جعفر بن حسین خوانساری: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ضیاء ال' به 'ضیاءال') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'زندگینامه' به 'زندگینامه') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
ابوالقاسم جعفر فرزند حسین خوانساری بود. وی سرسلسله عالمان خاندان خوانساری است که نسبشان به [[امام کاظم]](ع) میرسد. ابوالقاسم، از آن رو که اجداد مادریش گلپایگانی بودند در برخی آثارش تصریح کرده که اصل او گلپایگانی است<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۷؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۲۳-۱۲۶، ۱۴۳-۱۴۸</ref> | ابوالقاسم جعفر فرزند حسین خوانساری بود. وی سرسلسله عالمان خاندان خوانساری است که نسبشان به [[امام کاظم]](ع) میرسد. ابوالقاسم، از آن رو که اجداد مادریش گلپایگانی بودند در برخی آثارش تصریح کرده که اصل او گلپایگانی است<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۷؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۲۳-۱۲۶، ۱۴۳-۱۴۸</ref> | ||
= | =زندگینامه= | ||
ابوالقاسم جعفر مشهور به میرکبیر در اصفهان متولد شد. در جریان هجوم محمود افغان به اصفهان و سقوط شهر (در ۱۱۳۵ق)، از اصفهان خارج شد و به خوانسار رفت و به درخواست مردم آنجا به تدریس علوم دینی، افتا، قضاوت و اقامۀ [[نماز جماعت]] پرداخت؛ اما در پی رفت آمد زیاد میان خوانسار و گلپایگان - که به درخواست مردم گلپایگان صورت میگرفت- پس از مدتی در قودجان (روستایی بین گلپایگان و خوانسار) اقامت گزید. و تصدی امور دینی مردم گلپایگان و خوانسار را بر عهده گرفت.میر کبیر در ۱۱۵۷ق یا ۱۱۵۸ق درگذشت. و در قودجان در کنار جادۀ گلپایگان- خوانسار، به خاک سپرده شد. مردم بر مزارش بقعهای بناکردند<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۹؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۹۴-۱۹۷، ۱۶۶-۱۷۰</ref>. | ابوالقاسم جعفر مشهور به میرکبیر در اصفهان متولد شد. در جریان هجوم محمود افغان به اصفهان و سقوط شهر (در ۱۱۳۵ق)، از اصفهان خارج شد و به خوانسار رفت و به درخواست مردم آنجا به تدریس علوم دینی، افتا، قضاوت و اقامۀ [[نماز جماعت]] پرداخت؛ اما در پی رفت آمد زیاد میان خوانسار و گلپایگان - که به درخواست مردم گلپایگان صورت میگرفت- پس از مدتی در قودجان (روستایی بین گلپایگان و خوانسار) اقامت گزید. و تصدی امور دینی مردم گلپایگان و خوانسار را بر عهده گرفت.میر کبیر در ۱۱۵۷ق یا ۱۱۵۸ق درگذشت. و در قودجان در کنار جادۀ گلپایگان- خوانسار، به خاک سپرده شد. مردم بر مزارش بقعهای بناکردند<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۹؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۹۴-۱۹۷، ۱۶۶-۱۷۰</ref>. |
نسخهٔ ۱۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۲
نام | جعفر بن حسین خوانساری |
---|---|
القاب | میر کبیر |
زادروز | 1090ق؛ |
زادگاه | ایران -اصفهان |
تاریخ وفات | سال 1157یا1158 ق؛ |
محل وفات | ایران - خوانسار |
مدفن | ایران - قودجان در کنار جادۀ گلپایگان- خوانسار |
محل تحصیل | اصفهان |
محل زندگی | ایران - اصفهان- خوانسار |
ملیّت | ایرانی |
برخی از استادان | علامه مجلسی؛ ملا حسین جیلانی لبنانی؛ |
برخی از شاگردان | عباس بن حسن بلاغی نجفی ؛ و... |
برخی از آثار | مناسک حج
کتابی مبسوط دربارۀ زکات تتمیم الافصاح فی ترتیب الایضاح؛ و ... |
مشاغل | افتاء
منصب قضاوت |
دین | اسلام - تشیع |
ابوالقاسم جعفر بن حسین خوانساری (۱۰۹۰- ۱۱۵۷ یا ۱۱۵۸ق) مشهور به میر کبیر از فقهای شیعه در قرن دوازدهم قمری که در کلام، ادبیات عرب، ملل و نحل و مناظره با عالمان ادیان دیگر نیز تبحر داشت. او شاگرد ملا حسین جیلانی لبنانی بود و در درس علامه مجلسی و آقا جمال خوانساری نیز حاضر میشد. خوانساری در اصفهان زاده شد و در ۱۱۳۵ق، به خوانسار رفت و در روستای قودجان اقامت گزید. و تصدی امور دینی مردم گلپایگان و خوانسار را بر عهده گرفت و نوادگان محمد منصب ائمۀ جماعت گلپایگان را بر عهده گرفتند.
نسب
ابوالقاسم جعفر فرزند حسین خوانساری بود. وی سرسلسله عالمان خاندان خوانساری است که نسبشان به امام کاظم(ع) میرسد. ابوالقاسم، از آن رو که اجداد مادریش گلپایگانی بودند در برخی آثارش تصریح کرده که اصل او گلپایگانی است[۱]
زندگینامه
ابوالقاسم جعفر مشهور به میرکبیر در اصفهان متولد شد. در جریان هجوم محمود افغان به اصفهان و سقوط شهر (در ۱۱۳۵ق)، از اصفهان خارج شد و به خوانسار رفت و به درخواست مردم آنجا به تدریس علوم دینی، افتا، قضاوت و اقامۀ نماز جماعت پرداخت؛ اما در پی رفت آمد زیاد میان خوانسار و گلپایگان - که به درخواست مردم گلپایگان صورت میگرفت- پس از مدتی در قودجان (روستایی بین گلپایگان و خوانسار) اقامت گزید. و تصدی امور دینی مردم گلپایگان و خوانسار را بر عهده گرفت.میر کبیر در ۱۱۵۷ق یا ۱۱۵۸ق درگذشت. و در قودجان در کنار جادۀ گلپایگان- خوانسار، به خاک سپرده شد. مردم بر مزارش بقعهای بناکردند[۲].
فعالیت علمی
میر کبیر در ابتدای جوانی در حلقۀ درس محمد باقر مجلسی حضور یافت و نزد وی و آقا جمالالدین خوانساری شاگردی کرد. اما عمدۀ دروس را از دایی خود ملا حسین جیلانی لبنانی (۱۱۲۹ق)، از عالمان مشهور دورۀ صفوی، فراگرفت و به درجه اجتهاد رسید.او از محمدباقر مجلسی، ملا حسین جیلانی لبنانی، محمدصادق بن محمد سراب تنکابی و ملا محمدطاهر بن مقصودعلی اصفهانی اجازۀ روایت داشت. و عباس بن حسن بلاغی نجفی از شاگردانش بود[۳]. ابوالقاسم جعفر مجتهدی بود که بر علم کلام، ادبیات و ملل و نحل نیز تسلط داشت و با عالمان ادیان دیگر نیز مناظره میکرد.
آثار
ابوالقاسم جعفر خطی زیبا داشت و کتابهای زیادی را استنساخ کرد و آثاری نیز نوشت برخی از آثار او عبارتند از:
مناسک حج کتابی مبسوط دربارۀ زکات تتمیم الافصاح فی ترتیب الایضاح: که در آن کتاب ایضاح الاشتباه علامه حلی را مرتب کرده است. المصباح در باب ادعیه مجرّب رسالهای در باب اثبات وجود عینی نماز جمعه در زمان غیبت امام معصوم که در ردّ رسالۀ استادش آقا جمال خوانساری است. رسالهای در شرح خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) حاشیههایی بر چند کتاب فقهی از جمله الذخیرة اثر ملا محمدباقر سبزواری، منهاج المعارف، کتابی به فارسی در شرح عقائد شیعه در اصول دین که با مقدمه مبسوط سید احمد روضاتی در ۱۳۵۱ش به چاپ رسیده است و منظومۀ میمیهای بدون الف و همزه به زبان عربی مشتمل بر حدود ۳۰۰۰ بیت که در آن آداب شرعی و بعضی احکام فقهی بیان شده است و حاکی از تسلط بسیار وی بر ادبیات عرب است. محمد هاشم خوانساری این منظومه را در کتاب مبانی الاصول خودمجمع الفوائد، ص۱-۴۳آورده است[۴].
فرزندان
میر کبیر ۵ پسر داشت از پسران او علی و حسین عالم دینی بودند. حسین به خوانسار رفت و علی در قودجان ماند. که از نسل او عالمان زیادی برخاستهاند. سه پسر دیگر میر کبیر، حسن، محمد و محمدتقی در گلپایگان سکونت گزیدند، نوادگان محمد منصب ائمۀ جماعت گلپایگان را بر عهده گرفتند[۵].
پانویس
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۷؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۲۳-۱۲۶، ۱۴۳-۱۴۸
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۱۹۹؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۹۴-۱۹۷، ۱۶۶-۱۷۰
- ↑ محمد باقر خوانساری، ج۲، ص۱۹۷-۱۹۸؛ آقا بزرگ طهرانی، طبقات: الکواکب، ص۱۳۲؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۰۳،۱۰۰
- ↑ محمد باقر خوانساری، ج۲، ص۱۹۸؛ آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، ج۶، ص۸۵،۹۱. ج۱۵، ص۶۸-۶۹؛ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۰۳-۱۱۵، ۱۳۸
- ↑ موسوی خوانساری، مقدمۀ روضاتی، ص۱۷۱-۱۷۳؛ ابن الرضا، ضیاءالابصار، ج۱، ص۳۴۱-۳۴۲، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸