گستره جغرافیایی و کانون‌های سادات طباطبایی شاخص در جهان اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
|اطلاعات نشر
|اطلاعات نشر
| data-type="authorbirthDate" |ایران - پژوهشكده الذرية النبوية
| data-type="authorbirthDate" |ایران - پژوهشكده الذرية النبوية
|-
 
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سيد محمود ساماني
|-
|-


خط ۲۰: خط ۱۸:




'''گستره جغرافيايی و كانون های سادات طباطبايی شاخص در جهان اسلام''' عنوان مقاله ايست كه توسط سيد محمود سامانی به نگارش در آمده است در اين مقاله زندگينامه و مشخصات تمامي سادات طباطبايي شاخص در [[جهان اسلام]] به تصوير كشيده شده است
'''گستره جغرافيايی و كانون های سادات طباطبايی شاخص در جهان اسلام''' عنوان مقاله ايست به زبان فارسی <ref>نویسنده: سيد محمود سامانی</ref> که در پژوهشكده الذرية النبوية به نگارش در آمده است در اين مقاله زندگينامه و مشخصات تمامي سادات طباطبايي شاخص در [[جهان اسلام]] به تصوير كشيده شده است


=چكيده=
=چكيده=

نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۵


عنوان مقاله عنوان
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران - پژوهشكده الذرية النبوية


گستره جغرافيايی و كانون های سادات طباطبايی شاخص در جهان اسلام عنوان مقاله ايست به زبان فارسی [۱] که در پژوهشكده الذرية النبوية به نگارش در آمده است در اين مقاله زندگينامه و مشخصات تمامي سادات طباطبايي شاخص در جهان اسلام به تصوير كشيده شده است

چكيده

نسل مبارک حضرت امام حسن علیه السلام از طریق اولاد ذکور، تنها از دو پسرشان یعنی زید بن حسن و حسن مثنّی است. نسل زید بن حسن علیه السلام ؛ از پسرش حسن و نسل او هم از هفت فرزند ایشان به نام های ؛ قاسم ، علی، اسماعیل ، ابراهیم، زید ، عبدالله، و اسحاق است. دراین میان ، قاسم از اهمیت بیشتری برخوردار است ؛ چرا که تعداد زیادی از سادات حسنی از دو فرزند وی به نام های : عبدالرحمن شجری و محمد بطحانی یا بطحایی به وجود آمده اند. نسل حسن مثنی نیز از 5 پسر است: عبدالله محض ف ابراهیم غمر، حسن مثلث، داود و جعفر. یکی از ویژگی های خاص جناب حسن مثنّی این است که مادر سه فرزند نخست یاد شده، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام است. سرسلسله سادات طباطبايي، جناب «ابراهيم الغمر» پسر جناب حسن مثنّی و از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) است. نسل جناب ابراهیم غمر که وی را به سبب جود و کرمش ، به این نام خوانده اند، تنها از اسماعیل دیباج و او هم از دو پسر به نام های حسن التجّ و ابراهیم طباطبا است. ابراهیم طباطبا که پدر قاسم رسی، احمد و حسن است ، جد سادات طباطبایی محسوب می‌گردد. اين خاندان به عنوان شاخه اي از سادات حسني از قرن دوم بنا به دلايل سياسي، فرهنگي و غيره به مناطق مختلف اسلامي هجرت کردند و در برخي از نقاط و مناطق از تمرکز بيشتري برخوردار شدند. آنان در گذر زمان با توجه به کثرت نسلشان به تيره ها و خاندان هايي با شهرت های گوناگون شناخته شدند. از مهم ترين کانون هاي سادات طباطبايي در جهان، يمن، ايران، عراق و مصر مي باشد. اين مقاله متکفل پرداختن به گستره ی جغرافيايي شاخص ترين چهره هاي اين دسته از سادات در طول تاريخ بلند اسلام در مناطق مختلف جهان اسلام است. روش تحقيق در اين اقدام پژوهشي «توصيفي ـ تحليلي» و روش گرد آوري اطلاعات به شیوه‌ی کتابخانه اي است. برآيند تحقيق حاکي از آن است که خاندان هاي برجسته سادات طباطبايي بيشتر در ايران، عراق و يمن متمرکز بوده اند که اين مناطق از ظرفيت ها و قابلیت‌های بالايي برخوردار بوده اند و سادات طباطبايي با بهره گيري از آن ها در برخي از اين مناطق موفق به تشکيل حکومت نيز شدند. از ميان ايشان در طول تاريخ، چهره ها و خاندان هاي شاخصی برخاست که در تحولات علمي و سياسي جهان اسلام نقش چشمگيري ايفا کردند. کليد واژه ها: ابراهيم الغمر، سادات طباطبايي، کانون هاي سادات، ايران، يمن، عراق

مقدمه

نتيجه گيري:

گستره ی جغرافیایی و کانون هاي سادات طباطبايي شاخص در جهان اسلام سيد محمود ساماني


سادات طباطبايي به آن دسته از سادات گفته مي شود که از نسل ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم الغمر پديد آمده اند. ابراهيم معروفترین فرزند اسماعیل و ملقب به طباطبا بود. او جد سادات طباطبايى است. در قرن دوم هجري، ابراهيم الغمر نياي اعلاي سادات طباطبايي پس از دستگيري به همراه برخي ديگر از سادات حسني در کوفه به دستور منصور عباسي به شهادت رسيدند. پس از آن نيز بسياري از نسل او به سبب مبارزات و قیام بر ضد عباسیان به شهادت رسیدند. دسته دیگری از آنان نیز تحت شرایط سخت در حجاز و عراق به مناطق دیگر هجرت کرده و در اقصی نقاط جهان اسلام منتشر شدند. خاندان طباطبا از ديرباز تا امروز معروفيت ويژه‌اي در بين تاريخ‌نگاران و نسب ‌شناسان داشته‌اند. از عمده ترين کانون هاي سادات طباطبايي مي توان به ايران، عراق، يمن و بخشي از شمال آفريقا اشاره کرد. در طول تاريخ از اين گروه سادات شخصيت سياسي، ديني و علمي بسياري برخاست و آنان در اين مناطق، منشأ اقداماتي شدند و در تحولات سياسي ـ اجتماعي به ايفاي نقش پرداختند. در اين مقاله به عمده ترين کانون هاي سادات طباطبايي در جهان اسلام پرداخته شده و شاخص ترين چهره هاي آنان معرفي مي شود. در باره پيشينه موضوع، قابل يادآوري است که با استقصا در پايگاهها و مراکز علمي، موضوعي با عنوان اين مقاله يافت نشد . البته افزون بر منابع نسبي، کتبي در باره سادات به نگارش در آمده که برخي به سادات طباطبايي پرداخته اند. ابراهيم الغمر جد سادات طباطبايي اثر سيد محمود ساماني و رساله خانم خزعلي در باره سادات طباطبايي يمن از آن جمله است. از خاندانهای مشهور سادات طباطبایی می توان موارد زیر را برشمرد: آل بحرالعلوم، آل حکيم، آل مدرسي، آل خاتمي، آل فهري، آل صراف، آل بروجردي، آل طباطبايي، آل رُسّي، آل تبريزي. آل شيخ‌الاسلامي، آل اردستاني و آل نائيني که شمار آنان را قريب به ده ميليون نفر دانسته‌اند. از میان خانواده بزرگ سادات طباطبایی فقها، ادبا، مورخین و دانشنمدان زیادی برخاستند و کارنامه درخشانی برای این خاندان رقم زدند. این خاندان در شهرها و کشورهای مختلف پراکنده اند.


مهمترین کانونهای سادات طباطبایی در جهان اسلام :

1.يمن:

اين سرزمين در جنوب جزيره العرب از دیر باز مأمن و خاستگاه برخی قیامهای سادات حسنی بوده است. سادات طباطبایی ها در یمن از آن جمله اند که طی قرون متمادی در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش آفرین بودند. از شاخصترین چهره های سادات طباطبايي در يمن مي توان به موارد زیر اشاره کرد: -. یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا: وی ملقب به الهادی الی الحق المبین و مؤسس سلسله امامان زيدي در يمن است و نزد زيديه با عنوان الامام يحيى الهادى شهرت و عظمت به سزايى دارد. یحیی در سال 245 هـ . ق در مدينه متولد شد وی در نیمه قرن سوم هجری هنگامی که سرزمینهای اسلامی دست خوش حوادث شده بودند و حکومت عباسیان رو به ضعف نهاده بود، در یمن قیام کرد ولی اندکی بعد به دلیل عدم استقبال مردم به حجاز بازگشت. او بار دیگر به سال 280 هـ . ق به یمن بازگشت و بر ضد معتضد عباسى، قيام كرد و به عنوان امام زیدیه مردم را به دعوت کرد و از مردم بیعت گرفت. برخی سال ورود او به یمن را در سال 284 هـق دانسته اند. او توانست در این مرحله سلسله امامان زیدی یمن را پایه گذاری کند. سرانجام یحیی در سال 298 هـ . ق در صعده( از شهرهاى يمن) مسموم شد و به شهادت رسيد. وى داراى تأليفاتى در فقه و كلام است و فتاواى منحصر به فردى هم از وى نقل گرديده است. یحیی الهادی مؤسس مکتب هادویه این مکتب فقهی کلامی، نامش با نام امام هادی الی الحق، یحیی بن حسین بن قاسم رسیّ پیوند خورده¬است. سلسله حکومتی که یحیی تأسیس کرد، تا بیش از ده قرن با فراز و نشیب¬هایی دوام یافت و حدود پنجاه امام در رأس آن قرار گرفتند. هادی الی الحق، صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد. شهری که تا به امروز مرکز زیدیه با گرایش هادویه است. البته تذکر این نکته ضروری است که امام هادی و جانشینان او تا قرنها موفق نشدند بر تمام یمن تسلط پیدا نمایند. دوران امامت آنان معمولا با کشمکشها و درگیری با سایر حکومتها و رقیبان اعم از داخلی و خارجی همراه بود. -.سيّد ابوالحسن احمد الناصر: وی از جمله سادات طباطبایی است كه در سال 301 هـ . ق. به حكومت يمن رسيد و رسماً با او به امامت زيديه و خلافت اسلامى بيعت كردند و حدود 24 سال با عدل و داد بر يمن حكومت كرد و عاقبت در سال 324 هـ . ق. در صعده يمن وفات يافت. او افزون بر اين كه يك چهره سياسى بود، عالمى فرزانه، قهرمانى بى بديل و از فقها و مفسران و متكلمان عصر خود به شمار مى رفت و تأليفات زيادى داشت. قابل یادآوری است که در مقطعی بنى سليمان بن داود بن حسن المثنى از مكه به یمن آمده و با تسلط بر صعده بر سادات طباطبایی یمن یا همان بنی الرسی غلبه يافتند اما مجددا امامان صعده به امارت خود بازگشتند. سلسله امامان زيدي يمن، جز در مدتی کوتاه که تحت سلطه امپراتوری عثمانی قرار گرفت، تداوم یافت و در سال 1962 م با کودتای عبدا... سلال و اعلان جمهوری، منقرض شد. قابل ياد آوري است که حسین بدر الدین حوثی (سید حسین طباطبایی حوثی)، رهبر شیعیان یمن تا سال ۲۰۰۳ م. نیز از سادات طباطبایی است. بي ترديد در يمن نسل سادات طباطبايي فراوان هستند اما آمار و ارقام دقيقي در آنان در دست نيست.


2.سادات طباطبایی در عراق:

در عراق شاخه سادات طباطبایی فراوانند که از مشهور ترین آنان می توان به خاندانهای مشهور زیر اشاره کرد: -." آل بحر العلوم" :از این خاندان چهره های علمی شاخص و سرشناس بسیاری از آنان در سده های اخیر برخاسته است از آن جمله اند: -.سید محمد مهدی‌ طباطبایی نجفی بحرالعلوم(۱۱۵۵-۱۲۱۲ق)، فقیه، محدث، حکیم، ادیب و سرسلسله آل بحرالعلوم و رئیس حوزه علمیه نجف و مرجع شیعیان در روزگار خود بود. از ابتکارات او تقسیم کار میان عالمان و فقیهان برجسته، به منظور اداره حوزه و پاسخگویی سریع‌تر به مراجعات مردم بود. -.سید محمّدرضا بحرالعلوم (۱۱۸۹-۱۲۵۳ق)، فرزند سیّد محمّدمهدی، فقیه، اصولی، محدث، و رجالی و تنها پسر بازمانده از پدرش است. او در نجف به دنیا آمد. وی تحصیلات علمی خود را در زادگاهش، نزد پدر و فقیهان برجسته ای از جمله شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸ق)، شیخ محمّد سعید دینوری، سیّد محمد قصیر خراسانی (متوفی ۱۲۵۵ق) به پایان برد و از استادان خود اجازه روایت گرفت. او پس از پدر زعامت حوزه نجف و مرجعیت دینی را به عهده گرفت. -.سیدحسین بحر العلوم(۱۲۲۱-۱۳۰۶ق) فرزند سیدمحمّدرضا در نجف زاده شد و در همان شهر پرورش یافت و مراحل علمی را پیمود. فقه و اصول و کلام را نزد بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی، شیخ حسن کاشف الغطا و شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهرالکلام آموخت. بیشترین شهرت سیدحسین در شعر و ادب است، تا آن‌جا که او را در این فن همتای سیدرضی(د ۴۰۴ق/۱۰۱۳م) دانسته‌اند. -.سیدمحمدتقی ‌(۱۲۱۹-۱۲۸۹ق) فرزند ‌سیدمحمدرضا ، از فقیهان بنام آل بحرالعلوم بود. در نجف پا به جهان نهاد. نزد پدر مقدمات علوم را فرا گرفت و پس از آن فقه و اصول را نزد عالمان روزگارش مانند شیخ‌ محمدحسن (مؤلف جواهر) طی کرد، اما پس از آن به کشاورزی پرداخت. با اینهمه موقعیت علمی وی به گونه‌ای بود که پس از مرگ پدر به رهبری دینی و اجتماعی عراق دست یافت. -.سیدعلی (۱۲۲۴-۱۲۹۸ق) فرزند سیدمحمّدرضا ، از عالمان و فقیهان و ادیبان بزرگ آل بحرالعلوم. وی در نجف اشرف زاده شد و در همان شهر نیز درگذشت . سطوح و خارج اصول را نزد ملا مقصود علی‌کاظمی و فقه را نزد شیخ‌ محمدحسن نجفی نویسنده جواهر و شیخ‌علی فرزند شیخ‌ جعفر کاشف‌الغطاء(د ۱۲۵۳ق) آموخت. او آثاری در فقه و اصول پدید آورده است که مهمترین آن البرهان‌القاطع‌ فی‌شرح‌المختصرالمنافع می باشد. -.سیدابراهیم (۱۲۴۸ـ۱۳۱۹ق) فرزند سیدحسین، ادیب و شاعر نامی آل بحرالعلوم بود. فقه ، اصول ، کلام و ادب و شعر را از پدرش آموخت، در بیست سالگی به ادبیات و شعر روی آورد و از شاعران پرآوازه عراق شد. شاعران نامداری چون شیخ علی اشرفی، شیخ محمّدرضا شبیبی، شیخ عبدالمحسن کاظمی، شیخ محمّد سماوی و شیخ عبدالحسین خیاط نزد او تربیت شده یا از محضر او بهره برده اند. -.سیّد محمّد (۱۲۶۱-۱۳۲۶ق) فرزند سید محمدتقی در نجف چشم به جهان گشود. فقه را نزد عمویش سیدعلی، شیخ‌ راضی و سید حسین ترک کوه کمری و اصول را نزد میرزا‌عبدالرحیم نهاوندی و فلسفه را نزد حکیم الهی میرزا‌ محمدباقر نجفی(د ۱۲۹۰ق) آموخت. پس از درگذشت عمویش سیدعلی، در سطوح عالی به تدریس پرداخت و سرانجام ریاست حوزه نجف را به دست گرفت و مرجع تقلید مردم گردید. وی کتابخانه بزرگی بنیاد نهاد که به گفته محسن امین، از نظر کتب فقهی و اصولی و روایی، جامع‌ترین کتابخانه در عراق بود. اثر مشهور او کتاب فقهی بلغة‌الفقیه است. که شامل ۱۶ رساله فقهی است. -.سید جعفر بحرالعلوم(۱۲۸۱-۱۳۷۷ق/۱۸۶۴-۱۹۵۷م)، در نجف پا به جهان گذاشت و در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی جدش سیدعلی درآمد. مقدمات علوم را فراگرفت پس از آن سطوح عالی فقه و اصول را نزد سید کاظم یزدی سید محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانی و از آنان اجازه روایت یافت. وی در تاریخ، رجال و درایه چیره دست یود. تقریرات یزدی و خراسانی در مباحث فقهی و اصولی از او باقی‌مانده است. -.سیدحسن بحر العلوم(۱۲۸۲-۱۳۵۵ق) ‌فرزند سید ‌ابراهیم که بیشترین شهرتش در شعر، ادب و تاریخ بود. وی در نجف متولد و در همان شهر نیز درگذشت. او پس از فراگیری ادبیات و دیگر مقدمات علوم نزد پدرش، فقه و اصول را نزد سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷-۱۳۳۷ق)، شیخ ‌الشریعه اصفهانی و شیخ عبدالله مازندرانی(۱۲۵۹-۱۳۰۳۰ق/۱۸۴۳-۱۹۱۲م) فرا گرفت. -.سیدمحمّدمهدی بحر العلوم (۱۲۸۳-۱۳۵۱ق) : وی در کربلای معلا متولد و در همان شهر علوم اسلامی و ادبیات را فرا گرفت. در انقلاب ۱۹۲۰م عراق شرکت جست. در کابینه عبدالرحمان نقیب وزیر فرهنگ شد. پس از آن تا آخر عمر در کربلا زیست و در همین شهر درگذشت. او از پیشوایان دین و سیاست و دارای نفوذ کلمه بسیاربود. -.سید مهدی بحر العلوم (۱۳۰۲-۱۳۳۵ق) فرزند سید محسن، از عالمان مشهور آل بحرالعلوم بود. در نجف پا به جهان جهان نهاد. مقدمات علوم را نزد استادان مربوط خواند و سطوح عالی فقه و اصول را در حوزه درس سیدمحمد بحرالعلوم، شیخ‌ عبدالهادی همدانی و آخوند ملاکاظم خراسانی (د ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م) آموخت. او از عالمان پرکار و اهل نقد و نظر و تألیف بود. شاگردان بسیاری در حوزه درس او تربیت یافتند و را عالمان زمان خود شدند. از آثار او حاشیه بر معالم‌ الاصول و منظومه‌ای در اصول است. وی در نجف درگذشت. -.سید محمدعلی بحرالعلوم(۱۲۸۷ـ۱۳۵۵): وی از مشاهیر روحانیون خاندان بحرالعلوم بود در نجف تولد یافت و نزد پدر و دیگر عالمان، ادبیات و دیگر علوم را فرا گرفت. وی در مبارزه های سیاسی مردم عراق با استعمار انگلیس و سپس قیام مردم عراق (قیام ۱۳۴۰ معروف به ثورة العشرین) شرکت و رهبری داشت، از این رو دستگیر و به اعدام محکوم شد که ظاهراً از ترس شورش مردم، حکم اجرا نشد. بعدها رهبران جنبش و علمای عراق او را به عضویت مجلس سنا(مجلس اعیان) برگزیدند. -.سیدعلی (۱۳۱۴-۱۳۸۰ق) ‌فرزند ‌هادی:او در نجف پا به جهان گذاشت. پس از فراگیری مقدمات علوم ادبی، منطق و سطوح عالی فقه و اصول را نزد نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی خواند. وی پس از درگذشت عمویش سیدمحمدعلی بحرالعلوم به امور اجتماعی پرداخت و به ریاست دینی دست یافت. در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) و در نبردهای ملی سال‌های پس از آن، در کنار عالمانی چون حبوبی، شیخ‌ الشریعه، سید محمدعلی بحرالعلوم و میرزای شیرازی به پیکار با استعمار انگلیس پرداخت. او از اندیشمندان بزرگ و صاحب نظر و مؤثر در پیشرفت‌های علمی حوزه نجف به شمار می‌آمد. در بغداد درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد. -.سیدمحمّدتقی (۱۳۱۸ـ۱۳۹۶): وی فرزند سیدحسن، فقیه و اصولی بود. از اساتید او می توان به میرزامحمّدحسین نائینی، آقاضیاءالدین عراقی، شیخ محمّدحسین اصفهانی، و سیّدابوالحسن اصفهانی اشاره کرد. کتابهای حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، واقعه طف، حاشیه بر بلغة الفقیه از آثار اوست. -.سید محمّدصادق بحرالعلوم فرزند سیدحسن (۱۳۱۵ـ۱۳۹۹)، ادیب، شاعر ، محقق و کتابشناس معروف شیعی بود. تحصیلات خود را نزد میرزای نائینی، میرزا ابوالحسن مشکینی، سید ابوالحسن اصفهانی فراگرفت و در تفسیر شاگرد بلاغی و در علم درایه و حدیث شاگرد شیخ ابوتراب خوانساری بود. -.خاندان حکیم: اين خاندان در عراق نیز از سادات طباطبایی هستند. برخی از چهره های شاخص اینان عبارتند از: سید محسن حکیم، از مراجع شیعه عراقی در سدهٔ چهاردهم؛ شهید سید محمدباقر حکیم، رهبر اسبق مجلس اعلای اسلامی عراق؛ مرحوم سید عبدالعزیز حکیم، رهبر سابق مجلس اعلای اسلامی عراق؛ سید عمار حکیم، رهبر کنونی مجلس اعلای اسلامی عراق؛ سید محمدسعید حکیم، از مراجع تقلید شیعه در عراق.


3.سادات آل طبا طبا در ایران:

ایران از کانونهای مهم حضور سادات علوی بود. دلایل بسیاری برای هجرت آنان به ایران می توان برشمرد. دوری برخی مناطق ایران از مرکز خلافت، نارضایتی مردم ایران از سیاست های دستگاه خلافت، سادات علوی را برای مهاجرت به ایران ترغیب می کرد. از این رو سادات چند موج مهاجرت به ایران داشتند و در شهرهای مختلف ایران سکونت اختیار کردند. از آن جمله اند:


استان اصفهان:

از نسل ابراهیم طباطبا برخی دراواخرقرن سوم به اصفهان مهاجرت کردند. آنان درشهرهای زواره واردستان ساکن شدند. بیشتر سادات طباطبایی موجود درایران از نسل ایشان هستند. زواره يکي از محل هاي استقرار سلاله هاي مطهر آل علي (ع) به ويژه سادات طباطبائي بوده است. اکنون نيز تعداد قابل توجهي از مردمان شهر را سادات طباطبائي تشکيل مي دهند. از شاخص ترین چهره های آنان می توان افراد زیر را نام برد: -. سـیـد کـمـال الدیـن: یـکـى از مـشـهـورتـریـن نـوادگـان ابـراهـیـم طـبـاطـبـا، سـیـد کـمـال الدیـن حـسـن مـى بـاشـد کـه در حـدود قـرن شـشـم و اوایـل قـرن هـفـتـم هـجـرى مـى زیست ، وى فردى وارسته و نیکوکار بود. بسیارى از علماى بـرجـسـتـه جـهان تشیع ، همچون آیت الله العظمى سید حسین بروجردى ، آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى ، آیت الله شهید سید حسن مدرس ، آیت الله سید على قاضى طباطبایى و آیـت الله عـلامـه طـبـاطـبـایـى (ره ) مـنـسـوب بـه ایـن سـیـد جلیل القدر هستند. سـیـد کـمال الدین حسن همراه بسیارى از ذریه پیامبر (ص) در شهر زواره استان اصفهان مـى زیـسـت و بـه هـمـیـن دلیـل ، ایـن شـهر به مدینه السادات شهرت داشت . ایـن عـالم ربانى در زواره داراى حوزه درسى اى بود که بسیارى از مشتاقان علوم اسـلامـى را بـه سـوى خـود جـذب مـى کـرد و نـیز ملجا عوام در امور شرعى و فقهى بود و سرانجام در مکتب خانه خویش به سوى معبود پر کشید و همان جا دفن گردید. -. سید ابوالحسن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا. نسب شریف وی با هفت واسطه به امام حسن مجتبی (ع) منتهی میشود که از قرار ذیل است:" سید ابوالحسن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم الاف التحیه والثناء ". وی از محققّین علما و بزرگان شعرا است كه در دوره غیبت صغرى در اصفهان مى‏زیسته است. وی که معروف به " ابن طباطبا" و ازنوادگان ابراهیم طباطبا است، در سال 258 ق در اصفهان متولد شد. مادرش کنیز و همسرش ام ابیها دخترحسین بن قاسم بن اسید از قبیله بنی احجم خزاعی دانسته اند. ابوالحسن تا پایان عمر در همان شهر زیست، از این رو به ابن طباطباى اصفهانى شهرت یافت. تمام هم و غم وی پرداختن به کارهای علمی، ادبى و شعر و شاعرى بود وازرفاه ودارایی بسیار نیز بهره مند بود.درکتابهای تاریخی وشخصیت نگاری ،شخصیت اورا درردیف عالمان ،ادیبان ،شاعران ،محققان ونویسندگان ترسیم کرده اند. اوبه حدت ذهن ،زیرکی ،ذوق سرشار،هوش بالا،دیانت وعفت نفس ،موصوف بود . بیشترین شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعرى به زبان عربى است. تاجایی که شعراورا درنهایت خوبی وصف کرده اند. ابن طباطبا ازدوستداران و مدافعان حريم ولايت اهل بيت ( ع ) بود و علامه اميني ، او را دررديف اديباني ذكر نموده كه واقعه غدیر خم رابه نظم کشیده اند. يا من يسر لى العداوه ابدهاو اعمد لمكروهى بجهدك اوذر لله عندى عاده مشكوره فيمن يعادينى فلا تتحير انا واثق بدعاء جدى المصطفى ابى غداه " غدير خم " فاحذرو الله اسعدنا بارث دعائه فيمن يعادى او يوالى فاصبر" اى كسانى كه در نهان به دشمنى ام پردازى، يا اظهار كن و تا مى توانى به آزارم برخيز، يا مرا رها كن ".سوگند به خدا من با دشمنانم خوى پسنديده اى دارم، شما از آن به شگفت نيفتيد ""من به دعاى جدم مصطفى نسبت به پدرم، روز غدير خم، اطمينان دارم، شما هشيار باشيد "" خداوند ما را از ميراث دعايش درباره دشمنان و دوستان او سعادتمند كند، شما بايد تحمل كنيد " -. سیدابوالحسن محمد (ع): بارگاه امامزاده سید ابوالحسن ( ع ) در روستای کَچورُستاق از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان واقع شده است.مردم اردستان و مناطق پیرامونی آن، احترام خاصی برای این امامزاده جلیل القدر قائلند و مرتب به زیارت آن می روند.بنای بقعه متبرکه این امامزاده (ع) ، به همت اهالی خود روستا ، در حال مرمت و بازسازی می باشد.بنای قدیم ساختمان با مصالح خشت و گل بوده که طبق شواهد قدمتی 1000 ساله داشته که روی سنگ مزار نام امام زاده روی آن نوشته شده است. این بنا در تاریخ 1380 توسط هییت امناء و اداره اوقاف شهرستان اردستان و مهندسین اوقاف استان اصفهان بازسازی و در حال ساخت می باشد. این بنا در حال حاضر گنبدی به ارتفاع 30 متر داشته و در اینده دارای گلدسته هایی به ارتفاع 50 متر خواهد گردید. زیربنای ساخت این زیارتگاه نیز بالغ بر 2000 متر خواهد بود که شامل 2 رواق و حرم و شبستانهای اطراف آن می باشند. در داخل حرم ضریحی فلزی به در ابعاد 3×3 روی سنگ مزار قرار دارد که در طرح جدید ساختمان، تعویض خواهد گردید. بقیه فوق هم اکنون فاقد هرگونه تزیینات گچ بری، کاشیکاری و یا آیینه کار می باشد.اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیِّهَا الشَّخصُ الشَّریفُ اَلطّاهِرُ الکَریمِ اَلعالِمُ اَلعارِفُ العابِدُ الشَّهیدُ ؛السَیِّد ابُوالحَسَن ، مُحَمَّدِ بنِ اَحمَدِ بنِ حَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ اَبِی طالِب ( عَلَیهِمُ اَلسَّلامُ )همانگونه که در زیارت نامه حضرت امامزاده سید ابوالحسن (ع) هم می خوانیم ؛ این امامزاده بزرگوار (ع) ، یکی از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام ) ـ دومین امام شیعیان جهان ـ می باشند. براساس اسناد موجود در کتاب « عمدة الطالب » و همچنین عیناً ؛ نوشته بر روی سنگ قبر ( اَلعالِمُ اَلعارِفُ العابِدُ الشَّهیدُ ؛ السَیِّد ابُوالحَسَن، مُحَمَّدِ ... ) ، این بزرگوار ، از فرزندان حسن به حسن معروف به حسن مثنی ـ که در واقع کربلا در عاشورای سال 61 هجری قمری ، مجروح گردیده ـ می باشند. احمد رئيس، پسر ديگر ابراهيم كه جد اعلاي سادات طباطبايي ايران و از اجداد دودمان مدرسي به شمار مي‌رود به ايران راه سپرد و چون چراغي روشني‌افزا آسمان ايران را روشني افزود.نويسنده عمدة الطالب مي‌نويسد: احمد رئيس فرزند ابراهيم طباطبا دو پسر داشت، نام فرزندان او محمد و ابراهيم بود و از نظر اين نسابه دانشور، تمام بازماندگان احمد رئيس، به ابوالحسن، شاعر اصفهاني يعني محمد بن احمد بن محمد بن احمد باز مي‌گردند.ابوالحسن شاعر اصفهاني از نياكان دودمان مدرسي و از نوادگان ابراهيم طباطبا است كه با هفت واسطه به امام حسن مجتبي(ع) نسبت به هم مي‌رسانند. نويسنده«تاريخ اردستان» مي‌نويسد: آنچه از مطالعه سلسله انساب سادات طباطبا معلوم مي‌گردد، سادات طباطبايي اصفهان و اردستان و زواره و نطنز و نايين و كاشان و يزد و قم و بروجرد و قهپايه و آذربايجان و خلاصه تمام شهرهاي ايران از احفاد احمد بن ابراهيم طباطبا ملقب به رئيس و مكنا به ابوالعباد، كه در اصفهان متولد گرديده محسوب مي‌شوند.از آنجا كه شهرهاي زواره و اردستان در سده‌هاي نخست اسلامي موقعيت ويژه و آباداني داشته، اندك اندك سادات طباطبايي ساكن اصفهان كه از نسل طاهر بن علي نواده ابوالحسن شاعر اصفهاني بودند بدان جا روي مي‌آورند و آنجا را براي سكونت انتخاب مي‌كنند. عامل مهم ديگري كه سادات طباطبايي از نسل طاهر را بدان سوي راهنمون كرد موقوفاتي بود كه حاكم عالم دوست و متمكن اصفهان(احمد بن محمد بن رستم قرشي) براي آنان در زواره در نظر گرفته بود. در اينجا ذكر حكايتي از حاكم اصفهان كه برخي تواريخ از آن گزارش شده‌است خالي از لطف نيست. حاكم اصفهان كه مردي نابارور بود، نذر مي‌كند كه اگر خداوند فرزندي به او عنايت كند او را با يكي از سادات طباطبا پيوند دهد و از اين‌رو خداوند دختري به نام«فاطمه» بدو عنايت مي‌كند و فاطمه به حباله نكاح شهاب الدين علي درمي‌آيد و ثمره اين ازدواج طاهر است كه با نه واسطه به امام حسن مجتبي(ع) نسبت مي‌رساند. فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زواره‌اي نامند. سادات زواره‌اي در شهر زواره كه به خاطر مركزيت آن براي سادات به«مدينة السادات» نيز معروف شده‌بود و تا اوايل قرن هفتم هجري به آسودگي، امنيت و آرامش مي‌زيستند. اما اين آسايش ديري نپاييد و آن روشن‌انديشان كه كوهي از دشواري را پشت سر نهاده‌بودند ديگربار مصيبتي سهمگين را پيش رو داشتند. چرا كه اين شهر چون ديگر شهرهاي ايران در اثر حمله مغول در اوايل قرن هفتم رو به ويراني نهاد و به ناچار ساكنان آن در اطراف زواره و نايين پراكنده شدند، هم‌چنين حمله افاغنه از عوامل اساسي ديگري بود كه سادات آن ديار را به ديگر شهرهاي ايران كوچ داد، ازجمله شهر يزد. یشتر ساکنان زواره را سادات طباطبایی تشکیل می دهند. زواره از سده چهارم هجری مدینه السادات نامیده می شد. حاكم اصفهان كه مردي نابارور بود، نذر مي‌كند كه اگر خداوند فرزندي به او عنايت كند او را با يكي از سادات طباطبا پيوند دهد و از اين‌رو خداوند دختري به نام«فاطمه» بدو عنايت مي‌كند و فاطمه به حباله نكاح شهاب الدين علي درمي‌آيد و ثمره اين ازدواج طاهر است كه با نه واسطه به امام حسن مجتبي(ع) نسبت مي‌رساند. فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زواره‌اي نامند. سادات زواره‌اي در شهر زواره كه به خاطر مركزيت آن براي سادات به«مدينة السادات» نيز معروف شده‌بود و تا اوايل قرن هفتم هجري به آسودگي، امنيت و آرامش مي‌زيستند. اما اين آسايش ديري نپاييد و آن روشن‌انديشان كه كوهي از دشواري را پشت سر نهاده‌بودند ديگربار مصيبتي سهمگين را پيش رو داشتند. چرا كه اين شهر چون ديگر شهرهاي ايران در اثر حمله مغول در اوايل قرن هفتم رو به ويراني نهاد و به ناچار ساكنان آن در اطراف زواره و نايين پراكنده شدند، هم‌چنين حمله افاغنه از عوامل اساسي ديگري بود كه سادات آن ديار را به ديگر شهرهاي ايران كوچ داد، ازجمله شهر يزد. - سید بهاء الدین حیدر در زواره: آرامگاه سید بهاءالدین حیدر هنوز در نزدیك حسینیه بزرگ زواره یعنی در همان منزلش قرار دارد و به مناسبت اینكه سادات زواره خود را از اولاد و احفاد او می دانند ، مورد احترام مردم می باشد . اینك چند قرن است كه در پایان هر هفته عده بی شماری از مردم زواره به پاس قدر دانی از مردی كه حماسه بشری شور انگیزی را آفرید ، بر مزار آن سید بزرگوار حاضر میشوند و بر روح پر فتوحش درود می فرستند وبرای شادی روح او فاتحه می خوانند. -.ميرزا ابوالحسن جلوه: وی يكى از دانشوران جهان تشيع است كه در عصر قاجار چون ستاره اى فروزان در آسمان حكمت درخشيد و با تلاشى ارزشمند و كوششى وافر مشعل حكمت را در اين عصر روشن نگاهداشت. حكيم جلوه از لحاظ نسب به سلسله اى از سادات طباطبا انتساب دارد كه از طريق پدر به امام حسن مجتبى(عليه السلام) و از طريق مادر به حضرت امام حسين(عليه السلام)مى رسد و يكى از اجداد او سيد بهاءالدين حيدر است كه در قرن هفتم در زواره مى زيست و زمانى كه قوم وحشى مغول به اين شهر يورش آوردند اين سيد وارسته چون شير شجاع رهبرى دفاع مردم اين شهر در مقابل مهاجمان را عهده دار گرديد و سرانجام به دست خونخواران مغول به شهادت رسيد و در خانه اش دفن گرديد و مرقدش اكنون زيارتگاه مردم مى باشد.

نسب جلوه پس از شش واسطه به متكلم و حكيم مشهور ميرزا رفيعاى نائينى مى رسد و جلوه خود در نامه دانشوران ناصرى ذيل شرح زندگانى خويش به اين نكته اشاره دارد. رفيع الدين طباطبايى يكى از حكماى معروف شيعه است كه با استفاضه از محضر علمايى چون شيخ بهائى، ميرفندرسكى و شيخ شوشترى در اقيانوس انديشه به غواصى پرداخت و ثمره تلاشهاى علمى او تأليفات ارزشمندى چون حاشيه بر صحيفه سجاديه، شرح اصول كافى و ثمره شجره الهيه مى باشد كه از عمق تفكرش حكايت دارد. علامه مجلسى از او به عنوان سوّمين استاد اجازه، حديث ذكر مى كند.

دوران كودكى و نوجوانى جلوه: سيد محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حكماى دوره قاجاريه است كه براى تكميل دانسته هاى طبى و ادبى خويش راهى هندوستان گرديد و مدتها در اين سرزمين اقامت داشت و در سال 1238 ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندى شد كه او را ابوالحسن ناميد، همان شخصى كه بعدها به ميرزا ابوالحسن جلوه مشهور گرديد.

«مظهر» به تقاضاى برادرش مير محمدحسين دوم كه انسانى فاضل و پروا پيشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود يعنى زواره اقامت داشت تا آنكه به سال 1252 ق. در اين شهر دار فانى را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقيه نامدار مير محمدصادق طباطبايى مدفون گرديد. در اين هنگام جلوه دوران نوجوانى را سپرى مى نمود و چهارده سال داشت. او تحصيلات مقدماتى، قرائت و ادبيات فارسى و بخشى از علوم عربى و حتى خط و كتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنكه در اين دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از كسب دانش دست برنداشت. تحصيل در اصفهان و تهران آن عنصر سخت كوش با وجود آنكه امكاناتى نداشت به منظور پيگيرى تحصيلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترك گفت. مدرسه اى كه حكيم جلوه در آن اقامت گزيد از بناهاى امير محمد مهدى معروف به حكيم الملك (از نوادگان سيد روح الله طباطبائى اردستانى) است. حجره اى كه جلوه در اين مدرسه انتخاب كرد و در آن بيتوته نمود همان جايى است كه سيد حسين طباطبائى متخلص به مجمر شاعر زواره اى در سال 1209 در آن اقامت داشت.

در اين حال شوق تحصيل، تفكر و تحقيق در سراپاى وجود جلوه موج مى زد و طبع حقيقت جويى او با انديشه هاى دينى بخصوص افكار فلسفى و عرفانى آشنا گرديد. چنانچه خود مى نويسد: «چون فطرتها در ميل به علوم مختلف است خاطر من ميل به علوم عقليه كرد و در تحصيل علوم معقول ازالهى و طبيعى و رياضى اوقاتى صرف كردم.»)

جلوه در اصفهان از محضر علمايى چون ميرزا حسن نورى، ميرزا حسن چينى و ملا عبد الجواد تونى خراسانى بهره برد و اصولا در پيمودن طريق حكمت به موازات شركت در دروس اين اساتيد مطالعات شخصى داشت و در اين راه آنى نياسود و در بحثهاى فلسفى و عرفانى با طلاب كاملا موفق بود.

در سال 1273 ق. در حالى كه جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترك كرد و به قصدتهران عزيمت نمود. مدرسه اى كه در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزيد دارالشفا نام داشت كه نخست به دستور فتحعلى شاه براى بيمارستان ساخته شد ولى بعدها به صورت مدرسه درآمد.

جلوه در اين مدرسه به مدت 41 سال به تدريس حكمت و فلسفه و رياضيات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه اى و آقا على مدرسى و جلوه سه استاد كامل فلسفه و حكمت به شمار مى رفتند كه كاروانى از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدريس آنان استفاده مى كردند و با رحلت آن دو حكيم در دوره ناصرى علوم عقلى به مجلس درس جلوه انحصار يافت و بعد از حاج ملا هادى سبزوارى در مكتب وى فلسفه جان تازه اى يافت. او در گوشه اين مدرسه پارسا و بى پيرايه، فروتن و انديشمند مى زيست و مى كوشيد تا جانهاى تاريك را به نور حكمت روش كند. فارغ از نام و نشان زندگى زاهدانه اى را مى گذراند و در حدود نيم قرن پرتوى از انديشه هاى خود را در اختيار شاگردانى قرار داد كه خود بعدها در عصر خويش دانشوران مشهورى به حساب مى آمدند. حكيم جلوه طى نيم قرن تدريس شاگردان زيادى را تربيت كرد. ميرزا رفيع الدين محمد طباطبائي نائيني ، مشهور به " ميرزا رفيعا" از علماي بزرگ عهد صفويه است. اجداد وي سادات طباطبائي زواره بودند که در نائين اقامت داشتند. وي در اصفهان نزد دانشمندان بزرگ اين شـهر همـچون " شيخ بهائي" ، " ميرفندرسكي " ، " ميرداماد" و " ملا عبدالله شوشتري " به تحصيل پرداخت و در انواع علوم و فنون زمانه خود همچون فقه ، كلام ، حديث ، حكمت ، رياضيات ، منطق و ادبيات مهارت يافت. او در اصفهان حوزه درسي مهمي داشت كه دانشمندان و فضلاي اين شهر از آن بهره گرفتند كه از جمله آنان " علامه ملا محمد باقر مجلسي" ، " سيد نعمت الله جزايري " و " مير محمد معصوم حسيني قزويني " قابل ذكر هستند. ميرزا رفيعا تاليفات ارزشمندي از خود به جاي نهاده است كه از جمله " اقسام التشكيك و حقيقته" ، "حاشيه بر اصول كافي" ، " حاشيه بر شرح اشارات " خواجه نصيرالدين طوسي، " الشجره الالهيه" و "ثمره" در تلخيص شجره الهيه را مي توان نام برد . او از نظر فلسفي پيرو اساتيد خود "ميرداماد" و "ميرفندرسكي" بوده و فلسفه مشاء را آميخته با ذوق اشراقي تدريس مي كرده است. ميرزا رفيعا گاهي شعر هم مي سرود كه در تذكره ها اندكي از آنها آمده است. اين عالم عاليقدر به سال 1082 هـ .ق به ديار باقي شتافت. پيكرش را در تخت فولاد حمل و به خاك سپردند . و به دستور شاه سليمان صفوي بقعه اي با شكوه با گنبدي داراي كاشيكاري بر سر مزارش ساخته شد.


سادات طباطباي در آذربايجان:

تبريز از جمله مناطق آذربايجان است که برخی سادات طباطبایی به آن مهاجرت کردند که زمان دقیق آن مشخص نیست. از طوایف سادات آل طباطبا در این شهر و آذربایجان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-.طایفه میرعبدالغفار یا وهابیه: میرعبدالغفار طباطبائی جد گروهی از سادات طباطبائی تبریز، در هنگام یورش مغولها به زواره و به نقل دیگر در روزگار امیرتیمور گورکانی این دیار را به قصد اقامت در تبریز ترک نمود و در این شهر توقف اختیار کرد. میرعبدالغفار طباطبائی در دستگاه سلسله آق‌قویونلو به سمت قضاوت مشغول بود و مقام شیخ الاسلامی نیز در تبریز به نامبرده اختصاص داشت. میرعبدالوهاب فرزند میرعبدالغفار جد سادات طباطبائی تبریز است . -. طایفه میرشاهمیر: میرعلی‌اکبر از احفاد میرعبدالوهاب، مردی عالم، مقتدر و صاحب تألیفاتی بوده است. از جمله تألیفاتش: رساله‌ای در تعیین قبله شرعی، حاشیه بر شرح شمسیه، حاشیه‌ای بر حاشیه ملاعبدالله یزدی می‌باشد. -.طایفه میرزا صدرالدین صدر: این طایفه نیز به همان طایفه وهابیه متصل و به طایفه میرزا صدرالدین محمد معروفند. وی مردی عالم و ریاضی دان بوده و حاشیه‌ای برخلاصه حساب شیخ بهائی نوشته است. -. طایفه حاجی میرزا کاظم وکیل الرعایا: عده این طایفه از سادات طباطبایی بسیار زیاد و بزرگان و اندیشورانی از میان آنان برخاسته و در گذر زمان از نسل هر یک از آنان تیره و طایفه‌ای در آذربایجان پدید آمده است. -. طایفه سادات دیبا: جدّ اعلای خانواده دیبا حاج میرزا علی‌اصغر مستوفی پسر میرزا رفیع بن میر ابیطالب وزیر بوده که نسبت آن بزرگوار در 32 پشت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می‌رسد. در وجه تسمیه این خاندان به دیبا گفته شده که چون یکی از اجداد آنان به نام میر اسمعیل، همیشه زربفت حریری می‌پوشید، بدین سبب به اسمعیل دیباج مشهور بود. تبار او نیز به این لقب شهرت یافتند. در سال 1313 شمسی در یک جمع خانوادگی حرف "ج" از حذف و کلمه دیبا پس از کلمه طباطبائی بنام خانوادگی این دست از سادات اضافه شد. البته در حال حاضر عده‌ای از افراد خانواده دارای شناسنامه دیبا و عده‌ای شناسنامه طباطبائی دیبا می‌باشند. از افراد شاخص سادات طباطبايي در تبريز مي توان موارد زير را نام برد: -.مير عبد الغفار طباطبايي: وي از نوادگان سید کمال الدین است که جد گروهى از سادات طباطبایى تبریز مي باشد. وى در زمـان فـتـنـه مـغـول و هـجوم آنان به شهر زواره که موجب خسارتهاى معنوى و مادى بسیار بزرگى شد، هـمانند بسیارى از سادات خاندان طباطبایى ، زواره را ترک کرد و در تبریز مسکن گزید، عـارف بـى بـدیـل ، آیـت الله سـیـد عـلى قـاضـى طـبـاطـبـایى یکى از نوادگان این ذریه رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) به شمار مى رود.. [۲] از دیـگـر اجـداد آیـت الله العظمى قاضى طباطبایى، مرحوم حاج میرزا یوسف تبریزى مى باشد که از مجتهدان و نام آوران عصر خویش بود و مرجع قضایى و شرعى به شمار مى رفت . از آنجا که نامبرده فردى مستجاب الدعوه بود، خاندان ایشان از دیرباز مورد توجه عـامـه مـردم بـوده انـد. لازم بـه ذکـر است که مرحوم آیت الله حاج میرزا یوسف تبریزى از اجداد آیت الله العظمى سید شهاب الدین مرعشى نجفى نیز محسوب مى شوند و گفته شده اسـت کـه ایـشـان تـصـویـرى از حـاج مـیـرزا یـوسـف تـبـریـزى را در منزل داشته است . همچنین جد سوم آیت الله قاضى ، مرحوم میرزا محمد تقى قاضى طباطبایى مى باشد که از دانـشـوران بـنـام جهان تشیع به شمار مى رود. ایشان جد سوم مرحوم علامه طباطبایى نیز بـوده انـد، بـنـابـرایـن ، ایـن دو بـزرگـوار در نـسـب بـا یـکـدیـگر اشتراک دارند. علامه طـبـاطـبـایـى در کـتـاب خـطـى انساب آل عبدالوهاب درباره مرحوم آیت الله میرزا محمد تقى قاضى چنین نگاشته اند: "مـقـام شـامـخ عـملى و علمى و اعتبار دولتى و ملى حضرت ایشان ماوراى حد و وصف است . در اوایـل عـمـر بـه عـتـبـات مـقـدسـه انـتـقـال و خـدمـت اسـتـاد کـل ، آیـت الله وحـید بهبهانى و مرحوم شیخ محمد مهدى فتونى و آیت الله بحرالعلوم تلمذ داشته و به خط آن مرحوم اجازه اى به تاریخ ۱۱۷۳ ق ، گرفته و به طورى که معلوم مـى شـود، در مـنـقـول و مـعـقـول جامع بوده است . در حوالى ۱۱۷۵ ق.به شهر تبریز مراجعت فـرمـوده ، مـصـدریـت تـام و مـقـبـولیـت عـامـى پـیدا مى کند و از ناحیه کریم خان زند منصب قـضـاوت داشـتـه اسـت . در زمان خودش اسناد شرعیه منحصر بوده به مهر شریف ایشان و مرحوم میرزا عطاءالله شیخ الاسلام … معلوم مى شود که وجاهت و مقبولیت و موثوقیت و حسن سـیـرت و سـریرت مرحوم قاضى چنانچه در اول ترجمه شان ذکر یافت ، فوق حد وصف بود… وفاتشان مقارن ۱۲۲۰ هجرى اتفاق افتاد".بـدیـن سـان ، خـانـدان طباطبایى همواره خاندان علم و حکمت و فقاهت و اخلاق بوده است . -. آیت الله سید حسین طباطبایى ، پدر مرحوم قاضى طباطبایى نیز فقیهى ژرف اندیش بود. وى در تـبـریـز مـتـولد شـد و در قم از محضر بزرگانى چون آیت الله سید محمد حجت استفاده شـایـان نـمـود و از شـاگردان مبرز ایشان به شمار آمد و پس از مهاجرت به عراق نیز از شاگردان برجسته آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى بود و از ایشان اجازه اجتهاد و روایت داشت . مـرحـوم سـیـدالاعـلام ، حـاج سـیـد احـمـد قـاضـى طـبـاطـبـایـى نیز عـابـدى عـالم و زاهـدى کـامـل بـود کـه در تـبـریـز سـکـونـت داشـت و از اجـتـمـاع کـنـاره گـرفـتـه و در گـوشـه مـنـزل خـود به انزوا و تزکیه نفس و تهذیب روح و اخلاق خود پرداخته بود. -.سید محمد حسین طباطبایی مشهور به علامه طباطبایی (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ ه‍.ش)، مفسر، فلیسوف، متکلم، اصولی، فقیه، عارف و اسلام شناس بزرگ سده ۱۴ ه‍.ق. تأثیرگذارترین عالم شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران در سده ۱۴ ه‍.ش بود. او نویسنده تفسیر المیزان، و کتاب‌های فلسفی بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و کتاب مشهور اصول فلسفه و روش رئالیسم است. شاگردان او هم چون مطهری، جوادی آملی، مصباح یزدی و بهشتی را می‌توان جزو مؤثرترین و معروف‌ترین روحانیان شیعه در ایران در چهار دهه پایانی قرن ۱۴ ه‍.ش دانست. نشست‌های علمی او با هانری کربن فیلسوف و شیعه شناس فرانسوی زمینه ساز معرفی تشیع به اروپاییان شد. از ديگر سادات طباطبايي در آذربايجان مي توان موارد زير را نام برد: عبدالوهاب تبریزی طباطبایی، فقیه امامی، عارف و شیخ‌الاسلام آذربایجان در قرن ۹؛ شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز که به دست گروهک فرقان ترور شد؛ سید محمد طباطبایی، از مجتهدان شیعه و از آزادی‌خواهان و رهبران جنبش مشروطه ایران؛ سید محمد مجاهد طباطبایی، از مراجع تقلید شیعه؛ سید حسن طباطبایی قمی، از روحانیون معاصر ایران؛ سید محمدحسن الهی طباطبایی، از عرفای معاصر شیعه؛ سید علی قاضی، معروف به علامه قاضی؛ محقق طباطبایی، از علمای شیعه معاصر قرن ۱۴ .


سادات طاباطبايي در گیلان و مازندران:

دسته ای از سادات طباطبایی به ایران مهاجرت کردند و در مناطق مختلفی از این سرزمین ساکن شدند. طبرستان ودیلم (مازندران  وگیلان) از آن جمله اند که تعدادی از آنان که لقب «کيا» داشتند، در آن سرزمین رحل اقامت افکندند. اینان نقش مذهبي، سياسي و اجتماعي مهمي در این خطفه ایفا کردند. "خرم کيا" از آن جمله است که مزارش در لاهيجان است. وی در 674ق به قتل رسيده و نامش بر کتيبه‌اي که در 1105ق.، نوشته شده آمده است. اين دسته از سادات که ملقب به "کیا" هستند غیر از سادات حسيني هستند که به مدت طولانی از 769 تا 1000ق بر بخش عمده‌اي از گيلان و قسمتی ازمازندران حکمرانی داشتند. [۳]هنگامي که حکومت طباطبايي در صعده یمن پاگرفت، سادات طباطبایی ایران و دیگر سادات به‌ويژه به لحاظ سياسي و عقيدتي جانب آنان را گرفتند و حتي از دادن کمکهاي نظامي نيز دريغ نکردند. 

در مناطق شمالی ایران امام زادگانی از سادات طباطبایی مدفون هستند که برخی از آنها عبارتند از: -.سيد يحيى :نسب این امام زاده شریف از این قرار است: يحيى بن حسن الاتج بن محمّد المرتضى لدين الله بن يحيى الهادى بن حسين بن قاسم الرسى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن (عليه السلام). این امام زاده جلیل القدر در روستاى توساكوتى. [۴] تنکابن در ميان جنگل واقع شده و دارای بقعه ای ساده و گنبدى مدور و آجرى است. به نظر مى رسد كه او پدربزرگ امامزاده سيد مختار مدفون در روستاى فقيه آباد نشتارود شهرستان تنكابن باشد. امام زاده یحیی فرزندى به نام ابوالعساف محمّد داشت كه از وى سيد مختار، سيد حسين و سيد حسن به دنيا آمده اند. [۵] -.سيد محمود جویبار: نسب شريف این امام زاده با دوازده واسطه به امام دوّم شيعيان منتهى مى شود که از این قرار است: سيّد محمود بن محمّد بن مسلم بن محمّد بن قاسم بن اسماعيل بن احمد الناصر بن يحيى الهادى بن حسين بن قاسم الرُسى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر الحسن المثنى بن امام حسن(عليه السلام) . بقعه این امام زاده در نُه كيلومترى شمال شهر جويبار، روبه روى پاسگاه انتظامى و در ميان گورستان محل واقع شده است. بنايى تازه ساختِ مستطيل شكل به ابعاد 16×7 متر است كه شامل دو اتاق تودرتو است. دو درب از جانب شمال و جنوب به بقعه راه مى يابد. قبر امامزاده در اتاق بزرگ تر قرار گرفته و صندوق چوبى كوچكى به ارتفاع سى سانتى متر از قبر محافظت مى كند. روى بامِ پشم سيمانى (ايرانيت) مزار، گنبدى گرد به ارتفاع يك متر قرار داده اند. غسّال خانه و سرويس هاى بهداشتى در جنوب بقعه است. حياط زيارتگاه حدود چهار هزار مترمربع است. حاج اصغر و حاجيه اولياى غفارى به نام فرزند شهيدشان مهران، تكيه اى بنيان نهاده اند. رابينو مى نويسد: «بين ده و ساحل دريا امامزاده كوچك محمود واقع است.» به نظر مى رسد كه شخصيّت مدفون در بقعه سيّد محمود بن محمّد بن مسلم بن محمّد بن قاسم بن اسماعيل بن احمد الناصر بن يحيى الهادى بن حسين بن قاسم الرُسى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر الحسن المثنى بن امام حسن(عليه السلام) باشد. زيرا جمعى از فرزندان عموى وى در سارى، آمل و خوزستان سكونت داشته اند كه مى تواند مؤيّدى بر سكونت سيد محمّد در سارى باشد. براين اساس، نسب شريف وى با دوازده واسطه به امام دوّم شيعيان منتهى مى شود. وفات وى بايد در دهه اوّل قرن ششم هجرى بين سال هاى 505 تا 510 هـ . ق باشد. او فرزندى به نام سيّدعلى داشته كه وى نيز دو فرزند به نام محمود و حسن داشته است. سيّد محمود در قلعه سرسفلى پايين نكا مدفون است. [۶] خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد زید داراي چهار فرزند به اسامي ابراهيم، علي، محمد ابوجعفر و حسين ابو عبدالله بودوفات وي پس از سال 335 ه .ق اتفاق افتاده و در حرم علي بن حمزه (ع) در شيراز دفن شده است . پس از مرگ او، فرزند ارشدش، حسين ابوعبدالله نقابت و سرپرستي سادات شيراز و موقوفات آنجا را به عهده گرفت و صاحب دو فرزند شد كه يكي از آنان ابوالحسن زيد نام داشت كه به جهت مهاجرت و سكونت به سيراف، به عز الدين سيرافي مشهور شد. از نوادگان عز الدين سيرافي مي توان به سيد حسين بن اسحاق بن جعفر بن حسن بن زيد ابي الحسين السيرافي الحسني ياد نمود كه به جهت تقوا و حسن شهرتش به شاه حسين معرف بود وي در سال 550 ه.ق در سيراف وفات يافت و در شهر كنوني بنك به خاك سپرده شد. از سيد حسين سه فرزند به اسامي اسحاق، زين العابدين علي و محمود به يادگار ماند كه در بوشهر و نواحي آن مي زيستند.

امامزاده حسين بنک: نسب شريف این امام زاده جلیل القدر که در شهر بنك شهرستان كنگان مدفون است با چهارده واسطه به امام حسن مجتبي (ع) منتهي مي شود كه از قرار ذيل مي باشد: سيد حسين بن اسحاق بن جعفر بن ابي محمد حسن بن زيد ابي الحسين السيرافي بن حسين بن زيد السود بن ابراهيم بن ابي عبدالله محمد بن ابي محمد قاسم الرسي بن ابراهيم طباطبا بن ابراهيم الغمر بن حسن المثني بن امام حسن مجتبي (ع). وي سيدي جليل القدر، عظيم الشدن و بسيار بزرگوار بود اكثر اجداد او از مشاهير سادات فارس و سيراف به شمار مي آمدند.


بروجرد:

آیت الله العظمی سید حسین بروجردی ره نسبش با حدود 28 واسطه به ابراهیم غمر می رسد. [۷] کرمان: در این سرزمین امامزادگانی از نسل ابراهیم طباطبا مدفون هستند که عبارتند از: 1. امام زاده شيخ حيدر در زرند: برخی نسب شريف او را چنین معرفی کرده اند: سيّد حيدر بن محمّد بن أبى طاهر بن عبدالله بن على بن حيدر بن على بن محمّد بن جعفر بن حسين بن محمّد بن زيد بن حسين بن زيد بن ابراهيم بن محمّد بن قاسم بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن (عليه السلام). از زندگی او اطلاعی در دست نیست. درگذشت اوبه احتمال قوى در نيمه نخست قرن هفتم هجرى بوده است. [۸] اين زيارتگاه در 39 كيلومترى شمال غرب شهر زرند، در ميان قبرستان روستاى بنان بالا، روى تپّه اى مشرف بر روستا با چشم اندازى فوق العاده زيبا قرار دارد. 2.مام زاده ابويعلى حمزة بن على در راین: نسب وی را چنین آورده اند: حمزه بن علی بن محمّد بن زيد الاسود بن ابراهيم بن محمّد بن قاسم الرُسّى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر بن الحسن المثنى بن امام حسن (عليه السلام). آرامگاه پدرحمزه ابوالحسن على نیز در راین است. هرچند که وی نخست در جيرفت سکونت داشته است. وی از نقباء بزرگ كرمان بوده است. به احتمال قوى ابويعلى حمزه در ثلث اوّل قرن ششم هجرى مى زيسته است اما از زندگی او اخباری در دست نیست.


خوزستان:

امامزاده بى بى زينب خاتون : نسب این امامزاده جليلة القدر حضرت بى بى زينب دختر ابوالحسن احمد الناصر بن يحيى الهادى بن حسين بن قاسم الرسى ابن ابراهيم طباطبا ابن اسماعيل الديباج ابن ابراهيم الغمر ابن حسن المثنى ابن امام حسن(عليه السلام)مى باشد كه نسب شريفش با هشت واسطه به امام دوّم شيعيان منتهى مى گردد. او بانويى فاضله و متديّنه و از بيت علم و سيادت، نقابت و جهاد و شهادت بوده است. پدرش در سال 324 هـ . ق در صعده يمن وفات يافت و پس از آن، سيده زينب با برخى از برادران و برادرزادگان خود عازم خوزستان شد و در رامهرمز سكونت اختيار نمودند. متأسّفانه در منابع موجود، ذكرى از تاريخ وفات اين سيده جليله به ميان نيامده است، اما اين احتمال كه وى در ثلث آخر قرن چهارم هجرى يعنى بين سال هاى 370 تا 450 هـ . ق وفات يافته باشد بعيد نيست. مادرش زينب دختر ابوالقاسم عبدالله بن محمّد بن جعفر بن عبدالرحمن الشجرى بن قاسم بن الحسن الامير بن زيد بن امام حسن(عليه السلام) نام داشت كه او نيز از زنان فاضل و ديندار زمان خود بود، و مادر برادر زينب، ابوالقاسم محمّد المهدى نيز به شمار مى رفت. پدر بزرگوار سيّده زينب(عليها السلام): در اوايل قرن چهارم هجرى فرزندان و نوادگان احمد الناصر بن يحيى الهادى بن حسن بن قاسم الرسى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن(عليه السلام)در اهواز و خوزستان سكنى گزيدند و رياست علمى و معنوى و قضايى شهر را بدست گرفتند و مورد احترام و عزّت و افتخار مردم خوزستان و اطراف، به خصوص اهالى رامهرمز بودند و آنان را بزرگ مى شمردند. بقعه بی بی زینب خاتون در خيابان شيخ فضل الله نورى شهر رامهرمز و در محلّه علمدار واقع شده و اخيراً توجّه خاصى به آن شده است.


استان یزد:

در این استان بويژه شهر نیز از گذشته های دور سادات بسیاری ساکن بوده اند که برخی از آنان از سادات طباطبایی هستند. از آن جمله است: -.سید محمد کاظم طباطبایی یزدی: وی معروف به صاحب عروه، از فقهای نامدار شیعه و مولف کتاب «عروة الوثقی است. سید از جمله فقهای بزرگ و نامدار سده های اخیر است که در یزد و اصفهان و مشهد به تحصیل پرداخت و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آنجا به درجات عالی فقاهت رسید و بعدها مرجع شیعیان جهان شد. ظهور وسایل ارتباطات در زمان ایشان و تفوق علمی چشمگیری که داشت، از جمله عواملی بود که سبب شد مرجعیت وی به همه اقطار شیعی جهان برسد و از عراق و ایران تا هندوستان و آذربایجان و گرجستان و... را شامل شود. در تاریخ مرجعیت، این تحول چشمگیری بود که شکل تازه ای به نهاد مهم مرجعیت داد و آن را از صورت محلی یا حد اکثر در محدوده یک کشور بیرون آورد. نقش سیاسی ایشان در حرکت های نظامی انگلستان در عراق و همچنین مسائل بحرانی دوره مشروطه در ا یران بسیار قابل توجه بوده است. [۹] براساس اطلاعات گرد آوری شده، امروز 277 نفر از نوادگان سید محمد کاظم یزدی در آسیا، 17 نفر در اروپا، 21 نفر در آمریکا و 3 نفر در استرالیا زندگی می کنند. . [۱۰] مشهورترین اعضای خانواده سید محمد کاظم عباتند از: -.سید محمد فرزند سید محمد کاظم: وی از دیگر برادران خود بزرگتر بود و به مدارج بالای فقهی نایل شد و از خود آثار علمی بر جای نهاد.سرانجام او در زمان حیات پدرش با شرکت در حرکت علیه استعمار انگلیس از دنیا رفت. فرزندان دیگر سید مانند سید علی و دیگران نیز به موقعیت های علمی بالایی در نجف رسیدند. -. سید احمد فرزند سید محمد کاظم: او در مدتی که در تهران اقامت داشت، در وقایع مشروطه و ارتباط با شيخ فضل الله نوري در ایران شرکت داشت. بعدها نیز خاندان طباطبائی یزدی در نجف از خاندان های علمی مشهوری بود که با اداره کتابخانه و مدرسه سید و تأسیس مدرسه ای دیگر ـ توسط سید اسد الله طباطبائی فرزند دیگر سید ـ چراغ فقاهت و علم خاندان سید را همچنان روشن نگاه داشتند. مدرسه سید یکی از مدارس عمده نجف بود که حوزه نجف در دوره شکوه خود در سده گذشته، فعالیت عمده خود را در آنجا داشت و عالمان بسیاری در آنجا تدریس نموده و عالمان بسیاری در آنجا تحصیل کردند که بعدها به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و از شخصیت های علمی و اجتماعی بلاد شیعه شدند. -. علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبائی : وی از جمله نسل سید محمد کاظم است که از شهرت برخور دار است. او کتابشناس و نسخه پژوه بزرگ معاصر است. از دیگر سادات طباطبایی یزد می توان به موارد زیر اشاره کرد. 2- سید ضیاءالدین طباطبایی: وی روزنامه‌نگار و نخست‌وزیر ایران پس از کودتای 1299 شمسی _که به کودتای سیاه معروف است _ بود. وی از عوامل انگلیس به شمار می رفت و با سیاستهای این دولت استعمارگر همراهی داشت. 3-.سید محمد محیط طباطبایی: وی از پژوهشگران و مورخان، منتقد و نیز از ادبای معاصر ایران است. آرامگاه وی در ری کنار برج طغرل قرار دارد.


قم:

در شهر مقدس قم نیز بسیاری از سادات طباطبایی ساکن بودند. سید محمد حسین طباطبایی (علم الهدی) روحانی قرآن‌پژوه ایرانی از آن جمله است.


چهار محال بختياري و کهکیلویه:

در این بخش از ایران نیز برخی سادات طباطبایی مدفون هستند از آن جمله است : امامزاده شيخ ولى در لردگان دلى سردشت: وی مشهور به «پير ولى»، است. طبق اعتقاد برخى از محققان ، سيّد ولى و يا عربشاه على از نوادگان امام حسن مجتبى(عليه السلام)است که نسب شريف او با چهارده واسطه به آن حضرت منتهى مى شود. سيّد عربشاه على مشهور به شاه ولى بن ابى القاسم بن قاسم بن ابى القاسم محمّد بن ابى محمّد قاسم بن ابى محمّد حسن المخمل بن ابى الحمد داود بن ابى الحسن احمد الناصر بن ابى عبدالله الحسين بن ابى محمّد قاسم الرسى بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل الديباج بن ابراهيم الغمر بن حسن المثنى بن الإمام حسن(عليه السلام). اكثر اجداد او از بزرگان سادات حسنى اهواز و رامهرمز به شمار مى آمدند و برخى از آنان از نقبا و قضات اين شهر بودند. پس از وفات سيّد ابوالحسن احمد الناصر در يمن ، برخى از فرزندان او من جمله عبدالله، ابو الحمد داوود و اسماعيل به خوزستان مهاجرت و در اهواز سكونت اختيار كردند. فرزند ابو الحمد داوود، توانست در اندك مدتى لياقت و شايستگى و علم سرشارى را كه از جدش آموخته بود، به رخ ديگران كشد و قضاوت شهر اهواز را از خود كند. او صاحب شش فرزند در اهواز شد كه يكى از آنان سيّد ابو محمّد قاسم نام داشت كه از او ابوالقاسم محمّد به وجود آمد و نقابت و سرپرستى سادات رامهرمز را به عهده داشت. او فرزندى به نام قاسم داشت كه از او ابوالقاسم و از ابوالقاسم سيّد عربشاه على به وجود آمد كه مشهور به شاه ولى شد. در برخى از تذكره ها آمده است كه شاه ولى علاقه زيادى به شكار داشت و از متنفذين خوزستان بود. مسيرش به سردشت افتاد و در همان جا ساكن شد و از او فرزندى به دنيا آمد كه نامش را محمّد گذاشت. سيّد محمّد كه به زهد و تقوا آراسته بود، گوشه انزوا بر گزيد و كمتر با مردم رفت و آمد داشت، از اين رو به پير محمّد على مشهور شد. وفات وى را در سال 584 هـ . ق نوشته اند. بقعه اين امامزاده در ميان درّه اى كه به آن درّه لى مى نامند، در 40 كيلومترى جنوب غرب شهر لردگان واقع شده است. بقعه در ميان قبرستان قديمى روستا قرار دارد و درختان تنومند چنار كه تنه برخى از آنها به دو متر و عمر آنها به بيش از دويست سال و ارتفاع بيش از 18 متر است، واقع شده كه همين امر باعث جذب گردش گر شده است. بنا تازه ساخت به ابعاد 4×8 متر و داراى دو ستون در وسط آن است. دو در در جانب شرق و غرب و دو پنجره در شمال و جنوب دارد. شالوده بنا از سنگ لاشه و ملاط سيمان ساخته شده و كار آن در سال 1386 به اتمام رسيده است.


سادات طباطبایی در مصر:

عده ای از سادات طباطبایی به مصر مهاجرت کردند و درپی تأسیس دولتی شیعی بودند که متاسفانه موفق نبودند. چند تن از فرزندان و نوادگان قاسم رسّی و برخی از برادران وی یعنی حسن بن ابراهیم و احمد بن ابراهیم و فرزندان عبدالله بن ابراهیم به مصر رفتند و در آن‌جا ماندگار شدند.[۱۱] اینان خاندان بزرگی در مصر پدید آوردند که چندین سده عالمان و فقیهان و گاه انقلابیون نام‌آوری از ميان آنان برخاستند. برخی از عالمان طباطبایی مصر به شرح زیرند: -.احمد بن عبداللـه بن ابراهیم طباطبا: بنا به نقل ابن اثیر_ که او را احمد بن محمد بن عبداللـه بن ابراهیم دانسته_ احمد در ۲۵۵ ه.ق. و به نقل ابن عنبه، در ۲۷۰ ق. در جایی بین برقه و اسکندریه مصر با ادعای خلافت قیام کرد و پس از آن که به صعید رفت، بر پیروانش افزون شد و کارش بالا گرفت. احمد بن طولون (۲۲۰-۲۷۰ ق) حاکم دست نشانده عباسیان، سپاهیانی برای سرکوب او گسیل داشت. احمد در جنگ کشته شد و پیروانش پراکنده شدند. [۱۲] -.محمد بن اسماعیل بن قاسم رسّی معروف به شعرانی، عالم، محدث و نقیب سادات طباطبایی مصر در سدۀ ۳ ق. با درگذشت محمد منصب نقابت در مصر به فرزندش اسماعیل و پس از آن به فرزند دیگرش احمد (۲۸۱-۳۴۵ یا 346 ق) رسید. [۱۳] احمد عالم، ادیب و شاعر بود. از زندگی او چیزی دانسته نیست، اما معلوم است که در مصر درگذشته و در همان‌جا به خاک سپرده شده است. اشعاری از او در یتیمه الدهر ثعالبی و جاهای دیگر آمده است. -.ابوالبرکات هادی بن حسین بن محمد علوی رسّی، عالم و محدث. -.ابوعبداللـه حسن بن ابراهیم رسی. -.ابوابراهیم اسماعیل بن ابراهیم، از نوادگان حسن بن ابراهیم طباطباست که در ۳۳۷ ق. در مصر درگذشت. -. ابوالحسن بن ابی محمد حسن بن علی ملقب به جمل، از نسل حسن بن ابراهیم طباطباست که در مصر زیست و در همان‌جا درگذشت. -. محمد بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا مشهور به محمد صوفی مصری، عالم و اهل تصوف. -. محمد شجاع بن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به المستجد، بنیادگذار مستجدیۀ مصر است. محمد بن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به محمد الرئیس. -. ابوالحسن علی بن محمد صوفی، از نسل احمد بن حسن و بنیادگذار سلسلۀ کرکی در مصر -. علی بن محمد بن موسی معروف به ابن بنت فرعه، از نوادگان قاسم رسی است. -. ابومحمد عبداللـه بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا (۲۸۶-۳۴۸ ق/۸۹۹-۹۵۹ م)، از عالمان و ثروتمندان بنام طباطباییان مصر است. وی در حجاز زاده شد و سپس به مصر رفت و در همان‌جا زیست و درگذشت. او به سخاوت و گشاده‌دستی شهره بود. -. ابوالحسن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا -. محمد بن احمد بن علی -.محمد بن طاهر بن علی بن احمد، از بزرگان خاندان طباطبا و از محدثان بنام است. -. حسن بن عبداللـه بن محمد بن قاسم. [۱۴]

4.سادات طباطبايي در مغرب :

گفته شده شرفای حسنی (سعدی) که از سال 951 تا 1069 و شرفای فلالی که از 1075 تا 1311ق در مراکش حکومت کردند از نسل ابراهیم طباطبا هستند. . [۱۵] در مغرب براي قبور بسياري از سادات از جمله سادات طباطبايي بقعه هايي ساخته و به عنوان اماکن متبرک مورد اقبال و زيارت مردم مغرب هستند.


5.شام:

در این سرزمین نیز برخی سادات طباطبایی از سده سوم هجری ساکن شدند. یحیی بن قاسم بن ابراهیم معروف به رَسّي از آن جمله است که توانست اداره شهر الرمله را بدست بگیرد. قاسم ابن محمدبن احمد، قاضي شام نیز از سادات طباطبایی است. [۱۶]


6.هندوستان:

به نظر مي‌رسد از روزگاري که قاسم رسّي به هندوستان تبعيد شد، گروهي از خاندان طباطبایی و نيز جمعي از ديگر سادات حسني به آن سرزمين مهاجرت کردند و در آنجا ماندگار شدند. به رغم آن که در سده‌هاي ميانه و اخير، سادات طباطبايي در هندوستان نقش سياسي، ديني و اجتماعي مهمي داشتند، اطلاعی چندانی از احوال ايشان دانسته نيست. سيدعلي بن عزيزاللـه طباطبايي حسني در 1003ق/1595م کتابي با عنوان تاريخ برهان مآثر نوشته که در 1355ق/1936م در دهلي چاپ شده است. وي در آن نام تني چند از بزرگان طباطبايي هندوستان را آورده است، از آن جمله سيدشاه مير طباطبا از عالمان و اميران اين سلسله است که در سد? 10ق/16م در هند مي‌زيست. [۱۷]


نتيجه گيري

سادات از طبقات اجتماعي مهم و تأثير گذار در جهان اسلام هستند .آنان به عنوان منسوبان به بني هاشم و اهل بيت(ع) از جايگاه ممتازي برخوردار بوده و بنا به دلايل گوناگون اعم سياسي ـ فرهنگي از قرن دوم هجري در اقصي نقاط قلمرو اسلامي پراکنده شدند. سادات طباطبايي که از نسل ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم الغمر از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) هستند گويا بيشترين پراکندگي و انتشار را در جهان اسلام داشته اند. از کانون هاي عمده اين دسته از سادات، ايران، يمن، عراق و مغرب است. آنان در بازه زماني مختلف در اين مناطق موفق به تشکيل حکومت شدند. از خاندانهاي مشهور سادات طباطبايي مي توان به آل بحر العلوم، آل حکيم، آل مدرسي، آل بروجردي، آل رسي، آل تبريزي، آل اردستاني و آل نائيني اشاره کرد که اين خاندان امروزه در سرزمين هاي مختلف اسلامي بويژه در عراق و ايران تمرکز دارند.

کتابنامه

http://www.tabatabaiyazdi.com/


ابن اثير، الكامل فى التاريخ؛ بيروت، دار صادر، 1358 ه . ق.


ابن شدقم حسيني، ضامن بن شدقم، تحفه لب اللباب فی ذکر نسب ساده الانجاب، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1376.


ابن شدقم حسيني، ضامن بن شدقم، تحقه الازهار و زلال الانهار، مدنى، تحقيق كامل سلمان الجبورى، آيينه ميراث با همكارى كتابخانه تخصّصى تاريخ اسلام و ايران، 1378 هـ ش.


ابن طباطبا، ابواسماعيل ابراهيم بن ناصر، منتقلة الطالبيّه؛ از اعلام قرن پنجم هجرى، تحقيق علاّمه سيّد محمّد مهدوى سيّدحسن خراسان، انتشارات مكتبه حيدريه، نجف اشرف،1388 هـق، افست،قم، 1377 هـش.


ابن طقطقي، صفى الدّين محمّدبن تاج الدّين على ، الاصيلى فى انساب الطالبيّن; كتابخانه آيت الله مرعشى (ره)، قم، 1418 هـ ق.


ابن عنبه جمال الدّين احمدبن على، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب؛ لجنة احياء تراث، منشورات دارالكتب الحياة، بيروت، بى تا.


ابن عنبه، جمال الدين احمد بن علي، الفصول الفخريّة، به اهتمام ميرجلال الدّين حسينى ارموى محدّث، دانشگاه تهران، 1347 هـ ش.


آرامگاه هاى خاندان پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بزرگان صحابه و تابعين؛ سيّد عبدالرّزاق كمونه، ترجمه عبدالعلى صاحبى، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوّم، 1375 هـ ش.


آشنایی با زیدیه، فصل نامه هفت آسمان، شماره 11، ص92.


اعرجي نجفي حسيني، سيد جعفر، مناهل الضرب فى انساب العرب؛ ، متوفاى 1332 هـ ق، كتابخانه آيت الله مرعشى(ره)، قم، 1419 هـ ق.


اعيان الشيعة؛ علاّمه سيّدحسن امين، متوفّاى 1371 هـ ق، بيروت 1406 هـ ق.


اماكن زيارتى و سياحتى عراق، ص: 43.


آملي، شمس الدين محمدنفايس الفنون فى عرايس العيون، تصحيح: سيد ابراهيم ميانجى، تهران: كتابفروشى اسلاميه، 1379 ق.


آيتي، محمدابراهيم، اندلس، تهران، 1363ش.


بجنوردي، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابن طباطبا.


بيهقي، علي بن زيد، لباب الانساب و الألقاب و الاعقاب; كتابخانه آيت الله مرعشى، قم، 1410 هـ ق.


پایگاه اندیشوران(www.andishvaran.com )


تاریخچه آل طباطبا و شرح سادات ابرکوه، سید علی علوی نیا ابرقویی، اندیشمندان یزد، 1393.


تحول و تطور دولت زیدیه یمن، دانشگاه معارف اسلامی، قم.


تحول و تطور دولت زیدیه یمن، ص82-9.


تفرشي سيّد مصطفى ، نقد الرجال؛ مؤسسّه آل البيت لاحياء تراث، قم.


تفرشي سيّدمهدى بن مصطفى، بدايع الانساب فى مدفن الأطياب; ملقّب به بدايع نگار، چاپخانه عالى، تهران، 1319 هـ ش.


حسيني نجفي محمّدبن احمد بن عميدالدّين، المشجّر الكشّاف لتحقيق اصول السادة الاشراف، تحقيق عارف احمد عبدالغنى و عبدالله بن حسين السادة، بیروت، دارالكتب للطباته و النشر و التوزيع، 1422 هـ ق.


خلعتبري، سیری در تاریخ علویان غرب مازندران، تهران، 1382.


رابينو، فرمانروايان گيلان،


رجايي، سيد مهدي، المعقبون من آل ابی طالب، اعقاب الامام الحسن الجتبی، قم، مؤسسه عاشورا، 1385.


سازمان نيروهاي مسلح، فرهنگ جغرافيايى آباديهاى استان كرمان، شهرستان زرند.


فاطمي، سيد حسين، شاخه ای از سادات طباطبایی نوادگان میر عماد، نشر فاطمی، 1382.


صفدي ،خليل بم ايبک، الوافی بالوفیات؛ بیروت،دارالفکر، 1425ق.


طباطبايي، سيد محمد حسين، نسب نامه خاندان طباطبائی (اولاد امیر سراج الدین عبدالوهاب) ،


عمري نجم الدّين ابوالحسن على بن محمّد العلوى ، المجدى فى انساب الطالبييّن؛ كتابخانه آيت الله مرعشى (ره)، قم، چاپ اوّل 1409 هـ ق.


فخر رازي، الشجرة المباركة فى انساب الطالبيّه؛ كتابخانه آيت الله مرعشى (ره) قم، چاپ دوّم، 1419 هـ ق.


کيا گيلاني، سيّد احمد بن محمّدبن عبدالرحمن، سراج الأنساب؛ كتابخانه آيت الله مرعشى (ره)، قم، 1409 هـ ق.


محمدي جلالى بحرالعلوم گيلانى، محمّدمهدى فقيه ، الدّرة الذهبيّة فى إكمال منتقلة الطالبيّه، زيرچاپ.


مدرسي سيد محمد کاظم، نسل نور، قم، مؤسسه بوستان کتاب.


مروزى الازورقاى، الفخرى فى أنساب الطالبييّن، كتابخانه آيت الله مرعشى، قم، 1409 هـ ق.


مشاهد العترة الطاهرة؛ سيّد عبدالرزاق كمونه حسينى، مطبعة الاداب، نجف اشرف 1387 هـ ق.


عامري ثامر عبد الحسين، معجم المراقد والمزارات في العراق،بي جا، بين، بي تا.


المعقبون من آل ابي‌طالب، ج 1، صص 240-395.


نقيب زاده طباطبايي حسينعلي، هدیه آل عبا نسب آل طباطبا، ، تهران، کتابخانه مجلس،1331.


هادی الی الحق، یحیی بن حسین، همان، ج2،


هارونی، یحیی بن حسین ، الافادة فی تاریخ ائمة الزیدیة، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، یمن: دار الحکمة الیمانیه، الطبعة الاولی، 1417هـ ق/1996 م.



پانويس

  1. نویسنده: سيد محمود سامانی
  2. مـرحـوم آیـت الله العـظـمى سید على قاضى طباطبایى در تعلیقه اى که بر کتاب شریف ارشاد، تاءلیف شیخ مفید (ره ) نگاشته اند، نسب شریف خویش ‍ را به ابـراهـیـم طـبـاطـبـا بـن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر رسانده اند.
  3. رابينو، فرمانروايان گيلان، 131 به نقل از دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ،2 ص 56.
  4. توساكوتى به معنى تپّه اى است كه زير درخت توسكا قرار دارد. نام ديگر اين روستا توساكلام است. دهستان سه هزار نيز شامل سى روستا است.
  5. تحفة الازهار1: 279؛ عمدة الطالب: 177؛ مناهل الضرب: 359ـ358؛ سيرى در تاريخ علويان غرب مازندران: 98.
  6. مناهل الضرب: 359، المشجّر الكشاف 2: 13، تحفة الازهار 1: 279، التذكره: 67، الدرّة الذهبيّه 2: 386..
  7. نسب کامل وی چنین است: السید حسین بن السید على بن السید احمد بن السید على نقی بن السید محمد جواد بن السید مرتضى بن السید محمد الطباطبائى بن السید عبدالكریم بن السید مراد بن الشاه اسدالله بن جلال الدین امیر بن الحسن بن مجدالدین بن قوام الدین بن اسمعیل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد بن عباد بن على بن حمزه بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم الاف التحیه والثناء.
  8. فرهنگ جغرافيايى آباديهاى استان كرمان، شهرستان زرند،ص 135 وص 137. 2. سراج الانساب،ص 65 ـ 64.
  9. بنگرید: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2 ، ص 64_65.
  10. بنگرید: http://www.tabatabaiyazdi.com/
  11. عمده الطالب، ص 172_178.
  12. الکامل،ج 7،ص 217؛عمده الطالب،ص 172
  13. وفیات الاعیان،ج 1،ص 129-130.
  14. بنگرید:دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2 ، ص 64_65.
  15. اندلس، محمد آیتی، ص 218.
  16. عمده الطالب،ص 175_176.
  17. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 57.

منابع