تبیین نقش علما و نخبگان عالم اسلامی در پاسخدهی به شبهات (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'تاثیر گذار' به ' تاثیرگذار') |
جز (جایگزینی متن - 'مىآید' به 'میآید') |
||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
گاهى در جامعه- وقتى كه تربیتش غلط باشد- حساسیتهایى براى بعضى مستحبها به وجود | گاهى در جامعه- وقتى كه تربیتش غلط باشد- حساسیتهایى براى بعضى مستحبها به وجود میآید كه مردم واجبهایشان را ترك مىكنند، به سنت مىچسبند و گاه حساسیتهایى نسبت به برخى مكروهها پیدا مىشود كه مردم صدها حرام را فداى یك مكروه مىكنند. آنهایى كه متصدى تربیت صحیح جامعه هستند باید مراقب این امور باشند.( مطهری، ) | ||
====4-3- اختیارات حاكم شرعى==== | ====4-3- اختیارات حاكم شرعى==== |
نسخهٔ ۱۶ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۳۴
تبیین نقش علما و نخبگان عالم اسلامی در پاسخدهی به شبهات، هدایت مسلمانان و تقویت پایبندی آنها به مناسک دینی در شرایط کرونایی و پسا کرونایی مقاله ایست که در زمینه نقش عالمان و نخبگان دینی در پاسخ دهی به شبهات مطرح شده بعد از كرونا در حوزه دین تدوین یافته است. این مقاله كه به روش تحلیلی نگاشته شده است مشتمل بر تبیین رسالت عالمان در مواجهه با مقتضیات زمان، شبهات مطرح شده در حوزه دین بعد از كرونا و راهكارهای دین و عالمان دینی در مواجهه با آنها میباشد. در این راهكارها به تبیین برخی از رموز اساسی و قواعد كنترل كننده كه در متن دین جهت انطباق دین در شرائط مختلف نهاده شده است پرداخته شده است نظیر: تفكیك بین روح و قالب دین، اصالت عقل، قاعده ملازمه، قاعده لاضرر، قاعده تزاحم و قاعده اختیارات حاكم. عالمان دینی با تمسك به هر یك از قواعد مذكور قادر خواهند بود شبهات مطرح شده كنونی در حوزه دین از جمله مساله مهم تضاد علم و دین را پاسخ داده و نقش هدایتگری خویش را در جامعه دینی ایفا نمایند بدون آنكه خدشه ای به حقیقت دین وارد آید..
روش پژوهش مقاله تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات،كتابخانه ای و با رویكرد كیفی میباشد.
كلید واژه: دین، عالم،كرونا، شبهه، عقل، علم،
مقدمه
تاریخ دینی و فرهنگی بشر از آغاز تا كنون دو مرحله را پشت سر نهاده است و ما اكنون در مرحله سوم آن قرار داریم:
مرحله نخست آن عصر انبیاء الهی است كه شاخصه اصلی آن دریافت برنامه جامع وحیانی توسط انسانهائی است كه به مقام قرب الهی نائل گردیده و صلاحیت لازم را در رهبری فكری و معنوی بشریت كسب نمودهاند. اینان بعد از وصول به مرتبه امامت و هدایتگری انسانها همه تلاش و سعی شان را در این مسیر بكار گرفته و نزدیكترین طریق نجات و هدایت را به آنان ارائه نمودهاند.
مرحله دوم كه با اعلام ختم نبوت آغاز میگردد دوره اوصیای الهی است. اینان نیز بسبب نیل به مراتب عالیه كمالات كه برای بشر وصول بدان ممكن است با تبیین و تفسیر مكتب انبیاء و نیز سیره عملی خود همه تلاششان را در محافظت از آن بكار گرفته و مانع تحریف و تفسیرهای ناصواب از دین گردیده اند. اوصیای الهی هر چند در مقام عمل – جز در دوران كوتاه حاكمیت نبی اكرم و امام علی و امام حسن علیهم السلام - موفق به تشكیل حكومت در راستای اهداف عالی شان در اجرای عدالت بمعنای واقعی كلمه و هدایتهای معنوی بشر در نیل به هدف از خلقت نبودهاند اما با تفسیر و تبیین جامع دین – حتی بعد از وفاتشان - همچنان در این مسیر قرار داشته و بشریت از بركات وجودی آنان بهره نمیگیرد.
دوره سوم كه اكنون نیز در این مرحله بسر می بریم عصر علماست. در این دوره كه از آن بعنوان عصر غیبت یاد می شود عالمان دین با رهنمودهای علمی و عملی انبیاء و اوصیاء و محوریت قرآن به تبیین و تفسیر دین می پردازند. اینان رسالت اصلی خویش را در معرفی حقیقی دین و محافظت از آن در برابر تحریف گران و معاندان دانسته و هدف نهائی شان را اجرای عملی منظومه دین كه تامین كننده نیازهای مادی و معنوی بشریت میباشد می دانند.
عالمان دین كه مرزبانان حقیقی عقیده و ایمان مردم در برابر تهاجم دین ستیزان و كج اندیشان بوده و امینان و حافظان شریعت هستند موظفند به رخنه های علمی و عملی كه در اثر عوامل گوناگون در حوزه دین وارد میگردد پاسخگو باشند.
ویروسی كه در حال حاضر دامنگیر بشریت گردیده و تاثیرات شگرفی در زندگی مردم و سیاستهای حاكم بر جهان گذاشته است در حوزه دین نیز منشا سوالات و شبهات فراوانی گردیده است بگونهای كه حیات دینی مردم را بشدت تحت تاثیر قرار داده و سبب تحولی شگرف در بخشهای گوناگون زندگی از جمله تحول در شكل دینداری گردیده است. از اینرو بر عالمان و نخبگان دینی فرض است به رسالت خویش در این برهه خاص عنایت فراوان مبذول داشته و از حریم دین و دینداری محافظت نمایند.
الف – رسالت عالمان و نخبگان دینی
از آنجا كه نقش عالمان دینی در هداینگری جامعه بسیار حساس بوده و هر گونه لغزشی از آنان می توان سیمای تابناك دین را مشوه جلوه دهد در اینجا برخی از وظائف اصلی و محوری آنان را مرور می كنیم:
1-علم به زمان:
زمان شناسی بمعنای شناخت مقتضیات زمان از جهت مسائل فرهنگی سیاسی اقتصادی و نیز شناخت حیله ها و مكرهای دشمنان در جهت نابودی دین و به انزوا كشاندن آن میباشد. در اهمیت این موضوع همین بس كه عدم علم به زمان برای عالمان دین سبب به انزوا كشیدن دین از صحنه اجتماع خواهد بود .
شناخت دقیق مسائل عصر، عالم دینی را قادر خواهد ساخت دین را بگونهای زنده به جامعه ارائه دهد. با ترك این فریضه سیاسی اجتماعی دین بسان مجموعه ای خشك و بی روح تلقی گردیده و ذهنیت جامعه نسبت به آن وارونه و مسخ شده خواهد بود. بر عالمان راستین و مرزداران حقیقی شریعت فرض است با افزایش آگاهی شان از مقتضیات زمان، پیوسته مسائل گوناگون جهان را كه می تواند در نقش آفرینی و كارائی دین تاثیر مثبت یا منفی بگذارد رصد نمایند.
شناخت زمان و مقتضیات عصر همان چیزی است كه در روایات اهل بیت نیز بدان تصریح شده و از عالمان دین خواسته شده است كه بدان متصف باشند تا در برابر هجوم دشمن برترین مواضع و سیاستها را اتخاذ نموده و از خطا در نوع مقابله با آنان مصون باشند. امام صادق علیه السلام در توصیف چنین عالمانی میفرماید: العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.(حكیمی،
شهید مطهری در تبیین این روایت تحت عنوان عالم زمان خویشتن باش میفرماید : (مطهری،...)
2- آینده نگری و عدم شگفتی از حوادث روزگار
آینده نگری و قدرت پیش بینی حوادث، ثمره علم به زمان حال و گذشته میباشد؛ عالمان حقیقی در اثر مطالعات گسترده شان نسبت به تاریخ و شناخت عمیق از عصر خویش قدرت پیش بینی از حوادث آینده را داشته و هیچگاه از بروز آنها شگفت زده نمی شوند همانگونه كه امام علی علیه السلام فرمود: اعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من احداثه. ایشان در بیانی دیگر مطالعه تاریخ گذشتگان را از عوامل مهم در پیش بینی حوادث حال و آینده می دانند:اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُْمُورَ أَشْبَاهٌ(نامه 27نهج البلاغه ):با آنچه در گذشته واقع شده، نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن; زیرا امور جهان شبیه به یکدیگرند.
3- شناسائی صحیح دین و معرفی آن بصورت طرحی جامع:
اسلام بر خلاف مسیحیت و سایر ادیان منظومه ای جامع از قوانین احكام و معارفی است كه در جهت شكوفائی استعدادهای بشری و تامین نیازهای مادی و معنوی اش تشریع گردیده است.آثار عینی و تكاملی آن تنها در صورتی میسر است كه مجموعه آموزه ها و معارفش بصورت پیوسته به یكدیگر نگریسته و اجرا گردد. جزئی نگری به این منظومه معرفتی آفتی بس بزرگ به پیكره دین بوده و سبب تحجر و سطحی نگری نسبت به آن خواهد شد. از اینرو عالمان دین موظفند دین را در قالب یك طرح جامع و نظام واره به دیگران معرفی كنند. شهید مطهری در این زمینه میفرماید: (مطهری،...)
4- ربط متغیر به ثابت یا پاسخگوئی به نیازهای مبتلابه جوامع:
از آنجا كه دین امری ثابت و بسیاری از نیازهای جوامع بشری اموری است متغیر، از اینرو بر عالمان دین فرض است كه با شناخت این نوع نیازها و سوالات كه به تناسب مقتضیات زمان در هر عصر بگونهای مطرح میگردد -بر اساس قواعد كلی دین- در مقام پاسخ بر آیند. تنها در این صورت است كه سیمای واقعی دین بصورت قوانینی زنده كه تامین كننده نیازهای واقعی انسانهاست بروز و ظهور خواهد كرد.
4- بكار گیری ابزارهای نو در پیام رسانی :
در جهان معاصر كه بعنوان عصر ارتباطات شناخته شده است مرزهای جغرافیائی و سیاسی و فرهنگی برداشته و زمینه ارتباط میلیاردها انسان با یكدیگر گردیده است. رسانهها اعم از صوتی تصویری و مكتوب و نیز رسانههای الكترونیكی و اینترنتی در جهان معاصر عامل اصلی انتقال فرهنگها بوده و فاصله بین رویدادها و مردم را بسیار كاهش دادهاند.
گسترش فضای رسانه و شبكه های اجتماعی در عصر كنونی بگونهای است كه هیچ حوزه علمی فرهنگی اقتصادی سیاسی قادر نیست پیامش را بدون توجه به آنها به دیگران انتقال دهد.ازطرفی نظام استكبار با سلطه برفضای رسانه توانسته است اندیشه های منحط غربی را كه مبتنی بر اومانیسم سكولاریزم و لیبرالیسم میباشد به جوامع دیگر انتقال داده و باورهای بسیاری از انسانها را درسبك زندگی و نوع نگاه به جهان و انسان تغییر دهد. دراین راستا برعالمان دین فرض است كه درمعرفی دین و ابلاغ رسالتشان از این ابزارهای جدید بهره گرفته و آموزه های معرفتی شان را به كمك آنها در اختیار مردم قرار دهند.
ابزارهای جدید رسانه ای با كمترین هزینه و بیشترین سرعت در انتقال پیام به دورترین نقطه جهان عالم دینی را قادر خواهد ساخت كه پیام دین را به بهترین شكل در معرض افكار عمومی قرار دهد.عالمان دینی قادرند بسیاری از آموزشهای معرفتی شان را به سهولت در اختیار میلیونها انسان تشنه حقیقت در دنیا قرار دهند.
برغم اینكه ویروس كرونا سبب تعطیلی بسیاری از مناسك و شعائر دینی شده است اما عالمان دینی و متولیان فرهنگی نظام قادرند بكمك فضای مجازی و ابزارهای دیگر رسانه ای این خلا را با ارائه معارف دینی در قالبهای گوناگون جذاب به جوامع عرضه نموده و در تحكیم عقائد مردم تاثیرگذار باشند.
ب- تاثیرات كرونا در عقائد مذهبی مردم (القاء شبهات علمی و عملی)
همانگونه كه بیان گردید ویروس كرونا در سطح جهان علاوه بر تغییر چهره دینداری مومنان سبب پیدایش سوالات و شبهات جدی برای دینداران و محققان در حوزه دین گردیده است. بدیهی است هر نوع نگاه فعال یا منفعلانه عالمان دینی به این پدیده تاثیر شگرفی در عقائد بخشهای عظیمی از جامعه دینداران را بدنبال خواهد داشت. در این قسمت برخی از شبهات علمی و عملی را كه در اثر پدیده كرونا جایگاه دین و دینداران را به چالش كشیده است مطرح خواهیم كرد:
شبهات علمی و عملی
1-تضاد علم و دین:
اولین شبهه ای كه كرونا در حوزه دینداری ایجاد نمود مساله تضاد علم و دین است. این شبهه هر چند سابقه چندین هزار ساله داشته و حتی بعد از رنسانس در جهان غرب سبب پیدایش اندیشه سكولاریزم (جدائی دین از عرصه سیاست و حیات دنیوی) گردید اما این تضاد در اثر پیشرفت دانش بشری هر زمان بگونهای مطرح میگردد.
شبهه این است كه بسیاری می پرسند چگونه مناسك، اماكن مقدس و شعائر دینی كه به اعتقاد دینداران ملجا و پناهگاه مومنان بهنگام مواجهه با ناملایمات و بلاها هستند یكباره در اثر كرونا تعطیل گردید بگونهای كه عالمان دینی نیز مردم را نه تنها مكلف به عدم برپائی این شعائر و عدم حضور در اماكن مقدس فرا می خوانند بلكه از آنان می خواهند همه توصیه های جامعه علمی و نظام بهداشت جهانی را مراعات نمایند ؟
بعبارت دیگر شبهه افكنان میگویند: حرمهایی که روزی دارالشفای بیماران و پناهگاه حاجتمندان معرفی میشد چرا در وضعیت حاضر باید توسط مواد ضدعفونی، عفونتزدایی شود و مردم در آن تجمع نکنند تا مبادا به بیماری مبتلا شوند! گندزدایی و تعطیلی این مراکز برای پیشگیری از بیماری چگونه با دارالشفابودن آن سازگار است؟!
2- موضع مشترك دینداران و مخالفان در برابر كرونا:
شبهه دیگر اینكه میگویند: دینداران مدعی اند كه بلاها و بیماریها ناشی از عملكرد بد (گناهان) انسانها بوده و عقوبتی است كه خالق هستی آنرا بر گنهكاران نازل نموده تا آنها را نسبت به اعمال زشت شان متنبه نماید. در اینصورت بر دینداران لازم است از حالت غفلت خارج شده و با التجا به درگاه الهی از گناهانشان بسوی خداوند توبه نمایند و دفع این بلا و عذاب را از او مسئلت نمایند در حالی كه می بینیم دینداران و نیز همه كسانی كه حتی معتقد به دینی نیستند در برابر بحران پیش آمده موضعی واحد داشته و منتظرند تا كانونهای علمی كشور و جهان واكسن ضد این بیماری را كشف نمایند تا بشریت از این بحران رهائی یابد.
3- در منابع روائی آمده است كه در صورت هجوم فتنه ها در آخر الزمان به اماكن خاصی كه در شهرهائی نظیر قم قرار دارد پناه ببرید تا از آن فتنه ها رهائی یابید در حالی كه همین اماكن مقدس نیز در شرائط بحرانی قرار گرفته و همانند شهرها و مراكز دیگر خطر ابتلاء به ویروس كرونا در آنها نیز بشدت جدی میباشد.
بطور كلی با آمدن ویروس کرونا و به حاشیه رفتن مسائل دینی و پررنگ شدن توصیهها و راهبردهای پزشکی و بهداشتی این پرسش مطرح میشود که اگر با دارو و بهداشت به دواء میرسیم چه نیازی به توصیههای معنوی دین وجود دارد؟ وقتی علم گره گشایی میکند، به دین چه نیازی است؟ (سایت اندیشه قم، مركز مطالعات و پاسخگوئی به شبهات)
ج - راهكارهای عالمان دینی در زدودن شبهات علمی و عملی ناشی از كرونا و پساكرونا
با تبیین این بخش می توان به راز جاودانگی دین و امكان انطباق و اجرای آن در همه زمانها و شرائط و تحولات پی برد. در این راستا می گوئیم: فقیهان و نخبگان دینی بدلیل جامع نگری شان به مجموعه دین معتقدند كه اساسا در متن شریعت اسلام رموزی وجود دارد كه بدان خصلت جاودانگی و امكان تطبیق در همه شرائط و تحولات را داده است. آنان این رموز را از كتاب و سنت استخراج نموده و معتقدندند بر اساس این رموز و قواعد ا می توان جامعه اسلامی را در برابر هر نوع آسیبی - كه در اثر تحولات گوناگون علمی سیاسی طبیعی ممكن است بدان مواجه گردد - حفظ نمود.
در اینجا برخی از این رموز و قواعد كلیدی را بیان می كنیم:
1-لزوم تفكیك بین روح و قالب دین
از جمله اصولی كه در متن دین بعنوان یك حقیقت قطعی تعبیه شده است تمایز و تفكیك بین ظاهر و باطن، پوسته و مغز و روح و قالب دین میباشد. این اصل در تمامی احكام الهی جاری بوده و لازم است در استنباطات فقهی همیشه مورد عنایت قرار گیرد.
شهید مطهری درتبیین این اصل تحت عنوان: "توجه به روح و معنى و بىتفاوتى نسبت به قالب و شكل" در شریعت اسلام مینویسد:
اسلام به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى تام و تمامى به میزان دانش بشر دارد نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترین راهى كه بشر باید براى وصول به آن هدفها پیش بگیرد. علم نه هدف و روح زندگى را عوض میكند و نه راه بهتر و نزدیكتر و بیخطرترى به سوى هدفهاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسایل بهتر و كاملترى براى تحصیل هدفهاى زندگى و پیمودن راه وصول به آن هدفها در اختیار قرار میدهد.
اسلام با قراردادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شكلها و صورتها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز كرده است؛ بلكه با تشویق به عوامل توسعه تمدن یعنى علم و كار و تقوا و اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پیشرفت تمدن را به عهده گرفته است.(مطهری، )
تطبیق این اصل در حل شبهات بر آمده از كرونا:
با توجه به اصل مذكور باید گفت یكی از عوامل اصلی پیدایش شبهاتی نظیر شبهه تعارض علم و دین در ماجرای كرونا، عدم تفكیك و تمایز بین روح دین و پوسته دین میباشد. بدین معنا كه شبهه افكنان یا سطحی نگران در مسائل دین، شعائر و ظواهر دینی را بعنوان اصول و روح دین پنداشته و چون تعطیلی موقت شعائر و مناسك مذهبی را بدلیل عدم شیوع این بیماری مشاهده نمودهاند گمان کرده اند که پس تاریخ مصرف دین تمام شد و همه اموزه های دین خرافاتی بیش نبوده است. غافل از انکه انچه اصل و حقیقت دین را تشكیل میدهد حقیقت توحید است، حقیقت قرآن است، حقیقت و جود پیامبر و اهل بیت است، نه اماکن منسوب به انان، این امور بمنزله شعائر دین بوده كه جهت حفظ روح و محتوای دین تشریع گردیده است.
معتقدان به دین اكنون نیز میگویند: توسل به اولیای الهی همیشه می تواند ملجائی مطمئن جهت آرامش انسانها و رفع آلامشان باشد. شخصیت حقیقی اهل بیت و اولیای الهی وابسته به این اماکن نیست تا تعطیلی یا حتی تخریب آنها لطمه ای به عظمت شان وارد نماید. این اماکن مقدس – اعم از مساجد و مراکززیارتی اهل بیت علیهم السلام – جهت تعظیم شعائر الهی توسط مردم ساخته شده و تنها به دلیل انتساب به این بزرگواران است که قداست یافته است.
عظمت این نمونه های عالی انسانیت به مقامات عالی است كه در محضر ربوبی دارند نه به بارگاههای ظاهری شان ؛ قداست و بزرگی اینان بجهت مراتب قرب معنوی شان به حضرت حق است و بدیهی است كه چنین اموری همچنان ثابت بوده و همگان در هر زمان كه می بخواهند می توانند با توسل خالصانه به این مشعل های هدایت به قرب الهی نائل گردند.
یک موحد تمامی هستی را با نگاه توحیدی میبیند او معتقد است : لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ؛ او معتقد است در عالم و هستی فقط یک موثر حاکم است که انهم فقط الله است : لا موثر فی الوجود االا الله و بقیه اسباب عالم در طول اراده مطلقه او قرار دارند. به شبهه افكنان در فكر منحط تضاد علم و دین و سطحی اندیشان در حوزه مباحث دینی باید گفت نگرش توحیدی، شفا و سلامتی را از ناحیه خداوند می داند : اذا مرضت فهو یشفین و همین معرفت دینی بما می گوید : مدبر عالم، نظام هستی را – از جمله نظام بیماری و سلامت و دیگر نظامات را - بر اساس اسباب و مسببات مادی و معنوی مدیریت می کند : ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها " سنت و بنای خداوند این نیست که امور عالم را جز به اسباب و مسبباتی که خودش در نظام تکوین قرار داده است اداره کند."
از منظر قرآن، جهان هستی با سنن و قوانینی مدیریت می شود که علم بشر در برابر ان بسیار اندک است : و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا( ) ؛ مدعیان تعارض دین و علم اگر کمی از غرور جاهلانه شان برگردند خواهند دید که قرآن و رهبران الهی بزرگترین مشوقان بشریت به علم و دانش بودهاند.
امام علی علیه السلام در اخرین لحظات شهادتش ملتمسانه مسلمانان را بخداوند سوگند میدهد که به تعالیم قرآن اهمیت داده و به آنها هشدار میدهد مبادا غیر مسلمانان در عمل به اموزه های قرآن در ابعاد گوناگون علمی، اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،تربیتی،روانی از شما سبقت بگیرند: الله الله فی القرآن لا یسبقکم فی العمل به غیرکم (امام علی...) ؛ شکی نیست که اگر حضرات اهل بیت علیهم السلام همگی شان در عصر کنونی مجتمع بوده و شاهد موج گسترده چنین بیماری ( کرونا ) در جهان بودند قطعا در کنار توسل و توكل در محضر حقتعالی و درخواست متضرعانه شان از خداوند بزرگ در جهت دفع این بلا از مردم جهان، بیشترین توصیه های بهداشتی را به مردم نموده و خود در حد امکان اولین عامل بدان بودند.
2- اصالت عقل و قاعده ملازمه بین حكم عقل و شرع:
یكی دیگر از اصول قطعی اسلام عنایت عمیقی است كه اسلام برای عقل قائل شده است. به كمك این اصل اساسی می توان به بسیاری از شبهاتی كه سابقه ای در تاریخ نداشته و در اثر تحولات علمی در حوزه دین بوجود میآید پاسخ گفت. از منظر شهید مطهری در هیچ مكتبی به اندازه اسلام نسبت به عقل بشری، بها داده نشده است:
تحقیقاً شما هیچ دینى و هیچ كتاب آسمانى را پیدا نمىكنید كه به اندازه اسلام براى عقل ارزش و اصالت قائل شده باشد. متأسفانه ما نمىتوانیم مبلّغ خوبى براى دین خودمان اسلام باشیم.آیا این شوخى است كه شما وقتى كه به كتب فقهى مراجعه مىكنید مىبینید آنگاه كه مىخواهند منابع اجتهاد و استنباط را به دست بدهند، مىگویند: كتاب، سنت، اجماع، عقل. عقل را به عنوان منبعى در عرض كتاب و سنت و اجماع قرار میدهندكه اجماع هم خودش یك بحث خاصى است و به یك معنا عین كتاب و سنت است و جدا نیست.
ایشان به قاعده عقلی ملازمه بین حكم و شرع كه مورد اتفاق همه عالمان دینی است اشاره نموده و می گوید:
این خیلى افتخار بزرگى است كه از صدر اسلام علماى اسلام آمدند گفتند كه بین عقل و شرع هماهنگى است: كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ وَ كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ. مقصودشان این بود كه اگر واقعاً یك چیزى را عقل اكتشاف كند، ما فرضاً دلیل نقلى نداشته باشیم، همین اكتشاف عقل كافى است كه بفهمیم اسلام با این موافق است و اگر دلیل نقلى به ما نرسیده، بوده و به ما نرسیده است. آنچه هم كه شرع بهطور قطع حكم میكند عقل حكم میكند، یعنى راز و رمزى دارد كه اگر عقل به آن راز و رمز پى ببرد تصدیقش میكند؛ یعنى مقررات اسلام براساس یك مجهولات و مرموزات و خارج از دسترس اندیشه و فكر و عقل نیست، براساس یك سلسله مصالح و مفاسد در زندگى بشر است كه براى عقل قابل مطالعه است.
ایشان در تبیین مفاد قاعده ملازمه می گوید:
[قاعده] «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل» مىخواهد بگوید اسلام یك دین منطقى است؛ فرضاً فلسفه یك حكمش الآن براى عقل روشن نیست ولى یك امر مرموزِ مربوط به عالم مجهولات هم نیست كه اصلًا بكلى ضد عقل باشد، مثل حرفهایى كه مسیحیت در باب تثلیث مىگوید كه ایمان غیر از عقل است. ایمان غیر از عقل نیست.
حساب اینكه ایمان از عقل جداست در اسلام وجود ندارد و همین امر قدرتى به فقه اسلامى بخشیده است. (اصول دین اسلامى كه اساساً منطقه انحصارى عقل است، به عكس مسیحیت كه اصول دین براى عقل منطقه ممنوعه است.) این مسئله سبب شده است كه به علماى اسلام یك میدان باز بدهد كه در مسائل، عقل را دخالت بدهند و خود همین یكى از اسباب پیروزیهاى فقه اسلامى در ادوار گذشته است.( مطهری، )
بنابر این اصالت دادن به عقل نیز راه دیگری است كه خود اسلام اجازه داده است تا در تطبیق و اجرای احكام اسلام در شرائط گوناگونی كه بر اثر مقتضیات زمان پیش میآید خللی ایجاد نشود. در شرائط كنونی بعد از كرونا نیز علاوه بر اینكه دلائل نقلی در حل شبهات مطرح شده وجود دارد اما بر اساس حكم قطعی عقل به لزوم رعایت توصیه های پزشكی و اجتناب از حضور در تجمعات به حكم ملازمه می توان حكم شرع در قابل جمع بودن بین اجرای مناسك و رعایت اصول بهداشتی را نیز كشف نمود.
3- قانون امر بمعروف و نهی از منكر
این اصل از برجسته ترین اصول اجتماعی اسلام بوده كه می تواند ضامن اجرای تمام احكام شریعت باشد. قلمرو این قانون اختصاص به امور خاص فردی و جزئی نداشته بلكه همه امور نیك و بد در حوزه فرد و اجتماع (معروف و منكر) را فرا نمیگیرد. براین اساس نظام سلامت در زمره معروف و اضرار به سلامت دیگران بعنوان منكر تلقی میگردد. عالمان دین و نظام اسلامی بر پایه این قانون می تواند رعایت دستورات بهداشتی بر همگان الزامی و واجب نموده و با تخطی كنندگان نسبت به این اصول نهی از منكر نماید.
4- تشریع قوانین كنترل كننده در اسلام
از امتیازات بزرگ اسلام نسبت به مكاتب دیگر آن است كه در متن آن قوانینی است كه حاكم و ناظر بر همه قوانین شرع بوده بگونهای كه لازم است دیگر قوانین شرع خودشان را با آنها هماهنگ نمایند. فلسفه وجود این قوانین حفظ دین از خطر جمود و زوال و قدرت پاسخگوئی آن نسبت به نیازهای متغیر انسانها در اثر مقتضیات زمان میباشد. برخی از این قوانین عبارتند از:
4-1-قاعده لاضرر و لاحرج:
شهید مطهری در زمینه حكومت این دو قاعده بر همه قواعد و قوانین اسلام میفرماید : اسلام قاعدهاى به نام «لاضرر» و قاعدهاى به نام «لاحرَج» وضع كرده است. این قاعده بر تمام قواعد و قوانینى كه اسلام در عبادات، معاملات و در هر مورد وضع كرده حاكم و ناظر است. در یك جا مىگوید: اذا قُمْتُمْ الَى الصَّلوة فَاغْسِلوا وُجوهَكُمْ وَ ایْدِیَكُمْ الَى الْمَرافِقِ مائده/ 6«1» خواستید نماز بخوانید، وضو بگیرید. این قانونى است در عبادت.(مطهری، )
ایشان در جاى دیگر مىگوید: ما جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج (حج/ 78 ) و یك جا مىگوید: لاضَرَرَ وَ لا ضِرارَ فِى الْاسْلامِ(عاملی،) در اسلام ضرر و ضرار نیست. گفته ما وضو بگیریم. من اگر بخواهم آب به دستم بزنم برایم ضرر دارد. «لا ضرر» مىگوید: وضو نگیر، یعنى اینجا قانون وضو را كنترل و محدود میكند. آیه دیگر مىگوید: كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ (بقره/ 183). «لاضرر» مىگوید: ولى نه ضرر، یعنى آن قانون را محدود میكند به آنجا كه روزه براى من ضرر نداشته باشد.
....این قواعد كنترل كننده (قاعده «حرج» و قاعده «ضرر» و یك سلسله قواعد دیگر) قوانین را كنترل میكند و لذا در موارد مختلف تغییر میدهد. در یك زمان ممكن است دستورى به حكم قانونِ «ضرر» یا به حكم قانون «حرج» برداشته شود. در یك مكان در شرایط مختلف ممكن است [بعضى دستورات به حكم این قوانین] برداشته شود.
ایشان ادامه میدهد : این هم عاملى است كه نرمش و انعطافى در قانون اسلام ایجاد میكند و آن را با شرایط مختلف، قابل انطباق میكند.
عالمان دین با تمسك به این قاعده قادرند مردم را به رعایت اصول بهداشتی ملزم نموده و نسبت به تخطی كنندگان هشدار دهند كه عملشان در صورتی كه سبب اضرار به دیگران گردد – نظیر انتقال ویروس به دیگری- علاوه بر ارتكاب فعل حرام و مجازات اخروی، سبب ضمان خواهد بود.
4-2- قاعده تزاحم و اهم و مهم
این قانون نشات گرفته از سخن پیامبر اكرم است كه فرمود: اذَا اجْتَمَعَتِ الْحُرْمَتانِ طُرِحَتِ الصُّغْرى لِلْكُبْرى ؛ مفاد این قاعده عبارتست از اینكه هر گاه دو امر مهم در یك جا جمع و امكان عمل به هر دو ممكن نبود، كوچكتر را به خاطر بزرگتر باید رها كرد. با این اصل كه ارشاد به حكم عقل نیز میباشد بسیاری از مسائلی كه ممكن است در اثر تحولات گوناگون در حیات دینی مردم واقع گردد می توان پاسخ داد. از طرفی غفلت از این اصل می تواند منشا اجتهادهای ناصواب و مضر در مشوه جلوه دادن چهره دین گردد. شهید مطهری در این زمینه میفرماید:
خطر اجتهادهاى سوء هم در همین جا پیدا مىشود. چه بسا مجتهدى كه مهم را از اهمّ تشخیص نمیدهد، اهمّ را رها كند مهم را بگیرد؛ گاهى واجب را رها كند مستحب را بگیرد و گاهى حرامى را رها كند و مكروهى را بگیرد. یكى از انحرافات بزرگى كه در جامعه مسلمین رخ میدهد و رخ داده همین است.
گاهى در جامعه- وقتى كه تربیتش غلط باشد- حساسیتهایى براى بعضى مستحبها به وجود میآید كه مردم واجبهایشان را ترك مىكنند، به سنت مىچسبند و گاه حساسیتهایى نسبت به برخى مكروهها پیدا مىشود كه مردم صدها حرام را فداى یك مكروه مىكنند. آنهایى كه متصدى تربیت صحیح جامعه هستند باید مراقب این امور باشند.( مطهری، )
4-3- اختیارات حاكم شرعى
از جمله قوانین كنترل كننده در اسلام اسلام قانونی است كه بعنوان اختیارات حاكم شرعى در شریعت تشریع گردیده است. در تبین این اصل باید گفت: اساسا در تمامی نظامات سیاسی دنیا برغم آنكه تشریع قوانین بر عهده قوه مقننه میباشد اما اختیارات ویژه ای به روسای جمهور داده می شود كه در شرائط خاص و اضطراری بر اساس مصالح نظام تصمیمگیری نماید. در اسلام نیز از این اصل بعنوان اختیارات ویژه حاكم اسلامی یاد می شود.
بر اساس این قانون حاكم اسلامی می تواند در صورت وجود مصلحت عمومی تصمیماتی را كه – چه بسا بر اساس ملاكات ظاهری دین سابقه ندارد - در راستای رسیدن به هدف شریعت اتخاذ نماید. در این راستا حاكم می تواند حتی از اجرای اعمالی كه ذاتا مباح و حلال است اما در شرائط خاص اجرای آن جامعه سبب بروز مشكلات عظیمی برای مردم شده یا سبب وهن اسلام میگردد جلو گیری كند.
در این راستا می توان به حكم معروف میرزای شیرازی در فتوای مشهورش نسبت به حرمت استعمال تنباكو اشاره نمود. بكار گیری كلمه الیوم(الیوم استعمال توتون و تنباكو بای نحو كان در حكم محاربه با امام زمان است ) در این فتوای مشهور بخوبی بیانگر آن است كه این حكم موقت بوده و در شرائط خاص جامعه آنروز تشریع گردیده است و میرزای شیرازی بعنوان اختیارات حاكم اسلامی از آن در صدور فتوا استفاده نموده است.
علاوه بر قواعد فوق قوانین دیگری نیز در اسلام كه ناظر و حاكم بر دیگر احكام شریعت میباشد وجود دارد اما بجهت اختصار بهمین اصول ذكر شده بسنده می كنیم.
جمع بندی
بكار گیری هر یك از اصول مذكور- در بخش راهكارهای دین – توسط فقیهان و عالمان دینی به آنان این امكان را خواهد داد كه از ساحت قدسی دین در برابر شبهاتی كه در اثر كرونا مطرح گردیده است دفاع نمایند. باید گفت بوسیله این اصول حتی می توان احكام شریعت را در همه زمانها از جمله بعد از كرونا بدون اینكه به حقیقت دین لطمه ای وارد شود اجرا نمود.
خاتمه: راهكار علمی حل تعارض علم و دین كه در اثر ویروس كرونا بار دیگر در جوامع دینی مطرح گردید:
اصلی ترین سوال یا شبهه ای كه ویروس كرونا در حوزه دینداری پدید آورده است مساله تعارض علم و دین است شبهات دیگر را باید از فروعات این شبهه دانست. پاسخ عالمانه دین مداران به این شبهه مبانی فكری شبهه افكنان را متزلزل نموده و اساس شبهات دیگرشان را فرو خواهد ریخت.
در اینجا نخست بخشی از گفتار متفكر شهید مرتضی مطهری را در منشا پیدایش اندیشه تضاد علم و دین مطرح نموده آنگاه با بهره گیری از آثار اندیشمندان اسلامی كه بر گرفته از روح دین میباشد به حل شبهات موجود در این زمینه خواهیم پرداخت.
گفتار شهید مطهری در منشا پیدایش اندیشه تناقض علم و دین
ایشان خاستگاه فكر تناقض علم و دین را جوامع غربی و جهان مسیحیت دانسته و در تحلیلی عالمانه نسبت به عوامل شكل گیری چنین تصوری در غرب مسیحی می گوید: فكر تناقض دین و علم ( كه در قرون اخیر در میان مردم مغرب زمین زیاد مورد بحث و گفتگو واقع شده است) دو ریشه دارد: یكى اینكه كلیسا پارهاى از مسائل علمى و فلسفى قدیم را به عنوان مسائل دینى كه از جنبه دینى نیز باید به آنها معتقد بود پذیرفته بود و ترقیات علوم، خلاف آنها را ثابت كرد. دیگر از این راه كه علوم وضع زندگى را دگرگون كرد و شكل زندگى را تغییر داد.
ایشان در ادامه نسبت به موضع متحجرانه و سطحی اندیش دین مداران غربی در مواجهه با تحولات جدید علمی و فلسفی و اجتماعی كه سبب تغییر در شكل زندگی مردم گردید می گوید:
جامدهاى متدین نما همان طورى كه به پارهاى مسائل فلسفى بىجهت رنگ مذهبى دادند، شكل ظاهر مادى زندگى را هم مىخواستند جزء قلمرو دین به شمار آورند. افراد جاهل و بىخبر نیز تصور كردند كه واقعاً همینطور است و دین براى زندگى مادى مردم شكل و صورت خاصى در نظر گرفته است و چون به فتواى علم باید شكل مادى زندگى را عوض كرد، پس علم فتواى منسوخیت دین را صادر كرده است.
جمود دسته اول و بىخبرى دسته دوم فكر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورد. (مطهری، )
باید گفت: اگر فكر تناقض علم و دین در جوامع غرب را – بدلیل نارسائیهای فكری و علمی در مكتب مسیحیت امری طبیعی بدانیم چنین اندیشه ای در اسلام بطور كلی منتفی است. چون اولا در دین اسلام احكامی (نظیر قانون ملازمه حكم عقل و شرع اهم و مهم و تزاحم اختیارات حاكم امربمعروف ونهی از منكر ) وجود دارد كه به این دین خاصیت انطباق با ترقیات زمان بخشیده است؛(مطهری،
) ثانیا توهم تضاد علم و دین ناشی از غفلتی است كه بر مطرح كنندگان این شبهه. عارض شده است. در این جهت می گوئیم: علم و دین هر كدام در صورتی كه در جایگاه خود قرار گیرد مكمل یكدیگر بوده و تضادیا تناقضی بین آنان بروز نخواهد كرد.
شهید مطهری در بیانی زیبا و جامع در زمینه رابطه علم و ایمان(دین) و اختلاف قلمرو و كاركرد هریك از آنها مینویسد:
علم به ما روشنایى و توانایى مىبخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمى؛ علم ابزار مىسازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت میدهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم مینمایاند كه چه هست و ایمان الهام مىبخشد كه چه باید كرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمى میكند و ایمان روان را روان آدمیت مىسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش میدهد و ایمان به شكل عمودى بالا مىبرد؛ علم طبیعتساز است و ایمان انسانساز.
هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان؛ اما علم نیروى منفصل میدهد و ایمان نیروى متصل. علم زیبایى است و ایمان هم زیبایى است؛ علم زیبایى عقل است و ایمان زیبایى روح؛ علم زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس. هم علم به انسان امنیت مىبخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونى میدهد و ایمان امنیت درونى.
علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزلهها، طوفانها ایمنى میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهاییها، احساس بىپناهیها، پوچانگاریها. علم جهان را با انسان سازگار میكند و ایمان انسان را با خودش.