آرماگدون و مسیحیت صهیونیستی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>
<noinclude>
</div>
<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:Jeld20.jpg‏|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب شماره بیستم]]
[[پرونده:Jeld20.jpg‏|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب شماره بیستم]]
خط ۴۷: خط ۳۵:


=مقدمه=
=مقدمه=
آن‌گونه که از تاریخ پیدا است باور به ظهور منجی و برپایی عدل و داد و بنیان نهادن حکومتی بر پایه عدالت سابقه‌ای بس دراز دارد و بلکه می‌توان گفت از وقتی که بشر پا به این گیتی نهاده در انتظار دوران ظهور به سر برده است و این اعتقاد و انتظار در میان مظلومان و آسمان‌باوران بیشتر از دیگران نشو و نما یافته است. در کتاب‌های آسمانی ادیان گوناگون سخن از موعود امم، آخرالزمان، عصر ظهور و ویژگی‌های آنها فراوان به میان آمده است؛ چنآنکه در تورات با عنوان اوقیدمو و فیذموا، در نزد مجوس با عنوان ایزدشناس و ایزدنشان و کیقباد دوم و سوشیانت، در کتاب شاکمونی با عنوان ایستاده، در کتاب ایستاع با عنوان بندۀ یزدان، در کتاب برزین با عنوان پرویز، در صحف ابراهیم با عنوان حاشر، در کتاب کندر با عنوان خجسته، در کتاب خسرو مجوس با عنوان خسرو، در کتاب ماریاقین با عنوان زندافریس، در کتاب زمزم زردشت با عنوان سروش ایزد، در کتاب ارماتش با عنوان شماتیل، در کتاب کندرال با عنوان صمصام‌الاکبر، در کتاب فرنگان با عنوان فیروز، در کتاب اشعیای نبی با عنوان فرخنده، در کتاب بختا با عنوان کوکمأ، در کتاب هزارنامۀ هند با عنوان لندیطارا، در تورات عبریه با عنوان ماشع، در انجیل با عنوان مهمید‌الاخر، در کتاب فرنگیان با عنوان مسیح‌الزمان، در کتاب آژی با عنوان میزان‌الحق و... از موعود امم یاد شده است (ر.ک: طبرسی نوری، 1377 ش، ص 55 ـ 95). و اخباری نیز در آنها دربارۀ عصر ظهور و دولت منجی و احیاناً اتفاق‌ها و حادثه‌هایی که در آن دوران به وقوع می‌پیوندد ذکر شده است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی درباره آیندۀ جوامع انسانی و حکومت مبتنی بر عدل و توحید و استخلاف انسان در زمین و حاکمیت مستضعفان و وراثت صالحان و پیروزی حق بر باطل و نابودی آن وجود دارد که برخی مفسران آنها را به ظهور مهدی صاحب‌الزمان (عج)، که به باور مسلمانان هم‌نام و هم‌کنیۀ رسول مکرّم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و از نسل آن حضرت است، مربوط می‌دانند. (برای نمونه ر.ک: طباطبایی، بی‌تا، ج 14، ص 330 و سید قطب، ج 5، ص 3001 و 3002 به ترتیب در ذیل آیات 105 از سورۀ انبیاء و 171 ـ 172 از سورۀ صافات). انتظار، اندیشه‌ای با کارکرد دوسویه است؛ یعنی در گذر تاریخ گاهی مایۀ عزت و عظمت ملت‌ها شده و گاه نیز به دلیل‌ ساده‌لوحی و بلاهت عده‌ای، مورث ذلت و خفت گشته است. اندیشۀ انتظار اگر آن‌گونه که بایسته و شایسته است تبیین نگردد، دست‌مایۀ استعمار و استحمار ملت‌ها می‌شود. حکومت‌های حیله‌گر تاریخ، به‌ویژه آن دسته که رنگ حکومت دینی به خود داده‌اند یا سردمدارانشان به نحله دینی خاصی باور دارند و در عین حال شیفته و فریفتۀ قدرت‌اند و تا توانسته‌اند از این اندیشه سود جسته‌اند. صبر در برابر سختی‌های تحمیلی، ظلم‌پذیری و در برابر جنایت‌های دولت‌مردان جنایت‌پیشه در انتظار نجات‌دهنده‌ای آسمانی نشستن، مایه سعادت ظالمان و شقاوت مظلومان بوده و هست. <br>
آن‌گونه که از تاریخ پیدا است باور به ظهور منجی و برپایی عدل و داد و بنیان نهادن حکومتی بر پایه عدالت سابقه‌ای بس دراز دارد و بلکه می‌توان گفت از وقتی که بشر پا به این گیتی نهاده در انتظار دوران ظهور به سر برده است و این اعتقاد و انتظار در میان مظلومان و آسمان‌باوران بیشتر از دیگران نشو و نما یافته است. در کتاب‌های آسمانی ادیان گوناگون سخن از موعود امم، آخرالزمان، عصر ظهور و ویژگی‌های آنها فراوان به میان آمده است؛ چنآنکه در تورات با عنوان اوقیدمو و فیذموا، در نزد مجوس با عنوان ایزدشناس و ایزدنشان و کیقباد دوم و سوشیانت، در کتاب شاکمونی با عنوان ایستاده، در کتاب ایستاع با عنوان بندۀ یزدان، در کتاب برزین با عنوان پرویز، در صحف ابراهیم با عنوان حاشر، در کتاب کندر با عنوان خجسته، در کتاب خسرو مجوس با عنوان خسرو، در کتاب ماریاقین با عنوان زندافریس، در کتاب زمزم زردشت با عنوان سروش ایزد، در کتاب ارماتش با عنوان شماتیل، در کتاب کندرال با عنوان صمصام‌الاکبر، در کتاب فرنگان با عنوان فیروز، در کتاب اشعیای نبی با عنوان فرخنده، در کتاب بختا با عنوان کوکمأ، در کتاب هزارنامۀ هند با عنوان لندیطارا، در تورات عبریه با عنوان ماشع، در انجیل با عنوان مهمید‌الاخر، در کتاب فرنگیان با عنوان مسیح‌الزمان، در کتاب آژی با عنوان میزان‌الحق و... از موعود امم یاد شده است (ر.ک: طبرسی نوری، 1377 ش، ص 55 ـ 95). و اخباری نیز در آنها دربارۀ عصر ظهور و دولت منجی و احیاناً اتفاق‌ها و حادثه‌هایی که در آن دوران به وقوع می‌پیوندد ذکر شده است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی درباره آیندۀ جوامع انسانی و حکومت مبتنی بر عدل و توحید و استخلاف انسان در زمین و حاکمیت مستضعفان و وراثت صالحان و پیروزی حق بر باطل و نابودی آن وجود دارد که برخی مفسران آنها را به ظهور مهدی صاحب‌الزمان (عج)، که به باور مسلمانان هم‌نام و هم‌کنیۀ رسول مکرّم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و از نسل آن حضرت است، مربوط می‌دانند. (برای نمونه ر.ک: طباطبایی، بی‌تا، ج 14، ص 330 و سید قطب، ج 5، ص 3001 و 3002 به ترتیب در ذیل آیات 105 از سورۀ انبیاء و 171 ـ 172 از سورۀ صافات). انتظار، اندیشه‌ای با کارکرد دوسویه است؛ یعنی در گذر تاریخ گاهی مایۀ عزت و عظمت ملت‌ها شده و گاه نیز به دلیل‌ ساده‌لوحی و بلاهت عده‌ای، مورث ذلت و خفت گشته است. اندیشۀ انتظار اگر آن‌گونه که بایسته و شایسته است تبیین نگردد، دست‌مایۀ استعمار و استحمار ملت‌ها می‌شود. حکومت‌های حیله‌گر تاریخ، به‌ویژه آن دسته که رنگ حکومت دینی به خود داده‌اند یا سردمدارانشان به نحله دینی خاصی باور دارند و در عین حال شیفته و فریفتۀ قدرت‌اند و تا توانسته‌اند از این اندیشه سود جسته‌اند. صبر در برابر سختی‌های تحمیلی، ظلم‌پذیری و در برابر جنایت‌های دولت‌مردان جنایت‌پیشه در انتظار نجات‌دهنده‌ای آسمانی نشستن، مایه سعادت ظالمان و شقاوت مظلومان بوده و هست. <br>
دولت حاکم بر ایالات متحده نیز از سنخ همین دولت‌ها است. حاکمیت مسیحیان صهیونیست در آمریکا و ترویج افکار شوم آخرالزمانی خود، که در رأس این افکار جنگ بزرگ آرماگدونArmageddon)) قرار دارد، این کشور را به بدترین وضعی در مسیر نابودی خود و همه جهانیان، به‌ویژه مسلمانان، قرار داده است. <br>
دولت حاکم بر ایالات متحده نیز از سنخ همین دولت‌ها است. حاکمیت مسیحیان صهیونیست در آمریکا و ترویج افکار شوم آخرالزمانی خود، که در رأس این افکار جنگ بزرگ آرماگدونArmageddon)) قرار دارد، این کشور را به بدترین وضعی در مسیر نابودی خود و همه جهانیان، به‌ویژه مسلمانان، قرار داده است. <br>
مسیحیت صهیونیستی جریانی برخاسته از پروتستانتیسم و بازگشت به عبرانی‌گری است که بر خلاف باور تاریخی مسیحیان با یهود سر ستیز ندارد و بلکه باورمندان خود را به دوستی و خدمت‌گزاری یهودیان وامی‌دارد‌. مسیحیان صهیونیست پایه‌گذاران اصلی حزب صهیونیسم و مروّجان نخستینِ «بازگشت یهود به ارض موعود» و اشغال «از نیل تا فرات»اند. این جریان، امروز مسیحیان را به ائتلاف با یهودیان و مقدمه‌سازی برای نبرد خانمان‌سوز آرماگدون و آمادگی برای ظهور مسیحای موعود و تشکیل حکومت جهانی یهود به رهبری او فرا می‌خواند. از آنجا که این جریان امروز در صحنۀ سیاست جهانی نقش مهمی دارد و در میان دولت‌مردان آمریکا رسوخ عمیق یافته است بازشناسی و شیوۀ مقابله با آن از ضروری‌ترین کارهایی است که اندیشمندان و فرهیختگان دانش و سیاست و نیز کارگزاران حکومت باید آن را برعهده گیرند. <br>
مسیحیت صهیونیستی جریانی برخاسته از پروتستانتیسم و بازگشت به عبرانی‌گری است که بر خلاف باور تاریخی مسیحیان با یهود سر ستیز ندارد و بلکه باورمندان خود را به دوستی و خدمت‌گزاری یهودیان وامی‌دارد‌. مسیحیان صهیونیست پایه‌گذاران اصلی حزب صهیونیسم و مروّجان نخستینِ «بازگشت یهود به ارض موعود» و اشغال «از نیل تا فرات»اند. این جریان، امروز مسیحیان را به ائتلاف با یهودیان و مقدمه‌سازی برای نبرد خانمان‌سوز آرماگدون و آمادگی برای ظهور مسیحای موعود و تشکیل حکومت جهانی یهود به رهبری او فرا می‌خواند. از آنجا که این جریان امروز در صحنۀ سیاست جهانی نقش مهمی دارد و در میان دولت‌مردان آمریکا رسوخ عمیق یافته است بازشناسی و شیوۀ مقابله با آن از ضروری‌ترین کارهایی است که اندیشمندان و فرهیختگان دانش و سیاست و نیز کارگزاران حکومت باید آن را برعهده گیرند. <br>
آرماگدون، که در خلال صفحه‌های این نگاشته به گستردگی پیرامون آن سخن خواهیم گفت، بر پایه باور صهیونیست‌های یهودی و مسیحی، جنگ بزرگ خانمان‌سوزی است که در آخرالزمان میان نیروهای مدافع مسیحی و نیروهای ضد مسیح در می‌گیرد و پس از به جا گذاشتن تلفاتی بی‌شمار ظهور و حاکمیت مسیح موعود را موجب می‌شود و یهودیان ـ که به خیال خود و این دسته از مسیحیان ـ امت برگزیده‌اند، تحت لوای مسیح حکومت جهانی یهود را تأسیس می‌کنند. <br>
آرماگدون، که در خلال صفحه‌های این نگاشته به گستردگی پیرامون آن سخن خواهیم گفت، بر پایه باور صهیونیست‌های یهودی و مسیحی، جنگ بزرگ خانمان‌سوزی است که در آخرالزمان میان نیروهای مدافع مسیحی و نیروهای ضد مسیح در می‌گیرد و پس از به جا گذاشتن تلفاتی بی‌شمار ظهور و حاکمیت مسیح موعود را موجب می‌شود و یهودیان ـ که به خیال خود و این دسته از مسیحیان ـ امت برگزیده‌اند، تحت لوای مسیح حکومت جهانی یهود را تأسیس می‌کنند. <br>
همان‌گونه که خواهیم گفت این باور آخرالزمانی از نظر نگارنده به هیچ روی مبنایی اصیل و عقل‌پسند ندارد و در کتاب مقدس نیز تنها در یک مورد آن هم در عهد جدید و در کتاب مکاشفات یوحنا، که به سفر رؤیا Apocalypse)) معروف است، به همراه ابهام فراوان، آمده است. در آنجا می‌خوانیم: «و‌ ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی حارمَجِّدون می‌خوانند فراهم آوردند»<ref>مکاشفۀ یوحنا، 16: 16؛ لازم به ذکر است در این مقاله در تمام مواردی که از عهد قدیم یا عهد جدید مطلبی نقل می‌‌شود مربوط به کتاب مقدس چاپ منقح انتشارات ایلام مطبوع سال 2002 میلادی در انگلستان می‌باشد. </ref>.  اما همین باور پوچ و خرافی در دهه‌های اخیر ابزار مناسبی برای توجیه جنایت‌ها و غارت‌های دولت آمریکا و رژیم اشغال‌گر قدس شده است. لازم به ذکر است افزون بر صهیونیست‌های حاضر در سرزمین اشغالی، پروتستان‌های آمریکا، که تعداد آنها به ده‌ها میلیون نفر می‌رسد، صهیونیست ـ مسیحیانی‌اند که بسیاری از آنان در باور به اندیشه‌های صهیونیستی از یهودیان صهیونیست نیز تندروترند؛ آن‌چنان که پیش از تأسیس حزب صهیونیسم در کنگرۀ بازل سوئیس در سال 1897 م این پروتستان‌های مسیحی افکار صهیونیستی را تحت تأثیر عبرانی‌گری و بازگشت به عهد عتیق، که مارتین لوتر (Martin Luther) بنیان‌گذار آن بود، در سر می‌پروراندند؛ چنآنکه یکی از محققان می‌نویسد: «بلاکستون (William Eugene Black Stone) ـ به عنوان یک پروتستان آمریکایی ـ سال‌ها قبل از تئودور هرتزل (Theodor Hertzel) ـ به عنوان یک یهودی اروپایی ـ صهیونیزم سیاسی را مطرح می‌نماید». (صاحب خلق، 1383 ش، ص 47). <br>
همان‌گونه که خواهیم گفت این باور آخرالزمانی از نظر نگارنده به هیچ روی مبنایی اصیل و عقل‌پسند ندارد و در کتاب مقدس نیز تنها در یک مورد آن هم در عهد جدید و در کتاب مکاشفات یوحنا، که به سفر رؤیا Apocalypse)) معروف است، به همراه ابهام فراوان، آمده است. در آنجا می‌خوانیم: «و‌ ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی حارمَجِّدون می‌خوانند فراهم آوردند»<ref>مکاشفۀ یوحنا، 16: 16؛ لازم به ذکر است در این مقاله در تمام مواردی که از عهد قدیم یا عهد جدید مطلبی نقل می‌‌شود مربوط به کتاب مقدس چاپ منقح انتشارات ایلام مطبوع سال 2002 میلادی در انگلستان می‌باشد. </ref>.  اما همین باور پوچ و خرافی در دهه‌های اخیر ابزار مناسبی برای توجیه جنایت‌ها و غارت‌های دولت آمریکا و رژیم اشغال‌گر قدس شده است. لازم به ذکر است افزون بر صهیونیست‌های حاضر در سرزمین اشغالی، پروتستان‌های آمریکا، که تعداد آنها به ده‌ها میلیون نفر می‌رسد، صهیونیست ـ مسیحیانی‌اند که بسیاری از آنان در باور به اندیشه‌های صهیونیستی از یهودیان صهیونیست نیز تندروترند؛ آن‌چنان که پیش از تأسیس حزب صهیونیسم در کنگرۀ بازل سوئیس در سال 1897 م این پروتستان‌های مسیحی افکار صهیونیستی را تحت تأثیر عبرانی‌گری و بازگشت به عهد عتیق، که مارتین لوتر (Martin Luther) بنیان‌گذار آن بود، در سر می‌پروراندند؛ چنآنکه یکی از محققان می‌نویسد: «بلاکستون (William Eugene Black Stone) ـ به عنوان یک پروتستان آمریکایی ـ سال‌ها قبل از تئودور هرتزل (Theodor Hertzel) ـ به عنوان یک یهودی اروپایی ـ صهیونیزم سیاسی را مطرح می‌نماید». (صاحب خلق، 1383 ش، ص 47). <br>
صهیونیسم با تمسک به پاره‌ای از مطالب کتاب مقدس و نسبت دادن تفسیر آنها به آرماگدون، این جنگ جهانی خانمان‌سوز را به امری قدسی و ایمانی تبدیل کرده است و در پس آن اهداف شوم خود را از مقدمات این حادثه معرفی می‌کند و کشیش‌های ایوانجلیک را بر آن گمارده است تا با تبلیغات بسیار گسترده و ساختن برنامه‌های متعدد تلویزیونی در شبکه‌های جهانی این باور را در میان مردم دنیا و به‌ویژه ایالات متحده نهادینه کنند که تحقق این حادثه ناگزیر خواهد بود و چون این حادثه مقدمه ظهور مسیحای موعود است باید مقدمات وقوع آن را فراهم کنیم و از جمله مقدمات آن بازگشت یهود به ارض موعود (فلسطین) و برپایی حکومت یهودی در آن سرزمین و نیز تخریب مسجدالأقصی و بازسازی هیکل سلیمان در جای آن است. <br>
صهیونیسم با تمسک به پاره‌ای از مطالب کتاب مقدس و نسبت دادن تفسیر آنها به آرماگدون، این جنگ جهانی خانمان‌سوز را به امری قدسی و ایمانی تبدیل کرده است و در پس آن اهداف شوم خود را از مقدمات این حادثه معرفی می‌کند و کشیش‌های ایوانجلیک را بر آن گمارده است تا با تبلیغات بسیار گسترده و ساختن برنامه‌های متعدد تلویزیونی در شبکه‌های جهانی این باور را در میان مردم دنیا و به‌ویژه ایالات متحده نهادینه کنند که تحقق این حادثه ناگزیر خواهد بود و چون این حادثه مقدمه ظهور مسیحای موعود است باید مقدمات وقوع آن را فراهم کنیم و از جمله مقدمات آن بازگشت یهود به ارض موعود (فلسطین) و برپایی حکومت یهودی در آن سرزمین و نیز تخریب مسجدالأقصی و بازسازی هیکل سلیمان در جای آن است. <br>
خط ۲۷۹: خط ۲۶۷:
بر پایه آن‌چه گفته شد، آرماگدون هیچ مبنای عقلی و نقلی پذیرفتنی ندارد، از پایه خرافی است و ملعبۀ دست حیله‌گران جهان سیاست در آمریکا و اسرائیل شده است. بخش‌هایی از عهد قدیم و عهد جدید که از رخ دادن جنگی خانمان‌سوز خبر می‌دهند و به برخی از آنها اشاره شد، بیشتر به گذشته‌ مربوط است؛ یعنی بیان آنها به گونه‌ای است که روشن است درباره نبردی که پیش از این رخ داده است گزارش می‌کنند، نه نبردی که رخ خواهد داد. آن بخش‌هایی نیز که از گذشته حکایت نمی‌کنند دارای نثری نمادین و تمثیلی‌ است و متون تمثیلی را می‌شود به گونه‌های مختلف تفسیر و تأویل کرد. <br>
بر پایه آن‌چه گفته شد، آرماگدون هیچ مبنای عقلی و نقلی پذیرفتنی ندارد، از پایه خرافی است و ملعبۀ دست حیله‌گران جهان سیاست در آمریکا و اسرائیل شده است. بخش‌هایی از عهد قدیم و عهد جدید که از رخ دادن جنگی خانمان‌سوز خبر می‌دهند و به برخی از آنها اشاره شد، بیشتر به گذشته‌ مربوط است؛ یعنی بیان آنها به گونه‌ای است که روشن است درباره نبردی که پیش از این رخ داده است گزارش می‌کنند، نه نبردی که رخ خواهد داد. آن بخش‌هایی نیز که از گذشته حکایت نمی‌کنند دارای نثری نمادین و تمثیلی‌ است و متون تمثیلی را می‌شود به گونه‌های مختلف تفسیر و تأویل کرد. <br>
نکتۀ دیگری که خرافی بودن آرماگدون را قوت می‌بخشد، همان‌گونه که در بخش پیشین بیان شد، آن است که مدّعیان و طرفداران آرماگدون، تلفات این نبرد را سه میلیارد نفر می‌دانند؛ حال آنکه مجدو، به لحاظ جغرافیایی، ناحیه‌ای کوچک است و به هیچ روی چنین گنجایشی ندارد. <br>
نکتۀ دیگری که خرافی بودن آرماگدون را قوت می‌بخشد، همان‌گونه که در بخش پیشین بیان شد، آن است که مدّعیان و طرفداران آرماگدون، تلفات این نبرد را سه میلیارد نفر می‌دانند؛ حال آنکه مجدو، به لحاظ جغرافیایی، ناحیه‌ای کوچک است و به هیچ روی چنین گنجایشی ندارد. <br>
سخن دیگر آنکه معتقدان به آرماگدون تا به حال تاریخ‌های گوناگونی را برای رخ دادن این نبرد معین کرده‌اند؛ حال آنکه آرماگدون در هیچ‌یک از آن تاریخ‌ها روی نداده است. <br>
سخن دیگر آنکه معتقدان به آرماگدون تا به حال تاریخ‌های گوناگونی را برای رخ دادن این نبرد معین کرده‌اند؛ حال آنکه آرماگدون در هیچ‌یک از آن تاریخ‌ها روی نداده است. <br>
و در پایان باید گفت: اندیشه‌های بنیادگرایان انجیلی مخالفان زیادی حتی در میان مسیحیان و یهودیان دارد؛ اگرچه رقم مخالفان صهیونیسم، به دلیل قدرت و نفوذی که صهیونیست‌ها دارند، روز به روز کاهش می‌یابد. محمود النجیری نوشته است: «کلیسای کاتولیک و کلیساهای شرقی هم‌چنان تفسیرهای یهودی‌شدۀ جنبش بنیادگرایی پروتستانی را رد می‌کند. با اینکه واتیکان بارها برپایی دولت غاصب یهود را در فلسطین رد کرده است، اما این اواخر شاهد تغییر مواضع این کلیسا درباره یهود می‌باشیم؛ به گونه‌ای که یهود را از کشتن مسیح مبرّا کرد و آشتی دیپلماتیکی میان واتیکان و دولتی که همیشه آن را رد می‌کرد برقرار شد. (نجیری، پیشین، ص 144). <br>
و در پایان باید گفت: اندیشه‌های بنیادگرایان انجیلی مخالفان زیادی حتی در میان مسیحیان و یهودیان دارد؛ اگرچه رقم مخالفان صهیونیسم، به دلیل قدرت و نفوذی که صهیونیست‌ها دارند، روز به روز کاهش می‌یابد. محمود النجیری نوشته است: «کلیسای کاتولیک و کلیساهای شرقی هم‌چنان تفسیرهای یهودی‌شدۀ جنبش بنیادگرایی پروتستانی را رد می‌کند. با اینکه واتیکان بارها برپایی دولت غاصب یهود را در فلسطین رد کرده است، اما این اواخر شاهد تغییر مواضع این کلیسا درباره یهود می‌باشیم؛ به گونه‌ای که یهود را از کشتن مسیح مبرّا کرد و آشتی دیپلماتیکی میان واتیکان و دولتی که همیشه آن را رد می‌کرد برقرار شد. (نجیری، پیشین، ص 144). <br>


۱٬۷۳۸

ویرایش