کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان =  
| عنوان = ابوسهل اسماعیل نوبختی
| تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
| نام =  
| نام = اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏‌سهل نوبختی
| نام‌های دیگر =  
| نام‌های دیگر =  
| سال تولد =
| سال تولد = 237 قمری
| تاریخ تولد =  
| تاریخ تولد =  
| محل تولد =  
| محل تولد = بغداد
| سال درگذشت =  
| سال درگذشت = 311 قمری
| تاریخ درگذشت =  
| تاریخ درگذشت =  
| محل درگذشت =  
| محل درگذشت = بغداد
| استادان =  
| استادان =  
| شاگردان =  
| شاگردان =  
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏سهل نوبختی، (237 – 311ق)ابوسهل. شیخ المتکلمین و ادیب شیعی ایرانی و دایی «حسن بن موسی نوبختی»(صاحب فرق الشیعه) و برادرزاده «اسماعیل نوبختی» صاحب کتاب فص الیاقوت. در سال 237هجری و احتمالاً در بغداد تولد یافت و در 311هجری در سن 74 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت. وی با امام عسگری(علیه السلام) دیدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجری، امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است. وی هنگام ملاقات با امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) 23 سال داشت، و پس از آن بقیه عمرش در غیبت صغری سپری شد. از زندگی و محل تحصیل او اطلاعی در دست نیست، اما شواهد موجود نشان می‏دهد که وی بیشتر عمر خود را در بغداد و گاهی در سرمن رأی بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتری طائی»(م284ق) و «ابن رومی»(م283ق) در فراگیری علم بلاغت و ادبیات، در بغداد، هم‏بحث بوده و یا شاگردی آنها را نموده است. همچنین به نظر می‏رسد که وی به دلیل هم‏عصر بودن با بعضی از بستگان خود نظیر: «حسن بن موسی نوبختی»(م310ق)، «حسین بن روح نوبختی»(م326ق) و «ابوالحسن علی بن عباس بن اسماعیل نوبختی»(م324ق)، هم‏زمان با آنها در بغداد مشغول تحصیل بوده است. وی در تحصیل علم کلام، به درجه عالی رسید و کسانی که شرح زندگانی او را نوشته‏اند، از او به عنوان «شیخ المتکلمین» نام برده و او را مشهورترین فرد خاندان نوبخت، معرفی کرده‏اند. وی در اواخر عمر، ریاست فرقه امامیه را بر عهده داشته است. هنگامی که «حسین بن روح نوبختی» به عنوان سومین نائب امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) در سال 305 هجری برگزیده شد از او پرسیدند: چرا مقام نیابت را به تو واگذار نکردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختیار کردند داناترند). بدیهی است این پرسش، دلالت بر صلاحیت و زمینه نیابت در او دارد. چنان‏که پیش‏تر اشاره رفت وی بیشتر عمر خود را در دوران غیبت سپری کرد و این دوره غیبت، برای امامیه از بزرگ‏ترین دوره‏های بحرانی به شمار می‏رفته است. زیرا در این مدت نه تنها دشمنان آن برای برچیدن امامیه کوشش‏های فراوانی انجام می‏دادند، بلکه به سبب فوت امام یازدهم(علیه السلام) و نماندن فرزندی به ظاهر از ایشان، میان پیروان امامیه، آشفتگی و اختلاف آراء بروز نموده و آنها را (به گفته شیخ مفید در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسیم نموده بود. وی که از شهادت‏دهندگان به ولایت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم(عجل الله فرجه الشریف) و از تصویب‏کنندگان مقام نیابت و وکالت «شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» بوده، از مسئله غیبت، دفاع نموده و آن را تدوین و تثبیت کرد به‏گونه‏ای که علمای بعدی این فرقه، از وی پیروی نمودند. وی همچنین پس از ظهور «حسین بن منصور حلاج» در سال 299 هجری و ادعای بابیت حلاج از طرف حضرت حجت(عجل الله فرجه الشریف)، به شدت با این اعتقاد مبارزه کرد و او را نزد کوچک و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگیری و کشته‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزیر مقتدر عباسی، نیز دست داشته است. چنانکه وقتی «شلمغانی» یکی دیگر از مدعیان نیابت، از او خواست تا به وی بپیوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پیشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مویی روئید به تو ایمان خواهم آورد». وی ذوق ادبی و شعری هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود یعنی «بحتری» و «ابن‏رومی» دوستی و نزدیکی داشته و آنان وی را در اشعار خود می‏ستودند، و او خود نیز شعر می‏گفته است اما به گفته بحتری، شعر او لطفی نداشته و خالی از جذابیت و معنی بود. به گفته ابن ندیم: «وی در باب امامت، با برگزاری مجالس درس، تلاش بسیار کرد تا اینکه موضوع امامت، میان امامیه مانند توحید و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث کلامی گردید». در منابع معتبر نامی از اساتید او دیده نمی‏شود، به همین دلیل معلوم نیست وی نزد چه کسی درس خوانده است. از شاگردان کلامی و ادبی او 1- فرزندش «ابوالحسن علی بن اسماعیل» شاگرد ادبی ثعلب کوفی، 2- «ابوبکر محمدبن یحیی صولی»(م335ق) کاتب و ادیب مشهور، 3- «ابوالحسین محمدبن بشر حمدونی»، متکلم و صاحب کتاب‏هایی در موضوع امامت، 4- «ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف»(م365ق) شاعر و متکم معروف و مداح اهل‏بیت(علیه السلام)، 5- «ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی»(م367ق) استاد شیخ مفید، 6- «ابوعلی حسین بن قاسم کوکبی کاتب»(م327ق) هستند. همچنین «ابوسلیمان داود بن غسان بحرانی» از شاگردان روایی او بوده و جریان تولد امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) را از او شنیده است. برخی از نوشته‏های او که گویا به سی و هفت عنوان می‏رسد عبارتند از: «کتاب الامامه»، «الرد علی الغلاه»، «نقض رساله الشافعی»، «الرد علی أصحاب الصفات»، «ابطال القیاس» و «الانوار فی تواریخ الائمه الاطهار». از تألیفات او هیچ اثری برجای نمانده است.
اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏‌سهل نوبختی، شیخ المتکلمین و ادیب شیعی ایرانی و دایی «حسن بن موسی نوبختی»(صاحب فرق الشیعه) و برادرزاده «اسماعیل نوبختی» صاحب کتاب فص الیاقوت. در سال 237 هجری و احتمالاً در بغداد تولد یافت و در 311 هجری در سن 74 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت. وی با امام عسگری(علیه السلام) دیدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجری، امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است. وی هنگام ملاقات با امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) 23 سال داشت، و پس از آن بقیه عمرش در غیبت صغری سپری شد.  
 
از زندگی و محل تحصیل او اطلاعی در دست نیست، اما شواهد موجود نشان می‏‌دهد که وی بیشتر عمر خود را در بغداد و گاهی در سرمن رأی بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتری طائی» و «ابن رومی» در فراگیری علم بلاغت و ادبیات، در بغداد، هم‏ بحث بوده و یا شاگردی آن‌ها را نموده است. هم‌چنین به نظر می‌‏رسد که وی به دلیل هم‏ عصر بودن با بعضی از بستگان خود نظیر: «حسن بن موسی نوبختی»، «حسین بن روح نوبختی» و «ابوالحسن علی بن عباس بن اسماعیل نوبختی»، هم‏زمان با آن‌ها در بغداد مشغول تحصیل بوده است. وی در تحصیل علم کلام، به درجه عالی رسید و کسانی که شرح زندگانی او را نوشته‏‌اند، از او به عنوان «شیخ المتکلمین» نام برده و او را مشهورترین فرد خاندان نوبخت، معرفی کرده‌‏اند. وی در اواخر عمر، ریاست فرقه امامیه را بر عهده داشته است. هنگامی که «حسین بن روح نوبختی» به عنوان سومین نائب امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) در سال 305 هجری برگزیده شد از او پرسیدند: چرا مقام نیابت را به تو واگذار نکردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختیار کردند داناترند). بدیهی است این پرسش، دلالت بر صلاحیت و زمینه نیابت در او دارد. چنان‏که پیش‏تر اشاره رفت وی بیشتر عمر خود را در دوران غیبت سپری کرد و این دوره غیبت، برای امامیه از بزرگ‏ترین دوره‏های بحرانی به شمار می‏رفته است. زیرا در این مدت نه تنها دشمنان آن برای برچیدن امامیه کوشش‏های فراوانی انجام می‏‌دادند، بلکه به سبب فوت امام یازدهم(علیه السلام) و نماندن فرزندی به ظاهر از ایشان، میان پیروان امامیه، آشفتگی و اختلاف آراء بروز نموده و آن‌ها را (به گفته شیخ مفید در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسیم نموده بود. وی که از شهادت‏ دهندگان به ولایت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم(عجل الله فرجه الشریف) و از تصویب‏ کنندگان مقام نیابت و وکالت «شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» بوده، از مسئله غیبت، دفاع نموده و آن را تدوین و تثبیت کرد به‏ گونه‌‏ای که علمای بعدی این فرقه، از وی پیروی نمودند. وی هم‌چنین پس از ظهور «حسین بن منصور حلاج» در سال 299 هجری و ادعای بابیت حلاج از طرف حضرت حجت(عجل الله فرجه الشریف)، به شدت با این اعتقاد مبارزه کرد و او را نزد کوچک و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگیری و کشته ‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزیر مقتدر عباسی، نیز دست داشته است. چنانکه وقتی «شلمغانی» یکی دیگر از مدعیان نیابت، از او خواست تا به وی بپیوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پیشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مویی روئید به تو ایمان خواهم آورد». وی ذوق ادبی و شعری هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود یعنی «بحتری» و «ابن‏رومی» دوستی و نزدیکی داشته و آنان وی را در اشعار خود می‌‏ستودند، و او خود نیز شعر می‏‌گفته است اما به گفته بحتری، شعر او لطفی نداشته و خالی از جذابیت و معنی بود. به گفته ابن ندیم: «وی در باب امامت، با برگزاری مجالس درس، تلاش بسیار کرد تا این‌که موضوع امامت، میان امامیه مانند توحید و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث کلامی گردید». در منابع معتبر نامی از اساتید او دیده نمی‏‌شود، به همین دلیل معلوم نیست وی نزد چه کسی درس خوانده است.  
از شاگردان کلامی و ادبی او:
# فرزندش «ابوالحسن علی بن اسماعیل» شاگرد ادبی ثعلب کوفی،  
# «ابوبکر محمدبن یحیی صولی»(م335ق) کاتب و ادیب مشهور،  
# «ابوالحسین محمدبن بشر حمدونی»، متکلم و صاحب کتاب‏هایی در موضوع امامت،  
# «ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف»(م365ق) شاعر و متکم معروف و مداح اهل‏بیت(علیه السلام)،  
# «ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی»(م367ق) استاد شیخ مفید،  
# «ابوعلی حسین بن قاسم کوکبی کاتب»(م327ق) هستند.  
همچنین «ابوسلیمان داود بن غسان بحرانی» از شاگردان روایی او بوده و جریان تولد امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) را از او شنیده است. برخی از نوشته‌‏های او که گویا به سی و هفت عنوان می‏رسد عبارتند از: «کتاب الامامه»، «الرد علی الغلاه»، «نقض رساله الشافعی»، «الرد علی أصحاب الصفات»، «ابطال القیاس» و «الانوار فی تواریخ الائمه الاطهار». از تألیفات او هیچ اثری برجای نمانده است.


منابع: (الفهرست، شیخ طوسی، صص57 و58؛ خاندان نوبختی، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحدیث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذیب المقال، ج2ص204؛ سیر اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج23ص409؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ذیل عناوین کتابها؛ الاعلام، زرکلی، ج4ص297؛ الکنی و الالقاب، ج1ص93؛ شیعیان بغداد، دکتر سیدحسن موسوی، ص185)
منابع: (الفهرست، شیخ طوسی، صص57 و58؛ خاندان نوبختی، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحدیث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذیب المقال، ج2ص204؛ سیر اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج23ص409؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ذیل عناوین کتابها؛ الاعلام، زرکلی، ج4ص297؛ الکنی و الالقاب، ج1ص93؛ شیعیان بغداد، دکتر سیدحسن موسوی، ص185)

نسخهٔ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۱

ابوسهل اسماعیل نوبختی
احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
نام کاملاسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏‌سهل نوبختی
اطلاعات شخصی
محل تولدبغداد
محل درگذشتبغداد
دیناسلام، شیعه

اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏‌سهل نوبختی، شیخ المتکلمین و ادیب شیعی ایرانی و دایی «حسن بن موسی نوبختی»(صاحب فرق الشیعه) و برادرزاده «اسماعیل نوبختی» صاحب کتاب فص الیاقوت. در سال 237 هجری و احتمالاً در بغداد تولد یافت و در 311 هجری در سن 74 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت. وی با امام عسگری(علیه السلام) دیدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجری، امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است. وی هنگام ملاقات با امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) 23 سال داشت، و پس از آن بقیه عمرش در غیبت صغری سپری شد.

از زندگی و محل تحصیل او اطلاعی در دست نیست، اما شواهد موجود نشان می‏‌دهد که وی بیشتر عمر خود را در بغداد و گاهی در سرمن رأی بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتری طائی» و «ابن رومی» در فراگیری علم بلاغت و ادبیات، در بغداد، هم‏ بحث بوده و یا شاگردی آن‌ها را نموده است. هم‌چنین به نظر می‌‏رسد که وی به دلیل هم‏ عصر بودن با بعضی از بستگان خود نظیر: «حسن بن موسی نوبختی»، «حسین بن روح نوبختی» و «ابوالحسن علی بن عباس بن اسماعیل نوبختی»، هم‏زمان با آن‌ها در بغداد مشغول تحصیل بوده است. وی در تحصیل علم کلام، به درجه عالی رسید و کسانی که شرح زندگانی او را نوشته‏‌اند، از او به عنوان «شیخ المتکلمین» نام برده و او را مشهورترین فرد خاندان نوبخت، معرفی کرده‌‏اند. وی در اواخر عمر، ریاست فرقه امامیه را بر عهده داشته است. هنگامی که «حسین بن روح نوبختی» به عنوان سومین نائب امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) در سال 305 هجری برگزیده شد از او پرسیدند: چرا مقام نیابت را به تو واگذار نکردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختیار کردند داناترند). بدیهی است این پرسش، دلالت بر صلاحیت و زمینه نیابت در او دارد. چنان‏که پیش‏تر اشاره رفت وی بیشتر عمر خود را در دوران غیبت سپری کرد و این دوره غیبت، برای امامیه از بزرگ‏ترین دوره‏های بحرانی به شمار می‏رفته است. زیرا در این مدت نه تنها دشمنان آن برای برچیدن امامیه کوشش‏های فراوانی انجام می‏‌دادند، بلکه به سبب فوت امام یازدهم(علیه السلام) و نماندن فرزندی به ظاهر از ایشان، میان پیروان امامیه، آشفتگی و اختلاف آراء بروز نموده و آن‌ها را (به گفته شیخ مفید در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسیم نموده بود. وی که از شهادت‏ دهندگان به ولایت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم(عجل الله فرجه الشریف) و از تصویب‏ کنندگان مقام نیابت و وکالت «شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» بوده، از مسئله غیبت، دفاع نموده و آن را تدوین و تثبیت کرد به‏ گونه‌‏ای که علمای بعدی این فرقه، از وی پیروی نمودند. وی هم‌چنین پس از ظهور «حسین بن منصور حلاج» در سال 299 هجری و ادعای بابیت حلاج از طرف حضرت حجت(عجل الله فرجه الشریف)، به شدت با این اعتقاد مبارزه کرد و او را نزد کوچک و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگیری و کشته ‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزیر مقتدر عباسی، نیز دست داشته است. چنانکه وقتی «شلمغانی» یکی دیگر از مدعیان نیابت، از او خواست تا به وی بپیوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پیشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مویی روئید به تو ایمان خواهم آورد». وی ذوق ادبی و شعری هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود یعنی «بحتری» و «ابن‏رومی» دوستی و نزدیکی داشته و آنان وی را در اشعار خود می‌‏ستودند، و او خود نیز شعر می‏‌گفته است اما به گفته بحتری، شعر او لطفی نداشته و خالی از جذابیت و معنی بود. به گفته ابن ندیم: «وی در باب امامت، با برگزاری مجالس درس، تلاش بسیار کرد تا این‌که موضوع امامت، میان امامیه مانند توحید و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث کلامی گردید». در منابع معتبر نامی از اساتید او دیده نمی‏‌شود، به همین دلیل معلوم نیست وی نزد چه کسی درس خوانده است. از شاگردان کلامی و ادبی او:

  1. فرزندش «ابوالحسن علی بن اسماعیل» شاگرد ادبی ثعلب کوفی،
  2. «ابوبکر محمدبن یحیی صولی»(م335ق) کاتب و ادیب مشهور،
  3. «ابوالحسین محمدبن بشر حمدونی»، متکلم و صاحب کتاب‏هایی در موضوع امامت،
  4. «ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف»(م365ق) شاعر و متکم معروف و مداح اهل‏بیت(علیه السلام)،
  5. «ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی»(م367ق) استاد شیخ مفید،
  6. «ابوعلی حسین بن قاسم کوکبی کاتب»(م327ق) هستند.

همچنین «ابوسلیمان داود بن غسان بحرانی» از شاگردان روایی او بوده و جریان تولد امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) را از او شنیده است. برخی از نوشته‌‏های او که گویا به سی و هفت عنوان می‏رسد عبارتند از: «کتاب الامامه»، «الرد علی الغلاه»، «نقض رساله الشافعی»، «الرد علی أصحاب الصفات»، «ابطال القیاس» و «الانوار فی تواریخ الائمه الاطهار». از تألیفات او هیچ اثری برجای نمانده است.

منابع: (الفهرست، شیخ طوسی، صص57 و58؛ خاندان نوبختی، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحدیث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذیب المقال، ج2ص204؛ سیر اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج23ص409؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ذیل عناوین کتابها؛ الاعلام، زرکلی، ج4ص297؛ الکنی و الالقاب، ج1ص93؛ شیعیان بغداد، دکتر سیدحسن موسوی، ص185)