عبدالله باعلوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عبدالله باعلوی''' | {{جعبه اطلاعات شخصیت | ||
| عنوان = عبدالله باعلوی | |||
| تصویر = | |||
| نام = عبدالله باعلوی | |||
| نامهای دیگر = | |||
| سال تولد = 638 ق | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = حضرموت، یمن | |||
| سال درگذشت = 731 ق | |||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = حضرموت، یمن | |||
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | پدر بزرگش محمد بن علی باعلوی | الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی | عبدالله بن إبراهیم باقشیر}} | |||
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی | محمد بن علوی صاحب العمائم | عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی | علی بن محمد بن سلم | فضل بن محمد بافضل}} | |||
| دین = اسلام | |||
| مذهب = اهل سنت، شافعی | |||
| آثار = {{فهرست جعبه عمودی | | | }} | |||
| فعالیتها = {{فهرست جعبه عمودی | فقیه | مبلغ دین}} | |||
| وبگاه = | |||
}} | |||
'''عبدالله باعلوی''' یکی از بزرگان سادات حضرموت یمن بود که به فعالیتهای علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق میکرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنیعلوی شیخ نامیده شده است <ref>مولى الدرک</ref>. | |||
==نسب== | ==نسب== | ||
عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[ | عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر الصادق]] بن [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمدالباقر]] بن علی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زینالعابدین]] بن [[حسین بن علی (سید الشهدا)|الحسین]] بن [[علی بن ابیطالب|علی بن أبیطالب]] و امام علی شوهر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] دختر [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد]] صلی الله علیه و آله است. | ||
او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. | او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. | ||
==تولد و تربیت== | ==تولد و تربیت== | ||
وی در سال 638 هجری قمری در شهر [[تریم]] [[حضرموت]] به دنیا آمد. 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،</ref>. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در | وی در سال 638 هجری قمری در شهر [[تریم]] [[حضرموت]] به دنیا آمد. 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،</ref>. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوهها و درهها بود و سختترین عبادتها را انجام میداد. قرآن کریم را بسیار میخواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر میکرد. | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از: | او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از: | ||
* پدربزرگش محمد بن علی باعلوی | |||
* الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی | |||
* عبدالله بن إبراهیم باقشیر | |||
الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی | * إبراهیم بن یحیى بافضل | ||
* عمر بن محمد بن میمون | |||
عبدالله بن إبراهیم باقشیر | |||
إبراهیم بن یحیى بافضل | |||
عمر بن محمد بن میمون | |||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغالتحصیل شدند، از جمله: | گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغالتحصیل شدند، از جمله: | ||
* پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة | |||
پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة | * پسر عمویش أبوبکر بن أحمد بن الفقیه المقدم | ||
* پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم | |||
پسر عمویش أبوبکر بن أحمد بن الفقیه المقدم | * محمد بن علوی صاحب العمائم | ||
* عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی | |||
پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم | * علی بن محمد بن سلم | ||
* فضل بن محمد بافضل | |||
محمد بن علوی صاحب العمائم | * عبدالله بن فضل بافضل | ||
* محمد بن أبی بکر باعباد | |||
عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی | * محمد بن علی باشعیب | ||
* محمد بن علی الخطیب | |||
علی بن محمد بن سلم | * أحمد بن علی الخطیب | ||
* عبدالرحمن بن محمد الخطیب | |||
فضل بن محمد بافضل | * عمر بن محمد باوزیر | ||
* مفلح بن عبدالله بن فهد | |||
عبدالله بن فضل بافضل | |||
محمد بن أبی بکر باعباد | |||
محمد بن علی باشعیب | |||
محمد بن علی الخطیب | |||
أحمد بن علی الخطیب | |||
عبدالرحمن بن محمد الخطیب | |||
عمر بن محمد باوزیر | |||
مفلح بن عبدالله بن فهد | |||
==سفر به حجاز== | ==سفر به حجاز== | ||
او در اول جوانی از حضرموت به [[حرمین شریفین]] رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای یمن از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد. | او در اول جوانی از حضرموت به [[حرمین شریفین]] رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای [[یمن]] از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد. | ||
از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت. | از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت. | ||
و چون به [[حجاز]] رسید در [[مکه]] در مجاورت [[ | و چون به [[حجاز]] رسید در [[مکه]] در مجاورت [[مسجد الحرام|بیتالله الحرام]] ساکن شد و از محافل علم در آن بهرهمند شد و در آنجا فعالیت کرد تا اینکه شهره شد و مردم به معنویت و تاثیر معنوی گفتار و رفتار او پی بردند و همه از او کسب فیض مینمودند. جمع بسیاری از مناطق مختلف برای کسب علم نزد او آمدند. دو مرتبه به برکت دعا و نماز او در مکه باران بارید و مردم و سرزمین سیراب شدندو خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و از تمام دره ها آب جاری شد. او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین [[مکه]] و [[مدینه]] رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال تحصیل علم و معرفت بود. | ||
==بازگشت به حضرموت== | ==بازگشت به حضرموت== | ||
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد. او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد. در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که «پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد<ref> بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.</ref>. | پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد. او خود را از [[حجاز]] از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد. در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که «پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد<ref> بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.</ref>. | ||
به تریم بازگشت و مورد استقبال خانوادهاش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او میآمدند. | به تریم بازگشت و مورد استقبال خانوادهاش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او میآمدند. | ||
==عبادت او== | ==عبادت او== | ||
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد میرفت، نماز وتر | متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد میرفت، نماز وتر میخواند و قرآن میخواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه میرفت و مدتی مینشست و سپس به مسجد باز میگشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه مینشست. بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه میکرد، سپس با مردم نماز عصر میخواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن میپرداخت تا نماز عشاء و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز میخواند و بعد از آن به منزل میرفت.<ref> الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.</ref> | ||
==بخشش او== | ==بخشش او== | ||
شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق میکرد و صدقات بزرگ | شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق میکرد و صدقات بزرگ میداد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده میشد. او به این مسجد زمینهای و نخلستانهای بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد. | ||
همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و | همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستانها و زمینهای دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال میداشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق میشد و نمىدانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند. | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 176.</ref> | او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 176.</ref> | ||
==وفات= | ==وفات== | ||
در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد. | در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد. | ||
=منابع== | ==منابع== | ||
المشهور, أبوبکر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبدالله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث. | المشهور, أبوبکر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبدالله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث. | ||
خط ۹۰: | خط ۸۹: | ||
[[رده:شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده:عالمان]] | |||
[[رده:عالمان اهل سنت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۴۸
عبدالله باعلوی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله باعلوی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 638 ق، ۶۱۹ ش، ۱۲۴۱ م |
محل تولد | حضرموت، یمن |
سال درگذشت | 731 ق، ۷۰۹ ش، ۱۳۳۱ م |
محل درگذشت | حضرموت، یمن |
دین | اسلام، اهل سنت، شافعی |
استادان |
|
شاگردان |
|
فعالیتها |
|
عبدالله باعلوی یکی از بزرگان سادات حضرموت یمن بود که به فعالیتهای علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق میکرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنیعلوی شیخ نامیده شده است [۱].
نسب
عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمدالباقر بن علی زینالعابدین بن الحسین بن علی بن أبیطالب و امام علی شوهر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.
او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
تولد و تربیت
وی در سال 638 هجری قمری در شهر تریم حضرموت به دنیا آمد. 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود[۲]. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوهها و درهها بود و سختترین عبادتها را انجام میداد. قرآن کریم را بسیار میخواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر میکرد.
اساتید
او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از:
- پدربزرگش محمد بن علی باعلوی
- الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی
- عبدالله بن إبراهیم باقشیر
- إبراهیم بن یحیى بافضل
- عمر بن محمد بن میمون
شاگردان
گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغالتحصیل شدند، از جمله:
- پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة
- پسر عمویش أبوبکر بن أحمد بن الفقیه المقدم
- پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم
- محمد بن علوی صاحب العمائم
- عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی
- علی بن محمد بن سلم
- فضل بن محمد بافضل
- عبدالله بن فضل بافضل
- محمد بن أبی بکر باعباد
- محمد بن علی باشعیب
- محمد بن علی الخطیب
- أحمد بن علی الخطیب
- عبدالرحمن بن محمد الخطیب
- عمر بن محمد باوزیر
- مفلح بن عبدالله بن فهد
سفر به حجاز
او در اول جوانی از حضرموت به حرمین شریفین رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای یمن از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد.
از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت.
و چون به حجاز رسید در مکه در مجاورت بیتالله الحرام ساکن شد و از محافل علم در آن بهرهمند شد و در آنجا فعالیت کرد تا اینکه شهره شد و مردم به معنویت و تاثیر معنوی گفتار و رفتار او پی بردند و همه از او کسب فیض مینمودند. جمع بسیاری از مناطق مختلف برای کسب علم نزد او آمدند. دو مرتبه به برکت دعا و نماز او در مکه باران بارید و مردم و سرزمین سیراب شدندو خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و از تمام دره ها آب جاری شد. او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین مکه و مدینه رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال تحصیل علم و معرفت بود.
بازگشت به حضرموت
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد. او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد. در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که «پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد[۳].
به تریم بازگشت و مورد استقبال خانوادهاش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او میآمدند.
عبادت او
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد میرفت، نماز وتر میخواند و قرآن میخواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه میرفت و مدتی مینشست و سپس به مسجد باز میگشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه مینشست. بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه میکرد، سپس با مردم نماز عصر میخواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن میپرداخت تا نماز عشاء و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز میخواند و بعد از آن به منزل میرفت.[۴]
بخشش او
شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق میکرد و صدقات بزرگ میداد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده میشد. او به این مسجد زمینهای و نخلستانهای بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد.
همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستانها و زمینهای دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال میداشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق میشد و نمىدانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند.
فرزندان
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.[۵]
وفات
در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد.
منابع
المشهور, أبوبکر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبدالله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.
الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 403.
پانویس
- ↑ مولى الدرک
- ↑ المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،
- ↑ بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.
- ↑ الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.
- ↑ الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 176.