کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۵۷: خط ۵۷:


== درگذشت ==
== درگذشت ==
در روز [[جمعه]] 7 [[رمضان|ماه رمضان]] 1438 (تاریخ 2 ژوئن 2017 میلادی) در کشور [[جمهوری عربی مصر|مصر]] ودر [[قاهره|شهر قاهره]] فوت کرد، و هزاران نفر پس از [[نماز جمعه]] در [[الأزهر|الازهر الشریف]] [[نماز میت]] را برای او خواندن، در میان تشیع کنندگان  تعدادی از علمای الازهر از جمله [[دکتر محمد اماره]] و [[دکتر نصر فرید واصل]]، وچندین عالم دینی حضور داشتند.
در روز [[جمعه]] 7 [[رمضان|ماه رمضان]] 1438 (تاریخ 2 ژوئن 2017 میلادی) در [[جمهوری عربی مصر|کشور مصر]] ودر [[قاهره|شهر قاهره]] فوت کرد، و هزاران نفر پس از [[نماز جمعه]] در [[الأزهر|الازهر الشریف]] [[نماز میت]] را برای او خواندن، در میان تشیع کنندگان  تعدادی از علمای الازهر از جمله [[دکتر محمد اماره]] و [[دکتر نصر فرید واصل]]، وچندین عالم دینی حضور داشتند.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۶

محمد الراوی
محمد الراوی.jpg
نام کاملمحمد الراوی
اطلاعات شخصی
روز تولداول فوریه، 1928م.
محل تولدمصر، استان اسیوطو، روستای ریوا
روز درگذشت2 يونيو، 2017م.
محل درگذشتمصر، قاهره
فعالیت‌هاعالم ارشد الازهر، مفسر قرآن کریم

محمد الراوی، عالم و واعظ مصری، عضو شورای علمای ارشد الازهر و استاد تفسیر قرآن کریم. وی بخش زیادی از عمر خود را وقف دفاع از مسائل مردم و نشر علوم‌ اسلامی کرد؛ سخنرانی‌ها و برنامه‌های مذهبی بسیاری را در بسیاری از شبکه‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای ارائه کرد. او در دوران جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور سابق مصر، زندانی بود و از کودتا علیه محمد مرسی، رئیس‌جمهور سابق مصر حمایت نکرد.


تولد و تربیت

محمد الراوی در اول فوریه 1928 در در استان اسیوط در مصر علیا متولد شد. او در محیطی محافظه کارانه در کنار عمویش و پدر همسرش، شیخ محمد فرغالی، یکی از رهبران اخوان‌المسلمین که در زمان جمال عبدالناصر، رئیس جمهور سابق مصر در سال 1954 اعدام شد، بزرگ شد.

تحصیل

وی توانست در سنین کودکی خود قرآن کریم را به حفظ کند، که وی را برای پیوستن به مؤسسات الازهر کارش را آسان می‌کرد. زیرا حافظان قرآن به راحتی در مؤسسات الازهر پذیرش می‌شدند. وی پس از فارغ التحصیلی در موسسه Assiut ، به دانشکده اصول دین در قاهره رفت و در سال 1954 بانمرات عالی را در آن دانشکده درسش را به پایان رساتد. سپس در سال 1956 با تخصص تدریس زبان عربی در دانشگاه الازهر پذرفته شد و بعنوان استاد تخصصی زبان عربی شروع به تدریس کرد.

مشاغل و مسئولیت‌ها

وی پس از فارغ التحصیلی خود و قبل از اشتغال در دانشگاه الازهر قاهره به‌عنوان بازرس در وزارت AWQAF مشغول بکار شد، پس از آن توسط الازهر به نیجریه اعزام شد درکنار تبلیغ احکام دینی به آموزش زبان عربی و علوم قرآنی در کشور نیجیریه مشغول شد. محمد الراوی، بعد از فعالیت در نیجریه عازم دانشگاه اسلامی سعودی واقع در کشور عربستان در شهر ریاض شد. در آن کشور و دانشگاه‌های آن بیش از 20 سال فعالیت و تدریس داشت. بعنوان نمونه در کنار تدریس تفسیرقرآن و حدیث مدتی رئیس برخی از دانشکده و دانشگاه‌ها بود.

فعالیت‌ها وتلاش‌ها

شیخ الراوی تلاش‌های زیادی برای خدمت به روش‌های مختلف اسلامی برای نقل حدیث در کانال‌های ماهواره‌ای و رادیو، سخنرانی‌ها و ادبیات علمی دارد. وی همچنین در بسیاری از سمینارها و کنفرانس‌های علمی شرکت کرد.

تلاش‌های وی با بیشتر با هدف درک و خدمت به کتاب خدا (قرآنتفسیر و نوشتن مقاله و سخنرانی انجام می‌شد و از مسلمانان می‌خواستند که تقسیم و اختلافات کنار بگذارن و وحدت داشته باشند.

نمونه فعالیت‌هایش

  • مراقبت از تلاوت و یادآوری قرآن.
  • خواستار پایبندی به قرآن و سنت به عنوان یک روی‌کرد زنده در دانش و کار.
  • مراقبت از بزرگ کردن جوانان و جوانان در ضیافت قرآن.
  • فراخوان جمع آوری کلام مسلمانان و وابستگی متقابل آنها در زمینه‌های مختلف برای حمایت از حقیقت و حمایت از کلام خدا، و قرآن در هر موضوعی به آنچه من هستم راهنمایی می‌کند.

آثار

  1. الدعوة الإسلامية دعوة عالمية (مجلد كبير ) طبع عدة مرات؛
  2. كلمة الحق في القرآن الكريم – موردها ودلالتها (مجلدان ) طبع أكثر من مرة؛
  3. حديث القرآن عن القرآن؛
  4. القرآن الكريم والحضارة المعاصرة(كتيب مطبوع)؛
  5. القرآن والإنسان؛
  6. الرسول في القرآن الكريم؛
  7. الرضا؛
  8. منهج الأنبياء في الدعوة إلى الله؛
  9. كان خلقه القرآن؛
  10. المرأة في القرآن الكريم.

درگذشت

در روز جمعه 7 ماه رمضان 1438 (تاریخ 2 ژوئن 2017 میلادی) در کشور مصر ودر شهر قاهره فوت کرد، و هزاران نفر پس از نماز جمعه در الازهر الشریف نماز میت را برای او خواندن، در میان تشیع کنندگان تعدادی از علمای الازهر از جمله دکتر محمد اماره و دکتر نصر فرید واصل، وچندین عالم دینی حضور داشتند.

منابع

جنگ‌های هفت‌گانه «اوباما» علیه جهان اسلام

باراک اوباما پس از پیروزی حزب دموکرات در اوایل 2009 وارد کاخ سفید شد، وی تمرکز سیاست‌های خارجی خود را در قالب عبور از دوران جنگ‌های بوش در منطقه خاورمیانه،‌ اعلام کرد و قول داد که مرکز در سیاست‌ جهانی از زور و مداخله نظامی استفاده نخواهد کرد مگر آشکارا و ملموس، امنیت ملی آمریکا آشکارا و ملموس در خطر و تهدید نزدیک و آنی باشد.

جنگ های بوش در عراق و افغانستان برای شهروندان آمریکایی 4 تا 6 تریلیون دلار هزینه به بار آورد. لذا اوباما وعده داد که هزینه‌‌ای برای اقتصاد بحرانی آمریکا نتراشد. با این وجود و علی‌رغم وعده‌ها و قول‌ها، پنتاگون در دوران ریاست اوباما هفت جنگ تجاوزکارانه ظالمانه بر ملت‌های مسلمان تحمیل نموده است.

1- سوریه: واشنگتن نقش اساسی در شکل دهی بحران سوریه داشته، و آشکارا و نهان در پیچیدگی مشکلات سیاسی - امنیتی سوریه، نقش ایفا نموده است. اوباما در سازماندهی جبهه ضد دمشق از اوایل بحران این کشور از مارس 2011، حضور کلیدی و راهبردی داشته است. آمریکا با انواع شگردها و ترفندهای سیاسی و امنیتی در توسعه گستره بحران سوریه و طولانی نمودن آن دخالت داشته است و در قضیه حملات شیمیایی علیه حومه دمشق،‌ آمریکا رسماً تهدید به مداخله نظامی نمود ولی تلاش‌های دیپلماتیک ایران، چین و روسیه و مخالفت‌های درونی در داخل آمریکا مانع از حمله نظامی اوباما گردید.

دخالت نظامی مستقیم آمریکا با توسعه‌طلبی داعش در عراق و سوریه، آغاز شد. اولین عملیات هوایی آمریکا علیه مواضع نظامی داعش در سوریه در هشتم اوت 2014 آغاز شد. در عملیات اولیه آمریکایی‌ها از هواپیماهای پهباد استفاده نمودند. در 24 سپتامبر 2014، پنج کشور عربی در عملیات ائتلاف بر ضد داعش در سوریه شرکت کردند. بحرین، اردن،‌ قطر، عربستان سعودی و امارات در عملیات بمباران مواضع داعش در چهار مراحل مشارکت داشتند. دخالت نظامی آمریکا و متحدان در سوریه تا اوت 2015، از خاک اردن و پایگاه‌های مستقر در مدیترانه صورت گرفته ولی پس از توافق آنکارا - واشنگتن در استفاده از پایگاه هوایی انجرلیک، حمله هوایی آمریکا علیه مواضع داعش در سوریه با استفاده از تسهیلات ترکیه در 15 اوت 2015 صورت گرفت.

سهم آمریکایی‌ها در حملات نظامی علیه داعش در سوریه در حدود 93 % می‌باشد.

2- عراق: تحلیل‌گران گمان می‌کردند که دوران حاکمیت اوباما، سرآغاز خروج نهایی ارتش تجاوزگر آمریکا از خاک عراق خواهد شد. پنتاگون پس از سه سال عقب‌نشینی رسمی ارتش آمریکا از عراق، ‌3350 نظامی بدان کشور به بهانه خطر و تهدید داعش برای امنیت بغداد، اعزام داشت.

اکنون حجم حضور ارتش آمریکا در عراق به بهانه افزایش تهدید داعش به 6 هزار و 300 نفر رسیده است. برای همگان به ویژه ملت عراق عدم جدیت و عدم کارایی نظامیان آمریکایی در دفع تهدیدهای داعش و تکفیرها محرز شده است.

3- سومالی: این سرزمین‌ آفریقایی و منطقه شاخ آفریقا، قربانی صدور تروریسم وهابیت و بذرپاشی سلفی‌گری و جریان آل‌سعود بوده. این سرزمین اولین کارگاه رشد سلفی‌گری جهادی بوده و جریان «الشباب المجاهدین» با اندیشه و پول و سرمایه‌گذاری سعودی در سومالی و منطقه شاخ آفریقا رشد و ترویج یافت. آمریکایی‌ها از دهه نود قرن گذشته در این منطقه حضور فعال داشته و ملت مظلوم این کشور مزه حملات نظامی و تجاوزهای آمریکا را چشیده‌اند. در پی حملات تروریستی جنبش جوانان مجاهدین سومالی به کشور کنیا و دولت سومالی، ارتش آمریکا در 14 ژوئیه 2015 حملات پی‌در‌پی علیه مواضع این گروه‌ سلفی و تکفیری داشته است.

4- پاکستان: سازمان سیا مدیریت عملیات نظامی علیه طالبان پاکستان و دیگر گروه‌های تکفیری و سلفی را به عهده داشته و از سال 2012 آمریکائی‌ها با استفاده از پهباد علیه مواضع این گروهها اقدام نظامی کرده اند. پنتاگون تا کنون پیش از 350 حمله نظامی در خاک پاکستان انجام داده و طی آن دو هزار نفر از مردم پاکستان به قتل رسیدند.

در مقایسه با دوران بوش تعداد عملیات اوباما هفت برابر تهاجم بوش بوده و تلفات آن در دوران بوش فقط 410 نفر بوده است. آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم اغلب حملات نظامی خود را در منطقه شمال «وزیرستان» متمرکز کرده است.

5- یمن: آمریکایی‌ها به بهانه مبارزه با تروریسم در یمن از سال 2002 مداخله‌های گوناگونی داشته است و تاکنون 64 تهاجم هوایی با بکارگیری «پهباد» در این سرزمین اسلامی،‌ انجام داده است. در پی این حملات در حدود 393 نفر از مردم یمن کشته شدند.

پنتاگون در سال 2014 ، ‌13 حمله هوایی با پهباد و سه حمله هوایی با نیروی مخصوص در یمن انجام داده است. آمریکا در حملات تجاوزکارانه ارتش سعودی و متحدانش به یمن نیز نقش کلیدی و اساسی داشته و بر کلیه جنایات آل سعود در یمن در ابعاد مختلف چشم پوشی نمودند.

6- لیبی: دولت اوباما با استفاده از برگه‌های فشار خود، شورای امنیت را وادار به صدور قطعنامه «1973» در مورخ 17 مارس 2011 نمود که بر اساس آن ناتو و متحدان عربش به بهانه دفاع از ملت لیبی در مقابل استبداد و ظلم سرهنگ قذافی و با هدف مهار انقلابیون، لیبی را اشغال کردند. لیبی از زمان رهایی از دیکتاتوری قذافی تا اکنون آسوده نشده و روز‌ به‌ روز سرزمین «عمر مختار» به ویرانه تبدیل شده و نفت آن به غارت رفته است.

آمریکا و غرب در طولانی کردن بحران و قتل عام مردم مسلمانان لیبی نقش کلیدی دارند و بخش عظیمی از رنج و بدبختی این ملت ناشی از دخالت آمریکا و ناتو بوده است.

7- افغانستان: این سرزمین مسلمانان و همسایه‌ از دیر باز مزه تجاوز ارتش‌های غربی را چشیده است. ویرانگری جنگ‌های تحمیلی ارتش آمریکا در افغانستان از 7 اکتبر 2001، آغاز شده و ارثیه تجاوزکاری جورج بوش به ملت افغان به اوباما رسید و قرار بود پایان سال 2014 آخرین روز حضور ارتش تجاوزکار بر این سرزمین باشد ولی با امضای توافقات امنیتی میان کابل- واشنگتن در سپتامبر 2014 ، مدت تجاوزگری تمدید شد و قرار شد با آغاز سال 2015 نظامیان آمریکایی در افغانستان به 9 هزار و 800 نفر کاهش و در پایان سال جاری میلادی این حضور به نصف برسد.

توافقات امنیتی و نظامی میان آمریکا و افغانستان پیوند وزارتخانه‌های دفاع و کشور افغانستان به آمریکا را بیشتر نموده و حضور نظامی و امنیتی واشنگتن را در این سرزمین مستمر نموده است.

حضور آمریکا در منطقه به جزء تجاوز، ویرانگری، بالابردن هزینه‌های دفاعی و امنیتی کشورهای منطقه و تشدید وابستگی‌ها سودی برای ملل مسلمان منطقه نداشته است و این در حالی است که باراک اوباما در اوایل حضور خود بر مسند ریاست جمهوری آمریکا با انتقاد از میراث جنگی بوش در نخستین سفر خود به قاهره و استانبول از لزوم تغییر در سیاست های آمریکا نسبت به مسلمانان سخن گفت و وعدع تغییر مناسبات میان آمریکا و ملل مسلمان را داد.

منابع

برگرفته از سایت


استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع