المهند علی المفند (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
مهمترین مسئله ای که ذهن انگلیسیان را بعنوان مانعی سر راه استعمار هند درگیر کرده بود و موجب بیم و هراس آنان می‌شد، مسئله جهاد و مبارزه مجاهدین مسلمان به رهبری علمای اسلامی بود.
مهمترین مسئله ای که ذهن انگلیسیان را بعنوان مانعی سر راه استعمار هند درگیر کرده بود و موجب بیم و هراس آنان می‌شد، مسئله جهاد و مبارزه مجاهدین مسلمان به رهبری علمای اسلامی بود.


یکی از حربه‌های کوبنده‌ای که دستگاه [[استعمار]] بر ضد این جمعیت به کار می‌برد، متهم ساختن آنان به [[وهابیت|وهابیگری]] بود. در آن تاریخ وهابیان بخاطر ویران ساختن بقعه‌های متبرک [[حجاز]]، در نظر عموم [[مسلمانان]] منفور و بدنام بودند و وارد آوردن این تهمت می‌توانست این نفرت عمومی را عینا متوجه این جمعیت سازد.
یکی از حربه‌های کوبنده‌ای که دستگاه [[استعمار]] بر ضد این جمعیت به کار می‌برد، متهم ساختن آنان به [[وهابیت|وهابی‌گری]] بود. در آن تاریخ وهابیان بخاطر ویران ساختن بقعه‌های متبرک [[حجاز]]، در نظر عموم [[مسلمانان]] منفور و بدنام بودند و وارد آوردن این تهمت می‌توانست این نفرت عمومی را عینا متوجه این جمعیت سازد.


از آنجا که سیداحمد عرفان رهبر فکری این جمعیت، از جهت پیشنهاد طرح‌های اصلاحی و دعوت مسلمانان به پیراستن [[اسلام]] از بدعت‌ها و خرافات، به وهابیان شباهتی می‌داشت، این تهمت در همان اوائل یعنی در دوران حیات عرفان به ثمر رسیده بود و انگلیسی‌ها و سیک ها توانسته بودند بدان وسیله بعضی از افراد بی اطلاع مسلمان را وادار به خیانت کرده و بر او بشورانند و با این تدبیر او و هم مرید و همکارش شاه اسماعیل را در سال 1831 از بین ببرند.
از آنجا که سیداحمد عرفان رهبر فکری این جمعیت، از جهت پیشنهاد طرح‌های اصلاحی و دعوت مسلمانان به پیراستن [[اسلام]] از بدعت‌ها و خرافات، به وهابیان شباهتی می‌داشت، این تهمت در همان اوائل یعنی در دوران حیات عرفان به ثمر رسیده بود و انگلیسی‌ها و سیک ها توانسته بودند بدان وسیله بعضی از افراد بی اطلاع مسلمان را وادار به خیانت کرده و بر او بشورانند و با این تدبیر او و هم مرید و همکارش شاه اسماعیل را در سال 1831 از بین ببرند.
خط ۲۴: خط ۲۴:
در دوران پس از انقلاب 1857 هم که پیروان عرفان سرسختانه با انگلیس ها می‌جنگیدند این تهمت بصورت سلاح قاطعی در اختیار انگلیسی‌ها بود که در هر فرصت مناسب، از آن استفاده می‌کردند و از جمله علمائی را که در امور سیاسی دخالت ورزیده و مردم را به مبارزه با انگلیس دعوت می‌نمودند، در نظر عوام منفور می‌ساختند و تاکنون نیز این حربه همچنان باقی است و نقش شیطانی خود را که ایجاد فاصله میان قشرهای وسیع مسلمین است، ایفاء می‌کند.
در دوران پس از انقلاب 1857 هم که پیروان عرفان سرسختانه با انگلیس ها می‌جنگیدند این تهمت بصورت سلاح قاطعی در اختیار انگلیسی‌ها بود که در هر فرصت مناسب، از آن استفاده می‌کردند و از جمله علمائی را که در امور سیاسی دخالت ورزیده و مردم را به مبارزه با انگلیس دعوت می‌نمودند، در نظر عوام منفور می‌ساختند و تاکنون نیز این حربه همچنان باقی است و نقش شیطانی خود را که ایجاد فاصله میان قشرهای وسیع مسلمین است، ایفاء می‌کند.


تا اینکه در سال ۱۳۲۳(قبل از سیطره کامل وهابیت بر [[عربستان]]) این شبهات و تحریفات به علماء [[حرمین شریفین]] نیز رسانیده شد و تا حدودی علماء [[دیوبند]] را زیر سوال برده بودند.
تا اینکه در سال ۱۳۲۳ (قبل از سیطره کامل وهابیت بر [[عربستان]]) این شبهات و تحریفات به علماء [[حرمین شریفین]] نیز رسانیده شد و تا حدودی علماء [[دیوبند]] را زیر سوال برده بودند.


در آن ایام مولانا سید حسین احمد مدنی از علمای دیوبندی، در شهر مدینه منوره حضور داشت و کلاس درس‌اش در مسجد نبوی (ص) در کمال اوج و در حال عروج بود ولی زمانیکه از این عملیات اتهام با خبر شد، اکابر علمای حرمین را در جریان حقیقت امر قرار داد و درصدد رفع این اتهام برآمد. آنگاه آنها تعداد بیست و شش سوال را برای علمای دیوبند نوشته، جهت دریافت جواب به هندوستان فرستادند.
در آن ایام مولانا سید حسین احمد مدنی از علمای دیوبندی، در شهر مدینه منوره حضور داشت و کلاس درس‌اش در مسجد نبوی (ص) در کمال اوج و در حال عروج بود ولی زمانیکه از این عملیات اتهام با خبر شد، اکابر علمای حرمین را در جریان حقیقت امر قرار داد و درصدد رفع این اتهام برآمد. آنگاه آنها تعداد بیست و شش سوال را برای علمای دیوبند نوشته، جهت دریافت جواب به هندوستان فرستادند.
خط ۴۲: خط ۴۲:


=== دیدگاه‌ها ===
=== دیدگاه‌ها ===
این کتاب نیز منحصراً در برگیرنده موضوعاتی مرتبط با عقیده است که شامل موضوعاتی در فروع نیز هستند. می‌توانیم آنرا به دو بخش تقسیم کنیم.
این کتاب نیز منحصراً در برگیرنده موضوعاتی مرتبط با عقیده است که شامل موضوعاتی در فروع نیز هستند. می‌توانیم آن را به دو بخش تقسیم کنیم.


دیدگاه اول: مثلاً اینکه اگر مسلمانی حتی اگر از بعضی از این مطالب مانند نحوه توسل به خداوند آگاهی نداشته باشد، خللی در ایمان او نخواهد آمد.
دیدگاه اول: مثلاً اینکه اگر مسلمانی حتی اگر از بعضی از این مطالب مانند نحوه توسل به خداوند آگاهی نداشته باشد، خللی در ایمان او نخواهد آمد.

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۱۲

المهند علی المفند
کتاب المهند علی المفند.jpg
نامعقائد اهل سنت و الجماعت در رد وهابیت و بدعت
پدیدآورانخلیل احمد سهارنپوری
ترجمهمولوی عبدالرحمن سربازی
سال نشر1394 ه ش
ناشرنشر جاودان
تعداد صفحه209 ص
موضوععقیده

کتاب المهند علی المفند که به (تصدیقات لدفع التلبیسات) نیز معروف است بیانگر عقاید علماء اهل سنت و جماعت دیوبند، شبه قاره هند است. بنابراین، این کتاب تحت نام عقاید علماء دیوبند نیز شناخته می‌شود. این کتاب گرانقدر و با ارزش اثر مولانا خلیل احمد سهارنپوری رحمه الله، شارح کتاب سنن ابی داوود (در ۲۰ جلد) از محدثین بزرگ دارالعلوم دیوبند هند می‌باشد.

زمینه

مهمترین مسئله ای که ذهن انگلیسیان را بعنوان مانعی سر راه استعمار هند درگیر کرده بود و موجب بیم و هراس آنان می‌شد، مسئله جهاد و مبارزه مجاهدین مسلمان به رهبری علمای اسلامی بود.

یکی از حربه‌های کوبنده‌ای که دستگاه استعمار بر ضد این جمعیت به کار می‌برد، متهم ساختن آنان به وهابی‌گری بود. در آن تاریخ وهابیان بخاطر ویران ساختن بقعه‌های متبرک حجاز، در نظر عموم مسلمانان منفور و بدنام بودند و وارد آوردن این تهمت می‌توانست این نفرت عمومی را عینا متوجه این جمعیت سازد.

از آنجا که سیداحمد عرفان رهبر فکری این جمعیت، از جهت پیشنهاد طرح‌های اصلاحی و دعوت مسلمانان به پیراستن اسلام از بدعت‌ها و خرافات، به وهابیان شباهتی می‌داشت، این تهمت در همان اوائل یعنی در دوران حیات عرفان به ثمر رسیده بود و انگلیسی‌ها و سیک ها توانسته بودند بدان وسیله بعضی از افراد بی اطلاع مسلمان را وادار به خیانت کرده و بر او بشورانند و با این تدبیر او و هم مرید و همکارش شاه اسماعیل را در سال 1831 از بین ببرند.

در دوران پس از انقلاب 1857 هم که پیروان عرفان سرسختانه با انگلیس ها می‌جنگیدند این تهمت بصورت سلاح قاطعی در اختیار انگلیسی‌ها بود که در هر فرصت مناسب، از آن استفاده می‌کردند و از جمله علمائی را که در امور سیاسی دخالت ورزیده و مردم را به مبارزه با انگلیس دعوت می‌نمودند، در نظر عوام منفور می‌ساختند و تاکنون نیز این حربه همچنان باقی است و نقش شیطانی خود را که ایجاد فاصله میان قشرهای وسیع مسلمین است، ایفاء می‌کند.

تا اینکه در سال ۱۳۲۳ (قبل از سیطره کامل وهابیت بر عربستان) این شبهات و تحریفات به علماء حرمین شریفین نیز رسانیده شد و تا حدودی علماء دیوبند را زیر سوال برده بودند.

در آن ایام مولانا سید حسین احمد مدنی از علمای دیوبندی، در شهر مدینه منوره حضور داشت و کلاس درس‌اش در مسجد نبوی (ص) در کمال اوج و در حال عروج بود ولی زمانیکه از این عملیات اتهام با خبر شد، اکابر علمای حرمین را در جریان حقیقت امر قرار داد و درصدد رفع این اتهام برآمد. آنگاه آنها تعداد بیست و شش سوال را برای علمای دیوبند نوشته، جهت دریافت جواب به هندوستان فرستادند.

در این زمان که مولانا گنگوهی و مولانا نانوتوی رحلت فرموده بودند، مولانا خلیل احمد سهارنپوری برای پرده برداشتن از ابهامات، جواب سوالات را به زبان عربی فصیح تحریر فرمودند و به امضاء و تائید تمام مشاهیر زمان دیوبند از جمله ۵۰ تن از علمای جید دیوبند و ۴۷ تن از علمای مکه مکرمه، مدینه منوره، علمای جامع ازهر و علمای دمشق نیز رسانید؛ بنابر‌این، این کتاب از اعتبار خاصی برخوردار است.

درباره کتاب

این مکتوب در سال ۱۳۲۵ هجری به شکل کتابی با نام «المهند علی المفند» تحریر و به چاپ رسید و منتشر گردید.

در این کتاب ضمن توضیح پاسخ پرسش‌های مرسله از سوی علمای حرمین تشریح و توضیح عقاید حقه علماء و اکابر دارالعلوم دیوبند طوری به عمل آمده است که از روی تلبیسات مخالفین پرده برداشته شده و مسلک حقیقی بزرگان دیوبند واضح گردیده است.

گویا «المهند» ترجمان افکار، اندیشه‌ها و عقاید علماء دیوبند بوده و یک مدرک و دستاویز اجماعی و تاریخی است که در آن مسلک دیوبندیان بگونه اصلی محفوظ و نگهداری شده است.

این کتاب بهترین نوشته ای است که در عقاید و دیدگاه‌های اهل سنّت دیوبندی نوشته شده است. این کتاب برای اولین بار در شبه قاره هند در سال ۱۳۲۵ و سپس به زبان‌های مختلف از جمله به زبان عربی با ترجمه اردو در تیراژهای مختلف (دارای ۱۹۰ صفحه) به چاپ رسید.

بعدها رساله کوچکی نیز در اخر کتاب تحت نام “عقاید اهل سنت و جماعت” توسط علماء بزرگ دیوبندی چون مفتی محمد شفیع عثمانی و امام ظفر احمد عثمانی (مولف کتاب ۱۸ جلدی اعلاءالسنن) آماده شده بود، مورد تایید علمای متاخر دیوبند نیز رسید، تهیه شد و ضمیمه آن گردید که در واقع خلاصه و چکیده ای از موضوعات کتاب المهند در تشریح عقاید بود. همچنین این کتاب به قلم مولانا عبدالرحمن سربازی به فارسی ترجمه شده است.

دیدگاه‌ها

این کتاب نیز منحصراً در برگیرنده موضوعاتی مرتبط با عقیده است که شامل موضوعاتی در فروع نیز هستند. می‌توانیم آن را به دو بخش تقسیم کنیم.

دیدگاه اول: مثلاً اینکه اگر مسلمانی حتی اگر از بعضی از این مطالب مانند نحوه توسل به خداوند آگاهی نداشته باشد، خللی در ایمان او نخواهد آمد.

دیدگاه دوم: موضوعی که در این کتاب درباره آن بحث شده همگی در یک پیمانه نیستند، یعنی بعضی از موضوعات آن طبق نص صریح و سنت ثابت شده و بعضی اینطور نیستند.

پس می‌شود چنین نتیجه گرفت که انکار بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر از نظر حکم نیز متفاوت است، مثلاً اگر کسی از ختم نبوت انکار کند مرتکب کفر شده است و اگر کسی حیات پیامبر (ص) را در قبر منکر شود او از راه راست منحرف شده است، و اگر کسی تقلید از مذاهب چهارگانه اهل سنت و جماعت را انکار کند، بنابر قول اکثر علماء امت از دایره مذاهب چهارگانه بیرون شده و منحرف است.

مثال هایی از این کتاب، مثلا در باب زیارات مینویسد: اولین سؤال این است که آیا سفر برای زیارت پیامبر جایز است یا نه و آیا نیت آن باید سفر برای زیارت پیامبر (ص) باشد یا برای رفتن به مسجد النبی.

در پاسخ به این سؤال، مولانا خلیل احمد سهارنپوری (رح) می‌گوید: بنابر نظر علمای حنفی و مسلک اشعری و ماتریدی و طرق صوفیه، زیارت قبر پیامبر(ص) از بزرگ‌ترین اعمالی است که انسان را به خدا نزدیک می‌کند.

ابن همام نیز گفته است که نیت زیارت قبر پیامبر (ص) جایز است.

شیخ رشید احمد گنگوهی نیز رساله‌ای به نام “زبده المناسک فی فضل زیاره المدینه المنوره” دارد که بارها چاپ شده است.

برخی نظرات

درباب توسلات: علامه سهارنپوری (رح) در باب توسل به پیامبر (ص) و اولیاء می‌نویسد: نزد مشایخ ما توسل به انبیاء و اولیاء جایز و بیان جمله (اسهم انی اتوسل الیک بفلان) نزد شاه محمد اسحاق دهلوی، شیخ امداد الله و شیخ رشید احمد صحیح است و ایرادی بر آن وارد نیست.

در این کتاب در پاسخ این پرسش که آیا جایز است کسی پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله) در دعا به آن حضرت متوسل شود، می‌نویسد: «عندنا و عند مشایخنا یجوزالتوسل فی الدعوات بالانبیاء و الصالحین من الاولیاء و الشهداء والصدیقین فی حیاتهم و بعد وفاتهم بأن یقول فی دعائه اللهم انی أتوسل الیک بفلان أن تجیب دعوتی و تقضی حاجتی الی غیر ذلک کما صرح به شیخنا و مولانا الشاه محمد اسحق الدهلوی و بینه فی فتاواه شیخنا و مولانا رشید احمد الگنگوهی››….

از دیدگاه بزرگان و اساتید ما توسل در دعاها به پیامبران، افراد شایسته از اولیا، شهدا و صدیقین در حیات و پس از مرگ جایز است به این صورت که خدایا به واسطه فلان پیامبر یا بنده خوبت به تو متوسل می‌شوم تا دعای مرا اجابت و خواسته مرا بر آورده سازی. به این دیدگاه مولانا محمد اسحاق دهلوی تصریح فرموده و مولانا رشید احمد گنگوهی آن را در فتاوای خود روشن ساخته است.

ایشان در صفحه 6 کتاب در ردّ و نفی محمدبن عبدالوهاب نوشته است: ای علماء گرامی بعضی‌ها عقیده وهابیه را به شما نسبت و اوراق و رسائلی را ارایه داده‌اند و نوشتند که به دلیل اختلاف لغت و زبان ما متوجه آنها نمی‌شویم، متوقع است که از حقیقت حال و مطالب مقالات ما را آگاه سازید و از شما درباره امور و مواردی که اهل سنت و جماعت با وهابی‌ها اختلاف دارند سؤال می‌شود.

در ادامه می‌گوید: محمد بن عبدالوهاب خون و اموال و عرض مسلمین حلال دانست و همه را مشرک خواند و اهل قبله را کشت و این قوم همان خوارج می‌باشند لذا هیچ کدام از مشایخ ما در سلسله این گروه نمی‌باشند.

و در صفحه 47 کتاب بعد از اینکه از بزرگان دیوبند در مورد تکفیری‌ها می‌نویسد: آنان مانند خوارج اهل بغیند و حکم اهل بغی در مورد آنان صادق است؛ سپس در ادامه اضافه می‌نماید: امّا در تکفیر مسلمانان پیشین، هرگز ما کسی را تکفیر نمی‌کنیم کسی که تکفیر کند بدعت کرده و عمل او موجب خروج از دین است و اهل قبله را هر چند جزو مبتدعه باشند تا وقتی که ضرورتی از دین را انکار نکرده باشند تکفیر نمی‌کنیم.

علمایی که این کتاب را تایید کردند

ذکر نام تمامی علمایی که از سرزمین اعراب این عقیده نامه اهل سنت و جماعت را امضاء و تایید کرده‌اند در حوصله این مقاله نیست، بطور نمونه به چند تن اشاره می‌کنیم که قرار ذیل اند:

  1. شیخ محمد سید با بصیل الشافعی (مفتی فقه شافعی در مکه)،
  2. شیخ محمد عابد بن حسین المالکی (مفتی فقه مالکی در مکه)،
  3. شیخ السعید احمد البرزانی (مفتی فقه شافعی در مدینه)،
  4. شیخ احمد ابن محمد خیر الشنقیطی المالکی (در مدینه)،
  5. العلامه الامام شیخ سلیم البشری (شیخ الازهر، مصر)،
  6. شیخ سید محمد ابوالخیر ابن عابدین (فقیه حنفی، دمشق).[۱]

پانویس