سلمانیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سلمانیه''' | '''سلمانیه''' گزافهگویانی هستند که ادعای پیروی [[سلمان فارسى|سلمان فارسی]] صحابی عالیقدر پیامبر ص و نخستین ایرانی که به اسلام مشرف شد؛ را دارند. | ||
==شرح حال سلمان== | ==شرح حال سلمان== | ||
سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وی اختلاف کردهاند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانستهاند. سلمان فارسی و صهیب رومی (یونانی) و بلال حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کردهاند، به قول محمد بن اسحاق که | سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وی اختلاف کردهاند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانستهاند. سلمان فارسی و صهیب رومی (یونانی) و بلال حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کردهاند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمیترین سیره نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر میرسد که سلمان پارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی نژاد نصرانی که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامی زبان، او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درستکار و متقی خواندهاند. با اینکه سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهرهمند میشد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتابهایی از رومیان و یهودان خواند. | ||
بعضیها نوشتهاند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوی دینی درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی القری» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنیکلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان بن اشهل از بنیقریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانی تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحی از او در دست نیست. همینقدر میدانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص در لشکر عرب خدمت میکرد و تیسفون بدون خون ریزی بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد، مرگ وی در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجری قمری اتفاق افتاد. | بعضیها نوشتهاند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوی دینی درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی القری» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنیکلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان بن اشهل از بنیقریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانی تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحی از او در دست نیست. همینقدر میدانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص در لشکر عرب خدمت میکرد و تیسفون بدون خون ریزی بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد، مرگ وی در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجری قمری اتفاق افتاد. | ||
آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانی (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمری و عطای دولتی خویش بهره مند نمیشد و آن را به درویشان و تنگ دستان میداد و از خوص یعنی برگ خرما جامهای بر تن داشت و با نان جو سد جوع میکرد. | آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانی (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمری و عطای دولتی خویش بهره مند نمیشد و آن را به درویشان و تنگ دستان میداد و از خوص یعنی برگ خرما جامهای بر تن داشت و با نان جو سد جوع میکرد. |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۵
سلمانیه گزافهگویانی هستند که ادعای پیروی سلمان فارسی صحابی عالیقدر پیامبر ص و نخستین ایرانی که به اسلام مشرف شد؛ را دارند.
شرح حال سلمان
سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وی اختلاف کردهاند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانستهاند. سلمان فارسی و صهیب رومی (یونانی) و بلال حبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کردهاند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمیترین سیره نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر میرسد که سلمان پارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی نژاد نصرانی که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامی زبان، او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درستکار و متقی خواندهاند. با اینکه سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهرهمند میشد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتابهایی از رومیان و یهودان خواند. بعضیها نوشتهاند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوی دینی درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادی القری» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنیکلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمان بن اشهل از بنیقریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانی تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحی از او در دست نیست. همینقدر میدانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص در لشکر عرب خدمت میکرد و تیسفون بدون خون ریزی بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفه ثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکی طاق کسری به خاک سپرده شد، مرگ وی در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجری قمری اتفاق افتاد. آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانی (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمری و عطای دولتی خویش بهره مند نمیشد و آن را به درویشان و تنگ دستان میداد و از خوص یعنی برگ خرما جامهای بر تن داشت و با نان جو سد جوع میکرد. بخاری و مسلم در صحاح خود شصت حدیث را از او روایت کردهاند. ابنبابویه قمیّ نیز کتابی به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است. کشّی مینویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت بر ایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (ص) خود را به دوستی با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را میدانست و پیامبر صلوات الله علیه به او فرمود که علی علیهالسلام را امیرالمؤمنین بداند.
فرقههای منسوب به سلمان
از آغاز قرن دوم هجری قمری، نزدیکی سلمان به خاندان پیغمبر و ایرانی بودن او بسیاری از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمیترین فرقهای بودند که به سلمان فارسی ارادت میورزیدند و حتی بعضی از سادهلوحان عرب گمان میکردند که حضرت محمد (ص) اخباری را که در قرآن آمده از او یاد میگیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخی از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانی است برای رسالت خدایی سلمان. امّا بنا بر اعتقاد امامیه معتدل، سلمان نخستین شخص از سه حواری پیامبر (ص) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (ص) نیز نزد علی (ع) همین مقام را داشت و پیامبر (ص) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستی خود را با علی (ع) اظهار کند.
سینیه، عینیه و میمیه همان سلمانیه
بعضی از فرق سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» مینامیدند و میگفتند: سلمان یعنی سین بالاتر از امام است و حتی تا مرتبه الوهیت بالا میرود و نیز سلمان را در تثلیث محمد (ص) و علی (ع) و سلمان داخل میکردند. از علی (ع) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» مینمودند، گاهی خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» میخواندند که هر سه آنها تجلی خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة بن سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.
اعتقاد به نبوت سلمان
ابوحاتم رازی مینویسد که سلمانیه کسانی بودند که قایل به نبوت سلمان فارسیاند و گروهی به خدایی او اعتقاد دارند و معتقدند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 درباره سلمان است یعنی ای پیامبر (ص) از کسی که پیش از تو فرستادیم یعنی سلمان سؤال کن.
نفر ششم آل عبا
بنا به قول کشّی، بشّار شعیری سلمان را در زمره پنج تن آورده است و عدد آنان را به شش تن رسانیده که عبارت است از: محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و سلمان. [۱] [۲] [۳] [۴][۵] [۶] [۷]
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 230
- ↑ ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.
- ↑ اصفهانی ابی نعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر، سال 1950 میلادی، ج 1، ص 13
- ↑ اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 52- 57- 59- 61.
- ↑ بدوی عبدالرحمن، شخصیات قلقه فى الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.
- ↑ فهرست رجال کشّى، ص 133.