روزه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''روزه''' در لغت و اصطلاح به معنای پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات از طلوع صبح تا غروب همراه [[نیت]] دانسته شده است. | |||
روزه از واجباتی است که همه فرق اسلامی بدان اعتقاد داشته و حتی در امتهای پیشین هم تشریع گردیده است. روزه علاوه بر تقسمیماتی که از جنبه احکام خمسه دارد احکام فراوانی در فقه دارد که تفصیلیش در کتب فقهی ذکر شده است. | |||
== روزه == | |||
روزه، منسوب به روز است. در لغت و اصطلاح به معنای پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات از طلوع صبح تا غروب <ref>لغتنامه، ج 8، ص 12363، «روزه»؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 5</ref>. همراه نیت دانسته شده است. <ref>مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 6؛ جامع المدارک، ج 2، ص 140</ref>. | |||
برخی آن را به خودداری از کارهایی ویژه در زمان خاص ا<ref>لمغنی، ج 3، ص 3.</ref> با شرایط مخصوص <ref>تحریر الاحکام، ج 1، ص 449؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 75</ref>. و از سوی افرادی معیّن <ref>المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 54؛ المجموع، ج 6، ص 247.</ref> تعریف کردهاند. | |||
< | در عربی به آن «[[صوم]]» گفته میشود که در لغت به معنای خودداری کردن است. <ref>تاج العروس، ج 17، ص 423؛ لسان العرب، ج 12، ص 350، «صوم»</ref>. در وجه نامگذاریاش به «صوم» گفته شده که روزهدار از خوردن، آشامیدن و اعمالی دیگر امساک میکند. <ref>لسان العرب، ج 12، ص 351.</ref> روزه از جهت نوع و زمان امساک به گونههای شرعی، وصال و سکوت قسمت میشود: روزه شرعی، امساک از مفطرات از صبح تا غروب خورشید است. <ref>نک: سلسلة الینابیع، ج 6، ص 268؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 391، «کتاب الصوم»</ref>. | ||
</ | |||
روزه متعارف میان مسلمانان و موضوع اصلی بحث در این مقاله همین قسم از روزه است. | |||
در روزه وصال، شخص روزهدار افزون بر روز در شب نیز از خوردن و آشامیدن خودداری و تنها به خوردن در سحر بسنده میکند.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 507؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 512</ref> .این معنا در روایات پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.<ref>الکافی، ج 4، ص 95 - 96؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 172.</ref> | |||
برخی گفتهاند که در روزه وصال، شخص دو <ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 507؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ البحر الرائق، ج 2، ص 451.</ref> یا چند روز (12)<ref>المجموع، ج 6، ص 357؛ معجم لغة الفقهاء، ص 278.</ref> پیاپی از خوردن چیزی امتناع میکند. برخی این عمل را از اختصاصات پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانستهاند. <ref>کشاف القناع، ج 2، ص 396؛ جواهرالکلام، ج 29، ص127 - 128.</ref>در روزه سکوت، شخص نیت میکند که در روز با کسی سخن نگوید.<ref>) مستند الشیعه، ج 10، ص 511؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 662.</ref> | |||
برخی گفتهاند: مراد آن است که شخص، افزون بر امساک از طعام، از سخن گفتن نیز پرهیز کرده <ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ البحر الرائق، ج 2، ص 451.</ref> و در نیت میان این دو عمل جمع کند. <ref>مستندالشیعه، ج 10، ص 511.</ref> | |||
روزه شرعی از جهت حکم 4 گونه دارد: روزه واجب مانند روزه ماه رمضان و نذر؛ روزه مستحب نظیر روزه همه روزهای سال جز روزهای حرام؛ روزه حرام همچون روزه روز عید فطر و قربان؛ روزه مکروه مانند روزه روز عرفه برای کسی که روزه سبب ضعف و عدم توانایی وی برای دعا گردد.<ref>الحدائق، ج 13، ص2 - 3؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 521.</ref> | |||
قرآن از روزه با واژهها و تعبیرهای گوناگون یاد کرده است؛ از جمله: | |||
روزه | # از «صوم» و مشتقات آن 13 بار که در بیشتر آیات مراد از آن روزه شرعی در اسلام یعنی امساک از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات است؛ مانند {{متن قرآن |«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ» (بقره / 2، 183) }}، {{متن قرآن |«فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ»، (بقره / 2، 185)}} یک آیه درباره روزه سکوت است: {{متن قرآن |«اِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمـنِ صَومـًا فَلَن اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسیـّا». (مریم / 19، 26) }} | ||
# سائحون که در لغت به معنای جهانگردان است.<ref>مفردات، ص 246، «ساح»؛ تاج العروس، ج 4، ص98 - 99، «سیح».</ref> در برخی آیات مانند {{متن قرآن |«الحـمِدونَ السـّحونَ» (توبه / 9، 112) }} به روزه تفسیر شده <ref>جامع البیان، ج 11، ص 51؛ مجمع البیان، ج 5، ص 13.</ref>) که در روایات اسلامی نیز آمده است.<ref>الکافی، ج 5، ص 15؛ تهذیب، ج 6، ص 130؛ کنزالعمال، ج 2، ص 7.</ref> روزهدار سائح خوانده شده، چون هر دو در حال حرکتاند، جهانگردان در زمین و روزهداران در طاعت الهی و درجات و مقامات معنوی.<ref>نک: التفسیر الکبیر، ج 16، ص 203.</ref>برخی سائح را روزهداری دانستهاند که گوش، چشم، زبان و دیگر جوارح خود را از حرام باز میدارد. <ref>مفردات، ص 246.</ref> | |||
بعضی گفتهاند: مراد کسانیاند که روزه واجب را به جای آورده یا بر روزه مداومت دارند.<ref>لسان العرب، ج 2، ص 493؛ تاج العروس، ج 4، ص 98، «سیح»</ref>.3. صبر که در اصل به معنای بازداشتن نفس است.<ref>الصحاح، ج 2، ص 706؛ لسان العرب، ج4، ص 438، «صبر».</ref> در آیه {{متن قرآن |«واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45، 153) }} بر پایه تفسیری، مراد از آن روزه است. <ref>جامع البیان، ج 1، ص 370؛ فقه القرآن، ج 1، ص 174.</ref> در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز صبر در آیه به روزه تفسیر شده است .(26)<ref>من لا یحضرهالفقیه، ج 2، ص 76؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 408.</ref> ماه رمضان نیز ماه صبر خوانده شده است.<ref>مسند احمد، ج 2، ص 384؛ الکافی، ج 4، ص 66؛ زبدة البیان، ص 129.</ref> روزه را صبر نامیدهاند، زیرا روزهدار بر گرسنگی و تشنگی شکیبایی میکند.<ref>زبدة البیان، ص128 - 129؛ لسان العرب، ج 4، ص 43؛ تاج العروس، ج 7، ص 75، «صبر».</ref> | |||
قرآن در این آیات مباحث متعددی درباره این موضوع یاد کرده است؛ از جمله روزه در شرایع پیشین، آثار و برکات روزه و برخی احکام و مباحث فقهی. | |||
== پیشینه روزه == | |||
روزه افزون بر مسلمانان، بر امتهای گذشته نیز واجب بوده است: {{متن قرآن|«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم». (بقره / 2، 183) }} به باور برخی آیه میرساند که روزه در میان پیروان همه شرایع از زمان آدم علیهالسلام بوده است.<ref>لکشاف، ج 1، ص 334؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 76؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 182</ref>. | |||
روایات اسلامی و متونی از کتب مقدس نیز این دیدگاه را تأیید میکنند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود که پس از خوردن آدم علیهالسلام از درخت ممنوع و ماندن اثر آن به مدت 30 روز در بدن آن حضرت، خدا بر او و ذریهاش واجب کرد که 30 روز از خوردن و آشامیدن خودداری کنند.<ref>علل الشرایع، ج 2، ص 379؛ من لا یحضره الفقیه، ج، ص 74.</ref> | |||
علی علیهالسلام نیز فرمود آدم علیهالسلام نخستین روزهدار بوده است.<ref>الصافی، ج 1، ص 218؛ الکشاف، ج 1، ص 334.</ref> | |||
در احادیثی نیز از سفارش حضرت نوح به پیروان خود در مورد روزه گرفتن در نخستین روزی که بر کشتی سوار شدند <ref>تهذیب، ج 4، ص 306؛ جامع الاحادیث، ج 9، ص 431</ref> و روزه گرفتن آنان پس از فرود آمدن بر کوه جودی <ref>تهذیب، ج 4، ص 300؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 458.</ref> یاد شده است. | |||
در روایتی دیگر از روزه گرفتن همه روزهای سال جز عید فطر و قربان، از سوی حضرت نوح، روزه نصف ایام عمر از سوی حضرت داود علیهالسلام و روزه سه روز از هر ماه از سوی حضرت ابراهیم علیهالسلام سخن رفته است.<ref>سنن ابن ماجه، ج 1، ص 547؛ مستدرک الوسائل، ج، ص 517؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 411</ref>. | |||
بر پایه حدیثی دیگر، حضرت داود علیهالسلام یک روز را روزه و روز دیگر را افطار میکرد و حضرت سلیمان علیهالسلام سه روز آغازین، میانه و پایان هر ماه را روزه میگرفت و حضرت عیسی علیهالسلام همه روزها را روزه بود و حضرت مریم علیهاالسلام دو روز را روزه میگرفت و یک روز را افطار میکرد.<ref>وسائل الشیعه، ج 10، ص 439؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 410.</ref> | |||
بر اساس روایتی از حضرت موسی علیهالسلام از خدا در مورد پاداش روزه ماه رمضان پرسش شده است.<ref>مستدرک الوسائل، ج 7، ص 485</ref>. در تورات نیز از اقامت 40 شبانه روز حضرت موسی علیهالسلام بی اینکه آب و غذایی خورد، یاد شده است.<ref>کتاب مقدس، سفر تثنیه: 9: 9.</ref> | |||
افزون بر این، پیروان شریعت موسی علیهالسلام نیز هنگام توبه و تضرع به درگاه الهی روزه میگرفتند، تا از این رهگذر به گناهان خود اعتراف کنند و رضایت خدا را به دست آورند.<ref>قاموس کتاب مقدس، ص 428.</ref> | |||
بر پایه نقل برخی منابع، در روزگار کنونی نیز روزه در میان متدینان از یهود وجود دارد.<ref>مقارنة الادیان، ص 150.</ref> در انجیل نیز هست که حضرت عیسی علیهالسلام 40 شبانهروز روزه گرفت؛<ref>کتاب مقدس، متی، 4: 2.</ref> | |||
همچنین نقل شده است که شاگردان آن حضرت فراوان روزه میگرفتند.<ref>کتاب مقدس، لوقا، 5: 33 - 35</ref>.در انجیل دستورهایی در مورد روزه و پرهیز از ریا در آن هست .(<ref>کتاب مقدس، متی: 6: 16.</ref>به گزارشی امام صادق علیهالسلام فرمود که در انجیل تنها از وجوب روزه بر پیامبران امتهای گذشته یاد شده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 99 - 100؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 240.</ref> | |||
سند این روایت ضعف دارد؛ نیز مخالف با مضمون آیه 183 بقره / 2 است که روزه را بر همه پیشینیان واجب دانسته، پس پذیرفتنی نیست. <ref>المیزان، ج 2، ص 26</ref>.روزه در میان مجوسیان نیز رایج بوده، به گونهای که به برخی از آنان به جهت روزه گرفتن فراوان، «الصیامیه» (روزهداران) اطلاق میکردند.<ref>مقارنة الادیان، ص 149.</ref>در همانند بودن روزه پیروان شرایع اختلاف است: به باور برخی، از آیه مذکور فهمیده میشود که روزه پیروان شرایع از همه جهات ـ اعم از وقت روزه و شمار روزهای واجب ـ همانند هم بوده است. <ref>رسائل المرتضی، ج 2، ص 21 - 22؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 74؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 274.</ref>مؤید این دیدگاه، روایتی است که در آن از روزه ماه رمضان در کلام حضرت موسی علیهالسلام سخن به میان آمده است.<ref>الامالی، ص 277؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 485.</ref> | |||
بر این اساس، برخی گفتهاند: یهودیان و مسیحیان نیز 30 روز ماه رمضان را روزه میگرفتند؛ ولی به تدریج زمان و شمار روزهای این تکلیف را تغییر دادند.<ref>مجمع البیان، ج 2، ص 6؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 74 - 75؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 274 - 275.</ref>در روایتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به تغییر روزه ماه رمضان از 30 روز به 50 روز از سوی حاکمان نصارا اشاره شده است.<ref>مجمع الزوائد، ج 3، ص 139؛ کنزالعمال، ج 8، ص 483</ref>. به اعتقاد بسیاری از مفسران، مراد آیه تنها مشابهت در اصل تشریع روزه است؛<ref>نک: التبیان، ج 2، ص 115؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 76؛ المیزان، ج 2، ص 7</ref>.اما خصوصیات روزه آنان، از جهت زمان و عدد روزها، تفاوت داشته است. | |||
مؤید این دیدگاه روایتی دیگر از پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که در آن کمتر بودن روزهای روزه مسلمانان نسبت به پیروان شرایع گذشته یاد شده است.<ref>علل الشرایع، ج 2، ص 378 - 379؛ بحارالانوار، ج 9، ص 369</ref>. همچنین بر اساس برخی روایات، آمیزش با همسر در شبهای روزه بر روزهدار، نیز خوردن و آشامیدن در شب حرام بوده است، اگر فرد پیش از افطار کردن به خواب میرفت؛ ولی این احکام از مسلمانان برداشته شدند.<ref>وسائل الشیعه، ج 10، ص 114؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص156 - 157.</ref> (همین مقاله، روزه در اسلام) | |||
براساس روایتی دیگر، برداشته شدن روزه در حال سفر، از احکامی است که خدا برخلاف امتهای گذشته، آن را به مسلمانان هدیه داده است.<ref>علل الشرایع، ج 2، ص 382؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 177.</ref> افزون بر این، در میان پیروان شرایع گذشته، روزه سکوت نیز وجود داشت، چنان که حضرت مریم علیهاالسلام پس از بچهدار شدن از راه اعجاز الهی، از سوی خدا دستور یافت روزه سکوت بگیرد:<ref>التبیان، ج 7، ص</ref> 121. {{متن قرآن|«فَاِمّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ اَحَدًا فَقولی اِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمـنِ صَومـًا فَلَن اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسیـّا» (مریم / 19، 26) }}، از اینرو وقتی بنیاسرائیل از آن حضرت درباره فرزندش پرسیدند، با ترک سخن گفتن، به فرزند خود اشاره کرد که با او سخن بگویند: {{متن قرآن |«فَاَشارَت اِلَیهِ قالوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فِی المَهدِ صَبیـّا». (مریم / 19، 29) }} برخی گفتهاند: در روزه سکوت، افزون بر خودداری از سخن گفتن، از خوردن و آشامیدن نیز پرهیز میکردند.<ref>التبیان، ج 7، ص 121؛ جامع البیان، ج 16، ص 94.</ref> | |||
به گفته برخی حضرت زکریا علیهالسلام نیز پس از فرزنددار شدن همسرش، از سوی خدا مأمور شد که سه روز روزه سکوت بگیرد و جز ذکر الهی سخنی نگوید و با مردم تنها با اشاره گفت و گو کند:<ref>تفسیر ثعلبی، ج 3، ص 66؛ مجمع البیان، ج 2، ص 290.</ref> {{متن قرآن |«قالَ ءایَتُکَ اَلاَّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلـثَةَ اَیّامٍ اِلاّ رَمزًا واذکُر رَبَّکَ کَثیرًا وسَبِّح بِالعَشِیِّ والاِبکـر» (آلعمران / 3، 41؛ نیز مریم / 19، 10) }}؛ ولی بیشتر مفسران سکوت حضرت زکریا را به اعجاز الهی و عدم توانایی او بر سخن گفتن در این سه روز دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج 2، ص 290؛ التفسیر الکبیر، ج 8، ص 43.</ref> | |||
روزه گرفتن به پیروان شرایع الهی اختصاص نداشته، بلکه روزه در میان ملل و ادیان غیر الهی نیز همچون مصریان و یونانیان قدیم، هندیان و برخی ملتهای دیگر، بوده است.<ref>المیزان، ج 2، ص 7؛ مقارنة الادیان، ص 149 - 150.</ref> مصریان در روزهای عید، از جمله روز وفای نیل و برداشت کشتهای خود روزه میگرفتند و روحانیان آنان، افزون بر آن، 7 هفته از سال را روزه بودند. رومیان پیش از جنگ برای طلب پیروزی روزه میگرفتند. برخی عالمان دین نیز در برخی مناطق این سرزمین همه روزهای سال را روزهدار بودند.<ref>مقارنة الادیان، ص 149.</ref> | |||
روزه در میان هندیان حتی پیش از میلاد بوده و زاهدان آنان در روزه گرفتن و کشتن نفس افراط میکردند، به گونهای که بر مذهب برخی از فرقههای آنان، دین انتحار اطلاق میگردید، زیرا پیروان خود را در سراسر زندگی به روزه گرفتن ترغیب میکردند.<ref>مقارنة الادیان، ص 150</ref>. برخی بتپرستان نیز با هدف خشنود کردن خدایان یا خاموش کردن آتش خشم خدایان به هنگام ارتکاب به گناه روزه میگرفتند.<ref>المیزان، ج 2، ص 8</ref>. در روایاتی نیز از وجود روزه روزهایی خاص در زمان جاهلیت یاد شده است.<ref>مسند احمد، ج 2، ص 143؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 226.</ref> | |||
در | == روزه در اسلام == | ||
در اسلام نیز همچون شرایع گذشته، روزه تکلیفی لازم برای مسلمانان است: {{متن قرآن |«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم ... * اَیّامـًا مَعدودتٍ». (بقره / 2، 183 - 184) }} درباره مراد از «اَیّامـًا مَعدودتٍ» اختلاف است: برخی آن را روزهایی غیر از ماه رمضان دانستهاند که این روزها به نظر اینان روز عاشورا <ref>نک: تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 6؛ تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 461.</ref> یا سه روز در هر ماه یا سه روز در هر ماه و روز عاشورا بوده است.<ref>نک: جامع البیان، ج 2، ص 177 - 178؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78</ref>. | |||
به دیده برخی، روزه این ایام، واجب و به نظر بعضی دیگر مستحب بوده است.<ref>نک: تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 6؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ نک: التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78.</ref> در تأیید دیدگاه استحباب روزه در صدر اسلام، برخی گفتهاند: جملات {{متن قرآن|«وعَلَی الَّذینَیُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ» (بقره / 2، 184) }} گویاست که مسلمانان در صدر اسلام میان روزه گرفتن و فدیه دادن آزاد بودند، هرچند روزه گرفتن بهتر از فدیه دادن بود.<ref>جامع البیان، ج 2، ص 180؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10 - 11</ref>.سپس آیه مذکور با آیه {{متن قرآن |«شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) }} که روزه ماه رمضان را واجب کرد، نسخ گردید. <ref>نک: جامع البیان، ج 2، ص 178؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9</ref>.بیشتر مفسران «ایام معدودات» را روزهای ماه رمضان دانستهاند <ref>)جامع البیان، ج 2، ص 177، 179؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9</ref> که قرآن نخست در آیه 184 بقره / 2 از این روزها با اجمال یاد کرده و سپس در آیه بعد با نام بردن از ماه رمضان، اجمال آن را برداشته است. <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78؛ المیزان، ج 2، ص 9</ref>. | |||
در | دلیل این برداشت اولاً سیاق آیات است که با هم نازل شدهاند و نسخ متوقف بر تقدّم منسوخ بر ناسخ است. ثانیا نسخ در صورتی عملی میشود که تنافی و تضاد میان دو آیه باشد، در حالی که ذکر اجمالی یک حکم در آیهای و تفصیل و تبیین آن در آیهای دیگر، از مصادیق تنافی نیست. <ref>المیزان، ج 2، ص 4 - 8</ref>. | ||
جمله «وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ» (بقره / 2، 184) نیز بر جواز افطار روزه دلالت ندارد. (همین مقاله، شرایط روزه) همچنین به باور بیشتر عالمان اسلامی، وجوب روزه ماه رمضان * بر مسلمانان در سال دوم هجری <ref>منتهی المطلب، ج 2، ص 897؛ المجموع، ج 6، ص 5؛ البدایة النهایه، ج 3، ص 311، 419؛ فتح الباری، ج 1، ص 47؛ ج 4، ص 127.</ref> و به نظر برخی سال سوم (10)<ref>تفسیر سمعانی، ج 2، ص 11.</ref> هجری نازل گردید؛ ولی برخی معتقدند روزه در مکه و پیش از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه واجب شده است. <ref>الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 301.</ref> | |||
دلیل این دیدگاه، نخست سخن جعفر بن ابی طالب به پادشاه حبشه است که در آن از مأمور شدن مسلمانان به روزه از سوی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سخن به میان آمده است؛<ref>الکامل، ج 2، ص 80؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 30.</ref> نیز نقلی که در آن توصیه به روزه، از جمله سفارشهای عمروبن مره اسلمی به قوم خود، پس از پذیرش اسلام در مکه شمرده شده است.<ref>البدایة والنهایه، ج 2، ص 429؛ الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 302.</ref> | |||
پس از تشریع روزه در صدر اسلام، آمیزش با همسر، نیز خوردن و آشامیدن در شبهای ماه رمضان پس از خوابیدن قبل از افطار، برای مسلمانان ممنوع بود، ازاینرو نقل شده است که مسلمانی به نام قیس بن صرمه انصاری <ref>اسباب النزول، ص 30؛ فقه القرآن، ج 1، ص 197.</ref> و به گزارشی، مطعم بن جبیر <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 21؛ الصافی، ج 1، ص 225.</ref>روزهدار بود و چون هنگام افطار به خواب رفت و نتوانست روزهاش را افطار کند، روز بعد هنگام کار از هوش رفت؛ | |||
همچنین نقل شده که برخی مسلمانان از جمله عمربن خطاب در شبها با همسران خود آمیزش کرده و مرتکب گناه میشدند<ref>جامع البیان، ج 2، ص 223؛ مجمع البیان، ج 2، ص 21 - 22؛ الدر المنثور، ج 1، ص 197.</ref> که در پی این حوادث، آیه 187 بقره / 2 نازل شد و این دو عمل را مباح شمرد: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم فالـ ٔ نَ بـشِروهُنَّ ... وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ». به نظر برخی ممنوعیت این اعمال پیش از نزول آیه مذکور از احکام یهود <ref>الفرقان، ج 2، ص 56.</ref>یا مسیحیان <ref>)جامع البیان، ج 2، ص 176؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 11.</ref> بوده است؛ ولی برخی معتقدند که ممکن است اعمال مذکور به حکم خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بر اساس روایات ممنوع شده و با نزول این آیه حلال گردیده است.<ref>المیزان، ج 2، ص 46؛ الفرقان، ج 2، ص 56</ref> | |||
== اهمیت روزه == | |||
تکلیف روزه اهمیت و جایگاه ویژهای دارد، از اینرو خدا آن را بر همه پیروان شرایع واجب کرد (بقره / 2، 183)، تا همگان از برکات و آثار دنیایی و آخرتی آن بهرهمند گردند. آیهای دیگر، حکمت تشریع روزه را بزرگداشت خدا و شکر او میخواند: {{متن قرآن |«فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ ... لِتُکَبِّروا اللّهَ عَلی ما هَدکُم ولَعَلَّکُم تَشکُرون». (بقره / 2، 185) }} برخی از اینکه در آیه مذکور شکر بودن روزه با «لعل» و تعظیم الهی بی «لعلّ» ذکر شده، دریافتهاند که روزه در هر صورت تعظیم الهی است؛ ولی شکر بودنش، وابسته به آن است که روزه حقیقی باشد و روزهدار آن را با اخلاص به جا آورد.<ref>المیزان، ج 2، ص24 - 25؛ نمونه، ج 1، ص 628</ref>. | |||
آیهای دیگر روزه را یکی از حدود الهی یاد میکند و همگان را به حفظ و ضایع نکردن آن فرمان میدهد: {{متن قرآن |«ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ... تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها» (بقره / 2، 187) }}؛ همچنین خدا این تکلیف الهی را در بهترین زمان یعنی ماه رمضان قرار داد: {{متن قرآن |«شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) }}، زیرا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امامرضا علیهالسلام فرمودند ماه رمضان، ماه نزول قرآن و جدایی حق از باطل است: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ ... والفُرقانِ» و در آن شبی نهاد که بهتر از 1000 شب است: «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر» <ref>علل الشرایع، ج 1، ص 270؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 242</ref>. قدر / 97، 3)، | |||
از اینرو وجوب روزه در چنین زمانی از بزرگی و اهمیت این تکلیف حکایت دارد. در آیاتی دیگر، روزه از ویژگیهای مؤمنانی شمرده میشود که خدا به آنان بشارت میدهد: {{متن قرآن |«السـّحونَ ... وبَشِّرِ المُؤمِنین». (توبه / 9، 112) }} آیهای دیگر، روزهداری را از خصلتهای زنان باایمانی میشمرد که برای همسری پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شایستگی دارند: «عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـتٍ مُؤمِنـتٍ ... سـحـتٍ». (تحریم / 66، 5) مراد از «سائحون» و «سائحات» مردان و زنان روزهدارند.<ref>)جامعالبیان، ج 11، ص 52؛ ج 28، ص 210؛ مجمعالبیان، ج 5، ص 130؛ ج 10، ص 60</ref>. | |||
افزون بر این، قرآن کریم در آیاتی مسلمانان را به استعانت از روزه به هنگام سختیها فرمان میدهد: {{متن قرآن |«واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45، 153) }}، اگر مراد از صبر روزه باشد.<ref>جامع البیان، ج 1، ص 370؛ المیزان، ج 1، ص 153</ref>. | |||
مؤید این برداشت، روایاتیاند که در آنها صبر در آیه به روزه تفسیر و به مؤمنان سفارش شده که هنگام سختیها و مصیبتها از روزه کمک جویند.<ref>الکافی، ج 4، ص 63؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7</ref>. | |||
در روایات نیز روزه جایگاه ویژهای دارد؛ از جمله بر پایه احادیثی از 5 رکن اسلام است <ref>الکافی، ج 2، ص 18؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7؛ صحیح البخاری، ج 1، ص 8</ref>. که از میان همه اعمال انسان به خدا اختصاص دارد که بیواسطه پاداش روزهدار را خواهد داد.<ref>الکافی، ج 4، ص 63؛ صحیح البخاری، ج 8، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 405.</ref> بر اساس روایاتی، روزه در روزهای گرم، جهاد <ref>الکافی، ج 4، ص 63؛ صحیح البخاری، ج 8، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 405</ref>. بلکه بهترین جهاد است. <ref>بحارالانوار، ج 93، ص 256؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 381.</ref> | |||
در حدیثی دیگر، خواب روزهدار را عبادت، سکوتش را تسبیح، عملش را مقبول و دعایش را مستجاب میداند. <ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 76؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 401.</ref>افزون بر این، در آیات و روایات متعدد، برای روزهداری آثار و برکات فراوان دیگری یاد شده که نشانه اهمیت این تکلیف الهی در شریعت اسلام است. (همین مقاله، آثار و برکات روزه) | |||
== آثار و برکات روزه == | |||
روزه، مایه خیر و برکت برای انسانهاست: «واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون» (بقره / 2، 184)، زیرا افزون بر آثار مادی و معنوی در دنیا، پاداش و برکات فراوانی نیز در آخرت برای انسان در پی دارد: | |||
==آثار و برکات روزه== | |||
روزه، مایه خیر و برکت | |||
1. سلامت بدن | 1. سلامت بدن | ||
از خیرات روزه که در آیه 184 بقره / 2 یاد شده، سلامت بدن است، چنان که در | از خیرات روزه که در آیه 184 بقره / 2 یاد شده، سلامت بدن است، چنان که در روایتی این امر از آثار دنیایی روزه دانسته شده است. <ref>کنزالعمال، ج 8، ص 450؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 502</ref>. | ||
برخی گفتهاند: روزه اثر ویژهای در درمان بسیاری از بیماریها از جمله بیماریهای چشم، بیمارهای پوستی، بیماریهای کلیه، کبد و دیگر بیماریها دارد.<ref>نمونه، ج 1، ص 632.</ref> به نظر برخی، روزه افزون بر درمان بیماریها، نقشی اساسی در پیشگیری از بروز بیماری داشته و سبب سوختن چربیها، سموم و دیگر مواد اضافه بدن میگردد. <ref>مع الطب فی القرآن الکریم، ص 200</ref>. | |||
2. تحصیل تقوا | 2. تحصیل تقوا | ||
اثر | اثر دنیایی دیگر روزه تقواآفرینی در فرد روزهدار است: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ ... لَعَلَّکُمتَتَّقون» (بقره / 2، 183)، چنانکه در آیهای دیگر نیز به این پیامد روزه اشاره دارد: «اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ... لَعَلَّهُم یَتَّقون». (بقره / 2، 187) این امر بدان جهت است که روزهدار از لذتهای جسمی و شهوات، هرچند حلال باشد، دوری میکند و تمرین این کار، سبب اجتناب از ارتکاب گناهان میگردد، زیرا کسی که خدا را در خواستههای مباح اجابت کند، به طریق اولی در محرّمات الهی از او بیشتر فرمان میبرد.<ref>المیزان، ج 2، ص 8.</ref> برخی گفتهاند: انسان وقتی نفس خود را در برابر خوردن، آشامیدن و آمیزش مهار میکند که رغبت بسیاری به آنها دارد، حفظ نفس در مقابل دیگر اعمال و گناهان آسانتر خواهد بود.<ref>التفسیر الکبیر، ج 5، ص 77.</ref> بر همین اساس در روایات، از روزه به سپر یاد شده است که انسان را در برابر گناهان حفظ میکند <ref>الکافی، ج 4، ص 63؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 14؛ مسند احمد، ج 2، ص 306، 465.</ref> و به جوانان ناتوان از ازدواج توصیه شده است که برای حفظ خود از گناه روزه بگیرند.<ref>مسند احمد، ج 1، ص 447؛ سنن النسائی، ج 4، ص 170؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 411.</ref> | ||
3. | 3. شکیبایی در برابر دشواری ها | ||
روزه توان انسان را در برابر مشکلات نیرومند | روزه توان انسان را در برابر مشکلات نیرومند میکند، از اینرو قرآن مسلمانان را به کمک گرفتن از روزه فرمان میدهد: «واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45)، اگر مراد از صبر در آیه روزه باشد.<ref>تفسیر عیاشی، ج 1، ص 44؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص 102؛ تفسیر سمرقندی، ج 1، ص 76</ref>.بر همین اساس در روایات دیگر، روزه نصف صبر <ref>سنن ابن ماجه، ج 1، ص 555؛ مسند احمد، ج 4، ص 260؛ عوالی اللئالی، ج 1، ص 115.</ref> و از ماه رمضان به ماه صبر <ref>الکافی، ج 4، ص 66؛ تهذیب، ج 3، ص 57.</ref> یاد شده است، زیرا هنگام روزهداری و ماه رمضان، روزهدار با خودداری از گناهان حتی ارتکاب بسیاری از امور حلال، اراده خود را تقویت میکند و میتواند در برابر سختیها مقاومت کند. | ||
4. آمرزش گناهان | 4. آمرزش گناهان | ||
از برکات دیگر روزه، آمرزش | از برکات دیگر روزه، آمرزش الهی گناهان است: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً». (احزاب / 33، 35) بر پایه روایتی، فرشتگان در هر روز ماه رمضان برای روزهداران مغفرت خواسته و در پایان ماه، آمرزش گناهان و قبولی توبه را به آنان بشارت میدهند .(1)<ref>الامالی، ص 108؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 245.</ref> بر اساس حدیثی دیگر، آمرزش گناهان برای کسی که برای خدا یک روز روزه مستحب بگیرد، واجب شمرده شده است .(2)<ref>الامالی، ص 645؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 402.</ref> | ||
5 . پاداش بزرگ | 5. پاداش بزرگ الهی | ||
خدا به | خدا به مؤمنانی که اهل عمل صالح مانند روزه باشند، پاداش عظیمی در آخرت میبخشد: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم ... اَجرًا عَظیما» (احزاب / 33، 35) و آنان را به بهشت میبرد: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ... * اَلتـّبُونَ العـبِدونَ الحـمِدونَ السـّحونَ» (توبه / 9، 111 - 112)؛ بهشتی که در آن باغهای عالی و میوههای آن در دسترس بهشتیان است: «فی جَنَّةٍ عالِیَه * قُطُوفُها دانِیَه * کُلوا واشرَبوا هَنیـ ٔ ا بِما اَسلَفتُم فِی الاَیّامِ الخالِیَه». (حاقّه / 69، 22 - 24) «الاَیّامِ الخالِیَة» به نظر برخی روزهایی است که بهشتیان در دنیا روزهدار بودهاند،<ref>الکشاف، ج 4، ص 153؛ فتح القدیر، ج 5، ص 284.</ref> چنان که در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.<ref>بحارالانوار، ج 93، ص 346؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 105.</ref> در روایتی، پاداش روزهدار ماه رمضان که از حرام اجتناب ورزد، رضایت الهی و بهشت <ref>بحارالانوار، ج 93، ص 346؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 105.</ref> و در حدیثی دیگر، اندازه ثواب هر عملی 10 تا 700 برابر دانسته شده، جز روزه که محدود به این مقدار نبوده و خداوند، خود پاداش آن را تعیین میکند.<ref>مستدرک الوسائل، ج 7، ص 503؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 95.</ref> بر پایه احادیثی دیگر، پاداش آخرتی روزه، امان از تشنگی و گرسنگی روز قیامت <ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 74؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 241.</ref>و ازدواج با حوریان بهشتی <ref>مستدرک الوسائل، ج 7، ص 424؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 141.</ref> است. | ||
== احکام فقهی روزه == | |||
1. گونههای روزه | |||
روزه از نظر حکم، به روزه واجب، مستحب، حرام و مکروه قسمت میشود. قرآن کریم به دو قسم نخست اشاره دارد. | |||
== ا. روزه واجب == | |||
روزه در برخی زمانها و وضعیتها بر انسان واجب میشود. | |||
یکم. روزه ماه رمضان: قرآن در آیه 183 بقره / 2 روزه را به شکل مطلق بر مسلمانان واجب میداند:<ref>المقنعه، ص 294؛ نک: مغنی المحتاج، ج 1، ص 420.</ref>«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم». سپس در آیه پسین وجوب آن را به روزهای خاصی محدود میکند: «اَیّامـًا مَعدودتٍ». (بقره / 2، 184) به نظر بیشتر مفسران و فقیهان، مراد آیه روزهای ماه رمضان است که در آیه پسین به آن تصریح میشود:<ref>مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 243.</ref> «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ». (بقره / 2، 185) جمله «فَعِدَّةٌ مِناَیّامٍ اُخَرَ» در آیه 185 بقره / 2 نیز که روزه این ایام را بر مریض و ناتوان در روزهای دیگر لازم میشمرد، بر وجوب روزه ماه رمضان دلالت دارد،<ref>فقه الصادق، ج 8، ص 69.</ref> چنان که جمله «شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» نیز بر وجوب روزه این ماه دلالت دارد.<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 75؛ فقه الصادق، ج 8، ص 69.</ref> | |||
روایات متعدد از جمله سخنی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز که روزه یا روزه ماه رمضان در آن از پنج رکن اسلام شمرده شده، بر وجوب روزه ماه رمضان دلالت دارد.<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 75؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 42؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 9، «کتاب الصوم».</ref> دو. روزه قضای رمضان: مریض یا مسافر که روزه ماه رمضان از او فوت شده، باید قضای آن را در وقتی دیگر به جا آورد:<ref>الخلاف، ج 2، ص206 - 207؛ جامع الخلاف، ص 16؛ المجموع، ج 6، ص 257.</ref> «ومَن کانَ مَریضـًا اَو عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّن اَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 185) | |||
روزه از | |||
روزه در | |||
برخی جمله «ولِتُکمِلوا العِدَّةَ» را نیز دلیل بر وجوب قضای ماه رمضان دانستهاند؛ با این استدلال که خدا در این آیه مسلمانان را به کامل کردن روزههای فوتشدهشان فرمان میدهد.<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 96؛ کتاب الصوم، ص 227؛ مستمسک العروه، ج 8، ص 485.</ref> روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز بر وجوب قضای روزه ماه رمضان دلالت دارند؛<ref>مشارق الشموس، ج 2، ص 389؛ کتاب الصوم، ص 227 - 229.</ref> اما آرای فقیهان درباره لزوم پیاپی بودن قضای روزه رمضان یا جواز پراکنده بودن آن، مختلف است: بیشتر فقیهان شیعه <ref>الخلاف، ج 2، ص 210؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 475.</ref> و اهل سنت <ref>المجموع، ج 6، ص 367؛ المغنی، ج 3، ص88 - 89.</ref> به جا آوردن قضا را به شکل پراکنده جایز و انجام دادن در پی هم آن را مستحب شمردهاند. <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181؛ المجموع، ج 6، ص 367؛ المغنی، ج 3، ص 88.</ref> | |||
دلیل اینان اوّلاً اطلاق آیه یاد شده است که انجام دادن قضا در آن به گونهای مطلق آمده و به تتابع مقید نشده است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 75؛ بدائعالصنائع، ج 2، ص 76؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 282.</ref> ثانیا روایات متعددی <ref>تهذیب، ج 4، ص 276؛ سنن الدار قطنی، ج 2، ص 174؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 343.</ref> این امر را جایز شمردهاند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181 - 182؛ المغنی، ج 3، ص 88.</ref> بر استحباب انجام دادن متوالی این روزها نیز به روایات اهل بیت استناد شده است.<ref>الحدائق، ج 13، ص 316؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 47</ref>.در مقابل، برخی در پی هم بودن روزه این ایام را واجب شمردهاند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181، 183؛ المجموع، ج 6، ص 367؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 316.</ref> دلیل برخی از ایشان بر وجوب، قرائت ابن مسعود است که آیه 185 بقره / 2 را با قید تتابع تلاوت میکرده است: «فعدة من ایام اخر متتابعات»؛ نیز اینکه قضاء تابع اداء است و همان گونه که روزه ماه رمضان باید به صورت متوالی انجام شود، قضای آن هم باید به شکل توالی باشد.<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 76؛ المحلی، ج 6، ص 261؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 316.</ref> معدودی از فقیهان اهل سنت آیه «وسارِعوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم» (آل عمران / 3، 133) را نیز که به سرعت گرفتن در همه کارهای خیر فرمان میدهد، دلیل وجوب تتابع قضاء دانستهاند.<ref>المحلی، ج 6، ص 261.</ref> | |||
سه. روزه کفاره ظِهار: ظهار، تشبیه همسر به مادر یا زنی است که ازدواج با او بر فرد حرام است.<ref>ایضاح الفوائد، ج 3، ص 408 - 409؛ کفایة الاحکام، ج 2، ص 392 - 394.</ref> ظِهار که تحریم همسر بر خود است،<ref>معجم لغة الفقهاء، ص 297</ref>.با گفتن جملاتی همچون «اَنتِ عَلیَّ کَظَهْر امیّ؛ تو بر من همانند پشت مادرم هستی»(<ref>مسالک الافهام، شهید، ج 9، ص 464؛ جواهر الکلام، ج 33، ص 96.</ref> با شرایطی خاص تحقق مییابد.<ref>مسالک الافهام، شهید، ج 9، ص 527؛ التبیان، ج 9، ص 540.</ref> (ظهار) اگر مرد رجوع به همسرش را قصد کند، باید قبل از آمیزش با همسر، بردهای را آزاد کند و با نبودن برده، دو ماه پیاپی روزه بگیرد و در صورت عدم توانایی بر روزه، 60 مسکین را غذا دهد: «والَّذینَ یُظـهِرونَ مِن نِساهِم ثُمَّ یَعودونَ لِما قالوا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ اَن یَتَماسّا ... * فَمَن لَمیَجِد فَصیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ مِن قَبلِ اَن یَتَماسّا فَمَن لَم یَستَطِع فَاِطعَامُ سِتّینَ مِسکینـًا». (مجادله / 58، 3 - 4) نیافتن برده: «فَمَن لَم یَجِد» یعنی بردهای موجود نباشد یا از پرداخت قیمت آن ناتوان باشد.<ref>زبدة البیان، ص 610؛ المغنی، ج 8، ص 591.</ref>رأی فقهای امامیه در مورد پیاپی بودن دو ماه مذکور، آن است که اگر یک ماه کامل و یک روز از ماه دوم را در پی هم روزه بگیرد، تتابع صدق و روزه او کفایت میکند.<ref>زبدة البیان، ص 678؛ جامع المدارک، ج 5، ص 21.</ref> | |||
فقهای اهل سنت گفتهاند باید دو ماه را پیاپی و کامل روزه بگیرد .(<ref>المجموع، ج 17، ص 374؛ بدائع الصنایع، ج 5، ص 11؛ المغنی، ج 8، ص 613</ref>. چهار. روزه کفاره قتل: اگر کسی مسلمان یا کافری را که خونش حرام است، به خطا بکشد، باید افزون بر پرداخت دیه، برده مسلمانی را آزاد کند و در نبود برده <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 187؛ المجموع، ج 19، ص 18 - 186؛ المغنی، ج 10، ص 37.</ref> یا عدم توانایی خرید آن <ref>مجمع البیان، ج 3، ص 157؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 32؛ زبدهالبیان، ص 678.</ref> دو ماه پیاپی روزه بگیرد: «ومَن قَتَلَ مُؤمِنـًا خَطَـ ٔ ًا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ودِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ ... واِن کانَ مِن قَومٍ بَینَکُم وبَینَهُم میثـقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ وتَحرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ فَمَن لَم یَجِد فَصیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ». (نساء / 4، 92) به نظر فقیهان اهل سنت <ref>المغنی، ج 10، ص 41؛ مغنی المحتاج، ج 4، ص 108؛ کشاف القناع، ج 2، ص 377.</ref> و بیشتر فقیهان امامیه،<ref>مختلف الشیعه، ج 8، ص 211؛ مسالک الافهام، شهید، ج 10، ص 9.</ref> کفارات ذکر شده ترتیبی است و مکلف اگر نتواند برده آزاد کند، باید روزه بگیرد. شماری از فقیهان امامیه با استناد به برخی روایات معتقدند که مکلف میان آزاد کردن برده و روزه آزاد است.<ref>المراسم العلویه، ص 190؛ مختلف الشیعه، ج 8، ص 21.</ref> | |||
به نظر مشهور فقهای امامیه <ref>المبسوط، طوسی، ج 7، ص 246.</ref> و برخی از فقهای اهل سنت <ref>المجموع، ج 19، ص 189؛ مغنی المحتاج، ج 4، ص 10.</ref>در صورت ناتوانی از روزه، اطعام 60 فقیر جایگزین روزه نمیشود، زیرا قرآن تنها از آزادی برده و روزه سخن به میان آورده است.<ref>المجموع، ج 19، ص 189.</ref>برخی از فقهای اهل سنت با قیاس این مورد به کفاره ظهار احتمال دادهاند که در صورت ناتوانی بر روزه، باید 60 فقیر را غذا دهد.<ref>المغنی، ج 10، ص 41.</ref> فقیهان امامیه <ref>الخلاف، ج 5، ص 322 - 323؛ فقه القرآن، ج 2، ص 241.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت <ref>المغنی، ج 10، ص 40.</ref> با استناد به روایات معتقدند که کفاره مذکور در قتل عمد نیز واجب است. | |||
برخی کفاره یادشده را با دلیل اولویت ثابت دانسته و گفتهاند که وقتی در قتل خطا با وجود گناهکار نبودن کفاره ثابت باشد، در قتل عمد به طریق اولی ثابت است.<ref>المغنی، ج 10، ص 40؛ المجموع، ج 19، ص 184.</ref> کفاره یادشده به نظر فقیهان امامیه به صورت جمع بر قاتل واجب میگردد.<ref>الخلاف، ج 5، ص 323؛ السرائر، ج 3، ص 75؛ جامع المدارک، ج 6، ص 293.</ref> در مقابل، مشهور اهل سنت کفاره را در قتل عمد واجب نمیدانند، به دلیل مفهوم آیه 92 نساء / 4، نیز آیه 93 نساء / 4 که در مورد قتل عمد آمده و در آن سخنی از کفاره به میان نیاورده است: «ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها»؛ نیز روایاتی منسوب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند که در آنها حضرت تنها قصاص را واجب شمرده و سخنی از کفاره در آنها نیست.<ref>المغنی، ج 10، ص 40.</ref> پنج. روزه کفاره تراشیدن سر در حال احرام: تراشیدن سر بر مُحرم پیش از قربانی حرام است؛ ولی محرِم بیمار یا کسی که در سر ناراحتی دارد، میتواند سر را تراشیده و به جای آن روزه بگیرد، یا صدقهای بدهد یا حیوانی را قربانی کند: «ولا تَحلِقوا رُءوسَکُم حَتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّهُ فَمَن کانَ مِنکُم مَریضـًا اَو بِهِ اَذیً مِن رَأسِهِ فَفِدیَةٌ مِن صِیامٍ اَو صَدَقَةٍ اَو نُسُکٍ». (بقره / 2، 196) این آیه درباره کعب بن عجزه از مسلمانان صدر اسلام نازل شد که حشرات موذی سبب آزار او گردیده بودند که در پی نزول آیه مذکور پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او فرمان داد که سر خود را تراشیده و چند روزی را روزه بگیرد.<ref>جامع البیان، ج 2، ص 315؛ مجمعالبیان، ج 2، ص 38.</ref> | |||
فقهای امامیه <ref>المقنع، ص 180؛ الحدائق، ج 15، ص 513.</ref> و اهل سنت <ref>المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 74 - 75؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 530</ref>. بر اساس روایاتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام مقدار روزه کفاره تراشیدن سر را سه روز دانستهاند که محرم میان انجام دادن آن یا صدقه دادن یا قربانی آزاد است. افزون بر این، فقهای اسلامی با استناد به آیه یادشده و روایات، کفاره تراشیدن عمدی سر در حال احرام را نیز از همین کفارات سهگانه دانستهاند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 14؛ المجموع، ج 7، ص 247؛ المغنی، ج 3، ص 520.</ref> شش. روزه کفاره صید: کفاره * کسی که به عمد در حال احرام حیوانی را صید کند، قربانی کردن حیوانی همانند حیوان صید شده یا اطعام مساکین یا روزه گرفتن معادل طعام مذکور است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَقتُلوا الصَّیدَ واَنتُم حُرُمٌ ومَن قَتَلَهُ مِنکُم مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ ... اَو کَفّـرَةٌ طَعامُ مَسـکینَ اَو عَدلُ ذلِکَ صِیامـًا». (مائده / 5، 95) بر اساس این آیات، صید کننده نخست باید حیوانی همانند حیوان شکار شده را کفاره دهد. رأی فقیهان درباره همانندی حیوان مذکور مختلف است <ref>المجموع، ج 7، ص 423؛ مختلفالشیعه، ج 4، ص 89 - 90؛ مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 414.</ref> (صید)، چنان که آرای فقیهان درباره اطعام یا روزه نیز متفاوت است: برخی گفتهاند در صورت ناتوانی بر قربانی یا قیمت آن، محرم باید مساکین را اطعام کند و در حالت عدم توانایی بر اطعام، در مقابل هر نصف صاع <ref>الحدائق، ج 15، ص 179؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 8 - 90.</ref> یا یک مد از طعام<ref>المجموع، ج 7، ص 438.</ref> یک روز روزه میگیرد. | |||
برخی نیز گفتهاند: شخص ناتوان از قربانی کردن شتر، 60 مسکین را اطعام میکند و در صورت ناتوانی، 18 روز روزه میگیرد و شخص ناتوان از قربانی کردن گاو، 30 مسکین را اطعام کرده یا 9 روز روزه میگیرد و ناتوان از قربانی کردن گوسفند، 10 مسکین را غذا میدهد یا سه روز را روزه میگیرد.<ref>مختلف الشیعه، ج 4، ص 92؛ کتاب الحج، ج 4، ص 8.</ref> | |||
سه | برخی از فقیهان اهل سنت نیز معتقدند که در کفاره صید، محرم باید سه تا 10 روز روزه بگیرد .ا<ref>لمجموع، ج 7، ص 438.</ref> بعضی حداکثر روزه کفاره صید را 21 روز دانستهاند.<ref>المجموع، ج 7، ص 438.</ref>درباره تخییری یا ترتیبی بودن کفارات سهگانه نیز میان فقهای اسلامی دو دیدگاه هست: بیشتر فقیهان شیعه و اهل سنت آن را تخییری دانستهاند، زیرا قرآن کریم از کفارات ذکر شده با واژه «اَوْ» یاد میکند که بر تخییر دلالت دارد.<ref>الخلاف، ج 2، ص 402 - 403؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 200؛ تذکرة الفقهاء، ج 7، ص 402.</ref> روایاتی از امام صادق علیهالسلام (<ref>الکافی، ج 4، ص 358؛ تهذیب، ج 5، ص 333.</ref> و ابنعباس نیز مؤید این امرند.<ref>السننالکبری، ج10، ص60؛ الدرالمنثور، ج1، ص21.</ref> برخی فقیهان نیز با استناد به روایات، این کفارات را ترتیبی دانستهاند<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 200؛ تذکرة الفقهاء، ج 7، ص 403؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 242</ref> که بر اساس این رأی، مکلف تنها در حالت ناتوانی از قربانی و اطعام باید روزه بگیرد. | ||
هفت. روزه کفاره شکستن سوگند: کفاره شکستن سوگند از روی اراده، اطعام 10 مسکین یا تهیه لباس آنان یا آزاد کردن یک برده و در صورت نیافتن این کفارات، گرفتن سه روز روزه است: «لایُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فی اَیمـنِکُم ولـکِن یُؤاخِذُکُم بِما عَقَّدتُمُ الاَیمـنَ فَکَفّـرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسـکینَ ... اَو کِسوَتُهُم اَو تَحریرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَم یَجِد فَصیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ ذلِکَ کَفّـرَةُ اَیمـنِکُم اِذا حَلَفتُم». (مائده / 5، 89) نیافتن کفارات: «فَمَن لَم یَجِد» نداشتن مالی اضافه بر مخارج خود و خانواده خویش برای عمل به تکالیف مذکور است.<ref>فقه القرآن، ج 2، ص 228؛ التفسیر الکبیر، ج 12، ص 77.</ref> به نظر برخی، نیافتن خود طعام یا لباس یا برده مراد است، <ref>المغنی، ج 11، ص 273.</ref>در نتیجه مکلف بایستی به جای آنها سه روز روزه بگیرد. | |||
به نظر فقیهان امامیه <ref>الخلاف، ج 6، ص 143؛ ریاض المسائل، ج 11، ص 23.</ref> و بیشتر فقهای اهل سنت <ref>المغنی، ج 11، ص 273؛ المجموع، ج 18،</ref> ص 122. مکلف باید این سه روز را پشت سر هم روزه بگیرد. دلیل آن، افزون بر اجماع و روایات، قرائت ابنمسعود و ابی بن کعب است که این آیه را به صورت «ثلاثة ایام متتابعات» و «ثلاثة ایام متتابعه» قرائت کردهاند.<ref>الخلاف، ج 6، ص 143؛ المغنی، ج 11، ص 273.</ref> برخی از فقهای اهل سنت با این استدلال که سه روز مذکور در آیه، مقید به تتابع نیست، موالات در این سه روز را واجب ندانستهاند.<ref>المغنی، ج 11، ص 273؛ المجموع، ج 18، ص 122.</ref> هشت. روزه بدل قربانی: حجگزاری که در حج تمتع قربانی نیابد، باید به جای آن 10 روز روزه بگیرد که سه روز آن باید در ایام حج باشد: «فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ و وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم ...(بقره / 2، 196) به نظر بیشتر فقیهان نیافتن قربانی، یعنی چه حیوانی برای قربانی نباشد یا شخص توان خرید آن را نداشته باشد.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 187؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 399.</ref> برخی گفتهاند: روزه مذکور بدل از قربانی است و تنها در صورت نبودن قربانی بر شخص واجب میگردد <ref>السرائر، ج 1، ص 592؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 567.</ref> اما در صورتی که توان خرید آن را نداشت روزه بر او واجب نیست، زیرا تعبیر «فَمَن لَم یَجِد» تنها بر نیافتن قربانی دلالت دارد.<ref>جواهرالکلام، ج 19، ص 164 - 165.</ref> | |||
به نظر فقیهان امامیه و اهل سنت، سه روز روزه مذکور، باید در ماه ذیحجه باشد.<ref>المغنی، ج 3، ص 505؛ المجموع، ج 7، ص 185؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 343.</ref>دلیل فقیهان امامیه، روایاتی از اهل بیت علیهمالسلام است که «فِی الحَجِّ» را در آیه یادشده به ماه ذیحجه تفسیر کردهاند ؛(64)<ref>مستند الشیعه، ج 12، ص 343.</ref> همچنین مشهور فقیهان امامیه گفتهاند که مستحب است این سه روز، در روزهای 7 و 8 و 9 ذیحجه باشد.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 568؛ الروضة البهیه، ج 2، ص 295.</ref> از ظاهر عبارات برخی، وجوب روزه در این سه روز فهمیده میشود.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 568.</ref> فقیهان اهل سنت معتقدند که این سه روز باید از آغاز ذی حجه پس از محرم شدن برای حج تا روز دهم باشد.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 181؛ المغنی، ج3، ص 505؛ المجموع، ج 7، ص 185.</ref> برخی از آنان روز 7، 8 و 9 ذیحجه را مستحب شمردهاند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 181.</ref> به نظر بیشتر فقیهان شیعه، حجگزار نمیتواند روزه این سه روز را در ایام تشریق به جا آورد و در صورت روزه نگرفتن پیش از این روزها باید پس از ایام تشریق روزه بگیرد.<ref>مختلف الشیعه، ج 4، ص 272 - 273؛ الحدائق، ج 1، ص 131.</ref> به نظر بیشتر فقهای اهل سنت نیز روزه گرفتن در ایام تشریق حرام است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 81؛ المغنی، ج 3، ص 50؛ المجموع، ج 6، ص 441.</ref> به باور برخی از فقهای شیعه و اهل سنت، در صورت فوت این سه روز پیش از ایام تشریق، حجگزار میتواند در ایام تشریق روزه بگیرد.<ref>تفسیر قرطبی، ج 2، ص 400؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 273؛ الحدائق، ج 17، ص 124.</ref> اگر کسی در ماه ذیحجه این سه روز را روزه نگیرد، به نظر فقهای امامیه و بیشتر فقهای اهل سنت، روزه از او ساقط میشود و باید سال دیگر در منا قربانی کند.<ref>المجموع، ج 7، ص 186؛ المهذب البارع، ج 2، ص 19؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 351.</ref> به دیده برخی از فقهای اهل سنت باید قضای آن را پس از بازگشت به جا آورد.<ref>المجموع، ج 7، ص 186.</ref> | |||
به نظر فقهای امامیه در صورت عدم توانایی و داشتن عذر از گرفتن روزه در ایام حج میتواند در راه یا پس از بازگشت به وطن، روزه این سه روز را بهجا آورد.<ref>الحدائق، ج 17، ص 145؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 35.</ref> به فتوای مشهور بلکه اجماع فقهای امامیه، روزه این سه روز باید پشت سر هم باشد،<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 225؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 497؛ مستند الشیعه، ج 12،</ref> ص 343. مگر اینکه روز هشتم و روز نهم را روزه بگیرد که میتواند روز سوم را پس از ایام تشریق روزه گرفته و سه روز را کامل کند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 225؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 344.</ref> برخی گفتهاند: اگر دو روز پشت سر هم باشد، تتابع صدق میکند و اعاده آنها لازم نیست.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 567 - 568؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 497.</ref> | |||
فقهای اهل سنت با این استدلال که قرآن تتابع را شرط ندانسته، پراکنده بودن این سه روز را جایز <ref>المدونة الکبری، ج 1، ص 213؛ المغنی، ج 3، ص 506؛ الجوهر النقی، ج 7، ص 387.</ref> و مشهور، تتابع آن را مستحب شمردهاند.<ref>الثمر الدانی، ص 385.</ref> افزون بر سه روز ذکر شده، حجگزار باید 7 روز نیز پس از بازگشت از حج روزه بگیرد، تا 10 روز کامل گردد: «وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ». (بقره / 2، 196) به فتوای فقیهان امامیه، حجگزار 7 روز مذکور را باید پس از بازگشت به نزد اهل خود در وطن یا غیر آن روزه بگیرد، زیرا قرآن این روزها را به رجوع وابسته میداند: «اذا رجعتم». افزون بر این، در روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام به صراحت از رجوع حجگزار نزد اهل خویش و روزه گرفتن در وطن سخن دارند <ref>الکافی، ج 4، ص 510؛ تهذیب، ج 5، ص 38 - 39؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 181.</ref> و در صورت بازنگشتن به وطن، باید به اندازه مسافت وطن، از مکه دور شده و در صورت باقی ماندن در مکه باید یک ماه <ref>الخلاف، ج 2، ص 279؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 276؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 59.</ref> و به نظر برخی به اندازه رسیدن حجگزار به وطن خود <ref>مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 306؛ الحدائق، ج 17، ص 151.</ref> از زمان ماندن پیموده گردد. | |||
برخی فقهای اهل سنت نیز معتقدند که روزه این 7 روز باید پس از بازگشت به وطن باشد. <ref>المجموع، ج 7، ص 185؛ کشاف القناع، ج 2، ص 527.</ref> در مقابل، بیشتر آنان گفتهاند: حجگزار میتواند این 7 روز را پس از فارغ شدن از اعمال حج، یا هنگام بازگشت از منا، یا هنگام بازگشت از شهر مکه روزه بگیرد <ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 174؛ المجموع، ج 7، ص 185ـ187؛ مواهبالجلیل، ج4، ص 270-271.</ref> و تأخیر آن تا هنگام رسیدن نزد اهل خود مستحب است. <ref>مواهب الجلیل، ج 4، ص 270.</ref> به نظر فقهای اهل سنت <ref>فتح العزیز، ج 7، ص 190؛ کشاف القناع، ج 2، ص 528.</ref> و مشهور فقهای امامیه، <ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 509؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 275.</ref> تتابع این 7 روز واجب نیست. دلیلش افزون بر روایات، اطلاق آیه یادشده است که روزه این 7 روز را به شکل پراکنده نیز شامل میشود.<ref>مدارک الاحکام، ج 8، ص 58؛ کشاف القناع، ج 2، ص 528.</ref> | |||
برخی از فقیهان امامیه با استناد به روایات و این مطلب که امر بر فور دلالت دارد و فور با روزه گرفتن پیاپی عملی میشود، روزه گرفتن پیاپی این 7 روز را واجب شمردهاند؛<ref>نک: مختلف الشیعه، ج 3، ص 509؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 356.</ref> همچنین به فتوای مشهور فقهای شیعه (90)<ref>تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 276؛ کتاب الحج، ج 5، ص 279.</ref> و برخی فقیهان اهل سنت <ref>المجموع، ج 7، ص 185، 188.</ref> باید حجگزار میان سه و 7 روز روزه مذکور فاصله بیندازد، زیرا قرآن کریم زمان هریک از این سه روز و 7 روز را در وقتی خاص و جدا از یکدیگر بیان میدارد: «فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم». (بقره / 2، 196) در روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز بر جدایی این روزها تصریح شده است.<ref>صحیح البخاری، ج 2، ص 181؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 182؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 493.</ref> | |||
به نظر فقهای شیعه و بسیاری از اهل سنت در صورت روزه نگرفتن سه روز مذکور در ایام حج، وی میتواند 10 روز را پس از بازگشت پشت سر هم روزه بگیرد.<ref>المغنی، ج 3، ص 508؛ الحدائق، ج 17، ص 155 - 156؛ جواهرالکلام، ج 19، ص 187.</ref> | |||
برخی از فقهای اهل سنت فاصله انداختن در وطن را نیز واجب میدانند.<ref>المجموع، ج 7، ص 185؛ نک: المغنی، ج 3، ص 508.</ref> نُه. روزه نذر با نذرِ روزه، روزه واجب میشود؛ به دلیل آیاتی که خدا مسلمانان را به وفا به عهد فرمان میدهد:<ref>الاقتصاد، ص 290؛ فقه القرآن، ج 1، ص 190.</ref> «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَوفوا بِالعُقودِ» (مائده / 5، 1)، اگر مراد از «العُقودِ» در آیه مطلق پیمان باشد؛<ref>احکام القرآن، جصاص، ج 2، ص 370؛ مجمع البیان، ج 3، ص 259 - 260.</ref> نیز به دلیل آیه 7 انسان / 76 که از وفا به نذر سخن دارد: <ref>منتهی المطلب، ج 2، ص 586؛ فقه القرآن، ج 1، ص 190.</ref>«یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَیَخافونَ یَومـًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا». مفسران شیعه <ref>مجمع البیان، ج 10، ص 209؛ الصافی، ج 7، ص 358.</ref> و بسیاری از مفسران اهل سنت <ref>الکشاف، ج 4، ص 197؛ التفسیر الکبیر، ج 30، ص 244؛ تفسیر بیضاوی، ج 5، ص 428.</ref>در شأن نزول آیه مذکور نقل کردند که علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام نذر کردند که اگر فرزندانشان از بیماری بهبود یابند، چند روز روزه بگیرند. پس از برآورده شدن حاجت، به نذر خود وفا کردند که آیه یادشده نازل شد و آنان را به جهت وفای به عهد خود ستود. | |||
ده. روزه اعتکاف: به نظر فقیهان شیعه و برخی از فقهای اهل سنت روزه از شرایط اعتکاف است، از اینرو اعتکاف در ایامی که روزه در آنها صحیح نیست یا شخص نمیتواند روزه بگیرد، باطل است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج3، ص 116؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 314 - 315؛ الحدائق، ج 13، ص 456.</ref> | |||
دلیل برخی بر شرط بودن روزه برای اعتکاف، آیه «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِی المَسـجِدِ» (بقره / 2، 187) است که اعتکاف را پس از بیان روزه ذکر میکند.<ref>مسائل الناصریات، ص 299؛ فقه القرآن، ج 1، ص 197؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 360.</ref> به گفته برخی، دلیل وجوب روزه اعتکاف، عمل پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که بدون روزه اعتکاف نمیکرد، از اینرو عمل آن حضرت تبیین آیه مذکور است.<ref>مسائل الناصریات، ص 299.</ref>افزون بر این در روایات منقول از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام به وجوب روزه هنگام اعتکاف تصریح شده است <ref>الکافی، ج 4، ص 176؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 535.</ref> | |||
بسیاری از فقیهان اهل سنت روزه را برای اعتکاف شرط ندانسته و تنها آن را برای اعتکاف * مستحب شمردهاند.<ref>المجموع، ج 6، ص 485؛ المغنی، ج 3، ص 120 - 121.</ref> به نظر فقیهان امامیه، روزه اعتکاف در صورت وجوب اعتکاف، واجب و در صورت استحباب آن مستحب است .(<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 188.</ref> روزه اعتکاف میتواند روزه ماه رمضان، روزه نذر یا روزههای مستحب باشد؛<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 249؛ الحدائق، ج 13، ص 457.</ref> البته به نظر بسیاری از فقیهان امامیه پس از گذشت دو روز از اعتکاف مستحب، اعتکاف روز سوم و روزه آن واجب میگردد.<ref>(107)</ref> <ref>ریاض المسائل، ج 5، ص 516 - 518؛ جواهرالکلام، ج 17، ص 168.</ref> (اعتکاف) | |||
== ب. روزههای مستحب == | |||
قرآن کریم در آیه 35 احزاب / 33 مردان و زنان باایمان را که اعمال نیکی همچون روزه را به جای میآورند، میستاید و آنان را دارای پاداش عظیم میداند: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظیمـا». این آیه افزون بر روزه واجب، روزههای مستحب را دربرمیگیرد.<ref>روح المعانی، ج 22، ص 21؛ المیزان، ج 16، ص 314.</ref> | |||
برخی گفتهاند: هرکس ماه رمضان و سه روز از هر ماه را روزه بگیرد، از مصادیق روزهداران در آیه به شمار میرود.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 496؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 200.</ref> آیهای دیگر به مؤمنان سیاحت کننده بشارت میدهد: «الحـمِدونَ السـّحونَ ... وبَشِّرِ المُؤمِنین» (توبه / 9، 112) که بر پایه روایات مراد از «السائحون» روزهداراناند.<ref>الکافی، ج 5، ص 15؛ تهذیب، ج 6، ص 130؛ جامع البیان، ج 11، ص 52.</ref> | |||
برخی گفتهاند: مراد کسانیاند که پیوسته روزه میگیرند.<ref>التفسیر الکبیر، ج 16، ص 203؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 270.</ref> روزه مستحب به روز معیّنی اختصاص نداشته، بلکه شخص میتواند در همه روزهای سال روزه بگیرد، جز روزهایی که روزه در آن حرام است؛<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 188.</ref>اما روزه برخی روزها استحباب و پاداش بیشتر دارد. | |||
در روایتی با استناد به آیه «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» (انعام / 6، 160) پاداش روزه گرفتن سه روز در هر ماه معادل روزه همه روزگار دانسته شده است.<ref>الکافی، ج 4، ص 92 - 93؛ من لا یحضره الفقیه، ج، ص 83.</ref> | |||
فقیهان امامیه با استناد به روایاتی دیگر، این سه روز را پنجشنبه نخست، پنجشنبه پایان و نخستین چهارشنبه دهه دوم هر ماه دانستهاند. <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 189.</ref>افزون بر این، ایام بیض (13 تا 15 هر ماه) روز بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله (27 رجب)، روز ولادت آن حضرت (17 ربیع الاول)، روز دحوالارض (25 ذیقعده)، روز عید غدیر (18 ذیحجه)، همه ماه رجب و شعبان، و برخی روزهای دیگر، روزهایی هستند که روزه آنها مستحب مؤکد و دارای پاداش فراوان دانسته شده است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 189 - 200؛ الحدائق، ج 13، ص 347 - 386.</ref>در روایتی، روزه پیاپی ماه شعبان و رمضان، مصداق آیه «شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ تَوبَةً مِنَ اللّهِ ...» (نساء / 4، 92) شمرده شده است.<ref>الکافی، ج 4، ص 92؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 496.</ref> در حدیثی دیگر از روزه پیاپی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این دو ماه سخن رفته است <ref>الکافی، ج 4، ص 92؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 9 - 94.</ref> | |||
==2. زمان روزه == | |||
وقت روزه گرفتن روز است، به دلیل آیه 187 بقره / 2 که ارتکاب مفطرات روزه را برای مسلمانان در شب و تا طلوع صبح جایز میشمرد و مسلمانان را به حفظ روزه تا شب فرمان میدهد:(1)<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 111؛ بدایع الصنائع، ج 2، ص 77.</ref> «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی اللَّیلِ»، از اینرو روزه گرفتن در شب جایز نیست؛<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 77؛ شرائع الاسلام، ج 1، ص 14؛ منتهی المطلب، ج 2، ص 587.</ref> خواه شب را تنها روزه بگیرد یا روز را نیز ضمیمه آن کند <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 210 - 211؛ شرائع الاسلام، ج 1، ص 146.</ref> که روزه وصال میشود. به اجماع فقهای امامیه و برخی از فقهای اهل سنت این روزه حرام است؛<ref>المجموع، ج 6، ص 357؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 210 - 211؛ الحدائق، ج 13، ص 392.</ref> اما بیشتر فقیهان اهلسنت آن را جایز ولی مکروه شمردهاند.<ref>المغنی، ج 3، ص 101؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 308.</ref> | |||
آغاز وقت روزه در هر روز، زمانی است که سفیدی صبح از سیاهی شب آشکار میگردد: «حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ». به فتوای فقیهان امامیه<ref>تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 145؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 190؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 384.</ref> و بسیاری از فقهای اهل سنت <ref>المغنی، ج 3، ص 3؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 77.</ref> مراد از وقت مذکور طلوع فجر دوم است. برخی از فقهای اهل سنت مطلق طلوع فجر را زمان آغاز روزه دانستهاند.<ref>المجموع، ج 6، ص 303؛ کشاف القناع، ج 2، ص 366.</ref> | |||
پایان زمان روزه در هر روز رسیدن شب است: «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ». به نظر مشهور فقیهان امامیه، رسیدن شب، وقت غروب خورشید و از میان رفتن سرخی مشرق است.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 502؛ مجمع الفائده، ج 5، ص 7.</ref> | |||
برخی از فقیهان امامیه، ضمن تأیید این فتوا، معتقدند مکلف باید جزئی از شب را نیز احتیاط ورزد، تا یقین کند که شب فرارسیده است، زیرا تکلیف یقینی، امتثال یقینی را میطلبد.<ref>نک: مستند العروه، خویی، ج 1، ص 418، «کتاب الصوم».</ref> به باور بعضی دیگر از فقیهان امامیه،<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 502؛ کفایة الاحکام، ج 1، ص 227.</ref> نیز فقهای اهل سنت <ref>المجموع، ج 6، ص 305؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 342.</ref> استتار قرص خورشید نشانه رسیدن شب است و با غروب خورشید روزهدار میتواند افطار کند. | |||
==3. شرایط روزه == | |||
روزه شرایط متعددی دارد که برخی از آنها شرط صحت روزه بر مکلف و بعضی شرط وجوب آن به شمار میرود. | |||
ا. اسلام | |||
به نظر فقیهان امامیه <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 102؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 327؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 423، «کتاب الصوم».</ref> و بیشتر فقیهان اهل سنت،<ref>المجموع، ج 6، ص 252 - 253؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 87؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1663.</ref>اسلام شرط صحت روزه است، از این رو عبادات کافران، صحیح نبوده و پذیرفته نمیشود. | |||
به نظر | دلیلش به نظر برخی،<ref>مستمسک العروه، ج 8، ص 402؛ مستند العروه، ج 1، ص 424، «کتاب الصوم».</ref> آیه 54 توبه / 9 است که از عدم پذیرش انفاقهای آنان به جهت کفرشان سخن میگوید: «وما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقـتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِهِ»؛ نیز آیه 91 آل عمران / 3 از پذیرفته نشدن همه اعمال آنان در صورت مردن بر کفر یاد میکند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وماتوا وهُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن اَحَدِهِم مِلءُ الاَرضِ ذَهَبــًا» و آیه 23 فرقان / 25 از نابود شدن اعمال آنان: «وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنـهُ هَباءً مَنثورا». | ||
برخی صحیح نبودن روزه کافر را از آن جهت دانستهاند که در روزه قصد قربت لازم است و کافر نمیتواند قصد قربت داشته باشد.<ref>المعتبر، ج 2، ص 683.</ref> در مقابل، برخی از فقیهان اهل سنت، اسلام را شرط وجوب تکلیف دانسته و برآناند که کافران مکلف به فروع اسلام نبوده و روزه بر آنان واجب نیست.<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 87؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1663.</ref> | |||
ب. بلوغ و عقل | |||
روزه بر شخص بالغ و عاقل واجب است و بر کودک و مجنون واجب نیست؛<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 149؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 147، 165 - 167؛ المجموع، ج 6، ص 252 - 254.</ref> دلیل آن روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام است که در آنها تکلیف از غیربالغ برداشته شده است.<ref>المجموع، ج 6، ص 253 ـ 254؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 100؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 333.</ref> | |||
برخی افزون بر روایات، دلیل آن را آیه 183 بقره / 2 دانستهاند که روزه را بر مؤمنان واجب میداند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ»؛ با این استدلال که تنها بر مکلف، مؤمن اطلاق میشود.<ref>تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 131.</ref>برخی در این مورد به آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) استناد کردهاند؛ با این توضیح که مراد از حضور در ماه، حضور شخص با عنوان مکلف بودن است و دیوانه و غیر اهل تکلیف در حکم کسانیاند که گویا در این ماه حضور ندارند.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 224؛ فقه القرآن، ج 1، ص 182.</ref> در مقابل، برخی از فقهای اهل سنت روزه را بر کودک 10 سالهای که توان روزه گرفتن دارد، واجب دانستهاند.<ref>المغنی، ج 3، ص 90.</ref> | |||
ج. توانایی داشتن | |||
بر پایه آیه 184 بقره / 2 روزه از ناتوانان بر آن، ساقط است و باید فدیه بپردازند: «اَیّامـًا مَعدودتٍ ... وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم». دیدگاههای متعددی درباره مراد از «الَّذینَ یُطیقونَهُ» هست: 1. آیه درباره همه مکلفان است: در صدر اسلام خدا همگان را میان روزه گرفتن و افطار و پرداخت فدیه به جای روزه آزاد گذاشته؛ ولی روزه گرفتن را از افطار بهتر دانست. سپس این حکم با آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» نسخ و تنها به مسافران و بیماران برای افطار اجازه داده شد.<ref>جامعالبیان، ج 2، ص 180؛ احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 216؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10.</ref> | |||
2.آیه درباره کسانیاست که نخست توان روزه را دارا بودهاند و سپس بر اثر عوارضی، همچون بارداری یا پیری، ناتوان گردیدهاند.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 216؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10.</ref> این معنا در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 133 - 134؛ الکافی، ج 4، ص 116.</ref> | |||
براساس این نظریه باید در آیه جمله «ثم صاروا بحیث لا یطیقونه» یا کلمه «لا» قبل از «یطیقونه» در تقدیر گرفته شود.<ref>مجمع البیان، ج 2، ص 10؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 144.</ref> | |||
3. آیه در مورد کسانی است که همه توان خود را به کار گرفته و روزه را با رنج به جا میآورند،<ref>التفسیر الکبیر، ج 5، ص 87؛ المیزان، ج 2، ص 11.</ref> چنانکه در لغت نیز ماده «طوق» به همین معنا به کار رفته است.<ref>مفردات، ص 313، «طوق».</ref> | |||
بر این اساس، بسیاری از مفسران و فقیهان شیعه <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 10؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 542 - 548؛ جواهرالکلام، ج 17، ص 145.</ref> و اهل سنت <ref>التفسیر الکبیر، ج 5، ص 87؛ المجموع، ج 6، ص 257 - 258؛ المغنی، ج 3، ص 77 - 80.</ref> پیرانی که روزه گرفتن برای آنان طاقتفرسا باشد، مبتلایان عطش شدید و زنان باردار و شیرده را از مصادیق آیه شمرده و افطار کردن روزه را بر آنان واجب یا جایز شمردهاند؛ همچنین بر پایه آیه یادشده، اینان باید به جای روزه، مسکینی را غذا دهند: «فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ» (بقره / 2، 184)؛ به نظر بیشتر فقیهان امامیه یک مد طعام؛ ولی به دیده برخی دو مد طعام. پیروان نظریه نخست، آن را بر استحباب حمل کردهاند.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 546؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 379.</ref> | |||
فقیهان اهل سنت نیز مقدار اطعام مذکور را یک مد یا نصف صاع از گندم یا جو یا خرما دانستهاند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 101؛ المغنی، ج 3، ص 78؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 248.</ref>سپس قرآن در ادامه، انجام دادن عمل نیک از سوی مؤمنان را برای انجام دهندگان آن خیر میشمرد: «فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ». (بقره / 2، 184) به نظر برخی، مراد دادن یک مد طعام اضافه به مسکین یا اطعام به بیشتر از یک مسکین است؛ ولی بعضی مراد از آن را مطلق انجام دادن کار نیک دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج 2، ص 193 - 194؛ مجمع البیان، ج، ص 11.</ref> برخی نیز «تطوع» را به معنای انجام دادن عمل با رضایت قلبی دانسته و گفتهاند کسی که روزه را با رضایت قلبی انجام دهد، برای او بهتر خواهد بود <ref>المیزان، ج 2، ص 13.</ref> | |||
== د. رویت هلال ماه رمضان == | |||
شرط دیگر وجوب روزه ماه رمضان، دیدن هلال این ماه است. دلیلش به دیده بسیاری، آیه 185 بقره / 2 است که دیدن ماه رمضان را در روزه آن شرط میداند:<ref>الحدائق، ج 13، ص 240؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 164.</ref> «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ»، اگر مراد از «شَهِدَ» دیده شدن ماه باشد. | |||
دلیل دیگر به نظر برخی فقیهان، آیه «یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُل هِیَ مَوقیتُ لِلنّاسِ والحَجِّ» (بقره / 2، 189) است که هلال ماهها را از راههای معتبر در شناخت اوقات حج، ماه رمضان و سایر اموری که در آنها رعایت وقت لازم است، میدانند.<ref>الخلاف، ج 2، ص 170؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 117 - 118.</ref> | |||
امام صادق علیهالسلام نیز در پاسخ سؤال درباره «اَهِلّه» آن را هلال * ماهها دانسته و فرمود: مکلف هرگاه هلال ماه رمضان را ببیند، باید روزه بگیرد.<ref>الکافی، ج 4، ص 76؛ تهذیب، ج 4، ص 155.</ref> | |||
به | فقهای اسلامی با استناد به آیه 185 بقره / 2 و روایات، افزون بر مشاهده هلال ماه از سوی مکلف، ثابت شدن هلال با شیاع آن در میان مردم، یا شهادت دو عادل بر رؤیت هلال یا گذشت 30 روز از ماه شعبان یا حکم حاکم را از دیگر راههای ثبوت هلال ماه رمضان و وجوب روزه بر مکلف شمردهاند.<ref>الحدائق، ج 13، ص 241 - 263؛ العروة الوثقی، ج، ص 628 - 629؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 169؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1651.</ref> | ||
ه. نیت روزه | |||
به فتوای فقیهان شیعه <ref>الخلاف، ج 2، ص 162؛ المعتبر، ج 2، ص 643.</ref>و بسیاری از فقهای اهل سنت<ref>فتح العزیز، ج 6، ص 289؛ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 59 - 60؛ المغنی، ج 3، ص 22 - 24.</ref> نیت از شرایط روزه است؛ چه در روزه واجب یا مستحبی یا روزه ماه رمضان یا غیر ماه رمضان.<ref>الخلاف، ج 2، ص 162؛ المغنی، ج 3، ص 22 - 24؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 7.</ref>دلیلش آیات 19 ـ 20 اللیل / 92 است که شایستگی پاداش الهی را منحصر در اعمالی میدانند که تنها برای رضای خدا انجام گیرد:<ref>الخلاف، ج 2، ص 162؛ المعتبر، ج 2، ص 643.</ref> «وما لاَِحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی * اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ رَبِّهِ الاَعلی». بر پایه آیه 5 بینه / 98 نیز مؤمنان مأمورند اعمالشان را خالص برای خدا انجام دهند:<ref>المعتبر، ج 2، ص 643؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 7.</ref> «وما اُمِروا اِلاّ لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ». | |||
روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز اعمال بی نیت را باطل شمردهاند.<ref>تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 7؛ المغنی، ج 3، ص 23 - 24.</ref> در مقابل، برخی از فقهای اهل سنت با استناد به اطلاق آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) نیت را در روزه ماه رمضان واجب ندانستهاند. دلیل دیگر آنان این است که نیت در مواردی لازم است که تعیین نوع روزه در آن لازم باشد و چون ماه رمضان به روزه واجب این ماه اختصاص دارد، نیازی به نیت برای تعیین روزه در آن نیست.<ref>المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 59؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 83 ـ 84.</ref> | |||
و. حضور در وطن یا اقامت در جایی خاص | |||
بر این اساس، روزه بر مسافر جایز نیست و باید در زمانی دیگر قضای آن را به جا آورد:<ref>الخلاف، ج 1، ص 572؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 151 - 152.</ref>«فَمَن کانَ مِنکُم ... عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن اَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 184) آیه 185 این سوره نیز، ضمن تکرار این مطلب، حکمت برداشته شدن روزه از مسافران را آسانگیری و عدم تحمیل تکالیف دشوار بر آنان میداند: «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ ومَن کانَ ... عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّن اَیّامٍ اُخَرَ یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بِکُمُ العُسر». (بقره / 2، 185) | |||
امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمود: شخص حاضر باید روزه بگیرد و مسافر نباید بگیرد.<ref>الکافی، ج 4، ص 126 - 127؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 141.</ref> روایات متعدد دیگر نیز از واجب نبودن روزه در سفر * حتی حرام بودن آن سخن دارند؛ برای نمونه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: خدای متعالی از مسافر تکلیف روزه و بخشی از نماز را برداشته است؛<ref>مسنداحمد، ج 5، ص 29؛ سنن النسائی، ج 4، ص 181؛ کنزالعمال، ج 8، ص 610 - 611.</ref> نیز آن حضرت برداشتن روزه از بیماران و مسافران را هدیهای الهی خواند و رد کردن هدیه خدا از سوی بندگان را شایسته ندانست.<ref>الکافی، ج 4، ص 127؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 140.</ref> | |||
در سیره عملی ایشان نیز نقل شده که آن حضرت در سفر و پیش چشم مسلمانان روزه خود را افطار کرد و روزهدارانی را که از افطار روزه خودداری کردند، گناهکار شمرد.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 141؛ صحیح مسلم، ج، ص 142؛ سنن الترمذی، ج 2، ص107.</ref> در روایاتی نیز امام صادق علیهالسلام افطار در سفر و به جا آوردن قضای آن را بر مسافر واجب شمرد.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 143؛ الکافی، ج 4، ص 131.</ref> بر اساس آیات و روایات یادشده، فقیهان امامیه افطار روزه واجب را برای مسافران ـ جز در موارد خاص ـ واجب و روزه گرفتن وی را حرام <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 105؛ کفایة الاحکام، ج 1، ص 201.</ref> و باطل <ref>تذکرة الفقهاء، ج 4، ص 414؛ الروضة البهیه، ج 2، ص 101؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 346.</ref>شمردهاند. به فتوای فقهای اهل سنت، افطار کردن در سفر مباح است و روزه گرفتن برای توانمندان بهتر است.<ref>المغنی، ج 3، ص 33؛ المجموع، ج 6، ص 260؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 310.</ref> | |||
برخی دلیل بهتر بودن روزه را جمله «واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون» در آیه 184 بقره / 2 دانستهاند.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 261؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 310؛ الثمر الدانی، ص 305.</ref> برخی از اهل سنت معتقدند اگر مکلف پس از درک هلال ماه در جای اقامت خود سفر کند، روزه گرفتن در سفر واجب است، زیرا قرآن روزه را بر کسانی که هلال ماه را در وطن درک کردهاند، واجب میداند:(11) <ref>المغنی، ج 3، ص 33.</ref> «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ». (بقره / 2، 185) | |||
به دیده بیشتر فقیهان امامیه، روزه مستحب در سفر نیز ـ به جز سه روز روزه حاجت در مدینه ـ حرام است؛ ولی برخی آن را مباح یا مکروه شمردهاند.<ref>الحدائق، ج 13، ص 198؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 34 - 350.</ref> در چند مورد نیز روزه گرفتن در سفر استثنا شده است؛ ازجمله سه روز روزه بدل از قربانی که انجام دادن آن در سفر حج برای حجگزار واجب است: «فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ» (بقره / 2، 196) و روزه نذر در صورتی که نذر او معلّق به سفر باشد؛ یا سفر و غیر سفر را شامل شود،<ref>مدارک الاحکام، ج 6، ص 150؛ الحدائق، ج 13، ص 191؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 614.</ref> زیرا قرآن وفا به عهد را لازم میشمرد: «والموفونَ بِعَهدِهِم اِذا عـهَدوا». (بقره / 2، 177) روایاتی نیز بر این امر دلالت دارند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 106؛ منتهی المطلب، ج 2، ص 586؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 199، 379.</ref> | |||
ز. ضرر نداشتن روزه | |||
بر این اساس، روزه برای مریض جایز نیست و باید قضای آن را در زمان بهبودی به جا آورد:<ref>المجموع، ج 6، ص 257؛ تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 107؛ کتاب الصوم، ص 271.</ref> «اَیّامـًا مَعدودتٍ فَمَن کانَ مِنکُم مریضا ... فَعِدَّةٌ مِناَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 184؛ نیز 185) افزون بر این، به آیات نفی حرج در دین، مانند «وما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ» (حجّ / 22، 78)، بر واجب نبودن روزه بر مریضان استدلال شده است.<ref>المجموع، ج 6، ص 157؛ کتاب الصوم، ص 271.</ref> | |||
روایات متعدد نیز بیماری را سبب جواز افطار برای روزهدار میدانند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 132 - 133؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 219.</ref> به فتوای فقهای امامیه و بیشتر فقهای اهل سنت، مرض مفطر روزه هر نوع بیماریای است که روزه برای آن زیان داشته باشد؛<ref>تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 107، 150؛ المغنی، ج 3، ص 86؛ نک: البحرالرائق، ج 2، ص 456 - 457.</ref>مانند اینکه روزه سبب تشدید یا استمرار بیماری یا منع بهبودی آن یا سبب پیدایی بیماری دیگر گردد.<ref>المغنی، ج 3، ص 85 - 86؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 107؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 373 - 374.</ref> برخی فقیهان اهل سنت، هر نوع مریضی حتی درد انگشت و دندان را سبب جواز افطار دانستهاند.<ref>المغنی، ج 3، ص 86.</ref> در ضرر داشتن روزه برای مریض، علم یا ظنّ مکلف حتی احتمال ضرر کفایت میکند.<ref>مستند الشیعه، ج 10، ص 375؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 615.</ref> | |||
روزه | |||
تشخیص آن به خود شخص واگذار شده است، چنان که امام صادق علیهالسلام در مورد حد بیماریای که سبب افطار میگردد، با استناد به آیه «بَلِ الاِنسـنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَه» (قیامت / 75، 14) فرمود: شخص به مرض خود و ضرر آن برای خویش از دیگران آگاهتر است.<ref>الکافی، ج 4، ص 118؛ تهذیب، ج 3، ص 177.</ref> برخی معتقدند اگر متخصص نیز روزه را برای کسی زیانبخش بداند، شخص میتواند روزهاش را افطار کند، هرچند آن پزشک عادل یا مسلمان نباشد.<ref>مستند الشیعه، ج 10، ص 375؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 477</ref>.به نظر فقیهان امامیه <ref>الروضة البهیه، ج 2، ص 105؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 376.</ref>و برخی از فقهای اهل سنت <ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 97.ا</ref>فطار روزه در مواردی که روزه ضرر دارد، واجب است. | |||
بر این پایه، اگر مریض با سختی روزه بگیرد، روزه او باطل است و باید قضای آن را به جا آورد؛<ref>الروضة البهیه، ج 2، ص 105؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 376.</ref> ولی بیشتر فقهای اهل سنت، افطار را جایز و روزه مریض را مجزی شمردهاند.<ref>المجموع، ج 6، ص 257 - 258؛ المغنی، ج 3، ص 8.</ref>در این میان، برخی روزه گرفتن و بعضی افطار کردن را بهتر دانسته و دستهای بیمار را میان روزه گرفتن و افطار کردن آزاد دانستهاند.<ref>بدایة المجتهد، ج 1، ص 237؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 85</ref> .مشهور از فقیهان شیعه <ref>الحدائق، ج 13، ص 171؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 37 - 375؛ جواهر الکلام، ج 16، ص 347.</ref> با استناد به آیات نفی عسر و حرج، همچون «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ» (بقره / 2، 185) و «وما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ» (حجّ / 22، 78) نیز برخی روایات گفتهاند: برای غیر مریض نیز افطار کردن روزه در صورت ترس از پدید آمدن مرض، واجب یا جایز است. این فتوا از برخی فقهای اهل سنت نیز یاد شده است؛<ref>المغنی، ج 3، ص 86.</ref> همچنین برخی فقهای اهل سنت با استناد به آیه «ولا تَقتُلوا اَنفُسَکُم» (نساء / 4، 29) که کشتن خود را حرام میشمرد، نیز آیه 195 بقره / 2 که از افکندن خود در هلاک با دست خویش نهی میکند: «ولا تُلقوابِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» گفتهاند: در صورتی که بر اثر غلبه گرسنگی و تشنگی جان روزهدار در معرض خطر قرار گیرد، واجب است روزهاش را افطار کند، هرچند سالم و در وطن خویش باشد.<ref>المجموع، ج 6، ص 258؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 267.</ref> | |||
== مفطرات روزه == | |||
اعمالی بر روزهدار حرام و سبب بطلان روزه میگردند که قرآن کریم به برخی اشاره دارد. | |||
مفطرات روزه | |||
1. خوردن و آشامیدن | 1. خوردن و آشامیدن | ||
خوردن و آشامیدن | خوردن و آشامیدن برای روزهدار پس از طلوع فجر تا شب حرام است و روزه را باطل میکند:<ref>المجموع، ج 6، ص 312؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 43؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 223.)</ref> «وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ». (بقره / 2، 187) به دیده بیشتر فقیهان شیعه <ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 387؛ الحدائق، ج 13، ص 5؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 541.</ref> و اهل سنت ،(3) <ref>المجموع، ج 6، ص 315؛ المغنی، ج 3، ص 36.</ref> | ||
3 | |||
افزون بر خوراکیهای متعارف، خوردنیها و آشامیدنیهای نامتعارف، همچون خاک، سنگ، چوب، شیره درخت، نیز بر روزهدار حرام هستند و خوردن آنها سبب بطلان روزه او میگردند، زیرا آیه یادشده اطلاق داشته و همه امور را شامل میشود.<ref>مختلفالشیعه، ج 3، ص 387؛ المجموع، ج 6، ص315.</ref> افزون بر این، روزه یعنی امساک از رساندن چیزی به معده که خوردن و آشامیدن چیزهای نامتعارف را نیز دربرمیگیرد؛ ضمن اینکه بدن انسان از خوردنیها و آشامیدنیهای نامتعارف نیز تغذیه میکند، از اینرو خوردن آنها نیز ممنوع است.<ref>مختلف الشیعه، ج 3، ص 387 - 388.</ref>در مقابل، برخی از فقیهان شیعه و اهل سنت، خوردنیهای نامتعارف را مبطل روزه ندانستهاند.<ref>المغنی، ج 3، ص 36؛ الحدائق، ج 13، ص 57.</ref> دلیل اینان افزون بر برخی روایات، انصراف ادله تحریم، به خوردنیها و آشامیدنیهای متعارف است، پس دیگر موارد را اصل اباحه دربرمیگیرد و خوردن و آشامیدن آنها حلال است.<ref>المجموع، ج 6، ص 321؛ فتح العزیز، ج 6، ص 447؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 389 - 390.</ref> | |||
2. آمیزش | 2. آمیزش | ||
آمیزش با همسر در | آمیزش با همسر در شبهای روزه تا طلوع فجر، بر مکلف حلال، اما پس از طلوع فجر حرام است و روزه را باطل میکند: <ref>مدارکالاحکام، ج6، ص44؛ الحدائق، ج13،ص10.</ref> «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... فالـ ٔ نَ بـشِروهُنَّ ... حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ». (بقره / 2، 187) برداشت حکم یادشده از آیه بر این اساس است که طلوع فجر، افزون بر غایت خوردن و آشامیدن، غایت برای مباشرت با همسر نیز هست.<ref>الحدائق، ج 13، ص 106.</ref> | ||
این تفسیر در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است .(3)<ref>بحارالانوار، ج20، ص242؛ نورالثقلین، ج1، ص173.</ref> روایات اسلامی نیز آمیزش با زنان را از محرّمات روزه میشمرند.<ref>نورالثقلین، ج 1، ص 172 - 173؛ بحارالانوار، ج 20، ص 241.</ref> در حرمت آمیزش، تفاوتی میان قُبُل (پیش) و دُبُر (پشت) زنان نیست.<ref>المغنی، ج 3، ص 54، 57؛ المجموع، ج 6، ص 321؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 44.</ref> افزون بر این، فقیهان شیعه و بیشتر فقیهان اهل سنت <ref>المغنی، ج 3، ص 57؛ المجموع، ج 6، ص 321.</ref> با استناد به روایات، مطلقآمیزش حتی لواط با مردان و آمیزش با حیوانات را حرام و مبطل روزه دانستهاند.<ref>المجموع، ج 6، ص 321؛ فتح العزیز، ج 6، ص 447؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 389 - 390.</ref> | |||
3. بقای بر جنابت تا طلوع فجر | |||
به فتوای بیشتر فقیهان امامیه <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 26؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 406.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت،<ref>المجموع، ج 6، ص 308؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 369.</ref>ماندن عمدی بر حالت جنابت در شب تا طلوع فجر، حرام است و سبب بطلان روزه میگردد. دلیش روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام<ref>مسند احمد، ج 6، ص 184؛ مسند ابن راهویه، ج 2، ص 498؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 63.</ref>است. در برابر، بیشتر فقیهان اهل سنت <ref>نک: المجموع، ج 6، ص 321 - 322؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 92.</ref> و برخی از فقیهان امامیه <ref>نک: الحدائق، ج 3، ص 57؛ نک: مستند الشیعه، ج 1، ص 245.</ref> بقا بر جنابت را سبب بطلان روزه ندانستهاند. | |||
دلیل اینان افزون بر اصل اباحه،<ref>نک: مستند الشیعه، ج 10، ص 245.</ref> آیه 187 بقره / 2 است که مباشرت با زنان را در شبهای ماه رمضان تا طلوع فجر مباح میخواند: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ» و لازِم جواز مباشرت تا طلوع فجر، آن است که شخص به عمد میتواند تا طلوع فجر بر جنابت باقی بماند و پس از طلوع فجر غسل کند .المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 56؛ نک: المجموع، ج 6، ص 321 - 322. | |||
به سخن دیگر، اگر تقدیم غسل جنابت بر طلوع فجر واجب باشد، بایستی مباشرت با زنان در جزء اخیر شب حرام باشد و این، برخلاف آیه مذکور است.<ref>مدارک الاحکام، ج 6، ص 54</ref> .دلیل دیگر آن است که آیه یادشده آمیزش با همسر را در شبهای روزه مباح میشمرد: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم» و اطلاق آمیزش در شب اقتضا دارد که مباشرت با همسر در همه اجزای شب، از جمله جزء متصل به طلوع فجر، نیز جایز باشد که نتیجه آن بقاء بر جنابت تا طلوع صبح است.<ref>مسالک الافهام، کاظمی، ج 1، ص 343.</ref> افزون بر این، در روایات متعددی نیز غسل جنابت پس از طلوع فجر باطل کننده روزه شمرده نشده است.<ref>مدارک الاحکام، ج 6، ص 54؛ نک: مستند الشیعه، ج 10، ص 245.</ref> | |||
پیروان نظریه مشهور، استدلال به آیه را چنین پاسخ دادهاند که اطلاق آن با روایاتی که بقای جنابت را تا طلوع فجر حرام دانسته، تقیید خورده است. افزون بر این، روایات مذکور به جهت مخالفت با اجماع و شهرت فقیهان امامیه حجیت ندارد؛<ref>مستند الشیعه، ج 10، ص 246؛ مدارک الاحکام، ج، ص 55.</ref> یا بر تقیه حمل میگردد.<ref>وسائل الشیعه، ج 10، ص 60؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 55.</ref> | |||
== آداب روزه == | |||
روزه مستحباتی دارد که برخی از آنها ویژه ماه رمضان و بعضی عاماند و همه روزهها را دربرمیگیرند. از آداب روزه، آمیزش با همسر در شب نخست ماه رمضان است، چنان که امیرمؤمنان علیهالسلام با استناد به آیه 187 بقره / 2: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم»<ref>مسالک الافهام، شهید، ج 7، ص 36؛ جامع المدارک، ج 4، ص 139.</ref> آن را مستحب شمرده است. | |||
برخی برداشت استحباب از آیه را ـ با توجه به اینکه آیه تنها از حلال بودن آمیزش سخن دارد ـ از آن جهت دانستهاند که خدا دوست دارد که مؤمنان از آنچه خدا برای آنان مباح کرده از همان آغاز بهره ببرند.<ref>الوافی، ج 11، ص 497؛ الحدائق، ج 13، ص 453.</ref> خوردن سحری از دیگر اعمال مستحب برای روزهدار است .(3) <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 231؛ المجموع، ج 6، ص 359؛ المغنی، ج 3، ص 100.</ref> به دیده برخی، این حکم را از آیه «وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ» (بقره / 2، 187) که به خوردن و آشامیدن تا طلوع فجر فرمان میدهد، میتوان دریافت؛<ref>فقه القرآن، ج 1، ص 202.</ref> همچنین، خوردن سحری نیروی شخص را برای روزه افزایش داده و اقتدا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به شمار میرود. <ref>فقه القرآن، ج 1، ص 202.</ref> | |||
افزون بر این، در روایاتی از آن حضرت صلیاللهعلیهوآله <ref>الکافی، ج 4، ص 92، 95؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 232.</ref> و اهل بیت علیهمالسلام <ref>الکافی، ج 4، ص 94؛ نک: تهذیب، ج 4، ص 198.</ref> این عمل مستحب و بهتر دانسته شده است. | |||
دعا خواندن برای روزهدار به ویژه در ماه رمضان مورد تأکید است.<ref>تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 174 - 175.</ref> بر این اساس، قرآن کریم در لابهلای آیات روزه و بیان احکام آن، مؤمنان را به دعا کردن به درگاه الهی ترغیب میکند و دعای آنان را مستجاب میداند: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ ... * واِذَا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لی ... * اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم». (بقره / 2، 185 - 187) | |||
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز دعا در این ماه را مستجاب شمرده و مؤمنان را به دعا کردن در آن ترغیب کرده است.<ref>وسائل الشیعه، ج 10، ص 314؛ بحارالانوار، ج 93، ص 357.</ref> علی علیهالسلام نیز مسلمانان را به استغفار و دعای فراوان در ماه رمضان سفارش کرده و دعا و استغفار در این ماه را سبب دفع بلا و از میان رفتن گناهان دانسته است.<ref>الکافی، ج 4، ص 88؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 108.</ref> | |||
امام صادق علیهالسلام نیز روزهداران را از کسانی شمرده که دعای آنان بیپاسخ باز نمیگردد.<ref>الکافی، ج 2، ص 510؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 226.</ref> افزون بر این، دعاهای خاص متعددی نیز برای روزهدار در ماه رمضان یاد شدهاند؛ همچون دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای خاص هر روز ماه رمضان، دعاهای شب قدر.<ref>تفسیر جامع آیاتالاحکام، ج 3، ص 175.</ref> فقیهان امامیه و اهل سنت نیز اعمال دیگری را از مستحبات روزه شمردهاند؛ مانند افطار کردن با خرما، کشمش، آب یا شیر،<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.</ref> مسواک زدن،<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.</ref> پیش داشتن نماز بر افطار در صورت توانایی روزهدار،<ref>مستندالشیعه، ج 10، ص 332؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 385.</ref> پرداختن به استغفار، تسبیح، صلوات بر محمد و آل محمد، تلاوت قرآن، صله رحم، تشییع جنازه و عیادت بیماران،<ref>المقنعه، ص 309؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.</ref>افطاری دادن (17) <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 253؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.</ref>و حفظ زبان از سخنان لغو و بیفایده.<ref>تهذیب، ج 4، ص 194؛ بدایة المجتهد، ج1، ص 246؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1687.</ref> | |||
تذکرة الفقهاء، | امام صادق علیهالسلام نیز روزهداران را از کسانی شمرده که دعای آنان بیپاسخ باز نمیگردد.<ref>الکافی، ج 2، ص 510؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 226.</ref> افزون بر این، دعاهای خاص متعددی نیز برای روزهدار در ماه رمضان یاد شدهاند؛ همچون دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای خاص هر روز ماه رمضان، دعاهای شب قدر.<ref>تفسیر جامع آیاتالاحکام، ج 3، ص 175.</ref> فقیهان امامیه و اهل سنت نیز اعمال دیگری را از مستحبات روزه شمردهاند؛ مانند افطار کردن با خرما، کشمش، آب یا شیر،<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.</ref> مسواک زدن،<ref>شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.</ref> پیش داشتن نماز بر افطار در صورت توانایی روزهدار،<ref>مستندالشیعه، ج 10، ص 332؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 385.</ref> پرداختن به استغفار، تسبیح، صلوات بر محمد و آل محمد، تلاوت قرآن، صله رحم، تشییع جنازه و عیادت بیماران،<ref>المقنعه، ص 309؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.</ref>افطاری دادن (17) <ref>تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 253؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.</ref>و حفظ زبان از سخنان لغو و بیفایده.<ref>تهذیب، ج 4، ص 194؛ بدایة المجتهد، ج1، ص 246؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1687.</ref> | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
تفسیر | == منابع == | ||
تفسیر | # احکام القرآن، ابن العربی (م. 543 ق.)، به کوشش محمد عطاء، لبنان، دارالفکر؛ | ||
# احکام القرآن، الجصاص (م. 370 ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415 ق؛ | |||
# اسباب النزول، الواحدی (م. 468 ق.)، قاهرة، الحلبی و شرکاه، 1388 ق؛ | |||
# اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. 1310 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1418 ق؛ | |||
# الاقتصاد، الطوسی (م. 460 ق.)، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، 1400 ق؛ | |||
# الامالی، الصدوق (م. 381 ق.)، قم، البعثة، 1417 ق؛ | |||
# ایضاح الفوائد، محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (م. 771 ق.)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیة، 1387 ق؛ | |||
# بحارالانوار، المجلسی (م. 1110 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق؛ | |||
# البحر الرائق، ابونجیم المصری (م. 970 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق؛ | |||
# بدائع الصنائع، علاءالدین الکاسانی (م. 587 ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیة، 1409 ق؛ | |||
# بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م. 595 ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دارالفکر، 1415 ق؛ | |||
# البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. 774 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق؛ | |||
# البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. 1107 ق.)، قم، البعثة، 1415 ق؛ | |||
# تاج العروس، الزبیدی (م. 1205 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414 ق؛ | |||
# التبیان، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ | |||
# تحریر الاحکام الشرعیه، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق علیهالسلام، 1420 ق؛ | |||
# تحفة الفقهاء، علاءالدین السمرقندی (م. 9 ـ 535 ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414 ق؛ | |||
# تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1414 ق؛ | |||
# تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابی حاتم (م. 327 ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، 1419 ق؛ | |||
# تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م. 774 ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، 1409 ق؛ | |||
# تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، البیضاوی (م. 685 ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالفکر، 1416 ق؛ | |||
# تفسیر ثعلبی (الکشف والبیان)، الثعلبی (م. 427 ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422 ق؛ | |||
# تفسیر جامع آیات الاحکام، زینالعابدین قربانی لاهیجی، قم، سایه، 1375 ش؛ | |||
# تفسیر سمرقندی (بحرالعلوم)، السمرقندی (م. 375 ق.)، به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دارالفکر؛ | |||
# تفسیر سمعانی (تفسیر القرآن)، منصور السمعانی (م. 489 ق.)، به کوشش غنیم و یاسر، ریاض، دارالوطن، 1418 ق؛ | |||
# تفسیر العیاشی، العیاشی (م. 320 ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ | |||
# تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. 671 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ق؛ | |||
# التفسیر الکبیر، الفخرالرازی (م. 606 ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413 ق؛ | |||
# تهذیب الاحکام، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش؛ | |||
# الثمر الدانی، الآبی الازهری (م. 1330 ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه؛ | |||
# جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیة، 1399 ق؛ | |||
# جامع البیان، الطبری (م. 310 ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، 1415 ق؛ | |||
# جامع الخلاف والوفاق، علی بن محمد القمی (م. قرن 7)، به کوشش حسنی، قم، زمینهسازان ظهور امام عصر؛ | |||
# جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. 1405 ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1405 ق؛ | |||
# جوامع الجامع، الطبرسی (م. 548 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1418 ق؛ | |||
# جواهر الکلام، النجفی (م. 1266 ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ | |||
# الجوهر النقی، الماردینی (750 ق)، دارالفکر؛ | |||
# الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. 1186 ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363 ش؛ | |||
# الخلاف، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407 ق؛ | |||
# الدرالمنثور، السیوطی (م. 911 ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1365 ق؛ | |||
# رسائل المرتضی، السید المرتضی (م. 436 ق.)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دارالقرآن، 1405 ق؛ | |||
# روح المعانی، الآلوسی (م. 1270 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ | |||
# الروضة البهیة فی شرح اللمعه، الشهید الثانی (م. 965 ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، 1410 ق؛ | |||
# ریاض المسائل، سید علی الطباطبائی (م. 1231 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422 ق؛ | |||
# زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. 993 ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛ | |||
# السرائر، ابن ادریس (م. 598 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411 ق؛ | |||
# سلسلة الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، بیروت، فقه الشیعة، 1413 ق؛ | |||
# سنن ابن ماجه، ابنماجه (م. 275 ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395 ق؛ | |||
# سنن الترمذی، الترمذی (م. 279 ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، 1402 ق؛ | |||
# سنن الدار قطنی، الدار قطنی (م. 385 ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417 ق؛ | |||
# السنن الکبری، البیهقی (م. 458 ق.)، بیروت، دارالفکر؛ | |||
# سنن النسائی، النسائی (م. 303 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1348 ق؛ | |||
# شرائع الاسلام، المحقق الحلی (م. 676 ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409 ق؛ | |||
# الصافی، الفیض الکاشانی (م. 1091 ق.)، بیروت، اعلمی، 1402 ق؛ | |||
# الصحاح، الجوهری (م. 393 ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق؛ | |||
# صحیح البخاری، البخاری (م. 256 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1401 ق؛ | |||
# صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. 676 ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق؛ | |||
# الصحیح من سیرهالنبی صلی الله علیه و آله، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دارالسیرة، 1414 ق؛ | |||
# العروة الوثقی، سید محمد کاظم یزدی (م. 1337 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1420 ق؛ | |||
# علل الشرایع، الصدوق (م. 381 ق.)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 ق؛ | |||
# عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور (م. 880 ق.)، به کوشش عراقی، قم، سیدالشهداء، 1403 ق؛ | |||
# فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. 852 ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ | |||
# فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623 ق.)، دارالفکر؛ | |||
# فتح القدیر، الشوکانی (م. 1250 ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ | |||
# الفرقان، محمد صادقی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1365 ش؛ | |||
# الفقه الاسلامی وادلته، وهبة الزحیلی، دمشق، دارالفکر، 1418 ق؛ | |||
# فقه القرآن، الراوندی (م. 573 ق.)، به کوشش الحسینی، قم، مکتبة النجفی، 1405 ق؛ | |||
# قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطیر، 1377ش؛ | |||
# قواعد الاحکام، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1413 ق؛ | |||
# الکافی، الکلینی (م. 329 ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375 ش؛ | |||
# الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م. 630 ق.)، بیروت، دار صادر، 1385 ق؛ کتاب الحج، | |||
# محاضرات الخوئی (م. 1413 ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، 1410 ق؛ | |||
# کتاب الصوم، الانصاری (م.1281ق.)، به کوشش گروهی از محققان، قم، المؤتمر العالمی، 1413ق؛ | |||
# کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، 1380 ش؛ | |||
# الکشاف، الزمخشری (م. 538 ق.)، مصطفی البابی، 1385 ق؛ | |||
# کشاف القناع، منصور البهوتی (م. 1051 ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418 ق؛ | |||
# کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م. 1090 ق.)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، 1423 ق؛ | |||
# کنزالعمال، المتقی الهندی (م. 975 ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرسالة، 1413 ق؛ | |||
# لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، قم، ادب الحوزة، 1405 ق؛ | |||
# لغت نامه، دهخدا (م. 1334 ش.) و دیگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1377 ش؛ | |||
# المبسوط، السرخسی (م. 483 ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1406 ق؛ | |||
# المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛ | |||
# مجمع البیان، الطبرسی (م. 548 ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، 1415 ق؛ | |||
# مجمع الزوائد، الهیثمی (م. 807 ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402 ق؛ | |||
# مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م. 993 ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416 ق؛ | |||
# المجموع شرح المهذب، النووی (م. 676 ق.)، دارالفکر؛ | |||
# المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م. 456 ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر؛ | |||
# مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412 ق؛ | |||
# مدارک الاحکام، سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1410 ق؛ | |||
# المدونة الکبری، مالکبن انس (م. 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ | |||
# المراسم العلویه، سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. 448 ق.)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهلالبیت علیهم السلام، 1414 ق؛ | |||
# مسائل الناصریات، السید المرتضی (م. 436 ق.)، تهران، رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامیة، 1417 ق؛ | |||
# مسالک الافهام الی آیات الاحکام، فاضل الجواد الکاظمی (م. 1065 ق.)، به کوشش شریفزاده، تهران، مرتضوی، 1365 ش؛ | |||
# مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م. 965 ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416 ق؛ | |||
# مستدرک الوسائل، النوری (م. 1320 ق.)، بیروت، آل البیت علیهم السلام، 1408 ق؛ | |||
# مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم (م. 1390 ق.)، قم، مکتبة النجفی، 1404 ق؛ | |||
# مستند الشیعه، احمد النراقی (م. 1245 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1415 ق؛ | |||
# مستند العروة الوثقی، تقریر بحث الخوئی (م. 1413 ق.)، مرتضی بروجردی، قم، مدرسة دارالعلم؛ | |||
# مسند ابن راهویه، اسحاق بن راهویه (م. 238 ق.)، به کوشش البلوشی، المدینة، مکتبة الایمان، 1412 ق؛ | |||
# مسند احمد، احمد بن حنبل (م. 241 ق.)، بیروت، دار صادر؛ | |||
# مشارق الشموس، حسین بن جمالالدین الخوانساری (م. 1099 ق.)، | |||
# آلالبیت علیهم السلام؛ مع الطب فی القرآن الکریم، عبدالحمید دیاب و احمد قرقوز، به کوشش محمود نسیمی، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، 1402ق؛ | |||
# المعتبر، المحقق الحلی (م. 676 ق.)، مؤسسه سیدالشهداء، 1363 ش؛ | |||
# معجم لغة الفقهاء، محمد قلعة جی، بیروت، دارالنفائس، 1408 ق؛ | |||
# المغنی، عبدالله بن قدامة (م. 620 ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ | |||
# مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. 977 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377 ق؛ | |||
# مفردات، الراغب (م. 425 ق.)، نشر الکتاب، 1404 ق؛ | |||
# مقارنة الادیان الاسلام، احمد الشلبی، القاهرة، النهضة المصریة، 1973م؛ | |||
# المقنع، الصدوق (م. 381 ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی علیهالسلام، 1415 ق؛ | |||
# المقنعه، المفید (م. 413 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410 ق؛ منتهی المطلب، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، چاپ سنگی؛ | |||
# من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. 381 ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404 ق؛ | |||
# مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی (م. 954 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1416 ق؛ | |||
# المهذب البارع، ابن فهد الحلّی (م. 841 ق.)، به کوشش العراقی، قم، النشر الاسلامی، 1407 ـ 1413 ق؛ | |||
# المیزان، الطباطبائی (م. 1402 ق.)، بیروت، اعلمی، 1393 ق؛ | |||
# نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375 ش؛ | |||
# نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. 1112 ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش؛ | |||
# نیل الاوطار، الشوکانی (م. 1255 ق.)، بیروت، دارالجیل، 1973 م؛ | |||
# الوافی، الفیض الکاشانی (م. 1091 ق.)، به کوشش ضیاءالدین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیهالسلام، 1406 ق؛ | |||
# وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. 1104 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1412 ق. | |||
پدیدآور | |||
سید جعفر صادقی فدکی | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات دینی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۳
روزه در لغت و اصطلاح به معنای پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات از طلوع صبح تا غروب همراه نیت دانسته شده است. روزه از واجباتی است که همه فرق اسلامی بدان اعتقاد داشته و حتی در امتهای پیشین هم تشریع گردیده است. روزه علاوه بر تقسمیماتی که از جنبه احکام خمسه دارد احکام فراوانی در فقه دارد که تفصیلیش در کتب فقهی ذکر شده است.
روزه
روزه، منسوب به روز است. در لغت و اصطلاح به معنای پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات از طلوع صبح تا غروب [۱]. همراه نیت دانسته شده است. [۲].
برخی آن را به خودداری از کارهایی ویژه در زمان خاص ا[۳] با شرایط مخصوص [۴]. و از سوی افرادی معیّن [۵] تعریف کردهاند.
در عربی به آن «صوم» گفته میشود که در لغت به معنای خودداری کردن است. [۶]. در وجه نامگذاریاش به «صوم» گفته شده که روزهدار از خوردن، آشامیدن و اعمالی دیگر امساک میکند. [۷] روزه از جهت نوع و زمان امساک به گونههای شرعی، وصال و سکوت قسمت میشود: روزه شرعی، امساک از مفطرات از صبح تا غروب خورشید است. [۸].
روزه متعارف میان مسلمانان و موضوع اصلی بحث در این مقاله همین قسم از روزه است.
در روزه وصال، شخص روزهدار افزون بر روز در شب نیز از خوردن و آشامیدن خودداری و تنها به خوردن در سحر بسنده میکند.[۹] .این معنا در روایات پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.[۱۰]
برخی گفتهاند که در روزه وصال، شخص دو [۱۱] یا چند روز (12)[۱۲] پیاپی از خوردن چیزی امتناع میکند. برخی این عمل را از اختصاصات پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانستهاند. [۱۳]در روزه سکوت، شخص نیت میکند که در روز با کسی سخن نگوید.[۱۴]
برخی گفتهاند: مراد آن است که شخص، افزون بر امساک از طعام، از سخن گفتن نیز پرهیز کرده [۱۵] و در نیت میان این دو عمل جمع کند. [۱۶]
روزه شرعی از جهت حکم 4 گونه دارد: روزه واجب مانند روزه ماه رمضان و نذر؛ روزه مستحب نظیر روزه همه روزهای سال جز روزهای حرام؛ روزه حرام همچون روزه روز عید فطر و قربان؛ روزه مکروه مانند روزه روز عرفه برای کسی که روزه سبب ضعف و عدم توانایی وی برای دعا گردد.[۱۷]
قرآن از روزه با واژهها و تعبیرهای گوناگون یاد کرده است؛ از جمله:
- از «صوم» و مشتقات آن 13 بار که در بیشتر آیات مراد از آن روزه شرعی در اسلام یعنی امساک از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات است؛ مانند «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ» (بقره / 2، 183) [؟–؟] ، «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ»، (بقره / 2، 185) [؟–؟] یک آیه درباره روزه سکوت است: «اِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمـنِ صَومـًا فَلَن اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسیـّا». (مریم / 19، 26) [؟–؟]
- سائحون که در لغت به معنای جهانگردان است.[۱۸] در برخی آیات مانند «الحـمِدونَ السـّحونَ» (توبه / 9، 112) [؟–؟] به روزه تفسیر شده [۱۹]) که در روایات اسلامی نیز آمده است.[۲۰] روزهدار سائح خوانده شده، چون هر دو در حال حرکتاند، جهانگردان در زمین و روزهداران در طاعت الهی و درجات و مقامات معنوی.[۲۱]برخی سائح را روزهداری دانستهاند که گوش، چشم، زبان و دیگر جوارح خود را از حرام باز میدارد. [۲۲]
بعضی گفتهاند: مراد کسانیاند که روزه واجب را به جای آورده یا بر روزه مداومت دارند.[۲۳].3. صبر که در اصل به معنای بازداشتن نفس است.[۲۴] در آیه «واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45، 153) [؟–؟] بر پایه تفسیری، مراد از آن روزه است. [۲۵] در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز صبر در آیه به روزه تفسیر شده است .(26)[۲۶] ماه رمضان نیز ماه صبر خوانده شده است.[۲۷] روزه را صبر نامیدهاند، زیرا روزهدار بر گرسنگی و تشنگی شکیبایی میکند.[۲۸]
قرآن در این آیات مباحث متعددی درباره این موضوع یاد کرده است؛ از جمله روزه در شرایع پیشین، آثار و برکات روزه و برخی احکام و مباحث فقهی.
پیشینه روزه
روزه افزون بر مسلمانان، بر امتهای گذشته نیز واجب بوده است: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم». (بقره / 2، 183) [؟–؟] به باور برخی آیه میرساند که روزه در میان پیروان همه شرایع از زمان آدم علیهالسلام بوده است.[۲۹].
روایات اسلامی و متونی از کتب مقدس نیز این دیدگاه را تأیید میکنند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود که پس از خوردن آدم علیهالسلام از درخت ممنوع و ماندن اثر آن به مدت 30 روز در بدن آن حضرت، خدا بر او و ذریهاش واجب کرد که 30 روز از خوردن و آشامیدن خودداری کنند.[۳۰]
علی علیهالسلام نیز فرمود آدم علیهالسلام نخستین روزهدار بوده است.[۳۱]
در احادیثی نیز از سفارش حضرت نوح به پیروان خود در مورد روزه گرفتن در نخستین روزی که بر کشتی سوار شدند [۳۲] و روزه گرفتن آنان پس از فرود آمدن بر کوه جودی [۳۳] یاد شده است.
در روایتی دیگر از روزه گرفتن همه روزهای سال جز عید فطر و قربان، از سوی حضرت نوح، روزه نصف ایام عمر از سوی حضرت داود علیهالسلام و روزه سه روز از هر ماه از سوی حضرت ابراهیم علیهالسلام سخن رفته است.[۳۴].
بر پایه حدیثی دیگر، حضرت داود علیهالسلام یک روز را روزه و روز دیگر را افطار میکرد و حضرت سلیمان علیهالسلام سه روز آغازین، میانه و پایان هر ماه را روزه میگرفت و حضرت عیسی علیهالسلام همه روزها را روزه بود و حضرت مریم علیهاالسلام دو روز را روزه میگرفت و یک روز را افطار میکرد.[۳۵]
بر اساس روایتی از حضرت موسی علیهالسلام از خدا در مورد پاداش روزه ماه رمضان پرسش شده است.[۳۶]. در تورات نیز از اقامت 40 شبانه روز حضرت موسی علیهالسلام بی اینکه آب و غذایی خورد، یاد شده است.[۳۷]
افزون بر این، پیروان شریعت موسی علیهالسلام نیز هنگام توبه و تضرع به درگاه الهی روزه میگرفتند، تا از این رهگذر به گناهان خود اعتراف کنند و رضایت خدا را به دست آورند.[۳۸]
بر پایه نقل برخی منابع، در روزگار کنونی نیز روزه در میان متدینان از یهود وجود دارد.[۳۹] در انجیل نیز هست که حضرت عیسی علیهالسلام 40 شبانهروز روزه گرفت؛[۴۰]
همچنین نقل شده است که شاگردان آن حضرت فراوان روزه میگرفتند.[۴۱].در انجیل دستورهایی در مورد روزه و پرهیز از ریا در آن هست .([۴۲]به گزارشی امام صادق علیهالسلام فرمود که در انجیل تنها از وجوب روزه بر پیامبران امتهای گذشته یاد شده است.[۴۳]
سند این روایت ضعف دارد؛ نیز مخالف با مضمون آیه 183 بقره / 2 است که روزه را بر همه پیشینیان واجب دانسته، پس پذیرفتنی نیست. [۴۴].روزه در میان مجوسیان نیز رایج بوده، به گونهای که به برخی از آنان به جهت روزه گرفتن فراوان، «الصیامیه» (روزهداران) اطلاق میکردند.[۴۵]در همانند بودن روزه پیروان شرایع اختلاف است: به باور برخی، از آیه مذکور فهمیده میشود که روزه پیروان شرایع از همه جهات ـ اعم از وقت روزه و شمار روزهای واجب ـ همانند هم بوده است. [۴۶]مؤید این دیدگاه، روایتی است که در آن از روزه ماه رمضان در کلام حضرت موسی علیهالسلام سخن به میان آمده است.[۴۷]
بر این اساس، برخی گفتهاند: یهودیان و مسیحیان نیز 30 روز ماه رمضان را روزه میگرفتند؛ ولی به تدریج زمان و شمار روزهای این تکلیف را تغییر دادند.[۴۸]در روایتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به تغییر روزه ماه رمضان از 30 روز به 50 روز از سوی حاکمان نصارا اشاره شده است.[۴۹]. به اعتقاد بسیاری از مفسران، مراد آیه تنها مشابهت در اصل تشریع روزه است؛[۵۰].اما خصوصیات روزه آنان، از جهت زمان و عدد روزها، تفاوت داشته است.
مؤید این دیدگاه روایتی دیگر از پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که در آن کمتر بودن روزهای روزه مسلمانان نسبت به پیروان شرایع گذشته یاد شده است.[۵۱]. همچنین بر اساس برخی روایات، آمیزش با همسر در شبهای روزه بر روزهدار، نیز خوردن و آشامیدن در شب حرام بوده است، اگر فرد پیش از افطار کردن به خواب میرفت؛ ولی این احکام از مسلمانان برداشته شدند.[۵۲] (همین مقاله، روزه در اسلام)
براساس روایتی دیگر، برداشته شدن روزه در حال سفر، از احکامی است که خدا برخلاف امتهای گذشته، آن را به مسلمانان هدیه داده است.[۵۳] افزون بر این، در میان پیروان شرایع گذشته، روزه سکوت نیز وجود داشت، چنان که حضرت مریم علیهاالسلام پس از بچهدار شدن از راه اعجاز الهی، از سوی خدا دستور یافت روزه سکوت بگیرد:[۵۴] 121. «فَاِمّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ اَحَدًا فَقولی اِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمـنِ صَومـًا فَلَن اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسیـّا» (مریم / 19، 26) [؟–؟] ، از اینرو وقتی بنیاسرائیل از آن حضرت درباره فرزندش پرسیدند، با ترک سخن گفتن، به فرزند خود اشاره کرد که با او سخن بگویند: «فَاَشارَت اِلَیهِ قالوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فِی المَهدِ صَبیـّا». (مریم / 19، 29) [؟–؟] برخی گفتهاند: در روزه سکوت، افزون بر خودداری از سخن گفتن، از خوردن و آشامیدن نیز پرهیز میکردند.[۵۵]
به گفته برخی حضرت زکریا علیهالسلام نیز پس از فرزنددار شدن همسرش، از سوی خدا مأمور شد که سه روز روزه سکوت بگیرد و جز ذکر الهی سخنی نگوید و با مردم تنها با اشاره گفت و گو کند:[۵۶] «قالَ ءایَتُکَ اَلاَّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلـثَةَ اَیّامٍ اِلاّ رَمزًا واذکُر رَبَّکَ کَثیرًا وسَبِّح بِالعَشِیِّ والاِبکـر» (آلعمران / 3، 41؛ نیز مریم / 19، 10) [؟–؟] ؛ ولی بیشتر مفسران سکوت حضرت زکریا را به اعجاز الهی و عدم توانایی او بر سخن گفتن در این سه روز دانستهاند.[۵۷]
روزه گرفتن به پیروان شرایع الهی اختصاص نداشته، بلکه روزه در میان ملل و ادیان غیر الهی نیز همچون مصریان و یونانیان قدیم، هندیان و برخی ملتهای دیگر، بوده است.[۵۸] مصریان در روزهای عید، از جمله روز وفای نیل و برداشت کشتهای خود روزه میگرفتند و روحانیان آنان، افزون بر آن، 7 هفته از سال را روزه بودند. رومیان پیش از جنگ برای طلب پیروزی روزه میگرفتند. برخی عالمان دین نیز در برخی مناطق این سرزمین همه روزهای سال را روزهدار بودند.[۵۹]
روزه در میان هندیان حتی پیش از میلاد بوده و زاهدان آنان در روزه گرفتن و کشتن نفس افراط میکردند، به گونهای که بر مذهب برخی از فرقههای آنان، دین انتحار اطلاق میگردید، زیرا پیروان خود را در سراسر زندگی به روزه گرفتن ترغیب میکردند.[۶۰]. برخی بتپرستان نیز با هدف خشنود کردن خدایان یا خاموش کردن آتش خشم خدایان به هنگام ارتکاب به گناه روزه میگرفتند.[۶۱]. در روایاتی نیز از وجود روزه روزهایی خاص در زمان جاهلیت یاد شده است.[۶۲]
روزه در اسلام
در اسلام نیز همچون شرایع گذشته، روزه تکلیفی لازم برای مسلمانان است: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم ... * اَیّامـًا مَعدودتٍ». (بقره / 2، 183 - 184) [؟–؟] درباره مراد از «اَیّامـًا مَعدودتٍ» اختلاف است: برخی آن را روزهایی غیر از ماه رمضان دانستهاند که این روزها به نظر اینان روز عاشورا [۶۳] یا سه روز در هر ماه یا سه روز در هر ماه و روز عاشورا بوده است.[۶۴].
به دیده برخی، روزه این ایام، واجب و به نظر بعضی دیگر مستحب بوده است.[۶۵] در تأیید دیدگاه استحباب روزه در صدر اسلام، برخی گفتهاند: جملات «وعَلَی الَّذینَیُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ» (بقره / 2، 184) [؟–؟] گویاست که مسلمانان در صدر اسلام میان روزه گرفتن و فدیه دادن آزاد بودند، هرچند روزه گرفتن بهتر از فدیه دادن بود.[۶۶].سپس آیه مذکور با آیه «شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) [؟–؟] که روزه ماه رمضان را واجب کرد، نسخ گردید. [۶۷].بیشتر مفسران «ایام معدودات» را روزهای ماه رمضان دانستهاند [۶۸] که قرآن نخست در آیه 184 بقره / 2 از این روزها با اجمال یاد کرده و سپس در آیه بعد با نام بردن از ماه رمضان، اجمال آن را برداشته است. [۶۹].
دلیل این برداشت اولاً سیاق آیات است که با هم نازل شدهاند و نسخ متوقف بر تقدّم منسوخ بر ناسخ است. ثانیا نسخ در صورتی عملی میشود که تنافی و تضاد میان دو آیه باشد، در حالی که ذکر اجمالی یک حکم در آیهای و تفصیل و تبیین آن در آیهای دیگر، از مصادیق تنافی نیست. [۷۰].
جمله «وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ» (بقره / 2، 184) نیز بر جواز افطار روزه دلالت ندارد. (همین مقاله، شرایط روزه) همچنین به باور بیشتر عالمان اسلامی، وجوب روزه ماه رمضان * بر مسلمانان در سال دوم هجری [۷۱] و به نظر برخی سال سوم (10)[۷۲] هجری نازل گردید؛ ولی برخی معتقدند روزه در مکه و پیش از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه واجب شده است. [۷۳]
دلیل این دیدگاه، نخست سخن جعفر بن ابی طالب به پادشاه حبشه است که در آن از مأمور شدن مسلمانان به روزه از سوی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سخن به میان آمده است؛[۷۴] نیز نقلی که در آن توصیه به روزه، از جمله سفارشهای عمروبن مره اسلمی به قوم خود، پس از پذیرش اسلام در مکه شمرده شده است.[۷۵]
پس از تشریع روزه در صدر اسلام، آمیزش با همسر، نیز خوردن و آشامیدن در شبهای ماه رمضان پس از خوابیدن قبل از افطار، برای مسلمانان ممنوع بود، ازاینرو نقل شده است که مسلمانی به نام قیس بن صرمه انصاری [۷۶] و به گزارشی، مطعم بن جبیر [۷۷]روزهدار بود و چون هنگام افطار به خواب رفت و نتوانست روزهاش را افطار کند، روز بعد هنگام کار از هوش رفت؛
همچنین نقل شده که برخی مسلمانان از جمله عمربن خطاب در شبها با همسران خود آمیزش کرده و مرتکب گناه میشدند[۷۸] که در پی این حوادث، آیه 187 بقره / 2 نازل شد و این دو عمل را مباح شمرد: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم فالـ ٔ نَ بـشِروهُنَّ ... وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ». به نظر برخی ممنوعیت این اعمال پیش از نزول آیه مذکور از احکام یهود [۷۹]یا مسیحیان [۸۰] بوده است؛ ولی برخی معتقدند که ممکن است اعمال مذکور به حکم خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بر اساس روایات ممنوع شده و با نزول این آیه حلال گردیده است.[۸۱]
اهمیت روزه
تکلیف روزه اهمیت و جایگاه ویژهای دارد، از اینرو خدا آن را بر همه پیروان شرایع واجب کرد (بقره / 2، 183)، تا همگان از برکات و آثار دنیایی و آخرتی آن بهرهمند گردند. آیهای دیگر، حکمت تشریع روزه را بزرگداشت خدا و شکر او میخواند: «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ ... لِتُکَبِّروا اللّهَ عَلی ما هَدکُم ولَعَلَّکُم تَشکُرون». (بقره / 2، 185) [؟–؟] برخی از اینکه در آیه مذکور شکر بودن روزه با «لعل» و تعظیم الهی بی «لعلّ» ذکر شده، دریافتهاند که روزه در هر صورت تعظیم الهی است؛ ولی شکر بودنش، وابسته به آن است که روزه حقیقی باشد و روزهدار آن را با اخلاص به جا آورد.[۸۲].
آیهای دیگر روزه را یکی از حدود الهی یاد میکند و همگان را به حفظ و ضایع نکردن آن فرمان میدهد: «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ... تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها» (بقره / 2، 187) [؟–؟] ؛ همچنین خدا این تکلیف الهی را در بهترین زمان یعنی ماه رمضان قرار داد: «شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) [؟–؟] ، زیرا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امامرضا علیهالسلام فرمودند ماه رمضان، ماه نزول قرآن و جدایی حق از باطل است: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ ... والفُرقانِ» و در آن شبی نهاد که بهتر از 1000 شب است: «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر» [۸۳]. قدر / 97، 3)،
از اینرو وجوب روزه در چنین زمانی از بزرگی و اهمیت این تکلیف حکایت دارد. در آیاتی دیگر، روزه از ویژگیهای مؤمنانی شمرده میشود که خدا به آنان بشارت میدهد: «السـّحونَ ... وبَشِّرِ المُؤمِنین». (توبه / 9، 112) [؟–؟] آیهای دیگر، روزهداری را از خصلتهای زنان باایمانی میشمرد که برای همسری پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شایستگی دارند: «عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـتٍ مُؤمِنـتٍ ... سـحـتٍ». (تحریم / 66، 5) مراد از «سائحون» و «سائحات» مردان و زنان روزهدارند.[۸۴].
افزون بر این، قرآن کریم در آیاتی مسلمانان را به استعانت از روزه به هنگام سختیها فرمان میدهد: «واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45، 153) [؟–؟] ، اگر مراد از صبر روزه باشد.[۸۵].
مؤید این برداشت، روایاتیاند که در آنها صبر در آیه به روزه تفسیر و به مؤمنان سفارش شده که هنگام سختیها و مصیبتها از روزه کمک جویند.[۸۶].
در روایات نیز روزه جایگاه ویژهای دارد؛ از جمله بر پایه احادیثی از 5 رکن اسلام است [۸۷]. که از میان همه اعمال انسان به خدا اختصاص دارد که بیواسطه پاداش روزهدار را خواهد داد.[۸۸] بر اساس روایاتی، روزه در روزهای گرم، جهاد [۸۹]. بلکه بهترین جهاد است. [۹۰]
در حدیثی دیگر، خواب روزهدار را عبادت، سکوتش را تسبیح، عملش را مقبول و دعایش را مستجاب میداند. [۹۱]افزون بر این، در آیات و روایات متعدد، برای روزهداری آثار و برکات فراوان دیگری یاد شده که نشانه اهمیت این تکلیف الهی در شریعت اسلام است. (همین مقاله، آثار و برکات روزه)
آثار و برکات روزه
روزه، مایه خیر و برکت برای انسانهاست: «واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون» (بقره / 2، 184)، زیرا افزون بر آثار مادی و معنوی در دنیا، پاداش و برکات فراوانی نیز در آخرت برای انسان در پی دارد: 1. سلامت بدن از خیرات روزه که در آیه 184 بقره / 2 یاد شده، سلامت بدن است، چنان که در روایتی این امر از آثار دنیایی روزه دانسته شده است. [۹۲].
برخی گفتهاند: روزه اثر ویژهای در درمان بسیاری از بیماریها از جمله بیماریهای چشم، بیمارهای پوستی، بیماریهای کلیه، کبد و دیگر بیماریها دارد.[۹۳] به نظر برخی، روزه افزون بر درمان بیماریها، نقشی اساسی در پیشگیری از بروز بیماری داشته و سبب سوختن چربیها، سموم و دیگر مواد اضافه بدن میگردد. [۹۴].
2. تحصیل تقوا اثر دنیایی دیگر روزه تقواآفرینی در فرد روزهدار است: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ ... لَعَلَّکُمتَتَّقون» (بقره / 2، 183)، چنانکه در آیهای دیگر نیز به این پیامد روزه اشاره دارد: «اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ... لَعَلَّهُم یَتَّقون». (بقره / 2، 187) این امر بدان جهت است که روزهدار از لذتهای جسمی و شهوات، هرچند حلال باشد، دوری میکند و تمرین این کار، سبب اجتناب از ارتکاب گناهان میگردد، زیرا کسی که خدا را در خواستههای مباح اجابت کند، به طریق اولی در محرّمات الهی از او بیشتر فرمان میبرد.[۹۵] برخی گفتهاند: انسان وقتی نفس خود را در برابر خوردن، آشامیدن و آمیزش مهار میکند که رغبت بسیاری به آنها دارد، حفظ نفس در مقابل دیگر اعمال و گناهان آسانتر خواهد بود.[۹۶] بر همین اساس در روایات، از روزه به سپر یاد شده است که انسان را در برابر گناهان حفظ میکند [۹۷] و به جوانان ناتوان از ازدواج توصیه شده است که برای حفظ خود از گناه روزه بگیرند.[۹۸]
3. شکیبایی در برابر دشواری ها روزه توان انسان را در برابر مشکلات نیرومند میکند، از اینرو قرآن مسلمانان را به کمک گرفتن از روزه فرمان میدهد: «واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ» (بقره / 2، 45)، اگر مراد از صبر در آیه روزه باشد.[۹۹].بر همین اساس در روایات دیگر، روزه نصف صبر [۱۰۰] و از ماه رمضان به ماه صبر [۱۰۱] یاد شده است، زیرا هنگام روزهداری و ماه رمضان، روزهدار با خودداری از گناهان حتی ارتکاب بسیاری از امور حلال، اراده خود را تقویت میکند و میتواند در برابر سختیها مقاومت کند.
4. آمرزش گناهان از برکات دیگر روزه، آمرزش الهی گناهان است: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً». (احزاب / 33، 35) بر پایه روایتی، فرشتگان در هر روز ماه رمضان برای روزهداران مغفرت خواسته و در پایان ماه، آمرزش گناهان و قبولی توبه را به آنان بشارت میدهند .(1)[۱۰۲] بر اساس حدیثی دیگر، آمرزش گناهان برای کسی که برای خدا یک روز روزه مستحب بگیرد، واجب شمرده شده است .(2)[۱۰۳]
5. پاداش بزرگ الهی خدا به مؤمنانی که اهل عمل صالح مانند روزه باشند، پاداش عظیمی در آخرت میبخشد: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم ... اَجرًا عَظیما» (احزاب / 33، 35) و آنان را به بهشت میبرد: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ... * اَلتـّبُونَ العـبِدونَ الحـمِدونَ السـّحونَ» (توبه / 9، 111 - 112)؛ بهشتی که در آن باغهای عالی و میوههای آن در دسترس بهشتیان است: «فی جَنَّةٍ عالِیَه * قُطُوفُها دانِیَه * کُلوا واشرَبوا هَنیـ ٔ ا بِما اَسلَفتُم فِی الاَیّامِ الخالِیَه». (حاقّه / 69، 22 - 24) «الاَیّامِ الخالِیَة» به نظر برخی روزهایی است که بهشتیان در دنیا روزهدار بودهاند،[۱۰۴] چنان که در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.[۱۰۵] در روایتی، پاداش روزهدار ماه رمضان که از حرام اجتناب ورزد، رضایت الهی و بهشت [۱۰۶] و در حدیثی دیگر، اندازه ثواب هر عملی 10 تا 700 برابر دانسته شده، جز روزه که محدود به این مقدار نبوده و خداوند، خود پاداش آن را تعیین میکند.[۱۰۷] بر پایه احادیثی دیگر، پاداش آخرتی روزه، امان از تشنگی و گرسنگی روز قیامت [۱۰۸]و ازدواج با حوریان بهشتی [۱۰۹] است.
احکام فقهی روزه
1. گونههای روزه روزه از نظر حکم، به روزه واجب، مستحب، حرام و مکروه قسمت میشود. قرآن کریم به دو قسم نخست اشاره دارد.
ا. روزه واجب
روزه در برخی زمانها و وضعیتها بر انسان واجب میشود.
یکم. روزه ماه رمضان: قرآن در آیه 183 بقره / 2 روزه را به شکل مطلق بر مسلمانان واجب میداند:[۱۱۰]«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم». سپس در آیه پسین وجوب آن را به روزهای خاصی محدود میکند: «اَیّامـًا مَعدودتٍ». (بقره / 2، 184) به نظر بیشتر مفسران و فقیهان، مراد آیه روزهای ماه رمضان است که در آیه پسین به آن تصریح میشود:[۱۱۱] «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ». (بقره / 2، 185) جمله «فَعِدَّةٌ مِناَیّامٍ اُخَرَ» در آیه 185 بقره / 2 نیز که روزه این ایام را بر مریض و ناتوان در روزهای دیگر لازم میشمرد، بر وجوب روزه ماه رمضان دلالت دارد،[۱۱۲] چنان که جمله «شَهرُ رَمَضانَ ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» نیز بر وجوب روزه این ماه دلالت دارد.[۱۱۳]
روایات متعدد از جمله سخنی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز که روزه یا روزه ماه رمضان در آن از پنج رکن اسلام شمرده شده، بر وجوب روزه ماه رمضان دلالت دارد.[۱۱۴] دو. روزه قضای رمضان: مریض یا مسافر که روزه ماه رمضان از او فوت شده، باید قضای آن را در وقتی دیگر به جا آورد:[۱۱۵] «ومَن کانَ مَریضـًا اَو عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّن اَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 185)
برخی جمله «ولِتُکمِلوا العِدَّةَ» را نیز دلیل بر وجوب قضای ماه رمضان دانستهاند؛ با این استدلال که خدا در این آیه مسلمانان را به کامل کردن روزههای فوتشدهشان فرمان میدهد.[۱۱۶] روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز بر وجوب قضای روزه ماه رمضان دلالت دارند؛[۱۱۷] اما آرای فقیهان درباره لزوم پیاپی بودن قضای روزه رمضان یا جواز پراکنده بودن آن، مختلف است: بیشتر فقیهان شیعه [۱۱۸] و اهل سنت [۱۱۹] به جا آوردن قضا را به شکل پراکنده جایز و انجام دادن در پی هم آن را مستحب شمردهاند. [۱۲۰]
دلیل اینان اوّلاً اطلاق آیه یاد شده است که انجام دادن قضا در آن به گونهای مطلق آمده و به تتابع مقید نشده است.[۱۲۱] ثانیا روایات متعددی [۱۲۲] این امر را جایز شمردهاند.[۱۲۳] بر استحباب انجام دادن متوالی این روزها نیز به روایات اهل بیت استناد شده است.[۱۲۴].در مقابل، برخی در پی هم بودن روزه این ایام را واجب شمردهاند.[۱۲۵] دلیل برخی از ایشان بر وجوب، قرائت ابن مسعود است که آیه 185 بقره / 2 را با قید تتابع تلاوت میکرده است: «فعدة من ایام اخر متتابعات»؛ نیز اینکه قضاء تابع اداء است و همان گونه که روزه ماه رمضان باید به صورت متوالی انجام شود، قضای آن هم باید به شکل توالی باشد.[۱۲۶] معدودی از فقیهان اهل سنت آیه «وسارِعوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم» (آل عمران / 3، 133) را نیز که به سرعت گرفتن در همه کارهای خیر فرمان میدهد، دلیل وجوب تتابع قضاء دانستهاند.[۱۲۷]
سه. روزه کفاره ظِهار: ظهار، تشبیه همسر به مادر یا زنی است که ازدواج با او بر فرد حرام است.[۱۲۸] ظِهار که تحریم همسر بر خود است،[۱۲۹].با گفتن جملاتی همچون «اَنتِ عَلیَّ کَظَهْر امیّ؛ تو بر من همانند پشت مادرم هستی»([۱۳۰] با شرایطی خاص تحقق مییابد.[۱۳۱] (ظهار) اگر مرد رجوع به همسرش را قصد کند، باید قبل از آمیزش با همسر، بردهای را آزاد کند و با نبودن برده، دو ماه پیاپی روزه بگیرد و در صورت عدم توانایی بر روزه، 60 مسکین را غذا دهد: «والَّذینَ یُظـهِرونَ مِن نِساهِم ثُمَّ یَعودونَ لِما قالوا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ اَن یَتَماسّا ... * فَمَن لَمیَجِد فَصیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ مِن قَبلِ اَن یَتَماسّا فَمَن لَم یَستَطِع فَاِطعَامُ سِتّینَ مِسکینـًا». (مجادله / 58، 3 - 4) نیافتن برده: «فَمَن لَم یَجِد» یعنی بردهای موجود نباشد یا از پرداخت قیمت آن ناتوان باشد.[۱۳۲]رأی فقهای امامیه در مورد پیاپی بودن دو ماه مذکور، آن است که اگر یک ماه کامل و یک روز از ماه دوم را در پی هم روزه بگیرد، تتابع صدق و روزه او کفایت میکند.[۱۳۳]
فقهای اهل سنت گفتهاند باید دو ماه را پیاپی و کامل روزه بگیرد .([۱۳۴]. چهار. روزه کفاره قتل: اگر کسی مسلمان یا کافری را که خونش حرام است، به خطا بکشد، باید افزون بر پرداخت دیه، برده مسلمانی را آزاد کند و در نبود برده [۱۳۵] یا عدم توانایی خرید آن [۱۳۶] دو ماه پیاپی روزه بگیرد: «ومَن قَتَلَ مُؤمِنـًا خَطَـ ٔ ًا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ودِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ ... واِن کانَ مِن قَومٍ بَینَکُم وبَینَهُم میثـقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ وتَحرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ فَمَن لَم یَجِد فَصیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ». (نساء / 4، 92) به نظر فقیهان اهل سنت [۱۳۷] و بیشتر فقیهان امامیه،[۱۳۸] کفارات ذکر شده ترتیبی است و مکلف اگر نتواند برده آزاد کند، باید روزه بگیرد. شماری از فقیهان امامیه با استناد به برخی روایات معتقدند که مکلف میان آزاد کردن برده و روزه آزاد است.[۱۳۹]
به نظر مشهور فقهای امامیه [۱۴۰] و برخی از فقهای اهل سنت [۱۴۱]در صورت ناتوانی از روزه، اطعام 60 فقیر جایگزین روزه نمیشود، زیرا قرآن تنها از آزادی برده و روزه سخن به میان آورده است.[۱۴۲]برخی از فقهای اهل سنت با قیاس این مورد به کفاره ظهار احتمال دادهاند که در صورت ناتوانی بر روزه، باید 60 فقیر را غذا دهد.[۱۴۳] فقیهان امامیه [۱۴۴] و برخی از فقیهان اهل سنت [۱۴۵] با استناد به روایات معتقدند که کفاره مذکور در قتل عمد نیز واجب است.
برخی کفاره یادشده را با دلیل اولویت ثابت دانسته و گفتهاند که وقتی در قتل خطا با وجود گناهکار نبودن کفاره ثابت باشد، در قتل عمد به طریق اولی ثابت است.[۱۴۶] کفاره یادشده به نظر فقیهان امامیه به صورت جمع بر قاتل واجب میگردد.[۱۴۷] در مقابل، مشهور اهل سنت کفاره را در قتل عمد واجب نمیدانند، به دلیل مفهوم آیه 92 نساء / 4، نیز آیه 93 نساء / 4 که در مورد قتل عمد آمده و در آن سخنی از کفاره به میان نیاورده است: «ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها»؛ نیز روایاتی منسوب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند که در آنها حضرت تنها قصاص را واجب شمرده و سخنی از کفاره در آنها نیست.[۱۴۸] پنج. روزه کفاره تراشیدن سر در حال احرام: تراشیدن سر بر مُحرم پیش از قربانی حرام است؛ ولی محرِم بیمار یا کسی که در سر ناراحتی دارد، میتواند سر را تراشیده و به جای آن روزه بگیرد، یا صدقهای بدهد یا حیوانی را قربانی کند: «ولا تَحلِقوا رُءوسَکُم حَتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّهُ فَمَن کانَ مِنکُم مَریضـًا اَو بِهِ اَذیً مِن رَأسِهِ فَفِدیَةٌ مِن صِیامٍ اَو صَدَقَةٍ اَو نُسُکٍ». (بقره / 2، 196) این آیه درباره کعب بن عجزه از مسلمانان صدر اسلام نازل شد که حشرات موذی سبب آزار او گردیده بودند که در پی نزول آیه مذکور پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او فرمان داد که سر خود را تراشیده و چند روزی را روزه بگیرد.[۱۴۹]
فقهای امامیه [۱۵۰] و اهل سنت [۱۵۱]. بر اساس روایاتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام مقدار روزه کفاره تراشیدن سر را سه روز دانستهاند که محرم میان انجام دادن آن یا صدقه دادن یا قربانی آزاد است. افزون بر این، فقهای اسلامی با استناد به آیه یادشده و روایات، کفاره تراشیدن عمدی سر در حال احرام را نیز از همین کفارات سهگانه دانستهاند.[۱۵۲] شش. روزه کفاره صید: کفاره * کسی که به عمد در حال احرام حیوانی را صید کند، قربانی کردن حیوانی همانند حیوان صید شده یا اطعام مساکین یا روزه گرفتن معادل طعام مذکور است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَقتُلوا الصَّیدَ واَنتُم حُرُمٌ ومَن قَتَلَهُ مِنکُم مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ ... اَو کَفّـرَةٌ طَعامُ مَسـکینَ اَو عَدلُ ذلِکَ صِیامـًا». (مائده / 5، 95) بر اساس این آیات، صید کننده نخست باید حیوانی همانند حیوان شکار شده را کفاره دهد. رأی فقیهان درباره همانندی حیوان مذکور مختلف است [۱۵۳] (صید)، چنان که آرای فقیهان درباره اطعام یا روزه نیز متفاوت است: برخی گفتهاند در صورت ناتوانی بر قربانی یا قیمت آن، محرم باید مساکین را اطعام کند و در حالت عدم توانایی بر اطعام، در مقابل هر نصف صاع [۱۵۴] یا یک مد از طعام[۱۵۵] یک روز روزه میگیرد.
برخی نیز گفتهاند: شخص ناتوان از قربانی کردن شتر، 60 مسکین را اطعام میکند و در صورت ناتوانی، 18 روز روزه میگیرد و شخص ناتوان از قربانی کردن گاو، 30 مسکین را اطعام کرده یا 9 روز روزه میگیرد و ناتوان از قربانی کردن گوسفند، 10 مسکین را غذا میدهد یا سه روز را روزه میگیرد.[۱۵۶]
برخی از فقیهان اهل سنت نیز معتقدند که در کفاره صید، محرم باید سه تا 10 روز روزه بگیرد .ا[۱۵۷] بعضی حداکثر روزه کفاره صید را 21 روز دانستهاند.[۱۵۸]درباره تخییری یا ترتیبی بودن کفارات سهگانه نیز میان فقهای اسلامی دو دیدگاه هست: بیشتر فقیهان شیعه و اهل سنت آن را تخییری دانستهاند، زیرا قرآن کریم از کفارات ذکر شده با واژه «اَوْ» یاد میکند که بر تخییر دلالت دارد.[۱۵۹] روایاتی از امام صادق علیهالسلام ([۱۶۰] و ابنعباس نیز مؤید این امرند.[۱۶۱] برخی فقیهان نیز با استناد به روایات، این کفارات را ترتیبی دانستهاند[۱۶۲] که بر اساس این رأی، مکلف تنها در حالت ناتوانی از قربانی و اطعام باید روزه بگیرد.
هفت. روزه کفاره شکستن سوگند: کفاره شکستن سوگند از روی اراده، اطعام 10 مسکین یا تهیه لباس آنان یا آزاد کردن یک برده و در صورت نیافتن این کفارات، گرفتن سه روز روزه است: «لایُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فی اَیمـنِکُم ولـکِن یُؤاخِذُکُم بِما عَقَّدتُمُ الاَیمـنَ فَکَفّـرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسـکینَ ... اَو کِسوَتُهُم اَو تَحریرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَم یَجِد فَصیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ ذلِکَ کَفّـرَةُ اَیمـنِکُم اِذا حَلَفتُم». (مائده / 5، 89) نیافتن کفارات: «فَمَن لَم یَجِد» نداشتن مالی اضافه بر مخارج خود و خانواده خویش برای عمل به تکالیف مذکور است.[۱۶۳] به نظر برخی، نیافتن خود طعام یا لباس یا برده مراد است، [۱۶۴]در نتیجه مکلف بایستی به جای آنها سه روز روزه بگیرد.
به نظر فقیهان امامیه [۱۶۵] و بیشتر فقهای اهل سنت [۱۶۶] ص 122. مکلف باید این سه روز را پشت سر هم روزه بگیرد. دلیل آن، افزون بر اجماع و روایات، قرائت ابنمسعود و ابی بن کعب است که این آیه را به صورت «ثلاثة ایام متتابعات» و «ثلاثة ایام متتابعه» قرائت کردهاند.[۱۶۷] برخی از فقهای اهل سنت با این استدلال که سه روز مذکور در آیه، مقید به تتابع نیست، موالات در این سه روز را واجب ندانستهاند.[۱۶۸] هشت. روزه بدل قربانی: حجگزاری که در حج تمتع قربانی نیابد، باید به جای آن 10 روز روزه بگیرد که سه روز آن باید در ایام حج باشد: «فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ و وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم ...(بقره / 2، 196) به نظر بیشتر فقیهان نیافتن قربانی، یعنی چه حیوانی برای قربانی نباشد یا شخص توان خرید آن را نداشته باشد.[۱۶۹] برخی گفتهاند: روزه مذکور بدل از قربانی است و تنها در صورت نبودن قربانی بر شخص واجب میگردد [۱۷۰] اما در صورتی که توان خرید آن را نداشت روزه بر او واجب نیست، زیرا تعبیر «فَمَن لَم یَجِد» تنها بر نیافتن قربانی دلالت دارد.[۱۷۱]
به نظر فقیهان امامیه و اهل سنت، سه روز روزه مذکور، باید در ماه ذیحجه باشد.[۱۷۲]دلیل فقیهان امامیه، روایاتی از اهل بیت علیهمالسلام است که «فِی الحَجِّ» را در آیه یادشده به ماه ذیحجه تفسیر کردهاند ؛(64)[۱۷۳] همچنین مشهور فقیهان امامیه گفتهاند که مستحب است این سه روز، در روزهای 7 و 8 و 9 ذیحجه باشد.[۱۷۴] از ظاهر عبارات برخی، وجوب روزه در این سه روز فهمیده میشود.[۱۷۵] فقیهان اهل سنت معتقدند که این سه روز باید از آغاز ذی حجه پس از محرم شدن برای حج تا روز دهم باشد.[۱۷۶] برخی از آنان روز 7، 8 و 9 ذیحجه را مستحب شمردهاند.[۱۷۷] به نظر بیشتر فقیهان شیعه، حجگزار نمیتواند روزه این سه روز را در ایام تشریق به جا آورد و در صورت روزه نگرفتن پیش از این روزها باید پس از ایام تشریق روزه بگیرد.[۱۷۸] به نظر بیشتر فقهای اهل سنت نیز روزه گرفتن در ایام تشریق حرام است.[۱۷۹] به باور برخی از فقهای شیعه و اهل سنت، در صورت فوت این سه روز پیش از ایام تشریق، حجگزار میتواند در ایام تشریق روزه بگیرد.[۱۸۰] اگر کسی در ماه ذیحجه این سه روز را روزه نگیرد، به نظر فقهای امامیه و بیشتر فقهای اهل سنت، روزه از او ساقط میشود و باید سال دیگر در منا قربانی کند.[۱۸۱] به دیده برخی از فقهای اهل سنت باید قضای آن را پس از بازگشت به جا آورد.[۱۸۲]
به نظر فقهای امامیه در صورت عدم توانایی و داشتن عذر از گرفتن روزه در ایام حج میتواند در راه یا پس از بازگشت به وطن، روزه این سه روز را بهجا آورد.[۱۸۳] به فتوای مشهور بلکه اجماع فقهای امامیه، روزه این سه روز باید پشت سر هم باشد،[۱۸۴] ص 343. مگر اینکه روز هشتم و روز نهم را روزه بگیرد که میتواند روز سوم را پس از ایام تشریق روزه گرفته و سه روز را کامل کند.[۱۸۵] برخی گفتهاند: اگر دو روز پشت سر هم باشد، تتابع صدق میکند و اعاده آنها لازم نیست.[۱۸۶]
فقهای اهل سنت با این استدلال که قرآن تتابع را شرط ندانسته، پراکنده بودن این سه روز را جایز [۱۸۷] و مشهور، تتابع آن را مستحب شمردهاند.[۱۸۸] افزون بر سه روز ذکر شده، حجگزار باید 7 روز نیز پس از بازگشت از حج روزه بگیرد، تا 10 روز کامل گردد: «وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ». (بقره / 2، 196) به فتوای فقیهان امامیه، حجگزار 7 روز مذکور را باید پس از بازگشت به نزد اهل خود در وطن یا غیر آن روزه بگیرد، زیرا قرآن این روزها را به رجوع وابسته میداند: «اذا رجعتم». افزون بر این، در روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام به صراحت از رجوع حجگزار نزد اهل خویش و روزه گرفتن در وطن سخن دارند [۱۸۹] و در صورت بازنگشتن به وطن، باید به اندازه مسافت وطن، از مکه دور شده و در صورت باقی ماندن در مکه باید یک ماه [۱۹۰] و به نظر برخی به اندازه رسیدن حجگزار به وطن خود [۱۹۱] از زمان ماندن پیموده گردد.
برخی فقهای اهل سنت نیز معتقدند که روزه این 7 روز باید پس از بازگشت به وطن باشد. [۱۹۲] در مقابل، بیشتر آنان گفتهاند: حجگزار میتواند این 7 روز را پس از فارغ شدن از اعمال حج، یا هنگام بازگشت از منا، یا هنگام بازگشت از شهر مکه روزه بگیرد [۱۹۳] و تأخیر آن تا هنگام رسیدن نزد اهل خود مستحب است. [۱۹۴] به نظر فقهای اهل سنت [۱۹۵] و مشهور فقهای امامیه، [۱۹۶] تتابع این 7 روز واجب نیست. دلیلش افزون بر روایات، اطلاق آیه یادشده است که روزه این 7 روز را به شکل پراکنده نیز شامل میشود.[۱۹۷]
برخی از فقیهان امامیه با استناد به روایات و این مطلب که امر بر فور دلالت دارد و فور با روزه گرفتن پیاپی عملی میشود، روزه گرفتن پیاپی این 7 روز را واجب شمردهاند؛[۱۹۸] همچنین به فتوای مشهور فقهای شیعه (90)[۱۹۹] و برخی فقیهان اهل سنت [۲۰۰] باید حجگزار میان سه و 7 روز روزه مذکور فاصله بیندازد، زیرا قرآن کریم زمان هریک از این سه روز و 7 روز را در وقتی خاص و جدا از یکدیگر بیان میدارد: «فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ وسَبعَةٍ اِذا رَجَعتُم». (بقره / 2، 196) در روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز بر جدایی این روزها تصریح شده است.[۲۰۱]
به نظر فقهای شیعه و بسیاری از اهل سنت در صورت روزه نگرفتن سه روز مذکور در ایام حج، وی میتواند 10 روز را پس از بازگشت پشت سر هم روزه بگیرد.[۲۰۲]
برخی از فقهای اهل سنت فاصله انداختن در وطن را نیز واجب میدانند.[۲۰۳] نُه. روزه نذر با نذرِ روزه، روزه واجب میشود؛ به دلیل آیاتی که خدا مسلمانان را به وفا به عهد فرمان میدهد:[۲۰۴] «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَوفوا بِالعُقودِ» (مائده / 5، 1)، اگر مراد از «العُقودِ» در آیه مطلق پیمان باشد؛[۲۰۵] نیز به دلیل آیه 7 انسان / 76 که از وفا به نذر سخن دارد: [۲۰۶]«یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَیَخافونَ یَومـًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا». مفسران شیعه [۲۰۷] و بسیاری از مفسران اهل سنت [۲۰۸]در شأن نزول آیه مذکور نقل کردند که علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام نذر کردند که اگر فرزندانشان از بیماری بهبود یابند، چند روز روزه بگیرند. پس از برآورده شدن حاجت، به نذر خود وفا کردند که آیه یادشده نازل شد و آنان را به جهت وفای به عهد خود ستود.
ده. روزه اعتکاف: به نظر فقیهان شیعه و برخی از فقهای اهل سنت روزه از شرایط اعتکاف است، از اینرو اعتکاف در ایامی که روزه در آنها صحیح نیست یا شخص نمیتواند روزه بگیرد، باطل است.[۲۰۹]
دلیل برخی بر شرط بودن روزه برای اعتکاف، آیه «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِی المَسـجِدِ» (بقره / 2، 187) است که اعتکاف را پس از بیان روزه ذکر میکند.[۲۱۰] به گفته برخی، دلیل وجوب روزه اعتکاف، عمل پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که بدون روزه اعتکاف نمیکرد، از اینرو عمل آن حضرت تبیین آیه مذکور است.[۲۱۱]افزون بر این در روایات منقول از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام به وجوب روزه هنگام اعتکاف تصریح شده است [۲۱۲]
بسیاری از فقیهان اهل سنت روزه را برای اعتکاف شرط ندانسته و تنها آن را برای اعتکاف * مستحب شمردهاند.[۲۱۳] به نظر فقیهان امامیه، روزه اعتکاف در صورت وجوب اعتکاف، واجب و در صورت استحباب آن مستحب است .([۲۱۴] روزه اعتکاف میتواند روزه ماه رمضان، روزه نذر یا روزههای مستحب باشد؛[۲۱۵] البته به نظر بسیاری از فقیهان امامیه پس از گذشت دو روز از اعتکاف مستحب، اعتکاف روز سوم و روزه آن واجب میگردد.[۲۱۶] [۲۱۷] (اعتکاف)
ب. روزههای مستحب
قرآن کریم در آیه 35 احزاب / 33 مردان و زنان باایمان را که اعمال نیکی همچون روزه را به جای میآورند، میستاید و آنان را دارای پاداش عظیم میداند: «والصـّمینَ والصـّمـتِ ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظیمـا». این آیه افزون بر روزه واجب، روزههای مستحب را دربرمیگیرد.[۲۱۸]
برخی گفتهاند: هرکس ماه رمضان و سه روز از هر ماه را روزه بگیرد، از مصادیق روزهداران در آیه به شمار میرود.[۲۱۹] آیهای دیگر به مؤمنان سیاحت کننده بشارت میدهد: «الحـمِدونَ السـّحونَ ... وبَشِّرِ المُؤمِنین» (توبه / 9، 112) که بر پایه روایات مراد از «السائحون» روزهداراناند.[۲۲۰]
برخی گفتهاند: مراد کسانیاند که پیوسته روزه میگیرند.[۲۲۱] روزه مستحب به روز معیّنی اختصاص نداشته، بلکه شخص میتواند در همه روزهای سال روزه بگیرد، جز روزهایی که روزه در آن حرام است؛[۲۲۲]اما روزه برخی روزها استحباب و پاداش بیشتر دارد.
در روایتی با استناد به آیه «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» (انعام / 6، 160) پاداش روزه گرفتن سه روز در هر ماه معادل روزه همه روزگار دانسته شده است.[۲۲۳]
فقیهان امامیه با استناد به روایاتی دیگر، این سه روز را پنجشنبه نخست، پنجشنبه پایان و نخستین چهارشنبه دهه دوم هر ماه دانستهاند. [۲۲۴]افزون بر این، ایام بیض (13 تا 15 هر ماه) روز بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله (27 رجب)، روز ولادت آن حضرت (17 ربیع الاول)، روز دحوالارض (25 ذیقعده)، روز عید غدیر (18 ذیحجه)، همه ماه رجب و شعبان، و برخی روزهای دیگر، روزهایی هستند که روزه آنها مستحب مؤکد و دارای پاداش فراوان دانسته شده است.[۲۲۵]در روایتی، روزه پیاپی ماه شعبان و رمضان، مصداق آیه «شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ تَوبَةً مِنَ اللّهِ ...» (نساء / 4، 92) شمرده شده است.[۲۲۶] در حدیثی دیگر از روزه پیاپی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این دو ماه سخن رفته است [۲۲۷]
2. زمان روزه
وقت روزه گرفتن روز است، به دلیل آیه 187 بقره / 2 که ارتکاب مفطرات روزه را برای مسلمانان در شب و تا طلوع صبح جایز میشمرد و مسلمانان را به حفظ روزه تا شب فرمان میدهد:(1)[۲۲۸] «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی اللَّیلِ»، از اینرو روزه گرفتن در شب جایز نیست؛[۲۲۹] خواه شب را تنها روزه بگیرد یا روز را نیز ضمیمه آن کند [۲۳۰] که روزه وصال میشود. به اجماع فقهای امامیه و برخی از فقهای اهل سنت این روزه حرام است؛[۲۳۱] اما بیشتر فقیهان اهلسنت آن را جایز ولی مکروه شمردهاند.[۲۳۲]
آغاز وقت روزه در هر روز، زمانی است که سفیدی صبح از سیاهی شب آشکار میگردد: «حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ». به فتوای فقیهان امامیه[۲۳۳] و بسیاری از فقهای اهل سنت [۲۳۴] مراد از وقت مذکور طلوع فجر دوم است. برخی از فقهای اهل سنت مطلق طلوع فجر را زمان آغاز روزه دانستهاند.[۲۳۵]
پایان زمان روزه در هر روز رسیدن شب است: «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ». به نظر مشهور فقیهان امامیه، رسیدن شب، وقت غروب خورشید و از میان رفتن سرخی مشرق است.[۲۳۶]
برخی از فقیهان امامیه، ضمن تأیید این فتوا، معتقدند مکلف باید جزئی از شب را نیز احتیاط ورزد، تا یقین کند که شب فرارسیده است، زیرا تکلیف یقینی، امتثال یقینی را میطلبد.[۲۳۷] به باور بعضی دیگر از فقیهان امامیه،[۲۳۸] نیز فقهای اهل سنت [۲۳۹] استتار قرص خورشید نشانه رسیدن شب است و با غروب خورشید روزهدار میتواند افطار کند.
3. شرایط روزه
روزه شرایط متعددی دارد که برخی از آنها شرط صحت روزه بر مکلف و بعضی شرط وجوب آن به شمار میرود. ا. اسلام به نظر فقیهان امامیه [۲۴۰] و بیشتر فقیهان اهل سنت،[۲۴۱]اسلام شرط صحت روزه است، از این رو عبادات کافران، صحیح نبوده و پذیرفته نمیشود.
دلیلش به نظر برخی،[۲۴۲] آیه 54 توبه / 9 است که از عدم پذیرش انفاقهای آنان به جهت کفرشان سخن میگوید: «وما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقـتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِهِ»؛ نیز آیه 91 آل عمران / 3 از پذیرفته نشدن همه اعمال آنان در صورت مردن بر کفر یاد میکند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وماتوا وهُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن اَحَدِهِم مِلءُ الاَرضِ ذَهَبــًا» و آیه 23 فرقان / 25 از نابود شدن اعمال آنان: «وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنـهُ هَباءً مَنثورا».
برخی صحیح نبودن روزه کافر را از آن جهت دانستهاند که در روزه قصد قربت لازم است و کافر نمیتواند قصد قربت داشته باشد.[۲۴۳] در مقابل، برخی از فقیهان اهل سنت، اسلام را شرط وجوب تکلیف دانسته و برآناند که کافران مکلف به فروع اسلام نبوده و روزه بر آنان واجب نیست.[۲۴۴]
ب. بلوغ و عقل روزه بر شخص بالغ و عاقل واجب است و بر کودک و مجنون واجب نیست؛[۲۴۵] دلیل آن روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام است که در آنها تکلیف از غیربالغ برداشته شده است.[۲۴۶]
برخی افزون بر روایات، دلیل آن را آیه 183 بقره / 2 دانستهاند که روزه را بر مؤمنان واجب میداند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ»؛ با این استدلال که تنها بر مکلف، مؤمن اطلاق میشود.[۲۴۷]برخی در این مورد به آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) استناد کردهاند؛ با این توضیح که مراد از حضور در ماه، حضور شخص با عنوان مکلف بودن است و دیوانه و غیر اهل تکلیف در حکم کسانیاند که گویا در این ماه حضور ندارند.[۲۴۸] در مقابل، برخی از فقهای اهل سنت روزه را بر کودک 10 سالهای که توان روزه گرفتن دارد، واجب دانستهاند.[۲۴۹]
ج. توانایی داشتن
بر پایه آیه 184 بقره / 2 روزه از ناتوانان بر آن، ساقط است و باید فدیه بپردازند: «اَیّامـًا مَعدودتٍ ... وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم». دیدگاههای متعددی درباره مراد از «الَّذینَ یُطیقونَهُ» هست: 1. آیه درباره همه مکلفان است: در صدر اسلام خدا همگان را میان روزه گرفتن و افطار و پرداخت فدیه به جای روزه آزاد گذاشته؛ ولی روزه گرفتن را از افطار بهتر دانست. سپس این حکم با آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» نسخ و تنها به مسافران و بیماران برای افطار اجازه داده شد.[۲۵۰]
2.آیه درباره کسانیاست که نخست توان روزه را دارا بودهاند و سپس بر اثر عوارضی، همچون بارداری یا پیری، ناتوان گردیدهاند.[۲۵۱] این معنا در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است.[۲۵۲]
براساس این نظریه باید در آیه جمله «ثم صاروا بحیث لا یطیقونه» یا کلمه «لا» قبل از «یطیقونه» در تقدیر گرفته شود.[۲۵۳]
3. آیه در مورد کسانی است که همه توان خود را به کار گرفته و روزه را با رنج به جا میآورند،[۲۵۴] چنانکه در لغت نیز ماده «طوق» به همین معنا به کار رفته است.[۲۵۵]
بر این اساس، بسیاری از مفسران و فقیهان شیعه [۲۵۶] و اهل سنت [۲۵۷] پیرانی که روزه گرفتن برای آنان طاقتفرسا باشد، مبتلایان عطش شدید و زنان باردار و شیرده را از مصادیق آیه شمرده و افطار کردن روزه را بر آنان واجب یا جایز شمردهاند؛ همچنین بر پایه آیه یادشده، اینان باید به جای روزه، مسکینی را غذا دهند: «فِدیَةٌ طَعامُ مِسکینٍ» (بقره / 2، 184)؛ به نظر بیشتر فقیهان امامیه یک مد طعام؛ ولی به دیده برخی دو مد طعام. پیروان نظریه نخست، آن را بر استحباب حمل کردهاند.[۲۵۸]
فقیهان اهل سنت نیز مقدار اطعام مذکور را یک مد یا نصف صاع از گندم یا جو یا خرما دانستهاند.[۲۵۹]سپس قرآن در ادامه، انجام دادن عمل نیک از سوی مؤمنان را برای انجام دهندگان آن خیر میشمرد: «فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ». (بقره / 2، 184) به نظر برخی، مراد دادن یک مد طعام اضافه به مسکین یا اطعام به بیشتر از یک مسکین است؛ ولی بعضی مراد از آن را مطلق انجام دادن کار نیک دانستهاند.[۲۶۰] برخی نیز «تطوع» را به معنای انجام دادن عمل با رضایت قلبی دانسته و گفتهاند کسی که روزه را با رضایت قلبی انجام دهد، برای او بهتر خواهد بود [۲۶۱]
د. رویت هلال ماه رمضان
شرط دیگر وجوب روزه ماه رمضان، دیدن هلال این ماه است. دلیلش به دیده بسیاری، آیه 185 بقره / 2 است که دیدن ماه رمضان را در روزه آن شرط میداند:[۲۶۲] «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ»، اگر مراد از «شَهِدَ» دیده شدن ماه باشد.
دلیل دیگر به نظر برخی فقیهان، آیه «یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُل هِیَ مَوقیتُ لِلنّاسِ والحَجِّ» (بقره / 2، 189) است که هلال ماهها را از راههای معتبر در شناخت اوقات حج، ماه رمضان و سایر اموری که در آنها رعایت وقت لازم است، میدانند.[۲۶۳]
امام صادق علیهالسلام نیز در پاسخ سؤال درباره «اَهِلّه» آن را هلال * ماهها دانسته و فرمود: مکلف هرگاه هلال ماه رمضان را ببیند، باید روزه بگیرد.[۲۶۴]
فقهای اسلامی با استناد به آیه 185 بقره / 2 و روایات، افزون بر مشاهده هلال ماه از سوی مکلف، ثابت شدن هلال با شیاع آن در میان مردم، یا شهادت دو عادل بر رؤیت هلال یا گذشت 30 روز از ماه شعبان یا حکم حاکم را از دیگر راههای ثبوت هلال ماه رمضان و وجوب روزه بر مکلف شمردهاند.[۲۶۵]
ه. نیت روزه به فتوای فقیهان شیعه [۲۶۶]و بسیاری از فقهای اهل سنت[۲۶۷] نیت از شرایط روزه است؛ چه در روزه واجب یا مستحبی یا روزه ماه رمضان یا غیر ماه رمضان.[۲۶۸]دلیلش آیات 19 ـ 20 اللیل / 92 است که شایستگی پاداش الهی را منحصر در اعمالی میدانند که تنها برای رضای خدا انجام گیرد:[۲۶۹] «وما لاَِحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی * اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ رَبِّهِ الاَعلی». بر پایه آیه 5 بینه / 98 نیز مؤمنان مأمورند اعمالشان را خالص برای خدا انجام دهند:[۲۷۰] «وما اُمِروا اِلاّ لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ».
روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام نیز اعمال بی نیت را باطل شمردهاند.[۲۷۱] در مقابل، برخی از فقهای اهل سنت با استناد به اطلاق آیه «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره / 2، 185) نیت را در روزه ماه رمضان واجب ندانستهاند. دلیل دیگر آنان این است که نیت در مواردی لازم است که تعیین نوع روزه در آن لازم باشد و چون ماه رمضان به روزه واجب این ماه اختصاص دارد، نیازی به نیت برای تعیین روزه در آن نیست.[۲۷۲]
و. حضور در وطن یا اقامت در جایی خاص بر این اساس، روزه بر مسافر جایز نیست و باید در زمانی دیگر قضای آن را به جا آورد:[۲۷۳]«فَمَن کانَ مِنکُم ... عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن اَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 184) آیه 185 این سوره نیز، ضمن تکرار این مطلب، حکمت برداشته شدن روزه از مسافران را آسانگیری و عدم تحمیل تکالیف دشوار بر آنان میداند: «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ ومَن کانَ ... عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّن اَیّامٍ اُخَرَ یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بِکُمُ العُسر». (بقره / 2، 185)
امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمود: شخص حاضر باید روزه بگیرد و مسافر نباید بگیرد.[۲۷۴] روایات متعدد دیگر نیز از واجب نبودن روزه در سفر * حتی حرام بودن آن سخن دارند؛ برای نمونه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: خدای متعالی از مسافر تکلیف روزه و بخشی از نماز را برداشته است؛[۲۷۵] نیز آن حضرت برداشتن روزه از بیماران و مسافران را هدیهای الهی خواند و رد کردن هدیه خدا از سوی بندگان را شایسته ندانست.[۲۷۶]
در سیره عملی ایشان نیز نقل شده که آن حضرت در سفر و پیش چشم مسلمانان روزه خود را افطار کرد و روزهدارانی را که از افطار روزه خودداری کردند، گناهکار شمرد.[۲۷۷] در روایاتی نیز امام صادق علیهالسلام افطار در سفر و به جا آوردن قضای آن را بر مسافر واجب شمرد.[۲۷۸] بر اساس آیات و روایات یادشده، فقیهان امامیه افطار روزه واجب را برای مسافران ـ جز در موارد خاص ـ واجب و روزه گرفتن وی را حرام [۲۷۹] و باطل [۲۸۰]شمردهاند. به فتوای فقهای اهل سنت، افطار کردن در سفر مباح است و روزه گرفتن برای توانمندان بهتر است.[۲۸۱]
برخی دلیل بهتر بودن روزه را جمله «واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون» در آیه 184 بقره / 2 دانستهاند.[۲۸۲] برخی از اهل سنت معتقدند اگر مکلف پس از درک هلال ماه در جای اقامت خود سفر کند، روزه گرفتن در سفر واجب است، زیرا قرآن روزه را بر کسانی که هلال ماه را در وطن درک کردهاند، واجب میداند:(11) [۲۸۳] «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ». (بقره / 2، 185)
به دیده بیشتر فقیهان امامیه، روزه مستحب در سفر نیز ـ به جز سه روز روزه حاجت در مدینه ـ حرام است؛ ولی برخی آن را مباح یا مکروه شمردهاند.[۲۸۴] در چند مورد نیز روزه گرفتن در سفر استثنا شده است؛ ازجمله سه روز روزه بدل از قربانی که انجام دادن آن در سفر حج برای حجگزار واجب است: «فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلـثَةِ اَیّامٍ فِی الحَجِّ» (بقره / 2، 196) و روزه نذر در صورتی که نذر او معلّق به سفر باشد؛ یا سفر و غیر سفر را شامل شود،[۲۸۵] زیرا قرآن وفا به عهد را لازم میشمرد: «والموفونَ بِعَهدِهِم اِذا عـهَدوا». (بقره / 2، 177) روایاتی نیز بر این امر دلالت دارند.[۲۸۶]
ز. ضرر نداشتن روزه
بر این اساس، روزه برای مریض جایز نیست و باید قضای آن را در زمان بهبودی به جا آورد:[۲۸۷] «اَیّامـًا مَعدودتٍ فَمَن کانَ مِنکُم مریضا ... فَعِدَّةٌ مِناَیّامٍ اُخَرَ». (بقره / 2، 184؛ نیز 185) افزون بر این، به آیات نفی حرج در دین، مانند «وما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ» (حجّ / 22، 78)، بر واجب نبودن روزه بر مریضان استدلال شده است.[۲۸۸]
روایات متعدد نیز بیماری را سبب جواز افطار برای روزهدار میدانند.[۲۸۹] به فتوای فقهای امامیه و بیشتر فقهای اهل سنت، مرض مفطر روزه هر نوع بیماریای است که روزه برای آن زیان داشته باشد؛[۲۹۰]مانند اینکه روزه سبب تشدید یا استمرار بیماری یا منع بهبودی آن یا سبب پیدایی بیماری دیگر گردد.[۲۹۱] برخی فقیهان اهل سنت، هر نوع مریضی حتی درد انگشت و دندان را سبب جواز افطار دانستهاند.[۲۹۲] در ضرر داشتن روزه برای مریض، علم یا ظنّ مکلف حتی احتمال ضرر کفایت میکند.[۲۹۳]
تشخیص آن به خود شخص واگذار شده است، چنان که امام صادق علیهالسلام در مورد حد بیماریای که سبب افطار میگردد، با استناد به آیه «بَلِ الاِنسـنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَه» (قیامت / 75، 14) فرمود: شخص به مرض خود و ضرر آن برای خویش از دیگران آگاهتر است.[۲۹۴] برخی معتقدند اگر متخصص نیز روزه را برای کسی زیانبخش بداند، شخص میتواند روزهاش را افطار کند، هرچند آن پزشک عادل یا مسلمان نباشد.[۲۹۵].به نظر فقیهان امامیه [۲۹۶]و برخی از فقهای اهل سنت [۲۹۷]فطار روزه در مواردی که روزه ضرر دارد، واجب است.
بر این پایه، اگر مریض با سختی روزه بگیرد، روزه او باطل است و باید قضای آن را به جا آورد؛[۲۹۸] ولی بیشتر فقهای اهل سنت، افطار را جایز و روزه مریض را مجزی شمردهاند.[۲۹۹]در این میان، برخی روزه گرفتن و بعضی افطار کردن را بهتر دانسته و دستهای بیمار را میان روزه گرفتن و افطار کردن آزاد دانستهاند.[۳۰۰] .مشهور از فقیهان شیعه [۳۰۱] با استناد به آیات نفی عسر و حرج، همچون «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ» (بقره / 2، 185) و «وما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ» (حجّ / 22، 78) نیز برخی روایات گفتهاند: برای غیر مریض نیز افطار کردن روزه در صورت ترس از پدید آمدن مرض، واجب یا جایز است. این فتوا از برخی فقهای اهل سنت نیز یاد شده است؛[۳۰۲] همچنین برخی فقهای اهل سنت با استناد به آیه «ولا تَقتُلوا اَنفُسَکُم» (نساء / 4، 29) که کشتن خود را حرام میشمرد، نیز آیه 195 بقره / 2 که از افکندن خود در هلاک با دست خویش نهی میکند: «ولا تُلقوابِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» گفتهاند: در صورتی که بر اثر غلبه گرسنگی و تشنگی جان روزهدار در معرض خطر قرار گیرد، واجب است روزهاش را افطار کند، هرچند سالم و در وطن خویش باشد.[۳۰۳]
مفطرات روزه
اعمالی بر روزهدار حرام و سبب بطلان روزه میگردند که قرآن کریم به برخی اشاره دارد. 1. خوردن و آشامیدن خوردن و آشامیدن برای روزهدار پس از طلوع فجر تا شب حرام است و روزه را باطل میکند:[۳۰۴] «وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ». (بقره / 2، 187) به دیده بیشتر فقیهان شیعه [۳۰۵] و اهل سنت ،(3) [۳۰۶]
افزون بر خوراکیهای متعارف، خوردنیها و آشامیدنیهای نامتعارف، همچون خاک، سنگ، چوب، شیره درخت، نیز بر روزهدار حرام هستند و خوردن آنها سبب بطلان روزه او میگردند، زیرا آیه یادشده اطلاق داشته و همه امور را شامل میشود.[۳۰۷] افزون بر این، روزه یعنی امساک از رساندن چیزی به معده که خوردن و آشامیدن چیزهای نامتعارف را نیز دربرمیگیرد؛ ضمن اینکه بدن انسان از خوردنیها و آشامیدنیهای نامتعارف نیز تغذیه میکند، از اینرو خوردن آنها نیز ممنوع است.[۳۰۸]در مقابل، برخی از فقیهان شیعه و اهل سنت، خوردنیهای نامتعارف را مبطل روزه ندانستهاند.[۳۰۹] دلیل اینان افزون بر برخی روایات، انصراف ادله تحریم، به خوردنیها و آشامیدنیهای متعارف است، پس دیگر موارد را اصل اباحه دربرمیگیرد و خوردن و آشامیدن آنها حلال است.[۳۱۰]
2. آمیزش
آمیزش با همسر در شبهای روزه تا طلوع فجر، بر مکلف حلال، اما پس از طلوع فجر حرام است و روزه را باطل میکند: [۳۱۱] «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... فالـ ٔ نَ بـشِروهُنَّ ... حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ». (بقره / 2، 187) برداشت حکم یادشده از آیه بر این اساس است که طلوع فجر، افزون بر غایت خوردن و آشامیدن، غایت برای مباشرت با همسر نیز هست.[۳۱۲]
این تفسیر در برخی روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است .(3)[۳۱۳] روایات اسلامی نیز آمیزش با زنان را از محرّمات روزه میشمرند.[۳۱۴] در حرمت آمیزش، تفاوتی میان قُبُل (پیش) و دُبُر (پشت) زنان نیست.[۳۱۵] افزون بر این، فقیهان شیعه و بیشتر فقیهان اهل سنت [۳۱۶] با استناد به روایات، مطلقآمیزش حتی لواط با مردان و آمیزش با حیوانات را حرام و مبطل روزه دانستهاند.[۳۱۷]
3. بقای بر جنابت تا طلوع فجر به فتوای بیشتر فقیهان امامیه [۳۱۸] و برخی از فقیهان اهل سنت،[۳۱۹]ماندن عمدی بر حالت جنابت در شب تا طلوع فجر، حرام است و سبب بطلان روزه میگردد. دلیش روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام[۳۲۰]است. در برابر، بیشتر فقیهان اهل سنت [۳۲۱] و برخی از فقیهان امامیه [۳۲۲] بقا بر جنابت را سبب بطلان روزه ندانستهاند.
دلیل اینان افزون بر اصل اباحه،[۳۲۳] آیه 187 بقره / 2 است که مباشرت با زنان را در شبهای ماه رمضان تا طلوع فجر مباح میخواند: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم ... حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ» و لازِم جواز مباشرت تا طلوع فجر، آن است که شخص به عمد میتواند تا طلوع فجر بر جنابت باقی بماند و پس از طلوع فجر غسل کند .المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 56؛ نک: المجموع، ج 6، ص 321 - 322.
به سخن دیگر، اگر تقدیم غسل جنابت بر طلوع فجر واجب باشد، بایستی مباشرت با زنان در جزء اخیر شب حرام باشد و این، برخلاف آیه مذکور است.[۳۲۴] .دلیل دیگر آن است که آیه یادشده آمیزش با همسر را در شبهای روزه مباح میشمرد: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم» و اطلاق آمیزش در شب اقتضا دارد که مباشرت با همسر در همه اجزای شب، از جمله جزء متصل به طلوع فجر، نیز جایز باشد که نتیجه آن بقاء بر جنابت تا طلوع صبح است.[۳۲۵] افزون بر این، در روایات متعددی نیز غسل جنابت پس از طلوع فجر باطل کننده روزه شمرده نشده است.[۳۲۶]
پیروان نظریه مشهور، استدلال به آیه را چنین پاسخ دادهاند که اطلاق آن با روایاتی که بقای جنابت را تا طلوع فجر حرام دانسته، تقیید خورده است. افزون بر این، روایات مذکور به جهت مخالفت با اجماع و شهرت فقیهان امامیه حجیت ندارد؛[۳۲۷] یا بر تقیه حمل میگردد.[۳۲۸]
آداب روزه
روزه مستحباتی دارد که برخی از آنها ویژه ماه رمضان و بعضی عاماند و همه روزهها را دربرمیگیرند. از آداب روزه، آمیزش با همسر در شب نخست ماه رمضان است، چنان که امیرمؤمنان علیهالسلام با استناد به آیه 187 بقره / 2: «اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم»[۳۲۹] آن را مستحب شمرده است.
برخی برداشت استحباب از آیه را ـ با توجه به اینکه آیه تنها از حلال بودن آمیزش سخن دارد ـ از آن جهت دانستهاند که خدا دوست دارد که مؤمنان از آنچه خدا برای آنان مباح کرده از همان آغاز بهره ببرند.[۳۳۰] خوردن سحری از دیگر اعمال مستحب برای روزهدار است .(3) [۳۳۱] به دیده برخی، این حکم را از آیه «وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ» (بقره / 2، 187) که به خوردن و آشامیدن تا طلوع فجر فرمان میدهد، میتوان دریافت؛[۳۳۲] همچنین، خوردن سحری نیروی شخص را برای روزه افزایش داده و اقتدا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به شمار میرود. [۳۳۳]
افزون بر این، در روایاتی از آن حضرت صلیاللهعلیهوآله [۳۳۴] و اهل بیت علیهمالسلام [۳۳۵] این عمل مستحب و بهتر دانسته شده است.
دعا خواندن برای روزهدار به ویژه در ماه رمضان مورد تأکید است.[۳۳۶] بر این اساس، قرآن کریم در لابهلای آیات روزه و بیان احکام آن، مؤمنان را به دعا کردن به درگاه الهی ترغیب میکند و دعای آنان را مستجاب میداند: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ ... * واِذَا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لی ... * اُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِساکُم». (بقره / 2، 185 - 187)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز دعا در این ماه را مستجاب شمرده و مؤمنان را به دعا کردن در آن ترغیب کرده است.[۳۳۷] علی علیهالسلام نیز مسلمانان را به استغفار و دعای فراوان در ماه رمضان سفارش کرده و دعا و استغفار در این ماه را سبب دفع بلا و از میان رفتن گناهان دانسته است.[۳۳۸]
امام صادق علیهالسلام نیز روزهداران را از کسانی شمرده که دعای آنان بیپاسخ باز نمیگردد.[۳۳۹] افزون بر این، دعاهای خاص متعددی نیز برای روزهدار در ماه رمضان یاد شدهاند؛ همچون دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای خاص هر روز ماه رمضان، دعاهای شب قدر.[۳۴۰] فقیهان امامیه و اهل سنت نیز اعمال دیگری را از مستحبات روزه شمردهاند؛ مانند افطار کردن با خرما، کشمش، آب یا شیر،[۳۴۱] مسواک زدن،[۳۴۲] پیش داشتن نماز بر افطار در صورت توانایی روزهدار،[۳۴۳] پرداختن به استغفار، تسبیح، صلوات بر محمد و آل محمد، تلاوت قرآن، صله رحم، تشییع جنازه و عیادت بیماران،[۳۴۴]افطاری دادن (17) [۳۴۵]و حفظ زبان از سخنان لغو و بیفایده.[۳۴۶]
امام صادق علیهالسلام نیز روزهداران را از کسانی شمرده که دعای آنان بیپاسخ باز نمیگردد.[۳۴۷] افزون بر این، دعاهای خاص متعددی نیز برای روزهدار در ماه رمضان یاد شدهاند؛ همچون دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای خاص هر روز ماه رمضان، دعاهای شب قدر.[۳۴۸] فقیهان امامیه و اهل سنت نیز اعمال دیگری را از مستحبات روزه شمردهاند؛ مانند افطار کردن با خرما، کشمش، آب یا شیر،[۳۴۹] مسواک زدن،[۳۵۰] پیش داشتن نماز بر افطار در صورت توانایی روزهدار،[۳۵۱] پرداختن به استغفار، تسبیح، صلوات بر محمد و آل محمد، تلاوت قرآن، صله رحم، تشییع جنازه و عیادت بیماران،[۳۵۲]افطاری دادن (17) [۳۵۳]و حفظ زبان از سخنان لغو و بیفایده.[۳۵۴]
پانویس
- ↑ لغتنامه، ج 8، ص 12363، «روزه»؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 5
- ↑ مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 6؛ جامع المدارک، ج 2، ص 140
- ↑ لمغنی، ج 3، ص 3.
- ↑ تحریر الاحکام، ج 1، ص 449؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 75
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 54؛ المجموع، ج 6، ص 247.
- ↑ تاج العروس، ج 17، ص 423؛ لسان العرب، ج 12، ص 350، «صوم»
- ↑ لسان العرب، ج 12، ص 351.
- ↑ نک: سلسلة الینابیع، ج 6، ص 268؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 391، «کتاب الصوم»
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 507؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 512
- ↑ الکافی، ج 4، ص 95 - 96؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 172.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 507؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ البحر الرائق، ج 2، ص 451.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 357؛ معجم لغة الفقهاء، ص 278.
- ↑ کشاف القناع، ج 2، ص 396؛ جواهرالکلام، ج 29، ص127 - 128.
- ↑ ) مستند الشیعه، ج 10، ص 511؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 662.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ البحر الرائق، ج 2، ص 451.
- ↑ مستندالشیعه، ج 10، ص 511.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص2 - 3؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 521.
- ↑ مفردات، ص 246، «ساح»؛ تاج العروس، ج 4، ص98 - 99، «سیح».
- ↑ جامع البیان، ج 11، ص 51؛ مجمع البیان، ج 5، ص 13.
- ↑ الکافی، ج 5، ص 15؛ تهذیب، ج 6، ص 130؛ کنزالعمال، ج 2، ص 7.
- ↑ نک: التفسیر الکبیر، ج 16، ص 203.
- ↑ مفردات، ص 246.
- ↑ لسان العرب، ج 2، ص 493؛ تاج العروس، ج 4، ص 98، «سیح»
- ↑ الصحاح، ج 2، ص 706؛ لسان العرب، ج4، ص 438، «صبر».
- ↑ جامع البیان، ج 1، ص 370؛ فقه القرآن، ج 1، ص 174.
- ↑ من لا یحضرهالفقیه، ج 2، ص 76؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 408.
- ↑ مسند احمد، ج 2، ص 384؛ الکافی، ج 4، ص 66؛ زبدة البیان، ص 129.
- ↑ زبدة البیان، ص128 - 129؛ لسان العرب، ج 4، ص 43؛ تاج العروس، ج 7، ص 75، «صبر».
- ↑ لکشاف، ج 1، ص 334؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 76؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 182
- ↑ علل الشرایع، ج 2، ص 379؛ من لا یحضره الفقیه، ج، ص 74.
- ↑ الصافی، ج 1، ص 218؛ الکشاف، ج 1، ص 334.
- ↑ تهذیب، ج 4، ص 306؛ جامع الاحادیث، ج 9، ص 431
- ↑ تهذیب، ج 4، ص 300؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 458.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 547؛ مستدرک الوسائل، ج، ص 517؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 411
- ↑ وسائل الشیعه، ج 10، ص 439؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 410.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 485
- ↑ کتاب مقدس، سفر تثنیه: 9: 9.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص 428.
- ↑ مقارنة الادیان، ص 150.
- ↑ کتاب مقدس، متی، 4: 2.
- ↑ کتاب مقدس، لوقا، 5: 33 - 35
- ↑ کتاب مقدس، متی: 6: 16.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 99 - 100؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 240.
- ↑ المیزان، ج 2، ص 26
- ↑ مقارنة الادیان، ص 149.
- ↑ رسائل المرتضی، ج 2، ص 21 - 22؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 74؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 274.
- ↑ الامالی، ص 277؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 485.
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 6؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 74 - 75؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 274 - 275.
- ↑ مجمع الزوائد، ج 3، ص 139؛ کنزالعمال، ج 8، ص 483
- ↑ نک: التبیان، ج 2، ص 115؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 76؛ المیزان، ج 2، ص 7
- ↑ علل الشرایع، ج 2، ص 378 - 379؛ بحارالانوار، ج 9، ص 369
- ↑ وسائل الشیعه، ج 10، ص 114؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص156 - 157.
- ↑ علل الشرایع، ج 2، ص 382؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 177.
- ↑ التبیان، ج 7، ص
- ↑ التبیان، ج 7، ص 121؛ جامع البیان، ج 16، ص 94.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج 3، ص 66؛ مجمع البیان، ج 2، ص 290.
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 290؛ التفسیر الکبیر، ج 8، ص 43.
- ↑ المیزان، ج 2، ص 7؛ مقارنة الادیان، ص 149 - 150.
- ↑ مقارنة الادیان، ص 149.
- ↑ مقارنة الادیان، ص 150
- ↑ المیزان، ج 2، ص 8
- ↑ مسند احمد، ج 2، ص 143؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 226.
- ↑ نک: تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 6؛ تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 461.
- ↑ نک: جامع البیان، ج 2، ص 177 - 178؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78
- ↑ نک: تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 6؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ نک: التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78.
- ↑ جامع البیان، ج 2، ص 180؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10 - 11
- ↑ نک: جامع البیان، ج 2، ص 178؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9
- ↑ )جامع البیان، ج 2، ص 177، 179؛ مجمع البیان، ج 2، ص 9
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78؛ المیزان، ج 2، ص 9
- ↑ المیزان، ج 2، ص 4 - 8
- ↑ منتهی المطلب، ج 2، ص 897؛ المجموع، ج 6، ص 5؛ البدایة النهایه، ج 3، ص 311، 419؛ فتح الباری، ج 1، ص 47؛ ج 4، ص 127.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج 2، ص 11.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 301.
- ↑ الکامل، ج 2، ص 80؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 30.
- ↑ البدایة والنهایه، ج 2، ص 429؛ الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 302.
- ↑ اسباب النزول، ص 30؛ فقه القرآن، ج 1، ص 197.
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 21؛ الصافی، ج 1، ص 225.
- ↑ جامع البیان، ج 2، ص 223؛ مجمع البیان، ج 2، ص 21 - 22؛ الدر المنثور، ج 1، ص 197.
- ↑ الفرقان، ج 2، ص 56.
- ↑ )جامع البیان، ج 2، ص 176؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 11.
- ↑ المیزان، ج 2، ص 46؛ الفرقان، ج 2، ص 56
- ↑ المیزان، ج 2، ص24 - 25؛ نمونه، ج 1، ص 628
- ↑ علل الشرایع، ج 1، ص 270؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 242
- ↑ )جامعالبیان، ج 11، ص 52؛ ج 28، ص 210؛ مجمعالبیان، ج 5، ص 130؛ ج 10، ص 60
- ↑ جامع البیان، ج 1، ص 370؛ المیزان، ج 1، ص 153
- ↑ الکافی، ج 4، ص 63؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7
- ↑ الکافی، ج 2، ص 18؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7؛ صحیح البخاری، ج 1، ص 8
- ↑ الکافی، ج 4، ص 63؛ صحیح البخاری، ج 8، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 405.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 63؛ صحیح البخاری، ج 8، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 405
- ↑ بحارالانوار، ج 93، ص 256؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 381.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 76؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 401.
- ↑ کنزالعمال، ج 8، ص 450؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 502
- ↑ نمونه، ج 1، ص 632.
- ↑ مع الطب فی القرآن الکریم، ص 200
- ↑ المیزان، ج 2، ص 8.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 77.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 63؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 14؛ مسند احمد، ج 2، ص 306، 465.
- ↑ مسند احمد، ج 1، ص 447؛ سنن النسائی، ج 4، ص 170؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 411.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 44؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص 102؛ تفسیر سمرقندی، ج 1، ص 76
- ↑ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 555؛ مسند احمد، ج 4، ص 260؛ عوالی اللئالی، ج 1، ص 115.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 66؛ تهذیب، ج 3، ص 57.
- ↑ الامالی، ص 108؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 245.
- ↑ الامالی، ص 645؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 402.
- ↑ الکشاف، ج 4، ص 153؛ فتح القدیر، ج 5، ص 284.
- ↑ بحارالانوار، ج 93، ص 346؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 105.
- ↑ بحارالانوار، ج 93، ص 346؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 105.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 503؛ جامع احادیث الشیعه، ج 9، ص 95.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 74؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 241.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 424؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 141.
- ↑ المقنعه، ص 294؛ نک: مغنی المحتاج، ج 1، ص 420.
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 9؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 78؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 243.
- ↑ فقه الصادق، ج 8، ص 69.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 75؛ فقه الصادق، ج 8، ص 69.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 75؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 42؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 9، «کتاب الصوم».
- ↑ الخلاف، ج 2، ص206 - 207؛ جامع الخلاف، ص 16؛ المجموع، ج 6، ص 257.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 96؛ کتاب الصوم، ص 227؛ مستمسک العروه، ج 8، ص 485.
- ↑ مشارق الشموس، ج 2، ص 389؛ کتاب الصوم، ص 227 - 229.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 210؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 475.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 367؛ المغنی، ج 3، ص88 - 89.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181؛ المجموع، ج 6، ص 367؛ المغنی، ج 3، ص 88.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 75؛ بدائعالصنائع، ج 2، ص 76؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 282.
- ↑ تهذیب، ج 4، ص 276؛ سنن الدار قطنی، ج 2، ص 174؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 343.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181 - 182؛ المغنی، ج 3، ص 88.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 316؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 47
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 181، 183؛ المجموع، ج 6، ص 367؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 316.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 76؛ المحلی، ج 6، ص 261؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 316.
- ↑ المحلی، ج 6، ص 261.
- ↑ ایضاح الفوائد، ج 3، ص 408 - 409؛ کفایة الاحکام، ج 2، ص 392 - 394.
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص 297
- ↑ مسالک الافهام، شهید، ج 9، ص 464؛ جواهر الکلام، ج 33، ص 96.
- ↑ مسالک الافهام، شهید، ج 9، ص 527؛ التبیان، ج 9، ص 540.
- ↑ زبدة البیان، ص 610؛ المغنی، ج 8، ص 591.
- ↑ زبدة البیان، ص 678؛ جامع المدارک، ج 5، ص 21.
- ↑ المجموع، ج 17، ص 374؛ بدائع الصنایع، ج 5، ص 11؛ المغنی، ج 8، ص 613
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 187؛ المجموع، ج 19، ص 18 - 186؛ المغنی، ج 10، ص 37.
- ↑ مجمع البیان، ج 3، ص 157؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 32؛ زبدهالبیان، ص 678.
- ↑ المغنی، ج 10، ص 41؛ مغنی المحتاج، ج 4، ص 108؛ کشاف القناع، ج 2، ص 377.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 8، ص 211؛ مسالک الافهام، شهید، ج 10، ص 9.
- ↑ المراسم العلویه، ص 190؛ مختلف الشیعه، ج 8، ص 21.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 7، ص 246.
- ↑ المجموع، ج 19، ص 189؛ مغنی المحتاج، ج 4، ص 10.
- ↑ المجموع، ج 19، ص 189.
- ↑ المغنی، ج 10، ص 41.
- ↑ الخلاف، ج 5، ص 322 - 323؛ فقه القرآن، ج 2، ص 241.
- ↑ المغنی، ج 10، ص 40.
- ↑ المغنی، ج 10، ص 40؛ المجموع، ج 19، ص 184.
- ↑ الخلاف، ج 5، ص 323؛ السرائر، ج 3، ص 75؛ جامع المدارک، ج 6، ص 293.
- ↑ المغنی، ج 10، ص 40.
- ↑ جامع البیان، ج 2، ص 315؛ مجمعالبیان، ج 2، ص 38.
- ↑ المقنع، ص 180؛ الحدائق، ج 15، ص 513.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 74 - 75؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 530
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 14؛ المجموع، ج 7، ص 247؛ المغنی، ج 3، ص 520.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 423؛ مختلفالشیعه، ج 4، ص 89 - 90؛ مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 414.
- ↑ الحدائق، ج 15، ص 179؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 8 - 90.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 438.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 92؛ کتاب الحج، ج 4، ص 8.
- ↑ لمجموع، ج 7، ص 438.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 438.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 402 - 403؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 200؛ تذکرة الفقهاء، ج 7، ص 402.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 358؛ تهذیب، ج 5، ص 333.
- ↑ السننالکبری، ج10، ص60؛ الدرالمنثور، ج1، ص21.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 200؛ تذکرة الفقهاء، ج 7، ص 403؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 242
- ↑ فقه القرآن، ج 2، ص 228؛ التفسیر الکبیر، ج 12، ص 77.
- ↑ المغنی، ج 11، ص 273.
- ↑ الخلاف، ج 6، ص 143؛ ریاض المسائل، ج 11، ص 23.
- ↑ المغنی، ج 11، ص 273؛ المجموع، ج 18،
- ↑ الخلاف، ج 6، ص 143؛ المغنی، ج 11، ص 273.
- ↑ المغنی، ج 11، ص 273؛ المجموع، ج 18، ص 122.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 187؛ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 399.
- ↑ السرائر، ج 1، ص 592؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 567.
- ↑ جواهرالکلام، ج 19، ص 164 - 165.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 505؛ المجموع، ج 7، ص 185؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 343.
- ↑ مستند الشیعه، ج 12، ص 343.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 568؛ الروضة البهیه، ج 2، ص 295.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 568.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 181؛ المغنی، ج3، ص 505؛ المجموع، ج 7، ص 185.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 181.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 272 - 273؛ الحدائق، ج 1، ص 131.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 81؛ المغنی، ج 3، ص 50؛ المجموع، ج 6، ص 441.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج 2، ص 400؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 273؛ الحدائق، ج 17، ص 124.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 186؛ المهذب البارع، ج 2، ص 19؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 351.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 186.
- ↑ الحدائق، ج 17، ص 145؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 35.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 225؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 497؛ مستند الشیعه، ج 12،
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 225؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 344.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 567 - 568؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 497.
- ↑ المدونة الکبری، ج 1، ص 213؛ المغنی، ج 3، ص 506؛ الجوهر النقی، ج 7، ص 387.
- ↑ الثمر الدانی، ص 385.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 510؛ تهذیب، ج 5، ص 38 - 39؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 181.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 279؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 276؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 59.
- ↑ مسالک الافهام، شهید، ج 2، ص 306؛ الحدائق، ج 17، ص 151.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 185؛ کشاف القناع، ج 2، ص 527.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 174؛ المجموع، ج 7، ص 185ـ187؛ مواهبالجلیل، ج4، ص 270-271.
- ↑ مواهب الجلیل، ج 4، ص 270.
- ↑ فتح العزیز، ج 7، ص 190؛ کشاف القناع، ج 2، ص 528.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 509؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 275.
- ↑ مدارک الاحکام، ج 8، ص 58؛ کشاف القناع، ج 2، ص 528.
- ↑ نک: مختلف الشیعه، ج 3، ص 509؛ مستند الشیعه، ج 12، ص 356.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 276؛ کتاب الحج، ج 5، ص 279.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 185، 188.
- ↑ صحیح البخاری، ج 2، ص 181؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 182؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 493.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 508؛ الحدائق، ج 17، ص 155 - 156؛ جواهرالکلام، ج 19، ص 187.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 185؛ نک: المغنی، ج 3، ص 508.
- ↑ الاقتصاد، ص 290؛ فقه القرآن، ج 1، ص 190.
- ↑ احکام القرآن، جصاص، ج 2، ص 370؛ مجمع البیان، ج 3، ص 259 - 260.
- ↑ منتهی المطلب، ج 2، ص 586؛ فقه القرآن، ج 1، ص 190.
- ↑ مجمع البیان، ج 10، ص 209؛ الصافی، ج 7، ص 358.
- ↑ الکشاف، ج 4، ص 197؛ التفسیر الکبیر، ج 30، ص 244؛ تفسیر بیضاوی، ج 5، ص 428.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج3، ص 116؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 314 - 315؛ الحدائق، ج 13، ص 456.
- ↑ مسائل الناصریات، ص 299؛ فقه القرآن، ج 1، ص 197؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 360.
- ↑ مسائل الناصریات، ص 299.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 176؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 535.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 485؛ المغنی، ج 3، ص 120 - 121.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 188.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 249؛ الحدائق، ج 13، ص 457.
- ↑ (107)
- ↑ ریاض المسائل، ج 5، ص 516 - 518؛ جواهرالکلام، ج 17، ص 168.
- ↑ روح المعانی، ج 22، ص 21؛ المیزان، ج 16، ص 314.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 496؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 200.
- ↑ الکافی، ج 5، ص 15؛ تهذیب، ج 6، ص 130؛ جامع البیان، ج 11، ص 52.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج 16، ص 203؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 270.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 188.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 92 - 93؛ من لا یحضره الفقیه، ج، ص 83.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 189.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 189 - 200؛ الحدائق، ج 13، ص 347 - 386.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 92؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 496.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 92؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 9 - 94.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 111؛ بدایع الصنائع، ج 2، ص 77.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 77؛ شرائع الاسلام، ج 1، ص 14؛ منتهی المطلب، ج 2، ص 587.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 210 - 211؛ شرائع الاسلام، ج 1، ص 146.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 357؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 210 - 211؛ الحدائق، ج 13، ص 392.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 101؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 308.
- ↑ تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 145؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 190؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 384.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 3؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 77.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 303؛ کشاف القناع، ج 2، ص 366.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 502؛ مجمع الفائده، ج 5، ص 7.
- ↑ نک: مستند العروه، خویی، ج 1، ص 418، «کتاب الصوم».
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 502؛ کفایة الاحکام، ج 1، ص 227.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 305؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 342.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 102؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 327؛ مستند العروه، خویی، ج 1، ص 423، «کتاب الصوم».
- ↑ المجموع، ج 6، ص 252 - 253؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 87؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1663.
- ↑ مستمسک العروه، ج 8، ص 402؛ مستند العروه، ج 1، ص 424، «کتاب الصوم».
- ↑ المعتبر، ج 2، ص 683.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 87؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1663.
- ↑ شرائع الاسلام، ج 1، ص 149؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 147، 165 - 167؛ المجموع، ج 6، ص 252 - 254.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 253 ـ 254؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 100؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 333.
- ↑ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 131.
- ↑ احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 224؛ فقه القرآن، ج 1، ص 182.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 90.
- ↑ جامعالبیان، ج 2، ص 180؛ احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 216؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10.
- ↑ احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 216؛ مجمع البیان، ج 2، ص 10.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 133 - 134؛ الکافی، ج 4، ص 116.
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 10؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 144.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 87؛ المیزان، ج 2، ص 11.
- ↑ مفردات، ص 313، «طوق».
- ↑ مجمع البیان، ج 2، ص 10؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 542 - 548؛ جواهرالکلام، ج 17، ص 145.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 87؛ المجموع، ج 6، ص 257 - 258؛ المغنی، ج 3، ص 77 - 80.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 546؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 379.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 101؛ المغنی، ج 3، ص 78؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 248.
- ↑ جامع البیان، ج 2، ص 193 - 194؛ مجمع البیان، ج، ص 11.
- ↑ المیزان، ج 2، ص 13.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 240؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 164.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 170؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 117 - 118.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 76؛ تهذیب، ج 4، ص 155.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 241 - 263؛ العروة الوثقی، ج، ص 628 - 629؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 169؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1651.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 162؛ المعتبر، ج 2، ص 643.
- ↑ فتح العزیز، ج 6، ص 289؛ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 59 - 60؛ المغنی، ج 3، ص 22 - 24.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 162؛ المغنی، ج 3، ص 22 - 24؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 7.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 162؛ المعتبر، ج 2، ص 643.
- ↑ المعتبر، ج 2، ص 643؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 7.
- ↑ تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 7؛ المغنی، ج 3، ص 23 - 24.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 3، ص 59؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 83 ـ 84.
- ↑ الخلاف، ج 1، ص 572؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 151 - 152.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 126 - 127؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 141.
- ↑ مسنداحمد، ج 5، ص 29؛ سنن النسائی، ج 4، ص 181؛ کنزالعمال، ج 8، ص 610 - 611.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 127؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 140.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 141؛ صحیح مسلم، ج، ص 142؛ سنن الترمذی، ج 2، ص107.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 143؛ الکافی، ج 4، ص 131.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 105؛ کفایة الاحکام، ج 1، ص 201.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 4، ص 414؛ الروضة البهیه، ج 2، ص 101؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 346.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 33؛ المجموع، ج 6، ص 260؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 310.
- ↑ احکام القرآن، جصاص، ج 1، ص 261؛ مواهب الجلیل، ج 3، ص 310؛ الثمر الدانی، ص 305.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 33.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 198؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 34 - 350.
- ↑ مدارک الاحکام، ج 6، ص 150؛ الحدائق، ج 13، ص 191؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 614.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 106؛ منتهی المطلب، ج 2، ص 586؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 199، 379.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 257؛ تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 107؛ کتاب الصوم، ص 271.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 157؛ کتاب الصوم، ص 271.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 132 - 133؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 219.
- ↑ تذکرهالفقهاء، ج 6، ص 107، 150؛ المغنی، ج 3، ص 86؛ نک: البحرالرائق، ج 2، ص 456 - 457.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 85 - 86؛ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 107؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 373 - 374.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 86.
- ↑ مستند الشیعه، ج 10، ص 375؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 615.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 118؛ تهذیب، ج 3، ص 177.
- ↑ مستند الشیعه، ج 10، ص 375؛ ریاض المسائل، ج 5، ص 477
- ↑ الروضة البهیه، ج 2، ص 105؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 376.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 97.ا
- ↑ الروضة البهیه، ج 2، ص 105؛ مستندالشیعه، ج 10، ص 376.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 257 - 258؛ المغنی، ج 3، ص 8.
- ↑ بدایة المجتهد، ج 1، ص 237؛ التفسیر الکبیر، ج 5، ص 85
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 171؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 37 - 375؛ جواهر الکلام، ج 16، ص 347.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 86.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 258؛ اعانة الطالبین، ج 2، ص 267.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 312؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 43؛ مستند الشیعه، ج 10، ص 223.)
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 387؛ الحدائق، ج 13، ص 5؛ العروة الوثقی، ج 3، ص 541.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 315؛ المغنی، ج 3، ص 36.
- ↑ مختلفالشیعه، ج 3، ص 387؛ المجموع، ج 6، ص315.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 3، ص 387 - 388.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 36؛ الحدائق، ج 13، ص 57.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 321؛ فتح العزیز، ج 6، ص 447؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 389 - 390.
- ↑ مدارکالاحکام، ج6، ص44؛ الحدائق، ج13،ص10.
- ↑ الحدائق، ج 13، ص 106.
- ↑ بحارالانوار، ج20، ص242؛ نورالثقلین، ج1، ص173.
- ↑ نورالثقلین، ج 1، ص 172 - 173؛ بحارالانوار، ج 20، ص 241.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 54، 57؛ المجموع، ج 6، ص 321؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 44.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 57؛ المجموع، ج 6، ص 321.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 321؛ فتح العزیز، ج 6، ص 447؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 389 - 390.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 26؛ مختلف الشیعه، ج 3، ص 406.
- ↑ المجموع، ج 6، ص 308؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 369.
- ↑ مسند احمد، ج 6، ص 184؛ مسند ابن راهویه، ج 2، ص 498؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 63.
- ↑ نک: المجموع، ج 6، ص 321 - 322؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 92.
- ↑ نک: الحدائق، ج 3، ص 57؛ نک: مستند الشیعه، ج 1، ص 245.
- ↑ نک: مستند الشیعه، ج 10، ص 245.
- ↑ مدارک الاحکام، ج 6، ص 54
- ↑ مسالک الافهام، کاظمی، ج 1، ص 343.
- ↑ مدارک الاحکام، ج 6، ص 54؛ نک: مستند الشیعه، ج 10، ص 245.
- ↑ مستند الشیعه، ج 10، ص 246؛ مدارک الاحکام، ج، ص 55.
- ↑ وسائل الشیعه، ج 10، ص 60؛ مدارک الاحکام، ج 6، ص 55.
- ↑ مسالک الافهام، شهید، ج 7، ص 36؛ جامع المدارک، ج 4، ص 139.
- ↑ الوافی، ج 11، ص 497؛ الحدائق، ج 13، ص 453.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 231؛ المجموع، ج 6، ص 359؛ المغنی، ج 3، ص 100.
- ↑ فقه القرآن، ج 1، ص 202.
- ↑ فقه القرآن، ج 1، ص 202.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 92، 95؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 232.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 94؛ نک: تهذیب، ج 4، ص 198.
- ↑ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج 3، ص 174 - 175.
- ↑ وسائل الشیعه، ج 10، ص 314؛ بحارالانوار، ج 93، ص 357.
- ↑ الکافی، ج 4، ص 88؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 108.
- ↑ الکافی، ج 2، ص 510؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 226.
- ↑ تفسیر جامع آیاتالاحکام، ج 3، ص 175.
- ↑ شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.
- ↑ شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.
- ↑ مستندالشیعه، ج 10، ص 332؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 385.
- ↑ المقنعه، ص 309؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 253؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.
- ↑ تهذیب، ج 4، ص 194؛ بدایة المجتهد، ج1، ص 246؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1687.
- ↑ الکافی، ج 2، ص 510؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 226.
- ↑ تفسیر جامع آیاتالاحکام، ج 3، ص 175.
- ↑ شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.
- ↑ شرائع الاسلام، ج 1، ص 142؛ قواعد الاحکام، ج 1، ص 373؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1691.
- ↑ مستندالشیعه، ج 10، ص 332؛ جواهرالکلام، ج 16، ص 385.
- ↑ المقنعه، ص 309؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 6، ص 253؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1622.
- ↑ تهذیب، ج 4، ص 194؛ بدایة المجتهد، ج1، ص 246؛ الفقه الاسلامی، ج 3، ص 1687.
منابع
- احکام القرآن، ابن العربی (م. 543 ق.)، به کوشش محمد عطاء، لبنان، دارالفکر؛
- احکام القرآن، الجصاص (م. 370 ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415 ق؛
- اسباب النزول، الواحدی (م. 468 ق.)، قاهرة، الحلبی و شرکاه، 1388 ق؛
- اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. 1310 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1418 ق؛
- الاقتصاد، الطوسی (م. 460 ق.)، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، 1400 ق؛
- الامالی، الصدوق (م. 381 ق.)، قم، البعثة، 1417 ق؛
- ایضاح الفوائد، محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (م. 771 ق.)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیة، 1387 ق؛
- بحارالانوار، المجلسی (م. 1110 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق؛
- البحر الرائق، ابونجیم المصری (م. 970 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق؛
- بدائع الصنائع، علاءالدین الکاسانی (م. 587 ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیة، 1409 ق؛
- بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م. 595 ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دارالفکر، 1415 ق؛
- البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. 774 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق؛
- البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. 1107 ق.)، قم، البعثة، 1415 ق؛
- تاج العروس، الزبیدی (م. 1205 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414 ق؛
- التبیان، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- تحریر الاحکام الشرعیه، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق علیهالسلام، 1420 ق؛
- تحفة الفقهاء، علاءالدین السمرقندی (م. 9 ـ 535 ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414 ق؛
- تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1414 ق؛
- تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابی حاتم (م. 327 ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، 1419 ق؛
- تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م. 774 ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، 1409 ق؛
- تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، البیضاوی (م. 685 ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالفکر، 1416 ق؛
- تفسیر ثعلبی (الکشف والبیان)، الثعلبی (م. 427 ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422 ق؛
- تفسیر جامع آیات الاحکام، زینالعابدین قربانی لاهیجی، قم، سایه، 1375 ش؛
- تفسیر سمرقندی (بحرالعلوم)، السمرقندی (م. 375 ق.)، به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دارالفکر؛
- تفسیر سمعانی (تفسیر القرآن)، منصور السمعانی (م. 489 ق.)، به کوشش غنیم و یاسر، ریاض، دارالوطن، 1418 ق؛
- تفسیر العیاشی، العیاشی (م. 320 ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. 671 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ق؛
- التفسیر الکبیر، الفخرالرازی (م. 606 ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413 ق؛
- تهذیب الاحکام، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش؛
- الثمر الدانی، الآبی الازهری (م. 1330 ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه؛
- جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیة، 1399 ق؛
- جامع البیان، الطبری (م. 310 ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، 1415 ق؛
- جامع الخلاف والوفاق، علی بن محمد القمی (م. قرن 7)، به کوشش حسنی، قم، زمینهسازان ظهور امام عصر؛
- جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. 1405 ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1405 ق؛
- جوامع الجامع، الطبرسی (م. 548 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1418 ق؛
- جواهر الکلام، النجفی (م. 1266 ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- الجوهر النقی، الماردینی (750 ق)، دارالفکر؛
- الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. 1186 ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363 ش؛
- الخلاف، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407 ق؛
- الدرالمنثور، السیوطی (م. 911 ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1365 ق؛
- رسائل المرتضی، السید المرتضی (م. 436 ق.)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دارالقرآن، 1405 ق؛
- روح المعانی، الآلوسی (م. 1270 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- الروضة البهیة فی شرح اللمعه، الشهید الثانی (م. 965 ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، 1410 ق؛
- ریاض المسائل، سید علی الطباطبائی (م. 1231 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422 ق؛
- زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. 993 ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛
- السرائر، ابن ادریس (م. 598 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411 ق؛
- سلسلة الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، بیروت، فقه الشیعة، 1413 ق؛
- سنن ابن ماجه، ابنماجه (م. 275 ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395 ق؛
- سنن الترمذی، الترمذی (م. 279 ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، 1402 ق؛
- سنن الدار قطنی، الدار قطنی (م. 385 ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417 ق؛
- السنن الکبری، البیهقی (م. 458 ق.)، بیروت، دارالفکر؛
- سنن النسائی، النسائی (م. 303 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1348 ق؛
- شرائع الاسلام، المحقق الحلی (م. 676 ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409 ق؛
- الصافی، الفیض الکاشانی (م. 1091 ق.)، بیروت، اعلمی، 1402 ق؛
- الصحاح، الجوهری (م. 393 ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق؛
- صحیح البخاری، البخاری (م. 256 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1401 ق؛
- صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. 676 ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق؛
- الصحیح من سیرهالنبی صلی الله علیه و آله، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دارالسیرة، 1414 ق؛
- العروة الوثقی، سید محمد کاظم یزدی (م. 1337 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1420 ق؛
- علل الشرایع، الصدوق (م. 381 ق.)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 ق؛
- عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور (م. 880 ق.)، به کوشش عراقی، قم، سیدالشهداء، 1403 ق؛
- فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. 852 ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛
- فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623 ق.)، دارالفکر؛
- فتح القدیر، الشوکانی (م. 1250 ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛
- الفرقان، محمد صادقی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1365 ش؛
- الفقه الاسلامی وادلته، وهبة الزحیلی، دمشق، دارالفکر، 1418 ق؛
- فقه القرآن، الراوندی (م. 573 ق.)، به کوشش الحسینی، قم، مکتبة النجفی، 1405 ق؛
- قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطیر، 1377ش؛
- قواعد الاحکام، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1413 ق؛
- الکافی، الکلینی (م. 329 ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375 ش؛
- الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م. 630 ق.)، بیروت، دار صادر، 1385 ق؛ کتاب الحج،
- محاضرات الخوئی (م. 1413 ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دارالعلم، 1410 ق؛
- کتاب الصوم، الانصاری (م.1281ق.)، به کوشش گروهی از محققان، قم، المؤتمر العالمی، 1413ق؛
- کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، 1380 ش؛
- الکشاف، الزمخشری (م. 538 ق.)، مصطفی البابی، 1385 ق؛
- کشاف القناع، منصور البهوتی (م. 1051 ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418 ق؛
- کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م. 1090 ق.)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، 1423 ق؛
- کنزالعمال، المتقی الهندی (م. 975 ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرسالة، 1413 ق؛
- لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، قم، ادب الحوزة، 1405 ق؛
- لغت نامه، دهخدا (م. 1334 ش.) و دیگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1377 ش؛
- المبسوط، السرخسی (م. 483 ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1406 ق؛
- المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛
- مجمع البیان، الطبرسی (م. 548 ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، 1415 ق؛
- مجمع الزوائد، الهیثمی (م. 807 ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402 ق؛
- مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م. 993 ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416 ق؛
- المجموع شرح المهذب، النووی (م. 676 ق.)، دارالفکر؛
- المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م. 456 ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر؛
- مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412 ق؛
- مدارک الاحکام، سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1410 ق؛
- المدونة الکبری، مالکبن انس (م. 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛
- المراسم العلویه، سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. 448 ق.)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهلالبیت علیهم السلام، 1414 ق؛
- مسائل الناصریات، السید المرتضی (م. 436 ق.)، تهران، رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامیة، 1417 ق؛
- مسالک الافهام الی آیات الاحکام، فاضل الجواد الکاظمی (م. 1065 ق.)، به کوشش شریفزاده، تهران، مرتضوی، 1365 ش؛
- مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م. 965 ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416 ق؛
- مستدرک الوسائل، النوری (م. 1320 ق.)، بیروت، آل البیت علیهم السلام، 1408 ق؛
- مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم (م. 1390 ق.)، قم، مکتبة النجفی، 1404 ق؛
- مستند الشیعه، احمد النراقی (م. 1245 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1415 ق؛
- مستند العروة الوثقی، تقریر بحث الخوئی (م. 1413 ق.)، مرتضی بروجردی، قم، مدرسة دارالعلم؛
- مسند ابن راهویه، اسحاق بن راهویه (م. 238 ق.)، به کوشش البلوشی، المدینة، مکتبة الایمان، 1412 ق؛
- مسند احمد، احمد بن حنبل (م. 241 ق.)، بیروت، دار صادر؛
- مشارق الشموس، حسین بن جمالالدین الخوانساری (م. 1099 ق.)،
- آلالبیت علیهم السلام؛ مع الطب فی القرآن الکریم، عبدالحمید دیاب و احمد قرقوز، به کوشش محمود نسیمی، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، 1402ق؛
- المعتبر، المحقق الحلی (م. 676 ق.)، مؤسسه سیدالشهداء، 1363 ش؛
- معجم لغة الفقهاء، محمد قلعة جی، بیروت، دارالنفائس، 1408 ق؛
- المغنی، عبدالله بن قدامة (م. 620 ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
- مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. 977 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377 ق؛
- مفردات، الراغب (م. 425 ق.)، نشر الکتاب، 1404 ق؛
- مقارنة الادیان الاسلام، احمد الشلبی، القاهرة، النهضة المصریة، 1973م؛
- المقنع، الصدوق (م. 381 ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی علیهالسلام، 1415 ق؛
- المقنعه، المفید (م. 413 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410 ق؛ منتهی المطلب، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، چاپ سنگی؛
- من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. 381 ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404 ق؛
- مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی (م. 954 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1416 ق؛
- المهذب البارع، ابن فهد الحلّی (م. 841 ق.)، به کوشش العراقی، قم، النشر الاسلامی، 1407 ـ 1413 ق؛
- المیزان، الطباطبائی (م. 1402 ق.)، بیروت، اعلمی، 1393 ق؛
- نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375 ش؛
- نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. 1112 ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش؛
- نیل الاوطار، الشوکانی (م. 1255 ق.)، بیروت، دارالجیل، 1973 م؛
- الوافی، الفیض الکاشانی (م. 1091 ق.)، به کوشش ضیاءالدین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیهالسلام، 1406 ق؛
- وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. 1104 ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1412 ق.
پدیدآور سید جعفر صادقی فدکی