تقلید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:


«تقلید المرأه» یعنی زینت زن با گردن بند و «تقلید السیف» یعنی به گردن آویختن شمشیر اما همه این معانی به همان معنایی كه بیان شد بر می‌گردد.<ref>ر.ك: الزبیدی، ج5 ص205؛ ابن‌فارس، ج5 ص19؛ ابن‌منظور، ج11 ص 366؛ الطریحی، ج2 ص540؛ الفیومی، ص512؛ الجوهری، ج2، ص527</ref>.
«تقلید المرأه» یعنی زینت زن با گردن بند و «تقلید السیف» یعنی به گردن آویختن شمشیر اما همه این معانی به همان معنایی كه بیان شد بر می‌گردد.<ref>ر.ك: الزبیدی، ج5 ص205؛ ابن‌فارس، ج5 ص19؛ ابن‌منظور، ج11 ص 366؛ الطریحی، ج2 ص540؛ الفیومی، ص512؛ الجوهری، ج2، ص527</ref>.
=تقلید در اصطلاح=
كلمه «تقلید» در اصطلاحات گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد و معانی اصطلاحی آن در معنای رایج و در متون دینی متفاوت است؛ اما تقلید مورد نظر این نوشتار، تقلید در اصطلاح فقهی است كه می‌توان آن را (با توجه به معنای لغوی) «(تقلید) العامل تولیته كانه جعل(قلاده) فی عنقه»<ref>فیومى،[بی‌تا]،ج‌2ص513‌</ref>، قرار دادن مسئولیت عمل بر عهده مجتهد دانست؛ یعنی مكلف بدون اطلاع از علل و دلایل حكم و درستی و نادرستی آن، عملكرد خود را مطابق حكمی قرار می‌دهد كه مجتهد بیان كرده است. از این رو، تقلید را می‌توان «پیروی
عملی از فتوای مجتهد، بدون دانستن علت و دلیل فتوا» تعریف كرد. <ref>ر.ك: محمدحسین كمپانى، 1374ق، ج‌3، ص463.</ref>
بر این اساس، بر خلاف اشكال برخی افراد، «تقلید»، قلاده بر گردن خود انداختن نیست، بلكه تقلید فقهی با توجه به معنای لغوی واژۀ تقلید، مانند این است كه كسی مسئولیت سنگین عمل خود را بر عهدۀ مجتهد قرار دهد. <ref>خویى، 1418ق، ص78 و تهرانى، 1418ق، ج‌2، ص68</ref>.
=دلایل مشروعیت تقلید=
1. قرآن
==آیۀ نَفْر==
برخی از فقها <ref>حلّى، 1403ق، ص 198</ref> برای جواز تقلید به آیۀ «نفر»، استدلال كرده‌اند: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» ‌‌<ref>توبه: 122</ref>، شایسته نیست كه مؤمنان همگی [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر گروهی از آنان، عده‌ای رهسپار نمی شوند تا در دین آگاهى پیدا كنند و زمانی كه به سوی قوم خود بازگشتند، آنان را بیم دهند؛ شاید [از كیفر الهى‏] بترسند [و از گناهان دوری كنند]!
آیۀ مذكور ابتدا مؤمنان را به دو گروه تقسیم می‌كند: عده‌ای را به «تفقه» سفارش می‌كند و برای عدۀ دیگری نیز تأثیر گرفتن از تفقه گروه اول را امید دارد.
از منظر قرآن، ارزش تفقه تا آن‌جاست كه گروه اول را از رفتن به جهاد، معاف و به آنان توصیه می‌كند كه برای این كار به مكان مناسب رهسپار شوند و زمانی كه برگشتند، قوم خود را بیم دهند تا آنان از گناهان دوری كنند.
'''چند نكته:'''
1. ممكن است وجوب «نفر» و كوچ كردن برای تفقه از آیه استفاده نشود؛ اما مطلوبیت چنین كاری نزد خداوند روشن است؛ مطلوب بودن حذر و عمل به محتوای انذار نیز مقصود ظاهر آیه است. از این‌رو، اگر كسی تفقه خویش را بر دیگران عرضه كرد، آن وقت پیروی از تفقه او مطلوب حضرت حق خواهد بود كه نشانه حجیت داشتن قول اهل تفقه است.
2. منظور از تفقه، با توجه به معنای لغوی و اطلاق آن، فراگیری عمیق همه معارف اسلامی است كه استنباط احكام شرعی از ادله آن، یعنی اجتهاد فقهی را نیز شامل می‌گردد.
3. بیم دادن و انذار، هم می‌تواند به صورت مستقیم انجام گرفته و هم می‌تواند به دلالت تضمنی و التزامی باشد؛ بدین معنا كه مثلاً فتوای فقیه و بیان حكم شرعی وجوبی توسط او التزاماً بر عقاب تارك آن دلالت داشته و انذار نسبت به آن محسوب می‌گردد.
4. حذر یا پذیرش انذار توسط گروه دوم، به معنای پرهیز عملی از گناهان است و قطعاً صرف هراس قلبی مورد نظر نیست.
این پرهیز عملی نیز در قالب اجرای واجبات و ترك محرماتی است كه از طرف گروه اول بیان شده و این كار، همان تقلید است.
در نتیجه، این آیه آشكارا به فقاهت در دین ترغیب می‌كند، مبنی بر این كه اگر كسانی در پی چنین فقاهتی رفتند و نتایج را در اختیار دیگران قرار دادند، این افراد، نتایج تفقه گروه اول را بپذیرند و در عمل به كار گیرند تا از گناهان دوری كنند.
این كار همان تقلید می‌باشد؛ یعنی «پیروی عملی از فتوای مجتهد بدون دانستن علت و دلیل فتوا».
==آیه سؤال==
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» <ref>انبیاء: 7</ref>؛ و پیش از تو [نیز] جز مردانى را كه به آنان وحى میكردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمى‏دانید از پژوهندگان كتاب‌هاى آسمانى بپرسید.
'''نكات:'''
1. در آیۀ شریفه كه در دو سورۀ نحل و انبیا با اختلاف جزئی آمده است؛ خداوند امر می‌كند كه در هنگام جهل به «اهل ذكر» مراجعه كنید. ظهور آیه در این است كه در صورت عدم آگاهی، واجب است سؤال كنید تا از جهل رها شده و علم پیدا كنید.
از این‌رو، لزوم رجوع به متخصص كه مقوله‌ای است عقلانی، با این آیه مورد تأیید، بلكه الزام شرعی قرار گرفته و [[خداوند]] متعال مراجعه افراد را در صورت جهل به متخصص واجب شمرده است.
2. شأن نزول و مصداق بیان شده برای لفظ «اهل ذكر»، دانشمندان اهل كتاب بوده و در برخی روایات به [[اهل‌بیت(ع)]] ‌‌تفسیر شده است. در كتاب‌های تفسیری و فقهی نیز، معانی گوناگونی برای «اهل ذكر» بیان گشته، از این جهت هم ممكن است نتوان به ‌صراحت آن را به معنای علمای دین دانست؛ اما قطعاً موارد ذكر شده در شأن نزول و روایات، تنها مصادیقی برای آیه هستند و آیۀ شریفه صرف نظر از اختلاف‌ها و با توجه به اینكه زمان و شرایط خاصی در آیه مورد نظر نبوده، این نكته را به‌ روشنی ثابت می‌كند كه رجوع جاهل به عالم، به‌عنوان قاعده‌ای فراگیر در همه جا، از جمله در رجوع به علمای دین، مطلوب خداوند است.
3. علمی كه بعد از سؤال پیدا می‌شود، به هر اندازه كه باشد برای عمل، حجیت خواهد داشت؛ حال چه رجوع به فقیه به علم فقاهت منجر شود و انسان را، گرچه جزئاً به شیوه استنباط عالم كند و چه این رجوع تنها برای اطلاع از فتوای [[فقیه]] باشد، نه شیوۀ رسیدن به آن كه در همین حد حجیت داشته و بر اساس آن، عمل به [[فتوا]] شكل می‌گیرد و تقلید از مشروعیت برخوردار می‌گردد.


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۲۷ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۱

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در

تقلید
نام تقلید

تقلید یعنی تبعیت عملی جاهل از عالم و تقلید فقهی یعنی تبعیت از كسی كه در علوم متعدد دینی و مقدمات آن تخصص داشته و برای اجتهاد، یعنی استنباط احكام دین از منابع آن، توانایی لازم را دارد.«اجتهاد» و «تقلید» از مسائل مهم دینی و مذهب شیعه است كه برای عموم دین‌داران در طول زمان، راه ارتباط و مسیر اتصال پویا به منابع دینی را مهیا می‌كند تا آنان به احكام الهی دسترسی بهتری داشته باشند. تقلید در اصول دین جایز نبوده ولى در فروع دین جایز و در شرایطى واجب است، این مساله یکى از مسائل اجماعى و از بدیهیات عقل به شمار می‌‏رود.

تقلید چیست

«رجوع جاهل به عالم» و پیروی از او، جزء اصول طبیعی زندگی است كه با جعل و قرارداد در بین انسان‌ها مرسوم نشده است. بشر برای تسهیل امور زندگی خویش و رهایی از تنگنای نادانسته‌ها، اولین راه را مراجعه به همنوع دانای خود و تبعیت از او می‌داند.

البته پیروی از دیگری به صورت كلی و بر حسب شرایط گوناگون ممكن است پسندیده یا ناپسند باشد و افراد با توجه به شناخت خود از موقعیت و هدفی كه دارند، ابزار تقلید را به كار می‌برند كه می‌تواند به نفع یا ضرر آنان باشد. از منظر دین، تقلیدی می‌تواند مفید باشد كه آگاهی انسان را افزایش داده و عملكرد او را در مسیر عقلانیت بهبود بخشد و اگر عقلانیت دینی و حركت در مسیر عمل به تكالیف الهی به تقلید وابسته باشد؛ وجوب شرعی نیز پیدا می‌كند.

از دیرباز چنین مرسوم بوده كه شیعیان برای آگاهی از احكام دینی و عمل به آنها، هنگامی كه به معصوم(ع) دسترسی نداشتند، به راویان حدیث و به فقها مراجعه می‌كردند و احكام دینی را از این طریق به دست می‌آوردند و چنین كاری را «تقلید» می‌نامیدند؛ اما مشروعیت و پسندیده بودن این تقلید نیز از گذشته محل گفت‌وگو بوده و امروزه این مباحث به مدد رسانه‌ها و فضای مجازی، شیوع بیشتری یافته است و آثار گوناگونی در‌این‌باره نگاشته شده است كه ممكن است مسیر دستیابی آنان به سعادت را مسدود كند.

در این میان، برخی افراد تقلید فقهی را به جهت «ظنی» بودن آن مردود دانسته و شبهاتی بر آن وارد كرده‌اند. این نوشتار با بررسی ادله و كتاب‌های فقهی و اصولی، جواز شرعی تقلید را اثبات كرده و به برخی از مهم‌ترین شبهات پاسخ می‌گوید.

تقلید در لغت

ماده «قلد» (قاف، لام، دال) به معنای آویختن چیزی بر چیز دیگر و محكم كردن آن است؛ همان طور كه صاحب كتاب العین می‌گوید: مثل اینكه حلقه‌ای زینتی را بر حلقه‌ای دیگر بیاویزی[۱].[۲]

«تقلید المرأه» یعنی زینت زن با گردن بند و «تقلید السیف» یعنی به گردن آویختن شمشیر اما همه این معانی به همان معنایی كه بیان شد بر می‌گردد.[۳].

تقلید در اصطلاح

كلمه «تقلید» در اصطلاحات گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد و معانی اصطلاحی آن در معنای رایج و در متون دینی متفاوت است؛ اما تقلید مورد نظر این نوشتار، تقلید در اصطلاح فقهی است كه می‌توان آن را (با توجه به معنای لغوی) «(تقلید) العامل تولیته كانه جعل(قلاده) فی عنقه»[۴]، قرار دادن مسئولیت عمل بر عهده مجتهد دانست؛ یعنی مكلف بدون اطلاع از علل و دلایل حكم و درستی و نادرستی آن، عملكرد خود را مطابق حكمی قرار می‌دهد كه مجتهد بیان كرده است. از این رو، تقلید را می‌توان «پیروی عملی از فتوای مجتهد، بدون دانستن علت و دلیل فتوا» تعریف كرد. [۵]

بر این اساس، بر خلاف اشكال برخی افراد، «تقلید»، قلاده بر گردن خود انداختن نیست، بلكه تقلید فقهی با توجه به معنای لغوی واژۀ تقلید، مانند این است كه كسی مسئولیت سنگین عمل خود را بر عهدۀ مجتهد قرار دهد. [۶].

دلایل مشروعیت تقلید

1. قرآن

آیۀ نَفْر

برخی از فقها [۷] برای جواز تقلید به آیۀ «نفر»، استدلال كرده‌اند: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» ‌‌[۸]، شایسته نیست كه مؤمنان همگی [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر گروهی از آنان، عده‌ای رهسپار نمی شوند تا در دین آگاهى پیدا كنند و زمانی كه به سوی قوم خود بازگشتند، آنان را بیم دهند؛ شاید [از كیفر الهى‏] بترسند [و از گناهان دوری كنند]!

آیۀ مذكور ابتدا مؤمنان را به دو گروه تقسیم می‌كند: عده‌ای را به «تفقه» سفارش می‌كند و برای عدۀ دیگری نیز تأثیر گرفتن از تفقه گروه اول را امید دارد.

از منظر قرآن، ارزش تفقه تا آن‌جاست كه گروه اول را از رفتن به جهاد، معاف و به آنان توصیه می‌كند كه برای این كار به مكان مناسب رهسپار شوند و زمانی كه برگشتند، قوم خود را بیم دهند تا آنان از گناهان دوری كنند.

چند نكته:

1. ممكن است وجوب «نفر» و كوچ كردن برای تفقه از آیه استفاده نشود؛ اما مطلوبیت چنین كاری نزد خداوند روشن است؛ مطلوب بودن حذر و عمل به محتوای انذار نیز مقصود ظاهر آیه است. از این‌رو، اگر كسی تفقه خویش را بر دیگران عرضه كرد، آن وقت پیروی از تفقه او مطلوب حضرت حق خواهد بود كه نشانه حجیت داشتن قول اهل تفقه است.

2. منظور از تفقه، با توجه به معنای لغوی و اطلاق آن، فراگیری عمیق همه معارف اسلامی است كه استنباط احكام شرعی از ادله آن، یعنی اجتهاد فقهی را نیز شامل می‌گردد.

3. بیم دادن و انذار، هم می‌تواند به صورت مستقیم انجام گرفته و هم می‌تواند به دلالت تضمنی و التزامی باشد؛ بدین معنا كه مثلاً فتوای فقیه و بیان حكم شرعی وجوبی توسط او التزاماً بر عقاب تارك آن دلالت داشته و انذار نسبت به آن محسوب می‌گردد.

4. حذر یا پذیرش انذار توسط گروه دوم، به معنای پرهیز عملی از گناهان است و قطعاً صرف هراس قلبی مورد نظر نیست.

این پرهیز عملی نیز در قالب اجرای واجبات و ترك محرماتی است كه از طرف گروه اول بیان شده و این كار، همان تقلید است.

در نتیجه، این آیه آشكارا به فقاهت در دین ترغیب می‌كند، مبنی بر این كه اگر كسانی در پی چنین فقاهتی رفتند و نتایج را در اختیار دیگران قرار دادند، این افراد، نتایج تفقه گروه اول را بپذیرند و در عمل به كار گیرند تا از گناهان دوری كنند.

این كار همان تقلید می‌باشد؛ یعنی «پیروی عملی از فتوای مجتهد بدون دانستن علت و دلیل فتوا».

آیه سؤال

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» [۹]؛ و پیش از تو [نیز] جز مردانى را كه به آنان وحى میكردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمى‏دانید از پژوهندگان كتاب‌هاى آسمانى بپرسید.

نكات:

1. در آیۀ شریفه كه در دو سورۀ نحل و انبیا با اختلاف جزئی آمده است؛ خداوند امر می‌كند كه در هنگام جهل به «اهل ذكر» مراجعه كنید. ظهور آیه در این است كه در صورت عدم آگاهی، واجب است سؤال كنید تا از جهل رها شده و علم پیدا كنید.

از این‌رو، لزوم رجوع به متخصص كه مقوله‌ای است عقلانی، با این آیه مورد تأیید، بلكه الزام شرعی قرار گرفته و خداوند متعال مراجعه افراد را در صورت جهل به متخصص واجب شمرده است.

2. شأن نزول و مصداق بیان شده برای لفظ «اهل ذكر»، دانشمندان اهل كتاب بوده و در برخی روایات به اهل‌بیت(ع) ‌‌تفسیر شده است. در كتاب‌های تفسیری و فقهی نیز، معانی گوناگونی برای «اهل ذكر» بیان گشته، از این جهت هم ممكن است نتوان به ‌صراحت آن را به معنای علمای دین دانست؛ اما قطعاً موارد ذكر شده در شأن نزول و روایات، تنها مصادیقی برای آیه هستند و آیۀ شریفه صرف نظر از اختلاف‌ها و با توجه به اینكه زمان و شرایط خاصی در آیه مورد نظر نبوده، این نكته را به‌ روشنی ثابت می‌كند كه رجوع جاهل به عالم، به‌عنوان قاعده‌ای فراگیر در همه جا، از جمله در رجوع به علمای دین، مطلوب خداوند است.

3. علمی كه بعد از سؤال پیدا می‌شود، به هر اندازه كه باشد برای عمل، حجیت خواهد داشت؛ حال چه رجوع به فقیه به علم فقاهت منجر شود و انسان را، گرچه جزئاً به شیوه استنباط عالم كند و چه این رجوع تنها برای اطلاع از فتوای فقیه باشد، نه شیوۀ رسیدن به آن كه در همین حد حجیت داشته و بر اساس آن، عمل به فتوا شكل می‌گیرد و تقلید از مشروعیت برخوردار می‌گردد.

پانویس

  1. فراهیدی، ج‌5، ص117‌
  2. «إدارتك قلبا على قلب من الحلی و لو دققت حدیدة ثم لویتها على شی‌ء فقد قَلَدْتَهُا». (كتاب العین، ج‌5، ص‌117).
  3. ر.ك: الزبیدی، ج5 ص205؛ ابن‌فارس، ج5 ص19؛ ابن‌منظور، ج11 ص 366؛ الطریحی، ج2 ص540؛ الفیومی، ص512؛ الجوهری، ج2، ص527
  4. فیومى،[بی‌تا]،ج‌2ص513‌
  5. ر.ك: محمدحسین كمپانى، 1374ق، ج‌3، ص463.
  6. خویى، 1418ق، ص78 و تهرانى، 1418ق، ج‌2، ص68
  7. حلّى، 1403ق، ص 198
  8. توبه: 122
  9. انبیاء: 7