ابوالسرائیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'أبی طالب' به 'أبی‌طالب')
جز (جایگزینی متن - 'امیر المؤمنین ' به ' امیرالمؤمنین ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱: خط ۲۱:
[[حسین افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازکى که بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] کشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى که بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت برکند و چوب هاى ساج را که از آن مسجد بود همه را از جاى کنده با دیگر اشیاء به مبلغى‏ اندک بفروخت. چون بشنید که ابوالسرایا از کوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدى که محمد بن جعفر بن محمد بن على بن حسین نام داشت و پیرمردى محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت.<br>
[[حسین افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازکى که بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] کشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى که بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت برکند و چوب هاى ساج را که از آن مسجد بود همه را از جاى کنده با دیگر اشیاء به مبلغى‏ اندک بفروخت. چون بشنید که ابوالسرایا از کوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدى که محمد بن جعفر بن محمد بن على بن حسین نام داشت و پیرمردى محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت.<br>


حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیر المؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدى نبود و شایستگى این کار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه کارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى‏ شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتى که شما با من کرده‏ اید خلع مى‏ نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیر المؤمنین عبداللّه مأمون بن هارون است مى ‏سپارم (201 ه)<br>
حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیرالمؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدى نبود و شایستگى این کار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه کارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى‏ شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتى که شما با من کرده‏ اید خلع مى‏ نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیرالمؤمنین عبداللّه مأمون بن هارون است مى ‏سپارم (201 ه)<br>


امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد که در [[یمن|یمن]] خروج کرده بود سرانجام از لشکرى که مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شکست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref>
امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد که در [[یمن|یمن]] خروج کرده بود سرانجام از لشکرى که مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شکست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref>