسناد قدیمی (قبل از تاسیس سلسلۀ صفویه)، نشان از سیادت وی داشته است. القابی که بعضاً در مکاتباتِ مخالفان این خاندان هم یافت میشده است. به عنوان نمونه، شروانشاه خلیل الله، جنید (جدّ شاه اسماعیل) را در نامهای (که موجود است) از زمره سادات برشمرده است؛ یا سلطان بایزید دوم عثمانی نیز، درباره شیخ حیدر از عناوینی استفاده میکند که نشان دهنده سید بودن این خاندان است.
برخی پژوهشگران معاصر، در سیادت و تشیع شیخ صفی الدین تردید دارند و معتقدند که در دوره صفویان، برخی منابع مربوط به زندگی نامه و نسب شیخ صفی را به صورت هدفمند تحریف کرده اند.ادوارد براون نوشته است که کتاب صفوة الصفا(منبع اصلی زندگی نامه صفی الدین) در زمان شاه طهماسب و به امر او به دست ابوالفتح حسینی تصحیح شد. ابوالفتح رنگ تسنن را از آن محو کرد و کلمه سید را برای اسامی شاهان صفویه افزود.
اخیرا برخی پژوهشگران مدعی شدهاند که مدارکی دیگر دال بر سیادت صفویان یافتهاند و در این باره مقالاتی نیز نوشتهاند یک محقق ایرانی نیز اظهار داشته است که قدیمیترین سنگ نوشته مرتبط با گرایش مذهبی و سیادت شیخ صفی را در اردبیل کشف کرده که سیادت او و خاندانش را اثبات میکند.
آموزش و تدریس
صفیالدین نخست در اردبیل دانش آموخت. چون از دانشمندان آن شهر بینیاز شد، در پی پیری میگشت که او را ارشاد کند و چون شنید که شیخ نجیبالدّین بُزغُش شیرازی در شیراز حلقه تصوف دارد، به شیراز رفت. اما وقتی به آنجا رسید که شیخ نجیبالدین وفات یافته بود. گفته شده که وی با سعدی شیرازی در شیراز ملاقات کرده است.
شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکنالدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاجالدین ابراهیم، معروف به دیدار با شیخ زاهد گیلانی، عارف مشهور آن زمان که در گیلان میزیست، تشویق کرد و شیخ صفی چهار سال در پی شیخ زاهد میگشت تا اینکه در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد. شیخ صفی در این زمان گاهی در لاهیجان و گاهی در اردبیل زندگی میکرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفتهاند.
شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشت و گفتهاند که بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد. نیز آوردهاند که تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در آسیای صغیر نیز بسیار بوده است.
جایگاه شیخ صفی
شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، میزیست. شیخ صفی، به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان مغول برخوردار بود. وی در دستگاه غازانخان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت. خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی وزیر به او احترام میگذاشت و هر ساله برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان میفرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیراحمد حاکم اردبیل، توصیه کرده است که در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفیالدین از او راضی و شاکر باشد.