۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صدر ال' به 'صدرال') |
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
=ولادت= | =ولادت= | ||
سید محمدباقر صدر در پنجم ذی قعده 1353 قمری در شهر کاظمین چشم به جهان گشود. پدرش سید حیدر از مراجع عظام تقلید بود که سلسله تبار این خاندان به امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) متصل است و از ویژگیهای افراد این خانواده آن است که همگی در زمره مجتهدان و عالمان زمان خود بودهاند و این ویژگی کمتر در افراد یک خاندان دیده میشود. <ref>نعمانی، 1424 ق، ج 1، ص 32</ref> | سید محمدباقر صدر در پنجم ذی قعده 1353 قمری در شهر کاظمین چشم به جهان گشود. پدرش سید حیدر از مراجع عظام تقلید بود که سلسله تبار این خاندان به امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) متصل است و از ویژگیهای افراد این خانواده آن است که همگی در زمره مجتهدان و عالمان زمان خود بودهاند و این ویژگی کمتر در افراد یک خاندان دیده میشود. <ref>نعمانی، 1424 ق، ج 1، ص 32</ref> | ||
بعد از درگذشت پدر دانشمندش، زیر نظر مادر پاکدامن و برادر خویش سید اسماعیل صدر پرورش یافت. از آغاز کودکی نشانههای نبوغ و تیزهوشی در وی آشکار بود. وی دروس ابتدایی خود را در مدرسه «منتدیالنشر» در کاظمین | بعد از درگذشت پدر دانشمندش، زیر نظر مادر پاکدامن و برادر خویش سید اسماعیل صدر پرورش یافت. از آغاز کودکی نشانههای نبوغ و تیزهوشی در وی آشکار بود. وی دروس ابتدایی خود را در مدرسه «منتدیالنشر» در کاظمین فراگرفت و به گفته دوست صمیمی او مرحوم محمدعلی خلیلی که با هم در یک مدرسه تحصیل میکردند، تیزهوشی و اخلاق پسندیده او موجب میشد که همهٔ دانشآموزان مدرسه از کوچک و بزرگ به وی توجه کنند و دائما رفتار او را زیر نظر داشته باشند. همچنان که آموزگاران نیز او را مورد احترام و تقدیر قرار میدادند. در مدرسه همه میدانستند که او دارای هوشی فوقالعاده است و در دروس مدرسه به مراتب از همسالان خود جلوتر است. به همین دلیل آموزگاران مدرسه همیشه او را به عنوان بهترین نمونه دانشآموز کوشا و مؤدّب به دیگران معرفی میکردند. <ref>حسینی حائری، حسینی حائری، کاظم، زندگی و افکار شهید بزرگوار آیتالله العظمی سید محمدباقر صدر،ترجمه و پاورقی حسن طارمی، ص 36.</ref><br> | ||
یکی از عواملی که زمینهساز شناسایی بیشتر او نزد مردم شد و آوازهٔ او را از چهار دیوار مدرسه فراتر برد، ایراد سخنرانیها و خواندن اشعاری بود که وی در مراسم عزاداری سرور شهیدان امام حسین(علیهالسلام) قرائت میکرد. شهید صدر در همان دوران ابتدایی بر فراز منبری که در صحن کاظمی قرار داشت، میرفت و ایراد خطبه میکرد. بیان آهنگین و گفتار روان او که بدون کمترین درنگ، کلمات را ادا میکرد، همه را غرق در شگفتی میساخت و شگفتتر آنکه او این مطالب را در فاصله بین مدرسه تا صحن شریف کاظمی حفظ میکرد.<br> | یکی از عواملی که زمینهساز شناسایی بیشتر او نزد مردم شد و آوازهٔ او را از چهار دیوار مدرسه فراتر برد، ایراد سخنرانیها و خواندن اشعاری بود که وی در مراسم عزاداری سرور شهیدان امام حسین(علیهالسلام) قرائت میکرد. شهید صدر در همان دوران ابتدایی بر فراز منبری که در صحن کاظمی قرار داشت، میرفت و ایراد خطبه میکرد. بیان آهنگین و گفتار روان او که بدون کمترین درنگ، کلمات را ادا میکرد، همه را غرق در شگفتی میساخت و شگفتتر آنکه او این مطالب را در فاصله بین مدرسه تا صحن شریف کاظمی حفظ میکرد.<br> | ||
شهید صدر از نظر فکری و فهم مطالب چنان از هم کلاسیهای خود جلوتر بود که برخی از مطالبی را که او برای دوستان خود در زنگ تفریح مدرسه، بیان میکرد برای آنها تازگی داشت. وی با مطالعه کتابهای غیردرسی مانند کتابهای فلسفی و مباحث نوین آن روز، سخنانی بر زبان جاری میساخت که دوستان او برای نخستین بار واژههایی نظیر مارکسیزم، امپریالیسم و دیالکتیک را میشنیدند و با شخصیتهایی چون ویکتور هوگو و گوته آشنا میشدند. شهید صدر در ایام ابتدایی چنان با هیبت و بزرگوار بود که یکی از معلمانش به نام «أبو براء» درباره او میگوید: «هرگاه با معلمانش سخن میگفت سر را به زیر میانداخت و دیدگانش را فرو میفکند. من او را از یک سو به عنوان کودکی پاک و بیگناه دوست میداشتم، و از سوی دیگر به عنوان مردی بزرگ به وی مینگریستم و او را احترام میکردم چرا که آکنده از دانش و معرفت بود تا بدان جا که روزی به وی گفتم: من در انتظار فرا رسیدن روزی هستم که از چشمهٔ دانش و آگاهی تو سیراب شوم و در پرتو اندیشهها و نظریات شما راه بیابم. اما او در نهایت ادب و احترام و همراه با شرمزدگی پاسخ داد: استاد! مرا ببخشید من پیوسته شاگرد شما و شاگرد هر کسی که در این مدرسه به من درس آموخته است، بودهام».<br> | شهید صدر از نظر فکری و فهم مطالب چنان از هم کلاسیهای خود جلوتر بود که برخی از مطالبی را که او برای دوستان خود در زنگ تفریح مدرسه، بیان میکرد برای آنها تازگی داشت. وی با مطالعه کتابهای غیردرسی مانند کتابهای فلسفی و مباحث نوین آن روز، سخنانی بر زبان جاری میساخت که دوستان او برای نخستین بار واژههایی نظیر مارکسیزم، امپریالیسم و دیالکتیک را میشنیدند و با شخصیتهایی چون ویکتور هوگو و گوته آشنا میشدند. شهید صدر در ایام ابتدایی چنان با هیبت و بزرگوار بود که یکی از معلمانش به نام «أبو براء» درباره او میگوید: «هرگاه با معلمانش سخن میگفت سر را به زیر میانداخت و دیدگانش را فرو میفکند. من او را از یک سو به عنوان کودکی پاک و بیگناه دوست میداشتم، و از سوی دیگر به عنوان مردی بزرگ به وی مینگریستم و او را احترام میکردم چرا که آکنده از دانش و معرفت بود تا بدان جا که روزی به وی گفتم: من در انتظار فرا رسیدن روزی هستم که از چشمهٔ دانش و آگاهی تو سیراب شوم و در پرتو اندیشهها و نظریات شما راه بیابم. اما او در نهایت ادب و احترام و همراه با شرمزدگی پاسخ داد: استاد! مرا ببخشید من پیوسته شاگرد شما و شاگرد هر کسی که در این مدرسه به من درس آموخته است، بودهام».<br> |