جریانات و ایدئولوژی‌های مهم فکری افغانستان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عقل گرایی' به 'عقل‌گرایی'
جز (جایگزینی متن - 'رسانه ای' به 'رسانه‌ای')
جز (جایگزینی متن - 'عقل گرایی' به 'عقل‌گرایی')
خط ۳۰: خط ۳۰:
می‌توان گفت ایدئولوژی طالبانیسم، متأثر از چندین مکتب فکری است، که جنبه های افراط‌گرایی و بنیادگرایی دارد. طالبانیسم دارای باورها و عقاید دگماتیسم و نیهیلیسم مذهبی و قومی می‌باشد، که فلسفه و ماهیت این ایدئولوژی برگرفته از مکتب «دیوبندیسم» و «وهابیسم» که هردو قرائتی از دین اسلام است، می‌باشند.  
می‌توان گفت ایدئولوژی طالبانیسم، متأثر از چندین مکتب فکری است، که جنبه های افراط‌گرایی و بنیادگرایی دارد. طالبانیسم دارای باورها و عقاید دگماتیسم و نیهیلیسم مذهبی و قومی می‌باشد، که فلسفه و ماهیت این ایدئولوژی برگرفته از مکتب «دیوبندیسم» و «وهابیسم» که هردو قرائتی از دین اسلام است، می‌باشند.  


تحقیقات و پژوهش ها نشان داد که طالبانیسم یا ایدئولوژی این گروه، نه تنها از این دو مکتب (دیوبندی و وهابیت) تأثیر پذیر بوده است، عملکرد طالبان بیشتر جنبه قومی و قبیله ای هم داشته است تا دیوبندی یا وهابیت، اینها با رفتارها و باورهای تاریخی شان، نشان دادند که به شدت رفتارهای فاشیسم هم دارند. این ایدئولوژی به مدت پنج سال تحت عنوان “امارت اسلامی” در افغانستان حکومت کردند. اصول عمده طالبانیسم بر بنیاد؛ اسلامیت و افغانیت، بنیادگرایی اسلامی، مخالفت با عقل گرایی و علم گرایی، ضدیت با تجددگرایی و ارجحیت طلبی قومی-قبیله ای استوار می‌باشد.
تحقیقات و پژوهش ها نشان داد که طالبانیسم یا ایدئولوژی این گروه، نه تنها از این دو مکتب (دیوبندی و وهابیت) تأثیر پذیر بوده است، عملکرد طالبان بیشتر جنبه قومی و قبیله ای هم داشته است تا دیوبندی یا وهابیت، اینها با رفتارها و باورهای تاریخی شان، نشان دادند که به شدت رفتارهای فاشیسم هم دارند. این ایدئولوژی به مدت پنج سال تحت عنوان “امارت اسلامی” در افغانستان حکومت کردند. اصول عمده طالبانیسم بر بنیاد؛ اسلامیت و افغانیت، بنیادگرایی اسلامی، مخالفت با عقل‌گرایی و علم گرایی، ضدیت با تجددگرایی و ارجحیت طلبی قومی-قبیله ای استوار می‌باشد.


آبشخور این تفکر را عمدتاً باید در مدارس دینی [[دیوبندیه]] در پاکستان جستجو کرد. این مدارس که بیشتر آنها متعلق به جمعیت العلما اسلام بودند، برای خانواده های فقیر پاکستانی، به ویژه برای مهاجران افغانی که از شرایط اقتصادی بسیار نازل در رنج بودند، جذابیت زیادی داشتند. وجود همین مراکز آموزشهای تفکر تندروانه مکتب دیوبندی بود که برای جمیعت العلما این امکان را فراهم ساخت تا در سازمان دهی جنبش طالبان در سال  1994م نقش فعالی را ایفا کند. احمد رشید شرح گویای از وضعیت این مدارس ارائه می‌کند:
آبشخور این تفکر را عمدتاً باید در مدارس دینی [[دیوبندیه]] در پاکستان جستجو کرد. این مدارس که بیشتر آنها متعلق به جمعیت العلما اسلام بودند، برای خانواده های فقیر پاکستانی، به ویژه برای مهاجران افغانی که از شرایط اقتصادی بسیار نازل در رنج بودند، جذابیت زیادی داشتند. وجود همین مراکز آموزشهای تفکر تندروانه مکتب دیوبندی بود که برای جمیعت العلما این امکان را فراهم ساخت تا در سازمان دهی جنبش طالبان در سال  1994م نقش فعالی را ایفا کند. احمد رشید شرح گویای از وضعیت این مدارس ارائه می‌کند:
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش