عبدالله باعلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = عبدالله باعلوی
<br>
| تصویر =
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = عبدالله باعلوی
| نام‌های دیگر =
| سال تولد = 638 ق
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = حضرموت، یمن
| سال درگذشت = 731 ق
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = حضرموت، یمن
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | پدر بزرگش محمد بن علی باعلوی | الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی | عبدالله بن إبراهیم باقشیر}}
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی | محمد بن علوی صاحب العمائم | عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی | علی بن محمد بن سلم | فضل بن محمد بافضل}}
| دین = اسلام
| مذهب = اهل سنت، شافعی
| آثار = {{فهرست جعبه عمودی |  |  | }}
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی | فقیه | مبلغ دین}}
| وبگاه =
}}
'''عبدالله باعلوی''' یکی از بزرگان سادات حضرموت یمن بود که به فعالیت‌های علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می‌کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی‌علوی شیخ نامیده شده است <ref>مولى الدرک</ref>.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
==نسب==
<br>
عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر الصادق]] بن [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمد‌الباقر]] بن علی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زین‌العابدین]] بن [[حسین بن علی (سید الشهدا)|الحسین]] بن [[علی بن ابی‌طالب|علی بن أبی‌طالب]] و امام علی شوهر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] دختر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمد]] صلی الله علیه و آله است.
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>


<noinclude>
او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
</div>
 
 
 
'''عبدالله باعلوی''' یک شیخ از خانواده رسول خدا، محمد ، درود بر باشد او . به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است .
 
 
 
نسبت
عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه، سرهنگ دوم محمد بن علی بن محمد، صاحب میربط بن علی، خلی قاسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن احمد المهاجر بن عیسی بن محمد النقیب بن. علی آل -Aridi بن جعفر الصادق بن محمد - باقر بن علی زین آل العابدین بن حسین قبیله بن علی بن ابی طالب و شوهر از فاطمه دختر محمد ﷺ .


او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
==تولد و تربیت==
وی در سال 638 هجری قمری در شهر [[تریم]] [[حضرموت]] به دنیا آمد. 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،</ref>. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوه‌ها و دره‌ها بود و سخت‌ترین عبادت‌ها را انجام می‌داد. قرآن کریم را بسیار می‌خواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می‌کرد.


تولد و تربیت
==اساتید==
وی در سال 638 هجری قمری در شهر طارم حضرموت به دنیا آمد که از زندگی جدش فقیه سرهنگ محمد بن علی حدود 15 سال و مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد بود. صاحب میربت.  قرآن را حفظ کرد و از دوران کودکی بر تقوا تربیت شد و شرایطش به احوال پدر و جدش بود و مانند رفتار هیچ کس پس از خود از آن پیروی نکرد. قرآن کریم است و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می کند.
او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از:
* پدربزرگش محمد بن علی باعلوی
* الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی
* عبدالله بن إبراهیم باقشیر
* إبراهیم بن یحیى بافضل
* عمر بن محمد بن میمون


پیری
==شاگردان==
از علمای حضرموت و یمن و حجاز گرفت و از آنان بهره گرفت و به او اجازه داد تا در هر علمی فتوا دهد و در هر علمی تدریس کند، از مشهورترین آنها:
گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغ‌التحصیل شدند، از جمله:
* پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة
* پسر عمویش أبوبکر بن أحمد بن الفقیه المقدم
* پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم
* محمد بن علوی صاحب العمائم
* عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی
* علی بن محمد بن سلم
* فضل بن محمد بافضل
* عبدالله بن فضل بافضل
* محمد بن أبی بکر باعباد
* محمد بن علی باشعیب
* محمد بن علی الخطیب
* أحمد بن علی الخطیب
* عبدالرحمن بن محمد الخطیب
* عمر بن محمد باوزیر
* مفلح بن عبدالله بن فهد


جدش محمد بن علی بعلوی
==سفر به حجاز==
فقیه احمد بن عبدالرحمن بعلوی
او در اول جوانی از حضرموت به [[حرمین شریفین]] رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای [[یمن]] از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد.
عبدالله بن ابراهیم باقشیر
ابراهیم بن یحیی با بهترین ها
عمر بن محمد بن میمون
شاگردان او  
گروه کثیری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد فارغ التحصیل شد و از جمله:


برادرزاده او محمد بن علی مولا الدویله
از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت.  
پسر عمویش ابوبکر بن احمد بن فقیه مقدم
پسر عمویش علوی بن احمد بن الفقیه المقدم
محمد بن علوی صاحب عمامه
عبدالله بن الفقیه احمد بعلوی
علی بن محمد بن سلیم
فضل بن محمد بافضل
عبدالله بن فضل با بهترین ها
محمد بن ابی بکر بعباد
محمد بن علی بشائب
محمد بن علی الخطیب
احمد بن علی الخطیب
عبدالرحمن بن محمد الخطیب
عمر بن محمد باوازیر
مفلح بن عبدالله بن فهد
سفر به حجاز
او در اوج حیات خود از حضرموت به حرمین شریفین رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در سفر از حضرموت در شهرها و روستاهای یمن از جمله پایتخت پلانکتون پایین شهر یمن . اهوار و شیخ عمر بن محمد بن میمون آل طهانی در آنجا بود و او از شاگردان شیخ احمد بن الجاد است و در نشر علم و دعوت به سوی خدا پیشتاز بود، پس شیخ عبدالله از او گرفت. و مدتی در اهوار اقامت گزید و از آنجا به عدن و سرگردانی یمن رفت.


و چون به حجاز رسید در مکه در مجاورت بیت الله الحرام ساکن شد و از محافل علم در آن بهره مند شد و در آن کار نیک انجام داد تا اینکه در میان اهل آن ظهور کرد و مردم نور آن را احساس کردند. احوال و اثر مؤثر و مقالش را از او گرفت، خصوصی و عام و جمع کثیری از ممالک مختلف را از او گرفت و آب گرفت دو بار مردم مکه از آن استفاده کردند، پس خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و باران بارید. از تمام دره ها او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین مکه و مدینه رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال استرداد و تعدیل بود.
و چون به [[حجاز]] رسید در [[مکه]] در مجاورت [[مسجد الحرام|بیت‌الله الحرام]] ساکن شد و از محافل علم در آن بهره‌مند شد و در آنجا فعالیت کرد تا اینکه شهره شد و مردم به معنویت و تاثیر معنوی گفتار و رفتار او پی بردند و همه از او کسب فیض می‌نمودند. جمع بسیاری از مناطق مختلف برای کسب علم نزد او آمدند. دو مرتبه به برکت دعا و نماز او در مکه باران بارید و مردم و سرزمین سیراب شدندو خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و از تمام دره ها آب جاری شد. او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین [[مکه]] و [[مدینه]] رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال تحصیل علم و معرفت بود.


بازگشت به حضرموت  
==بازگشت به حضرموت==
پس از مرگ او، برادرش، علی، مولای ژاندارمری حضرموت، سرشناسان طارم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به طارم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به مکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه شیخ خود عمر بن میمون وارد شهر اهور شد و او را مرده یافت و او را غسل دادند و کفن کردند. او شیخ بعد از من است، پس برای من دعا کردند.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند. تا بر آنان بزرگ شود، پس از آن عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را داوری کرد و پارچه شریف را پوشید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد. .  
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد. او خود را از [[حجاز]] از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد. در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که «پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد<ref> بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.</ref>.  


به طارم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و از او استقبال کردند و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بلیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.
به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می‌آمدند.


از مبارزات او  
==عبادت او==
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت چرت به مطالعه بنشیند و بخوابد و بعد از ظهر بنشیند و به بعد از ظهر نگاه کند، سپس نماز بخواند بعد از نماز عصر با اصحاب خود ادامه دهد تا نماز مغرب را بخواند، سپس به خواندن قرآن بنشیند تا اینکه شام را می خواند و بعد از نماز عصر به خواست خدا می خواند سپس به خانه اش می رود.
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می‌رفت، نماز وتر می‌خواند و قرآن می‌خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می‌رفت و مدتی می‌نشست و سپس به مسجد باز می‌گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می‌نشست. بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می‌کرد، سپس با مردم نماز عصر می‌خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می‌پرداخت تا نماز عشاء و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می‌خواند و بعد از آن به منزل می‌رفت.<ref> الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.</ref>


در مورد ماه رمضان در مسجد ادامه می‌دهد تا نماز تراویح را بخواند، سپس دو رکعت نماز می‌خواند و در آن قرآن می‌خواند، سپس به خانه‌اش می‌رود تا سحور بگیرد، سپس به مسجد برمی‌گردد و قرآن می‌خواند. تا اینکه روز فرا رسد و دعای ضحی بخواند و به خانه برگردد و چرت بزند، سپس به مسجد برگردد و نماز ظهر را به جماعت بخواند و تا بعد از ظهر به درس بنشیند و بعد از ظهر به یاد خدا بنشیند. اینها عادات اوست که معروف شد و عبادتش ظاهر شد.  
==بخشش او==
شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق می‌کرد و صدقات بزرگ می‌داد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده می‌شد. او به این مسجد زمین‌های و نخلستان‌های بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد.


از سخاوت او
همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستان‌ها و زمین‌های دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال می‌داشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق می‌شد و نمى‌دانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند.  
شیخ عبدالله استفاده به صرف در زمان خود در تمام خانواده ابو علوی ، و او صدقه بزرگ، از جمله موسسه خیریه خود را در مسجد منسوب به او (داد مسجد Ba'Alawi )، و آن را قبل از (مسجد بنی احمد) در رابطه نامیده می شد به نوادگان احمد بن عیسی مهاجر .به ارزش نود هزار دینار است و بانک هایشان را بر معماری و مهمان نوازی پیش او می گذارند، چنانکه عمر بازار را تریم و دیگر اراضی و نخل را بر قبرهای خدمات تریم کن. و دفن شده و غیره و همچنین زمین های باورنکردنی به نام " متوسط " بر سر میهمانان شهر. پول برای مدت اقامت او در آنجا از حجاز به حضرموت می رسید . گروهی از مردم طارم بدون اینکه بدانند کیستند به خانه هایشان می آمدند و وقتی او درگذشت، آن را از دست دادند.


فرزندان  
==فرزندان==
او سه پسر: احمد محمد پسر شتر خود را شب است متوفی وزارت از سال 787 هجری قمری و پاشنه منقرض، علی و محمد مادر یا محمد پدر دولت کوچک و دو نشان خرد فرزندان.  
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 176.</ref>


=وفات=  
==وفات==
در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد .
در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد.


=منابع=
==منابع==
المشهور, أبو بكر بن علي (1422 هـ). الشيخ عبد الله باعلوي سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، اليمن: مركز الإبداع الثقافي للدراسات وخدمة التراث.
المشهور, أبوبکر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبدالله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.


الشلي, محمد بن أبي بكر (1402 هـ). المشرع الروي في مناقب السادة الكرام آل أبي علوي (PDF). الجزء الثاني (الطبعة الثانية). صفحة 403.
الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 403.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده: شخصیت های جهان اسلام]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۴۸

عبدالله باعلوی
نام کاملعبدالله باعلوی
اطلاعات شخصی
سال تولد638 ق، ۶۱۹ ش‌، ۱۲۴۱ م
محل تولدحضرموت، یمن
سال درگذشت731 ق، ۷۰۹ ش‌، ۱۳۳۱ م
محل درگذشتحضرموت، یمن
دیناسلام، اهل سنت، شافعی
استادان
  • پدر بزرگش محمد بن علی باعلوی
  • الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی
  • عبدالله بن إبراهیم باقشیر
شاگردان
  • محمد بن علوی صاحب العمائم
  • عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی
  • علی بن محمد بن سلم
  • فضل بن محمد بافضل
فعالیت‌ها
  • فقیه
  • مبلغ دین

عبدالله باعلوی یکی از بزرگان سادات حضرموت یمن بود که به فعالیت‌های علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می‌کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی‌علوی شیخ نامیده شده است [۱].

نسب

عبدالله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد‌الباقر بن علی زین‌العابدین بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب و امام علی شوهر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.

او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.

تولد و تربیت

وی در سال 638 هجری قمری در شهر تریم حضرموت به دنیا آمد. 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود[۲]. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوه‌ها و دره‌ها بود و سخت‌ترین عبادت‌ها را انجام می‌داد. قرآن کریم را بسیار می‌خواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می‌کرد.

اساتید

او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از:

  • پدربزرگش محمد بن علی باعلوی
  • الفقیه أحمد بن عبدالرحمن باعلوی
  • عبدالله بن إبراهیم باقشیر
  • إبراهیم بن یحیى بافضل
  • عمر بن محمد بن میمون

شاگردان

گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغ‌التحصیل شدند، از جمله:

  • پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة
  • پسر عمویش أبوبکر بن أحمد بن الفقیه المقدم
  • پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم
  • محمد بن علوی صاحب العمائم
  • عبدالله بن الفقیه أحمد باعلوی
  • علی بن محمد بن سلم
  • فضل بن محمد بافضل
  • عبدالله بن فضل بافضل
  • محمد بن أبی بکر باعباد
  • محمد بن علی باشعیب
  • محمد بن علی الخطیب
  • أحمد بن علی الخطیب
  • عبدالرحمن بن محمد الخطیب
  • عمر بن محمد باوزیر
  • مفلح بن عبدالله بن فهد

سفر به حجاز

او در اول جوانی از حضرموت به حرمین شریفین رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای یمن از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد.

از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت.

و چون به حجاز رسید در مکه در مجاورت بیت‌الله الحرام ساکن شد و از محافل علم در آن بهره‌مند شد و در آنجا فعالیت کرد تا اینکه شهره شد و مردم به معنویت و تاثیر معنوی گفتار و رفتار او پی بردند و همه از او کسب فیض می‌نمودند. جمع بسیاری از مناطق مختلف برای کسب علم نزد او آمدند. دو مرتبه به برکت دعا و نماز او در مکه باران بارید و مردم و سرزمین سیراب شدندو خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و از تمام دره ها آب جاری شد. او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین مکه و مدینه رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال تحصیل علم و معرفت بود.

بازگشت به حضرموت

پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد. او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد. در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که «پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد[۳].

به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می‌آمدند.

عبادت او

متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می‌رفت، نماز وتر می‌خواند و قرآن می‌خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می‌رفت و مدتی می‌نشست و سپس به مسجد باز می‌گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می‌نشست. بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می‌کرد، سپس با مردم نماز عصر می‌خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می‌پرداخت تا نماز عشاء و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می‌خواند و بعد از آن به منزل می‌رفت.[۴]

بخشش او

شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق می‌کرد و صدقات بزرگ می‌داد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده می‌شد. او به این مسجد زمین‌های و نخلستان‌های بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد.

همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستان‌ها و زمین‌های دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال می‌داشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق می‌شد و نمى‌دانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند.

فرزندان

او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.[۵]

وفات

در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد.

منابع

المشهور, أبوبکر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبدالله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.

الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 403.

پانویس

  1. مولى الدرک
  2. المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،
  3. بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.
  4. الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.
  5. الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 176.