استکبار: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '==پانویس==↵{{پانویس رنگی|1}}↵<references />↵↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۴: خط ۴:
یکی از مهم‌ترین مباحث قرآنی در حوزه رفتارشناسی و جامعه شناسی، تحلیل و بررسی استکبار در ابعاد و سطوح مختلف آن است. عنایت [[قرآن|قرآن کریم]] به استکبارستیزی و نهادینه کردن این فرهنگ در افراد و جوامع و وجود مستکبران در همه اعصار، باعث شده آیاتی چند از قرآن به بیان ویژگی‌ها و صفات اخلاقی رفتاری آنان اختصاص یابد. اهمیت این موضوع تا جایی است که شناخت پدیده استکبار در هر عصر و زمانی، از لوازم بصیرت دینی و از اهم موضوعات اجتماعی تلقی می‌شود.
یکی از مهم‌ترین مباحث قرآنی در حوزه رفتارشناسی و جامعه شناسی، تحلیل و بررسی استکبار در ابعاد و سطوح مختلف آن است. عنایت [[قرآن|قرآن کریم]] به استکبارستیزی و نهادینه کردن این فرهنگ در افراد و جوامع و وجود مستکبران در همه اعصار، باعث شده آیاتی چند از قرآن به بیان ویژگی‌ها و صفات اخلاقی رفتاری آنان اختصاص یابد. اهمیت این موضوع تا جایی است که شناخت پدیده استکبار در هر عصر و زمانی، از لوازم بصیرت دینی و از اهم موضوعات اجتماعی تلقی می‌شود.


==معنای لغوی==
== معنای لغوی ==
استکبار از مـادّهٔ "کَبُرَ" یا "کـِبْـر" است که در لغت به معنای عظمت و بزرگی آمده؛ <ref>جوهری، اسماعیل؛ الصحاح اللغة، لبنان، دارالکتب العربی، 1270ق، ج2، ص105.</ref> و در اصطلاح دینی و قرآنی، کِبر، تکبّر و استکبار قریب المعنی هستند؛ کبر حالتی است که إنسان نفس خویش را بزرگتر از آنچه هست ببیند، و کبر کفار این است که از گفتن "لا إِله إِلَّا اللهُ" استکبار ورزند؛ این یعنی [[شرک]] به خدا؛ پس بزرگترین تکبّر برای خداوند است، به سبب امتناع از پذیرش حق؛ به عبارتی استکبار یعنی امتناع از قبول حق از روی عناد و تکبّر (بزرگ‌بینی خویش). <ref>ابن منظور، محمدبن‌مکرم‌؛ لسان‌العرب‌، بیروت‌، دارصادر، 1414ق‌، چاپ سوم، ج‌5، ص126 و راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد؛ المفردات فی غریب‌القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق‌، چاپ اول، ص696.</ref>
استکبار از مـادّهٔ "کَبُرَ" یا "کـِبْـر" است که در لغت به معنای عظمت و بزرگی آمده؛ <ref>جوهری، اسماعیل؛ الصحاح اللغة، لبنان، دارالکتب العربی، 1270ق، ج2، ص105.</ref> و در اصطلاح دینی و قرآنی، کِبر، تکبّر و استکبار قریب المعنی هستند؛ کبر حالتی است که إنسان نفس خویش را بزرگتر از آنچه هست ببیند، و کبر کفار این است که از گفتن "لا إِله إِلَّا اللهُ" استکبار ورزند؛ این یعنی [[شرک]] به خدا؛ پس بزرگترین تکبّر برای خداوند است، به سبب امتناع از پذیرش حق؛ به عبارتی استکبار یعنی امتناع از قبول حق از روی عناد و تکبّر (بزرگ‌بینی خویش). <ref>ابن منظور، محمدبن‌مکرم‌؛ لسان‌العرب‌، بیروت‌، دارصادر، 1414ق‌، چاپ سوم، ج‌5، ص126 و راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد؛ المفردات فی غریب‌القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق‌، چاپ اول، ص696.</ref>


البته استکبار بر دو وجه می‌آید: یکی تکبر در برابر انسانهای متکبر و خودخواه که این مورد پسندیده است؛ دیگری خودخواهی نفس که لایق آن نیست و مذموم است؛ در قرآن استکبار به همان معنای دومی وارد شده که شیطان، یهودیان و [[بنی‌اسرائیل]]، اقوام گذشته و بقیهٔ انسانهای مغرور و خودخواه از جملهٔ آنهاست؛ <ref>المفردات فی غریب القرآن، ص696.</ref> پس استکبار مرد این است که نفس خویش را بیشتر از مقدار آن بداند. <ref>طریحی، فخرالدین؛ مجمع‌البحرین،‌‌ تهران،‌ کتابفروشی مرتضوی،‌ 1375ش، چاپ سوم، ج‌3، ص465.</ref>
البته استکبار بر دو وجه می‌آید: یکی تکبر در برابر انسانهای متکبر و خودخواه که این مورد پسندیده است؛ دیگری خودخواهی نفس که لایق آن نیست و مذموم است؛ در قرآن استکبار به همان معنای دومی وارد شده که شیطان، یهودیان و [[بنی‌اسرائیل]]، اقوام گذشته و بقیهٔ انسانهای مغرور و خودخواه از جملهٔ آنهاست؛ <ref>المفردات فی غریب القرآن، ص696.</ref> پس استکبار مرد این است که نفس خویش را بیشتر از مقدار آن بداند. <ref>طریحی، فخرالدین؛ مجمع‌البحرین، ‌‌ تهران، ‌ کتابفروشی مرتضوی، ‌ 1375ش، چاپ سوم، ج‌3، ص465.</ref>


تکبر نیز بر دو وجه بیان شده است: تکبر که از افعال حسنه باشد و از تمام محسنات دیگران زائد و بالاتر باشد، وصف خدای سبحان قرار می‌گیرد: «الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ»<ref>حشر/23.</ref> اما اگر وصف بندگان باشد، بدترین صفت است؛ «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ»<ref>زمر/72.</ref> به عبارتی صفت تکبر در بندگان از صفات رذیلهٔ خبیثه است؛ چون عبدذلیل، مملوک، فقیر، محدود و ضعیف سزاوار تکبّر نیست. <ref>مصطفوی، حسن‌؛ التحقیق فی کلمات‌القرآن الکریم‌، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، 1360ش، ج‌10، ص18و 19 و المفردات فی غریب القرآن، ص696.</ref>
تکبر نیز بر دو وجه بیان شده است: تکبر که از افعال حسنه باشد و از تمام محسنات دیگران زائد و بالاتر باشد، وصف خدای سبحان قرار می‌گیرد: «الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ»<ref>حشر/23.</ref> اما اگر وصف بندگان باشد، بدترین صفت است؛ «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ»<ref>زمر/72.</ref> به عبارتی صفت تکبر در بندگان از صفات رذیلهٔ خبیثه است؛ چون عبدذلیل، مملوک، فقیر، محدود و ضعیف سزاوار تکبّر نیست. <ref>مصطفوی، حسن‌؛ التحقیق فی کلمات‌القرآن الکریم‌، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، 1360ش، ج‌10، ص18و 19 و المفردات فی غریب القرآن، ص696.</ref>


==سرسلسلهٔ مستکبران در قرآن==
== سرسلسلهٔ مستکبران در قرآن ==
مادهٔ استکبار 48 بار در قرآن کریم به کار رفته که 4 مورد آن به استکبار [[ابلیس]] و بقیّه به استکبار انسان اشاره دارد. یعنی آنچه از آیات قرآن به دست می‌آید این است که شیطان نخستین موجود مستکبر بوده که در چهار مورد، <ref>ص/74، اسراء/61، حجر/28 ـ 35 و اعراف/12.</ref> به نحوهٔ استکبارورزی ابلیس اشاره شده است:
مادهٔ استکبار 48 بار در قرآن کریم به کار رفته که 4 مورد آن به استکبار [[ابلیس]] و بقیّه به استکبار انسان اشاره دارد. یعنی آنچه از آیات قرآن به دست می‌آید این است که شیطان نخستین موجود مستکبر بوده که در چهار مورد، <ref>ص/74، اسراء/61، حجر/28 ـ 35 و اعراف/12.</ref> به نحوهٔ استکبارورزی ابلیس اشاره شده است:


خط ۲۰: خط ۲۰:
این آیه به نحوهٔ پایان پذیرفتن آفرینش انسان، همراه با درهم آمیخته شدن روح خدا و گِل آدمی اشاره دارد؛ یعنی خلقت موجودی بی‌سابقه که قوس صعودی و نزولیش هر دو بی‌انتها بود؛ به تعبیر دیگر، موجودی با استعداد فوق‌العاده که شایستگی مقام خلیفة‌اللهی داشت؛ لذا وقتی این انسان قدم به عرصهٔ هستی گذاشت، به امر خدا همهٔ فرشتگان بدون استثنا در برابر آدم سجده کردند که در این میان تنها ابلیس سجده نکرد؛ چرا که وی تکبر ورزید و تمرد و طغیان نمود، به همین دلیل از مقام با عظمت خود سقوط کرد و در صف کافران]] قرار گرفت. <ref>مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، دارالمحبی الحسین، 1419ق، ج‌11، ص 405 و عروسی حویزی عبدعلی بن جمعه‌، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق، ج‌4، ص471.</ref>
این آیه به نحوهٔ پایان پذیرفتن آفرینش انسان، همراه با درهم آمیخته شدن روح خدا و گِل آدمی اشاره دارد؛ یعنی خلقت موجودی بی‌سابقه که قوس صعودی و نزولیش هر دو بی‌انتها بود؛ به تعبیر دیگر، موجودی با استعداد فوق‌العاده که شایستگی مقام خلیفة‌اللهی داشت؛ لذا وقتی این انسان قدم به عرصهٔ هستی گذاشت، به امر خدا همهٔ فرشتگان بدون استثنا در برابر آدم سجده کردند که در این میان تنها ابلیس سجده نکرد؛ چرا که وی تکبر ورزید و تمرد و طغیان نمود، به همین دلیل از مقام با عظمت خود سقوط کرد و در صف کافران]] قرار گرفت. <ref>مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، دارالمحبی الحسین، 1419ق، ج‌11، ص 405 و عروسی حویزی عبدعلی بن جمعه‌، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق، ج‌4، ص471.</ref>


[[امام علی]] (ع) نیز، در [[نهج‌البلاغه]] ابلیس را پیشکسوت و سرسلسلهٔ مستکبران معرفی می‌کند. <ref>«...فَافْتَخَرَ عَلَی آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّة...» « و بر آدم بخاطر خلقت خویش فخرفروشی کرد و به خاطر آفرینش خود در برابر آدم تعصب پیشه ساخت، این دشمن خدا پیشوای متعصبان و سرسلسله متکبران است‌، که اساس تعصب را پی‌ریزی کرد» نهج البلاغة، خ 234.</ref>
[[امام علی]] (ع) نیز، در [[نهج‌البلاغه]] ابلیس را پیشکسوت و سرسلسلهٔ مستکبران معرفی می‌کند. <ref>«...فَافْتَخَرَ عَلَی آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّة...» «و بر آدم بخاطر خلقت خویش فخرفروشی کرد و به خاطر آفرینش خود در برابر آدم تعصب پیشه ساخت، این دشمن خدا پیشوای متعصبان و سرسلسله متکبران است‌، که اساس تعصب را پی‌ریزی کرد» نهج البلاغة، خ 234.</ref>


=استکبار در قرآن=
=استکبار در قرآن=
خط ۲۷: خط ۲۷:
با عنایت به آیات الهی "استکبار" را می‌توان به دو گونهٔ آشکار و پنهان تقسیم کرد:
با عنایت به آیات الهی "استکبار" را می‌توان به دو گونهٔ آشکار و پنهان تقسیم کرد:


==الف. استکبار پنهان==
== الف. استکبار پنهان ==
کفار برای پذیرش اسلام، بهانه‌های واهی و عوام‌فریبانه‌ای مانند: نزول ملائکه بر خودشان، رؤیت خداوند و... را می‌طلبیدند که این تقاضاها ریشه در استکبار درونی و پنهانی آنان داشت. <ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن‌، مشهد، آستان قدس رضوی، 1408ق، ج 14، ص209.</ref>
کفار برای پذیرش اسلام، بهانه‌های واهی و عوام‌فریبانه‌ای مانند: نزول ملائکه بر خودشان، رؤیت خداوند و... را می‌طلبیدند که این تقاضاها ریشه در استکبار درونی و پنهانی آنان داشت. <ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن‌، مشهد، آستان قدس رضوی، 1408ق، ج 14، ص209.</ref>


خط ۳۴: خط ۳۴:
«و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‌کنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‌بینیم؟! آنها دربارهٔ خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!»
«و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‌کنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‌بینیم؟! آنها دربارهٔ خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!»


==ب. استکبار آشکار==
== ب. استکبار آشکار ==
قرآن کریم از [[قارون]]، [[فرعون]] و [[هامان]] به عنوان کسانی که در زمین به‌طور آشکار استکبار می‌ورزیده‌اند، یاد کرده است:
قرآن کریم از [[قارون]]، [[فرعون]] و [[هامان]] به عنوان کسانی که در زمین به‌طور آشکار استکبار می‌ورزیده‌اند، یاد کرده است:


خط ۴۶: خط ۴۶:
با مطالعه در آیات مربوط به ابلیس و دیگر مستکبران روی زمین که بنوعی چهره‌های شاخص استکبار به حساب می‌آیند و فرهنگ استکبارورزی شکل گرفته، می‌توان موارد ذیل را به عنوان فرهنگ استکبار مطرح نمود:
با مطالعه در آیات مربوط به ابلیس و دیگر مستکبران روی زمین که بنوعی چهره‌های شاخص استکبار به حساب می‌آیند و فرهنگ استکبارورزی شکل گرفته، می‌توان موارد ذیل را به عنوان فرهنگ استکبار مطرح نمود:


==1. خودمحوری==
==1. خودمحوری ==
وقتی ابلیس به دلیل امتناع از سجده در برابر آدم از جانب خداوند توبیخ شد و خدای تبارک تکبرورزی او را در این سرپیچی یادآوری کرد، ابلیس با کمال جسارت و گستاخی در مقام استدلال برآمد و از طریق قیاس به برتر بودن خود اشاره کرده و جواب داد:
وقتی ابلیس به دلیل امتناع از سجده در برابر آدم از جانب خداوند توبیخ شد و خدای تبارک تکبرورزی او را در این سرپیچی یادآوری کرد، ابلیس با کمال جسارت و گستاخی در مقام استدلال برآمد و از طریق قیاس به برتر بودن خود اشاره کرده و جواب داد:


خط ۵۵: خط ۵۵:
پندار شیطان این بود که، آنچه از آتش آفریده شده، از آنچه از خاک آفریده شده برتر است، و آتش اشرف از خاک است؛ در نتیجه هرگز نباید به موجود اشرف دستور داد که در برابر موجود پست سجده کند!<ref>تفسیر نمونه، ج‌19، ص338 و 339.</ref>
پندار شیطان این بود که، آنچه از آتش آفریده شده، از آنچه از خاک آفریده شده برتر است، و آتش اشرف از خاک است؛ در نتیجه هرگز نباید به موجود اشرف دستور داد که در برابر موجود پست سجده کند!<ref>تفسیر نمونه، ج‌19، ص338 و 339.</ref>


بنابراین از پاسخ ابلیس که به عنوان دلیل امتناع خود از سجده آورد، چنین برمی‌آید که استکبار، از توجه به خویش و خود را محور حق پنداشتن ناشی می‌شود؛ <ref>المیزان فی ‌تفسیرالقرآن، ج‌17، ص227.</ref> که در نتیجه بالیدن شیطان به عنصر و ذات خود موجب شد تا مقیاس‌های ارزشی را فراموش کند و بدین ترتیب خود را برتر از آدم بداند.‌<ref>من هدی القرآن، ج‌11، ص408.</ref>
بنابراین از پاسخ ابلیس که به عنوان دلیل امتناع خود از سجده آورد، چنین برمی‌آید که استکبار، از توجه به خویش و خود را محور حق پنداشتن ناشی می‌شود؛ <ref>المیزان فی ‌تفسیرالقرآن، ج‌17، ص227.</ref> که در نتیجه بالیدن شیطان به عنصر و ذات خود موجب شد تا مقیاس‌های ارزشی را فراموش کند و بدین ترتیب خود را برتر از آدم بداند. ‌<ref>من هدی القرآن، ج‌11، ص408.</ref>


==2. فخرفروشی بر امتیازات مادی==
==2. فخرفروشی بر امتیازات مادی ==
یکی از منطق‌های پوشالی و عوام‌فریبانهٔ مستکبران، مباهات به مال و فرزند است که در سایهٔ این تفکر، خود را تافتهٔ جدا بافته می‌دانند: تفسیر نمونه، ج‌4، ص45.
یکی از منطق‌های پوشالی و عوام‌فریبانهٔ مستکبران، مباهات به مال و فرزند است که در سایهٔ این تفکر، خود را تافتهٔ جدا بافته می‌دانند: تفسیر نمونه، ج‌4، ص45.


خط ۶۸: خط ۶۸:
بنابراین زیاده‌روی در لذایذ دنیوی کار را به جایی می‌رساند که انسان در برابر حق استکبار می‌ورزد. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌16، ص383.</ref>
بنابراین زیاده‌روی در لذایذ دنیوی کار را به جایی می‌رساند که انسان در برابر حق استکبار می‌ورزد. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌16، ص383.</ref>


==3. تحقیر توده‌های مستضعف==
==3. تحقیر توده‌های مستضعف ==
قـضاوت مستکبران، دربارهٔ مؤمنانی که از اقشار مستضعف جامعه هستند، این است که آنان را گروه اندک و تحقیر شده می‌پندارند: <ref> تفسیر نمونه، ج‌15، ص237.</ref>
قـضاوت مستکبران، دربارهٔ مؤمنانی که از اقشار مستضعف جامعه هستند، این است که آنان را گروه اندک و تحقیر شده می‌پندارند: <ref> تفسیر نمونه، ج‌15، ص237.</ref>


خط ۷۸: خط ۷۸:


=شیوه‌های استکبار=
=شیوه‌های استکبار=
==1. استضعاف کشیدن مردم==
==1. استضعاف کشیدن مردم ==
[[فرعون]] برای استضعاف بنی‌اسرائیل نقشه‌ای را طرح کرد و با این برنامهٔ شوم نسل ذکور آنها را که توان [[قیام]] داشتند، از بین می‌برد و دختران و زنان را که به تنهایی قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند، جهت خدمتکاری زنده نگه می‌گذاشت: <ref>تفسیر نمونه، ج16، ص11.</ref>
[[فرعون]] برای استضعاف بنی‌اسرائیل نقشه‌ای را طرح کرد و با این برنامهٔ شوم نسل ذکور آنها را که توان [[قیام]] داشتند، از بین می‌برد و دختران و زنان را که به تنهایی قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند، جهت خدمتکاری زنده نگه می‌گذاشت: <ref>تفسیر نمونه، ج16، ص11.</ref>


خط ۸۷: خط ۸۷:
این آیه به یکی از کلیدی‌ترین روش مستکبران که شکاف بین ملت‌ها باشد، اشاره می‌کند؛ چراکه در صورت یکپارچه شدن توده‌های مردم، استکبار نمی‌تواند بر آنان استیلا پیدا کند؛ لذا فرعون برای موفقیت در کار خود کوشید تا بنی‌اسرائیل را به گروه‌ها و دسته‌های مختلف تقسیم کند، و از طرفی با کشتن پسران و حفظ دختران، قوای مردان را تضعیف کند و با این روش قدرت و سیطرهٔ خویش را عظمت بخشد. <ref>فضل‌الله، سیدمحمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق، ج‌17، ص261 و شاذلی، سیدبن قطب بن ابراهیم؛ فی ظلال القرآن، بیروت- قاهره، دارالشروق، 1412ق، چاپ هفدهم، ج‌5، ص2677.</ref>
این آیه به یکی از کلیدی‌ترین روش مستکبران که شکاف بین ملت‌ها باشد، اشاره می‌کند؛ چراکه در صورت یکپارچه شدن توده‌های مردم، استکبار نمی‌تواند بر آنان استیلا پیدا کند؛ لذا فرعون برای موفقیت در کار خود کوشید تا بنی‌اسرائیل را به گروه‌ها و دسته‌های مختلف تقسیم کند، و از طرفی با کشتن پسران و حفظ دختران، قوای مردان را تضعیف کند و با این روش قدرت و سیطرهٔ خویش را عظمت بخشد. <ref>فضل‌الله، سیدمحمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق، ج‌17، ص261 و شاذلی، سیدبن قطب بن ابراهیم؛ فی ظلال القرآن، بیروت- قاهره، دارالشروق، 1412ق، چاپ هفدهم، ج‌5، ص2677.</ref>


==2. بردگی انسان‌ها==
==2. بردگی انسان‌ها ==
سیطرهٔ طاغوتی و ظالمانهٔ فرعون، چنان بر مردم سایه افکنده بود که از خود، اراده و شخصیتی نداشتند و به اجبار، از فرمان او بدون چون و چرا پیروی می‌کردند، و سرسپردهٔ آن بودند. <ref>من هدی القرآن، ج‌8، ص185.</ref> قرآن کریم در موارد مختلفی به این رذیلهٔ اخلاقی مستکبران اشاره می‌کند:
سیطرهٔ طاغوتی و ظالمانهٔ فرعون، چنان بر مردم سایه افکنده بود که از خود، اراده و شخصیتی نداشتند و به اجبار، از فرمان او بدون چون و چرا پیروی می‌کردند، و سرسپردهٔ آن بودند. <ref>من هدی القرآن، ج‌8، ص185.</ref> قرآن کریم در موارد مختلفی به این رذیلهٔ اخلاقی مستکبران اشاره می‌کند:


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
«فراعنه، آنان را به بندگی گرفته بودند!»
«فراعنه، آنان را به بندگی گرفته بودند!»


==3. فریب مردم==
==3. فریب مردم ==
زمانی‌که مستکبران از نظر منطق و برهان، نتوانند فریاد حق‌طلبانهٔ انسان‌های آزاده را خاموش کنند، فضای جامعه را از دروغ و تهمت پر می‌کنند تا تشخیص حقیقت برای تودهٔ مردم سخت شود؛ از این‌رو در تاریخ پیوسته پیامبران را ساحر یا مجنون معرفی کرده‌اند: <ref>طیب، سید عبدالحسین‌، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران‌، اسلام‌، چاپ دوم، 1378ش‌، ج‌12، ص286.</ref>
زمانی‌که مستکبران از نظر منطق و برهان، نتوانند فریاد حق‌طلبانهٔ انسان‌های آزاده را خاموش کنند، فضای جامعه را از دروغ و تهمت پر می‌کنند تا تشخیص حقیقت برای تودهٔ مردم سخت شود؛ از این‌رو در تاریخ پیوسته پیامبران را ساحر یا مجنون معرفی کرده‌اند: <ref>طیب، سید عبدالحسین‌، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران‌، اسلام‌، چاپ دوم، 1378ش‌، ج‌12، ص286.</ref>


خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
در قرآن، زمینه‌ها و عوامل متعددی برای گرفتاری در دام استکبار بیان شده که به دو مورد اشاره می‌شود:
در قرآن، زمینه‌ها و عوامل متعددی برای گرفتاری در دام استکبار بیان شده که به دو مورد اشاره می‌شود:


==1. جرم و گناه==
==1. جرم و گناه ==
«وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیاتی تُتْلی عَلَیکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمین»<ref> جاثیه/31.</ref>
«وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیاتی تُتْلی عَلَیکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمین»<ref> جاثیه/31.</ref>


خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
این آیه توضیحی است بر مسألهٔ استکبار کافران در برابر آیات خدا و دعوت انبیاء الهی که در آیات قبل به صورت اجمالی بیان شد؛ و خود این آیه بیان‌گر اینست که جرم و [[گناه]، سرانجام آنان را به وادی استکبار کشانده است. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران‌، ناصر خسرو، 1372ش‌، چاپ سوم، ج‌9، ص122 و تفسیر نمونه، ج‌21، ص284.</ref>
این آیه توضیحی است بر مسألهٔ استکبار کافران در برابر آیات خدا و دعوت انبیاء الهی که در آیات قبل به صورت اجمالی بیان شد؛ و خود این آیه بیان‌گر اینست که جرم و [[گناه]، سرانجام آنان را به وادی استکبار کشانده است. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران‌، ناصر خسرو، 1372ش‌، چاپ سوم، ج‌9، ص122 و تفسیر نمونه، ج‌21، ص284.</ref>


==2. توانگری اقتصادی==
==2. توانگری اقتصادی ==
در آیات فراوانی به این رذیلهٔ اخلاقی اشاره شده که به ذکر نمونه‌هایی بسنده می‌گردد:
در آیات فراوانی به این رذیلهٔ اخلاقی اشاره شده که به ذکر نمونه‌هایی بسنده می‌گردد:


خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
کبر، به عنوان یک رذیلهٔ اخلاقی موجود در نفس بشری است که همانند بیماری‌های درونی و جسمانی همیشه همراه با آثاری در برون آشکار می‌شود؛ چراکه بزرگترین حجاب میان بنده و پروردگار بوده، و گردنه‌ای بسیار دشوار در راه صلاح و رستگاری دارد و سرچشمهٔ بیشتر کارهای زشت و گناهان است. <ref>من هدی القرآن، ج‌12، ص115.</ref> در قرآن کریم به مواردی از آثار استکبار اشاره شده که مواردی را به اختصار بیان می‌کنیم:
کبر، به عنوان یک رذیلهٔ اخلاقی موجود در نفس بشری است که همانند بیماری‌های درونی و جسمانی همیشه همراه با آثاری در برون آشکار می‌شود؛ چراکه بزرگترین حجاب میان بنده و پروردگار بوده، و گردنه‌ای بسیار دشوار در راه صلاح و رستگاری دارد و سرچشمهٔ بیشتر کارهای زشت و گناهان است. <ref>من هدی القرآن، ج‌12، ص115.</ref> در قرآن کریم به مواردی از آثار استکبار اشاره شده که مواردی را به اختصار بیان می‌کنیم:


==1. استمرار شرک==
==1. استمرار شرک ==
قرآن در مورد مجرمان که برای خداوند احدیت شریک قائلند، می‌فرماید:
قرآن در مورد مجرمان که برای خداوند احدیت شریک قائلند، می‌فرماید:


خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
بیان جرم مشرکان به این است که تکبر به آنها اجازه نمی‌دهد که به وحدانیت خداوند اعتراف کنند و به رسول خدا که منزه از هر نسبت ناروایی است، نسبت جنون یا شاعری و امثال اینها را بدهند؛ و استکبار آنها به معنای شدت کبر و اظهار تکبرشان است که همدیگر را از ترک بت‌پرستی نفی می‌کنند. <ref> ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی‌تا، ج‌23، ص27.</ref>
بیان جرم مشرکان به این است که تکبر به آنها اجازه نمی‌دهد که به وحدانیت خداوند اعتراف کنند و به رسول خدا که منزه از هر نسبت ناروایی است، نسبت جنون یا شاعری و امثال اینها را بدهند؛ و استکبار آنها به معنای شدت کبر و اظهار تکبرشان است که همدیگر را از ترک بت‌پرستی نفی می‌کنند. <ref> ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی‌تا، ج‌23، ص27.</ref>


==2. احساس غرور==
==2. احساس غرور ==
قوم عاد به عنوان جمعیتی که از نظر قدرت جسمانی و تمکن مالی و تمدن مادی کم‌نظیر بودند؛ قدرت ظاهری آنها را سخت مغرور کرده بود؛ چنانکه خود را جمعیتی شکست‌ناپذیر و برتر از همه می‌پنداشتند: <ref>تفسیر نمونه، ج‌20، ص237.</ref>
قوم عاد به عنوان جمعیتی که از نظر قدرت جسمانی و تمکن مالی و تمدن مادی کم‌نظیر بودند؛ قدرت ظاهری آنها را سخت مغرور کرده بود؛ چنانکه خود را جمعیتی شکست‌ناپذیر و برتر از همه می‌پنداشتند: <ref>تفسیر نمونه، ج‌20، ص237.</ref>


«فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیرِالْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً...‌»<ref> فصلت/15.</ref>
«فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیرِالْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً... ‌»<ref> فصلت/15.</ref>


«امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟!»
«امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟!»
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
استکبار قوم عاد، آنها را از پذیرش هدایت بازداشت؛ و آوردن قید "بناحق" به این معنا نیست که برخی تکبرورزی‌ها به حق است، بلکه این قید جهت شنیع بودن عمل استکبارشان است؛ چون هیچ حسنی بر کبر وجود ندارد و تمام وجوه کبر در جمیع اموری که مملو از کبر باشد، انسان را که مملو از ضعف و نقصان است، به تکامل نرسانده و از نقصان رها نمی‌کند و کسی که ضعیف و ناقص باشد، هیچ حقی در بزرگ‌بینی ندارد؛ بلکه بزرگی فقط از آن خداست که منزه از کاستی‌هاست. <ref>التحریر و التنویر، ج‌25، ص28.</ref>
استکبار قوم عاد، آنها را از پذیرش هدایت بازداشت؛ و آوردن قید "بناحق" به این معنا نیست که برخی تکبرورزی‌ها به حق است، بلکه این قید جهت شنیع بودن عمل استکبارشان است؛ چون هیچ حسنی بر کبر وجود ندارد و تمام وجوه کبر در جمیع اموری که مملو از کبر باشد، انسان را که مملو از ضعف و نقصان است، به تکامل نرسانده و از نقصان رها نمی‌کند و کسی که ضعیف و ناقص باشد، هیچ حقی در بزرگ‌بینی ندارد؛ بلکه بزرگی فقط از آن خداست که منزه از کاستی‌هاست. <ref>التحریر و التنویر، ج‌25، ص28.</ref>


==3. ممانعت از ایمان==
==3. ممانعت از ایمان ==
از دیدگاه قرآن، استکبار ورزی بزرگ‌ترین مانع ایمان به حقیقت بوده و در مقابل، تواضع و فروتنی و ترک هرگونه استکبار، از نشانه‌های مؤمنان راستین به حساب می‌آید: <ref>تفسیر نمونه، ج‌17، ص146.</ref>
از دیدگاه قرآن، استکبار ورزی بزرگ‌ترین مانع ایمان به حقیقت بوده و در مقابل، تواضع و فروتنی و ترک هرگونه استکبار، از نشانه‌های مؤمنان راستین به حساب می‌آید: <ref>تفسیر نمونه، ج‌17، ص146.</ref>


خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
مؤمنان حقیقی همواره در جستجوی حق و هدایتند؛ به مجرد شنیدن نام خدا تسلیم او می‌شوند، هر چند این عمل مخالف هواهای نفسانی یا مصلحت آنها باشد؛ و تنها این گروه هستند که ایمانشان از روی عشق به خداوند است. <ref>من وحی القرآن، ج‌18، ص234.</ref>
مؤمنان حقیقی همواره در جستجوی حق و هدایتند؛ به مجرد شنیدن نام خدا تسلیم او می‌شوند، هر چند این عمل مخالف هواهای نفسانی یا مصلحت آنها باشد؛ و تنها این گروه هستند که ایمانشان از روی عشق به خداوند است. <ref>من وحی القرآن، ج‌18، ص234.</ref>


==4. تکذیب آخرت==
==4. تکذیب آخرت ==
از آنجا که دل‌های متکبّرین و مستکبرین، حقیقت را انکار می‌کند، این انکار، مانع از [[ایمان]] آوردن آنها به [[آخرت]] می‌شود؛ و تنها دلیل انکارشان فخرفروشی و استکبار آنهاست: <ref>من هدی القرآن، ج‌6، ص40.</ref>
از آنجا که دل‌های متکبّرین و مستکبرین، حقیقت را انکار می‌کند، این انکار، مانع از [[ایمان]] آوردن آنها به [[آخرت]] می‌شود؛ و تنها دلیل انکارشان فخرفروشی و استکبار آنهاست: <ref>من هدی القرآن، ج‌6، ص40.</ref>


خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: مفاهیم]]
[[رده:مفاهیم]]
۴٬۹۳۳

ویرایش