احمد بن محمد بن صدیق غماری: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '==پانویس==↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=شروع حفظ قرآن و تحصیل علم= | =شروع حفظ قرآن و تحصیل علم= | ||
هنگامی که احمد 5 ساله شد پدرش او را برای حفظ قرآن کریم به نزد یکی از علما فرستاد. 7ساله بود که قرآن را حفظ کرد. پس از حفظ قرآن کریم، به حفظ کردن آثار علماء پرداخت. بعنوان مثال کتاب اربعین نوویه<ref>شرح و ترجمه 42 حدیث از سخنان حکمتبار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) است. نووی در این اثر با بهرهگیری از منابع موثق حدیثی، همچنین صحیح بخاری و صحیح مسلم، گلچینی از کلام گهربار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را در موضوعات مختلف عقیدتی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی برگزیده و آنها را شرح و تفسیر مینماید. وی کوشیده است تا اقوال صحابه، تابعین و علمای اسلام را درباره این روایات و مفاهیم عمیق آن نقل نماید.</ref> را حفظ کرد. در تمام این سالها پدرش بر علم آموزی او مراقبت داشت و بدین جهت او در مدت بسیار کوتاهی در علوم مختلفی، مهارت کسب کرد. البته جنبه زهد و ترک شهوات نفس را نیز به جدیت دنبال میکرد. در همین سالها بود که به مطالعه کتبی در زمینه آشنایی با علوم حدیث پرداخت و در همین راستا کتبی نظیر «القول المسدد فی الذب عن المسند، نوشته [[ابن حجر عسقلانی]]» و | هنگامی که احمد 5 ساله شد پدرش او را برای حفظ قرآن کریم به نزد یکی از علما فرستاد. 7ساله بود که قرآن را حفظ کرد. پس از حفظ قرآن کریم، به حفظ کردن آثار علماء پرداخت. بعنوان مثال کتاب اربعین نوویه<ref>شرح و ترجمه 42 حدیث از سخنان حکمتبار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) است. نووی در این اثر با بهرهگیری از منابع موثق حدیثی، همچنین صحیح بخاری و صحیح مسلم، گلچینی از کلام گهربار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را در موضوعات مختلف عقیدتی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی برگزیده و آنها را شرح و تفسیر مینماید. وی کوشیده است تا اقوال صحابه، تابعین و علمای اسلام را درباره این روایات و مفاهیم عمیق آن نقل نماید.</ref> را حفظ کرد. در تمام این سالها پدرش بر علم آموزی او مراقبت داشت و بدین جهت او در مدت بسیار کوتاهی در علوم مختلفی، مهارت کسب کرد. البته جنبه زهد و ترک شهوات نفس را نیز به جدیت دنبال میکرد. در همین سالها بود که به مطالعه کتبی در زمینه آشنایی با علوم حدیث پرداخت و در همین راستا کتبی نظیر «القول المسدد فی الذب عن المسند، نوشته [[ابن حجر عسقلانی]]» و «اللآلئ المصنوعة فی الأحادیث الموضوعه، تالیف [[سیوطی]]» را مطالعه کرد. | ||
=سفر به مصر= | =سفر به مصر= | ||
احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج میشد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف | احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج میشد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف «حاشیة علیالدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».</ref>، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع میدادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع میداد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده میشد و یا به سمتش ارجاع داده میشد در مورد صحت و رتبه احادیث بود. | ||
=اساتید= | =اساتید= | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
الف: سعید ممدوح در کلیپی که در یوتیوب وجود دارد، تصریح میکند: «أحمد الغماری هو أحفظ أهل القرون الأخیره».<br> | الف: سعید ممدوح در کلیپی که در یوتیوب وجود دارد، تصریح میکند: «أحمد الغماری هو أحفظ أهل القرون الأخیره».<br> | ||
ب: ابن حاج نیز در کتابی که در جهت معرفی علمای معاصر کشور مغرب(مراکش) تالیف کرده است، در مورد منزلت علمی احمد غماری چنین مینویسد: «فقیه علامه صاحب مشارکه فی کثیر من فنون المعارف الاسلامیه و ضروب الثقافه العربیه الرصینه الاصیله الا انه تخصصا و تبریزا و تفوقا فی حلیه علوم الحدیث علی طریقه الحفاظ الاقدمین متنا و سندا و معرفه تراجم الرواه و طرق الجرح و التعدیل و قد کون فیه نفسه بنفسه دون ان یتتلمذ فیه لاحد. و فی مضمار التفسیر و الاصول و التاریخ العام و الخاص.»<ref>ابن حاج، اسعاف الاخوان الراغبین بتراجم ثله من علماء المغرب المعاصرین، ص38، مطبعه الجدیده، چاپ اول، 1412 ه ق.</ref> احمد، فقیه و علامهای است که در بسیاری از فنون معارف اسلامی متخصص است. البته تخصص اصلی او در زمینه علوم حدیث بوده است. او به خوبی روات را میشناخت، و به طرق جرح و تعدیل علم داشت.<br> | ب: ابن حاج نیز در کتابی که در جهت معرفی علمای معاصر کشور مغرب(مراکش) تالیف کرده است، در مورد منزلت علمی احمد غماری چنین مینویسد: «فقیه علامه صاحب مشارکه فی کثیر من فنون المعارف الاسلامیه و ضروب الثقافه العربیه الرصینه الاصیله الا انه تخصصا و تبریزا و تفوقا فی حلیه علوم الحدیث علی طریقه الحفاظ الاقدمین متنا و سندا و معرفه تراجم الرواه و طرق الجرح و التعدیل و قد کون فیه نفسه بنفسه دون ان یتتلمذ فیه لاحد. و فی مضمار التفسیر و الاصول و التاریخ العام و الخاص.»<ref>ابن حاج، اسعاف الاخوان الراغبین بتراجم ثله من علماء المغرب المعاصرین، ص38، مطبعه الجدیده، چاپ اول، 1412 ه ق.</ref> احمد، فقیه و علامهای است که در بسیاری از فنون معارف اسلامی متخصص است. البته تخصص اصلی او در زمینه علوم حدیث بوده است. او به خوبی روات را میشناخت، و به طرق جرح و تعدیل علم داشت.<br> | ||
ج: عبدالله بن صدیق غماری نیز در مورد برادرش احمد چنین میگوید: «اخی ابوالفیض: السید احمد بن الصدیق، العلامه، الحافظ، کان یعرف الحدیث معرفه جیده، و صنف فیه التصانیف العدیده....»<ref>سبیل التوفیق فی ترجمه عبدالله بن | ج: عبدالله بن صدیق غماری نیز در مورد برادرش احمد چنین میگوید: «اخی ابوالفیض: السید احمد بن الصدیق، العلامه، الحافظ، کان یعرف الحدیث معرفه جیده، و صنف فیه التصانیف العدیده....»<ref>سبیل التوفیق فی ترجمه عبدالله بن الصدیق الغماری، ص40، مکتبه القاهره، چاپ سوم، 1433 ه ق.</ref>.<br> | ||
د: در کتاب تشنیف الاسماع بذکر شیوخ الاجازه و السماع نیز به این صورت احمد تعریف شده است: «....الامام، الحافظ، المحدث، الناقد، نادره العصر و فرید الدهر...»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص24، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br> | د: در کتاب تشنیف الاسماع بذکر شیوخ الاجازه و السماع نیز به این صورت احمد تعریف شده است: «....الامام، الحافظ، المحدث، الناقد، نادره العصر و فرید الدهر...»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص24، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br> | ||
ه: عبدالعزیز غماری نیز در تقریظی که بر کتاب "الافضال و المنه فی رویه النساء لله و الجنه" زده است، برادرش احمد را اینچنین توصیف میکند: «فقد وقفت علی ما کتبه شیخ العصر، و امامه و مفخرته، المجتهد الحافظ الناقد محیی السنه ابوالفیض والنور شقیقی سیدی احمد بن محمد بن الصدیق الغماری»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص22، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br> | ه: عبدالعزیز غماری نیز در تقریظی که بر کتاب "الافضال و المنه فی رویه النساء لله و الجنه" زده است، برادرش احمد را اینچنین توصیف میکند: «فقد وقفت علی ما کتبه شیخ العصر، و امامه و مفخرته، المجتهد الحافظ الناقد محیی السنه ابوالفیض والنور شقیقی سیدی احمد بن محمد بن الصدیق الغماری»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص22، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
=دیدگاهها= | =دیدگاهها= | ||
بطور کلی میتوان دیدگاههای احمد بن صدیق غماری را در 2 حوزه کلان بررسی نمود:<br> | بطور کلی میتوان دیدگاههای احمد بن صدیق غماری را در 2 حوزه کلان بررسی نمود:<br> | ||
==الف: دیدگاههای احمد در مورد مسائل گوناگون== | == الف: دیدگاههای احمد در مورد مسائل گوناگون == | ||
===تقلید از مذاهب در نگاه احمد=== | === تقلید از مذاهب در نگاه احمد === | ||
او با مسئله تقلید بشدت مخالف بود و تقلید از مذاهب را مردود میدانست. و لذا در همین راستا بسیاری از آیات و روایاتی که در مذمت تقلید و اتباع کورکورانه وارد شده بود را بر فقهایی که بر مذهب خاصی تعصب دارند، تسری میداد. بدین معنا که احمد غماری، اینگونه از فقها را تحت شمول حکم آن آیات و روایات معرفی میکرد. جالب تر آنکه مخالفتش با تقلید از مذاهب به گونهای جدی بود که کتابی نیز با عنوان "الإقلید فی تنزیل کتاب اللَّه علی أهل التقلید" تالیف کرد. | او با مسئله تقلید بشدت مخالف بود و تقلید از مذاهب را مردود میدانست. و لذا در همین راستا بسیاری از آیات و روایاتی که در مذمت تقلید و اتباع کورکورانه وارد شده بود را بر فقهایی که بر مذهب خاصی تعصب دارند، تسری میداد. بدین معنا که احمد غماری، اینگونه از فقها را تحت شمول حکم آن آیات و روایات معرفی میکرد. جالب تر آنکه مخالفتش با تقلید از مذاهب به گونهای جدی بود که کتابی نیز با عنوان "الإقلید فی تنزیل کتاب اللَّه علی أهل التقلید" تالیف کرد. | ||
احمد بن صدیق در جایی تصریح میکند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه میکنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم. | احمد بن صدیق در جایی تصریح میکند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه میکنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم. | ||
او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت میکرد وتوصیه میکرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود. | او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت میکرد وتوصیه میکرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود. | ||
البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش میآمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث میشوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب | البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش میآمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث میشوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ص71 – 73؛ قاهره، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> | ||
===احمد غماری و ادعای پیروی از سلف=== | === احمد غماری و ادعای پیروی از سلف === | ||
او خود را از پیروان سلف صالح میدانست و بدین جهت در مورد صفات خبریه، قائل به تفویض بود و تاویل را نمیپذیرفت. او مدعی بود هرکسی که غیر از عقیده سلف را انتخاب کند در ضلالت و بدعت افتاده است.<ref>همان، ص71.</ref> | او خود را از پیروان سلف صالح میدانست و بدین جهت در مورد صفات خبریه، قائل به تفویض بود و تاویل را نمیپذیرفت. او مدعی بود هرکسی که غیر از عقیده سلف را انتخاب کند در ضلالت و بدعت افتاده است.<ref>همان، ص71.</ref> | ||
===بناء بر قبور=== | === بناء بر قبور === | ||
وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح میکند: «أن البناء علی القبور من شأن النصاری والیهود، ومن أعمالهم الخبیثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فینبغی للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا یتشبه بأعداء اللَّه الیهود والنصاری بالبناء علی القبور، واتخاذ المساجد علیها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبیثة، ومن وسائل الشرک» | وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح میکند: «أن البناء علی القبور من شأن النصاری والیهود، ومن أعمالهم الخبیثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فینبغی للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا یتشبه بأعداء اللَّه الیهود والنصاری بالبناء علی القبور، واتخاذ المساجد علیها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبیثة، ومن وسائل الشرک» الإفهام فی شرح عمدة الأحکام، ص358.</ref>. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "[[احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور]]" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کردهاند باید قبههایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند<ref>چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح میکند: «أما بناء القباب علیها فیجب هدمها» فتاوی ومسائل، ص70.</ref> احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز میپردازد. | ||
===اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع=== | === اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع === | ||
احمدبن صدیق ضمن اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور دفن شدگان در بقیع، تخریب کنندگان این قبور را افرادی جاهل و گمراه معرفی میکند. او با بیان اینکه علت احترام مردم به قبور بزرگان، بناء و قبههایی نیست که بر روی این قبور ایجاد شدهاند میافزاید: مردم به خاطر اعتقاداتشان، قبور بزرگان را تعظیم میکنند. چنانکه بعد از تخریب قبور بزرگان، تعظیم مردم تغییری نکردهاست.<ref>غماری، احمد، احیاء المقبور، ص20، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1429 ه ق.</ref> | احمدبن صدیق ضمن اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور دفن شدگان در بقیع، تخریب کنندگان این قبور را افرادی جاهل و گمراه معرفی میکند. او با بیان اینکه علت احترام مردم به قبور بزرگان، بناء و قبههایی نیست که بر روی این قبور ایجاد شدهاند میافزاید: مردم به خاطر اعتقاداتشان، قبور بزرگان را تعظیم میکنند. چنانکه بعد از تخریب قبور بزرگان، تعظیم مردم تغییری نکردهاست.<ref>غماری، احمد، احیاء المقبور، ص20، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1429 ه ق.</ref> | ||
===حدیث شد رحال=== | === حدیث شد رحال === | ||
برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن یشد الرحل یسافر لأجل زیارة القبر، هذا لا یجوز». | برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن یشد الرحل یسافر لأجل زیارة القبر، هذا لا یجوز». بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.</ref>، به جرات میتوان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.<ref>البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref> جالب است که در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است<ref>و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref>. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی میشد. | ||
===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی=== | === زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی === | ||
به باور احمد غماری، اولیاء الهی میتوانند مردگان را زنده کنند. جالب تر آنکه او قول برخی از علما را که مخالف چنین مطلبی هستند را قولی بی دلیل دانسته و رد میکند.<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص62.</ref> در نگاه غماری از آنجایی که خالق امور خارق العادهای که شخص صالح، آن امور را انجام میدهد، خدای متعال است، پس عقلا، شرعا و عادتا میتوان انجام این امور بدست اولیاء الهی را ممکن دانست.<ref>همان</ref> | به باور احمد غماری، اولیاء الهی میتوانند مردگان را زنده کنند. جالب تر آنکه او قول برخی از علما را که مخالف چنین مطلبی هستند را قولی بی دلیل دانسته و رد میکند.<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص62.</ref> در نگاه غماری از آنجایی که خالق امور خارق العادهای که شخص صالح، آن امور را انجام میدهد، خدای متعال است، پس عقلا، شرعا و عادتا میتوان انجام این امور بدست اولیاء الهی را ممکن دانست.<ref>همان</ref> | ||
===علم اولیاء الهی به امور غیبی=== | === علم اولیاء الهی به امور غیبی === | ||
احمد بن صدیق معتقد بوده است بسیاری از بزرگان دینی، از لوح محفوظ اطلاع داشته اند. یکی از این افراد که احمد در مورد او، چنین مدعی شده است، پدرش یعنی محمد بن صدیق میباشد. به باور وی، افرادی نظیر پدرش با اطلاع از لوح محفوظ، به میزان رزق و روزی که داشتهاند، آگاه شده و لذا به اطمینان قلبی رسیدهاند.<ref>البقمی، منیر حامد، آراء احمد بن الصدیق الغماری العقدیه، ص324 (به نقل از کتاب التصور و التصدیق، ص134)، عربستان، دارالاوراق، چاپ اول، 1440 ه ق.</ref> | احمد بن صدیق معتقد بوده است بسیاری از بزرگان دینی، از لوح محفوظ اطلاع داشته اند. یکی از این افراد که احمد در مورد او، چنین مدعی شده است، پدرش یعنی محمد بن صدیق میباشد. به باور وی، افرادی نظیر پدرش با اطلاع از لوح محفوظ، به میزان رزق و روزی که داشتهاند، آگاه شده و لذا به اطمینان قلبی رسیدهاند.<ref>البقمی، منیر حامد، آراء احمد بن الصدیق الغماری العقدیه، ص324 (به نقل از کتاب التصور و التصدیق، ص134)، عربستان، دارالاوراق، چاپ اول، 1440 ه ق.</ref> | ||
===کرامات اولیاء الهی=== | === کرامات اولیاء الهی === | ||
احمدغماری از جمله افرادی به حساب میآید که براین باور است بسیاری از اولیاء الهی، دارای کرامات و تصرفاتی هستند. بعنوان مثال او در کتاب جونه العطار در مورد سید دباغ مینویسد: «وکان سید الدباغ رحمهالله من الاولیاء، و رایت له کرامات و کشوفات متعدده... و کنا مره فی دار بعض الاخوان و هو جالس بجنبی و خطر لی خاطر عظیم فی شانه، فانحنی علی یدی یقبلها من غیر سبب، و ذلک امام الناس، فعلمت ان ذلک تنازل منه و تواضع لاجل الخاطر الذی خطر لی فی شانه و کان و هو بفاس یرسل الی و انا بطنجه یخبر بامور غریبه و یقول: انا معک بین المرقعه و النعال»<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص57.</ref> سید دباغ از اولیاء الهی است که از او، کرامات متعددی را مشاهده کرده ام... (بعنوان مثال) یک مرتبه که در منزل یکی از برادران دینی جمع شده بودیم، سید دباغ در کنار من نشسته بود، در همان موقع بود که یک لحظه در ذهنم، فکری در رابطه با شان و منزلت او خطور کرد. او ذهنم را خواند و (برای اینکه فکرهای مبالغهآمیز در موردش نکنم) با بوسیدن دستانم، در مقابلم تواضع کرد. | احمدغماری از جمله افرادی به حساب میآید که براین باور است بسیاری از اولیاء الهی، دارای کرامات و تصرفاتی هستند. بعنوان مثال او در کتاب جونه العطار در مورد سید دباغ مینویسد: «وکان سید الدباغ رحمهالله من الاولیاء، و رایت له کرامات و کشوفات متعدده... و کنا مره فی دار بعض الاخوان و هو جالس بجنبی و خطر لی خاطر عظیم فی شانه، فانحنی علی یدی یقبلها من غیر سبب، و ذلک امام الناس، فعلمت ان ذلک تنازل منه و تواضع لاجل الخاطر الذی خطر لی فی شانه و کان و هو بفاس یرسل الی و انا بطنجه یخبر بامور غریبه و یقول: انا معک بین المرقعه و النعال»<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص57.</ref> سید دباغ از اولیاء الهی است که از او، کرامات متعددی را مشاهده کرده ام... (بعنوان مثال) یک مرتبه که در منزل یکی از برادران دینی جمع شده بودیم، سید دباغ در کنار من نشسته بود، در همان موقع بود که یک لحظه در ذهنم، فکری در رابطه با شان و منزلت او خطور کرد. او ذهنم را خواند و (برای اینکه فکرهای مبالغهآمیز در موردش نکنم) با بوسیدن دستانم، در مقابلم تواضع کرد. | ||
===تصوف=== | === تصوف === | ||
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کردهاند، طریقتهای تصوف است. چنانکه بن باز مینویسد: «الواجب علی کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضیالله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوی نور علی الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کردهاند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شدهاند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست. | یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کردهاند، طریقتهای تصوف است. چنانکه بن باز مینویسد: «الواجب علی کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضیالله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوی نور علی الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کردهاند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شدهاند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست. | ||
بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقتهای مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقتها، آنها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة علی العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوی نور علی الدرب، ج3، ص190.</ref> | بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقتهای مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقتها، آنها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة علی العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوی نور علی الدرب، ج3، ص190.</ref> | ||
بنابراین مشخص میشود که وهابیت، پیروی از طریقتهای صوفیه را نامشروع میدانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب میآید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین مینویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه» | بنابراین مشخص میشود که وهابیت، پیروی از طریقتهای صوفیه را نامشروع میدانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب میآید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین مینویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه» مقدمه کتاب توجیه الأنظار لتوحید المسلمین فی الصوم والإفطار، ص17.</ref> | ||
جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کردهاند طریقتهای صوفیه، به سلف امت نمیرسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقتهای صوفیه به امیرالمومنین علی (علیهالسلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلی علی (علیهالسلام)" تالیف کرده است. | جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کردهاند طریقتهای صوفیه، به سلف امت نمیرسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقتهای صوفیه به امیرالمومنین علی (علیهالسلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلی علی (علیهالسلام)" تالیف کرده است. | ||
===مناقب امیرالمومنین علی (علیهالسلام)=== | === مناقب امیرالمومنین علی (علیهالسلام) === | ||
یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(علیهالسلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کردهاند:<br> | یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(علیهالسلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کردهاند:<br> | ||
<big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (علیهالسلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوبترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلیالله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (علیهالسلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلیالله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) فَأَذِنَ لَهُ». | <big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (علیهالسلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوبترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلیالله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (علیهالسلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلیالله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) فَأَذِنَ لَهُ». سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref> | ||
البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کردهاند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref> | البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کردهاند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref> | ||
===دیدگاه احمد غماری در مورد حدیث طیر=== | === دیدگاه احمد غماری در مورد حدیث طیر === | ||
در حالی که وهابیت حدیث طیر را رد میکنند، غماری آن را حدیثی در حد تواتر دانسته و مینویسد: «حدیث الطیر الذی فاق حدّ التواتر و لم یوجد حدیث یوازیه فی کثرة رواته إلّا حدیث"من کذب..." الذی اتفقوا علی تواتره، مع أنّ کلّاً منهما روی من نحو مائة طریق، ذاک عن أنس و هذا بإطلاق....»<ref>غماری، احمد، درءالضعف، ص58، | در حالی که وهابیت حدیث طیر را رد میکنند، غماری آن را حدیثی در حد تواتر دانسته و مینویسد: «حدیث الطیر الذی فاق حدّ التواتر و لم یوجد حدیث یوازیه فی کثرة رواته إلّا حدیث"من کذب..." الذی اتفقوا علی تواتره، مع أنّ کلّاً منهما روی من نحو مائة طریق، ذاک عن أنس و هذا بإطلاق....»<ref>غماری، احمد، درءالضعف، ص58، قاهره، دارالمصطفی(صلی الله علیه وآله)، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref> حدیث طیر که از حد تواتر تجاوز کرده است و حدیثی یافت نمیشود که در فراوانی راویانش همپای آن باشد، مگر حدیث «من کذب» که علما بر تواترش اتفاق دارند، با اینکه هر دوی آنها از حدود صد طریق روایت شدهاند. | ||
<big>ب: حدیث باب العلم:</big> | <big>ب: حدیث باب العلم:</big> | ||
یکی از روایات وارد شده در منقبت امیرالمومنین علی(علیهالسلام)، حدیث شریف «انا مدینه العلم و علی بابها» است که غماری علاوه بر تصریح به صحت این روایت نبوی(صلیالله علیه وآله)، همچنین کتابی در جهت اثبات صحت این روایت، با عنوان | یکی از روایات وارد شده در منقبت امیرالمومنین علی(علیهالسلام)، حدیث شریف «انا مدینه العلم و علی بابها» است که غماری علاوه بر تصریح به صحت این روایت نبوی(صلیالله علیه وآله)، همچنین کتابی در جهت اثبات صحت این روایت، با عنوان «فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیهالسلام)» تالیف کرده است. در مقابل، برخی از علمای وهابی مسلک در آثار خود، این روایت را رد کردهاند. | ||
این نکته را نیز لازم است یادآور شد احمد بن صدیق، بر این باور بودکه امیرالمومنین(علیهالسلام) اعلم و اعرف امت به خدای متعال بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیقق انتساب الصوفیه الی علی(علیهالسلام)، ص216، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> و حتی یک دهم از یک دهمِ علوم امیرالمومنین علی(علیهالسلام) را ابوبکر بلکه همه صحابه با هم، ندارند.<ref>همان، ص96.</ref> | این نکته را نیز لازم است یادآور شد احمد بن صدیق، بر این باور بودکه امیرالمومنین(علیهالسلام) اعلم و اعرف امت به خدای متعال بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیقق انتساب الصوفیه الی علی(علیهالسلام)، ص216، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> و حتی یک دهم از یک دهمِ علوم امیرالمومنین علی(علیهالسلام) را ابوبکر بلکه همه صحابه با هم، ندارند.<ref>همان، ص96.</ref> | ||
===دیدگاه غماری در مورد مسئله خلافت=== | === دیدگاه غماری در مورد مسئله خلافت === | ||
جالب است که ابن صدیق غماری قائل به 2 نوع خلافت پس از رحلت پیامبراکرم(صلیالله علیه وآله) است: او خلافت ظاهری را از آنِ خلفای ثلاثه دانسته است ولی خلافت باطنی را متعلق به امیرالمومنین (علیهالسلام) میداند.<ref>غماری، احمد، المفید، ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | جالب است که ابن صدیق غماری قائل به 2 نوع خلافت پس از رحلت پیامبراکرم(صلیالله علیه وآله) است: او خلافت ظاهری را از آنِ خلفای ثلاثه دانسته است ولی خلافت باطنی را متعلق به امیرالمومنین (علیهالسلام) میداند.<ref>غماری، احمد، المفید، ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | ||
===دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلیالله علیه وآله)=== | === دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلیالله علیه وآله) === | ||
غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلیالله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلامالله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلامالله علیها)، حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) را افضل امت معرفی میکند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلیالله علیه وآله) افضل امت بحساب میآیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلیالله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref> | غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلیالله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلامالله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلامالله علیها)، حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) را افضل امت معرفی میکند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلیالله علیه وآله) افضل امت بحساب میآیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلیالله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref> | ||
===بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلامالله علیها)=== | === بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلامالله علیها) === | ||
او برتری دادن عایشه بر حضرت زهرا (سلامالله علیها) را مصدر و منشاء ناصبیگری تلقی میکند.<ref>همان.</ref>یعنی چنین برتری دادنی برخواسته از ناصبیگری است. | او برتری دادن عایشه بر حضرت زهرا (سلامالله علیها) را مصدر و منشاء ناصبیگری تلقی میکند.<ref>همان.</ref>یعنی چنین برتری دادنی برخواسته از ناصبیگری است. | ||
===یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>=== | === یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>=== | ||
عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان میدهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله میکند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعتهای حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن میشمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال میرسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف میکند..... بنابراین معلوم میشود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح میکند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقهای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس. | عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان میدهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله میکند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعتهای حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن میشمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال میرسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف میکند..... بنابراین معلوم میشود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح میکند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقهای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس. | ||
همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس علیالله تعالی و تعرض علی الأنبیاء و علی الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقواالله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره میکند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان میدهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است. | همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس علیالله تعالی و تعرض علی الأنبیاء و علی الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقواالله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره میکند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان میدهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است. | ||
===قبول یا رد احادیث راویان شیعه=== | === قبول یا رد احادیث راویان شیعه === | ||
هر چند برخی از متشددین و غرض ورزان علم رجال، با روایات روات شیعه، به شدت مخالفت میکنند، ولیکن احمد بن صدیق غماری، بر این اعتقاد بوده است که عقیده و شیعه بودن راوی، دلیلی بر رد احادیث او بحساب نمیآید و لذا نمیتوان روایت شخصی شیعه را به این دلیل که شیعه است، رد نمود. چرا که عقیده، دخلی در جرح ندارد. بنابراین هنگامی که هر راوی (حتی شیعه) عدالت و صداقتش معلوم شود، روایتش اخذ خواهد شد.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص49، | هر چند برخی از متشددین و غرض ورزان علم رجال، با روایات روات شیعه، به شدت مخالفت میکنند، ولیکن احمد بن صدیق غماری، بر این اعتقاد بوده است که عقیده و شیعه بودن راوی، دلیلی بر رد احادیث او بحساب نمیآید و لذا نمیتوان روایت شخصی شیعه را به این دلیل که شیعه است، رد نمود. چرا که عقیده، دخلی در جرح ندارد. بنابراین هنگامی که هر راوی (حتی شیعه) عدالت و صداقتش معلوم شود، روایتش اخذ خواهد شد.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص49، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> | ||
===دیدگاه غماری در مورد تقدم جرح بر تعدیل=== | === دیدگاه غماری در مورد تقدم جرح بر تعدیل === | ||
غماری معتقد است اگر جرح بر تعدیل مقدم باشد دیگر راوی ثقهای باقی نمیماند چرا که هر راوی قطعا از سوی عالمی رجالی، دچار جرح شده است. در اینصورت همه روات دروغگو قلمداد خواهند شد و به جرح همه آنان حکم میشود. بنابراین قاعده تقدم جرح بر تعدیل، بصورت مطلق قبول نمیگردد.<ref>همان، ص57.</ref> | غماری معتقد است اگر جرح بر تعدیل مقدم باشد دیگر راوی ثقهای باقی نمیماند چرا که هر راوی قطعا از سوی عالمی رجالی، دچار جرح شده است. در اینصورت همه روات دروغگو قلمداد خواهند شد و به جرح همه آنان حکم میشود. بنابراین قاعده تقدم جرح بر تعدیل، بصورت مطلق قبول نمیگردد.<ref>همان، ص57.</ref> | ||
===روایت عثمان بن حنیف <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَیْرٌ». فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ، فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ، وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِیِّ الرَّحْمَةِ....» | === روایت عثمان بن حنیف <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَیْرٌ». فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ، فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ، وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِیِّ الرَّحْمَةِ....» مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref> از منظر احمد بن صدیق === | ||
یکی از ادلهای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کردهاند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد فی ذلک من حدیث ضعیف: "أسألک بنبیک نبی الرحمة"....» | یکی از ادلهای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کردهاند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد فی ذلک من حدیث ضعیف: "أسألک بنبیک نبی الرحمة"....» فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.</ref> حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح میکند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح میباشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کردهاند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین<ref>یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کردهاند.</ref> دانسته است. | ||
===کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد علیهالسلام».</ref>=== | === کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد علیهالسلام».</ref>=== | ||
غماری در مورد حدیث رد سلام نیز تصریح میکند: این روایت، از چند طریق وارد شده است که با نظر به مجموع طرق آن میتوان آن را روایتی فوق صحیح دانست. او در ادامه این کلامش نیز مینویسد: «و اما شواهد اصله فطرقها تزید علی العشرین، فلا یشک فی صحته مع هذا الا جاهل او معاند»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص69، | غماری در مورد حدیث رد سلام نیز تصریح میکند: این روایت، از چند طریق وارد شده است که با نظر به مجموع طرق آن میتوان آن را روایتی فوق صحیح دانست. او در ادامه این کلامش نیز مینویسد: «و اما شواهد اصله فطرقها تزید علی العشرین، فلا یشک فی صحته مع هذا الا جاهل او معاند»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص69، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> از آنجایی که طرق نقل این روایت به بیش از 20 طریق میرسد، بنابراین کسی که در صحت آن شک میکند یا جاهل است و یا معاند. | ||
===تصحیح روایت مالک الدار<ref>أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِی زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَی قَبْرِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَأَتَی الرَّجُلَ فِی الْمَنَامِ فَقِیلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّکُمْ مُسْتَقِیمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَیْکَ الْکَیْسُ، عَلَیْکَ الْکَیْسُ "، فَأَتَی عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَکَی عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ» مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356</ref> توسط غماری=== | === تصحیح روایت مالک الدار<ref>أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِی زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَی قَبْرِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَأَتَی الرَّجُلَ فِی الْمَنَامِ فَقِیلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّکُمْ مُسْتَقِیمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَیْکَ الْکَیْسُ، عَلَیْکَ الْکَیْسُ "، فَأَتَی عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَکَی عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ» مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356</ref> توسط غماری === | ||
یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره میکند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74، | یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره میکند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> | ||
==ب: دیدگاههای غماری در مورد افراد و جریانات درون اسلامی== | == ب: دیدگاههای غماری در مورد افراد و جریانات درون اسلامی == | ||
در جای جای کتب و آثار احمد غماری، دیدگاههای او در مورد شخصیتها و جریانات درون اسلام به چشم میخورد. به برخی از این دیدگاهها اشاره میشود: | در جای جای کتب و آثار احمد غماری، دیدگاههای او در مورد شخصیتها و جریانات درون اسلام به چشم میخورد. به برخی از این دیدگاهها اشاره میشود: | ||
===دیدگاه غماری در مورد معاویه بن ابی سفیان=== | === دیدگاه غماری در مورد معاویه بن ابی سفیان === | ||
سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره میکند و تصریح میکند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکلهای گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br> | سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره میکند و تصریح میکند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکلهای گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br> | ||
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br> | 1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br> | ||
2: عبدالله بن عمرو بن عاص میگوید: «کنا جلوسا مع رسولالله (صلیالله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری مینویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br> | 2: عبدالله بن عمرو بن عاص میگوید: «کنا جلوسا مع رسولالله (صلیالله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری مینویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br> | ||
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل | 3: روایتی در برخی از اسناد به شکل «ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کردهاند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»<br> | ||
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره میکند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت میکند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سبالله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر میشود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(علیهالسلام) را صادر نمود پس معلوم میشود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref> | البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره میکند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت میکند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سبالله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر میشود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(علیهالسلام) را صادر نمود پس معلوم میشود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref> | ||
===ابن تیمیه از نگاه غماری=== | === ابن تیمیه از نگاه غماری === | ||
غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی میباشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِی، وصِهْرِی»<ref>هر نسب و خویشاوندی، در روز رستاخیز گسستنی است، مگر نسب و خویشاوندی من.</ref>، تصریح میکند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبی وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغی، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ج5، ص76، مصر، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبیها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد. | غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی میباشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِی، وصِهْرِی»<ref>هر نسب و خویشاوندی، در روز رستاخیز گسستنی است، مگر نسب و خویشاوندی من.</ref>، تصریح میکند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبی وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغی، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ج5، ص76، مصر، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبیها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد. | ||
غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلی علی(علیهالسلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد میکند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی میکند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلی علی(علیهالسلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> | غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلی علی(علیهالسلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد میکند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی میکند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلی علی(علیهالسلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> | ||
ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء میشود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه میدانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح میشود. | ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء میشود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه میدانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح میشود. | ||
===دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او=== | === دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او === | ||
احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] مینویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلیالله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایدهای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمیکند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان میشود. چنانکه پیامبراکرم(صلیالله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را میکشد، اجری در نزد خدا وجود دارد. | احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] مینویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلیالله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایدهای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمیکند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان میشود. چنانکه پیامبراکرم(صلیالله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را میکشد، اجری در نزد خدا وجود دارد. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
<big>ثالثا:</big> تعالیم وهابیت را متولد از اقوال و افکار ابن تیمیه میداند. | <big>ثالثا:</big> تعالیم وهابیت را متولد از اقوال و افکار ابن تیمیه میداند. | ||
===دیدگاه غماری در مورد صحیح بخاری و مسلم=== | === دیدگاه غماری در مورد صحیح بخاری و مسلم === | ||
او با تصریح اینکه تنها قرآن کریم صد درصد صحیح است میافزاید: در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]، اشتباهاتی وجود دارد.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | او با تصریح اینکه تنها قرآن کریم صد درصد صحیح است میافزاید: در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]، اشتباهاتی وجود دارد.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | ||
===دیدگاهش در مورد شاه ولیالله دهلوی=== | === دیدگاهش در مورد شاه ولیالله دهلوی === | ||
احمد غماری میگوید: من او را ولیالله نمیدانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref> غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولیالله دهلوی مینویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولیالله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده میکنی. در موضوع دیگر میبینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولیالله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) مییابی. | احمد غماری میگوید: من او را ولیالله نمیدانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref> غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولیالله دهلوی مینویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه. و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولیالله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده میکنی. در موضوع دیگر میبینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولیالله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) مییابی. | ||
===عریف و تمجید از اخوانالمسلمین=== | === عریف و تمجید از اخوانالمسلمین === | ||
احمد بن محمد غماری [[اخوانالمسلمین]] را حزبی متدین میدانست و درباره آن حزب چنین مینویسد: «و الاخوانالمسلمین هم احسن حزبا کان بمصر من جهه التدین و اظهار الشعائر الاسلامیه بمصر، و کنا معهم اول تاسیس الحزب»<ref>همان، ص48.</ref> اخوانالمسلمین بهتر حزب در مصر از جهت دین داری و اظهار شعائر اسلامی بحساب میآید. و ما هنگام تاسیس آن، همراه مؤسسین آن بودیم. | احمد بن محمد غماری [[اخوانالمسلمین]] را حزبی متدین میدانست و درباره آن حزب چنین مینویسد: «و الاخوانالمسلمین هم احسن حزبا کان بمصر من جهه التدین و اظهار الشعائر الاسلامیه بمصر، و کنا معهم اول تاسیس الحزب»<ref>همان، ص48.</ref> اخوانالمسلمین بهتر حزب در مصر از جهت دین داری و اظهار شعائر اسلامی بحساب میآید. و ما هنگام تاسیس آن، همراه مؤسسین آن بودیم. | ||
===دیدگاه ابن صدیق در مورد شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید معتزلی=== | === دیدگاه ابن صدیق در مورد شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید معتزلی === | ||
او کتاب شرح نهجالبلاغه [[ابن ابی الحدید معتزلی]] را مدح نموده و آن را کتابی با دارا بودن مزایای بالا توصیف میکند. البته تصریح میکند که تنها قرآن کریم است که صد درصد صحیح است.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | او کتاب شرح نهجالبلاغه [[ابن ابی الحدید معتزلی]] را مدح نموده و آن را کتابی با دارا بودن مزایای بالا توصیف میکند. البته تصریح میکند که تنها قرآن کریم است که صد درصد صحیح است.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> | ||
===دیدگاه غماری در مورد البانی=== | === دیدگاه غماری در مورد البانی === | ||
غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، مینویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ میگوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی میداند. | غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، مینویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ میگوید. (من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی میداند. | ||
همچنین غماری در تعلیقهای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات مینویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمیگیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول میشود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش، نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث. | همچنین غماری در تعلیقهای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات مینویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمیگیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول میشود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش، نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث. | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم علی(علیهالسلام)"؛<br> | 3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم علی(علیهالسلام)"؛<br> | ||
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب میآید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث علی الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیهالسلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند. این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری اینگونه واکنش نشان میدهد: «وقد خفی علی الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلی تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف، | کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب میآید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث علی الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیهالسلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند. این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری اینگونه واکنش نشان میدهد: «وقد خفی علی الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلی تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف، چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاههای غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم. | ||
4- قطع العروق الوردیه؛<br> | 4- قطع العروق الوردیه؛<br> | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه میکند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز مینویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیلالله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسولالله (صلیالله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در میآید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) قطع حاصل میشود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود. | علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه میکند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز مینویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیلالله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسولالله (صلیالله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در میآید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلیالله علیه وآله) قطع حاصل میشود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود. | ||
=وفات احمد بن صدیق غماری= | =وفات احمد بن صدیق غماری= | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۵۳: | ||
[[رده:عالمان]] | |||
[[رده: عالمان]] | [[رده:عالمان اهل سنت]] | ||
[[رده: عالمان اهل سنت]] |