تبیین نقش علما و نخبگان عالم اسلامی در پاسخدهی به شبهات (مقاله)
تبیین نقش علما و نخبگان عالم اسلامی در پاسخدهی به شبهات، هدایت مسلمانان و تقویت پایبندی آنها به مناسک دینی در شرایط کرونایی و پسا کرونایی مقاله ایست که در زمینه نقش عالمان و نخبگان دینی در پاسخ دهی به شبهات مطرح شده بعد از کرونا در حوزه دین تدوین یافته است. این مقاله که به روش تحلیلی نگاشته شده است مشتمل بر تبیین رسالت عالمان در مواجهه با مقتضیات زمان، شبهات مطرح شده در حوزه دین بعد از کرونا و راهکارهای دین و عالمان دینی در مواجهه با آنها میباشد. در این راهکارها به تبیین برخی از رموز اساسی و قواعد کنترل کننده که در متن دین جهت انطباق دین در شرائط مختلف نهاده شده است پرداخته شده است نظیر: تفکیک بین روح و قالب دین، اصالت عقل، قاعده ملازمه، قاعده لاضرر، قاعده تزاحم و قاعده اختیارات حاکم. عالمان دینی با تمسک به هر یک از قواعد مذکور قادر خواهند بود شبهات مطرح شده کنونی در حوزه دین از جمله مساله مهم تضاد علم و دین را پاسخ داده و نقش هدایتگری خویش را در جامعه دینی ایفا نمایند بدون آنکه خدشهای به حقیقت دین وارد آید..
روش پژوهش مقاله تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و با رویکرد کیفی میباشد.
کلید واژه: دین، عالم، کرونا، شبهه، عقل، علم،
مقدمه
تاریخ دینی و فرهنگی بشر از آغاز تا کنون دو مرحله را پشت سر نهاده است و ما اکنون در مرحله سوم آن قرار داریم:
مرحله نخست آن عصر انبیاء الهی است که شاخصه اصلی آن دریافت برنامه جامع وحیانی توسط انسانهائی است که به مقام قرب الهی نائل گردیده و صلاحیت لازم را در رهبری فکری و معنوی بشریت کسب نمودهاند. اینان بعد از وصول به مرتبه امامت و هدایتگری انسانها همه تلاش و سعی شان را در این مسیر بکار گرفته و نزدیکترین طریق نجات و هدایت را به آنان ارائه نمودهاند.
مرحله دوم که با اعلام ختم نبوت آغاز میگردد دوره اوصیای الهی است. اینان نیز بسبب نیل به مراتب عالیه کمالات که برای بشر وصول بدان ممکن است با تبیین و تفسیر مکتب انبیاء و نیز سیره عملی خود همه تلاششان را در محافظت از آن بکار گرفته و مانع تحریف و تفسیرهای ناصواب از دین گردیدهاند. اوصیای الهی هر چند در مقام عمل – جز در دوران کوتاه حاکمیت نبی اکرم و امام علی و امام حسن علیهمالسلام - موفق به تشکیل حکومت در راستای اهداف عالی شان در اجرای عدالت بمعنای واقعی کلمه و هدایتهای معنوی بشر در نیل به هدف از خلقت نبودهاند اما با تفسیر و تبیین جامع دین – حتی بعد از وفاتشان - همچنان در این مسیر قرار داشته و بشریت از برکات وجودی آنان بهره نمیگیرد.
دوره سوم که اکنون نیز در این مرحله بسر میبریم عصر علماست. در این دوره که از آن بعنوان عصر غیبت یاد میشود عالمان دین با رهنمودهای علمی و عملی انبیاء و اوصیاء و محوریت قرآن به تبیین و تفسیر دین میپردازند. اینان رسالت اصلی خویش را در معرفی حقیقی دین و محافظت از آن در برابر تحریف گران و معاندان دانسته و هدف نهائی شان را اجرای عملی منظومه دین که تامین کننده نیازهای مادی و معنوی بشریت میباشد میدانند.
عالمان دین که مرزبانان حقیقی عقیده و ایمان مردم در برابر تهاجم دینستیزان و کجاندیشان بوده و امینان و حافظان شریعت هستند موظفند به رخنه های علمی و عملی که در اثر عوامل گوناگون در حوزه دین وارد میگردد پاسخگو باشند.
ویروسی که در حال حاضر دامنگیر بشریت گردیده و تاثیرات شگرفی در زندگی مردم و سیاستهای حاکم بر جهان گذاشته است در حوزه دین نیز منشا سوالات و شبهات فراوانی گردیده است بگونهای که حیات دینی مردم را بشدت تحت تاثیر قرار داده و سبب تحولی شگرف در بخشهای گوناگون زندگی از جمله تحول در شکل دینداری گردیده است. از اینرو بر عالمان و نخبگان دینی فرض است به رسالت خویش در این برهه خاص عنایت فراوان مبذول داشته و از حریم دین و دینداری محافظت نمایند.
الف – رسالت عالمان و نخبگان دینی
از آنجا که نقش عالمان دینی در هداینگری جامعه بسیار حساس بوده و هر گونه لغزشی از آنان میتوان سیمای تابناک دین را مشوه جلوه دهد در اینجا برخی از وظائف اصلی و محوری آنان را مرور میکنیم:
1-علم به زمان:
زمان شناسی بمعنای شناخت مقتضیات زمان از جهت مسائل فرهنگی سیاسی اقتصادی و نیز شناخت حیله ها و مکرهای دشمنان در جهت نابودی دین و به انزوا کشاندن آن میباشد. در اهمیت این موضوع همین بس که عدم علم به زمان برای عالمان دین سبب به انزوا کشیدن دین از صحنه اجتماع خواهد بود.
شناخت دقیق مسائل عصر، عالم دینی را قادر خواهد ساخت دین را بگونهای زنده به جامعه ارائه دهد. با ترک این فریضه سیاسی اجتماعی دین بسان مجموعهای خشک و بی روح تلقی گردیده و ذهنیت جامعه نسبت به آن وارونه و مسخ شده خواهد بود. بر عالمان راستین و مرزداران حقیقی شریعت فرض است با افزایش آگاهی شان از مقتضیات زمان، پیوسته مسائل گوناگون جهان را که میتواند در نقش آفرینی و کارائی دین تاثیر مثبت یا منفی بگذارد رصد نمایند.
شناخت زمان و مقتضیات عصر همان چیزی است که در روایات اهل بیت نیز بدان تصریح شده و از عالمان دین خواسته شده است که بدان متصف باشند تا در برابر هجوم دشمن برترین مواضع و سیاستها را اتخاذ نموده و از خطا در نوع مقابله با آنان مصون باشند. امام صادق علیهالسلام در توصیف چنین عالمانی میفرماید: العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس. (حکیمی، شهید مطهری در تبیین این روایت تحت عنوان عالم زمان خویشتن باش میفرماید: (مطهری،...)
2- آینده نگری و عدم شگفتی از حوادث روزگار
آینده نگری و قدرت پیشبینی حوادث، ثمره علم به زمان حال و گذشته میباشد؛ عالمان حقیقی در اثر مطالعات گسترده شان نسبت به تاریخ و شناخت عمیق از عصر خویش قدرت پیشبینی از حوادث آینده را داشته و هیچگاه از بروز آنها شگفت زده نمیشوند همانگونه که امام علی علیهالسلام فرمود: اعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من احداثه. ایشان در بیانی دیگر مطالعه تاریخ گذشتگان را از عوامل مهم در پیشبینی حوادث حال و آینده میدانند:اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُْمُورَ أَشْبَاهٌ(نامه 27نهجالبلاغه):با آنچه در گذشته واقع شده، نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن; زیرا امور جهان شبیه به یکدیگرند.
3- شناسائی صحیح دین و معرفی آن بصورت طرحی جامع:
اسلام بر خلاف مسیحیت و سایر ادیان منظومهای جامع از قوانین احکام و معارفی است که در جهت شکوفائی استعدادهای بشری و تامین نیازهای مادی و معنوی اش تشریع گردیده است. آثار عینی و تکاملی آن تنها در صورتی میسر است که مجموعه آموزهها و معارفش بصورت پیوسته به یکدیگر نگریسته و اجرا گردد. جزئی نگری به این منظومه معرفتی آفتی بس بزرگ به پیکره دین بوده و سبب تحجر و سطحینگری نسبت به آن خواهد شد. از اینرو عالمان دین موظفند دین را در قالب یک طرح جامع و نظام واره به دیگران معرفی کنند. شهید مطهری در این زمینه میفرماید: (مطهری،...)
4- ربط متغیر به ثابت یا پاسخگوئی به نیازهای مبتلابه جوامع:
از آنجا که دین امری ثابت و بسیاری از نیازهای جوامع بشری اموری است متغیر، از اینرو بر عالمان دین فرض است که با شناخت این نوع نیازها و سوالات که به تناسب مقتضیات زمان در هر عصر بگونهای مطرح میگردد -بر اساس قواعد کلی دین- در مقام پاسخ بر آیند. تنها در این صورت است که سیمای واقعی دین بصورت قوانینی زنده که تامین کننده نیازهای واقعی انسانهاست بروز و ظهور خواهد کرد.
4- بکارگیری ابزارهای نو در پیام رسانی :
در جهان معاصر که بعنوان عصر ارتباطات شناخته شده است مرزهای جغرافیائی و سیاسی و فرهنگی برداشته و زمینه ارتباط میلیاردها انسان با یکدیگر گردیده است. رسانهها اعم از صوتی تصویری و مکتوب و نیز رسانههای الکترونیکی و اینترنتی در جهان معاصر عامل اصلی انتقال فرهنگها بوده و فاصله بین رویدادها و مردم را بسیار کاهش دادهاند.
گسترش فضای رسانه و شبکه های اجتماعی در عصر کنونی بگونهای است که هیچ حوزه علمی فرهنگی اقتصادی سیاسی قادر نیست پیامش را بدون توجه به آنها به دیگران انتقال دهد. ازطرفی نظام استکبار با سلطه برفضای رسانه توانسته است اندیشههای منحط غربی را که مبتنی بر اومانیسم سکولاریزم و لیبرالیسم میباشد به جوامع دیگر انتقال داده و باورهای بسیاری از انسانها را درسبک زندگی و نوع نگاه به جهان و انسان تغییر دهد. دراین راستا برعالمان دین فرض است که درمعرفی دین و ابلاغ رسالتشان از این ابزارهای جدید بهره گرفته و آموزههای معرفتی شان را به کمک آنها در اختیار مردم قرار دهند.
ابزارهای جدید رسانهای با کمترین هزینه و بیشترین سرعت در انتقال پیام به دورترین نقطه جهان عالم دینی را قادر خواهد ساخت که پیام دین را به بهترین شکل در معرض افکار عمومی قرار دهد. عالمان دینی قادرند بسیاری از آموزشهای معرفتی شان را به سهولت در اختیار میلیونها انسان تشنه حقیقت در دنیا قرار دهند.
برغم اینکه ویروس کرونا سبب تعطیلی بسیاری از مناسک و شعائر دینی شده است اما عالمان دینی و متولیان فرهنگی نظام قادرند بکمک فضای مجازی و ابزارهای دیگر رسانهای این خلا را با ارائه معارف دینی در قالبهای گوناگون جذاب به جوامع عرضه نموده و در تحکیم عقائد مردم تاثیرگذار باشند.
ب- تاثیرات کرونا در عقائد مذهبی مردم (القاء شبهات علمی و عملی)
همانگونه که بیان گردید ویروس کرونا در سطح جهان علاوه بر تغییر چهره دینداری مومنان سبب پیدایش سوالات و شبهات جدی برای دینداران و محققان در حوزه دین گردیده است. بدیهی است هر نوع نگاه فعال یا منفعلانه عالمان دینی به این پدیده تاثیر شگرفی در عقائد بخشهای عظیمی از جامعه دینداران را بدنبال خواهد داشت. در این قسمت برخی از شبهات علمی و عملی را که در اثر پدیده کرونا جایگاه دین و دینداران را به چالش کشیده است مطرح خواهیم کرد:
شبهات علمی و عملی
1-تضاد علم و دین:
اولین شبههای که کرونا در حوزه دینداری ایجاد نمود مساله تضاد علم و دین است. این شبهه هر چند سابقه چندین هزار ساله داشته و حتی بعد از رنسانس در جهان غرب سبب پیدایش اندیشه سکولاریزم (جدائی دین از عرصه سیاست و حیات دنیوی) گردید اما این تضاد در اثر پیشرفت دانش بشری هر زمان بگونهای مطرح میگردد.
شبهه این است که بسیاری میپرسند چگونه مناسک، اماکن مقدس و شعائر دینی که به اعتقاد دینداران ملجا و پناهگاه مومنان بهنگام مواجهه با ناملایمات و بلاها هستند یکباره در اثر کرونا تعطیل گردید بگونهای که عالمان دینی نیز مردم را نه تنها مکلف به عدم برپائی این شعائر و عدم حضور در اماکن مقدس فرا میخوانند بلکه از آنان میخواهند همه توصیههای جامعه علمی و نظام بهداشت جهانی را مراعات نمایند؟
بعبارت دیگر شبهه افکنان میگویند: حرمهایی که روزی دارالشفای بیماران و پناهگاه حاجتمندان معرفی میشد چرا در وضعیت حاضر باید توسط مواد ضدعفونی، عفونتزدایی شود و مردم در آن تجمع نکنند تا مبادا به بیماری مبتلا شوند! گندزدایی و تعطیلی این مراکز برای پیشگیری از بیماری چگونه با دارالشفابودن آن سازگار است؟!
2- موضع مشترک دینداران و مخالفان در برابر کرونا:
شبهه دیگر اینکه میگویند: دینداران مدعی اند که بلاها و بیماریها ناشی از عملکرد بد (گناهان) انسانها بوده و عقوبتی است که خالق هستی آن را بر گنهکاران نازل نموده تا آنها را نسبت به اعمال زشت شان متنبه نماید. در اینصورت بر دینداران لازم است از حالت غفلت خارج شده و با التجا به درگاه الهی از گناهانشان بسوی خداوند توبه نمایند و دفع این بلا و عذاب را از او مسئلت نمایند در حالی که میبینیم دینداران و نیز همه کسانی که حتی معتقد به دینی نیستند در برابر بحران پیش آمده موضعی واحد داشته و منتظرند تا کانونهای علمی کشور و جهان واکسن ضد این بیماری را کشف نمایند تا بشریت از این بحران رهائی یابد.
3- در منابع روائی آمده است که در صورت هجوم فتنهها در آخر الزمان به اماکن خاصی که در شهرهائی نظیر قم قرار دارد پناه ببرید تا از آن فتنهها رهائی یابید در حالی که همین اماکن مقدس نیز در شرائط بحرانی قرار گرفته و همانند شهرها و مراکز دیگر خطر ابتلاء به ویروس کرونا در آنها نیز بشدت جدی میباشد.
بطور کلی با آمدن ویروس کرونا و به حاشیه رفتن مسائل دینی و پررنگ شدن توصیهها و راهبردهای پزشکی و بهداشتی این پرسش مطرح میشود که اگر با دارو و بهداشت به دواء میرسیم چه نیازی به توصیههای معنوی دین وجود دارد؟ وقتی علم گرهگشایی میکند، به دین چه نیازی است؟ (سایت اندیشه قم، مرکز مطالعات و پاسخگوئی به شبهات)
ج - راهکارهای عالمان دینی در زدودن شبهات علمی و عملی ناشی از کرونا و پساکرونا
با تبیین این بخش میتوان به راز جاودانگی دین و امکان انطباق و اجرای آن در همه زمانها و شرائط و تحولات پی برد. در این راستا میگوئیم: فقیهان و نخبگان دینی بدلیل جامع نگری شان به مجموعه دین معتقدند که اساسا در متن شریعت اسلام رموزی وجود دارد که بدان خصلت جاودانگی و امکان تطبیق در همه شرائط و تحولات را داده است. آنان این رموز را از کتاب و سنت استخراج نموده و معتقدندند بر اساس این رموز و قواعد ا میتوان جامعه اسلامی را در برابر هر نوع آسیبی - که در اثر تحولات گوناگون علمی سیاسی طبیعی ممکن است بدان مواجه گردد - حفظ نمود.
در اینجا برخی از این رموز و قواعد کلیدی را بیان میکنیم:
1-لزوم تفکیک بین روح و قالب دین
از جمله اصولی که در متن دین بعنوان یک حقیقت قطعی تعبیه شده است تمایز و تفکیک بین ظاهر و باطن، پوسته و مغز و روح و قالب دین میباشد. این اصل در تمامی احکام الهی جاری بوده و لازم است در استنباطات فقهی همیشه مورد عنایت قرار گیرد.
شهید مطهری درتبیین این اصل تحت عنوان: "توجه به روح و معنى و بىتفاوتى نسبت به قالب و شکل" در شریعت اسلام مینویسد: اسلام به شکل ظاهر و صورت زندگى که وابستگى تام و تمامى به میزان دانش بشر دارد نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترین راهى که بشر باید براى وصول به آن هدفها پیش بگیرد. علم نه هدف و روح زندگى را عوض میکند و نه راه بهتر و نزدیکتر و بیخطرترى به سوى هدفهاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسایل بهتر و کاملترى براى تحصیل هدفهاى زندگى و پیمودن راه وصول به آن هدفها در اختیار قرار میدهد.
اسلام با قراردادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شکلها و صورتها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز کرده است؛ بلکه با تشویق به عوامل توسعه تمدن یعنى علم و کار و تقوا و اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پیشرفت تمدن را به عهده گرفته است. (مطهری،)
تطبیق این اصل در حل شبهات بر آمده از کرونا:
با توجه به اصل مذکور باید گفت یکی از عوامل اصلی پیدایش شبهاتی نظیر شبهه تعارض علم و دین در ماجرای کرونا، عدم تفکیک و تمایز بین روح دین و پوسته دین میباشد. بدین معنا که شبهه افکنان یا سطحی نگران در مسائل دین، شعائر و ظواهر دینی را بعنوان اصول و روح دین پنداشته و چون تعطیلی موقت شعائر و مناسک مذهبی را بدلیل عدم شیوع این بیماری مشاهده نمودهاند گمان کردهاند که پس تاریخ مصرف دین تمام شد و همه آموزههای دین خرافاتی بیش نبوده است. غافل از آنکه انچه اصل و حقیقت دین را تشکیل میدهد حقیقت توحید است، حقیقت قرآن است، حقیقت و جود پیامبر و اهل بیت است، نه اماکن منسوب به انان، این امور بمنزله شعائر دین بوده که جهت حفظ روح و محتوای دین تشریع گردیده است.
معتقدان به دین اکنون نیز میگویند: توسل به اولیای الهی همیشه میتواند ملجائی مطمئن جهت آرامش انسانها و رفع آلامشان باشد. شخصیت حقیقی اهل بیت و اولیای الهی وابسته به این اماکن نیست تا تعطیلی یا حتی تخریب آنها لطمهای به عظمت شان وارد نماید. این اماکن مقدس – اعم از مساجد و مراکززیارتی اهل بیت علیهمالسلام – جهت تعظیم شعائر الهی توسط مردم ساخته شده و تنها به دلیل انتساب به این بزرگواران است که قداست یافته است.
عظمت این نمونههای عالی انسانیت به مقامات عالی است که در محضر ربوبی دارند نه به بارگاههای ظاهری شان؛ قداست و بزرگی اینان بجهت مراتب قرب معنوی شان به حضرت حق است و بدیهی است که چنین اموری همچنان ثابت بوده و همگان در هر زمان که میبخواهند میتوانند با توسل خالصانه به این مشعل های هدایت به قرب الهی نائل گردند.
یک موحد تمامی هستی را با نگاه توحیدی میبیند او معتقد است: لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم؛ او معتقد است در عالم و هستی فقط یک موثر حاکم است که انهم فقط الله است: لا موثر فی الوجود االا الله و بقیه اسباب عالم در طول اراده مطلقه او قرار دارند. به شبهه افکنان در فکر منحط تضاد علم و دین و سطحی اندیشان در حوزه مباحث دینی باید گفت نگرش توحیدی، شفا و سلامتی را از ناحیه خداوند میداند: اذا مرضت فهو یشفین و همین معرفت دینی بما میگوید: مدبر عالم، نظام هستی را – از جمله نظام بیماری و سلامت و دیگر نظامات را - بر اساس اسباب و مسببات مادی و معنوی مدیریت میکند: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها " سنت و بنای خداوند این نیست که امور عالم را جز به اسباب و مسبباتی که خودش در نظام تکوین قرار داده است اداره کند."
از منظر قرآن، جهان هستی با سنن و قوانینی مدیریت میشود که علم بشر در برابر آن بسیار اندک است: و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا()؛ مدعیان تعارض دین و علم اگر کمی از غرور جاهلانه شان برگردند خواهند دید که قرآن و رهبران الهی بزرگترین مشوقان بشریت به علم و دانش بودهاند.
امام علی علیهالسلام در آخرینلحظات شهادتش ملتمسانه مسلمانان را بخداوند سوگند میدهد که به تعالیم قرآن اهمیت داده و به آنها هشدار میدهد مبادا غیر مسلمانان در عمل به آموزههای قرآن در ابعاد گوناگون علمی، اجتماعی، سیاسی،اقتصادی، تربیتی،روانی از شما سبقت بگیرند: الله الله فی القرآن لا یسبقکم فی العمل به غیرکم (امام علی...)؛ شکی نیست که اگر حضرات اهل بیت علیهمالسلام همگی شان در عصر کنونی مجتمع بوده و شاهد موج گسترده چنین بیماری (کرونا) در جهان بودند قطعا در کنار توسل و توکل در محضر حقتعالی و درخواست متضرعانه شان از خداوند بزرگ در جهت دفع این بلا از مردم جهان، بیشترین توصیههای بهداشتی را به مردم نموده و خود در حد امکان اولین عامل بدان بودند.
2- اصالت عقل و قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع:
یکی دیگر از اصول قطعی اسلام عنایت عمیقی است که اسلام برای عقل قائل شده است. به کمک این اصل اساسی میتوان به بسیاری از شبهاتی که سابقهای در تاریخ نداشته و در اثر تحولات علمی در حوزه دین بوجود میآید پاسخ گفت. از منظر شهید مطهری در هیچ مکتبی به اندازه اسلام نسبت به عقل بشری، بها داده نشده است:
تحقیقاً شما هیچ دینى و هیچ کتاب آسمانى را پیدا نمیکنید که به اندازه اسلام براى عقل ارزش و اصالت قائل شده باشد. متأسفانه ما نمیتوانیم مبلّغ خوبى براى دین خودمان اسلام باشیم. آیا این شوخى است که شما وقتى که به کتب فقهى مراجعه میکنید میبینید آنگاه که میخواهند منابع اجتهاد و استنباط را به دست بدهند، میگویند: کتاب، سنت، اجماع، عقل. عقل را به عنوان منبعى در عرض کتاب و سنت و اجماع قرار میدهندکه اجماع هم خودش یک بحث خاصى است و به یک معنا عین کتاب و سنت است و جدا نیست.
ایشان به قاعده عقلی ملازمه بین حکم و شرع که مورد اتفاق همه عالمان دینی است اشاره نموده و میگوید:
این خیلى افتخار بزرگى است که از صدر اسلام علماى اسلام آمدند گفتند که بین عقل و شرع هماهنگى است: کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْعُ وَ کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الشَّرْعُ حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ. مقصودشان این بود که اگر واقعاً یک چیزى را عقل اکتشاف کند، ما فرضاً دلیل نقلى نداشته باشیم، همین اکتشاف عقل کافى است که بفهمیم اسلام با این موافق است و اگر دلیل نقلى به ما نرسیده، بوده و به ما نرسیده است. آنچه هم که شرع بهطور قطع حکم میکند عقل حکم میکند، یعنى راز و رمزى دارد که اگر عقل به آن راز و رمز پى ببرد تصدیقش میکند؛ یعنى مقررات اسلام براساس یک مجهولات و مرموزات و خارج از دسترس اندیشه و فکر و عقل نیست، براساس یک سلسله مصالح و مفاسد در زندگى بشر است که براى عقل قابل مطالعه است.
ایشان در تبیین مفاد قاعده ملازمه میگوید:
[قاعده] «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل» میخواهد بگوید اسلام یک دین منطقى است؛ فرضاً فلسفه یک حکمش الآن براى عقل روشن نیست ولى یک امر مرموزِ مربوط به عالم مجهولات هم نیست که اصلًا بکلى ضد عقل باشد، مثل حرفهایى که مسیحیت در باب تثلیث میگوید که ایمان غیر از عقل است. ایمان غیر از عقل نیست.
حساب اینکه ایمان از عقل جداست در اسلام وجود ندارد و همین امر قدرتى به فقه اسلامى بخشیده است. (اصول دین اسلامى که اساساً منطقه انحصارى عقل است، به عکس مسیحیت که اصول دین براى عقل منطقه ممنوعه است.) این مسئله سبب شده است که به علماى اسلام یک میدان باز بدهد که در مسائل، عقل را دخالت بدهند و خود همین یکى از اسباب پیروزیهاى فقه اسلامى در ادوار گذشته است. (مطهری،)
بنابر این اصالت دادن به عقل نیز راه دیگری است که خود اسلام اجازه داده است تا در تطبیق و اجرای احکام اسلام در شرائط گوناگونی که بر اثر مقتضیات زمان پیش میآید خللی ایجاد نشود. در شرائط کنونی بعد از کرونا نیز علاوه بر اینکه دلائل نقلی در حل شبهات مطرح شده وجود دارد اما بر اساس حکم قطعی عقل به لزوم رعایت توصیههای پزشکی و اجتناب از حضور در تجمعات به حکم ملازمه میتوان حکم شرع در قابل جمع بودن بین اجرای مناسک و رعایت اصول بهداشتی را نیز کشف نمود.
3- قانون امر بمعروف و نهی از منکر
این اصل از برجستهترین اصول اجتماعی اسلام بوده که میتواند ضامن اجرای تمام احکام شریعت باشد. قلمرو این قانون اختصاص به امور خاص فردی و جزئی نداشته بلکه همه امور نیک و بد در حوزه فرد و اجتماع (معروف و منکر) را فرا نمیگیرد. براین اساس نظام سلامت در زمره معروف و اضرار به سلامت دیگران بعنوان منکر تلقی میگردد. عالمان دین و نظام اسلامی بر پایه این قانون میتواند رعایت دستورات بهداشتی بر همگان الزامی و واجب نموده و با تخطی کنندگان نسبت به این اصول نهی از منکر نماید.
4- تشریع قوانین کنترل کننده در اسلام
از امتیازات بزرگ اسلام نسبت به مکاتب دیگر آن است که در متن آن قوانینی است که حاکم و ناظر بر همه قوانین شرع بوده بگونهای که لازم است دیگر قوانین شرع خودشان را با آنها هماهنگ نمایند. فلسفه وجود این قوانین حفظ دین از خطر جمود و زوال و قدرت پاسخگوئی آن نسبت به نیازهای متغیر انسانها در اثر مقتضیات زمان میباشد. برخی از این قوانین عبارتند از:
4-1-قاعده لاضرر و لاحرج:
شهید مطهری در زمینه حکومت این دو قاعده بر همه قواعد و قوانین اسلام میفرماید: اسلام قاعدهاى به نام «لاضرر» و قاعدهاى به نام «لاحرَج» وضع کرده است. این قاعده بر تمام قواعد و قوانینى که اسلام در عبادات، معاملات و در هر مورد وضع کرده حاکم و ناظر است. در یک جا میگوید: اذا قُمْتُمْ الَى الصَّلوة فَاغْسِلوا وُجوهَکُمْ وَ ایْدِیَکُمْ الَى الْمَرافِقِ مائده/ 6«1» خواستید نماز بخوانید، وضو بگیرید. این قانونى است در عبادت. (مطهری،)
ایشان در جاى دیگر میگوید: ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج (حج/ 78) و یک جا میگوید: لاضَرَرَ وَ لا ضِرارَ فِى الْاسْلامِ(عاملی،) در اسلام ضرر و ضرار نیست. گفته ما وضو بگیریم. من اگر بخواهم آب به دستم بزنم برایم ضرر دارد. «لا ضرر» میگوید: وضو نگیر، یعنى اینجا قانون وضو را کنترل و محدود میکند. آیه دیگر میگوید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ (بقره/ 183). «لاضرر» میگوید: ولى نه ضرر، یعنى آن قانون را محدود میکند به آنجا که روزه براى من ضرر نداشته باشد.
....این قواعد کنترل کننده (قاعده «حرج» و قاعده «ضرر» و یک سلسله قواعد دیگر) قوانین را کنترل میکند و لذا در موارد مختلف تغییر میدهد. در یک زمان ممکن است دستورى به حکم قانونِ «ضرر» یا به حکم قانون «حرج» برداشته شود. در یک مکان در شرایط مختلف ممکن است [بعضى دستورات به حکم این قوانین] برداشته شود.
ایشان ادامه میدهد : این هم عاملى است که نرمش و انعطافى در قانون اسلام ایجاد میکند و آن را با شرایط مختلف، قابل انطباق میکند. عالمان دین با تمسک به این قاعده قادرند مردم را به رعایت اصول بهداشتی ملزم نموده و نسبت به تخطی کنندگان هشدار دهند که عملشان در صورتی که سبب اضرار به دیگران گردد – نظیر انتقال ویروس به دیگری- علاوه بر ارتکاب فعل حرام و مجازات اخروی، سبب ضمان خواهد بود.
4-2- قاعده تزاحم و اهم و مهم
این قانون نشات گرفته از سخن پیامبر اکرم است که فرمود: اذَا اجْتَمَعَتِ الْحُرْمَتانِ طُرِحَتِ الصُّغْرى لِلْکُبْرى؛ مفاد این قاعده عبارتست از اینکه هر گاه دو امر مهم در یک جا جمع و امکان عمل به هر دو ممکن نبود، کوچکتر را به خاطر بزرگتر باید رها کرد. با این اصل که ارشاد به حکم عقل نیز میباشد بسیاری از مسائلی که ممکن است در اثر تحولات گوناگون در حیات دینی مردم واقع گردد میتوان پاسخ داد. از طرفی غفلت از این اصل میتواند منشا اجتهادهای ناصواب و مضر در مشوه جلوه دادن چهره دین گردد. شهید مطهری در این زمینه میفرماید:
خطر اجتهادهاى سوء هم در همین جا پیدا میشود. چه بسا مجتهدى که مهم را از اهمّ تشخیص نمیدهد، اهمّ را رها کند مهم را بگیرد؛ گاهى واجب را رها کند مستحب را بگیرد و گاهى حرامى را رها کند و مکروهى را بگیرد. یکى از انحرافات بزرگى که در جامعه مسلمین رخ میدهد و رخ داده همین است.
گاهى در جامعه- وقتى که تربیتش غلط باشد- حساسیتهایى براى بعضى مستحبها به وجود مىآید که مردم واجبهایشان را ترک میکنند، به سنت میچسبند و گاه حساسیتهایى نسبت به برخى مکروهها پیدا مىشود که مردم صدها حرام را فداى یک مکروه میکنند. آنهایى که متصدى تربیت صحیح جامعه هستند باید مراقب این امور باشند. (مطهری،)
4-3- اختیارات حاکم شرعى
از جمله قوانین کنترل کننده در اسلام اسلام قانونی است که بعنوان اختیارات حاکم شرعى در شریعت تشریع گردیده است. در تبین این اصل باید گفت: اساسا در تمامی نظامات سیاسی دنیا برغم آنکه تشریع قوانین بر عهده قوه مقننه میباشد اما اختیارات ویژهای به روسای جمهور داده میشود که در شرائط خاص و اضطراری بر اساس مصالح نظام تصمیمگیری نماید. در اسلام نیز از این اصل بعنوان اختیارات ویژه حاکم اسلامی یاد میشود.
بر اساس این قانون حاکم اسلامی میتواند در صورت وجود مصلحت عمومی تصمیماتی را که – چه بسا بر اساس ملاکات ظاهری دین سابقه ندارد - در راستای رسیدن به هدف شریعت اتخاذ نماید. در این راستا حاکم میتواند حتی از اجرای اعمالی که ذاتا مباح و حلال است اما در شرائط خاص اجرای آن جامعه سبب بروز مشکلات عظیمی برای مردم شده یا سبب وهن اسلام میگردد جلوگیری کند.
در این راستا میتوان به حکم معروف میرزای شیرازی در فتوای مشهورش نسبت به حرمت استعمال تنباکو اشاره نمود. بکارگیری کلمه الیوم (الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است) در این فتوای مشهور بخوبی بیانگر آن است که این حکم موقت بوده و در شرائط خاص جامعه آنروز تشریع گردیده است و میرزای شیرازی بعنوان اختیارات حاکم اسلامی از آن در صدور فتوا استفاده نموده است.
علاوه بر قواعد فوق قوانین دیگری نیز در اسلام که ناظر و حاکم بر دیگر احکام شریعت میباشد وجود دارد اما بجهت اختصار بهمین اصول ذکر شده بسنده میکنیم.
جمعبندی
بکارگیری هر یک از اصول مذکور- در بخش راهکارهای دین – توسط فقیهان و عالمان دینی به آنان این امکان را خواهد داد که از ساحت قدسی دین در برابر شبهاتی که در اثر کرونا مطرح گردیده است دفاع نمایند. باید گفت بوسیله این اصول حتی میتوان احکام شریعت را در همه زمانها از جمله بعد از کرونا بدون اینکه به حقیقت دین لطمهای وارد شود اجرا نمود.
خاتمه: راهکار علمی حل تعارض علم و دین که در اثر ویروس کرونا بار دیگر در جوامع دینی مطرح گردید:
اصلیترین سوال یا شبههای که ویروس کرونا در حوزه دینداری پدید آورده است مساله تعارض علم و دین است شبهات دیگر را باید از فروعات این شبهه دانست. پاسخ عالمانه دین مداران به این شبهه مبانی فکری شبهه افکنان را متزلزل نموده و اساس شبهات دیگرشان را فرو خواهد ریخت. در اینجا نخست بخشی از گفتار متفکر شهید مرتضی مطهری را در منشا پیدایش اندیشه تضاد علم و دین مطرح نموده آنگاه با بهرهگیری از آثار اندیشمندان اسلامی که برگرفته از روح دین میباشد به حل شبهات موجود در این زمینه خواهیم پرداخت.
گفتار شهید مطهری در منشا پیدایش اندیشه تناقض علم و دین
ایشان خاستگاه فکر تناقض علم و دین را جوامع غربی و جهان مسیحیت دانسته و در تحلیلی عالمانه نسبت به عوامل شکلگیری چنین تصوری در غرب مسیحی میگوید: فکر تناقض دین و علم (که در قرون اخیر در میان مردم مغرب زمین زیاد مورد بحث و گفتگو واقع شده است) دو ریشه دارد: یکى اینکه کلیسا پارهاى از مسائل علمى و فلسفى قدیم را به عنوان مسائل دینى که از جنبه دینى نیز باید به آنها معتقد بود پذیرفته بود و ترقیات علوم، خلاف آنها را ثابت کرد. دیگر از این راه که علوم وضع زندگى را دگرگون کرد و شکل زندگى را تغییر داد.
ایشان در ادامه نسبت به موضع متحجرانه و سطحی اندیش دین مداران غربی در مواجهه با تحولات جدید علمی و فلسفی و اجتماعی که سبب تغییر در شکل زندگی مردم گردید میگوید:
جامدهاى متدین نما همان طورى که به پارهاى مسائل فلسفى بىجهت رنگ مذهبى دادند، شکل ظاهر مادى زندگى را هم میخواستند جزء قلمرو دین به شمار آورند. افراد جاهل و بىخبر نیز تصور کردند که واقعاً همینطور است و دین براى زندگى مادى مردم شکل و صورت خاصى در نظر گرفته است و چون به فتواى علم باید شکل مادى زندگى را عوض کرد، پس علم فتواى منسوخیت دین را صادر کرده است.
جمود دسته اول و بىخبرى دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورد. (مطهری،) باید گفت: اگر فکر تناقض علم و دین در جوامع غرب را – بدلیل نارسائیهای فکری و علمی در مکتب مسیحیت امری طبیعی بدانیم چنین اندیشهای در اسلام بطور کلی منتفی است. چون اولا در دین اسلام احکامی (نظیر قانون ملازمه حکم عقل و شرع اهم و مهم و تزاحم اختیارات حاکم امربمعروف ونهی از منکر) وجود دارد که به این دین خاصیت انطباق با ترقیات زمان بخشیده است؛ (مطهری،
) ثانیا توهم تضاد علم و دین ناشی از غفلتی است که بر مطرح کنندگان این شبهه. عارض شده است. در این جهت میگوئیم: علم و دین هر کدام در صورتی که در جایگاه خود قرار گیرد مکمل یکدیگر بوده و تضادیا تناقضی بین آنان بروز نخواهد کرد.
شهید مطهری در بیانی زیبا و جامع در زمینه رابطه علم و ایمان(دین) و اختلاف قلمرو و کارکرد هریک از آنها مینویسد: علم به ما روشنایى و توانایى میبخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمى؛ علم ابزار میسازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت میدهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام میبخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمى میکند و ایمان روان را روان آدمیت میسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودى بالا میبرد؛ علم طبیعتساز است و ایمان انسانساز.
هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان؛ اما علم نیروى منفصل میدهد و ایمان نیروى متصل. علم زیبایى است و ایمان هم زیبایى است؛ علم زیبایى عقل است و ایمان زیبایى روح؛ علم زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس. هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونى میدهد و ایمان امنیت درونى.
علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزلهها، طوفانها ایمنى میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهاییها، احساس بىپناهیها، پوچانگاریها. علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.