گستره جغرافیایی و کانونهای سادات طباطبایی شاخص در جهان اسلام (مقاله)
گستره جغرافیایی و کانونهای سادات طباطبایی شاخص در جهان اسلام عنوان مقالهایست به زبان فارسی [۱] که در پژوهشکده الذریة النبویة به نگارش در آمده است در این مقاله زندگینامه و مشخصات تمامی سادات طباطبایی شاخص در جهان اسلام به تصویر کشیده شده است.
چکیده
نسل مبارک حضرت امام حسن علیهالسلام از طریق اولاد ذکور، تنها از دو پسرشان یعنی زید بن حسن و حسن مثنّی است. نسل زید بن حسن علیهالسلام؛ از پسرش حسن و نسل او هم از هفت فرزند ایشان به نامهای؛ قاسم، علی، اسماعیل، ابراهیم، زید، عبدالله، و اسحاق است. دراین میان، قاسم از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چرا که تعداد زیادی از سادات حسنی از دو فرزند وی به نامهای: عبدالرحمن شجری و محمد بطحانی یا بطحایی به وجود آمدهاند. نسل حسن مثنی نیز از 5 پسر است: عبدالله محض ف ابراهیم غمر، حسن مثلث، داود و جعفر. یکی از ویژگیهای خاص جناب حسن مثنّی این است که مادر سه فرزند نخست یاد شده، فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام است. سرسلسله سادات طباطبایی، جناب «ابراهیم الغمر» پسر جناب حسن مثنّی و از نوادگان امام حسن مجتبی(علیهالسلام) است. نسل جناب ابراهیم غمر که وی را به سبب جود و کرمش، به این نام خواندهاند، تنها از اسماعیل دیباج و او هم از دو پسر به نامهای حسن التجّ و ابراهیم طباطبا است. ابراهیم طباطبا که پدر قاسم رسی، احمد و حسن است، جد سادات طباطبایی محسوب میگردد. این خاندان به عنوان شاخهای از سادات حسنی از قرن دوم بنا به دلایل سیاسی، فرهنگی و غیره به مناطق مختلف اسلامی هجرت کردند و در برخی از نقاط و مناطق از تمرکز بیشتری برخوردار شدند. آنان در گذر زمان با توجه به کثرت نسلشان به تیرهها و خاندانهایی با شهرتهای گوناگون شناخته شدند. از مهمترین کانونهای سادات طباطبایی در جهان، یمن، ایران، عراق و مصر میباشد. این مقاله متکفل پرداختن به گستره جغرافیایی شاخص ترین چهرههای این دسته از سادات در طول تاریخ بلند اسلام در مناطق مختلف جهان اسلام است. روش تحقیق در این اقدام پژوهشی «توصیفی ـ تحلیلی» و روش گردآوری اطلاعات به شیوهٔ کتابخانهای است. برآیند تحقیق حاکی از آن است که خاندانهای برجسته سادات طباطبایی بیشتر در ایران، عراق و یمن متمرکز بودهاند که این مناطق از ظرفیتها و قابلیتهای بالایی برخوردار بودهاند و سادات طباطبایی با بهره گیری از آنها در برخی از این مناطق موفق به تشکیل حکومت نیز شدند. از میان ایشان در طول تاریخ، چهرهها و خاندانهای شاخصی برخاست که در تحولات علمی و سیاسی جهان اسلام نقش چشمگیری ایفا کردند. کلید واژهها: ابراهیم الغمر، سادات طباطبایی، کانونهای سادات، ایران، یمن، عراق
سادات طباطبایی به آن دسته از سادات گفته میشود که از نسل ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر پدید آمدهاند. ابراهیم معروفترین فرزند اسماعیل و ملقب به طباطبا بود. او جد سادات طباطبایی است. در قرن دوم هجری، ابراهیم الغمر نیای اعلای سادات طباطبایی پس از دستگیری به همراه برخی دیگر از سادات حسنی در کوفه به دستور منصور عباسی به شهادت رسیدند. پس از آن نیز بسیاری از نسل او به سبب مبارزات و قیام بر ضد عباسیان به شهادت رسیدند. دسته دیگری از آنان نیز تحت شرایط سخت در حجاز و عراق به مناطق دیگر هجرت کرده و در اقصی نقاط جهان اسلام منتشر شدند. خاندان طباطبا از دیرباز تا امروز معروفیت ویژهای در بین تاریخنگاران و نسب شناسان داشتهاند. از عمدهترین کانونهای سادات طباطبایی میتوان به ایران، عراق، یمن و بخشی از شمال آفریقا اشاره کرد. در طول تاریخ از این گروه سادات شخصیت سیاسی، دینی و علمی بسیاری برخاست و آنان در این مناطق، منشأ اقداماتی شدند و در تحولات سیاسی ـ اجتماعی به ایفای نقش پرداختند. در این مقاله به عمدهترین کانونهای سادات طباطبایی در جهان اسلام پرداخته شده و شاخص ترین چهرههای آنان معرفی میشود. درباره پیشینه موضوع، قابل یادآوری است که با استقصا در پایگاهها و مراکز علمی، موضوعی با عنوان این مقاله یافت نشد. البته افزون بر منابع نسبی، کتبی درباره سادات به نگارش در آمده که برخی به سادات طباطبایی پرداختهاند. ابراهیم الغمر جد سادات طباطبایی اثر سید محمود سامانی و رساله خانم خزعلی درباره سادات طباطبایی یمن از آن جمله است. از خاندانهای مشهور سادات طباطبایی میتوان موارد زیر را برشمرد: آل بحرالعلوم، آل حکیم، آل مدرسی، آل خاتمی، آل فهری، آل صراف، آل بروجردی، آل طباطبایی، آل رُسّی، آل تبریزی. آل شیخالاسلامی، آل اردستانی و آل نائینی که شمار آنان را قریب به ده میلیون نفر دانستهاند. از میان خانواده بزرگ سادات طباطبایی فقها، ادبا، مورخین و دانشنمدان زیادی برخاستند و کارنامه درخشانی برای این خاندان رقم زدند. این خاندان در شهرها و کشورهای مختلف پراکنده اند.
مهمترین کانونهای سادات طباطبایی در جهان اسلام :
1.یمن:
این سرزمین در جنوب جزیره العرب از دیر باز مأمن و خاستگاه برخی قیامهای سادات حسنی بوده است. سادات طباطباییها در یمن از آن جملهاند که طی قرون متمادی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش آفرین بودند. از شاخصترین چهرههای سادات طباطبایی در یمن میتوان به موارد زیر اشاره کرد: -. یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا: وی ملقب به الهادی الی الحق المبین و مؤسس سلسله امامان زیدی در یمن است و نزد زیدیه با عنوان الامام یحیی الهادی شهرت و عظمت به سزایی دارد. یحیی در سال 245 هـ. ق در مدینه متولد شد وی در نیمه قرن سوم هجری هنگامی که سرزمینهای اسلامی دست خوش حوادث شده بودند و حکومت عباسیان رو به ضعف نهاده بود، در یمن قیام کرد ولی اندکی بعد به دلیل عدم استقبال مردم به حجاز بازگشت. او بار دیگر به سال 280 هـ. ق به یمن بازگشت و بر ضد معتضد عباسی، قیام کرد و به عنوان امام زیدیه مردم را به دعوت کرد و از مردم بیعت گرفت. برخی سال ورود او به یمن را در سال 284 هـق دانستهاند. او توانست در این مرحله سلسله امامان زیدی یمن را پایهگذاری کند. سرانجام یحیی در سال 298 هـ. ق در صعده(از شهرهای یمن) مسموم شد و به شهادت رسید. وی دارای تألیفاتی در فقه و کلام است و فتاوای منحصر به فردی هم از وی نقل گردیده است. یحیی الهادی مؤسس مکتبها دویه این مکتب فقهی کلامی، نامش با نام امام هادی الی الحق، یحیی بن حسین بن قاسم رسیّ پیوند خوردهاست. سلسله حکومتی که یحیی تأسیس کرد، تا بیش از ده قرن با فراز و نشیبهایی دوام یافت و حدود پنجاه امام در رأس آن قرار گرفتند. هادی الی الحق، صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد. شهری که تا به امروز مرکز زیدیه با گرایشهادویه است. البته تذکر این نکته ضروری است که امام هادی و جانشینان او تا قرنها موفق نشدند بر تمام یمن تسلط پیدا نمایند. دوران امامت آنان معمولا با کشمکشها و درگیری با سایر حکومتها و رقیبان اعم از داخلی و خارجی همراه بود. -.سیّد ابوالحسن احمد الناصر: وی از جمله سادات طباطبایی است که در سال 301 هـ. ق. به حکومت یمن رسید و رسماً با او به امامت زیدیه و خلافت اسلامی بیعت کردند و حدود 24 سال با عدل و داد بر یمن حکومت کرد و عاقبت در سال 324 هـ. ق. در صعده یمن وفات یافت. او افزون بر این که یک چهره سیاسی بود، عالمی فرزانه، قهرمانی بی بدیل و از فقها و مفسران و متکلمان عصر خود به شمار میرفت و تألیفات زیادی داشت. قابل یادآوری است که در مقطعی بنی سلیمان بن داود بن حسن المثنی از مکه به یمن آمده و با تسلط بر صعده بر سادات طباطبایی یمن یا همان بنی الرسی غلبه یافتند اما مجددا امامان صعده به امارت خود بازگشتند. سلسله امامان زیدی یمن، جز در مدتی کوتاه که تحت سلطه امپراتوری عثمانی قرار گرفت، تداوم یافت و در سال 1962 م با کودتای عبدا... سلال و اعلان جمهوری، منقرض شد. قابل یادآوری است که حسین بدرالدین حوثی (سید حسین طباطبایی حوثی)، رهبر شیعیان یمن تا سال ۲۰۰۳ م. نیز از سادات طباطبایی است. بیتردید در یمن نسل سادات طباطبایی فراوان هستند اما آمار و ارقام دقیقی در آنان در دست نیست.
2.سادات طباطبایی در عراق:
در عراق شاخه سادات طباطبایی فراوانند که از مشهورترین آنان میتوان به خاندانهای مشهور زیر اشاره کرد: -." آل بحر العلوم" :از این خاندان چهرههای علمی شاخص و سرشناس بسیاری از آنان در سدههای اخیر برخاسته است از آن جملهاند: -.سید محمد مهدی طباطبایی نجفی بحرالعلوم(۱۱۵۵-۱۲۱۲ق)، فقیه، محدث، حکیم، ادیب و سرسلسله آل بحرالعلوم و رئیس حوزه علمیه نجف و مرجع شیعیان در روزگار خود بود. از ابتکارات او تقسیم کار میان عالمان و فقیهان برجسته، به منظور اداره حوزه و پاسخگویی سریعتر به مراجعات مردم بود. -.سید محمّدرضا بحرالعلوم (۱۱۸۹-۱۲۵۳ق)، فرزند سیّد محمّدمهدی، فقیه، اصولی، محدث، و رجالی و تنها پسر بازمانده از پدرش است. او در نجف به دنیا آمد. وی تحصیلات علمی خود را در زادگاهش، نزد پدر و فقیهان برجستهای از جمله شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸ق)، شیخ محمّد سعید دینوری، سیّد محمد قصیر خراسانی (متوفی ۱۲۵۵ق) به پایان برد و از استادان خود اجازه روایت گرفت. او پس از پدر زعامت حوزه نجف و مرجعیت دینی را به عهده گرفت. -.سیدحسین بحر العلوم(۱۲۲۱-۱۳۰۶ق) فرزند سیدمحمّدرضا در نجف زاده شد و در همان شهر پرورش یافت و مراحل علمی را پیمود. فقه و اصول و کلام را نزد بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی، شیخ حسن کاشف الغطا و شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهرالکلام آموخت. بیشترین شهرت سیدحسین در شعر و ادب است، تا آنجا که او را در این فن همتای سیدرضی(د ۴۰۴ق/۱۰۱۳م) دانستهاند. -.سیدمحمدتقی (۱۲۱۹-۱۲۸۹ق) فرزند سیدمحمدرضا، از فقیهان بنام آل بحرالعلوم بود. در نجف پا به جهان نهاد. نزد پدر مقدمات علوم را فراگرفت و پس از آن فقه و اصول را نزد عالمان روزگارش مانند شیخ محمدحسن (مؤلف جواهر) طی کرد، اما پس از آن به کشاورزی پرداخت. با اینهمه موقعیت علمی وی به گونهای بود که پس از مرگ پدر به رهبری دینی و اجتماعی عراق دست یافت. -.سیدعلی (۱۲۲۴-۱۲۹۸ق) فرزند سیدمحمّدرضا، از عالمان و فقیهان و ادیبان بزرگ آل بحرالعلوم. وی در نجف اشرف زاده شد و در همان شهر نیز درگذشت. سطوح و خارج اصول را نزد ملا مقصود علیکاظمی و فقه را نزد شیخ محمدحسن نجفی نویسنده جواهر و شیخعلی فرزند شیخ جعفر کاشفالغطاء(د ۱۲۵۳ق) آموخت. او آثاری در فقه و اصول پدید آورده است که مهمترین آن البرهانالقاطع فیشرحالمختصرالمنافع میباشد. -.سیدابراهیم (۱۲۴۸ـ۱۳۱۹ق) فرزند سیدحسین، ادیب و شاعر نامی آل بحرالعلوم بود. فقه، اصول، کلام و ادب و شعر را از پدرش آموخت، در بیست سالگی به ادبیات و شعر روی آورد و از شاعران پرآوازه عراق شد. شاعران نامداری چون شیخ علی اشرفی، شیخ محمّدرضا شبیبی، شیخ عبدالمحسن کاظمی، شیخ محمّد سماوی و شیخ عبدالحسین خیاط نزد او تربیت شده یا از محضر او بهره بردهاند. -.سیّد محمّد (۱۲۶۱-۱۳۲۶ق) فرزند سید محمدتقی در نجف چشم به جهان گشود. فقه را نزد عمویش سیدعلی، شیخ راضی و سید حسین ترک کوه کمری و اصول را نزد میرزاعبدالرحیم نهاوندی و فلسفه را نزد حکیم الهی میرزا محمدباقر نجفی(د ۱۲۹۰ق) آموخت. پس از درگذشت عمویش سیدعلی، در سطوح عالی به تدریس پرداخت و سرانجام ریاست حوزه نجف را به دست گرفت و مرجع تقلید مردم گردید. وی کتابخانه بزرگی بنیاد نهاد که به گفته محسن امین، از نظر کتب فقهی و اصولی و روایی، جامعترین کتابخانه در عراق بود. اثر مشهور او کتاب فقهی بلغةالفقیه است. که شامل ۱۶ رساله فقهی است. -.سید جعفر بحرالعلوم(۱۲۸۱-۱۳۷۷ق/۱۸۶۴-۱۹۵۷م)، در نجف پا به جهان گذاشت و در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی جدش سیدعلی درآمد. مقدمات علوم را فراگرفت پس از آن سطوح عالی فقه و اصول را نزد سید کاظم یزدی سید محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانی و از آنان اجازه روایت یافت. وی در تاریخ، رجال و درایه چیره دست یود. تقریرات یزدی و خراسانی در مباحث فقهی و اصولی از او باقیمانده است. -.سیدحسن بحر العلوم(۱۲۸۲-۱۳۵۵ق) فرزند سید ابراهیم که بیشترین شهرتش در شعر، ادب و تاریخ بود. وی در نجف متولد و در همان شهر نیز درگذشت. او پس از فراگیری ادبیات و دیگر مقدمات علوم نزد پدرش، فقه و اصول را نزد سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷-۱۳۳۷ق)، شیخ الشریعه اصفهانی و شیخ عبدالله مازندرانی(۱۲۵۹-۱۳۰۳۰ق/۱۸۴۳-۱۹۱۲م) فراگرفت. -.سیدمحمّدمهدی بحر العلوم (۱۲۸۳-۱۳۵۱ق): وی در کربلای معلا متولد و در همان شهر علوم اسلامی و ادبیات را فراگرفت. در انقلاب ۱۹۲۰م عراق شرکت جست. در کابینه عبدالرحمان نقیب وزیر فرهنگ شد. پس از آن تا آخر عمر در کربلا زیست و در همین شهر درگذشت. او از پیشوایان دین و سیاست و دارای نفوذ کلمه بسیاربود. -.سید مهدی بحر العلوم (۱۳۰۲-۱۳۳۵ق) فرزند سید محسن، از عالمان مشهور آل بحرالعلوم بود. در نجف پا به جهان جهان نهاد. مقدمات علوم را نزد استادان مربوط خواند و سطوح عالی فقه و اصول را در حوزه درس سیدمحمد بحرالعلوم، شیخ عبدالهادی همدانی و آخوند ملاکاظم خراسانی (د ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م) آموخت. او از عالمان پرکار و اهل نقد و نظر و تألیف بود. شاگردان بسیاری در حوزه درس او تربیت یافتند و را عالمان زمان خود شدند. از آثار او حاشیه بر معالم الاصول و منظومهای در اصول است. وی در نجف درگذشت. -.سید محمدعلی بحرالعلوم(۱۲۸۷ـ۱۳۵۵): وی از مشاهیر روحانیون خاندان بحرالعلوم بود در نجف تولد یافت و نزد پدر و دیگر عالمان، ادبیات و دیگر علوم را فراگرفت. وی در مبارزههای سیاسی مردم عراق با استعمار انگلیس و سپس قیام مردم عراق (قیام ۱۳۴۰ معروف به ثورة العشرین) شرکت و رهبری داشت، از این رو دستگیر و به اعدام محکوم شد که ظاهراً از ترس شورش مردم، حکم اجرا نشد. بعدها رهبران جنبش و علمای عراق او را به عضویت مجلس سنا(مجلس اعیان) برگزیدند. -.سیدعلی (۱۳۱۴-۱۳۸۰ق) فرزند هادی:او در نجف پا به جهان گذاشت. پس از فراگیری مقدمات علوم ادبی، منطق و سطوح عالی فقه و اصول را نزد نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی خواند. وی پس از درگذشت عمویش سیدمحمدعلی بحرالعلوم به امور اجتماعی پرداخت و به ریاست دینی دست یافت. در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) و در نبردهای ملی سالهای پس از آن، در کنار عالمانی چون حبوبی، شیخ الشریعه، سید محمدعلی بحرالعلوم و میرزای شیرازی به پیکار با استعمار انگلیس پرداخت. او از اندیشمندان بزرگ و صاحبنظر و مؤثر در پیشرفتهای علمی حوزه نجف به شمار میآمد. در بغداد درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد. -.سیدمحمّدتقی (۱۳۱۸ـ۱۳۹۶): وی فرزند سیدحسن، فقیه و اصولی بود. از اساتید او میتوان به میرزامحمّدحسین نائینی، آقاضیاءالدین عراقی، شیخ محمّدحسین اصفهانی، و سیّدابوالحسن اصفهانی اشاره کرد. کتابهای حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، واقعه طف، حاشیه بر بلغة الفقیه از آثار اوست. -.سید محمّدصادق بحرالعلوم فرزند سیدحسن (۱۳۱۵ـ۱۳۹۹)، ادیب، شاعر، محقق و کتابشناس معروف شیعی بود. تحصیلات خود را نزد میرزای نائینی، میرزا ابوالحسن مشکینی، سید ابوالحسن اصفهانی فراگرفت و در تفسیر شاگرد بلاغی و در علم درایه و حدیث شاگرد شیخ ابوتراب خوانساری بود. -.خاندان حکیم: این خاندان در عراق نیز از سادات طباطبایی هستند. برخی از چهرههای شاخص اینان عبارتند از: سید محسن حکیم، از مراجع شیعه عراقی در سدهٔ چهاردهم؛ شهید سید محمدباقر حکیم، رهبر اسبق مجلس اعلای اسلامی عراق؛ مرحوم سید عبدالعزیز حکیم، رهبر سابق مجلس اعلای اسلامی عراق؛ سید عمار حکیم، رهبر کنونی مجلس اعلای اسلامی عراق؛ سید محمدسعید حکیم، از مراجع تقلید شیعه در عراق.
3.سادات آل طبا طبا در ایران:
ایران از کانونهای مهم حضور سادات علوی بود. دلایل بسیاری برای هجرت آنان به ایران میتوان برشمرد. دوری برخی مناطق ایران از مرکز خلافت، نارضایتی مردم ایران از سیاستهای دستگاه خلافت، سادات علوی را برای مهاجرت به ایران ترغیب میکرد. از این رو سادات چند موج مهاجرت به ایران داشتند و در شهرهای مختلف ایران سکونت اختیار کردند. از آن جملهاند:
استان اصفهان:
از نسل ابراهیم طباطبا برخی دراواخرقرن سوم به اصفهان مهاجرت کردند. آنان درشهرهای زواره واردستان ساکن شدند. بیشتر سادات طباطبایی موجود درایران از نسل ایشان هستند. زواره یکی از محلهای استقرار سلالههای مطهر آل علی (علیهالسلام) به ویژه سادات طباطبائی بوده است. اکنون نیز تعداد قابل توجهی از مردمان شهر را سادات طباطبائی تشکیل میدهند. از شاخص ترین چهرههای آنان میتوان افراد زیر را نام برد: -. سـیـد کـمـالالدیـن: یـکـی از مـشـهـورتـریـن نـوادگـان ابـراهـیـم طـبـاطـبـا، سـیـد کـمـالالدیـن حـسـن مـیبـاشـد کـه در حـدود قـرن شـشـم و اوایـل قـرن هـفـتـم هـجـری مـیزیست، وی فردی وارسته و نیکوکار بود. بسیاری از علمای بـرجـسـتـه جـهان تشیع، همچون آیتالله العظمی سید حسین بروجردی، آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی، آیتالله شهید سید حسن مدرس، آیتالله سید علی قاضی طباطبایی و آیـتالله عـلامـه طـبـاطـبـایـی (ره) مـنـسـوب بـه ایـن سـیـد جلیلالقدر هستند. سـیـد کـمالالدین حسن همراه بسیاری از ذریه پیامبر (ص) در شهر زواره استان اصفهان مـیزیـسـت و بـه هـمـیـن دلیـل، ایـن شـهر به مدینه السادات شهرت داشت. ایـن عـالم ربانی در زواره دارای حوزه درسیای بود که بسیاری از مشتاقان علوم اسـلامـی را بـه سـوی خـود جـذب مـیکـرد و نـیز ملجا عوام در امور شرعی و فقهی بود و سرانجام در مکتب خانه خویش به سوی معبود پر کشید و همان جا دفن گردید. -. سید ابوالحسن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا. نسب شریف وی با هفت واسطه به امام حسن مجتبی (علیهالسلام) منتهی میشود که از قرار ذیل است:" سید ابوالحسن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم الاف التحیه والثناء ". وی از محققّین علما و بزرگان شعرا است که در دوره غیبت صغری در اصفهان میزیسته است. وی که معروف به " ابن طباطبا" و ازنوادگان ابراهیم طباطبا است، در سال 258 ق در اصفهان متولد شد. مادرش کنیز و همسرش ام ابیها دخترحسین بن قاسم بن اسید از قبیله بنی احجم خزاعی دانستهاند. ابوالحسن تا پایان عمر در همان شهر زیست، از این رو به ابن طباطبای اصفهانی شهرت یافت. تمام هم و غم وی پرداختن به کارهای علمی، ادبی و شعر و شاعری بود و ازرفاه ودارایی بسیار نیز بهرهمند بود. درکتابهای تاریخی وشخصیت نگاری ،شخصیت اورا درردیف عالمان ،ادیبان ،شاعران ،محققان ونویسندگان ترسیم کردهاند. اوبه حدت ذهن ،زیرکی ،ذوق سرشار، هوش بالا، دیانت وعفت نفس ،موصوف بود. بیشترین شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعری به زبان عربی است. تاجایی که شعراورا درنهایت خوبی وصف کردهاند. ابن طباطبا ازدوستداران و مدافعان حریم ولایت اهل بیت (علیهالسلام) بود و علامه امینی، او را درردیف ادیبانی ذکر نموده که واقعه غدیر خم رابه نظم کشیده اند. یا من یسر لی العداوه ابدهاو اعمد لمکروهی بجهدک اوذر لله عندی عاده مشکوره فیمن یعادینی فلا تتحیر انا واثق بدعاء جدی المصطفی ابی غداه " غدیر خم " فاحذرو الله اسعدنا بارث دعائه فیمن یعادی او یوالی فاصبر"ای کسانی که در نهان به دشمنی ام پردازی، یا اظهار کن و تا میتوانی به آزارم برخیز، یا مرا رها کن ".سوگند به خدا من با دشمنانم خوی پسندیدهای دارم، شما از آن به شگفت نیفتید ""من به دعای جدم مصطفی نسبت به پدرم، روز غدیر خم، اطمینان دارم، شما هشیار باشید "" خداوند ما را از میراث دعایش درباره دشمنان و دوستان او سعادتمند کند، شما باید تحمل کنید " -. سیدابوالحسن محمد (علیهالسلام): بارگاه امامزاده سید ابوالحسن (علیهالسلام) در روستای کَچورُستاق از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان واقع شده است. مردم اردستان و مناطق پیرامونی آن، احترام خاصی برای این امامزاده جلیلالقدر قائلند و مرتب به زیارت آن میروند. بنای بقعه متبرکه این امامزاده (علیهالسلام)، به همت اهالی خود روستا، در حال مرمت و بازسازی میباشد. بنای قدیم ساختمان با مصالح خشت و گل بوده که طبق شواهد قدمتی 1000 ساله داشته که روی سنگ مزار نام امام زاده روی آن نوشته شده است. این بنا در تاریخ 1380 توسط هییت امناء و اداره اوقاف شهرستان اردستان و مهندسین اوقاف استان اصفهان بازسازی و در حال ساخت میباشد. این بنا در حال حاضر گنبدی به ارتفاع 30 متر داشته و در اینده دارای گلدستههایی به ارتفاع 50 متر خواهد گردید. زیربنای ساخت این زیارتگاه نیز بالغ بر 2000 متر خواهد بود که شامل 2 رواق و حرم و شبستانهای اطراف آن میباشند. در داخل حرم ضریحی فلزی به در ابعاد 3×3 روی سنگ مزار قرار دارد که در طرح جدید ساختمان، تعویض خواهد گردید. بقیه فوق هم اکنون فاقد هرگونه تزیینات گچ بری، کاشیکاری و یا آیینه کار میباشد. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیِّهَا الشَّخصُ الشَّریفُ اَلطّاهِرُ الکَریمِ اَلعالِمُ اَلعارِفُ العابِدُ الشَّهیدُ ؛السَیِّد ابُوالحَسَن، مُحَمَّدِ بنِ اَحمَدِ بنِ حَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ اَبِی طالِب (عَلَیهِمُ اَلسَّلامُ)همانگونه که در زیارتنامه حضرت امامزاده سید ابوالحسن (علیهالسلام) هم میخوانیم؛ این امامزاده بزرگوار (علیهالسلام)، یکی از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) ـ دومین امام شیعیان جهان ـ میباشند. براساس اسناد موجود در کتاب «عمدة الطالب» و همچنین عیناً؛ نوشته بر روی سنگ قبر (اَلعالِمُ اَلعارِفُ العابِدُ الشَّهیدُ؛ السَیِّد ابُوالحَسَن، مُحَمَّدِ ...)، این بزرگوار، از فرزندان حسن به حسن معروف به حسن مثنی ـ که در واقع کربلا در عاشورای سال 61 هجری قمری، مجروح گردیده ـ میباشند. احمد رئیس، پسر دیگر ابراهیم که جد اعلای سادات طباطبایی ایران و از اجداد دودمان مدرسی به شمار میرود به ایران راه سپرد و چون چراغی روشنیافزا آسمان ایران را روشنی افزود. نویسنده عمدة الطالب مینویسد: احمد رئیس فرزند ابراهیم طباطبا دو پسر داشت، نام فرزندان او محمد و ابراهیم بود و از نظر این نسابه دانشور، تمام بازماندگان احمد رئیس، به ابوالحسن، شاعر اصفهانی یعنی محمد بن احمد بن محمد بن احمد باز میگردند. ابوالحسن شاعر اصفهانی از نیاکان دودمان مدرسی و از نوادگان ابراهیم طباطبا است که با هفت واسطه به امام حسن مجتبی(علیهالسلام) نسبت به هم میرسانند. نویسنده«تاریخ اردستان» مینویسد: آنچه از مطالعه سلسله انساب سادات طباطبا معلوم میگردد، سادات طباطبایی اصفهان و اردستان و زواره و نطنز و نایین و کاشان و یزد و قم و بروجرد و قهپایه و آذربایجان و خلاصه تمام شهرهای ایران از احفاد احمد بن ابراهیم طباطبا ملقب به رئیس و مکنا به ابوالعباد، که در اصفهان متولد گردیده محسوب میشوند. از آنجا که شهرهای زواره و اردستان در سدههای نخست اسلامی موقعیت ویژه و آبادانی داشته، اندک اندک سادات طباطبایی ساکن اصفهان که از نسل طاهر بن علی نواده ابوالحسن شاعر اصفهانی بودند بدان جا روی میآورند و آنجا را برای سکونت انتخاب میکنند. عامل مهم دیگری که سادات طباطبایی از نسل طاهر را بدان سوی راهنمون کرد موقوفاتی بود که حاکم عالم دوست و متمکن اصفهان(احمد بن محمد بن رستم قرشی) برای آنان در زواره در نظر گرفته بود. در اینجا ذکر حکایتی از حاکم اصفهان که برخی تواریخ از آن گزارش شدهاست خالی از لطف نیست. حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح شهابالدین علی درمیآید و ثمره این ازدواج طاهر است که با نه واسطه به امام حسن مجتبی(علیهالسلام) نسبت میرساند. فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. یشتر ساکنان زواره را سادات طباطبایی تشکیل میدهند. زواره از سده چهارم هجری مدینه السادات نامیده میشد. حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح شهابالدین علی درمیآید و ثمره این ازدواج طاهر است که با نه واسطه به امام حسن مجتبی(علیهالسلام) نسبت میرساند. فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. - سید بهاءالدین حیدر در زواره: آرامگاه سید بهاءالدین حیدر هنوز در نزدیک حسینیه بزرگ زواره یعنی در همان منزلش قرار دارد و به مناسبت اینکه سادات زواره خود را از اولاد و احفاد او میدانند، مورد احترام مردم میباشد. اینک چند قرن است که در پایان هر هفته عده بی شماری از مردم زواره به پاس قدر دانی از مردی که حماسه بشری شور انگیزی را آفرید، بر مزار آن سید بزرگوار حاضر میشوند و بر روح پر فتوحش درود میفرستند وبرای شادی روح او فاتحه میخوانند. -.میرزا ابوالحسن جلوه: وی یکی از دانشوران جهان تشیع است که در عصر قاجار چون ستارهای فروزان در آسمان حکمت درخشید و با تلاشی ارزشمند و کوششی وافر مشعل حکمت را در این عصر روشن نگاهداشت. حکیم جلوه از لحاظ نسب به سلسلهای از سادات طباطبا انتساب دارد که از طریق پدر به امام حسن مجتبی(علیهالسلام) و از طریق مادر به حضرت امام حسین (علیهالسلام)می رسد و یکی از اجداد او سید بهاءالدین حیدر است که در قرن هفتم در زواره میزیست و زمانی که قوم وحشی مغول به این شهر یورش آوردند این سید وارسته چون شیر شجاع رهبری دفاع مردم این شهر در مقابل مهاجمان را عهدهدار گردید و سرانجام به دست خونخواران مغول به شهادت رسید و در خانهاش دفن گردید و مرقدش اکنون زیارتگاه مردم میباشد.
نسب جلوه پس از شش واسطه به متکلم و حکیم مشهور میرزا رفیعای نائینی میرسد و جلوه خود در نامه دانشوران ناصری ذیل شرح زندگانی خویش به این نکته اشاره دارد. رفیعالدین طباطبایی یکی از حکمای معروف شیعه است که با استفاضه از محضر علمایی چون شیخ بهائی، میرفندرسکی و شیخ شوشتری در اقیانوس اندیشه به غواصی پرداخت و ثمره تلاشهای علمی او تألیفات ارزشمندی چون حاشیه بر صحیفه سجادیه، شرح اصول کافی و ثمره شجره الهیه میباشد که از عمق تفکرش حکایت دارد. علامه مجلسی از او به عنوان سوّمین استاد اجازه، حدیث ذکر میکند.
دوران کودکی و نوجوانی جلوه: سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانستههای طبی و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدتها در این سرزمین اقامت داشت و در سال 1238 ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به میرزا ابوالحسن جلوه مشهور گردید.
«مظهر» به تقاضای برادرش میر محمدحسین دوم که انسانی فاضل و پروا پیشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آنکه به سال 1252 ق. در این شهر دار فانی را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقیه نامدار میر محمدصادق طباطبایی مدفون گردید. در این هنگام جلوه دوران نوجوانی را سپری مینمود و چهارده سال داشت. او تحصیلات مقدماتی، قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فراگرفت و با وجود آنکه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت. تحصیل در اصفهان و تهران آن عنصر سخت کوش با وجود آنکه امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسهای که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمد مهدی معروف به حکیم الملک (از نوادگان سید روحالله طباطبائی اردستانی) است. حجرهای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است که سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر شاعر زوارهای در سال 1209 در آن اقامت داشت.
در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج میزد و طبع حقیقت جویی او با اندیشههای دینی بخصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود مینویسد: «چون فطرتها در میل به علوم مختلف است خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول ازالهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم.»)
جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولا در پیمودن طریق حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحثهای فلسفی و عرفانی با طلاب کاملا موفق بود.
در سال 1273 ق. در حالی که جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترک کرد و به قصدتهران عزیمت نمود. مدرسهای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفا نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.
جلوه در این مدرسه به مدت 41 سال به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشهای و آقا علی مدرسی و جلوه سه استاد کامل فلسفه و حکمت به شمار میرفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده میکردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصری علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت و بعد از حاج ملا هادی سبزواری در مکتب وی فلسفه جان تازهای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بی پیرایه، فروتن و اندیشمند میزیست و میکوشید تا جانهای تاریک را به نور حکمت روش کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانهای را میگذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشههای خود را در اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب میآمدند. حکیم جلوه طی نیم قرن تدریس شاگردان زیادی را تربیت کرد. میرزا رفیعالدین محمد طباطبائی نائینی، مشهور به " میرزا رفیعا" از علمای بزرگ عهد صفویه است. اجداد وی سادات طباطبائی زواره بودند که در نائین اقامت داشتند. وی در اصفهان نزد دانشمندان بزرگ این شـهر همـچون " شیخ بهائی"، " میرفندرسکی "، " میرداماد" و " ملا عبدالله شوشتری " به تحصیل پرداخت و در انواع علوم و فنون زمانه خود همچون فقه، کلام، حدیث، حکمت، ریاضیات، منطق و ادبیات مهارت یافت. او در اصفهان حوزه درسی مهمیداشت که دانشمندان و فضلای این شهر از آن بهره گرفتند که از جمله آنان " علامه ملا محمد باقر مجلسی"، " سید نعمتالله جزایری " و " میر محمد معصوم حسینی قزوینی " قابل ذکر هستند. میرزا رفیعا تالیفات ارزشمندی از خود به جای نهاده است که از جمله " اقسام التشکیک و حقیقته"، "حاشیه بر اصول کافی"، " حاشیه بر شرح اشارات " خواجه نصیرالدین طوسی، " الشجره الالهیه" و "ثمره" در تلخیص شجره الهیه را میتوان نام برد. او از نظر فلسفی پیرو اساتید خود "میرداماد" و "میرفندرسکی" بوده و فلسفه مشاء را آمیخته با ذوق اشراقی تدریس میکرده است. میرزا رفیعا گاهی شعر هم میسرود که در تذکرهها اندکی از آنها آمده است. این عالم عالیقدر به سال 1082 هـ .ق به دیار باقی شتافت. پیکرش را در تخت فولاد حمل و به خاک سپردند. و به دستور شاه سلیمان صفوی بقعهای با شکوه با گنبدی دارای کاشیکاری بر سر مزارش ساخته شد.
سادات طباطبایی در آذربایجان:
تبریز از جمله مناطق آذربایجان است که برخی سادات طباطبایی به آن مهاجرت کردند که زمان دقیق آن مشخص نیست. از طوایف سادات آل طباطبا در این شهر و آذربایجان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-.طایفه میرعبدالغفار یا وهابیه: میرعبدالغفار طباطبائی جد گروهی از سادات طباطبائی تبریز، در هنگام یورش مغولها به زواره و به نقل دیگر در روزگار امیرتیمور گورکانی این دیار را به قصد اقامت در تبریز ترک نمود و در این شهر توقف اختیار کرد. میرعبدالغفار طباطبائی در دستگاه سلسله آققویونلو به سمت قضاوت مشغول بود و مقام شیخ الاسلامی نیز در تبریز به نامبرده اختصاص داشت. میرعبدالوهاب فرزند میرعبدالغفار جد سادات طباطبائی تبریز است. -. طایفه میرشاهمیر: میرعلیاکبر از احفاد میرعبدالوهاب، مردی عالم، مقتدر و صاحب تألیفاتی بوده است. از جمله تألیفاتش: رسالهای در تعیین قبله شرعی، حاشیه بر شرح شمسیه، حاشیهای بر حاشیه ملاعبدالله یزدی میباشد. -.طایفه میرزا صدرالدین صدر: این طایفه نیز به همان طایفه وهابیه متصل و به طایفه میرزا صدرالدین محمد معروفند. وی مردی عالم و ریاضی دان بوده و حاشیهای برخلاصه حساب شیخ بهائی نوشته است. -. طایفه حاجی میرزا کاظم وکیل الرعایا: عدهاین طایفه از سادات طباطبایی بسیار زیاد و بزرگان و اندیشورانی از میان آنان برخاسته و در گذر زمان از نسل هر یک از آنان تیره و طایفهای در آذربایجان پدید آمده است. -. طایفه سادات دیبا: جدّ اعلای خانواده دیبا حاج میرزا علیاصغر مستوفی پسر میرزا رفیع بن میرابیطالب وزیر بوده که نسبت آن بزرگوار در 32 پشت به حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میرسد. در وجه تسمیه این خاندان به دیبا گفته شده که چون یکی از اجداد آنان به نام میر اسمعیل، همیشه زربفت حریری میپوشید، بدین سبب به اسمعیل دیباج مشهور بود. تبار او نیز به این لقب شهرت یافتند. در سال 1313 شمسی در یک جمع خانوادگی حرف "ج" از حذف و کلمه دیبا پس از کلمه طباطبائی بنام خانوادگی این دست از سادات اضافه شد. البته در حال حاضر عدهای از افراد خانواده دارای شناسنامه دیبا و عدهای شناسنامه طباطبائی دیبا میباشند. از افراد شاخص سادات طباطبایی در تبریز میتوان موارد زیر را نام برد: -.میر عبدالغفار طباطبایی: وی از نوادگان سید کمالالدین است که جد گروهی از سادات طباطبایی تبریز میباشد. وی در زمـان فـتـنـه مـغـول و هـجوم آنان به شهر زواره که موجب خسارتهای معنوی و مادی بسیار بزرگی شد، هـمانند بسیاری از سادات خاندان طباطبایی، زواره را ترک کرد و در تبریز مسکن گزید، عـارف بـی بـدیـل، آیـتالله سـیـد عـلی قـاضـی طـبـاطـبـایی یکی از نوادگان این ذریه رسول خدا(صلیالله علیه و آله) به شمار میرود.. [۲] از دیـگـر اجـداد آیـتالله العظمی قاضی طباطبایی، مرحوم حاج میرزا یوسف تبریزی میباشد که از مجتهدان و نامآوران عصر خویش بود و مرجع قضایی و شرعی به شمار میرفت. از آنجا که نامبرده فردی مستجاب الدعوه بود، خاندان ایشان از دیرباز مورد توجه عـامـه مـردم بـوده انـد. لازم بـه ذکـر است که مرحوم آیتالله حاج میرزا یوسف تبریزی از اجداد آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی نیز محسوب میشوند و گفته شده اسـت کـه ایـشـان تـصـویـری از حـاج مـیـرزا یـوسـف تـبـریـزی را در منزل داشته است. همچنین جد سوم آیتالله قاضی، مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی میباشد که از دانـشـوران بـنـام جهان تشیع به شمار میرود. ایشان جد سوم مرحوم علامه طباطبایی نیز بـوده انـد، بـنـابـرایـن، ایـن دو بـزرگـوار در نـسـب بـا یـکـدیـگر اشتراک دارند. علامه طـبـاطـبـایـی در کـتـاب خـطـی انساب آل عبدالوهاب درباره مرحوم آیتالله میرزا محمد تقی قاضی چنین نگاشتهاند: "مـقـام شـامـخ عـملی و علمی و اعتبار دولتی و ملی حضرت ایشان ماورای حد و وصف است. در اوایـل عـمـر بـه عـتـبـات مـقـدسـه انـتـقـال و خـدمـت اسـتـاد کـل، آیـتالله وحـید بهبهانی و مرحوم شیخ محمد مهدی فتونی و آیتالله بحرالعلوم تلمذ داشته و به خط آن مرحوم اجازهای به تاریخ ۱۱۷۳ ق، گرفته و به طوری که معلوم مـی شـود، در مـنـقـول و مـعـقـول جامع بوده است. در حوالی ۱۱۷۵ ق. به شهر تبریز مراجعت فـرمـوده، مـصـدریـت تـام و مـقـبـولیـت عـامـی پـیدا میکند و از ناحیه کریم خان زند منصب قـضـاوت داشـتـه اسـت. در زمان خودش اسناد شرعیه منحصر بوده به مهر شریف ایشان و مرحوم میرزا عطاءالله شیخ الاسلام … معلوم میشود که وجاهت و مقبولیت و موثوقیت و حسن سـیـرت و سـریرت مرحوم قاضی چنانچه در اول ترجمه شان ذکر یافت، فوق حد وصف بود… وفاتشان مقارن ۱۲۲۰ هجری اتفاق افتاد".بـدیـن سـان، خـانـدان طباطبایی همواره خاندان علم و حکمت و فقاهت و اخلاق بوده است. -. آیتالله سید حسین طباطبایی، پدر مرحوم قاضی طباطبایی نیز فقیهی ژرف اندیش بود. وی در تـبـریـز مـتـولد شـد و در قم از محضر بزرگانی چون آیتالله سید محمد حجت استفاده شـایـان نـمـود و از شـاگردان مبرز ایشان به شمار آمد و پس از مهاجرت به عراق نیز از شاگردان برجسته آیتالله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه اجتهاد و روایت داشت. مـرحـوم سـیـدالاعـلام، حـاج سـیـد احـمـد قـاضـی طـبـاطـبـایـی نیز عـابـدی عـالم و زاهـدی کـامـل بـود کـه در تـبـریـز سـکـونـت داشـت و از اجـتـمـاع کـنـاره گـرفـتـه و در گـوشـه مـنـزل خـود به انزوا و تزکیه نفس و تهذیب روح و اخلاق خود پرداخته بود. -.سید محمد حسین طباطبایی مشهور به علامه طباطبایی (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ ه.ش)، مفسر، فلیسوف، متکلم، اصولی، فقیه، عارف و اسلامشناس بزرگ سده ۱۴ ه.ق. تأثیرگذارترین عالم شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران در سده ۱۴ ه.ش بود. او نویسنده تفسیر المیزان، و کتابهای فلسفی بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و کتاب مشهور اصول فلسفه و روش رئالیسم است. شاگردان او هم چون مطهری، جوادی آملی، مصباح یزدی و بهشتی را میتوان جزو مؤثرترین و معروفترین روحانیان شیعه در ایران در چهار دهه پایانی قرن ۱۴ ه.ش دانست. نشستهای علمی او با هانری کربن فیلسوف و شیعهشناس فرانسوی زمینهساز معرفی تشیع به اروپاییان شد. از دیگر سادات طباطبایی در آذربایجان میتوان موارد زیر را نام برد: عبدالوهاب تبریزی طباطبایی، فقیه امامی، عارف و شیخالاسلام آذربایجان در قرن ۹؛ شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز که به دست گروهک فرقان ترور شد؛ سید محمد طباطبایی، از مجتهدان شیعه و از آزادیخواهان و رهبران جنبش مشروطه ایران؛ سید محمد مجاهد طباطبایی، از مراجع تقلید شیعه؛ سید حسن طباطبایی قمی، از روحانیون معاصر ایران؛ سید محمدحسن الهی طباطبایی، از عرفای معاصر شیعه؛ سید علی قاضی، معروف به علامه قاضی؛ محقق طباطبایی، از علمای شیعه معاصر قرن ۱۴.
سادات طاباطبایی در گیلان و مازندران:
دستهای از سادات طباطبایی به ایران مهاجرت کردند و در مناطق مختلفی از این سرزمین ساکن شدند. طبرستان ودیلم (مازندران وگیلان) از آن جملهاند که تعدادی از آنان که لقب «کیا» داشتند، در آن سرزمین رحل اقامت افکندند. اینان نقش مذهبی، سیاسی و اجتماعی مهمی در این خطفه ایفا کردند. "خرم کیا" از آن جمله است که مزارش در لاهیجان است. وی در 674ق به قتل رسیده و نامش بر کتیبهای که در 1105ق. ، نوشته شده آمده است. این دسته از سادات که ملقب به "کیا" هستند غیر از سادات حسینی هستند که به مدت طولانی از 769 تا 1000ق بر بخش عمدهای از گیلان و قسمتی ازمازندران حکمرانی داشتند. [۳]هنگامی که حکومت طباطبایی در صعده یمن پاگرفت، سادات طباطبایی ایران و دیگر سادات بهویژه به لحاظ سیاسی و عقیدتی جانب آنان را گرفتند و حتی از دادن کمکهای نظامی نیز دریغ نکردند. در مناطق شمالی ایران امام زادگانی از سادات طباطبایی مدفون هستند که برخی از آنها عبارتند از: -.سید یحیی :نسب این امام زاده شریف از این قرار است: یحیی بن حسن الاتج بن محمّد المرتضی لدینالله بن یحیی الهادی بن حسین بن قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن (علیهالسلام). این امام زاده جلیلالقدر در روستای توساکوتی. [۴] تنکابن در میان جنگل واقع شده و دارای بقعهای ساده و گنبدی مدور و آجری است. به نظر میرسد که او پدربزرگ امامزاده سید مختار مدفون در روستای فقیه آباد نشتارود شهرستان تنکابن باشد. امام زاده یحیی فرزندی به نام ابوالعساف محمّد داشت که از وی سید مختار، سید حسین و سید حسن به دنیا آمدهاند. [۵] -.سید محمود جویبار: نسب شریف این امام زاده با دوازده واسطه به امام دوّم شیعیان منتهی میشود که از این قرار است: سیّد محمود بن محمّد بن مسلم بن محمّد بن قاسم بن اسماعیل بن احمد الناصر بن یحیی الهادی بن حسین بن قاسم الرُسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر الحسن المثنی بن امام حسن(علیهالسلام). بقعه این امام زاده در نُه کیلومتری شمال شهر جویبار، روبه روی پاسگاه انتظامی و در میان گورستان محل واقع شده است. بنایی تازه ساختِ مستطیل شکل به ابعاد 16×7 متر است که شامل دو اتاق تودرتو است. دو درب از جانب شمال و جنوب به بقعه راه مییابد. قبر امامزاده در اتاق بزرگتر قرار گرفته و صندوق چوبی کوچکی به ارتفاع سی سانتی متر از قبر محافظت میکند. روی بامِ پشم سیمانی (ایرانیت) مزار، گنبدی گرد به ارتفاع یک متر قرار دادهاند. غسّال خانه و سرویسهای بهداشتی در جنوب بقعه است. حیاط زیارتگاه حدود چهار هزار مترمربع است. حاج اصغر و حاجیه اولیای غفاری به نام فرزند شهیدشان مهران، تکیهای بنیان نهادهاند. رابینو مینویسد: «بین ده و ساحل دریا امامزاده کوچک محمود واقع است.» به نظر میرسد که شخصیّت مدفون در بقعه سیّد محمود بن محمّد بن مسلم بن محمّد بن قاسم بن اسماعیل بن احمد الناصر بن یحیی الهادی بن حسین بن قاسم الرُسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر الحسن المثنی بن امام حسن(علیهالسلام) باشد. زیرا جمعی از فرزندان عموی وی در ساری، آمل و خوزستان سکونت داشتهاند که میتواند مؤیّدی بر سکونت سید محمّد در ساری باشد. براین اساس، نسب شریف وی با دوازده واسطه به امام دوّم شیعیان منتهی میشود. وفات وی باید در دهه اوّل قرن ششم هجری بین سالهای 505 تا 510 هـ. ق باشد. او فرزندی به نام سیّدعلی داشته که وی نیز دو فرزند به نام محمود و حسن داشته است. سیّد محمود در قلعه سرسفلی پایین نکا مدفون است. [۶] [۷] زید دارای چهار فرزند به اسامی ابراهیم، علی، محمد ابوجعفر و حسین ابو عبدالله بودوفات وی پس از سال 335 ه .ق اتفاق افتاده و در حرم علی بن حمزه (علیهالسلام) در شیراز دفن شده است. پس از مرگ او، فرزند ارشدش، حسین ابوعبدالله نقابت و سرپرستی سادات شیراز و موقوفات آنجا را به عهده گرفت و صاحب دو فرزند شد که یکی از آنان ابوالحسن زید نام داشت که به جهت مهاجرت و سکونت به سیراف، به عزالدین سیرافی مشهور شد. از نوادگان عزالدین سیرافی میتوان به سید حسین بن اسحاق بن جعفر بن حسن بن زید ابی الحسین السیرافی الحسنی یاد نمود که به جهت تقوا و حسن شهرتش به شاه حسین معرف بود وی در سال 550 ه. ق در سیراف وفات یافت و در شهر کنونی بنک به خاک سپرده شد. از سید حسین سه فرزند به اسامی اسحاق، زینالعابدین علی و محمود به یادگار ماند که در بوشهر و نواحی آن میزیستند.
امامزاده حسین بنک: نسب شریف این امام زاده جلیلالقدر که در شهر بنک شهرستان کنگان مدفون است با چهارده واسطه به امام حسن مجتبی (علیهالسلام) منتهی میشود که از قرار ذیل میباشد: سید حسین بن اسحاق بن جعفر بن ابی محمد حسن بن زید ابی الحسین السیرافی بن حسین بن زید السود بن ابراهیم بن ابی عبدالله محمد بن ابی محمد قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن مجتبی (علیهالسلام). وی سیدی جلیلالقدر، عظیم الشدن و بسیار بزرگوار بود اکثر اجداد او از مشاهیر سادات فارس و سیراف به شمار میآمدند.
بروجرد:
آیتاللهالعظمی سید حسین بروجردی ره نسبش با حدود 28 واسطه به ابراهیم غمر میرسد. [۸] کرمان: در این سرزمین امامزادگانی از نسل ابراهیم طباطبا مدفون هستند که عبارتند از: 1. امام زاده شیخ حیدر در زرند: برخی نسب شریف او را چنین معرفی کردهاند: سیّد حیدر بن محمّد بن أبی طاهر بن عبدالله بن علی بن حیدر بن علی بن محمّد بن جعفر بن حسین بن محمّد بن زید بن حسین بن زید بن ابراهیم بن محمّد بن قاسم بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن (علیهالسلام). از زندگی او اطلاعی در دست نیست. درگذشت اوبه احتمال قوی در نیمه نخست قرن هفتم هجری بوده است. [۹] این زیارتگاه در 39 کیلومتری شمال غرب شهر زرند، در میان قبرستان روستای بنان بالا، روی تپّهای مشرف بر روستا با چشم اندازی فوقالعاده زیبا قرار دارد. 2.مام زاده ابویعلی حمزة بن علی در راین: نسب وی را چنین آوردهاند: حمزه بن علی بن محمّد بن زید الاسود بن ابراهیم بن محمّد بن قاسم الرُسّی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن الحسن المثنی بن امام حسن (علیهالسلام). آرامگاه پدرحمزه ابوالحسن علی نیز در راین است. هرچند که وی نخست در جیرفت سکونت داشته است. وی از نقباء بزرگ کرمان بوده است. به احتمال قوی ابویعلی حمزه در ثلث اوّل قرن ششم هجری میزیسته است اما از زندگی او اخباری در دست نیست.
خوزستان:
امامزاده بی بی زینب خاتون: نسب این امامزاده جلیلة القدر حضرت بی بی زینب دختر ابوالحسن احمد الناصر بن یحیی الهادی بن حسین بن قاسم الرسی ابن ابراهیم طباطبا ابن اسماعیل الدیباج ابن ابراهیم الغمر ابن حسن المثنی ابن امام حسن(علیهالسلام)می باشد که نسب شریفش با هشت واسطه به امام دوّم شیعیان منتهی میگردد. او بانویی فاضله و متدیّنه و از بیت علم و سیادت، نقابت و جهاد و شهادت بوده است. پدرش در سال 324 هـ. ق در صعده یمن وفات یافت و پس از آن، سیده زینب با برخی از برادران و برادرزادگان خود عازم خوزستان شد و در رامهرمز سکونت اختیار نمودند. متأسّفانه در منابع موجود، ذکری از تاریخ وفات این سیده جلیله به میان نیامده است، اما این احتمال که وی در ثلث آخر قرن چهارم هجری یعنی بین سالهای 370 تا 450 هـ. ق وفات یافته باشد بعید نیست. مادرش زینب دختر ابوالقاسم عبدالله بن محمّد بن جعفر بن عبدالرحمن الشجری بن قاسم بن الحسن الامیر بن زید بن امام حسن(علیهالسلام) نام داشت که او نیز از زنان فاضل و دیندار زمان خود بود، و مادر برادر زینب، ابوالقاسم محمّد المهدی نیز به شمار میرفت. پدر بزرگوار سیّده زینب(علیهاالسلام): در اوایل قرن چهارم هجری فرزندان و نوادگان احمد الناصر بن یحیی الهادی بن حسن بن قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن(علیهالسلام)در اهواز و خوزستان سکنی گزیدند و ریاست علمی و معنوی و قضایی شهر را بدست گرفتند و مورد احترام و عزّت و افتخار مردم خوزستان و اطراف، به خصوص اهالی رامهرمز بودند و آنان را بزرگ میشمردند. بقعه بی بی زینب خاتون در خیابان شیخ فضلالله نوری شهر رامهرمز و در محلّه علمدار واقع شده و اخیراً توجّه خاصی به آن شده است.
استان یزد:
در این استان بویژه شهر نیز از گذشتههای دور سادات بسیاری ساکن بودهاند که برخی از آنان از سادات طباطبایی هستند. از آن جمله است: -.سید محمد کاظم طباطبایی یزدی: وی معروف به صاحب عروه، از فقهای نامدار شیعه و مولف کتاب «عروة الوثقی است. سید از جمله فقهای بزرگ و نامدار سدههای اخیر است که در یزد و اصفهان و مشهد به تحصیل پرداخت و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آنجا به درجات عالی فقاهت رسید و بعدها مرجع شیعیان جهان شد. ظهور وسایل ارتباطات در زمان ایشان و تفوق علمی چشمگیری که داشت، از جمله عواملی بود که سبب شد مرجعیت وی به همه اقطار شیعی جهان برسد و از عراق و ایران تا هندوستان و آذربایجان و گرجستان و... را شامل شود. در تاریخ مرجعیت، این تحول چشمگیری بود که شکل تازهای به نهاد مهم مرجعیت داد و آن را از صورت محلی یا حد اکثر در محدوده یک کشور بیرون آورد. نقش سیاسی ایشان در حرکتهای نظامی انگلستان در عراق و همچنین مسائل بحرانی دوره مشروطه در ایران بسیار قابل توجه بوده است. [۱۰] براساس اطلاعات گردآوری شده، امروز 277 نفر از نوادگان سید محمد کاظم یزدی در آسیا، 17 نفر در اروپا، 21 نفر در آمریکا و 3 نفر در استرالیا زندگی میکنند. . [۱۱] مشهورترین اعضای خانواده سید محمد کاظم عباتند از: -.سید محمد فرزند سید محمد کاظم: وی از دیگر برادران خود بزرگتر بود و به مدارج بالای فقهی نایل شد و از خود آثار علمی بر جای نهاد. سرانجام او در زمان حیات پدرش با شرکت در حرکت علیه استعمار انگلیس از دنیا رفت. فرزندان دیگر سید مانند سید علی و دیگران نیز به موقعیتهای علمی بالایی در نجف رسیدند. -. سید احمد فرزند سید محمد کاظم: او در مدتی که در تهران اقامت داشت، در وقایع مشروطه و ارتباط با شیخ فضلالله نوری در ایران شرکت داشت. بعدها نیز خاندان طباطبائی یزدی در نجف از خاندانهای علمی مشهوری بود که با اداره کتابخانه و مدرسه سید و تأسیس مدرسهای دیگر ـ توسط سید اسدالله طباطبائی فرزند دیگر سید ـ چراغ فقاهت و علم خاندان سید را همچنان روشن نگاه داشتند. مدرسه سید یکی از مدارس عمده نجف بود که حوزه نجف در دوره شکوه خود در سده گذشته، فعالیت عمده خود را در آنجا داشت و عالمان بسیاری در آنجا تدریس نموده و عالمان بسیاری در آنجا تحصیل کردند که بعدها به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و از شخصیتهای علمی و اجتماعی بلاد شیعه شدند. -. علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبائی: وی از جمله نسل سید محمد کاظم است که از شهرت برخور دار است. او کتابشناس و نسخه پژوه بزرگ معاصر است. از دیگر سادات طباطبایی یزد میتوان به موارد زیر اشاره کرد. 2- سید ضیاءالدین طباطبایی: وی روزنامهنگار و نخستوزیر ایران پس از کودتای 1299 شمسی _که به کودتای سیاه معروف است _ بود. وی از عوامل انگلیس به شمار میرفت و با سیاستهای این دولت استعمارگر همراهی داشت. 3-.سید محمد محیط طباطبایی: وی از پژوهشگران و مورخان، منتقد و نیز از ادبای معاصر ایران است. آرامگاه وی در ری کنار برج طغرل قرار دارد.
قم:
در شهر مقدس قم نیز بسیاری از سادات طباطبایی ساکن بودند. سید محمد حسین طباطبایی (علم الهدی) روحانی قرآنپژوه ایرانی از آن جمله است.
چهار محال بختیاری و کهکیلویه:
در این بخش از ایران نیز برخی سادات طباطبایی مدفون هستند از آن جمله است: امامزاده شیخ ولی در لردگان دلی سردشت: وی مشهور به «پیر ولی»، است. طبق اعتقاد برخی از محققان، سیّد ولی و یا عربشاه علی از نوادگان امام حسن مجتبی(علیهالسلام)است که نسب شریف او با چهارده واسطه به آن حضرت منتهی میشود. سیّد عربشاه علی مشهور به شاه ولی بن ابی القاسم بن قاسم بن ابی القاسم محمّد بن ابی محمّد قاسم بن ابی محمّد حسن المخمل بن ابی الحمد داود بن ابی الحسن احمد الناصر بن ابی عبدالله الحسین بن ابی محمّد قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن الإمام حسن(علیهالسلام). اکثر اجداد او از بزرگان سادات حسنی اهواز و رامهرمز به شمار میآمدند و برخی از آنان از نقبا و قضات این شهر بودند. پس از وفات سیّد ابوالحسن احمد الناصر در یمن، برخی از فرزندان او من جمله عبدالله، ابوالحمد داوود و اسماعیل به خوزستان مهاجرت و در اهواز سکونت اختیار کردند. فرزند ابوالحمد داوود، توانست در اندک مدتی لیاقت و شایستگی و علم سرشاری را که از جدش آموخته بود، به رخ دیگران کشد و قضاوت شهر اهواز را از خود کند. او صاحب شش فرزند در اهواز شد که یکی از آنان سیّد ابو محمّد قاسم نام داشت که از او ابوالقاسم محمّد به وجود آمد و نقابت و سرپرستی سادات رامهرمز را به عهده داشت. او فرزندی به نام قاسم داشت که از او ابوالقاسم و از ابوالقاسم سیّد عربشاه علی به وجود آمد که مشهور به شاه ولی شد. در برخی از تذکرهها آمده است که شاه ولی علاقه زیادی به شکار داشت و از متنفذین خوزستان بود. مسیرش به سردشت افتاد و در همان جا ساکن شد و از او فرزندی به دنیا آمد که نامش را محمّد گذاشت. سیّد محمّد که به زهد و تقوا آراسته بود، گوشه انزوا بر گزید و کمتر با مردم رفت و آمد داشت، از این رو به پیر محمّد علی مشهور شد. وفات وی را در سال 584 هـ. ق نوشتهاند. بقعه این امامزاده در میان درّهای که به آن درّه لی مینامند، در 40 کیلومتری جنوب غرب شهر لردگان واقع شده است. بقعه در میان قبرستان قدیمی روستا قرار دارد و درختان تنومند چنار که تنه برخی از آنها به دو متر و عمر آنها به بیش از دویست سال و ارتفاع بیش از 18 متر است، واقع شده که همین امر باعث جذب گردش گر شده است. بنا تازه ساخت به ابعاد 4×8 متر و دارای دو ستون در وسط آن است. دو در در جانب شرق و غرب و دو پنجره در شمال و جنوب دارد. شالوده بنا از سنگ لاشه و ملاط سیمان ساخته شده و کار آن در سال 1386 به اتمام رسیده است.
سادات طباطبایی در مصر:
عدهای از سادات طباطبایی به مصر مهاجرت کردند و درپی تأسیس دولتی شیعی بودند که متاسفانه موفق نبودند. چند تن از فرزندان و نوادگان قاسم رسّی و برخی از برادران وی یعنی حسن بن ابراهیم و احمد بن ابراهیم و فرزندان عبدالله بن ابراهیم به مصر رفتند و در آنجا ماندگار شدند.[۱۲] اینان خاندان بزرگی در مصر پدید آوردند که چندین سده عالمان و فقیهان و گاه انقلابیون نامآوری از میان آنان برخاستند. برخی از عالمان طباطبایی مصر به شرح زیرند: -.احمد بن عبداللـه بن ابراهیم طباطبا: بنا به نقل ابن اثیر_ که او را احمد بن محمد بن عبداللـه بن ابراهیم دانسته_ احمد در ۲۵۵ ه. ق. و به نقل ابن عنبه، در ۲۷۰ ق. در جایی بین برقه و اسکندریه مصر با ادعای خلافت قیام کرد و پس از آن که به صعید رفت، بر پیروانش افزون شد و کارش بالا گرفت. احمد بن طولون (۲۲۰-۲۷۰ ق) حاکم دست نشانده عباسیان، سپاهیانی برای سرکوب او گسیل داشت. احمد در جنگ کشته شد و پیروانش پراکنده شدند. [۱۳] -.محمد بن اسماعیل بن قاسم رسّی معروف به شعرانی، عالم، محدث و نقیب سادات طباطبایی مصر در سدۀ ۳ ق. با درگذشت محمد منصب نقابت در مصر به فرزندش اسماعیل و پس از آن به فرزند دیگرش احمد (۲۸۱-۳۴۵ یا 346 ق) رسید. [۱۴] احمد عالم، ادیب و شاعر بود. از زندگی او چیزی دانسته نیست، اما معلوم است که در مصر درگذشته و در همانجا به خاک سپرده شده است. اشعاری از او در یتیمه الدهر ثعالبی و جاهای دیگر آمده است. -.ابوالبرکات هادی بن حسین بن محمد علوی رسّی، عالم و محدث. -.ابوعبداللـه حسن بن ابراهیم رسی. -.ابوابراهیم اسماعیل بن ابراهیم، از نوادگان حسن بن ابراهیم طباطباست که در ۳۳۷ ق. در مصر درگذشت. -. ابوالحسن بن ابی محمد حسن بن علی ملقب به جمل، از نسل حسن بن ابراهیم طباطباست که در مصر زیست و در همانجا درگذشت. -. محمد بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا مشهور به محمد صوفی مصری، عالم و اهل تصوف. -. محمد شجاع بن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به المستجد، بنیادگذار مستجدیۀ مصر است. محمد بن احمد بن حسن بن طباطبا معروف به محمد الرئیس. -. ابوالحسن علی بن محمد صوفی، از نسل احمد بن حسن و بنیادگذار سلسلۀ کرکی در مصر -. علی بن محمد بن موسی معروف به ابن بنت فرعه، از نوادگان قاسم رسی است. -. ابومحمد عبداللـه بن احمد بن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا (۲۸۶-۳۴۸ ق/۸۹۹-۹۵۹ م)، از عالمان و ثروتمندان بنام طباطباییان مصر است. وی در حجاز زاده شد و سپس به مصر رفت و در همانجا زیست و درگذشت. او به سخاوت و گشادهدستی شهره بود. -. ابوالحسن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا -. محمد بن احمد بن علی -.محمد بن طاهر بن علی بن احمد، از بزرگان خاندان طباطبا و از محدثان بنام است. -. حسن بن عبداللـه بن محمد بن قاسم. [۱۵]
4.سادات طباطبایی در مغرب :
گفته شده شرفای حسنی (سعدی) که از سال 951 تا 1069 و شرفای فلالی که از 1075 تا 1311ق در مراکش حکومت کردند از نسل ابراهیم طباطبا هستند. . [۱۶] در مغرب برای قبور بسیاری از سادات از جمله سادات طباطبایی بقعههایی ساخته و به عنوان اماکن متبرک مورد اقبال و زیارت مردم مغرب هستند.
5.شام:
در این سرزمین نیز برخی سادات طباطبایی از سده سوم هجری ساکن شدند. یحیی بن قاسم بن ابراهیم معروف به رَسّی از آن جمله است که توانست اداره شهر الرمله را بدست بگیرد. قاسم ابن محمدبن احمد، قاضی شام نیز از سادات طباطبایی است. [۱۷]
6.هندوستان:
به نظر میرسد از روزگاری که قاسم رسّی به هندوستان تبعید شد، گروهی از خاندان طباطبایی و نیز جمعی از دیگر سادات حسنی به آن سرزمین مهاجرت کردند و در آنجا ماندگار شدند. به رغم آن که در سدههای میانه و اخیر، سادات طباطبایی در هندوستان نقش سیاسی، دینی و اجتماعی مهمیداشتند، اطلاعی چندانی از احوال ایشان دانسته نیست. سیدعلی بن عزیزاللـه طباطبایی حسنی در 1003ق/1595م کتابی با عنوان تاریخ برهان مآثر نوشته که در 1355ق/1936م در دهلی چاپ شده است. وی در آن نام تنی چند از بزرگان طباطبایی هندوستان را آورده است، از آن جمله سیدشاه میر طباطبا از عالمان و امیران این سلسله است که در سد? 10ق/16م در هند میزیست. [۱۸]
نتیجهگیری
سادات از طبقات اجتماعی مهم و تأثیرگذار در جهان اسلام هستند. آنان به عنوان منسوبان به بنیهاشم و اهل بیت(علیهالسلام) از جایگاه ممتازی برخوردار بوده و بنا به دلایل گوناگون اعم سیاسی ـ فرهنگی از قرن دوم هجری در اقصی نقاط قلمرو اسلامی پراکنده شدند. سادات طباطبایی که از نسل ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر از نوادگان امام حسن مجتبی(علیهالسلام) هستند گویا بیشترین پراکندگی و انتشار را در جهان اسلام داشتهاند. از کانونهای عمده این دسته از سادات، ایران، یمن، عراق و مغرب است. آنان در بازه زمانی مختلف در این مناطق موفق به تشکیل حکومت شدند. از خاندانهای مشهور سادات طباطبایی میتوان به آل بحر العلوم، آل حکیم، آل مدرسی، آل بروجردی، آل رسی، آل تبریزی، آل اردستانی و آل نائینی اشاره کرد که این خاندان امروزه در سرزمینهای مختلف اسلامی بویژه در عراق و ایران تمرکز دارند.
کتابنامه
http://www.tabatabaiyazdi.com/
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ؛ بیروت، دار صادر، 1358 ه. ق.
ابن شدقم حسینی، ضامن بن شدقم، تحفه لب اللباب فی ذکر نسب ساده الانجاب، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1376.
ابن شدقم حسینی، ضامن بن شدقم، تحقه الازهار و زلال الانهار، مدنی، تحقیق کامل سلمان الجبوری، آیینه میراث با همکاری کتابخانه تخصّصی تاریخ اسلام و ایران، 1378 هـ ش.
ابن طباطبا، ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر، منتقلة الطالبیّه؛ از اعلام قرن پنجم هجری، تحقیق علاّمه سیّد محمّد مهدوی سیّدحسن خراسان، انتشارات مکتبه حیدریه، نجف اشرف،1388 هـق، افست، قم، 1377 هـش.
ابن طقطقی، صفیالدّین محمّدبن تاجالدّین علی، الاصیلی فی انساب الطالبیّن; کتابخانه آیتالله مرعشی (ره)، قم، 1418 هـ ق.
ابن عنبه جمالالدّین احمدبن علی، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب؛ لجنة احیاء تراث، منشورات دارالکتب الحیاة، بیروت، بی تا.
ابن عنبه، جمالالدین احمد بن علی، الفصول الفخریّة، به اهتمام میرجلالالدّین حسینی ارموی محدّث، دانشگاه تهران، 1347 هـ ش.
آرامگاههای خاندان پاک پیامبر(صلیالله علیه وآله) و بزرگان صحابه و تابعین؛ سیّد عبدالرّزاق کمونه، ترجمه عبدالعلی صاحبی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوّم، 1375 هـ ش.
آشنایی با زیدیه، فصل نامه هفت آسمان، شماره 11، ص92.
اعرجی نجفی حسینی، سید جعفر، مناهل الضرب فی انساب العرب؛، متوفای 1332 هـ ق، کتابخانه آیتالله مرعشی(ره)، قم، 1419 هـ ق.
اعیان الشیعة؛ علاّمه سیّدحسن امین، متوفّای 1371 هـ ق، بیروت 1406 هـ ق.
اماکن زیارتی و سیاحتی عراق، ص: 43.
آملی، شمسالدین محمدنفایس الفنون فی عرایس العیون، تصحیح: سید ابراهیم میانجی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1379 ق.
آیتی، محمدابراهیم، اندلس، تهران، 1363ش.
بجنوردی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابن طباطبا.
بیهقی، علی بن زید، لباب الانساب و الألقاب و الاعقاب; کتابخانه آیتالله مرعشی، قم، 1410 هـ ق.
پایگاه اندیشوران(www.andishvaran.com)
تاریخچه آل طباطبا و شرح سادات ابرکوه، سید علی علوی نیا ابرقویی، اندیشمندان یزد، 1393.
تحول و تطور دولت زیدیه یمن، دانشگاه معارف اسلامی، قم.
تحول و تطور دولت زیدیه یمن، ص82-9.
تفرشی سیّد مصطفی، نقد الرجال؛ مؤسسّه آل البیت لاحیاء تراث، قم.
تفرشی سیّدمهدی بن مصطفی، بدایع الانساب فی مدفن الأطیاب; ملقّب به بدایع نگار، چاپخانه عالی، تهران، 1319 هـ ش.
حسینی نجفی محمّدبن احمد بن عمیدالدّین، المشجّر الکشّاف لتحقیق اصول السادة الاشراف، تحقیق عارف احمد عبدالغنی و عبدالله بن حسین السادة، بیروت، دارالکتب للطباته و النشر و التوزیع، 1422 هـ ق.
خلعتبری، سیری در تاریخ علویان غرب مازندران، تهران، 1382.
رابینو، فرمانروایان گیلان،
رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابیطالب، اعقاب الامام الحسن الجتبی، قم، مؤسسه عاشورا، 1385.
سازمان نیروهای مسلح، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کرمان، شهرستان زرند.
فاطمی، سید حسین، شاخهای از سادات طباطبایی نوادگان میر عماد، نشر فاطمی، 1382.
صفدی ،خلیل بم ایبک، الوافی بالوفیات؛ بیروت، دارالفکر، 1425ق.
طباطبایی، سید محمد حسین، نسب نامه خاندان طباطبائی (اولاد امیر سراجالدین عبدالوهاب)،
عمری نجمالدّین ابوالحسن علی بن محمّد العلوی، المجدی فی انساب الطالبییّن؛ کتابخانه آیتالله مرعشی (ره)، قم، چاپ اوّل 1409 هـ ق.
فخر رازی، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیّه؛ کتابخانه آیتالله مرعشی (ره) قم، چاپ دوّم، 1419 هـ ق.
کیا گیلانی، سیّد احمد بن محمّدبن عبدالرحمن، سراج الأنساب؛ کتابخانه آیتالله مرعشی (ره)، قم، 1409 هـ ق.
محمدی جلالی بحرالعلوم گیلانی، محمّدمهدی فقیه، الدّرة الذهبیّة فی إکمال منتقلة الطالبیّه، زیرچاپ.
مدرسی سید محمد کاظم، نسل نور، قم، مؤسسه بوستان کتاب.
مروزی الازورقای، الفخری فی أنساب الطالبییّن، کتابخانه آیتالله مرعشی، قم، 1409 هـ ق.
مشاهد العترة الطاهرة؛ سیّد عبدالرزاق کمونه حسینی، مطبعة الاداب، نجف اشرف 1387 هـ ق.
عامری ثامر عبدالحسین، معجم المراقد والمزارات فی العراق، بی جا، بین، بی تا.
المعقبون من آل ابیطالب، ج 1، صص 240-395.
نقیب زاده طباطبایی حسینعلی، هدیه آل عبا نسب آل طباطبا،، تهران، کتابخانه مجلس،1331.
هادی الی الحق، یحیی بن حسین، همان، ج2،
هارونی، یحیی بن حسین، الافادة فی تاریخ ائمة الزیدیة، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، یمن: دار الحکمة الیمانیه، الطبعة الاولی، 1417هـ ق/1996 م.
پانویس
- ↑ نویسنده: سید محمود سامانی
- ↑ مـرحـوم آیـت الله العـظـمى سید على قاضى طباطبایى در تعلیقه اى که بر کتاب شریف ارشاد، تاءلیف شیخ مفید (ره) نگاشتهاند، نسب شریف خویش را به ابـراهـیـم طـبـاطـبـا بـن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر رساندهاند.
- ↑ رابینو، فرمانروایان گیلان، 131 به نقل از دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ،2 ص 56.
- ↑ توساكوتى به معنى تپّه اى است كه زیر درخت توسكا قرار دارد. نام دیگر این روستا توساکلام است. دهستان سه هزار نیز شامل سى روستا است.
- ↑ تحفة الازهار1: 279؛ عمدة الطالب: 177؛ مناهل الضرب: 359ـ358؛ سیرى در تاریخ علویان غرب مازندران: 98.
- ↑ مناهل الضرب: 359، المشجّر الكشاف 2: 13، تحفة الازهار 1: 279، التذكره: 67، الدرّة الذهبیّه 2: 386..
- ↑
قابل ذکر است که در منطقه جیل و د یلم، قیامهای بسیاری از سوى سادات حسنى و حسینى بر ضد دستگاه خلافت عباسی انجام شد كه نخستین آنان یحیى بن عبدالله الحسن بن الأمام الحسن علیه السّلام است که در خلافت هارون الرشید(حک :170_193ق) صورت گرفت.
یكى دیگر از ساداتى كه در این منطقه قیام نموده أبو هاشم (أبوالحسن) على بن أبى عبدالله محمّد و میان كلاه، بن على بن سلیمان بن القاسم الریسى بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمربن الحسن المثنى بن الامام الحسن علیه السّلام.» او در قرن پنجم در زمان مؤید بالله ابى الحسین هارونى در گیلان قیام نمود.» بنابراین وى با نه واسطه به امام حسن مجتبى علیه السّلام سلسله نسب مى رساند و نام او على و مكنى به ابوهاشم، و به جهت قیام جاودانه خود به امامزاده هاشم شهرت یافته است. متأسفانه در منابع موجود، ذكرى از تاریخ تولّد و وفات یا شهادت او به میان نیامده، اما با برخى از قراین مى توان دریافت كه او در ثلث آخر قرن چهارم در طبرستان بدنیا آمده و در نیمه نخست قرن پنجم در گیلان قیام و به شهادت رسیّده باشد، زیرا همچنان كه از قول ابن طباطبا اشاره شد او در زمان ابوالحسین هاروى قیام نمود و او نیز در همین سالى كه اشاره شد تولد و وفات نموده است.<ref>بدایع الأنساب: 62. تاریخ انقلاب: 235 ـ 236، منتقلة الطالبیّه: 235، لباب الأنساب 1: 186. . <ref>
-. سلطان جلالالدین: طبق گفته سیّد احمد كیاء گیلانى یکی از نوادگان امام حسن(ع) در نیمه نخست قرن دهم هجرى مى زیسته و در گیان مدفون است. نسب وی چنین است: سیّد سلطان جلال الدّین بن سیّد شمس الدّین محمّد بن سیّد كمال الدّین بن زین الدّین امیرعلى بن سیّد صدرالدّین بن سیّد فخرالدّین بن سیّد همایون بن سیّد عمادالدّین محمود بن سیّد جلال الدّین شاهى بن سیّد تاج الدّین حسن بن سیّد شهاب الدّین على بن سیّد عمادالدّین بن سیّد ابوالمجد عباد بن على بن حمزة بن طاهر بن على بن محمّد بن احمد بن محمّد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر ابن حسن المثنى بن امام حسن(علیه السلام).
سادات طباطبایی در فارس:
درشیراز برخی سادات طباطبایی ساکن شدند. سید زید الاسود ازآن جمله است. وی پیشتر در بیتالمقدس به عبادت مشغول بود و از زاهدان و عابدان زمان خود به شمار میرفت. هنگامى كه سلطان عضدالدوله دیلمى به حجّ رفته بود، خواست با یكى از سادات حسنى به نام زید الأسود بن ابراهیم بن محمّد بن قاسم الرُسّى بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن(علیه السلام) كه سیّدى جلیل، شریف و از بزرگان سادات حسنى در قرن چهارم و از زاهدان و عابدان زمان خود و مشغول عبادت در بیتالمقدس بود، به خلافت بیعت نماید، او نپذیرفت. سپس شاه او را اكرام كرد و مقدمش را گرامى داشت. حكایت شده كه سلطان عضدالدوله از زید الاسود درخواست كرد كه خواهرش فاطمه را به ازدواج خود درآورد؛ زیرا او در خواب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را دیده بود كه به او امر نموده بود تا خواهرش را به ازدواجش درآورد و هم چنین خواهرش نیز قبل از ازدواج خواب دید كه به حجّ مشرّف شده و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) او را به ازدواج مردى درآورده به شكل حضرت زید اسود، خواب خود را كتمان كرد تا این كه به مكّه مشرّف شد و با زید ازدواج نمود و خوابش تعبیر شد. هنگامى كه فاطمه وفات یافت، سلطان عضدالدوله، دخترش شاهان دخت را به ازدواج زید (علیه السلام)درآورد و از او چندین فرزند به دنیا آمد. عضدالدوله دیلمى از این ازدواج بسیار خرسند بود و نزد ملكوك و پادشاهان افتخار مى كرد و مى گفت: و قد التحم نسل رسول الله بنسلى، نسل رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با نسل من در آمیخته است. بنابراین عضدالدوله دیلمى با این ازدواج كه دختر و خواهر خود را به یكى از بارزترین شخصیّت هاى حسنى در عصر خود داد، بیشتر سادات را به خود معطوف نمود و به آنان نیكى و احترام مى نمود. آل قاورد نیز با این عمل، بلكه فراتر از آن، دخترى به زید و هشت دختر دیگر را به فرزندان وی دادند تا در این شرافت از شاهان دیلمى و آل بویه سبقت گیرند. سادات انجویه درشیراز از نسل زید الاسود هستند که در میان ایشان چهرههای درخشان علمی و فقهی ظهور یافتند. . <ref>الفصول الفخریه، ص 130.
- ↑ نسب کامل وی چنین است: السید حسین بن السید على بن السید احمد بن السید على نقی بن السید محمد جواد بن السید مرتضى بن السید محمد الطباطبائى بن السید عبدالكریم بن السید مراد بن الشاه اسدالله بن جلالالدین امیر بن الحسن بن مجدالدین بن قوام الدین بن اسمعیل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد بن عباد بن على بن حمزه بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم الاف التحیه والثناء.
- ↑ فرهنگ جغرافیایى آبادیهاى استان كرمان، شهرستان زرند، ص 135 وص 137. 2. سراج الانساب، ص 65 ـ 64.
- ↑ بنگرید: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 64_65.
- ↑ بنگرید: http://www.tabatabaiyazdi.com/
- ↑ عمده الطالب، ص 172_178.
- ↑ الکامل، ج 7،ص 217؛عمده الطالب، ص 172
- ↑ وفیات الاعیان، ج 1،ص 129-130.
- ↑ بنگرید:دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 64_65.
- ↑ اندلس، محمد آیتی، ص 218.
- ↑ عمده الطالب، ص 175_176.
- ↑ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 57.