|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جعبه اطلاعات شخصیت | | {{جعبه اطلاعات شهر |
| | عنوان = محمد بن ورقاء شیبانی | | | عنوان = استان آذربایجان شرقی |
| | تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg | | | تصویر = |
| | نام = جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی | | | نام = استان آذربایجان شرقی |
| | نامهای دیگر = | | | کشور = ایران |
| | سال تولد =
| | | تاریخ تأسیس = |
| | تاریخ تولد = 292ق. | | | استان = آذربایجان شرقی |
| | محل تولد = [[سامرا]] | | | تعداد جمعیت = ۴۰۴۰۴۰۰ نفر |
| | سال درگذشت = | | | پراکندگی دینی = {{فهرست جعبه افقی |[[مذهب شیعه|شیعه]] |[[اهل سنت و جماعت|سنی]] اقلیتهای مذهبی }} |
| | تاریخ درگذشت = 352ق. | | | ویژگی خاص = |
| | محل درگذشت = [[بغداد]] | |
| | استادان = | |
| | شاگردان =
| |
| | دین = [[اسلام]]
| |
| | مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]] | |
| | آثار =
| |
| | فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |شاعر |نویسنده |امیر شیعی }}
| |
| | وبگاه = | |
| }} | | }} |
| جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنیشیبان» در [[عراق]]. در سامرا متولد شد و در بغداد از دنیا رفت. [[شیبان بن ذهل]] نام یکی از نیاکان اوست که در [[کوفه]] مسکن گزید و از [[مذهب شیعه]] پیروی میکرد. علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیههسرا بود. در سوگ [[امام حسین|امام حسین (علیهالسلام)]] هم چکامهای بلند سروده است.
| | '''استان آذربایجان شرقی'''، در گوشه شمال غربی فلات ایران قرار گرفته است. حدود شمالی این استان را رود ارس با جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و ایالت خودمختار نخجوان مشخص میکند. رود قطـور و آبهای دریاچة ارومیه حدود غربی با استان آذربایجان غربی است و در جنوب کشیدگی رشته کوهها، درهها، جلگهها و دشتها موجب پیوستگی توپوگرافیک استان با آذربایجان غربی و زنجان شده است. در شرق نیز دره و رودخانه دره رود، کوههای سبلان، چهلمند و گردنه صائین این خطه را از استان اردبیل جدا میکند. |
| | ریشهی نام این استان را در واژهی آذر یا همان آتش دانستهاند که تحمل زمستانهای طاقتفرسای منطقه بیحضورش ناممکن است. |
| | سرزمینی که به پایمردیهای مبارزانی چون ستارخان و باقرخان، به تدبیر زنان هنرمند، به طبیعت استوار و باصلابت و به خوردنیهای خوشمزه و رنگارنگ شناخته شده است. |
|
| |
|
| == معرفی اجمالی == | | == معرفی استان == |
| جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنیشیبان» در [[عراق]]. وی در سال 292 هجری در [[سامرا|سامراء]] چشم به جهان گشود و در سال 352 هجری در [[بغداد]] درگذشت. وی اصالتاً از قبیله بزرگ و معروف «بنی شیبان»(به فتح شین) از نسل «بکر بن وائل» است که نسب او در نهایت به «معد بن عدنان» میرسد.
| | استان آذربايجان شرقی به لحاظ طبيعی و تاريخی از مناطق پررونق و با اهميت ايران بوده و همواره از نظر سياسي، فرهنگي و اقتصادي نقش موثر و ارزشمندي را در ايران ايفا كرده است. شرايط آب و هوايی و فراوانی آب؛ آذربايجان شرقی را به منطقه ای مناسب و مستعد برای كشاورزی و زراعت تبديل كرده و روحيه خستگي ناپذير و پرتلاش مردم؛ صنعت و بازرگاني اين خطه را رونق داده است. وضعيت خاص زمين شناسی و توپوگرافی منطقه؛ باعث به وجود آمدن کوهستان های آتشفشانی سهند و سبلان، غارها، دره ها، دشت ها و گردنه های متعدد شده كه هر يك با چشم اندازهای زيبا و ارتفاعاتی چون کيامکی و بزغوش جاذب دوست داران و علاقه مندان طبيعت است. سابقه کهن فرهنگی و تاريخی استان آذربايجان شرقي؛ سبب به وجود آمدن آثار تاريخي از باستان تا معاصر در تمام دسته بندي هاي تاريخي، معماري، فرهنگي و اجتماعي شده و در مجموع اين منطقه را به يكي از ديدني ترين استان هاي ايران تبديل نموده است. آذربايجان شرقي در زمينه هاي بازرگاني، كشاورزي، صنعتي و دام داري از رونق بالايي برخوردار بوده و از نظر جاذبه هاي اجتماعي چون: جلوه هاي زندگي عشايري، جشن ها و آيين هاي محلي، غذاها و آداب و رسوم سنتي، جاذبه هاي فرهنگي چون: موسيقي خاص و منحصر به فرد، صنايع دستي هنرمندانه و كم نظير و لباس هاي محلي بسيار زيبا، ديدني و جذاب است. شهر تبريز كه يكي از مهم ترين و با اهميت ترين شهرهاي ايران در همه زمينه هاست. به عنوان مركز اين استان؛ اهميت آن را چندين برابر نموده و جاذبه هاي گردشگري زيادي را در خود جاي داده است. استان آذربایجان شرقی دارای ۱۸ شهرستان اصلی با نامهای اهر، آذرشهر، اسکو، بستان آباد، بناب، جلفا، سراب، چاراویماق، عجب شیر، شبستر، کلیبر، مراغه، مرند، ملکان، میانه، ورزقان، هریس، هشترود می باشد. |
| [[سمعانی]] در کتاب «الانساب» نسب کامل این قبیله را معرفی کرده است. «شیبان بن ذهل» نام یکی از نیاکان اوست که در [[کوفه]] مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی میکرد. بسیاری از اولاد و احفاد شیبان، عالم، شاعر، فرمانده و جنگجو بودند. وی با همه شهرت و منزلتی که داشت اما اطلاعات اندکی از او در منابع وجود دارد و مطالب موجود نیز، با اهداف این نوشتار که بیشتر جنبههای علمی شخص را دنبال میکند، مطابقت ندارد. از اینرو جزئیات حیات علمی و استادان او کاملاً بر ما پوشیده است.
| |
| | |
| == شاعری برای اهلبیت ==
| |
| وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیههسرا بود. از میان اشعار او چکامهای بلند در سوگ امام حسین (علیهالسلام) سروده است که در آغاز آن میگوید:
| |
| | |
| {{شعر}}{{ب |رأس بن بنت محمد و وصیه |للناظرین علی قناه یرفع }}{{پایان شعر}}
| |
| {{شعر}}{{ب |و المسلمون بمنظر و بمسمع |لا جازع منهم و لا متختع }}{{پایان شعر}}
| |
| (سر بریده پسر دختر [[حضرت محمد (صلی الله علیه)|محمد]] و جانشینش، در پیش چشم بینندگان بر روی نیزه بالا رفت؛ اما مسلمانان در حالی که این صحنه را میدیدند هیچ فریاد و شیونی نکردند).
| |
| | |
| == منزلت در دولت حمدانی ==
| |
| وی نزد «سیفالدوله حمدانی» وجاهتی تمام داشت و مکاتباتی به صورت شعر و نثر با سیف الدوله در [[دمشق]] نیز داشته است. وی در طول حیات خود، هفت [[عباسیان|خلیفه عباسی]] از «مکتفی» تا «مطیع لامرالله» را درک کرد. در دولت مقتدر عباسی پیوستگی و نفوذ او در دستگاه چندان بود که همچون [[حمدانیان]] موصل، برای خود قلمروی داشت و امارت چندین ولایت به او سپرده شده بود. وی در زمان وزیر «ابن مقله» به خاطر منزلتی که در بین مردم و دستگاه حکومت داشت، هر روز خواستههای آنان را نزد وزیر میبرد و حاجت شیبانیان کوفه و عراق را برآورده میساخت.
| |
| به گفته [[ذهبی]] وی در یک روز بیش از صد برگه از تقاضاهای مردم را نزد وزیر آورد و ابنمقله با اینکه از این وضع، سخت ناراحت شده بود، اما حرمت او را نگه داشت و به خواستههای او پاسخ داد. بزرگی و منزلت او تنها مربوط به دوران میانسالی او نمیگردد، بلکه در سنین جوانی نیز در بین قبیله خود از احترام کامل برخوردار بود و در چشم مقتدر نیز حرمتی تمام داشت. به گفته [[ابناثیر]] در سال 312 هجری (یعنی در سن بیست سالگی)، امنیت حاجیانی که از بغداد عازم [[مکه]] بودند، بر عهده او بود و او در آن سال که ششهزار مرد جنگی در اختیار داشت، از بیم یورش [[قرمطیان]]، پیشاپیش حجاج به راه افتاد و در میانه راه با «ابوطاهر قرمطی» گلاویز شد.
| |
| به گفته [[نجاشی]] وی أمیر بنیشیبان و دارای مذهبی صحیح (شیعه) بود و در باره امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و برتری آن حضرت نسبت به سایر [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیهالسلام)]]، کتابی با عنوان «حقائق التفضیل فی تأویل التنزیل» نوشته و شاگرد او «اسماعیل بن یحیی عبسی» مطالب این کتاب را به دانشمندانی چون [[ابن غضائری]] و [[شیخ مفید]] انتقال داده است.
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| # الاعلام، زرکلی، ج2ص128؛
| |
| # اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4صص192 تا 194؛
| |
| # الانساب، سمعانی، ج3ص482 ذیل شیبانی؛
| |
| # تاریخ ابن اثیر، وقایع سال 312 و 326ق؛
| |
| # جامع الرواه، ج1ص163؛
| |
| # خلاصه الاقوال، ص92 شماره 21؛
| |
| # رجال ابن داود، ص66 شماره 337؛
| |
| # رجال نجاشی، ص124 شماره 319؛
| |
| # سیر اعلام النبلاء، ج15ص227؛
| |
| # فوات الوفیات، ج1صص205 و206.
| |
| | |
| {{جعبه اطلاعات شخصیت
| |
| | عنوان = حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
| |
| | تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| |
| | نام = حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
| |
| | نامهای دیگر =
| |
| | سال تولد =
| |
| | تاریخ تولد = 320ق.
| |
| | محل تولد =
| |
| | سال درگذشت =
| |
| | تاریخ درگذشت = 22[[جمادی الثانی|جمادیالثانی]]، 357ق.
| |
| | محل درگذشت = سرزمین [[شام (شامات)|شام]]، منطقه صدد
| |
| | استادان =
| |
| | شاگردان = ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد
| |
| | دین =
| |
| | مذهب =
| |
| | آثار =
| |
| | فعالیتها = شاعر
| |
| | وبگاه =
| |
| }}
| |
| '''حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی'''، ابوفراس حمدانی از شعرای شیعه است که جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بوده.
| |
| | |
| == زندگینامه ==
| |
| حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شاعران توانا و بی پروای [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیهالسلام)]] و از سرداران دلیر دولت [[مذهب شیعه|شیعی]] [[آل حمدان]] میباشد. در سال 320 هجری در «منبج» از بلاد [[شام (شامات)|شام]] متولد شد و طبق برخی از گزارشها در روز چهارشنبه 22[[جمادی الثانی|جمادیالثانی]] سال 357 هجری در سن 37 سالگی به دست «قرغویه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سیفالدوله) در منطقهای به نام «صدد» از سرزمین شام به قتل رسید. وی در خانوادهای عربی و اصیل دیده به جهان گشود و بیشتر افراد خانواده و بستگانش طی چند سده، نه تنها از ملوک و فرمانروایان پاک سیرت سرزمینهای اسلامی بودند، بلکه همه آنها از شاعران و بدیعه سرایان عصر خویش بودند.
| |
| | |
| وی چهار برادر داشت که از جمله آنها «ابوالهیجاء حرب بن سعید بن حمدان» است و همگی از شاعران زمان او بودند. جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعیدبن حمدان» از شاعران بود و با مکر و حیله برادرزادهاش ناصرالدوله، در سال 323 هجری به قتل رسید. در آن هنگام وی کودکی سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وی را نزد «سیفالدوله حمدانی» به حلب آورد و وی را تحت سرپرستی او قرار داد. در این فرصت سیفالدوله با خواهر ابوفراس ازدواج کرد تا بهتر بتواند تربیت او را بر عهده گیرد. سیفالدوله پسرعموی [[ابوفراس]] بود و علاقه فراوانی به او داشت از اینرو در پرورش او نقش اساسی ایفاء کرده است. ابوفراس این موضوع را به خوبی میدانست و سیفالدوله را همچون پدر مینگریست. پس از سپری شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزدهسالگی از سوی سیفالدوله، به زادگاهش (منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامی آنجا برگزیده شد و علیرغم سن کمی که داشت در نبرد با قبایل نزاری در صحرای شام، موفقیتهای زیادی کسب نمود.
| |
| | |
| وی جوانی درخشان، جوانمرد و دلیر بود و کنیه «ابوفراس» نیز از همین روی به او داده شد. از آن پس در اثر پیروزیهای چشم گیرش، سیفالدوله او را در نبردهای خود با رومیان، پیوسته همراه داشت و احترام زیادی برای او قائل بود. ابوفراس در سال 348 هجری به دست رومیان اسیر و در قلعه «خرشنه» زندانی شد لکن با تهوری شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات انداخت و از آن مهلکه نجات یافت<ref>الغدیر، ج3ص407.</ref>.
| |
| | |
| در [[شوال]] سال 351 هجری در جنگی دیگر با رومیان، زخمی شد و دوباره اسیر گشت. او را به قسطنطنیه([[استانبول]]) بردند و مدت چهارسال در اسارت به سر برد. وی در این مدت از سیفالدوله تقاضا کرده بود که برای آزادیاش با دولت روم مذاکره کند اما پسرعمویش(به دلایل نامعلومی) نپذیرفت تا اینکه به سال 355هجری با تبادل اسرای طرفین، زمینه آزادی او فراهم گردید. پس از آزادی به امارت «حمص» منصوب گردید. وی گذشته از دلاوریها و آشنایی با فنون رزمی، در شعر و شاعری نیز دستی تمام داشته است چندانکه به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطیب متن بی وی را از خود شاعرتر میدانسته است. از هم عصران او «صاحب بن عباد» است که وی را به «ملک الشعراء» لقب داده است. وی مشهورترین اشعار و قصائد خود را که به «رومیات» یا «حبسیات» معروف است هنگامی سرود که در زندانهای روم و استانبول اسیر بوده است. از امتیازات او این بود که میکوشید اسطورههای شعر عربی را با صفاتی که برای خود در اشعارش بر میشمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشیر و قلم سرمشق دیگران باشد. به گفته [[ثعالبی]] وی یگانه روزگار و خورشید عصر خود بوده است. از سرودههای او در وصف آل حمدان، قصیده معروف «رائیه» است که در آن به طور ضمنی خود را نیز ستوده است. وی علاوه بر خصال شخصی و مقام ادبی، شیعی پاک اعتقاد و شاعر [[اهل بیت (علیهم السلام)|آلمحمد (صلی الله علیه)]] بود و با صراحت و شجاعت، فضائل [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین (علیهالسلام)]] و مناقب ائمه [[معصوم|معصومین (علیهالسلام)]] را شرح داده، مطاعن و مثالب [[عباسیان|بنیعباس]] را برشمرده است. وی در قصیده میمیه معروف به قصیده «شافیه» که مشتمل بر هشتاد و پنج بیت است، در برابر «ابن معتز عباسی» به دفاع از آل علی (علیهالسلام) برخاسته و این چنین سروده است:
| |
| | |
| {{شعر}}{{ب |الحق مهتضم و الدین مخترم |و فئ آل رسول الله مقتسم }}{{پایان شعر}}
| |
| (حق پنهان شد و دین پاره پاره گشت، زیرا اموال آل رسول الله تقسیم شده است)<ref>(مناقب ابن شهرآشوب، ج2ص53)</ref>.
| |
| | |
| وی همچنین در باره واقعه غدیر و نیز در رثاء [[امام حسین|امام حسین (علیهالسلام)]] اشعاری دارد که در نسخههای خطی دیوان او به روایت ابن خالویه موجود است اما در دیوان چاپی او درج نشده است. وی بیتردید شیعی امامی است زیرا در اشعار او نام پنج تن آلعبا و دوازده امام(علیهالسلام) به عنوان پیشوا و شفاعت کنندگان روز محشر توصیف شده است<ref>مناقب ابن شهرآشوب، ج1ص270.</ref>.
| |
| | |
| اگرچه اشعار او در این زمینه بسیار اندک است، اما تأثیر آن در جهان تشیع اندک نبوده است. مشهورترین این اشعار «قصیده شافیه» است که به تندی بر امویان و عباسیان میتازد و برتریهای ادعایی عباسیان را دروغین میشمارد. زشتکاریهای آنان را یکایک نام مییرد و بر بزرگواری امام موسی کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام) تأکید میورزد و هارونالرشید را درخور قیاس با آنان نمیشمرد، همچنانکه میان نوح پیامبر و فرزندش قرابتی نمییابد. خاندان بنیعباس را که دستشان به خون فرزندان [[علی بن ابی طالب|علیبنابیطالب (علیهالسلام)]] آلوده است از [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] نمیداند و [[سلمان فارسی]] را به خاندان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] نزدیکتر میشمرد. این قصیده حدود 85 بیت است و با اعتراض به غصب خلافت و پایمال کردن حق فرزندان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و از دست رفتن دین به دست غاصبان آغاز میگردد و در آن به فرمان پیامبر (صلی الله علیه) در [[غدیر خم|روز غدیر]] و نیز نادیده گرفته شدن آن در [[سقیفه بنی ساعده|شورای سقیفه]] اشاره میکند. قصیده یادشده همواره مورد توجه شیعیان بوده است، چندانکه گروهی آن را شرح و تخمیس کردهاند.
| |
| | |
| اگرچه برخی ابوفراس را شیعی [[اسماعیلیان|اسماعیلی]] دانستهاند، اما از آنجا که وی در این قصیده از [[موسی بن جعفر|امام کاظم (علیهالسلام)]] و [[علی بن موسی بن جعفر|امام رضا (علیهالسلام)]] و نیز دردو قطعه دیگر از پیشوایان دوازدهگانه [[مذهب شیعه|شیعیان]] نام برده است، تردید نمیتوان داشت که وی شیعه دوازده امامی بوده است. علمای شیعه مانند [[ابن شهرآشوب]]، [[علامه امینی]]، [[امین عاملی]]، [[آقا بزرگ تهرانی|آقابزرگ تهرانی]] و بسیاری دیگر او را از شاعران مجاهر اهلبیت (علیهالسلام) (شجاع و بی پروا در اظهار عقیده) به شمار آوردهاند. وی هم عصر با شاعران بزرگی چون: «ابوطیب متنبی»، «ابوالعباس نامی»، «ابوالقاسم زاهی»، «ابن نباته تمیمی»، «ابوالحسن شمشاطی»، «ابوبکر خوارزمی»، «ابوالفرج ببغاء»، «سری بن رفاء» و بسیاری دیگر بوده که نام آنها در فهرست ابن ندیم و یتیمه ثعالبی آمده است.
| |
| | |
| همچنین دانشمندان بزرگی چون «ابونصر فارابی»، «ابوالفرج اصفهانی» و «ابن خالویه نحوی» در دوره او میزیستهاند. در باره اساتید او چیزی در منابع ذکر نشده است، اما بعید نیست که وی نزد هم عصران خود بویژه «ابوطیب متنبی» تعلیم دیده باشد. مهمترین شاگرد او «ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد» است که دیوان اشعار او را جمع آوری نموده است، اما با این حال گفته میشود که خود ابن خالویه در پرورش علمی او نقش داشته است. دیوان اشعار او اکنون در دست است و برخی از قصائد آن به ویژه قصیده «شافیه» شرحهای متعددی بر آن نگاشته شده است. دیوان او نخستینبار در 1873م و سپس در سالهای 1900و 1910م به چاپ رسید. در 1944م سامی دهان آن را در 3جلد، همراه تحقیقات مفصل خویش به چاپ رسانید و در 1961م چاپ دیگری از آن در بیروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجی بار دیگر آن را در [[دمشق]] به چاپ رساند.
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| # حیاه ابی فراس، سید محسن امین عاملی، طبع دمشق، صفحات متعدد؛
| |
| # یتیمه الدهر، ثعالبی، ج1ص48 به بعد؛
| |
| # وفیات الاعیان، ج1ص349 تا 353؛
| |
| # مرآه الجنان، یافعی، ج2ص440؛
| |
| # تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج11ص421، شماره 1131؛
| |
| # الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج8ص194؛
| |
| # سیر اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛
| |
| # اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛
| |
| # الغدیر، ج3ص399 به بعد؛
| |
| # دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6ص120؛
| |
| # دائره المعارف تشیع، ج1ص430؛
| |
| # معالم العلماء، ص149؛
| |
| # مجالس المؤمنین، شوشتری، ص411؛
| |
| # أمل الآمل، حرعاملی، ج2ص59 شماره 150؛
| |
| # الذریعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛
| |
| # معجم رجال الحدیث، ج5ص171.
| |
| | |
| [[رده:عالمان]]
| |
| [[رده:عالمان شیعه]]
| |
| [[رده:محدثان شیعه]]
| |
| | |
| {{جعبه اطلاعات شخصیت
| |
| | عنوان = ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی
| |
| | تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| |
| | نام = حسن بن ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی
| |
| | نامهای دیگر =
| |
| | سال تولد =
| |
| | تاریخ تولد =
| |
| | محل تولد =
| |
| | سال درگذشت =
| |
| | تاریخ درگذشت = 337ق.
| |
| | محل درگذشت =
| |
| | استادان =
| |
| | شاگردان =
| |
| | دین =
| |
| | مذهب =
| |
| | آثار =
| |
| | فعالیتها =
| |
| | وبگاه =
| |
| }}
| |
| حسن بن ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی، محدث شیعی. کنیه او در منابع ذکر نشده است. در سال 337هجری شیخ تلعکبری از او حدیث شنید، بنابراین وی تا این تاریخ زنده بوده است. از زندگی و چگونگی تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. از لقب کوفی بر میآید که وی در کوفه مسکن داشت و ظاهراً در همانجا نشو و نما پیدا کرده و به حد کمال رسیده است. چنانکه از لقب «خزاز» نیز چنین بر میآید که وی یا یکی از پدران او به تجارت پوست خز اشتغال داشتهاند. وی در کوفه از محدثان بزرگ و از شیوخ اجازه(بالاترین مرتبه در علم حدیث) بود و همین باعث شد تا صاحبنظران، احادیث و شنیدههای او را درست و قابل قبول تلقی نمایند. تلعکبری که تنها شاگرد شناختهشده او در منابع است، ضمن اینکه از او حدیث شنیده، او را ستایش کرده است و این مطلب، دلیل دیگری بر راستگویی و وثاقت اوست. اکنون به دلیل اینکه احادیث و روایات او از بین رفته و در منابع، اثری از آنها نیست، شناسایی اساتید و شاگردان متعددی که او داشته ممکن نمیباشد. همچنین از او کتاب یا رسالهای نیز معرفی نشده است.
| |
| منابع: (تهذیب الاحکام، ج10ص21؛ رجال طوسی، ص423 شماره6100؛ جامع الرواه، ج1ص188؛ لسان المیزان، ج2ص192 شمارههای 872 و873؛ معجم رجال الحدیث، ج5ص259 شماره2680)
| |