کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
ابوعبدالله. محدث شيعي. وي اصالتاً عراقي و در «حيره»(به كسر حاء و راء) تولد يافته است. «حيره» در لغت به معني منزلگزيدن است و به دو منطقه اطلاق ميشود: نخست ناحيهاي در يك فرسخي نجف نزديك كوفه، و ديگر محله مشهوري در مسير نيشابور به سوي مرو. اما وي از نوادگان امام موسي كاظم(ع) است و علويبودن بودن او گواه آن است كه وي در كوفه سكونت داشته و ارتباطي با محله حيره در نيشابور ندارد، زيرا بيشتر عالمان آن ديار از مذهب تشيع خارج هستند. وي در كوفه پرورش يافت و حيات علمي خود را در اين شهر سپري كرده است. از خانواده او كسي را نميشناسيم ولي احتمال ميرود «ابوجعفر احمد بن جعفر علوي حيري» كه از دانشمندان حديث بود و شيخ تلعكبري در سال 370هجري از او حديث شنيده، از فرزندان وي بوده باشد. با اينكه به نظر ميرسد كه وي و فرزندش در زمان خود از عالمان بزرگ و از شيوخ اجازه در علم حديث بودهاند، اما شرححال آنها در هيچ منبعي ذكر نشده و اطلاعات ناچيزي از آنها در اختيار داريم. در باره تاريخ تولد و وفات او خبري در منابع گزارش نشده است. تنها آگاهي ما در اين زمينه گزارش طوسي است كه در رجال خود گفته است وي تا 360هجري زنده بوده و «شيخ تلعكبري» در اين سال از او حديث شنيده است، بنابراين وفات او بعد از اين تاريخ اتفاق افتاده است. همچنين طوسي در گزارش خود ضمن اينكه وي را در رديف عالمان و محدثان شيعه قرار داده، افزوده است كه وي از «حميد بن زياد نينوايي»(م310ق) استماع حديث داشته و «هارون بن موسي تلعكبري»(م385ق) از او نقل حديث كرده است. در باره تشيع او و فرزندش هيچ ترديدي وجود ندارد، ولي اماميبودن آنها را نميتوان ثابت كرد. زيرا آنها شاگرد «حميد بن زياد» بودهاند و حميد پايبندي سختي نسبت به مذهب واقفيه(هفت امامي) داشت و اين مطلب، با توجه به اينكه آنها از نوادگان امام كاظم(ع) بودند، احتمال واقفيبودن آنها را بيشتر تقويت ميكند. اكنون در جوامع روايي، حتي يك حديث هم از او باقي نمانده است. همچنين كتاب يا رسالهاي نيز از او معرفي نشده است. | ابوعبدالله. محدث شيعي. وي اصالتاً عراقي و در «حيره»(به كسر حاء و راء) تولد يافته است. «حيره» در لغت به معني منزلگزيدن است و به دو منطقه اطلاق ميشود: نخست ناحيهاي در يك فرسخي نجف نزديك كوفه، و ديگر محله مشهوري در مسير نيشابور به سوي مرو. اما وي از نوادگان امام موسي كاظم(ع) است و علويبودن بودن او گواه آن است كه وي در كوفه سكونت داشته و ارتباطي با محله حيره در نيشابور ندارد، زيرا بيشتر عالمان آن ديار از مذهب تشيع خارج هستند. وي در كوفه پرورش يافت و حيات علمي خود را در اين شهر سپري كرده است. از خانواده او كسي را نميشناسيم ولي احتمال ميرود «ابوجعفر احمد بن جعفر علوي حيري» كه از دانشمندان حديث بود و شيخ تلعكبري در سال 370هجري از او حديث شنيده، از فرزندان وي بوده باشد. با اينكه به نظر ميرسد كه وي و فرزندش در زمان خود از عالمان بزرگ و از شيوخ اجازه در علم حديث بودهاند، اما شرححال آنها در هيچ منبعي ذكر نشده و اطلاعات ناچيزي از آنها در اختيار داريم. در باره تاريخ تولد و وفات او خبري در منابع گزارش نشده است. تنها آگاهي ما در اين زمينه گزارش طوسي است كه در رجال خود گفته است وي تا 360هجري زنده بوده و «شيخ تلعكبري» در اين سال از او حديث شنيده است، بنابراين وفات او بعد از اين تاريخ اتفاق افتاده است. همچنين طوسي در گزارش خود ضمن اينكه وي را در رديف عالمان و محدثان شيعه قرار داده، افزوده است كه وي از «حميد بن زياد نينوايي»(م310ق) استماع حديث داشته و «هارون بن موسي تلعكبري»(م385ق) از او نقل حديث كرده است. در باره تشيع او و فرزندش هيچ ترديدي وجود ندارد، ولي اماميبودن آنها را نميتوان ثابت كرد. زيرا آنها شاگرد «حميد بن زياد» بودهاند و حميد پايبندي سختي نسبت به مذهب واقفيه(هفت امامي) داشت و اين مطلب، با توجه به اينكه آنها از نوادگان امام كاظم(ع) بودند، احتمال واقفيبودن آنها را بيشتر تقويت ميكند. اكنون در جوامع روايي، حتي يك حديث هم از او باقي نمانده است. همچنين كتاب يا رسالهاي نيز از او معرفي نشده است. | ||
منابع: (الانساب، سمعاني، ج2ص297، ذيل كلمه حيري؛ رجال طوسي، ص419شماره 6054؛ طبقات اعلام الشيعه، ج1ص74؛ نقد الرجال تفرشي، ج1ص109 شماره 199، وص353 شماره997) | منابع: (الانساب، سمعاني، ج2ص297، ذيل كلمه حيري؛ رجال طوسي، ص419شماره 6054؛ طبقات اعلام الشيعه، ج1ص74؛ نقد الرجال تفرشي، ج1ص109 شماره 199، وص353 شماره997) | ||
[[رده:عالمان]] | |||
[[رده:عالمان شیعه]] | |||
[[رده:محدثان شیعه]] |
نسخهٔ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۰
علی بن سهل بن فروخ بغدادی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن علی بن سهل بن فروخ بغدادی |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | حدود 265ق. |
محل تولد | بغداد |
روز درگذشت | 330ق. |
محل درگذشت | بغداد |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
فعالیتها | حافظ، محدث شیعی |
جعفر بن علی بن سهل بن فروخ بغدادی، ابومحمد دقاق دوری حافظ و محدث شیعی است. کنیه او «ابوالمفضل» یا «ابوالفضل» ذکر شده است. طوسی در رجال خود تصریح کرده که کنیه او «ابامحمد» است. خطیب بغدادی میگوید وی در سال 330هجری در بغداد فوت کرده است. وی مدتی نیز در بصره بود و در آنجا از محمد بن زکریا غلابی احادیثی فرا گرفته است.
زندگینامه
جعفر بن علی بن سهل بن فروخ بغدادی، ابومحمد دقاق دوری. حافظ و محدث شیعی در قرن چهارم هجری. در بعضی از منابع[۱] کنیه او «ابوالمفضل» یا «ابوالفضل» ذکر شده است، اما شیخ طوسی در رجال خود تصریح کرده که کنیه او «ابامحمد» است. تاریخ ولادت او در هیچ منبعی ذکر نشده است. سوابق علمی او گواه آن است که تولد او در اواسط سده سوم هجری یا اندکی بعد از آن حدود 265ق روی داده است، زیرا برخی از اساتید او در اواخر همین سده زندگی را وداع گفتهاند. در باره وفات او گزارش خطیب بغدادی حاکی از آن است که وی در سال 330هجری در بغداد زندگی را به سر آورده است. به گفته طوسی، شیخ تلعکبری در سال 328هجری و بعد از آن از او حدیث شنیده و اجازه نقل آنها را از وی دریافت کرده است. بنابراین وی دو سال پس از ملاقات تلعکبری، از دنیا رفته است. محیط خانواده و چگونگی پرورش او بر ما معلوم نیست اما چنانکه از لقب «دوری» استفاده میشود، موطن اصلی او ناحیه «دور»(منطقهای بین سامراء و تکریت) بوده است. از لقب «بغدادی» نیز بر میآید که وی سالهای درازی در بغداد اقامت داشته و احتمالاً در ضمن تحصیل، به کار دقاقی(آرد فروشی) مشغول بوده و از این راه هزینه زندگی را تأمین میکرده است. وی مدتی نیز در بصره بود و در آنجا از «محمد بن زکریا غلابی» احادیثی فرا گرفته است، اما در بغداد تحصیلات خود را به حد کمال رساند و آموختههای او چندان بود که به او لقب «حافظ» دادهاند و شاگردانش میبایست با کسب اجازه از او، روایاتش را نقل میکردند. احادیث و محفوظاتی که وی در سینه داشت باعث شد تا شاگردان سرشناس شیعی و سنی مانند شیخ تلعکبری و ابوالحسن دارقطنی نزد او گرد آیند و سالها از معلومات او بهرهمند گردند.
وی به دلیل اینکه از شیوخ اجازه بود، در نگاه صاحبنظران شیعی فردی مورد اعتماد و احادیث او مورد قبول همگان است. اما ابوزرعه جرجانی که از علمای سنی است، او را به دلیل تشیعاش، فردی فاسق و کذاب معرفی نموده است. خطیب بغدادی در تاریخ خود پس از نقل حدیثی از او که دلالت بر فضیلت علی بن ابیطالب (علیه السلام) دارد، گزارش تضعیف شخصیت او را از ابوزرعه آورده و بدینوسیله صحت حدیث مذکور را زیر سؤال برده است. اکنون در جوامع حدیثی شیعه، روایات متعددی از او باقی مانده که بیشتر آنها اخلاقی و عبادی است. وی این روایات را از «جعفر بن محمد بن زکریا غلابی» و «علی بن حارث مروزی» نقل کرده و هارون بن موسی تلعکبری و ابوالمفضل محمد بن عبدالله از او نقل حدیث نمودهاند. از او اثر تألیفی معرفی نشده است.
اساتید
از محمد بن زکریا غلابی و علی بن حارث مروزی بعنوان اساتید وی نامبرده شده است.
شاگردان
از هارون بن موسی تلعکبری و ابوالحسن دارقطنی بعنوان شاگردان ایشان نامبرده شده است.
پانویس
منابع
- تاریخ بغداد، ج7ص230 شماره 3704؛
- جامع الرواه، ج1ص154؛
- رجال ابن داود، ص64 شماره 318؛
- رجال طوسی، ص419 شماره 6055؛
- سؤالات حمزه، دارقطنی، ص23؛
- کفایه الاثر، ص110؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص53 شماره 2211.
موسی بن حسن بن فرات (ابن حنزابه) | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات |
نامهای دیگر | ابن حنزابه، ابن فرات سوم |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 308ق. |
محل تولد | بغداد |
روز درگذشت | 391ق. |
محل درگذشت | مصر |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان | ابوالحسن دارقطنی |
فعالیتها | محدث و شاعر |
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران مقتدر عباسی بود. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد.
زندگینامه
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در بغداد دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، محدث و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل»(سواحل رود دجله در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در دستگاه عباسی مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند.
وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در سامرا نیز از احمد بن محمد مراجلی حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار مصر گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت اخشیدیان رسید. وی پس از مرگ کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به شام گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. ظاهراً وی در دوره «ابوالفوارس احمد اخشید» بار دیگر به کار گمارده شد و در 361هجری به دلیل خالی شدن خزانه دولت و توقعات بیاندازه بنیاخشید، از مقام وزارت معزول گردید و بار دیگر متواری شد.
در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار فاطمی سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از فاطمیان شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید ابوالحسن دارقطنی بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در مرآه الجنان دارقطنی را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است.
مذهب
در باره تشیع او اگرچه شواهد محکمی در دست نیست اما شیعه بودن خاندان بنوفرات چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود. علامه امینی با استفاده از منابع کهن، خاندان بنوفرات را تماماً شیعه معرفی کرده است. ابن شهرآشوب نیز وی را در زمره مصنفان شیعه یاد کرده و کتاب «الغرر» را تألیف او دانسته است.
وی در این کتاب ماجرای سقیفه بنی ساعده را گزارش کرده و آتش زدن خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به فرمان خلیفه دوم را روایت نموده است.
اساتید
وی در بغداد در محضر عالمان سنی و شیعی شاگردی نمود و اساتید زیادی دیده است. از جمله استادان او محمد بن هارون حضرمی و محمد بن سعید ترخمی هستند. وی همچنین سفری به اصفهان داشت و در آنجا از عبدالله بن محمد بن عبدالکریم، محمد بن حمزه بن عماره و حسن بن محمد دارکی حدیث شنیده است.
آثار
از تألیفات او کتابهای «اسماء الرجال و الانساب»، «الأمالی» و «الغرر» هستند. همچنین کتاب دیگر او با عنوان «المسند» است که به کمک «دارقطنی» و «حافظ عبدالغنی بن سعید» آن را به اتمام رسانده است.
فوت
وی در 391هجری در مصر درگذشت. جنازهاش را به مکه مکرمه منتقل کردند و در خانه خدا طواف دادند و سپس از آنجا به مدینه آوردند و در روضه مطهره در محلی که خود قبلاً برای این کار خریداری نموده و تربت امام حسین(علیه السلام) را در آن قرار داده بود، به خاک سپردند. گفته میشود وی سه تار موی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) را به قیمت گزافی خریداری نمود و پس از غسل، این موها را از باب تبرک در کفن او قرار دادهاند.
منابع
- الغدیر، ج5ص78؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص134؛
- معالم العلماء، ص68 شماره 172؛
- مرآه الجنان، یافعی، ج2ص426؛
- معجم الادباء، ج7ص163؛
- وفیات الاعیان، ج1صص346 تا 349؛
- الانساب، سمعانی، ج5ص599، زیر کلمه وزیر؛
- تاریخ بغداد، ج7ص241 شماره 3723؛
- تذکره الحفاظ، ذهبی، ج3ص1022؛
- دائره المعارف تشیع، ج1ص316؛
- بحار الانوار، ج28ص339؛
- النص و الاجتهاد، ص16.
محمد بن ابراهیم علوی موسوی مصری | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن محمد بن ابراهیم علوی موسوی مصری |
نامهای دیگر | شریف صالح |
اطلاعات شخصی | |
روز درگذشت | 340ق. |
محل درگذشت | مصر |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
فعالیتها | محدث، فقیه |
جعفر بن محمد بن ابراهیم علوی موسوی مصری، ملقب به «شریف صالح». محدث و فقیه امامی. شیخ تلعكبری در سال 340هجری در مصر از او حدیث شنیده است. در كوفه پرورش یافت و نزد استاد خصوصیاش عبیدالله بن احمد بن نهیك(كه خود شاگرد ابن ابی عمیر بود) بهرههای فراوان برد.
زندگینامه
جعفر بن محمد بن ابراهیم علوی موسوی مصری، ملقب به «شریف صالح». محدث و فقیه امامی. از تاریخ تولد و وفات او گزارشی نیافتیم اما میدانیم كه «شیخ تلعكبری» در سال 340هجری در مصر از او حدیث شنیده است. بنابراین وفات او بعد از این تاریخ بوده است. وی در كوفه پرورش یافت و نزد استاد خصوصیاش «عبیدالله بن احمد بن نهیك»(كه خود شاگرد ابن ابی عمیر بود) بهرههای فراوان برد. وی در موارد متعددی از این استادش به نیكی یاد كرده و او را «معلم» و «مؤدب» خود معرفی كرده است، حتی از برخی منابع استفاده میشود كه وقتی «عبیدالله بن نهیك» از كوفه به مكه عزیمت نمود، وی نیز همراه این استادش به مكه هجرت كرد و بخش مهمی از حیات علمی خود را در جوار خانه خدا سپری كرده است[۲]. وی پس از اینكه در كوفه و احتمالاً شهرهای دیگر عراق، تحصیلات خود را به حد كمال رساند، از راه مكه و دمشق، عازم مصر گردید و به دلیل سكونت بسیاری از سادات موسوی در مصر، وی نیز در آنجا رحل اقامت انداخت. احادیث و منقولات او اگرچه در نگاه صاحبنظران از اعتبار محكمی برخوردار نیست، اما شواهد نشان میدهند كه وی در مصر از عالمان بزرگ بوده و احادیث بسیاری در سینه داشت، چندانكه برخی از دانشمندان بزرگ شیعی مانند «شیخ تلعكبری» ضمن استماع حدیث از او، اجازه نقل این احادیث را از او خواستار شدند و این موضوع، گواه آن است كه وی از «شیوخ اجازه»(یعنی بالاترین مرتبه علم حدیث) بوده است.
از بستگان او تنها «ابوجعفر احمد بن جعفر بن محمد بن ابراهیم علوی موسوی» را میشناسیم كه احتمال اینكه این شخص فرزند او بوده باشد، بعید به نظر نمیرسد و شیخ تلعكبری از این فرزندش نیز در سال 370هجری حدیث شنیده است[۳]. اكنون احادیث قابل توجهی از او در جوامع روایی شیعه و اهلسنت دیده میشود كه برخی از آنها دلالت بر فضیلت آل ابیطالب (علیه السلام) و مذمت بنیامیه دارد.
در حدیثی از منابع سنیها از او نقل شده كه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به عقیل فرمود: «من تو را از دو جهت دوست دارم. نخست به خاطر خودت و دیگر اینكه چون ابوطالب تو را دوست دارد». در منابع شیعی نیز روایاتی از او در موضوعات فقه، عبادت و ثواب زیارت امام حسین (علیه السلام) نقل گردیده است. از او اثر تألیفی معرفی نشده است، اما وی احتمالاً دارای كتابی بوده كه طوسی در فهرست خود، در ذیل نام «جعفر بن محمد بن عبیدالله» آن را به او نسبت میدهد در حالی كه نام این كتاب را ذكر نكرده است. در اینجا توجه به این نكته لازم است كه برخی پنداشتهاند وی غیر از «جعفر بن محمد بن عبیدالله» است یعنی آنها شخصیتهای متعدد بودهاند، اما بررسیهای انجامشده نشان میدهند كه شخصی به نام «جعفر بن محمد بن عبیدالله» در طبقه او وجود خارجی ندارد، بلكه «عبیدالله» از استادان او بوده است. این اشتباه از آنجا ناشی شده كه در نسخههای قدیمی به جای اینكه جعفر بن محمد عن عبیدالله نوشته شود، جعفر بن محمد بن عبیدالله نوشته شده است. علاوه بر این نام جد اعلای او «عبیدالله» است و نسب كامل او «جعفر بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن عبیدالله بن موسی كاظم (علیه السلام) » است. گفتنی است در رجال طوسی فرد دیگری به همین نام با كنیه «ابوعبدالله» آمده و در سلسله اجداد او به جای عبیدالله، «محمد» ذكر شده كه تلعكبری در سال 360هجری از او استماع حدیث داشته است، اما این فرد، از اهالی «حیره» در نجف میباشد و احتمالاً با صاحب شرححال رابطه خویشاوندی داشته است. به هر حال وی از جمله شخصیتهایی است كه در باره تعدد و اتحاد او بین صاحبنظران اختلافنظر وجود دارد.
اساتید
علاوه بر استاد ویژهاش «عبیدالله بن احمد بن نهیك»، از «ابوحاتم محمد بن ادریس حنظلی رازی»، «ابوالحسین یحیی بن حسن بن جعفر علوی» و «محمد بن اسماعیل بن سالم صائغ» نیز حدیث شنیده است لكن هیچیك از این اساتید، آوازه بلندی نداشتهاند و به همین دلیل، شرححال آنها نیز بر ما پوشیده است.
شاگردان
شاگردان او «قاضی ابوالحسین محمد بن عثمان نصیبی»(استاد نجاشی)، «ابومحمد هارون بن موسی تلعكبری»، «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه» و «ابوالحسین بن محمد بن ابی سعید»(از شاگردان او در مصر) را میشناسیم كه در موارد متعددی از او استماع حدیث داشتهاند. همچنین در برخی از منابع اهلسنت آمده «ابومحمد عبدالرحمن بن عمر» كه از شاگردان او در مصر بوده، در سال 336هجری از او نقل حدیث كرده است.
پانویس
منابع
- تاریخ مدینه دمشق، ج10ص453، وج41صص13،17،18 و23، وج51 ص28؛
- تهذیب المقال، ج4ص511؛
- رجال طوسی، ص419 شمارههای 6052 و6054؛
- رجال نجاشی، ص127، زیر شماره 329، وص144 زیر شماره 375، وص199 زیر شماره 529، وص205 زیر شماره 546، وص232 شماره 615، وص327 ذیل شماره 887، وص431 ذیل شماره 1158؛
- طبقات اعلام الشیعه، ج1صص73 و74؛
- الفهرست، طوسی، ص93شماره 150؛
- كامل الزیارات، ص167، باب69حدیث1، و ص174، باب71حدیث6؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص71 شمارههای 2248 و2249؛
- وسایل الشیعه(20 جلدی)، ج20ص25 شمارههای 59 و60.
محمد بن ابراهيم علوي موسوي حيري | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
جعفر بن محمد بن ابراهيم علوي موسوي حيري، (000 – بعد 360ق) ابوعبدالله. محدث شيعي. وي اصالتاً عراقي و در «حيره»(به كسر حاء و راء) تولد يافته است. «حيره» در لغت به معني منزلگزيدن است و به دو منطقه اطلاق ميشود: نخست ناحيهاي در يك فرسخي نجف نزديك كوفه، و ديگر محله مشهوري در مسير نيشابور به سوي مرو. اما وي از نوادگان امام موسي كاظم(ع) است و علويبودن بودن او گواه آن است كه وي در كوفه سكونت داشته و ارتباطي با محله حيره در نيشابور ندارد، زيرا بيشتر عالمان آن ديار از مذهب تشيع خارج هستند. وي در كوفه پرورش يافت و حيات علمي خود را در اين شهر سپري كرده است. از خانواده او كسي را نميشناسيم ولي احتمال ميرود «ابوجعفر احمد بن جعفر علوي حيري» كه از دانشمندان حديث بود و شيخ تلعكبري در سال 370هجري از او حديث شنيده، از فرزندان وي بوده باشد. با اينكه به نظر ميرسد كه وي و فرزندش در زمان خود از عالمان بزرگ و از شيوخ اجازه در علم حديث بودهاند، اما شرححال آنها در هيچ منبعي ذكر نشده و اطلاعات ناچيزي از آنها در اختيار داريم. در باره تاريخ تولد و وفات او خبري در منابع گزارش نشده است. تنها آگاهي ما در اين زمينه گزارش طوسي است كه در رجال خود گفته است وي تا 360هجري زنده بوده و «شيخ تلعكبري» در اين سال از او حديث شنيده است، بنابراين وفات او بعد از اين تاريخ اتفاق افتاده است. همچنين طوسي در گزارش خود ضمن اينكه وي را در رديف عالمان و محدثان شيعه قرار داده، افزوده است كه وي از «حميد بن زياد نينوايي»(م310ق) استماع حديث داشته و «هارون بن موسي تلعكبري»(م385ق) از او نقل حديث كرده است. در باره تشيع او و فرزندش هيچ ترديدي وجود ندارد، ولي اماميبودن آنها را نميتوان ثابت كرد. زيرا آنها شاگرد «حميد بن زياد» بودهاند و حميد پايبندي سختي نسبت به مذهب واقفيه(هفت امامي) داشت و اين مطلب، با توجه به اينكه آنها از نوادگان امام كاظم(ع) بودند، احتمال واقفيبودن آنها را بيشتر تقويت ميكند. اكنون در جوامع روايي، حتي يك حديث هم از او باقي نمانده است. همچنين كتاب يا رسالهاي نيز از او معرفي نشده است. منابع: (الانساب، سمعاني، ج2ص297، ذيل كلمه حيري؛ رجال طوسي، ص419شماره 6054؛ طبقات اعلام الشيعه، ج1ص74؛ نقد الرجال تفرشي، ج1ص109 شماره 199، وص353 شماره997)