جریانات و ایدئولوژی‌های مهم فکری افغانستان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند')
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
خط ۱: خط ۱:
'''جریانات و ایدئولوژی های مهم افغانستان''' عنوان مدخلی است که به معرفی و بررسی برخی از مهمترین جریانات فکری و سیاسی تاثیر گذار در کشور [[افغانستان]] می پردازد و به مثابه درآمدی است برای مطالعه جریانات مهم فکری این کشور.
'''جریانات و ایدئولوژی های مهم افغانستان''' عنوان مدخلی است که به معرفی و بررسی برخی از مهمترین جریانات فکری و سیاسی تاثیر گذار در کشور [[افغانستان]] می پردازد و به مثابه درآمدی است برای مطالعه جریانات مهم فکری این کشور.
==مقدمه==
==مقدمه==
ایدئولوژی ها یا حاصل اندیشه، افکار و تجربیات دانشمندان، صاحب نظران و روشنفکران است، و یا از بطن اهداف و آرمانهای ملی و بلندمدت رهبران و سیاست مداران متولد می شود. اما در افغانستان شخصیت‌ها و سیاست مداران معدودی داریم که در مسائل داخلی و خارجی افغانستان نظریه های عمیقی و با برنامه و ساختارمند داشته باشند. بیشتر این شخصیت‌های افغانستان، اندیشه ها و افکارشان تحت تأثیر افکار بیرونی بوده است و این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری یک امر طبیعی می‌باشد.
ایدئولوژی ها یا حاصل اندیشه، افکار و تجربیات دانشمندان، صاحب نظران و روشنفکران است، و یا از بطن اهداف و آرمانهای ملی و بلندمدت رهبران و سیاست مداران متولد می‌شود. اما در افغانستان شخصیت‌ها و سیاست مداران معدودی داریم که در مسائل داخلی و خارجی افغانستان نظریه های عمیقی و با برنامه و ساختارمند داشته باشند. بیشتر این شخصیت‌های افغانستان، اندیشه ها و افکارشان تحت تأثیر افکار بیرونی بوده است و این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری یک امر طبیعی می‌باشد.


به نظر می‌رسد سه مکتب فکری و ایدئولوژیکی سیاسی مهم در افغانستان وجود دارد که حاصل اندیشه ها و آرمان های بنیادی رهبران افغانستان است. این جریان های فکری و ایدئولوژیکی در قالب محافظه کاری، تجددگرایی، [[ناسیونالیسم]] و [[ملی گرایی]]، [[فاشیسم]] و ارجحیت طلبی قومی، هستند که رهبران افغانستان برای جامعه امروز از خود میراث به جا گذاشته و سیاست گذاری های امروز در چارچوب همین ایدئولوژی ها و خط مش فکری ترسیم می شود. این چهار مکتب برگرفته از اندیشه ها و آرمانهای؛ [[امیر عبدالرحمان خان]]، [[شاه امان الله خان]] و [[امیر محمد نادرخان]] و ایدئولوژی رادیکالیسم اسلامی (طالبانیسم) می‌باشند.
به نظر می‌رسد سه مکتب فکری و ایدئولوژیکی سیاسی مهم در افغانستان وجود دارد که حاصل اندیشه ها و آرمان های بنیادی رهبران افغانستان است. این جریان های فکری و ایدئولوژیکی در قالب محافظه کاری، تجددگرایی، [[ناسیونالیسم]] و [[ملی گرایی]]، [[فاشیسم]] و ارجحیت طلبی قومی، هستند که رهبران افغانستان برای جامعه امروز از خود میراث به جا گذاشته و سیاست گذاری های امروز در چارچوب همین ایدئولوژی ها و خط مش فکری ترسیم می‌شود. این چهار مکتب برگرفته از اندیشه ها و آرمانهای؛ [[امیر عبدالرحمان خان]]، [[شاه امان الله خان]] و [[امیر محمد نادرخان]] و ایدئولوژی رادیکالیسم اسلامی (طالبانیسم) می‌باشند.
==رحمانیسم یا مکتب فکری واپسگرا و قدرت گرا==
==رحمانیسم یا مکتب فکری واپسگرا و قدرت گرا==
این گرایش و روی کرد برگرفته از افکار و اندیشه های واقع گرایانه «[[امیر عبدالرحمان خان]]» می‌باشد. امیر عبدالرحمان خان در تاریخ لقب “مرد آهنین” را به خود گرفته است و همچنان از این پادشاه سختگیر، به عنوان “ماکیاولی افغانی” هم یاد می‌کنند، زیرا در تاریخ پادشاهی افغانستان، هیچ یک از سلاطین افغان مانند امیر عبدالرحمان خان قدرت را به معنای واقعی اش درک نکرده بود. عبدالرحمان خان بود که قدرت فئودال ها و روحانیون را در جامعه افغانستان به چالش کشید، مخالفان سیاسی حکومت خود را توسط سازمان استخباراتی که خود ایجاد کرده بود سرکوب می‌کرد و شورشیان را توسط ارتش از بین می برد.
این گرایش و روی کرد برگرفته از افکار و اندیشه های واقع گرایانه «[[امیر عبدالرحمان خان]]» می‌باشد. امیر عبدالرحمان خان در تاریخ لقب “مرد آهنین” را به خود گرفته است و همچنان از این پادشاه سختگیر، به عنوان “ماکیاولی افغانی” هم یاد می‌کنند، زیرا در تاریخ پادشاهی افغانستان، هیچ یک از سلاطین افغان مانند امیر عبدالرحمان خان قدرت را به معنای واقعی اش درک نکرده بود. عبدالرحمان خان بود که قدرت فئودال ها و روحانیون را در جامعه افغانستان به چالش کشید، مخالفان سیاسی حکومت خود را توسط سازمان استخباراتی که خود ایجاد کرده بود سرکوب می‌کرد و شورشیان را توسط ارتش از بین می برد.
خط ۴۲: خط ۴۲:
آوارگی طولانی مدت در پاکستان، باعث شده بود که این دانش آموزان پیوند اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شان با افغانستان ازهم گیسخته شود. بسیاری از این افراد وقتی وارد پاکستان شدند در مراحل سنی بسیار پایین قرار داشتند، و آنها الگوهای ملی و تاریخی را که اجداد شان صدها سال باآن زیسته بودند تجربه نکرده بودند. این نوجوانان افغان، با اذهان آماده برای یادگیری و انطباق پذیری با جهانی که در آن می زیستند، مانند زمین حاصل خیزی بودند برای کسانی که می خواستند بذرهای ایدئولوژیهای سیاسی شان را در آن بکارند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری افراط گرایی مذهبی در افغانستان» ، نشریه بلاغ، شماره 44و45، ص179</ref>
آوارگی طولانی مدت در پاکستان، باعث شده بود که این دانش آموزان پیوند اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شان با افغانستان ازهم گیسخته شود. بسیاری از این افراد وقتی وارد پاکستان شدند در مراحل سنی بسیار پایین قرار داشتند، و آنها الگوهای ملی و تاریخی را که اجداد شان صدها سال باآن زیسته بودند تجربه نکرده بودند. این نوجوانان افغان، با اذهان آماده برای یادگیری و انطباق پذیری با جهانی که در آن می زیستند، مانند زمین حاصل خیزی بودند برای کسانی که می خواستند بذرهای ایدئولوژیهای سیاسی شان را در آن بکارند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری افراط گرایی مذهبی در افغانستان» ، نشریه بلاغ، شماره 44و45، ص179</ref>


طالبان در جو مذهبی مدرسه رشد کردند و شرایط بسیار سخت و منزوی زندگی را که عاری از هرگونه ملاطفت بود تجربه کردند. تجارب دوران اولیه کودکی جامعه پذیری در نهادهای کاملاً مردانه که عاری از هرگونه احساس عاطفی زندگی خانوادگی بود به طور وسیع ذهنیت و الگوهای رفتاری آنها را شکل داد. انعطاف ناپذیری، سخت آیینی، تشویق و ترغیب جنگ جویی و مردانگی برخی از ویژگی‌های است که فرهنگ سیاسی طالبان را بیان می‌کند. بنابراین، شرایط جامعه شناختی و روان شناختی مدارس به طور اساسی این فرهنگ و ذهنیت را شکل داد. برنامه‌های درسی بسیار کهنه، که موضوعات علمی و مطالعات جدید را کاملاً نادیده نمی‌گیرد، در تربیت طالبان نقش اساسی داشت. سادگی در زندگی و اندیشه، تجزیه و تحلیل طالبان را به محاسبه ساده خیر و شر یا سیاه و سفید تقلیل داده است، و هر چیزی که با جهان نگری آنها مطابقت نداشته باشد شر محسوب می شود.
طالبان در جو مذهبی مدرسه رشد کردند و شرایط بسیار سخت و منزوی زندگی را که عاری از هرگونه ملاطفت بود تجربه کردند. تجارب دوران اولیه کودکی جامعه پذیری در نهادهای کاملاً مردانه که عاری از هرگونه احساس عاطفی زندگی خانوادگی بود به طور وسیع ذهنیت و الگوهای رفتاری آنها را شکل داد. انعطاف ناپذیری، سخت آیینی، تشویق و ترغیب جنگ جویی و مردانگی برخی از ویژگی‌های است که فرهنگ سیاسی طالبان را بیان می‌کند. بنابراین، شرایط جامعه شناختی و روان شناختی مدارس به طور اساسی این فرهنگ و ذهنیت را شکل داد. برنامه‌های درسی بسیار کهنه، که موضوعات علمی و مطالعات جدید را کاملاً نادیده نمی‌گیرد، در تربیت طالبان نقش اساسی داشت. سادگی در زندگی و اندیشه، تجزیه و تحلیل طالبان را به محاسبه ساده خیر و شر یا سیاه و سفید تقلیل داده است، و هر چیزی که با جهان نگری آنها مطابقت نداشته باشد شر محسوب می‌شود.


==شیعیان افغانستان==
==شیعیان افغانستان==
خط ۵۷: خط ۵۷:
بعد از سقوط رژیم چپی ها در افغانستان، ایدئولوژی اسلام سیاسی، رهبری دولت افغانستان را به عهده گرفت که چندان دوره خوبی نبود، زیرا منجر به جنگ های داخلی و تنظیمی شد. از بطن این جنگ های داخلی ایدئولوژی دیگری، از بدنه اسلام سیاسی، یعنی طالبانیسم بر مسند قدرت سیاسی دولت تکیه زد و رهبری را بر مدت پنج سال به عهده گرفت که بعد از حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱م، از هم پاشید و افغانستان تحت اشغال آمریکا در آمد.
بعد از سقوط رژیم چپی ها در افغانستان، ایدئولوژی اسلام سیاسی، رهبری دولت افغانستان را به عهده گرفت که چندان دوره خوبی نبود، زیرا منجر به جنگ های داخلی و تنظیمی شد. از بطن این جنگ های داخلی ایدئولوژی دیگری، از بدنه اسلام سیاسی، یعنی طالبانیسم بر مسند قدرت سیاسی دولت تکیه زد و رهبری را بر مدت پنج سال به عهده گرفت که بعد از حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱م، از هم پاشید و افغانستان تحت اشغال آمریکا در آمد.


بعد از آن تا امروز، دولت دارای کدام ایدئولوژی سیاسی مشخصی نبوده است، این عدم وجود یک ایدئولوژی سیاسی باعث شده است که منافع ملی، فکری رهبری، کشمکشهای دخلی، دوری دولت و شهروندان، و صدها مشکل و چالش دیگر بوده است که ناشئ از عدم ایدئولوژی سیاسی و رهبری کننده برای دولت، احساس می شود. اگر چه با روی کار آمدن آقای غنی بر مسند قدرت سیاسی افغانستان و خود را به عنوان ادامه دهنده راه شاه امان الله خان تلقی، یکی از اهدافش شاید ترمیم فکر و ایدئولوژی شاه امان الله خان بوده باشد.
بعد از آن تا امروز، دولت دارای کدام ایدئولوژی سیاسی مشخصی نبوده است، این عدم وجود یک ایدئولوژی سیاسی باعث شده است که منافع ملی، فکری رهبری، کشمکشهای دخلی، دوری دولت و شهروندان، و صدها مشکل و چالش دیگر بوده است که ناشئ از عدم ایدئولوژی سیاسی و رهبری کننده برای دولت، احساس می‌شود. اگر چه با روی کار آمدن آقای غنی بر مسند قدرت سیاسی افغانستان و خود را به عنوان ادامه دهنده راه شاه امان الله خان تلقی، یکی از اهدافش شاید ترمیم فکر و ایدئولوژی شاه امان الله خان بوده باشد.


در خیلی موارد احساس می شود که دکترین و سیاست گذاری های رئیس جمهور [[احمد غنی]] در قالب امانیسم صورت گرفته است. اگر چنین شود که دولت باید ایدئولوژی سیاسی خود را مشخص کند که چپ یا راست، و بر اساس اصول آن استوار باشد و جامعه سیاسی را منسجم بسازد پس آینده ای بهتری در پیش روی داریم
در خیلی موارد احساس می‌شود که دکترین و سیاست گذاری های رئیس جمهور [[احمد غنی]] در قالب امانیسم صورت گرفته است. اگر چنین شود که دولت باید ایدئولوژی سیاسی خود را مشخص کند که چپ یا راست، و بر اساس اصول آن استوار باشد و جامعه سیاسی را منسجم بسازد پس آینده ای بهتری در پیش روی داریم
==پانویس ها==
==پانویس ها==
[[رده: جریان ها]]
[[رده: جریان ها]]
[[رده: افغانستان]]
[[رده: افغانستان]]
[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش