سلمانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سلمانیه‏''' پیروان گزافه‏ گوى [[سلمان فارسى]] نخستین ایرانى که به اسلام مشرف شد؛ هستند.  
'''سلمانیه‏''' پیروان گزافه‏‌گوی [[سلمان فارسى|سلمان فارسی]] نخستین ایرانی که به اسلام مشرف شد؛ هستند.  


==شرح حال سلمان==
==شرح حال سلمان==
سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار مى ‏رفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وى اختلاف کرده ‏اند بعضى او را از پارس و بسیارى از جى اصفهان دانسته‏ اند. سلمان فارسى و صهیب رومى (یونانى) و بلال حبشى از مسلمانان غیر عربى هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کرده‏اند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمى‏ترین سیره نویس اسلام است، وى پسر دهقانى از مردم قریه جى اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستى معلوم نیست و پیش از او کسى از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر می‌رسد که سلمان پارسى پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامى نژاد نصرانى که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردى درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامى زبان، او را به سریانى (شلمانا) یعنى مردى کامل و درستکار و متقى خوانده‏ اند.با این که سلمان از موالى بوده ولى در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهره‏مند مى‏شد و مستمرى او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانى دین زرتشتى را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبى به شام رفت و در شهرهاى موصل ، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتاب هایى از رومیان و یهودان خواند.
سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وی اختلاف کرده‌‏اند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانسته‏‌اند. سلمان فارسی و صهیب رومی (یونانی) و بلال حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کرده‏اند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمی‏ترین سیره نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر می‌رسد که سلمان پارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی نژاد نصرانی که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامی زبان، او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درستکار و متقی خوانده‏‌اند. با این‌که سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهره‏‌مند می‏شد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل‌، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتاب‌هایی از رومیان و یهودان خواند.
بعضى ها نوشته‏ اند که اصل وى از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوى دینى درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهاى شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحراى عربستان افتاد و به «وادى القرى» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادى به جستجوى آن پیامبر رفت و مدتى در میان قبیله بنى کلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگى گرفته و فروختند و مردى یهودى به نام عثمان بن اشهل از بنى قریظه وى را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانى تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجرى در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یارى دیگر صحابه، او را از آن یهودى باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایى که براى بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحى از او در دست نیست. همینقدر مى ‏دانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص‏ در لشکر عرب خدمت مى‏کرد و تیسفون بدون خون ریزى بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وى از طرف عمر خلیفه ثانى به فرمانروایى آن شهر قدیمى تاریخى منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکى طاق کسرى به خاک سپرده شد، مرگ وى در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجرى قمری اتفاق افتاد.
بعضی‌ها نوشته‏‌اند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوی دینی درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی القری» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنی‌کلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان بن اشهل از بنی‌قریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانی تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحی از او در دست نیست. همینقدر می‌‏دانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص‏ در لشکر عرب خدمت می‏کرد و تیسفون بدون خون ریزی بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد، مرگ وی در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجری قمری اتفاق افتاد.
آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانى (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجرى 1904 میلادی نوسازى شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمرى و عطاى دولتى خویش بهره‏ مند نمى ‏شد و آن را به درویشان و تنگ دستان مى‏ داد و از خوص یعنى برگ خرما جامه‏ اى بر تن داشت و با نان جو سد جوع مى ‏کرد.
آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانی (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمری و عطای دولتی خویش بهره‏ مند نمی‌شد و آن را به درویشان و تنگ دستان می‏‌داد و از خوص یعنی برگ خرما جامه‏‌ای بر تن داشت و با نان جو سد جوع می‌‏کرد.
بخارى و مسلم در صحاح خود شصت حدیث را از او روایت کرده ‏اند. ابن بابویه قمىّ نیز کتابى به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است.
بخاری و مسلم در صحاح خود شصت حدیث را از او روایت کرده‌‏اند. ابن‌بابویه قمیّ نیز کتابی به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است.
کشّى مى ‏نویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت بر ایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (ص) خود را به دوستى با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را مى ‏دانست و پیامبر صلوات الله علیه به او فرمود که على ‌علیه‌السلام را امیرالمؤمنین بداند.
کشّی می‌‏نویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت بر ایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (ص) خود را به دوستی با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را می‌‏دانست و پیامبر صلوات الله علیه به او فرمود که علی ‌علیه‌السلام را امیرالمؤمنین بداند.
 
==مشاوره در جنگ احزاب==
معروف است که  سلمان در جنگ احزاب که نام پارسى آن کندک است، مسلمانان را به حفر گودالى در مقابل کفار مکّه تشویق کرد. از این جهت آن جنگ مشهور به خندق شد. بعضى از خاورشناسان مانند هورویتز مى ‏نویسد که خبر حفر خندق به اشاره سلمان فارسى در منابع قدیمى ‏تر ذکر نشده است. بنا براین، ممکن است این خبر توسط مسلمانان ایرانى جعل شده و سیف بن عمرو آن را نقل کرده باشد.
 
==در نگاه پیامبر و اهل بیت==
سلمان آن قدر مورد محبت رسول خدا (ص) قرار گرفت که فرمود: «السلمان منّا اهل البیت» و آن حضرت او را از اهل بیت خود شمرد.
حضرت امام محمد باقر (ع) در تأیید این خبر فرموده است: «سلمان امرؤ منى‏ و الینا اهل البیت و من لکم بمثل لقمان حکیم و کان بحر لا ینزف و لا یدرک ما عنده العلم الاول و العلم الآخر و الجنة تشتاق الیه کل یوم خمس مرات.» یعنى سلمان مردى از ما و اهل بیت ما بود و در میان شما مانند لقمان حکیم بود و او دریایى بود که هیچ‏گاه خشک نمى ‏شود و آن چه را که دارد ادراک نمى ‏گردد. او علم اول و آخر را مى ‏دانست و بهشت هر روز پنج بار مشتاق اوست.


==فرقه‌های منسوب به سلمان==
==فرقه‌های منسوب به سلمان==
از آغاز قرن دوم هجرى قمری، نزدیکى سلمان به خاندان پیغمبر و ایرانى بودن او بسیارى از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمى‏ ترین فرقه‌اى بودند که به سلمان فارسى ارادت مى ‏ورزیدند و حتی بعضى از ساده ‏لوحان عرب گمان مى‏ کردند که حضرت محمد (ص) اخبارى را که در قرآن آمده از او یاد مى ‏گیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخى از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانى است براى رسالت خدایى سلمان. امّا بنا بر اعتقاد امامیه معتدل، سلمان نخستین شخص از سه حوارى پیامبر (ص) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (ص) نیز نزد على (ع) همین مقام را داشت و پیامبر (ص) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستى خود را با على (ع) اظهار کند.
از آغاز قرن دوم هجری قمری، نزدیکی سلمان به خاندان پیغمبر و ایرانی بودن او بسیاری از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمی‏‌ترین فرقه‌ای بودند که به سلمان فارسی ارادت می‌‏ورزیدند و حتی بعضی از ساده‌‏لوحان عرب گمان می‏‌کردند که حضرت محمد (ص) اخباری را که در قرآن آمده از او یاد می‌‏گیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخی از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانی است برای رسالت خدایی سلمان. امّا بنا بر اعتقاد امامیه معتدل، سلمان نخستین شخص از سه حواری پیامبر (ص) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (ص) نیز نزد علی (ع) همین مقام را داشت و پیامبر (ص) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستی خود را با علی (ع) اظهار کند.


==سینیه، عینیه و میمیه همان سلمانیه==
==سینیه، عینیه و میمیه همان سلمانیه==
بعضى از فرق سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» مى‏ نامیدند و مى ‏گفتند: سلمان یعنى سین بالاتر از امام است و حتى تا مرتبه الوهیت بالا مى‏رود و نیز سلمان را در تثلیث محمد (ص) و على (ع) و سلمان داخل مى ‏کردند. از على (ع) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» مى‏ نمودند، گاهى خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» مى ‏خواندند که هر سه آن ها تجلى خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة بن سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.
بعضی از فرق سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» می‏‌نامیدند و می‌‏گفتند: سلمان یعنی سین بالاتر از امام است و حتی تا مرتبه الوهیت بالا می‏‌رود و نیز سلمان را در تثلیث محمد (ص) و علی (ع) و سلمان داخل می‌‏کردند. از علی (ع) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» می‏‌نمودند، گاهی خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» می‌‏خواندند که هر سه آنها تجلی خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة بن سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.


==اعتقاد به نبوت سلمان==
==اعتقاد به نبوت سلمان==
ابو حاتم رازى مى‏ نویسد که سلمانیه کسانى بودند که قایل به نبوت سلمان فارسى‏ اند و گروهى به خدایى او اعتقاد دارند و معتقدند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 درباره سلمان است یعنی اى پیامبر (ص) از کسى که پیش از تو فرستادیم یعنی سلمان سؤال کن.
ابو‌حاتم رازی می‏‌نویسد که سلمانیه کسانی بودند که قایل به نبوت سلمان فارسی‏‌اند و گروهی به خدایی او اعتقاد دارند و معتقدند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 درباره سلمان است یعنی ای پیامبر (ص) از کسی که پیش از تو فرستادیم یعنی سلمان سؤال کن.


==نفر ششم آل عبا==
==نفر ششم آل عبا==
بنا به قول کشّى، بشّار شعیرى سلمان را در زمره پنج تن آورده است و عدد آنان را به شش تن رسانیده که عبارت است از:
بنا به قول کشّی، بشّار شعیری سلمان را در زمره پنج تن آورده است و عدد آنان را به شش تن رسانیده که عبارت است از:
محمد (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و سلمان. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم،  ص 230</ref> <ref>ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.</ref>
محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و سلمان. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم،  ص 230</ref> <ref>ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.</ref>
<ref>اصفهانی ابی نعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر،  سال 1950 میلادی،  ج 1، ص 13</ref><ref>اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور،  چاپ تهران،  سال 1963 میلادی،  ص 52- 57- 59- 61.</ref> <ref>بدوی عبدالرحمن، شخصیات قلقه فى الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.</ref> <ref>فهرست رجال کشّى، ص 133.</ref>
<ref>اصفهانی ابی نعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر،  سال 1950 میلادی،  ج 1، ص 13</ref><ref>اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور،  چاپ تهران،  سال 1963 میلادی،  ص 52- 57- 59- 61.</ref> <ref>بدوی عبدالرحمن، شخصیات قلقه فى الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.</ref> <ref>فهرست رجال کشّى، ص 133.</ref>


خط ۳۲: خط ۲۵:


[[رده: فرق و مذاهب]]
[[رده: فرق و مذاهب]]
<references />
<references />

نسخهٔ ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۱

سلمانیه‏ پیروان گزافه‏‌گوی سلمان فارسی نخستین ایرانی که به اسلام مشرف شد؛ هستند.

شرح حال سلمان

سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وی اختلاف کرده‌‏اند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانسته‏‌اند. سلمان فارسی و صهیب رومی (یونانی) و بلال حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کرده‏اند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمی‏ترین سیره نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر می‌رسد که سلمان پارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی نژاد نصرانی که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامی زبان، او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درستکار و متقی خوانده‏‌اند. با این‌که سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهره‏‌مند می‏شد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل‌، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتاب‌هایی از رومیان و یهودان خواند. بعضی‌ها نوشته‏‌اند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوی دینی درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی القری» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنی‌کلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان بن اشهل از بنی‌قریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانی تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحی از او در دست نیست. همینقدر می‌‏دانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص‏ در لشکر عرب خدمت می‏کرد و تیسفون بدون خون ریزی بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد، مرگ وی در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجری قمری اتفاق افتاد. آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانی (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمری و عطای دولتی خویش بهره‏ مند نمی‌شد و آن را به درویشان و تنگ دستان می‏‌داد و از خوص یعنی برگ خرما جامه‏‌ای بر تن داشت و با نان جو سد جوع می‌‏کرد. بخاری و مسلم در صحاح خود شصت حدیث را از او روایت کرده‌‏اند. ابن‌بابویه قمیّ نیز کتابی به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است. کشّی می‌‏نویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت بر ایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (ص) خود را به دوستی با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را می‌‏دانست و پیامبر صلوات الله علیه به او فرمود که علی ‌علیه‌السلام را امیرالمؤمنین بداند.

فرقه‌های منسوب به سلمان

از آغاز قرن دوم هجری قمری، نزدیکی سلمان به خاندان پیغمبر و ایرانی بودن او بسیاری از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمی‏‌ترین فرقه‌ای بودند که به سلمان فارسی ارادت می‌‏ورزیدند و حتی بعضی از ساده‌‏لوحان عرب گمان می‏‌کردند که حضرت محمد (ص) اخباری را که در قرآن آمده از او یاد می‌‏گیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخی از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانی است برای رسالت خدایی سلمان. امّا بنا بر اعتقاد امامیه معتدل، سلمان نخستین شخص از سه حواری پیامبر (ص) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (ص) نیز نزد علی (ع) همین مقام را داشت و پیامبر (ص) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستی خود را با علی (ع) اظهار کند.

سینیه، عینیه و میمیه همان سلمانیه

بعضی از فرق سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» می‏‌نامیدند و می‌‏گفتند: سلمان یعنی سین بالاتر از امام است و حتی تا مرتبه الوهیت بالا می‏‌رود و نیز سلمان را در تثلیث محمد (ص) و علی (ع) و سلمان داخل می‌‏کردند. از علی (ع) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» می‏‌نمودند، گاهی خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» می‌‏خواندند که هر سه آنها تجلی خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة بن سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.

اعتقاد به نبوت سلمان

ابو‌حاتم رازی می‏‌نویسد که سلمانیه کسانی بودند که قایل به نبوت سلمان فارسی‏‌اند و گروهی به خدایی او اعتقاد دارند و معتقدند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 درباره سلمان است یعنی ای پیامبر (ص) از کسی که پیش از تو فرستادیم یعنی سلمان سؤال کن.

نفر ششم آل عبا

بنا به قول کشّی، بشّار شعیری سلمان را در زمره پنج تن آورده است و عدد آنان را به شش تن رسانیده که عبارت است از: محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و سلمان. [۱] [۲] [۳] [۴][۵] [۶] [۷]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 230
  2. ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.
  3. اصفهانی ابی نعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.
  4. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر، سال 1950 میلادی، ج 1، ص 13
  5. اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 52- 57- 59- 61.
  6. بدوی عبدالرحمن، شخصیات قلقه فى الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.
  7. فهرست رجال کشّى، ص 133.