ثمامیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'میگفت') |
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'میکند') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
ثمامه چون خودش معتزلی بود، عقاید معتزلیان را نزد [[مامون عباسی]] تبلیغ میکرد و میگفت که خداوند چون در افعال بندگانش دخالت | ثمامه چون خودش معتزلی بود، عقاید معتزلیان را نزد [[مامون عباسی]] تبلیغ میکرد و میگفت که خداوند چون در افعال بندگانش دخالت نمیکند پس آنان نسبت به افعال شان مجبور نیستند و همچنین آنان را از کفر باز نمیدارد. معتقد است آدمیان مثل جانوران هیچ تکلیفی ندارند به همین دلیل [[زندیقان|زندیقان]]، عوام، [[دهریه|دهریه]] و ترسایان در روز [[قیامت]] خاک خواهند شد و کودکى که در همان کودکی بمیرد و چون تکیلفی نسبت به شناخت خدا ندارد سزاوار کیفر نیست و در قیامت به صورت خاک در خواهد آمد. همچنین معتقد بود اسیر گرفتن در سرای [[اسلام]] حرام است. زیرا در نزد او اسیر هرگاه آقاى خود را نشناسد، او را نافرمانی میکند. گناه کار کسى است که به ناچار پرودگار خود را بشناسد و سپس وی را نافرمانی وانکار کند.[[مسلم بن قتیبه|مسلم بن قتیبه]] در کتاب «مختلف الحدیث» نوشته است که ثمامه بن اشرس در روز جمعه مردمی را میبیند که از بیم آن که به نماز جمعه نرسند با شتاب به سوی مسجد می دوند، او با دیدن این صحنه رو به دوستش میکند و می گوید آن خران و گاوان را بنگر. پس از آن گفت ببین این مرد تازى با مردمان چه کرده است. [[عبدالکریم شهرستانى]] می گوید که ثمامه جامع بین سخافت دین و خلاعت نفس بود و مى گفت که فاسق هرگاه بدون توبه بمیرد در آتش جاودان خواهد ماند. و نیز معتقد بود که استطاعت همان سلامت و صحت اعضا و خالى بودن از آفات پیش از فعل است و معرفت متولد از نظر است و آن فعلى است که مانند سایر متولدات فاعلی ندارد. به عقیده او، همه معارف ضرورى است و کسى که ناچار به معرفت خدا نباشد، مأمور بدان نیست بلکه مانند دیگر حیوانات براى عبرت و بیگارى آفریده شده است. وی در باره انسان می گوید که او را فعلى جز اراده نیست و چیزهاى دیگر پدیده اى است که براى آن پدیدآورنده اى نمى باشد. [[ابن راوندى]] نقل میکند که از نگاه ثمامه عالم از جهت طبیعت فعل خداوند است و این همان قولى است که فلاسفه به آن معتقدند. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۰
ثمامیه منشعب از فرقه معتزله و از پیروان «ثمامة بن اشرس نمیرى» هستند.
موسس فرقه
موسس این فرقه شخصی به نام ثمامه به ضمّ ثاء [۱] از بندگان آزاد کرده بنی نمیر بود که در روزگار مأمون، معتصم و واثق، پیشواى «قدریه» به شمار مى رفت و در نزد ایشان گرامى بود. [۲]
شخصیت شناسی
ابن المرتضى در کتاب «المنیة و الامل» نام او را ابوعبداللّه احمد بن ابى داوود ثمامة بن اشرس مکنى به ابومعین نمیرى و در طبقه هفتم از «معتزله» آورده و می گوید که او در علم و ادب در عصر خود یکتا بود. وى از شاگردان ابوالهذیل علّاف به شمار مى رفت. [۳]
اعتقادات
ثمامه چون خودش معتزلی بود، عقاید معتزلیان را نزد مامون عباسی تبلیغ میکرد و میگفت که خداوند چون در افعال بندگانش دخالت نمیکند پس آنان نسبت به افعال شان مجبور نیستند و همچنین آنان را از کفر باز نمیدارد. معتقد است آدمیان مثل جانوران هیچ تکلیفی ندارند به همین دلیل زندیقان، عوام، دهریه و ترسایان در روز قیامت خاک خواهند شد و کودکى که در همان کودکی بمیرد و چون تکیلفی نسبت به شناخت خدا ندارد سزاوار کیفر نیست و در قیامت به صورت خاک در خواهد آمد. همچنین معتقد بود اسیر گرفتن در سرای اسلام حرام است. زیرا در نزد او اسیر هرگاه آقاى خود را نشناسد، او را نافرمانی میکند. گناه کار کسى است که به ناچار پرودگار خود را بشناسد و سپس وی را نافرمانی وانکار کند.مسلم بن قتیبه در کتاب «مختلف الحدیث» نوشته است که ثمامه بن اشرس در روز جمعه مردمی را میبیند که از بیم آن که به نماز جمعه نرسند با شتاب به سوی مسجد می دوند، او با دیدن این صحنه رو به دوستش میکند و می گوید آن خران و گاوان را بنگر. پس از آن گفت ببین این مرد تازى با مردمان چه کرده است. عبدالکریم شهرستانى می گوید که ثمامه جامع بین سخافت دین و خلاعت نفس بود و مى گفت که فاسق هرگاه بدون توبه بمیرد در آتش جاودان خواهد ماند. و نیز معتقد بود که استطاعت همان سلامت و صحت اعضا و خالى بودن از آفات پیش از فعل است و معرفت متولد از نظر است و آن فعلى است که مانند سایر متولدات فاعلی ندارد. به عقیده او، همه معارف ضرورى است و کسى که ناچار به معرفت خدا نباشد، مأمور بدان نیست بلکه مانند دیگر حیوانات براى عبرت و بیگارى آفریده شده است. وی در باره انسان می گوید که او را فعلى جز اراده نیست و چیزهاى دیگر پدیده اى است که براى آن پدیدآورنده اى نمى باشد. ابن راوندى نقل میکند که از نگاه ثمامه عالم از جهت طبیعت فعل خداوند است و این همان قولى است که فلاسفه به آن معتقدند.