صفر المظفر: تفاوت میان نسخهها
(←نتیجه) |
|||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=== حدیث دوم === | === حدیث دوم === | ||
حدیث: '''«مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»''' برخی برای اثبات نحوست ماه صفر به حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» استناد کردهاند. | حدیث: '''«مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»''' برخی برای اثبات نحوست ماه صفر به حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» استناد کردهاند. آنان واژۀ '''«آذار»''' را ناظر به ماه صفر دانسته و واژۀ «بشرنی» را منحصر در خبر دادن از خیر و نیکی گرفتهاند و بدین گونه دلالت روایت را بر بدی و شومی ماه صفر، تمام دانستهاند. حدیث مزبور در منابع حدیثی شیعه نقل شده است<ref>ابن بابويه، محمدبنعلى (شیخ صدوق)، معاني الأخبار، ص 20؛ ابن بابويه، محمد بن على (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج 1، ص 175 .</ref>؛ اما این روایت در قالب ماجرایی بیان شده که این جمله «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» بخشی از آن است و هیچ ارتباطی به ماه صفر و نحوست آن نیز ندارد. [[شیخ صدوق]] متن کامل حدیث به همراه ماجرایی که اتفاق افتاده است را چنین ذکر میکند: [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]] میگويد: روزى پيغمبر با اصحاب خود در [[مسجد قبا]] نشسته بود و به آنان فرمود: «نخستين شخصى كه اكنون بر شما وارد میشود از اهل بهشت است»، برخی افراد چون اين سخن را شنيدند، برخاسته و بيرون رفتند و هر يک از آنان قصد داشت كه سريعتر برگردند و به سبب این خبر از بهشتیان باشند. پيامبر متوجه شد و به آنان که باقی مانده بودند فرمود: «اکنون چند نفر بر شما وارد مىشوند كه هر یک از دیگری سبقت می جوید؛ از میان آنها، هر کسی به من خبر دهد که ماه آذار، تمام می شود اهل بهشت است». پس آنان كه بيرون رفته بودند بازگشتند و أبو ذر نيز همراهشان بود، حضرت به آنها فرمود: «ما اكنون در كدام يک از ماههاى رومى هستیم؟» ابوذر پاسخ داد: يا رسول اللَّه «آذار» به پايان رسيده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «اى أبوذر این را مىدانستم، اما دوست داشتم که امتم بدانند تو از اهل بهشت مىهستی ... .» | ||
آنان | |||
حدیث مزبور در منابع حدیثی شیعه نقل شده است<ref>ابن بابويه، محمدبنعلى (شیخ صدوق)، معاني الأخبار، ص 20؛ ابن بابويه، محمد بن على (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج 1، ص 175 .</ref>؛ اما این روایت در قالب ماجرایی بیان شده که این جمله «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» بخشی از آن است و هیچ ارتباطی به ماه صفر و نحوست آن نیز ندارد. شیخ صدوق متن کامل حدیث به همراه ماجرایی که اتفاق افتاده است را چنین ذکر میکند: | |||
ابن عباس میگويد: روزى پيغمبر با اصحاب خود در مسجد قبا نشسته بود و به آنان فرمود: «نخستين شخصى كه اكنون بر شما وارد میشود از اهل بهشت است»، برخی افراد چون اين سخن را شنيدند، برخاسته و بيرون رفتند و هر | |||
همان گونه که از متن کامل حدیث مشخص است، هیچ ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد و اساسا «آذار» ماه قمری نیست. علاوه بر آنکه مقصود اصلی رسول الله صلی الله علیه و آله بیان جایگاه بهشتی ابوذر بود نه مشخص کردن ابتدا یا انتهای ماه. | همان گونه که از متن کامل حدیث مشخص است، هیچ ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد و اساسا «آذار» ماه قمری نیست. علاوه بر آنکه مقصود اصلی رسول الله صلی الله علیه و آله بیان جایگاه بهشتی ابوذر بود نه مشخص کردن ابتدا یا انتهای ماه. | ||
== نتیجه == | == نتیجه == | ||
با توجه به مطالب بیان شده، هیچ دلیل روایی بر نحوست ماه صفر وجود ندارد. ممکن است اعتقاد به شوم و نحس بودن صفر به سبب ارتباط دادن برخی حوادث پیش آمده در این ماه باشد در حالی که هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و رخدادهای ماه صفر را نمیتوان دلیل بر نحس بودن آن دانست و سپس آن را به کل ماه سرایت داد. از سوی دیگر حدیث «من بشرنی بخروج الصفر بشرته بالجنه» از صحت سندی برخوردار نیست و حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» نیز هیچ دلالتی بر نحوست ماه صفر ندارد. البته انجام دادن امور نیک مانند صدقه چه در این ماه و چه در ماههای دیگر امر پسندیده و مورد سفارش دین اسلام میباشد. | با توجه به مطالب بیان شده، هیچ دلیل روایی بر نحوست ماه صفر وجود ندارد. ممکن است اعتقاد به شوم و نحس بودن صفر به سبب ارتباط دادن برخی حوادث پیش آمده در این ماه باشد در حالی که هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و رخدادهای ماه صفر را نمیتوان دلیل بر نحس بودن آن دانست و سپس آن را به کل ماه سرایت داد. از سوی دیگر حدیث «من بشرنی بخروج الصفر بشرته بالجنه» از صحت سندی برخوردار نیست و حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» نیز هیچ دلالتی بر نحوست ماه صفر ندارد. البته انجام دادن امور نیک مانند صدقه چه در این ماه و چه در ماههای دیگر امر پسندیده و مورد سفارش [[اسلام|دین اسلام]] میباشد. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۲
صفرالمظفر دومین ماه قمری پس از ماه محرم است. این ماه نیز ماه حزن و اندوه شیعیان است. رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)، شهادت حضرت حسنبنعلی (علیهالسلام) و حضرت رضا (علیهالسلام) و اربعین حضرت حسین (علیهالسلام) در این ماه قرار دارند.
نامگذاری
جایگاه صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. صفر به معنی تهی و خالی است. دلیل نامگذاری آن است که در این ماه بازارهایى در یمن به پا میشد که آن را صفرى میگفتند و از آنجا آذوقه میگرفتند و هر که به بازار نمیرسید از گرسنگى هلاک میشد، برخی نیز گفتهاند: چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم (به دلیل اینکه از ماههای حرام بود) از جنگ دست میکشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی میآوردند و خانهها خالی میماند؛ از این رو به آن صفر گفتهاند[۱].
ممکن است علت نامگذاری آن به تهی و خالی از آن جهت باشد که عربهای عصر جاهلیت پس از تحمل سه ماه متوالی حرام (ذیقعده، ذیحجه و محرم) و خویشتنداری اجباری از قتل، غارت و چپاولگری، با آغاز ماه صفر اقدام به جنگ و خونریزی یکدیگر میکردند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیهها از ترس هجوم آنان، اسباب و اثاثیه خویش را جمع کرده و به جاهای امنتر کوچ میکردند و روستاها و بادیههای خود را به ناچار ترک و خالی میکردند.
گرچه عربهای جزیرة العرب در عصر جاهلیت، برخلاف سنت ابراهیمی، در برخی از سالها حرمت ماه محرم را شکسته و آن را برای قتل و غارت مباح کرده و به جای آن، ماه صفر را ماه حرام قرار میدادند؛ لیکن پس از ظهور اسلام، چهار ماه حرام همانند سنت ابراهیمی در ماههای رجب، ذی قعده، ذیحجه و محرم منحصر گردید و ماه صفر در بین آنها قرار نگرفت.
ماه صفر، دومین ماه سال قمری است، که پس از ماه محرم الحرام و پیش از ماه ربیع الاول قرار گرفته است. ابن عساکر دربارۀ علل نامگذاری ماههای قمری از جمله محرم و صفر گفت: «إنّما سُمّی المحرم لأن القتال حرم فیه، و صفر لأن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال صفر و ...»؛ ماه محرم، بدین جهت محرم خوانده شده است که جنگ و درگیری در آن حرام گردید و ماه صفر از آن جهت صفر گفته شده است که عربها در این ماه بر مکانهایی فرود میآمدند که به آنها «صفر» گفته میشد. و واژۀ صفر، در برخی از واژهنامهها به معنای تهی و خالی نیز آمده است. همچنین به معنای گرسنگی، یرقان و زردی چهره نیز تفسیر گردید.
ماه حزن و اندوه
پس از ماه محرم، این ماه نیز ماه حزن و اندوه شیعیان است. رحلت پیامبر اکرم، شهادت امام حسن و امام رضا و اربعین امام حسین در این ماه قرار دارند. معروف است که ماه صفر به خصوص چهارشنبه آخر آن نحس است، اما در این مورد دلیلی و روایتى نداریم. برخی با استناد به روایت پیامبر اسلام که «هرکس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او مىدهم»، ماه صفر را شوم قلمداد کرده، پایان آن را به یکدیگر تبریک گفته و آمدن ربیع الاول را جشن میگیرند[۲]. در حالی که این روایت در کتب روایی به عبارتی متفاوت در تجلیل از شخصیت ابوذر غفاری آمده است و ارتباطی با نحوست ماه صفر ندارد[۳]. و برخی از علمای شیعه[۴] و سنی[۵]. سند آن را معتبر ندانستهاند. در برخی مناطق رسم است که برای گرفتن حاجت، در پایان صفر هفت شمع روشن کرده و هفت مسجد را در میکوبند. این کار پایه دینی نداشته و از خرافات است. شیعیان و محبان اهلبیت، ماه صفر را همانند ماه محرم از ایام سوگواری و عزاداری میدانند؛ زیرا در آغاز این ماه، سپاهیان ظالم یزید بن معاویه، خانواده بیپناه امام حسین و بازماندگان دشت کربلا را به حالت اسیری وارد سرزمین شام نموده و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند و از هر جهت زمینۀ آزار و اذیتشان را فراهم کردند. بهطوری که یکی از کودکان خردسال امام حسین، به نام «فاطمۀ صغیره» یا «رقیه» بر اثر تحقیر و توهین روز افزون دشمن و سختی سفر توانفرسا و اندوه بیپایان از دست دادن پدر و سایر کسان و نزدیکان خویش در کربلا، مظلومانه و غریبانه در خرابههای شام از دنیا رفت و غم بازماندگان کربلا را تشدید نمود. همچنین بیستم این ماه مصادف با اربعین شهادت امام حسین و یارانش در کربلا است. علاوه بر آن، رحلت پیامبر گرامی اسلام و شهادت جانگداز امام حسن مجتبی در بیست و هشتم و شهادت امام رضا در آخرین روز این ماه قرار گرفته است؛ بنابراین، سراسر این ماه برای محبان اهلبیت، ایام حزن و اندوه و عزاداری و سوگواری است. در برخی از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست میباشد ولی صحت این گفتار چندان روشن و بیخدشه نیست.
وقایع ماه صفر المظفر
برخی از وقایع مهم ماه صفر عبارتند از:
- یکم صفر: آغاز جنگ صفین، مطابق نقل مورخان در سال ۳۷ هجری است. همچنین در این روز در سال ۶۱ هجری (بنا بر روایتی) سَر بریدهشدهٔ حسینبنعلی را همراه کاروان بازماندگان واقعهٔ کربلا وارد شهر شام کردند.
- دوم صفر: روز کشتهشدن زیدبنعلی پس از قیام بر ضد بنیامیه در سال ۱۲۰ هجری است؛ وی به هنگام مرگ ۴۲ سال داشت[۶].
- هفتم صفر: بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمی، روز شهادت حسنبنعلی است. همچنین طبق روایتی زادروز موسی کاظم در سال ۱۲۸، در این روز در منطقه «ابواء» (محلی میان مکه و مدینه) واقع شده است.
- بیستم صفر: روز اربعین و چهلمین روز شهادت حسینبنعلی و لشکریانش در کربلا.
- بیست و هشتم صفر: در چنین روزی، در سال یازدهم هجری، محمد (پیامبر مسلمانان) درگذشت. همه مورخان اتفاق دارند که روز رحلت محمد رسول الله، روز دوشنبه بود و ایشان به هنگام مرگ شصت و سه سال داشت. همچنین بنا بر نقل جمعی از علما و مورخان، روز بیست و هشتم صفر سال ۵۰ هجری، روز شهادت حسنبنعلی المجتبی (علیهالسلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.
- روز آخر ماه صفر: بنا بر قول شیخ طبرسی و ابن اثیر آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری، روز شهادت علیبنموسی الرضا (علیهالسلام) است که در سن پنجاه و پنج سالگی، توسط مأمون عباسی مسموم شد.
نحوست این ماه
آیات و روایات
در بین آیات و روایات اشاراتی به بحث نحوست برخی از ایام شده است. بهعنوان مثال قرآن کریم در دو مورد از نحوست ایام یاد کرده که مربوط به قوم عاد است: آیۀ مبارکۀ: إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ... [قمر–19] ؛ «ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم ...». و نیز آیۀ شریفۀ: فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ ... [فصلت–16] ؛ «سرانجام تندبادی شدید و هولانگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار بر آنها فرستادیم ...».
همچنین روایات متعددی نیز وجود دارد که سعد و نحس بودن برخی از روزهای و ماهها را بیان کردهاند[۷] البته در این که مراد از نحس بودن روزها در این آیات و روایات چیست بحثها و نظریات مختلفى وجود دارد، اما به صورت کلی بعضی از مفسران در تفسیر آیات مربوط به قوم عاد، به معانی و اعتبار برخی از این روایات اعتنا کردهاند[۸].
نحوست ماه صفر
یکی از باورهای شایع در میان مردم این است که ماه صفر را نحس و شُوم میدانند، به همین جهت برای امان ماندن از بلا و شر، توصیه به دادن صدقه و قرائت برخی از دعاها میشود. کسانی که بر نحوست این ماه باور دارند عقیده خود را بر چند دلیل استوار کردهاند که در ادامه به صورت مختصر اشاره میشود.
رخدادهای ماه صفر
آیتالله شیخ عباس قمی در اینباره گفت: بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و شاید سبب آن، واقع شدن وفات محمد رسول الله (صلیالله علیه وآله وسلم) است درآن، همچنان که نحوست دوشنبه به این سبب است و یا به جهت آن است که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذی قعده، ذی حجه و محرم ) واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در این ماه شروع به قتال مینمودند و خانه و منازل از اهلش خالی میشد و این هم یک سبب است در وجه تسمیۀ آن به «صفر». به هرحال، از برای رفع نحوست، هیچ چیزی بهتر از صدقه و ادعیه و استعاذه وارده نیست و اگر کسی خواهد محفوظ بماند از بلاهای نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعا را که محدث فیض در خلاصة الاذکار ذکر فرمود: «یا شدید القوی، ویا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنی شّر خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اله الاّ انت، سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له ونجیناه من الغم، وکذالک ننجی المؤمنین، وصلی الله علی محمد وآله الطّیبین الطّاهرین».
برخی افراد معتقد هستند که به دلیل وقایعی که در این ماه اتفاق افتاده یعنی ورود کاروان اسرای کربلا به شهر شام، رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)، شهادت حسنبنعلی و علیبنموسی (علیهماالسلام)، پس این ماه شوم و نامبارکی است. علامه مجلسی در اینباره میگوید: «وَ هَذَا الشَّهْرُ مَشْهُورٌ بِالنُّحُوسَةِ وَ الشُّؤم، وَ یُمْکِنُ أنْ یَکُونَ لِذَلِکَ وَجْهَانِ ...»؛ یعنی ماه صفر به نحس بودن و شومی شهرت یافته است. ممکن است علت این مطلب یکی از این دو وجه باشد:
الف. بنابر نظر علمای شیعه وفات پیامبر اعظم در این ماه بوده و همین باعث نحس قلمداد شدن این ماه شده است.
ب. ماه صفر بعد از ذی القعده و ذی الحجه و محرّم قرار گرفته است و این سه ماه جزء ماههای حرامند و کسی در آنها به قتل و جنایت نمیپرداخت، بعد از این سه ماه حرام، در ماه صفر جنایت و قتل و جنگ آغاز میگردید و به همین سبب مردم این ماه را منحوس قلمداد کردهاند. البته ایشان تاکید میکند که در بین روایات شیعی روایتی که دلالت بر شومی و نحسی این ماه داشته باشد، ندیدهام و در روایات غیر معتبر عامی مواردی وجود دارد که اعتباری به آنها نیست[۹].
بر فرض پذیرش این که وقایع اتفاق افتاده میتواند دلیل بر نحوست ایام شود، اما سرایت دادن چند روز به تمام روزهای ماه، نیازمند دلیل محکمتری است. علاوه بر آن که پس مصیبتهای دهۀ اول محرم و یا شهادت علیبنابیطالب (علیهالسلام) نیز باید موجب نحوست ماه محرم و ماه رمضان شود! در حالی که کسی چنین ادعایی نکرده است. به عبارت دیگر اگر چنین مبنایی را بپذیریم، تفاوتی بین ماه صفر و ماههای دیگر نیست و به جز «ماه شعبان» که خالی از وفات معصومان (علیهمالسلام) است، همه ماهها ممکن است همه یا بخشی از آنها شوم شمرده شود[۱۰].
البته لازم به ذکر است که برخی از اندیشمندان در این که نحوست بهطور مستقیم متوجه زمان باشد، تردید کردهاند و این نحوست را ناظر به وقایع رخ داده در آن ایام دانستهاند. بهعنوان مثال در دو آیۀ مربوط به قوم عاد که قبلا اشاره شد، استفاده میشود که نحس و شُوم بودن مربوط به آن زمانى است که باد بهعنوان عذاب بر آنها بهطور مستمر وزید، اما از این آیات بر نمیآید که این تأثیر و دخالت زمان به نحوى بوده که با گردش هفتهها دوباره آن زمان نحس برگردد[۱۱].
حدیث اول
حدیث: «من بشرنی بخروج الصفر بشرته بالجنه»، میرزا جواد ملکی تبریزی نیز نحوست ماه صفر را مشهور دانسته و میگوید: معروف است که ماه صفر، به خصوص چهارشنبه آخر آن، نحس میباشد که در این مورد روایتی نداریم. وی در ادامه مینویسد: شاید این نحوست بهخاطر رحلت پیامبر اکرم در این ماه و نیز سخن پیامبر باشد که فرمودند: «من بشرنی بخروج الصفر بشرته بالجنه» یعنی کسی که مرا به تمام شدن ماه صفر مژده دهد، او را به بهشت بشارت میدهم [۱۲]. وی در ابتدا تصریح میکند که هیچ دلیل روایی بر نحوست ماه صفر وجود ندارد در نتیجه خود ایشان نیز در سند و دلالت این خبر تردید دارد. علاوه بر آن که این روایت منتسب به پیامبر در هیچ منبع معتبر روایی نیامده است؛ حتی برخی از نویسندگان نیز که این سخن را ذکر کردهاند هیچ سندی برای آن نقل ننموده و همچنین از آن هیچ استفادهای برای نحوست ماه صفر نکردهاند[۱۳]. شیخ عباس قمی هم با آن که بحث نحوست ماه صفر را نقل نموده، اما آن را مستند به هیچ روایتی نکرده است و چه بسا خود ایشان نیز اطمینان به نحوست این ماه ندارد؛ بلکه از باب احتیاط دعایی را نقل میکند و چنین مینویسد: «بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و برای رفع نحوست هیچ چیز بهتر از صدقه و دعا و استعاذه وارد نیست و اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه، چنانکه محدث فیض و غیره آوردهاند در هر روز ده مرتبه بخواند: «یا شَدیدَ الْقُوی وَ یا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ»[۱۴]. لازم به ذکر است که این دعا نیز در هیچ یک از منابع حدیثی و دعایی معتبر وجود ندارد و برخی از کتابها مانند «تذکره اولی الالباب» در قرن 10 این دعا را بدون سند ذکر کردهاند، البته بدون آن که دلالتی بر نحوست ماه صفر از آن برداشت کنند[۱۵].
حدیث دوم
حدیث: «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» برخی برای اثبات نحوست ماه صفر به حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» استناد کردهاند. آنان واژۀ «آذار» را ناظر به ماه صفر دانسته و واژۀ «بشرنی» را منحصر در خبر دادن از خیر و نیکی گرفتهاند و بدین گونه دلالت روایت را بر بدی و شومی ماه صفر، تمام دانستهاند. حدیث مزبور در منابع حدیثی شیعه نقل شده است[۱۶]؛ اما این روایت در قالب ماجرایی بیان شده که این جمله «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» بخشی از آن است و هیچ ارتباطی به ماه صفر و نحوست آن نیز ندارد. شیخ صدوق متن کامل حدیث به همراه ماجرایی که اتفاق افتاده است را چنین ذکر میکند: ابن عباس میگويد: روزى پيغمبر با اصحاب خود در مسجد قبا نشسته بود و به آنان فرمود: «نخستين شخصى كه اكنون بر شما وارد میشود از اهل بهشت است»، برخی افراد چون اين سخن را شنيدند، برخاسته و بيرون رفتند و هر يک از آنان قصد داشت كه سريعتر برگردند و به سبب این خبر از بهشتیان باشند. پيامبر متوجه شد و به آنان که باقی مانده بودند فرمود: «اکنون چند نفر بر شما وارد مىشوند كه هر یک از دیگری سبقت می جوید؛ از میان آنها، هر کسی به من خبر دهد که ماه آذار، تمام می شود اهل بهشت است». پس آنان كه بيرون رفته بودند بازگشتند و أبو ذر نيز همراهشان بود، حضرت به آنها فرمود: «ما اكنون در كدام يک از ماههاى رومى هستیم؟» ابوذر پاسخ داد: يا رسول اللَّه «آذار» به پايان رسيده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «اى أبوذر این را مىدانستم، اما دوست داشتم که امتم بدانند تو از اهل بهشت مىهستی ... .» همان گونه که از متن کامل حدیث مشخص است، هیچ ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد و اساسا «آذار» ماه قمری نیست. علاوه بر آنکه مقصود اصلی رسول الله صلی الله علیه و آله بیان جایگاه بهشتی ابوذر بود نه مشخص کردن ابتدا یا انتهای ماه.
نتیجه
با توجه به مطالب بیان شده، هیچ دلیل روایی بر نحوست ماه صفر وجود ندارد. ممکن است اعتقاد به شوم و نحس بودن صفر به سبب ارتباط دادن برخی حوادث پیش آمده در این ماه باشد در حالی که هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و رخدادهای ماه صفر را نمیتوان دلیل بر نحس بودن آن دانست و سپس آن را به کل ماه سرایت داد. از سوی دیگر حدیث «من بشرنی بخروج الصفر بشرته بالجنه» از صحت سندی برخوردار نیست و حدیث «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» نیز هیچ دلالتی بر نحوست ماه صفر ندارد. البته انجام دادن امور نیک مانند صدقه چه در این ماه و چه در ماههای دیگر امر پسندیده و مورد سفارش دین اسلام میباشد.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مسعودی، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ میرداماد، الرواشح السماویة، ص۲۰۲.
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ص۱۷۶.
- ↑ جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج۱۰، ص۴۵۶.
- ↑ قاری، الموضوعات الکبری، ص۳۲۴.
- ↑ ابن داوود حلی، الرجال، ص۱۶۴؛ طبری، تاریخ الطبری، دار التراث، ج۷، ص۱۶۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۲۹.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، «باب 15 ما روی فی سعادة أیام الأسبوع و نحوستها»، ج 56، ص 18 – 112.
- ↑ طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج 19، ص72؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، 1371ش، ج 23، ص 42.
- ↑ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد، ص ۲۴۷.
- ↑ مسعودی، عبدالهادی، مقاله «پنداره نحوست ماه صفر»، مجله حدیث حوزه، ش6، بهار و تابستان1392، ص20.
- ↑ طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 19، ص71.
- ↑ میرزا جواد ملکی تبریزی؛ المراقبات، تحقیق: سیدعبدالکریم محمد الموسوی، ص 37.
- ↑ نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار،ج 6، ص 293.
- ↑ قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر.
- ↑ مسعودی، عبدالهادی، مقاله «پنداره نحوست ماه صفر»، مجله حدیث حوزه، ش6، بهار و تابستان 1392، ص 7.
- ↑ ابن بابويه، محمدبنعلى (شیخ صدوق)، معاني الأخبار، ص 20؛ ابن بابويه، محمد بن على (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج 1، ص 175 .