خناقیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' گیری' به 'گیری') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خنّاقیه''' از فرق «[[غلاة]]» شیعه و پیرو | '''خنّاقیه''' از فرق «[[غلاة]]» شیعه و پیرو ابومنصور عجلى کوفى بودند. | ||
==شرح حال موسس== | ==شرح حال موسس== | ||
اَبومَنْصورِ عِجْلی، ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به [[منصوریه]] شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدین جهت از سوی عمال [[امویان|حکومت اموی]] کشته شد. بعضی او را با عنوان منصور بن سعید یاد کردهاند. <ref>قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288</ref> | اَبومَنْصورِ عِجْلی، ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به [[منصوریه]] شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدین جهت از سوی عمال [[امویان|حکومت اموی]] کشته شد. بعضی او را با عنوان منصور بن سعید یاد کردهاند. <ref>قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288</ref> | ||
برخی <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ شمسی، ص 46</ref> گفتهاند که | برخی <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ شمسی، ص 46</ref> گفتهاند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالی که در منابع دیگر او را ابو منصور عجلی خواندهاند.<ref>بغدادی عبدالقاهر،الفرق بین الفرق، به کوشش عزت عطار حسینی ،قاهره،۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م، ص 149</ref> با توجه به این گزارشها ثابت میشود که ابومنصور از موالی نبوده، بلکه عرب بادیه نشین و ساکن کوفه بوده است و از سواد خواندن و نوشتن بهرهای نداشته است.<ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص۴۶</ref> | ||
==وجه تسمیه== | ==وجه تسمیه== | ||
به گزارش برخی از منابع <ref>جاحظ عمرو،الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره،۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷</ref>ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کردهاند <ref>ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت،۱۹۷۱م، ص 40</ref> | به گزارش برخی از منابع <ref>جاحظ عمرو،الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره،۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷</ref>ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کردهاند <ref>ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت،۱۹۷۱م، ص 40</ref> | ||
اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، | اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، ابومنصور بود. وی اصحابش را به کشتن غافلگیرانه مخالفان فرا میخواند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref> | ||
<ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref>اینگونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصل بن عطا به غالیان نسبت داده شده، در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانستهاند. | <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref>اینگونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصل بن عطا به غالیان نسبت داده شده، در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانستهاند. | ||
<ref>جاحظ عمرو،البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره،۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰</ref> <ref>ابنندیم، الفهرست، ص ۲۰۲</ref> | <ref>جاحظ عمرو،البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره،۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰</ref> <ref>ابنندیم، الفهرست، ص ۲۰۲</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==شهرت ابو منصور به کسف== | ==شهرت ابو منصور به کسف== | ||
نقل شده است | نقل شده است از آن جا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیة «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً… » <ref>طور/۵۲/۴۴ </ref> | ||
را مربوط به خودش مىدانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی میکرد.<ref>ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره،۱۳۲۶ق، ص 87</ref> <ref>اشعری،سعد،المقالات و الفرق،به کوشش محمدجواد مشکور،تهران،۱۳۶۱ش.ص۴7</ref>از همین روست که ابومنصور به کسف شهرت یافت.[۲۲] | را مربوط به خودش مىدانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی میکرد.<ref>ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره،۱۳۲۶ق، ص 87</ref> <ref>اشعری،سعد،المقالات و الفرق،به کوشش محمدجواد مشکور،تهران،۱۳۶۱ش.ص۴7</ref>از همین روست که ابومنصور به کسف شهرت یافت.[۲۲] | ||
<ref>ابن قتیبه،عبدالله، عیونالاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147</ref> | <ref>ابن قتیبه،عبدالله، عیونالاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147</ref> | ||
در برخی از منابع <ref>ابن عبدربه،احمد،العقد الفرید،به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵</ref> آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (ع) که کسف ساقط است و در سحاب (ابر) به سر می برد. <ref>ملطی محمد،التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی،۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150</ref>و اضافه کرده است | در برخی از منابع <ref>ابن عبدربه،احمد،العقد الفرید،به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵</ref> آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (ع) که کسف ساقط است و در سحاب (ابر) به سر می برد. <ref>ملطی محمد،التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی،۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150</ref>و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش به دنیا رجعت خواهند کرد. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
'''امامت و پیامبری''' | '''امامت و پیامبری''' | ||
ابومنصور مطابق با افکار غلو آمیزش خود را از منسوبین امام باقر علیهالسلام مىدانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبری جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است. <ref>شهرستانی محمد،الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره،۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158</ref> و نیز مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است.<ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷</ref> | |||
با این حال به نقل برخی از منابع <ref>ابن جوزی،عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸</ref> | با این حال به نقل برخی از منابع <ref>ابن جوزی،عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸</ref> | ||
ابو منصور مدعی مهدویت امام باقر علیهالسلام بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی میکرد. | ابو منصور مدعی مهدویت امام باقر علیهالسلام بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی میکرد. | ||
همچنین میگفت که امام علی ع، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)امام علی بن حسین(ع) و امام امام باقر (ع) و در ادامه خود وی | همچنین میگفت که امام علی ع، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)امام علی بن حسین(ع) و امام امام باقر (ع) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیدهاند. او خود را همچون ابراهیم، خلیل الله میدانست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref> <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 46</ref> | ||
و گمان میکرد که جبرئیل بر وی نازل میشود و منزلت وی نزد رسول (ص) چون منزلت یوشع بن نون نزد موسی (ع) است. <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> از دیگر اعتقادات وی این بود که میگفت سلسله رسولان الهی خاتمه | و گمان میکرد که جبرئیل بر وی نازل میشود و منزلت وی نزد رسول (ص) چون منزلت یوشع بن نون نزد موسی (ع) است. <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> از دیگر اعتقادات وی این بود که میگفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمییابد. | ||
<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت،۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.ص9</ref> | <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت،۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.ص9</ref> | ||
و نیز مدعی بود که پس از خودش امر رسالت در 6 تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است.<ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> | و نیز مدعی بود که پس از خودش امر رسالت در 6 تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است.<ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
'''بهشت و دوزخ''' | '''بهشت و دوزخ''' | ||
ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی | ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه میرسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، چون به بهشت کمال رسیده است، پس تمام تکالیف از او ساقط میشود. <ref>شهرستانی،محمد،الملل و النحل،به کوشش محمد بن فتح الله بدران،قاهره،۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹</ref> | ||
'''حلال کردن محرمات''' | '''حلال کردن محرمات''' | ||
سعد بن عبدالله اشعری گزارش کرده است <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> که ابومنصور برای پیروانش همه | سعد بن عبدالله اشعری گزارش کرده است <ref>اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47</ref> که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را از آنان ساقط کرده است. همان طور که ابوالحسن اشعری اشعری،<ref>ابوالحسن،مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص 10</ref> از آنها نقل کرده که از دیدگاه ابومنصور، همه محرمات اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است. | ||
'''تشبیه خدا''' | '''تشبیه خدا''' | ||
ابومنصور مدعی بود که خداوند | ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان. | ||
<ref>ابوالمعالی محمد، بیانالادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56</ref>این عقیده ثابت میکند | <ref>ابوالمعالی محمد، بیانالادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56</ref>این عقیده ثابت میکند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیه گرا بوده است. | ||
'''سختگیری بر مخالفان''' | '''سختگیری بر مخالفان''' | ||
ابومنصور بر مخالفانش سخت | ابومنصور بر مخالفانش سخت میگرفت.از احمد بن حنبل نقل میکنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است. <ref>ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره،۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م،ج۱ص۳۳</ref> | ||
== | ==سرانجام ابو منصور== | ||
با توجه به آن چه درباره ابومنصور بیان شد، میتوان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال | با توجه به آن چه درباره ابومنصور بیان شد، میتوان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال میکردهاند. از این رو، به گزارش منابع گروهی از منصوریه از قبیله بنیکنده در کوفه خروج کردند و یوسف بن عمر ثقفی، والی کوفه، ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت. <ref>https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D8%AC%D9%84%DB%8C</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
[[رده: | [[رده: فرق و مذاهب]] | ||
نسخهٔ ۱۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۷
خنّاقیه از فرق «غلاة» شیعه و پیرو ابومنصور عجلى کوفى بودند.
شرح حال موسس
اَبومَنْصورِ عِجْلی، ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به منصوریه شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدین جهت از سوی عمال حکومت اموی کشته شد. بعضی او را با عنوان منصور بن سعید یاد کردهاند. [۱] برخی [۲] گفتهاند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالی که در منابع دیگر او را ابو منصور عجلی خواندهاند.[۳] با توجه به این گزارشها ثابت میشود که ابومنصور از موالی نبوده، بلکه عرب بادیه نشین و ساکن کوفه بوده است و از سواد خواندن و نوشتن بهرهای نداشته است.[۴]
وجه تسمیه
به گزارش برخی از منابع [۵]ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کردهاند [۶] اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، ابومنصور بود. وی اصحابش را به کشتن غافلگیرانه مخالفان فرا میخواند. [۷] [۸]اینگونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصل بن عطا به غالیان نسبت داده شده، در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانستهاند. [۹] [۱۰] جاحظ عمرو،البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره،۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. وی قتل مخالفانش را جهاد خفی میدانست. [۱۱] [۱۲]
شهرت ابو منصور به کسف
نقل شده است از آن جا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیة «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً… » [۱۳] را مربوط به خودش مىدانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی میکرد.[۱۴] [۱۵]از همین روست که ابومنصور به کسف شهرت یافت.[۲۲] [۱۶] در برخی از منابع [۱۷] آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (ع) که کسف ساقط است و در سحاب (ابر) به سر می برد. [۱۸]و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش به دنیا رجعت خواهند کرد.
اعتقادات
امامت و پیامبری
ابومنصور مطابق با افکار غلو آمیزش خود را از منسوبین امام باقر علیهالسلام مىدانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبری جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است. [۱۹] و نیز مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است.[۲۰] با این حال به نقل برخی از منابع [۲۱] ابو منصور مدعی مهدویت امام باقر علیهالسلام بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی میکرد. همچنین میگفت که امام علی ع، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)امام علی بن حسین(ع) و امام امام باقر (ع) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیدهاند. او خود را همچون ابراهیم، خلیل الله میدانست. [۲۲] [۲۳] و گمان میکرد که جبرئیل بر وی نازل میشود و منزلت وی نزد رسول (ص) چون منزلت یوشع بن نون نزد موسی (ع) است. [۲۴] از دیگر اعتقادات وی این بود که میگفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمییابد. [۲۵] و نیز مدعی بود که پس از خودش امر رسالت در 6 تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است.[۲۶]
بهشت و دوزخ
ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه میرسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، چون به بهشت کمال رسیده است، پس تمام تکالیف از او ساقط میشود. [۲۷]
حلال کردن محرمات
سعد بن عبدالله اشعری گزارش کرده است [۲۸] که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را از آنان ساقط کرده است. همان طور که ابوالحسن اشعری اشعری،[۲۹] از آنها نقل کرده که از دیدگاه ابومنصور، همه محرمات اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است.
تشبیه خدا
ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان. [۳۰]این عقیده ثابت میکند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیه گرا بوده است.
سختگیری بر مخالفان
ابومنصور بر مخالفانش سخت میگرفت.از احمد بن حنبل نقل میکنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است. [۳۱]
سرانجام ابو منصور
با توجه به آن چه درباره ابومنصور بیان شد، میتوان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال میکردهاند. از این رو، به گزارش منابع گروهی از منصوریه از قبیله بنیکنده در کوفه خروج کردند و یوسف بن عمر ثقفی، والی کوفه، ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت. [۳۲]
پانویس
- ↑ قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ شمسی، ص 46
- ↑ بغدادی عبدالقاهر،الفرق بین الفرق، به کوشش عزت عطار حسینی ،قاهره،۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م، ص 149
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص۴۶
- ↑ جاحظ عمرو،الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره،۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷
- ↑ ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت،۱۹۷۱م، ص 40
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ جاحظ عمرو،البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره،۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰
- ↑ ابنندیم، الفهرست، ص ۲۰۲
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ طور/۵۲/۴۴
- ↑ ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره،۱۳۲۶ق، ص 87
- ↑ اشعری،سعد،المقالات و الفرق،به کوشش محمدجواد مشکور،تهران،۱۳۶۱ش.ص۴7
- ↑ ابن قتیبه،عبدالله، عیونالاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147
- ↑ ابن عبدربه،احمد،العقد الفرید،به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵
- ↑ ملطی محمد،التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی،۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150
- ↑ شهرستانی محمد،الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره،۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷
- ↑ ابن جوزی،عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 46
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت،۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.ص9
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ شهرستانی،محمد،الملل و النحل،به کوشش محمد بن فتح الله بدران،قاهره،۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹
- ↑ اشعری سعد،المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران،۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ ابوالحسن،مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص 10
- ↑ ابوالمعالی محمد، بیانالادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56
- ↑ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره،۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م،ج۱ص۳۳
- ↑ https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D8%AC%D9%84%DB%8C