محمد تقی شیرازی: تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) (←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = شیخ محمد تقی شیرازی | |||
| تصویر = میرزای شیرازی دوم.jpg | |||
| نام = | |||
| | | نامهای دیگر = میرزای دوم یا میرزای کوچک | ||
| سال تولد = ۱۲۵۶ ق | |||
|میرزای دوم یا میرزای کوچک | | تاریخ تولد = | ||
| | | محل تولد = شیراز | ||
| | | سال درگذشت = ۱۳۳۸ ق | ||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = عراق | |||
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | میرزا حسن شیرازی(میرزای اول)| زینالعابدین مازندرانی| فاضل اردکانی}} | |||
|شیراز | | شاگردان = | ||
| | | دین = | ||
|تاریخ | | مذهب = شیعه | ||
| | | آثار = {{فهرست جعبه افقی | حاشیه بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری| شرح الارجوزة الرضاعیة| سید صدرالدین عاملی | ||
رسالة صلاة الجمعه و ... ؛<br>}} | |||
| فعالیتها = | |||
| | | وبگاه = | ||
}} | |||
| | |||
| | |||
| | |||
|حاشیه بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری | |||
شرح الارجوزة | |||
رسالة صلاة الجمعه و ... ؛<br> | |||
| | |||
| | |||
'''محمدتقی شیرازی''' (۱۲۵۶-۱۳۳۸ق) معروف به میرزای دوم یا میرزای کوچک از مراجع تقلید و رهبر سیاسی نهضت استقلالطلبی [[عراق]] در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری. از معروفترین اقدامات وی صدور فتوا با مضمون وجوب نبرد با [[انگلیس|انگلیسیها]] است. | '''محمدتقی شیرازی''' (۱۲۵۶-۱۳۳۸ق) معروف به میرزای دوم یا میرزای کوچک از مراجع تقلید و رهبر سیاسی نهضت استقلالطلبی [[عراق]] در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری. از معروفترین اقدامات وی صدور فتوا با مضمون وجوب نبرد با [[انگلیس|انگلیسیها]] است. | ||
=تحصیل و مرجعیت= | == تحصیل و مرجعیت == | ||
محمدتقی فرزند میرزا محبعلی، نوه میرزا محمدعلی و برادرزاده میرزا حبیبالله(قاآنی)، شاعر معروف دوره ناصری است<ref>ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref>. او در ۱۲۵۶ق در شیراز به دنیا آمد و در ۱۲۷۱ق در [[کربلا]] اقامت گزید<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۱،۲۶۳</ref>. | |||
محمدتقی فرزند میرزا محبعلی، نوه میرزا محمدعلی و برادرزاده میرزا | |||
شیرازی در درس زینالعابدین مازندرانی،<ref>حرزالدین، معارفالرجال، ج۱، ص۲۳۳</ref> فاضل اردکانی و سید علی تقی طباطبایی حاضر شد. در ۱۲۹۱ق با هممباحثه خود سید محمد فشارکی اصفهانی، به همراه [[میرزا حسن شیرازی]] معروف به میرزای اول، یا میرزای بزرگ به [[سامرا]] رفت و در درس میرزا شرکت کرد. در همان زمان از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از شاگردان میرزا، به شیوه و روش وی درس میگفت<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۱</ref>. | |||
پس از درگذشت میرزای بزرگ در ۱۳۱۲ق، متصدی اداره حوزه علمیه سامرا و تدریس آن شد. وی تا صفر ۱۳۳۶ق در سامرا اقامت داشت و سپس به [[کاظمین]] رفت و مدتی بعد به کربلا رفت و تا پایان عمر در آنجا به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان پرداخت <ref>همان، ص۲۶۱</ref>. | |||
== شاگردان == | |||
از جمله شاگردان | از جمله شاگردان | ||
آقا بزرگ تهرانی | [[محمدمحسن بن علی منزوی تهرانی|آقا بزرگ تهرانی]] | ||
[[عبدالکریم حائری]] | [[عبدالکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائری]] | ||
محمدجواد بلاغی نجفی | محمدجواد بلاغی نجفی | ||
حسین طباطبایی قمی | |||
[[سید جمالالدین گلپایگانی]] | [[سید جمالالدین گلپایگانی]] | ||
محمدکاظم شیرازی | محمدکاظم شیرازی | ||
خط ۶۰: | خط ۴۱: | ||
پس از درگذشت [[سید کاظم یزدی]] در ۱۳۳۷ق مرجعیت [[شیعیان]] به او رسید. | پس از درگذشت [[سید کاظم یزدی]] در ۱۳۳۷ق مرجعیت [[شیعیان]] به او رسید. | ||
=فتاوای جهاد= | == فتاوای جهاد == | ||
«چون در این ایام عفت فرجام هجوم کفار بر ممالک اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر کافه مسلمین لازم و واجب است که کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، در مقصد [[اتحاد]] و دفاع از استیلا کفار و اعادی دین مالاً و روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا این که بیضه [[اسلام]] و ممالک اسلامیه از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه و اذان و اقامه و نحو آنها که از شعایر اسلام است مبدل به کنایس و نواقیس و نحو آنها که از عالیم عبده اوثان است نگردد» | |||
«چون در این ایام عفت فرجام هجوم کفار بر ممالک اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر کافه مسلمین لازم و واجب است که کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، در مقصد [[اتحاد]] و دفاع از استیلا کفار و اعادی دین مالاً و روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا این که بیضه [[اسلام]] و ممالک اسلامیه از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه و اذان و اقامه و نحو | |||
در ۱۳۲۹ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال [[ایران]] و کشتار آزادیخواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۲۶</ref>. در آغاز [[جنگ جهانی اول]] در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م که متفقین به [[دولت عثمانی]] اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ [[عراق]] بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمینهای عثمانی، اعلام جهاد داد. | در ۱۳۲۹ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال [[ایران]] و کشتار آزادیخواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۲۶</ref>. در آغاز [[جنگ جهانی اول]] در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م که متفقین به [[دولت عثمانی]] اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ [[عراق]] بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمینهای عثمانی، اعلام جهاد داد. | ||
مهاجرت میرزا محمدتقی شیرازی به کربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای کربلا و نجف و تماس با عشایر و سازماندهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران گردید<ref> | مهاجرت میرزا محمدتقی شیرازی به کربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای کربلا و نجف و تماس با عشایر و سازماندهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران گردید<ref>همان، ص۱۷۶</ref>. | ||
پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیسی که مقدمه اشغال عراق بود، میرزامحمدتقی در سامرا سه فتوای جهادی دیگر صادر کرد و عموم عشایر و آحاد [[مسلمانان]] را بر ضد اشغالگران انگلیسی دعوت نمود و فرزندش شیخ محمدرضا را به نیابت از خود جهت پیوستن به مبارزین و همراهی آنها در جبهههای جنگ، به کاظمین فرستاد<ref> | پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیسی که مقدمه اشغال عراق بود، میرزامحمدتقی در سامرا سه فتوای جهادی دیگر صادر کرد و عموم عشایر و آحاد [[مسلمانان]] را بر ضد اشغالگران انگلیسی دعوت نمود و فرزندش شیخ محمدرضا را به نیابت از خود جهت پیوستن به مبارزین و همراهی آنها در جبهههای جنگ، به کاظمین فرستاد<ref>همان، ص۱۴۲-۱۴۳</ref>. | ||
=تأسیس سازمان جمعیت اسلامی= | == تأسیس سازمان جمعیت اسلامی == | ||
پس از پایان جنگ جهانی اول و اشغال عراق از سوی نیروهای انگلیسی (۱۳۳۶ق) قرار شد تا زیر نظر [[انگلستان]]، انتخاباتی صورت گیرد تا حاکم دست نشاندهای برای آن کشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در کربلا شیخ محمدرضا، فرزند میرزا محمد تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد کرد که روحانیون سرشناسی چون [[سید هبةالدین شهرستانی|سید هبةالدین شهرستانی]]، عبدالکریم عواد، حسین قزوینی و... در آن شرکت داشتند. هدف این گروه مبارزه با سرپرستی انگلستان و آزادسازی عراق بود. در آن هنگام میرزای شیرازی در راستای این حرکت، فتوایی در ۲۰ ربیعالاول ۱۳۳۷ق صادر کرد<ref>الحسنی، عبدالرزاق، العراق فی دوری الاحتلال و الانتداب، ج۱، ص۷۴</ref>. | |||
پس از پایان جنگ جهانی اول و اشغال عراق از سوی نیروهای انگلیسی (۱۳۳۶ق) قرار شد تا زیر نظر [[انگلستان]]، انتخاباتی صورت گیرد تا حاکم دست نشاندهای برای آن کشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در کربلا شیخ محمدرضا، فرزند میرزا محمد تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد کرد که روحانیون سرشناسی چون [[سید | |||
== نامهها == | |||
میرزا به گسترش طرح مسأله استقلال عراق و مقاومت در برابر اشغال آن سرزمین توسط انگلیس در عرصه عربی و بینالمللی نیز پرداخت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۴</ref>. | میرزا به گسترش طرح مسأله استقلال عراق و مقاومت در برابر اشغال آن سرزمین توسط انگلیس در عرصه عربی و بینالمللی نیز پرداخت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۴</ref>. | ||
وی به همراه تعدادی از علما نامهای برای [[شریف حسین]]، حاکم حجاز ارسال کرد و از او خواست تا از جنبش | وی به همراه تعدادی از علما نامهای برای [[شریف حسین]]، حاکم حجاز ارسال کرد و از او خواست تا از جنبش استقلالطلبی مردم عراق حمایت کند<ref>وثائق الثورة العراقیة الکبری، ج۳، ص۷۲</ref>. | ||
نامه دیگری نیز به امیر فیصل در [[دمشق]] فرستاد که در آن علاوه بر تقاضای حمایت از خواست مردم عراق، درخواست کرد تا از طریق رسانههای آزاد در سراسر جهان و گفتگو با دولتمردان اروپا و [[آمریکا| | نامه دیگری نیز به امیر فیصل در [[دمشق]] فرستاد که در آن علاوه بر تقاضای حمایت از خواست مردم عراق، درخواست کرد تا از طریق رسانههای آزاد در سراسر جهان و گفتگو با دولتمردان اروپا و [[آمریکا|آمریکا]]، خبر تجاوز و اشغال عراق را منتشر کند<ref>نهضت شیعیان در نقلاب اسلامی عراق، ص۱۹۹</ref>. | ||
در نامهای که به همراه [[ | در نامهای که به همراه [[شریعت اصفهانی|شیخالشریعه اصفهانی]] به رئیسجمهور وقت آمریکا نوشت، تمایل مردم عراق را به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان، مقید به مجلس شورای ملی به اطلاع او رساند<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۵، ۲۸۴</ref>. | ||
مدت کوتاهی پس از آغاز فعالیت جمعیت اسلامی، انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و در ذیقعده ۱۳۳۷ق شش تن از سران آن جمعیت بازداشت و از آنجا به [[بغداد]] فرستاد تا به [[هندوستان]] تبعید شوند. میرزای شیرازی پس از آگاهی از این حادثه، نامهای برای «آرنولد ویلسون» حاکم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را نمود. ویلسون در پاسخ، تبعید آنان را توجیه کرد و وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار افسرده شد و اعلام داشت که به ایران مهاجرت میکند تا از آنجا فتوای جهاد بر ضد انگلستان صادر نماید. چون این خبر منتشر شد نامههای بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران از نجف، کاظمین و دیگر شهرها ارسال گردید. این اقدامات باعث شد که تبعیدشدگان در کمتر از چهار ماه به وطن خویش بازگردانده شوند<ref> | مدت کوتاهی پس از آغاز فعالیت جمعیت اسلامی، انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و در ذیقعده ۱۳۳۷ق شش تن از سران آن جمعیت بازداشت و از آنجا به [[بغداد]] فرستاد تا به [[هندوستان]] تبعید شوند. میرزای شیرازی پس از آگاهی از این حادثه، نامهای برای «آرنولد ویلسون» حاکم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را نمود. ویلسون در پاسخ، تبعید آنان را توجیه کرد و وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار افسرده شد و اعلام داشت که به ایران مهاجرت میکند تا از آنجا فتوای جهاد بر ضد انگلستان صادر نماید. چون این خبر منتشر شد نامههای بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران از نجف، کاظمین و دیگر شهرها ارسال گردید. این اقدامات باعث شد که تبعیدشدگان در کمتر از چهار ماه به وطن خویش بازگردانده شوند<ref>همان، ص۱۸۵، ۲۸۴</ref>. | ||
=فتوای تحریم استخدام در اداره قیومیت انگلیس= | == فتوای تحریم استخدام در اداره قیومیت انگلیس == | ||
۱۳۳۸ ق/ ۱۹۲۰ دوران جدیدی از تلاش، جهت توسعه دامنه مقاومت و آمادگی مقابله فراگیر علیه اشغالگری [[انگلیس]] آغاز شد. میرزای شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در ۹ جمادیالثانی ۱۳۳۸ق اول مارس ۱۹۲۰ استخدام در اداره قیومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم کرد و به دنبال آن تعداد زیادی از کارکنان آنجا استعفا دادند و این روند به مرور زمان افزایش یافت<ref>همان، ص۱۸۹</ref>. | |||
اندکی پیش از آن به درخواست میرزا در اواخر جمادیالاخر ۱۳۳۸ق نشستی محرمانه در شهر [[نجف]] با حضور شمار زیادی از علما و رؤسای عشایر و رهبران فرات میانه تشکیل شد که طی آن قرار شد، حملهای سراسر توسط نیروهای مردمی بر ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود<ref>همان، ص۱۹۰</ref>. | |||
اندکی پیش از آن به درخواست میرزا در اواخر | |||
در ۱۵ شعبان ۱۳۳۸ برابر با ۳ مه۱۹۲۰ اجتماع بسیار محرمانهای در منزل میرزای شیرازی به ریاست وی تشکیل شد. اجتماع کنندگان بعد از بحث و گفتگوی فراوان در مورد اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم نمودن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان با حضور میرزا، به [[قرآن کریم]] سوگند یاد کردند که آماده پاسخگویی به ندای [[دین]] و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند<ref>همان جا</ref>. | در ۱۵ شعبان ۱۳۳۸ برابر با ۳ مه۱۹۲۰ اجتماع بسیار محرمانهای در منزل میرزای شیرازی به ریاست وی تشکیل شد. اجتماع کنندگان بعد از بحث و گفتگوی فراوان در مورد اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم نمودن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان با حضور میرزا، به [[قرآن کریم]] سوگند یاد کردند که آماده پاسخگویی به ندای [[دین]] و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند<ref>همان جا</ref>. | ||
به دنبال پارهای تحرکات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاکم انگلیسی آن شهر چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار کرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران مزبور نامهای به میرزای شیرازی نوشت و از او یاری طلبید. | به دنبال پارهای تحرکات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاکم انگلیسی آن شهر چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار کرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران مزبور نامهای به میرزای شیرازی نوشت و از او یاری طلبید. | ||
=پیام برای مردم عراق= | == پیام برای مردم عراق == | ||
همچنین پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال کشته شدن یکی از تظاهرکنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیس، میرزای شیرازی در ۱۰ رمضان ۱۳۳۸/ ۲۹ مه ۱۹۲۰ پیامی برای مردم عراق فرستاد<ref>الحسنی، عبدالرزاق، العراق فی دوری الاختلال و الانتداب، ج۱، ص۹۷-۹۸</ref>. | همچنین پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال کشته شدن یکی از تظاهرکنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیس، میرزای شیرازی در ۱۰ رمضان ۱۳۳۸/ ۲۹ مه ۱۹۲۰ پیامی برای مردم عراق فرستاد<ref>الحسنی، عبدالرزاق، العراق فی دوری الاختلال و الانتداب، ج۱، ص۹۷-۹۸</ref>. | ||
حزب | حزب «حرسالاستقلال» پس از دستیابی به نامه عمومی آن را در تیراژ وسیعی به چاپ رساند و در بغداد، کاظمین و دیگر نقاط عراق توزیع کرد. در ۱۰ رمضان ۱۳۳۸ق پانزده تن از بزرگان بغداد به نمایندگی اهالی آن شهر برای مذاکره با ویلسون (حاکم انگلیسی عراق) درباره حقوق مشروع خویش نزد وی رفتند. در پی آن، شخصیتهای معروف کربلا و نجف نیز به چنین اقدامی دست زدند. میرزای شیرازی هنگامی که از این موضوع با خبر شد، نامههایی به این نمایندگان نوشت و در آن توصیه کرد که در مطالبه حقوق مردم عراق، واهمهای به خود راه ندهند. | ||
== تبعید فرزندش == | |||
به رغم این اقدام، استعمارگران تصمیم به بازداشت سران حرکتهای ضد انگلیسی و در رأس آنان شیخ محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی گرفتند که آنها را رهبری کننده این تحرکات در فرات وسطی میدانستند. «میجر بولی» فرماندار انگلیسی حله مأمور این کار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راههای ورودی آن را محاصره کرد و برای توجیه اقدام خود نامهای به میرزا شیرازی نوشت و هدف از این کار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری که قصد فساد، غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذکر نمود. میرزا پس از دریافت نامه، نامهای به خط شیخ مهدی خالصی در پاسخ حاکم انگلیسی حله نوشت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۲۹۲</ref>. | به رغم این اقدام، استعمارگران تصمیم به بازداشت سران حرکتهای ضد انگلیسی و در رأس آنان شیخ محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی گرفتند که آنها را رهبری کننده این تحرکات در فرات وسطی میدانستند. «میجر بولی» فرماندار انگلیسی حله مأمور این کار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راههای ورودی آن را محاصره کرد و برای توجیه اقدام خود نامهای به میرزا شیرازی نوشت و هدف از این کار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری که قصد فساد، غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذکر نمود. میرزا پس از دریافت نامه، نامهای به خط شیخ مهدی خالصی در پاسخ حاکم انگلیسی حله نوشت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۲۹۲</ref>. | ||
با این وجود استعمارگران انگلیسی در صدد مرعوب کردن مردم برآمدند و شیخ محمدرضا و یازده تن از همفکران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید کردند. اما تبعید آنها شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب | با این وجود استعمارگران انگلیسی در صدد مرعوب کردن مردم برآمدند و شیخ محمدرضا و یازده تن از همفکران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید کردند. اما تبعید آنها شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعلهور گردید و خشم مردم فرات وسطی را برانگیخت. | ||
== فتوای تاریخی == | |||
به گفته خالصی زاده: نامههایی از رؤسای قبایل به دست ما رسید که نوشته بودند انگلستان لشکری را برای دستگیری آنان فرستاده است و چارهای جز مقاومت و یا تسلیم نمانده است، لذا از آیتالله میرزای شیرازی کسب تکلیف کرده بودند. میرزا به من دستور داد این پاسخ را که خلاصهاش از این قرار است به آنان بنگارم: | |||
«من برای استقلال عراق، فرزند و کلیه کسانی را که در نزدم عزیز و گرامی بودند، فدا کردم. اینک آمادهام که جان خود را که همه دارایی من است فدا کنم. اما شما! چنانچه انگلستان بر غصب حقوقتان اصرار دارد و به جنگ و مقابله با شما برخاسته است، واجب است با تمام قدرت از خود دفاع کنید و تن در دادن و تسلیم شدن در مقابل آنان حرام است». پس از انتشار نامه میرزای شیرازی، میان عشایر و انگلیسیها جنگ سختی درگرفت. | |||
میرزا شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری انقلاب علیه اشغالگران آماده یافت، لذا در پاسخ استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران فتوای دفاعیه را صادر نمود<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳</ref>. همچنین طی فتوایی که برای تمام مسلمانان فرستاد، آنها را به مقاومت در برابر انگلیسیها و بیرون راندشان از سرزمینهای اسلامی دعوت کرد<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۹۹</ref>. | |||
== نظارت بر اداره کربلا == | |||
پس از آزادی کربلا به دست انقلابیون در ۲۹ شوال ۱۳۳۸ق اهالی شهر به منزل میرزا محمدتقی شیرازی رفتند و درباره نحوه اداره شهر با وی مذاکره کردند. در پی آن مقرر شد شهر توسط دو مجلس اداره شود: شورای عالی جنگ و انجمن علمی. اهداف مجلس انجمن علمیرسیدگی به امور دینی و ترویج آن، و حکمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشکل از [[سید هبةالدین شهرستانی|سید هبةالدین شهرستانی]]، [[سید ابوالقاسم کاشانی]]، میرزا احمد خراسانی، سید حسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) بود. مأموریت مجلس ملی، گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسئولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راههای اطراف و مانند آن بود. اعضای این مجلس هفده تن بودند، آیتالله شیرازی وظیفه نظارت بر دو مجلس را بر عهده داشت<ref>همان، ص۲۰۳-۲۰۴، پانویس۲۰۳</ref>. | |||
وی در ۱۳ ذیالحجه ۱۳۳۸ق<ref>الذریعه، ج۱۳، ص۷۱؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref> در هشتاد سالگی در کربلا درگذشت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۳</ref>. بر اساس برخی از منابع وی مسموم شد و در اثر مسمومیت به شهادت رسید<ref>البلدوی، تاریخ التشیع فی سامراء، ص ۴۳</ref>.و پس از آنکه | == درگذشت == | ||
وی در ۱۳ ذیالحجه ۱۳۳۸ق<ref>الذریعه، ج۱۳، ص۷۱؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref> در هشتاد سالگی در کربلا درگذشت<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۳</ref>. بر اساس برخی از منابع وی مسموم شد و در اثر مسمومیت به شهادت رسید<ref>البلدوی، تاریخ التشیع فی سامراء، ص ۴۳</ref>.و پس از آنکه شیخالشریعه اصفهانی بر او نماز خواند، در یکی از حجرههای زاویه جنوبی حرم [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین بن علی (سیدالشهدا)]](ع) دفن گردید<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref>.البته صاحب ریحانةالادب درگذشت او را در نجف و در ۶۸ سالگی ذکر کرده است<ref>ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref>. به مناسبت درگذشت او مجالس ختم متعددی در بیشتر شهرهای شیعه نشین برگزار و تعطیل عمومی اعلام شد. شعرا و ادبا نیز در مرگ او قصاید متعددی سرودند<ref>تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۳</ref>. | |||
=آثار= | == آثار == | ||
حاشیه بر مکاسب [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]<ref>الذریعه، ج۶، ص۲۱۸؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref> | |||
حاشیه بر مکاسب [[شیخ مرتضی انصاری]]<ref>الذریعه، ج۶، ص۲۱۸؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref> | شرحالارجوزةالرضاعیة، سید صدرالدین عاملی<ref>همان، ج۱۳، ص۷۱؛همان جا</ref> | ||
رسالةالخلل | |||
القصایدالفاخره فی مدحالعترةالطاهره<ref>همان جا</ref>. | |||
رسالة صلاةالجمعه | |||
رسالة | |||
دیوان شعر فارسی که بیشتر اشعار آن در ستایش و مرثیه اهل بیت است<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳</ref>. تخلص او «گلشن» بوده است <ref>ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref>. | دیوان شعر فارسی که بیشتر اشعار آن در ستایش و مرثیه اهل بیت است<ref>نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳</ref>. تخلص او «گلشن» بوده است <ref>ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵</ref>. | ||
=بازماندگان= | == بازماندگان == | ||
میرزا دارای چند فرزند بود که از همه معروف تر شیخ محمدرضا شیرازی بود. وی توسط انگلیس در زمان جنگ جهانی اول و قیام ثورهالعشرین به اعدام محکوم شد ولی از مرگ رهید. بعدها او به عنوان نماینده در مجلس شورای ملی در ایران انتخاب شد. | |||
میرزا دارای چند فرزند بود که از همه معروف تر | |||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده: عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:مفسران شیعه]] | [[رده:مفسران شیعه]] | ||
[[رده: | [[رده:مراجع تقلید]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۱
محمدتقی شیرازی (۱۲۵۶-۱۳۳۸ق) معروف به میرزای دوم یا میرزای کوچک از مراجع تقلید و رهبر سیاسی نهضت استقلالطلبی عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری. از معروفترین اقدامات وی صدور فتوا با مضمون وجوب نبرد با انگلیسیها است.
تحصیل و مرجعیت
محمدتقی فرزند میرزا محبعلی، نوه میرزا محمدعلی و برادرزاده میرزا حبیبالله(قاآنی)، شاعر معروف دوره ناصری است[۱]. او در ۱۲۵۶ق در شیراز به دنیا آمد و در ۱۲۷۱ق در کربلا اقامت گزید[۲].
شیرازی در درس زینالعابدین مازندرانی،[۳] فاضل اردکانی و سید علی تقی طباطبایی حاضر شد. در ۱۲۹۱ق با هممباحثه خود سید محمد فشارکی اصفهانی، به همراه میرزا حسن شیرازی معروف به میرزای اول، یا میرزای بزرگ به سامرا رفت و در درس میرزا شرکت کرد. در همان زمان از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از شاگردان میرزا، به شیوه و روش وی درس میگفت[۴].
پس از درگذشت میرزای بزرگ در ۱۳۱۲ق، متصدی اداره حوزه علمیه سامرا و تدریس آن شد. وی تا صفر ۱۳۳۶ق در سامرا اقامت داشت و سپس به کاظمین رفت و مدتی بعد به کربلا رفت و تا پایان عمر در آنجا به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان پرداخت [۵].
شاگردان
از جمله شاگردان
آقا بزرگ تهرانی عبدالکریم حائری محمدجواد بلاغی نجفی حسین طباطبایی قمی سید جمالالدین گلپایگانی محمدکاظم شیرازی محمدعلی شاهآبادی سید شهابالدین مرعشی نجفی[۶] پس از درگذشت سید کاظم یزدی در ۱۳۳۷ق مرجعیت شیعیان به او رسید.
فتاوای جهاد
«چون در این ایام عفت فرجام هجوم کفار بر ممالک اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر کافه مسلمین لازم و واجب است که کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، در مقصد اتحاد و دفاع از استیلا کفار و اعادی دین مالاً و روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا این که بیضه اسلام و ممالک اسلامیه از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه و اذان و اقامه و نحو آنها که از شعایر اسلام است مبدل به کنایس و نواقیس و نحو آنها که از عالیم عبده اوثان است نگردد» در ۱۳۲۹ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران و کشتار آزادیخواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد[۷]. در آغاز جنگ جهانی اول در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م که متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمینهای عثمانی، اعلام جهاد داد.
مهاجرت میرزا محمدتقی شیرازی به کربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای کربلا و نجف و تماس با عشایر و سازماندهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران گردید[۸].
پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیسی که مقدمه اشغال عراق بود، میرزامحمدتقی در سامرا سه فتوای جهادی دیگر صادر کرد و عموم عشایر و آحاد مسلمانان را بر ضد اشغالگران انگلیسی دعوت نمود و فرزندش شیخ محمدرضا را به نیابت از خود جهت پیوستن به مبارزین و همراهی آنها در جبهههای جنگ، به کاظمین فرستاد[۹].
تأسیس سازمان جمعیت اسلامی
پس از پایان جنگ جهانی اول و اشغال عراق از سوی نیروهای انگلیسی (۱۳۳۶ق) قرار شد تا زیر نظر انگلستان، انتخاباتی صورت گیرد تا حاکم دست نشاندهای برای آن کشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در کربلا شیخ محمدرضا، فرزند میرزا محمد تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد کرد که روحانیون سرشناسی چون سید هبةالدین شهرستانی، عبدالکریم عواد، حسین قزوینی و... در آن شرکت داشتند. هدف این گروه مبارزه با سرپرستی انگلستان و آزادسازی عراق بود. در آن هنگام میرزای شیرازی در راستای این حرکت، فتوایی در ۲۰ ربیعالاول ۱۳۳۷ق صادر کرد[۱۰].
نامهها
میرزا به گسترش طرح مسأله استقلال عراق و مقاومت در برابر اشغال آن سرزمین توسط انگلیس در عرصه عربی و بینالمللی نیز پرداخت[۱۱].
وی به همراه تعدادی از علما نامهای برای شریف حسین، حاکم حجاز ارسال کرد و از او خواست تا از جنبش استقلالطلبی مردم عراق حمایت کند[۱۲].
نامه دیگری نیز به امیر فیصل در دمشق فرستاد که در آن علاوه بر تقاضای حمایت از خواست مردم عراق، درخواست کرد تا از طریق رسانههای آزاد در سراسر جهان و گفتگو با دولتمردان اروپا و آمریکا، خبر تجاوز و اشغال عراق را منتشر کند[۱۳].
در نامهای که به همراه شیخالشریعه اصفهانی به رئیسجمهور وقت آمریکا نوشت، تمایل مردم عراق را به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان، مقید به مجلس شورای ملی به اطلاع او رساند[۱۴].
مدت کوتاهی پس از آغاز فعالیت جمعیت اسلامی، انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و در ذیقعده ۱۳۳۷ق شش تن از سران آن جمعیت بازداشت و از آنجا به بغداد فرستاد تا به هندوستان تبعید شوند. میرزای شیرازی پس از آگاهی از این حادثه، نامهای برای «آرنولد ویلسون» حاکم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را نمود. ویلسون در پاسخ، تبعید آنان را توجیه کرد و وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار افسرده شد و اعلام داشت که به ایران مهاجرت میکند تا از آنجا فتوای جهاد بر ضد انگلستان صادر نماید. چون این خبر منتشر شد نامههای بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران از نجف، کاظمین و دیگر شهرها ارسال گردید. این اقدامات باعث شد که تبعیدشدگان در کمتر از چهار ماه به وطن خویش بازگردانده شوند[۱۵].
فتوای تحریم استخدام در اداره قیومیت انگلیس
۱۳۳۸ ق/ ۱۹۲۰ دوران جدیدی از تلاش، جهت توسعه دامنه مقاومت و آمادگی مقابله فراگیر علیه اشغالگری انگلیس آغاز شد. میرزای شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در ۹ جمادیالثانی ۱۳۳۸ق اول مارس ۱۹۲۰ استخدام در اداره قیومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم کرد و به دنبال آن تعداد زیادی از کارکنان آنجا استعفا دادند و این روند به مرور زمان افزایش یافت[۱۶].
اندکی پیش از آن به درخواست میرزا در اواخر جمادیالاخر ۱۳۳۸ق نشستی محرمانه در شهر نجف با حضور شمار زیادی از علما و رؤسای عشایر و رهبران فرات میانه تشکیل شد که طی آن قرار شد، حملهای سراسر توسط نیروهای مردمی بر ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود[۱۷].
در ۱۵ شعبان ۱۳۳۸ برابر با ۳ مه۱۹۲۰ اجتماع بسیار محرمانهای در منزل میرزای شیرازی به ریاست وی تشکیل شد. اجتماع کنندگان بعد از بحث و گفتگوی فراوان در مورد اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم نمودن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان با حضور میرزا، به قرآن کریم سوگند یاد کردند که آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند[۱۸]. به دنبال پارهای تحرکات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاکم انگلیسی آن شهر چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار کرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران مزبور نامهای به میرزای شیرازی نوشت و از او یاری طلبید.
پیام برای مردم عراق
همچنین پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال کشته شدن یکی از تظاهرکنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیس، میرزای شیرازی در ۱۰ رمضان ۱۳۳۸/ ۲۹ مه ۱۹۲۰ پیامی برای مردم عراق فرستاد[۱۹].
حزب «حرسالاستقلال» پس از دستیابی به نامه عمومی آن را در تیراژ وسیعی به چاپ رساند و در بغداد، کاظمین و دیگر نقاط عراق توزیع کرد. در ۱۰ رمضان ۱۳۳۸ق پانزده تن از بزرگان بغداد به نمایندگی اهالی آن شهر برای مذاکره با ویلسون (حاکم انگلیسی عراق) درباره حقوق مشروع خویش نزد وی رفتند. در پی آن، شخصیتهای معروف کربلا و نجف نیز به چنین اقدامی دست زدند. میرزای شیرازی هنگامی که از این موضوع با خبر شد، نامههایی به این نمایندگان نوشت و در آن توصیه کرد که در مطالبه حقوق مردم عراق، واهمهای به خود راه ندهند.
تبعید فرزندش
به رغم این اقدام، استعمارگران تصمیم به بازداشت سران حرکتهای ضد انگلیسی و در رأس آنان شیخ محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی گرفتند که آنها را رهبری کننده این تحرکات در فرات وسطی میدانستند. «میجر بولی» فرماندار انگلیسی حله مأمور این کار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راههای ورودی آن را محاصره کرد و برای توجیه اقدام خود نامهای به میرزا شیرازی نوشت و هدف از این کار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری که قصد فساد، غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذکر نمود. میرزا پس از دریافت نامه، نامهای به خط شیخ مهدی خالصی در پاسخ حاکم انگلیسی حله نوشت[۲۰].
با این وجود استعمارگران انگلیسی در صدد مرعوب کردن مردم برآمدند و شیخ محمدرضا و یازده تن از همفکران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید کردند. اما تبعید آنها شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعلهور گردید و خشم مردم فرات وسطی را برانگیخت.
فتوای تاریخی
به گفته خالصی زاده: نامههایی از رؤسای قبایل به دست ما رسید که نوشته بودند انگلستان لشکری را برای دستگیری آنان فرستاده است و چارهای جز مقاومت و یا تسلیم نمانده است، لذا از آیتالله میرزای شیرازی کسب تکلیف کرده بودند. میرزا به من دستور داد این پاسخ را که خلاصهاش از این قرار است به آنان بنگارم:
«من برای استقلال عراق، فرزند و کلیه کسانی را که در نزدم عزیز و گرامی بودند، فدا کردم. اینک آمادهام که جان خود را که همه دارایی من است فدا کنم. اما شما! چنانچه انگلستان بر غصب حقوقتان اصرار دارد و به جنگ و مقابله با شما برخاسته است، واجب است با تمام قدرت از خود دفاع کنید و تن در دادن و تسلیم شدن در مقابل آنان حرام است». پس از انتشار نامه میرزای شیرازی، میان عشایر و انگلیسیها جنگ سختی درگرفت.
میرزا شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری انقلاب علیه اشغالگران آماده یافت، لذا در پاسخ استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران فتوای دفاعیه را صادر نمود[۲۱]. همچنین طی فتوایی که برای تمام مسلمانان فرستاد، آنها را به مقاومت در برابر انگلیسیها و بیرون راندشان از سرزمینهای اسلامی دعوت کرد[۲۲].
نظارت بر اداره کربلا
پس از آزادی کربلا به دست انقلابیون در ۲۹ شوال ۱۳۳۸ق اهالی شهر به منزل میرزا محمدتقی شیرازی رفتند و درباره نحوه اداره شهر با وی مذاکره کردند. در پی آن مقرر شد شهر توسط دو مجلس اداره شود: شورای عالی جنگ و انجمن علمی. اهداف مجلس انجمن علمیرسیدگی به امور دینی و ترویج آن، و حکمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشکل از سید هبةالدین شهرستانی، سید ابوالقاسم کاشانی، میرزا احمد خراسانی، سید حسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) بود. مأموریت مجلس ملی، گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسئولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راههای اطراف و مانند آن بود. اعضای این مجلس هفده تن بودند، آیتالله شیرازی وظیفه نظارت بر دو مجلس را بر عهده داشت[۲۳].
درگذشت
وی در ۱۳ ذیالحجه ۱۳۳۸ق[۲۴] در هشتاد سالگی در کربلا درگذشت[۲۵]. بر اساس برخی از منابع وی مسموم شد و در اثر مسمومیت به شهادت رسید[۲۶].و پس از آنکه شیخالشریعه اصفهانی بر او نماز خواند، در یکی از حجرههای زاویه جنوبی حرم حسین بن علی (سیدالشهدا)(ع) دفن گردید[۲۷].البته صاحب ریحانةالادب درگذشت او را در نجف و در ۶۸ سالگی ذکر کرده است[۲۸]. به مناسبت درگذشت او مجالس ختم متعددی در بیشتر شهرهای شیعه نشین برگزار و تعطیل عمومی اعلام شد. شعرا و ادبا نیز در مرگ او قصاید متعددی سرودند[۲۹].
آثار
حاشیه بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری[۳۰] شرحالارجوزةالرضاعیة، سید صدرالدین عاملی[۳۱] رسالةالخلل القصایدالفاخره فی مدحالعترةالطاهره[۳۲]. رسالة صلاةالجمعه دیوان شعر فارسی که بیشتر اشعار آن در ستایش و مرثیه اهل بیت است[۳۳]. تخلص او «گلشن» بوده است [۳۴].
بازماندگان
میرزا دارای چند فرزند بود که از همه معروف تر شیخ محمدرضا شیرازی بود. وی توسط انگلیس در زمان جنگ جهانی اول و قیام ثورهالعشرین به اعدام محکوم شد ولی از مرگ رهید. بعدها او به عنوان نماینده در مجلس شورای ملی در ایران انتخاب شد.
پانویس
- ↑ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵
- ↑ نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۱،۲۶۳
- ↑ حرزالدین، معارفالرجال، ج۱، ص۲۳۳
- ↑ نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۱
- ↑ همان، ص۲۶۱
- ↑ اصغری نژاد، گلشن ابرار، ج۱، ص۴۵۳
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۲۶
- ↑ همان، ص۱۷۶
- ↑ همان، ص۱۴۲-۱۴۳
- ↑ الحسنی، عبدالرزاق، العراق فی دوری الاحتلال و الانتداب، ج۱، ص۷۴
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۴
- ↑ وثائق الثورة العراقیة الکبری، ج۳، ص۷۲
- ↑ نهضت شیعیان در نقلاب اسلامی عراق، ص۱۹۹
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۵، ۲۸۴
- ↑ همان، ص۱۸۵، ۲۸۴
- ↑ همان، ص۱۸۹
- ↑ همان، ص۱۹۰
- ↑ همان جا
- ↑ الحسنی، عبدالرزاق، العراق فی دوری الاختلال و الانتداب، ج۱، ص۹۷-۹۸
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۲۹۲
- ↑ نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۹۹
- ↑ همان، ص۲۰۳-۲۰۴، پانویس۲۰۳
- ↑ الذریعه، ج۱۳، ص۷۱؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۳
- ↑ البلدوی، تاریخ التشیع فی سامراء، ص ۴۳
- ↑ نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵
- ↑ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵
- ↑ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۸۳
- ↑ الذریعه، ج۶، ص۲۱۸؛ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵
- ↑ همان، ج۱۳، ص۷۱؛همان جا
- ↑ همان جا
- ↑ نقباء البشر، ج۱، ص۲۶۳
- ↑ ریحانة الادب، ج۶، ص۶۵