کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{{جعبه اطلاعات شهر
| عنوان = محمد بن ورقاء شیبانی
| عنوان = استان آذربایجان شرقی
| تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| تصویر =  
| نام = جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی
| نام = استان آذربایجان شرقی
| نام‌های دیگر =
| کشور = ایران
| سال تولد =  
| تاریخ تأسیس =  
| تاریخ تولد = 292ق.
| استان = آذربایجان شرقی
| محل تولد = [[سامرا]]
| تعداد جمعیت = ۴۰۴۰۴۰۰ نفر
| سال درگذشت =  
| پراکندگی دینی = {{فهرست جعبه افقی |[[مذهب شیعه|شیعه]] |[[اهل سنت و جماعت|سنی]] اقلیت‌های مذهبی }}
| تاریخ درگذشت = 352ق.
| ویژگی خاص =  
| محل درگذشت = [[بغداد]]
| استادان =
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
| آثار =
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه افقی |شاعر |نویسنده |امیر شیعی }}
| وبگاه =  
}}
}}
جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنی‌شیبان» در [[عراق]]. در سامرا متولد شد و در بغداد از دنیا رفت. [[شیبان بن ذهل]] نام یکی از نیاکان اوست که در [[کوفه]] مسکن گزید و از [[مذهب شیعه]] پیروی می‌کرد. علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیهه‌سرا بود. در سوگ [[امام حسین|امام حسین (علیه‌السلام)]] هم چکامه‌ای بلند سروده است.
'''استان آذربایجان شرقی'''، در گوشه شمال غربی فلات ایران قرار گرفته است. حدود شمالی این استان را رود ارس با جمهوری‌های آذربایجان،  ارمنستان و ایالت خودمختار نخجوان مشخص می‌کند. رود قطـور و آب‌های دریاچة ارومیه حدود غربی با استان آذربایجان غربی است و در جنوب کشیدگی رشته کوه‌ها، دره‌ها، جلگه‌ها و دشت‌ها موجب پیوستگی توپوگرافیک استان با آذربایجان غربی و زنجان شده است. در شرق نیز دره و رودخانه دره رود، کوه‌های سبلان، چهل‌مند و گردنه صائین این خطه را از استان اردبیل جدا می‌کند.
ریشه‌ی نام این استان را در واژه‌ی آذر یا همان آتش دانسته‌اند که تحمل زمستان‌های طاقت‌فرسای منطقه بی‌حضورش ناممکن است.
سرزمینی که به پایمردی‌های مبارزانی چون ستارخان و باقرخان، به تدبیر زنان هنرمند، به طبیعت استوار و باصلابت و به خوردنی‌های خوش‌مزه و رنگارنگ شناخته شده است.


== معرفی اجمالی ==
== معرفی استان ==
جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنی‌شیبان» در [[عراق]]. وی در سال 292 هجری در [[سامرا|سامراء]] چشم به جهان گشود و در سال 352 هجری در [[بغداد]] درگذشت. وی اصالتاً از قبیله بزرگ و معروف «بنی شیبان»(به فتح شین) از نسل «بکر بن وائل» است که نسب او در نهایت به «معد بن عدنان» می‌رسد.
استان آذربايجان شرقی به لحاظ طبيعی و تاريخی از مناطق پررونق و با اهميت ايران بوده و همواره از نظر سياسي، فرهنگي و اقتصادي نقش موثر و ارزشمندي را در ايران ايفا كرده است. شرايط آب و هوايی و فراوانی آب؛ آذربايجان شرقی را به منطقه ای مناسب و مستعد برای كشاورزی و زراعت تبديل كرده و روحيه خستگي ناپذير و پرتلاش مردم؛ صنعت و بازرگاني اين خطه را رونق داده است. وضعيت خاص زمين شناسی و توپوگرافی منطقه؛ باعث به وجود آمدن کوهستان های آتشفشانی سهند و سبلان، غارها، دره ها، دشت ها و گردنه های متعدد شده كه هر يك با چشم اندازهای زيبا و ارتفاعاتی چون کيامکی و بزغوش جاذب دوست داران و علاقه مندان طبيعت است. سابقه کهن فرهنگی و تاريخی استان آذربايجان شرقي؛ سبب به وجود آمدن آثار تاريخي از باستان تا معاصر در تمام دسته بندي هاي تاريخي، معماري، فرهنگي و اجتماعي شده و در مجموع اين منطقه را به يكي از ديدني ترين استان هاي ايران تبديل نموده است. آذربايجان شرقي در زمينه هاي بازرگاني، كشاورزي، صنعتي و دام داري از رونق بالايي برخوردار بوده و از نظر جاذبه هاي اجتماعي چون: جلوه هاي زندگي عشايري، جشن ها و آيين هاي محلي، غذاها و آداب و رسوم سنتي، جاذبه هاي فرهنگي چون: موسيقي خاص و منحصر به فرد، صنايع دستي هنرمندانه و كم نظير و لباس هاي محلي بسيار زيبا، ديدني و جذاب است. شهر تبريز كه يكي از مهم ترين و با اهميت ترين شهرهاي ايران در همه زمينه هاست. به عنوان مركز اين استان؛ اهميت آن را چندين برابر نموده و جاذبه هاي گردشگري زيادي را در خود جاي داده است. استان آذربایجان شرقی دارای ۱۸ شهرستان اصلی با نامهای اهر، آذرشهر، اسکو، بستان آباد، بناب، جلفا، سراب، چاراویماق، عجب شیر، شبستر، کلیبر، مراغه، مرند، ملکان، میانه، ورزقان، هریس، هشترود می باشد.
[[سمعانی]] در کتاب «الانساب» نسب کامل این قبیله را معرفی کرده است. «شیبان بن ذهل» نام یکی از نیاکان اوست که در [[کوفه]] مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی می‌کرد. بسیاری از اولاد و احفاد شیبان، عالم، شاعر، فرمانده و جنگ‌جو بودند. وی با همه شهرت و منزلتی که داشت اما اطلاعات اندکی از او در منابع وجود دارد و مطالب موجود نیز، با اهداف این نوشتار که بیشتر جنبه‌های علمی شخص را دنبال می‌کند، مطابقت ندارد. از این‌رو جزئیات حیات علمی و استادان او کاملاً بر ما پوشیده است.
 
== شاعری برای اهل‌بیت ==
وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیهه‌سرا بود. از میان اشعار او چکامه‌ای بلند در سوگ امام حسین (علیه‌السلام) سروده است که در آغاز آن می‌گوید:
 
{{شعر}}{{ب |رأس بن بنت محمد و وصیه |للناظرین علی قناه یرفع }}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب |و المسلمون بمنظر و بمسمع |لا جازع منهم و لا متختع }}{{پایان شعر}}
(سر بریده پسر دختر [[حضرت محمد (صلی الله علیه)|محمد]] و جانشینش، در پیش چشم بینندگان بر روی نیزه بالا رفت؛ اما مسلمانان در حالی که این صحنه را می‌دیدند هیچ فریاد و شیونی نکردند).
 
== منزلت در دولت حمدانی ==
وی نزد «سیف‌الدوله حمدانی» وجاهتی تمام داشت و مکاتباتی به صورت شعر و نثر با سیف الدوله در [[دمشق]] نیز داشته است. وی در طول حیات خود، هفت [[عباسیان|خلیفه عباسی]] از «مکتفی» تا «مطیع لامرالله» را درک کرد. در دولت مقتدر عباسی پیوستگی و نفوذ او در دستگاه چندان بود که هم‌چون [[حمدانیان]] موصل، برای خود قلمروی داشت و امارت چندین ولایت به او سپرده شده بود. وی در زمان وزیر «ابن مقله» به خاطر منزلتی که در بین مردم و دستگاه حکومت داشت، هر روز خواسته‌های آنان را نزد وزیر می‌برد و حاجت شیبانیان کوفه و عراق را برآورده می‌ساخت.
به گفته [[ذهبی]] وی در یک روز بیش از صد برگه از تقاضاهای مردم را نزد وزیر آورد و ابن‌مقله با این‌که از این وضع، سخت ناراحت شده بود، اما حرمت او را نگه داشت و به خواسته‌های او پاسخ داد. بزرگی و منزلت او تنها مربوط به دوران میان‌سالی او نمی‌گردد، بلکه در سنین جوانی نیز در بین قبیله خود از احترام کامل برخوردار بود و در چشم مقتدر نیز حرمتی تمام داشت. به گفته [[ابن‌اثیر]] در سال 312 هجری (یعنی در سن بیست سالگی)، امنیت حاجیانی که از بغداد عازم [[مکه]] بودند، بر عهده او بود و او در آن سال که شش‌هزار مرد جنگی در اختیار داشت، از بیم یورش [[قرمطیان]]، پیشاپیش حجاج به راه افتاد و در میانه راه با «ابوطاهر قرمطی» گلاویز شد.
به گفته [[نجاشی]] وی أمیر بنی‌شیبان و دارای مذهبی صحیح (شیعه) بود و در باره امامت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و برتری آن حضرت نسبت به سایر [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت (علیه‌السلام)]]، کتابی با عنوان «حقائق التفضیل فی تأویل التنزیل» نوشته و شاگرد او «اسماعیل بن یحیی عبسی» مطالب این کتاب را به دانشمندانی چون [[ابن غضائری]] و [[شیخ مفید]] انتقال داده است.
 
== منابع ==
# الاعلام، زرکلی، ج2ص128؛
# اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4صص192 تا 194؛
# الانساب، سمعانی، ج3ص482 ذیل شیبانی؛
# تاریخ ابن اثیر، وقایع سال 312 و 326ق؛
# جامع الرواه، ج1ص163؛
# خلاصه الاقوال، ص92 شماره 21؛
# رجال ابن داود، ص66 شماره 337؛
# رجال نجاشی، ص124 شماره 319؛
# سیر اعلام النبلاء، ج15ص227؛
# فوات الوفیات، ج1صص205 و206.
 
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
| تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| نام = حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
| نام‌های دیگر =
| سال تولد =
| تاریخ تولد = 320ق.
| محل تولد =
| سال درگذشت =
| تاریخ درگذشت =  22[[جمادی الثانی|جمادی‏‌الثانی]]، 357ق.
| محل درگذشت = سرزمین [[شام (شامات)|شام]]، منطقه‌ صدد
| استادان =
| شاگردان = ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد
| دین =
| مذهب =
| آثار =
| فعالیت‌ها = شاعر
| وبگاه =
}}
'''حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی'''، ابوفراس حمدانی از شعرای شیعه است که جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بوده.
 
== زندگی‌نامه ==
حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شاعران توانا و بی ‏پروای [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‏‌بیت (علیه‌السلام)]] و از سرداران دلیر دولت [[مذهب شیعه|شیعی]] [[آل حمدان]] می‌باشد. در سال 320 هجری در «منبج» از بلاد [[شام (شامات)|شام]] متولد شد و طبق برخی از گزارش‌‏ها در روز چهارشنبه 22[[جمادی الثانی|جمادی‏‌الثانی]] سال 357 هجری در سن  37 سالگی به دست «قرغویه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سیف‏الدوله) در منطقه‌‏ای به نام «صدد» از سرزمین شام به قتل رسید. وی در خانواده‏ای عربی و اصیل دیده به جهان گشود و بیشتر افراد خانواده و بستگانش طی چند سده، نه تنها از ملوک و فرمان‌روایان پاک‏ سیرت سرزمین‌‏های اسلامی بودند، بلکه همه آنها از شاعران و بدیعه ‏سرایان عصر خویش بودند.
 
وی چهار برادر داشت که از جمله آنها «ابوالهیجاء حرب بن سعید بن حمدان» است و همگی از شاعران زمان او بودند. جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعیدبن حمدان» از شاعران بود و با مکر و حیله برادرزاده‏‌اش ناصرالدوله، در سال 323 هجری به قتل رسید. در آن هنگام وی کودکی سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وی را نزد «سیف‏الدوله حمدانی» به حلب آورد و وی را تحت سرپرستی او قرار داد. در این فرصت سیف‏‌الدوله با خواهر ابوفراس ازدواج کرد تا بهتر بتواند تربیت او را بر عهده گیرد. سیف‏الدوله پسرعموی [[ابوفراس]] بود و علاقه فراوانی به او داشت از این‌‏رو در  پرورش او نقش اساسی ایفاء کرده است. ابوفراس این موضوع را به‏ خوبی می‏‌دانست و سیف‌‏الدوله را هم‌چون پدر می‌‏نگریست. پس از سپری شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزده‏سالگی از سوی سیف‏الدوله، به زادگاهش (منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامی آنجا برگزیده شد و علیرغم سن کمی که داشت در نبرد با قبایل نزاری در صحرای شام، موفقیت‌‏های زیادی کسب نمود.
 
وی جوانی درخشان، جوانمرد و دلیر بود و کنیه «ابوفراس» نیز از همین‏ روی به او داده شد. از آن پس در اثر پیروزی‏‌های چشم‏‌ گیرش، سیف‏‌الدوله او را در نبردهای خود با روم‌یان، پیوسته همراه داشت و احترام زیادی برای او قائل بود. ابوفراس در سال 348 هجری به دست روم‌یان اسیر و در قلعه «خرشنه» زندانی شد لکن با تهوری شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات انداخت و از آن مهلکه نجات یافت<ref>الغدیر، ج3ص407.</ref>.
 
در [[شوال]] سال 351 هجری در جنگی دیگر با رومیان، زخمی شد و دوباره اسیر گشت. او را به قسطنطنیه([[استانبول]]) بردند و مدت چهارسال در اسارت به‏ سر برد. وی در این مدت از سیف‏‌الدوله تقاضا کرده بود که برای آزادی‏‌اش با دولت روم مذاکره کند اما پسرعمویش(به دلایل نامعلومی) نپذیرفت تا این‌که به سال 355هجری با تبادل اسرای طرفین، زمینه آزادی او فراهم گردید. پس از آزادی به امارت «حمص» منصوب گردید. وی گذشته از دلاوری‏‌ها و آشنایی با فنون رزمی، در شعر و شاعری نیز دستی تمام داشته است چندان‏‌که به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطیب متن بی وی را از خود شاعرتر می‏‌دانسته است. از هم‏ عصران او «صاحب بن عباد» است که وی را به «ملک الشعراء» لقب داده است. وی مشهورترین اشعار و قصائد خود را که به «رومیات» یا «حبسیات» معروف است هنگامی سرود که در زندان‌‏های روم و استانبول اسیر بوده است. از امتیازات او این بود که می‏‌کوشید اسطوره‏‌های شعر عربی را با صفاتی که برای خود در اشعارش بر می‏‌شمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشیر و قلم سرمشق دیگران باشد. به گفته [[ثعالبی]] وی یگانه روزگار و خورشید عصر خود بوده است. از سروده‏‌های او در وصف آل حمدان، قصیده معروف «رائیه» است که در آن به‏ طور ضمنی خود را نیز ستوده است. وی علاوه بر خصال شخصی و مقام ادبی، شیعی پاک‏ اعتقاد و شاعر [[اهل بیت (علیهم السلام)|آل‏‌محمد (صلی الله علیه)]] بود و با صراحت و شجاعت، فضائل [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)]] و مناقب ائمه [[معصوم|معصومین (علیه‌السلام)]] را شرح داده، مطاعن و مثالب [[عباسیان|بنی‏‌عباس]] را برشمرده است. وی در قصیده میمیه معروف به قصیده «شافیه» که مشتمل بر هشتاد و پنج بیت است، در برابر «ابن معتز عباسی» به دفاع از آل علی (علیه‌السلام) برخاسته و این چنین سروده است:
 
{{شعر}}{{ب |الحق مهتضم و الدین مخترم |و فئ آل رسول الله مقتسم }}{{پایان شعر}}
(حق پنهان شد و دین پاره پاره گشت، زیرا اموال آل رسول الله تقسیم شده است)<ref>(مناقب ابن شهرآشوب، ج2ص53)</ref>.
 
وی هم‌چنین در باره واقعه غدیر و نیز در رثاء [[امام حسین|امام حسین (علیه‌السلام)]] اشعاری دارد که در نسخه‏‌های خطی دیوان او به روایت ابن خالویه موجود است اما در دیوان چاپی او درج نشده است. وی بی‏‌تردید شیعی امامی است زیرا در اشعار او نام پنج تن آل‌‏عبا و دوازده امام(علیه‌السلام) به عنوان پیشوا و شفاعت کنندگان روز محشر توصیف شده است<ref>مناقب ابن شهرآشوب، ج1ص270.</ref>.
 
اگرچه اشعار او در این زمینه بسیار اندک است، اما تأثیر آن در جهان تشیع اندک نبوده است. مشهورترین این اشعار «قصیده شافیه» است که به تندی بر امویان و عباسیان می‌تازد و برتری‌های ادعایی عباسیان را دروغین می‌شمارد. زشت‌کاری‌های آنان را یکایک نام می‌یرد و بر بزرگواری امام موسی کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) تأکید می‌ورزد و هارون‌الرشید را درخور قیاس با آنان نمی‌شمرد، هم‌چنانکه میان نوح پیامبر و فرزندش قرابتی نمی‌یابد. خاندان بنی‌عباس را که دستشان به خون فرزندان [[علی بن ابی طالب|علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام)]] آلوده است از [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] نمی‌داند و [[سلمان فارسی]] را به خاندان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] نزدیک‌تر می‌شمرد. این قصیده حدود 85 بیت است و با اعتراض به غصب خلافت و پایمال کردن حق فرزندان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) و از دست رفتن دین به دست غاصبان آغاز می‌گردد و در آن به فرمان پیامبر (صلی الله علیه) در [[غدیر خم|روز غدیر]] و نیز نادیده‌ گرفته شدن آن در [[سقیفه بنی ساعده|شورای سقیفه]] اشاره می‌کند. قصیده یادشده همواره مورد توجه شیعیان بوده است، چندان‌که گروهی آن را شرح و تخمیس کرده‌اند.  
 
اگرچه برخی ابوفراس را شیعی [[اسماعیلیان|اسماعیلی]] دانسته‌اند، اما از آنجا که وی در این قصیده از [[موسی بن جعفر|امام کاظم (علیه‌السلام)]] و [[علی بن موسی بن جعفر|امام رضا (علیه‌السلام)]] و نیز دردو قطعه دیگر از پیشوایان دوازده‌گانه [[مذهب شیعه|شیعیان]] نام برده است، تردید نمی‌توان داشت که وی شیعه دوازده امامی بوده است. علمای شیعه مانند [[ابن شهرآشوب]]، [[علامه امینی]]، [[امین عاملی]]، [[آقا بزرگ تهرانی|آقابزرگ تهرانی]] و بسیاری دیگر او را از شاعران مجاهر اهل‏‌بیت (علیه‌السلام) (شجاع و بی پروا در اظهار عقیده) به شمار آورده‏‌اند. وی هم‏ عصر با شاعران بزرگی چون: «ابوطیب متنبی»، «ابوالعباس نامی»، «ابوالقاسم زاهی»، «ابن نباته تمیمی»، «ابوالحسن شمشاطی»، «ابوبکر خوارزمی»، «ابوالفرج ببغاء»، «سری بن رفاء» و بسیاری دیگر بوده که نام آنها در فهرست ابن‏ ندیم و یتیمه ثعالبی آمده است.
 
هم‌چنین دانشمندان بزرگی چون «ابونصر فارابی»، «ابوالفرج اصفهانی» و «ابن خالویه نحوی» در دوره او می‏‌زیسته‌‏اند. در باره اساتید او چیزی در منابع ذکر نشده است، اما بعید نیست که وی نزد هم‏ عصران خود بویژه «ابوطیب متنبی» تعلیم دیده باشد. مهم‌‏ترین شاگرد او «ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد» است که دیوان اشعار او را جمع ‏آوری نموده است، اما با این حال گفته می‌شود که خود ابن خالویه در پرورش علمی او نقش داشته است. دیوان اشعار او اکنون در دست است و برخی از قصائد آن به ویژه قصیده «شافیه» شرح‏ه‎ای متعددی بر آن نگاشته شده است. دیوان او نخستین‌بار در 1873م و سپس در سال‌های 1900و 1910م به چاپ رسید. در 1944م سامی دهان آن را در 3جلد، همراه تحقیقات مفصل خویش به چاپ رسانید و در 1961م چاپ دیگری از آن در بیروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجی بار دیگر آن را در [[دمشق]] به چاپ رساند.
 
== پانویس ==
 
== منابع ==
# حیاه ابی فراس، سید محسن امین عاملی، طبع دمشق، صفحات متعدد؛
# یتیمه الدهر، ثعالبی، ج1ص48 به بعد؛
# وفیات الاعیان، ج1ص349 تا 353؛
# مرآه الجنان، یافعی، ج2ص440؛
# تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج11ص421، شماره 1131؛
# الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج8ص194؛
# سیر اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛
# اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛
# الغدیر، ج3ص399 به بعد؛
# دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6ص120؛
# دائره المعارف تشیع، ج1ص430؛
# معالم العلماء، ص149؛
# مجالس المؤمنین، شوشتری، ص411؛
# أمل الآمل، حرعاملی، ج2ص59 شماره 150؛
# الذریعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛
# معجم رجال الحدیث، ج5ص171.
 
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]
 
 
حسن بن ابراهيم بن عبدالصمد خزاز كوفي، (000 – بعد337ق)
محدث شيعي. كنيه او در منابع ذكر نشده است. در سال 337هجري شيخ تلعكبري از او حديث شنيد، بنابراين وي تا اين تاريخ زنده بوده است. از زندگي و چگونگي تحصيلات او اطلاعي در دست نيست. از لقب كوفي بر مي‌آيد كه وي در كوفه مسكن داشت و ظاهراً در همانجا نشو و نما پيدا كرده و به حد كمال رسيده است. چنانكه از لقب «خزاز» نيز چنين بر مي‌آيد كه وي يا يكي از پدران او به تجارت پوست خز اشتغال داشته‌اند. وي در كوفه از محدثان بزرگ و از شيوخ اجازه(بالاترين مرتبه در علم حديث) بود و همين باعث شد تا صاحبنظران، احاديث و شنيده‌هاي او را درست و قابل قبول تلقي نمايند. تلعكبري كه تنها شاگرد شناخته‌شده او در منابع است، ضمن اينكه از او حديث شنيده، او را ستايش كرده است و اين مطلب، دليل ديگري بر راستگويي و وثاقت اوست. اكنون به دليل اينكه احاديث و روايات او از بين رفته و در منابع، اثري از آنها نيست، شناسايي اساتيد و شاگردان متعددي كه او داشته ممكن نمي‌باشد. همچنين از او كتاب يا رساله‌اي نيز معرفي نشده است.
منابع: (تهذيب الاحكام، ج10ص21؛ رجال طوسي، ص423 شماره6100؛ جامع الرواه، ج1ص188؛ لسان الميزان، ج2ص192 شماره‌هاي 872 و873؛ معجم رجال الحديث، ج5ص259 شماره2680)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۷

استان آذربایجان شرقی
ناماستان آذربایجان شرقی
کشورایران
استانآذربایجان شرقی
تعداد جمعیت۴۰۴۰۴۰۰ نفر
پراکندگی دینی

استان آذربایجان شرقی، در گوشه شمال غربی فلات ایران قرار گرفته است. حدود شمالی این استان را رود ارس با جمهوری‌های آذربایجان، ارمنستان و ایالت خودمختار نخجوان مشخص می‌کند. رود قطـور و آب‌های دریاچة ارومیه حدود غربی با استان آذربایجان غربی است و در جنوب کشیدگی رشته کوه‌ها، دره‌ها، جلگه‌ها و دشت‌ها موجب پیوستگی توپوگرافیک استان با آذربایجان غربی و زنجان شده است. در شرق نیز دره و رودخانه دره رود، کوه‌های سبلان، چهل‌مند و گردنه صائین این خطه را از استان اردبیل جدا می‌کند. ریشه‌ی نام این استان را در واژه‌ی آذر یا همان آتش دانسته‌اند که تحمل زمستان‌های طاقت‌فرسای منطقه بی‌حضورش ناممکن است. سرزمینی که به پایمردی‌های مبارزانی چون ستارخان و باقرخان، به تدبیر زنان هنرمند، به طبیعت استوار و باصلابت و به خوردنی‌های خوش‌مزه و رنگارنگ شناخته شده است.

معرفی استان

استان آذربايجان شرقی به لحاظ طبيعی و تاريخی از مناطق پررونق و با اهميت ايران بوده و همواره از نظر سياسي، فرهنگي و اقتصادي نقش موثر و ارزشمندي را در ايران ايفا كرده است. شرايط آب و هوايی و فراوانی آب؛ آذربايجان شرقی را به منطقه ای مناسب و مستعد برای كشاورزی و زراعت تبديل كرده و روحيه خستگي ناپذير و پرتلاش مردم؛ صنعت و بازرگاني اين خطه را رونق داده است. وضعيت خاص زمين شناسی و توپوگرافی منطقه؛ باعث به وجود آمدن کوهستان های آتشفشانی سهند و سبلان، غارها، دره ها، دشت ها و گردنه های متعدد شده كه هر يك با چشم اندازهای زيبا و ارتفاعاتی چون کيامکی و بزغوش جاذب دوست داران و علاقه مندان طبيعت است. سابقه کهن فرهنگی و تاريخی استان آذربايجان شرقي؛ سبب به وجود آمدن آثار تاريخي از باستان تا معاصر در تمام دسته بندي هاي تاريخي، معماري، فرهنگي و اجتماعي شده و در مجموع اين منطقه را به يكي از ديدني ترين استان هاي ايران تبديل نموده است. آذربايجان شرقي در زمينه هاي بازرگاني، كشاورزي، صنعتي و دام داري از رونق بالايي برخوردار بوده و از نظر جاذبه هاي اجتماعي چون: جلوه هاي زندگي عشايري، جشن ها و آيين هاي محلي، غذاها و آداب و رسوم سنتي، جاذبه هاي فرهنگي چون: موسيقي خاص و منحصر به فرد، صنايع دستي هنرمندانه و كم نظير و لباس هاي محلي بسيار زيبا، ديدني و جذاب است. شهر تبريز كه يكي از مهم ترين و با اهميت ترين شهرهاي ايران در همه زمينه هاست. به عنوان مركز اين استان؛ اهميت آن را چندين برابر نموده و جاذبه هاي گردشگري زيادي را در خود جاي داده است. استان آذربایجان شرقی دارای ۱۸ شهرستان اصلی با نامهای اهر، آذرشهر، اسکو، بستان آباد، بناب، جلفا، سراب، چاراویماق، عجب شیر، شبستر، کلیبر، مراغه، مرند، ملکان، میانه، ورزقان، هریس، هشترود می باشد.