محمد بن ابی عمیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
== مصاحبت با معصومین (علیهمالسلام) == | == مصاحبت با معصومین (علیهمالسلام) == | ||
مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابى عمیر در عصر امامت امام جواد (علیهالسلام) بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) نیز بوده یا نه، حرفى نزدهاند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخههای کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) میداند نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا (علیهمالسلام) شمرده است. تنقیح المقال ج 2، صص63و 64؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج 2، ص 50. | مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابى عمیر در عصر امامت امام جواد (علیهالسلام) بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) نیز بوده یا نه، حرفى نزدهاند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخههای کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) میداند نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا (علیهمالسلام) شمرده است. <ref>تنقیح المقال ج 2، صص63و 64؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج 2، ص 50.</ref> | ||
گفته شده است که او با امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) معاصر بود و شخصى دیگر به همین نام با امام صادق (علیهالسلام) معاصر بود که در عصر امام کاظم، فوت کرد معجم الرجال، خوئى، ج 14، ص276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7. قول اول را شواهد و قرائن بیشتری تأیید میکند. | گفته شده است که او با امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) معاصر بود و شخصى دیگر به همین نام با امام صادق (علیهالسلام) معاصر بود که در عصر امام کاظم، فوت کرد <ref>معجم الرجال، خوئى، ج 14، ص276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7.</ref> قول اول را شواهد و قرائن بیشتری تأیید میکند. | ||
== مشایخ و راویان == | == مشایخ و راویان == |
نسخهٔ ۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۱
محمد بن ابی عمیر | |
---|---|
نام | محمد بن ابی عمیر |
نام کامل | ابواحمد محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی اَزْدی |
تاریخ تولد | ۱۳۵ ق، ۱۳۱ ش، ۷۵۳ م |
محل تولد | بغداد |
تاریخ درگذشت | 217 ق، ۲۱۱ ش، ۸۳۲ م |
اساتید |
|
شاگردان |
|
محمد بن ابي عمير ازدی بغدادی از علمای راستین شیعه بود كه محضر امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) را درك نموده است او از اصحاب اجماع محسوب میشود و روایات بسیاری پیرامون مسائل مختلف از وی بهیادگارمانده است.
زندگینامه
محمد بن ابي عمير زياد بن عيسي و کنیه وی ابو احمد است[۱]. او بغدادى الاصل و ساکن بغداد بود[۲] سال تولد وی معلوم نیست؛ ولی بین سالهای 125 تا 135 ق باشد[۳]. نام محمد بن ابى عمیر در قبیله خاصى ذکر نشده است، ولى چون هم پیمان «مهلب بن ابى صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدى» است[۴] جاحظ در این که او از اعراب قحطانى است یا عدنانى، مردد است و میگوید: از ویژگیها و صفاتى که براى او ذکر گردیده است، بر میآید که از اعراب قحطانى باشد[۵] که صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند. ابن ابى عمیر پارچهفروشی متمول بوده است[۶] وی از مشایخی است که علمای امامیه در صحت اخباری که از او روایت شده است، اجماع کردهاند. او از اصحاب اجماع است، یعنى از نزدیکان ائمه و کسانى که همه، آن هارا قبول دارند[۷].
تعابیر مختلف از ایشان در اسانید
نام ایشان در اسانید مختلف با عباراتی نقل شده از جمله:
- محمد بن أبي عمر؛
- ابو أحمد بن زياد الأزدي؛
- أبو أحمد بن منحمد بن زياد الأزدي؛
- ابن أبي أحمد؛
- محمد بن زياد؛
- محمد بن زياد الأزدي؛
- محمد بن زياد بن عيسي بياع السابري؛
- محمد بن أبي عمير زياد؛
- ابن زياد.[۸]
محمّد بن زیاد همان ابن ابی عمیر معروف است که واقفیها از او به محمّد بن زیاد یاد میکنند. علي بن الحسن الطاطري و حسن بن محمّد بن سماعه، بیش از همه تعبیر محمّد بن زیاد را به کار بردهاند. شاید در فضای واقفی نوعی تدلیس از ابن ابی عمیر وجود داشته که ناشناس بماند[۹].
شاخصهای شخصیتى او
الگوى عبادت
ابافضل محمد بن شاذان نقل میکند: وارد عراق شدم، دیدم شخصى به همراهش میگفت: تو زندگى دارى، زن و بچهداری، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهى همینطور ادامه دهى و سر بر سجدههای طولانى بگذارى، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراین بود که با سجدههای طولانى چشمانم نابینا شود، تابهحال باید چشمان ابن ابى عمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر میرود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمیدارد، کور میشد[۱۰]. و نیز نقل میکند: با پدرم به دیدار ابن ابى عمیر رفتیم، دیدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند که او را تعظیم و تجلیل میکنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابى عمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد. گفت: بله.[۱۱]. همین دو حدیث نشان میدهد که او تا چه حدى، در عبادت الگوى دیگران بود.
زهد در عین تمول
محمد بن ابى عمیر که شغلش پارچهفروشی و فردى سرمایهدار بود[۱۲] ولی در زندگی شخصی هم فعال اجتماعی و هم زاهد و بیاعتنا به زخارف دنیا بود.
زندگی پر فراز و نشیب
على بن الحسن میگوید: «ابن ابى عمير از يونس بن عبدالرحمن افقه و افضل و اصلح بود، ابن ابى عمير بهخاطر جانبداری از الله گرفتار شد و به حبس محكوم گشت و از مشقت و تنگى وضع زندان و کتکخوردن برايش پيشامدهاى بزرگ حادث شد.!»[۱۳].
اسوه مقاومت
ابراهیم بن داحه نقل میکند: ابن ابى عمیر را در عصر هارونالرشید به زندان بردند. وقتى علت حبس او سؤال شد گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابى عمیر میگوید: مرا 100 ضربه شلاق زدند تا محل شیعیان و اسامى آنها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدت درد، نزدیک بود لب گشایم که صداى محمد بن یونس (او هم زندانی بوده است) را شنیدم که میگفت: «اتق الله يا محمد بن ابي عمير» محمد بن ابى عمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد[۱۴] ابن بکیر هم میگوید: «ابن ابی عمیر زندانی شد، و در حبس ناراحتی فراوانی به او رسید، و نیز هر چه ثروت داشت از او گرفتند»[۱۵] بعد از شهادت امام رضا (علیهالسلام) ـ در عصر خلافت مأمون ـ بازهم او را به زندان بردند و وقتى علتش سؤال شد، همان بهانه (قبولنکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد[۱۶]. او علیرغم همه فشارها و سختیها، هیچگاه حاضر به همکارى و افشاى اسامى شیعیان نشد. او دوباره در دوره مامون هم زندانی شد. شیخ مفید مینویسد: ابن ابی عمیر هفده سال در زندان بود و اموالش از بین رفت.[۱۷] و گویا در خلال همین زندانیشدنها و گرفتاریها بود که کتابهای حدیث او توسط خواهرش پنهان شد؛ ولی با نفوذ آب یا طولانیشدن مدت انبار در جای نامناسب همه کتابهایش از بین رفت.[۱۸] . او نزديك به چهل جلد از كتبش را حفظ داشت كه از بازگو شدههاى آن كتب تحت عنوان نوادر ياد مىشود.[۱۹].
نگرفتن طلب از بدهکاری که خانهاش را فروخت
شخصی دههزار درهم به او بدهکار بود، چون فهمید که ابن ابی عمیر ثروت خود را ازدستداده است، خانه خود را فروخت و دههزار درهم ابن ابی عمیر را نزد او برد. ابن ابی عمیر گفت: «این پول را از کجا آوردی؟ ارث به تو رسیده یا گنجی یافتهای؟» - خانهام را فروختم! ابن ابی عمیر گفت: امام صادق به من فرموده است: خانه مسکونی مورد لزوم از استثناهای وام و قرض است، ازاینرو با این که به این پولها حتی به یک درهمش نیاز دارم؛ قبول نمیکنم[۲۰].
داور علمی بزرگان
غیر از آثار گرانبهای او که دلالت برمکانت بلند علمى او دارد، نشانههای دیگرى نیز این مطلب را تأیید میکند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم دو صحابى بزرگ امام صادق (علیهالسلام) مراوده و مجالستهای زیادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام باهم مناظره کنند. هشام بن سالم حضور محمد بن ابى عمیر را بهعنوان نفر سوم در مناظره، شرط کرد که اوج مقام علمى او را نشان میدهد.
از دیدگاه بزرگان و رجالیون
کشى: او از کسانى است که اصحاب و علما آنچه از او رسیده است، را صحیح میدانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند [۲۱] خود علامه هم ایشان را ثقه میداند[۲۲] شیخ طوسى: او را ثقه میداند[۲۳] شیخ عباس قمى: در منظر شیعه و سنى مطمئنترین افراد است[۲۴]. بنابر روایتى از ابوعمرو، ابن ابى عمیر فقیهتر، صالحتر و فاضلتر از یونس بن عبدالرحمان (راوى مشهور) است[۲۵].
ابن ابی عمیر و فقه عامه
او از شخصیتهای بارز و از فقیهان عصر خویش بود. وى نهتنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهلسنت نیز مهارت داشت؛ لذا مورد قبول آنها نیز است[۲۶] و نجاشى در مورد او میگوید: جلیلالقدر، عظیم المنزله عندنا و عندالمخالفین[۲۷] جاحظ که یکی از دانشمندان اهلتسنن است درباره او مینویسد: «ابن ابی عمیر در همه چیز یگانه زمان بود»[۲۸] او احادیث بسیاری از عامه را هم به یاد داشت، ولی برای اینکه خلط بین احادیث عامه و خاصه نشود، احادیث آنان را نقل نمیکند[۲۹].
حجیت مراسیل ابن ابی عمیر
- سبب اعتماد علمای امامیه به مراسیل ابن ابی عمیر را چنین بیان شده که ابن ابی عمیر بعد از نابود شدن کتابهایش، از حفظ حدیث میگفت، لذا اصحاب ما به مراسیل وی اعتماد میکنند. شیخ طوسی در العُدّة در باب تعادل و تراجیح[۳۰] میگوید: اگر یکی از راویان، خبر خود را با اِسناد و دیگری با ارسال ذکر کرده باشد، در راوی خبر مُرسَل دقت میکنیم، هرگاه وی از کسانی باشد که فقط از ثقه نقل میکنند، این دو خبر بریکدیگر ترجیح ندارند. از این روست که امامیه بین روایات محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی... با روایات مُسندی که دیگران نقل میکنند فرقی قائل نمیشوند. اکثر فقها و رجال شناسان بر این عقیده هستند.
- گروه دیگری از متأخرین میگویند: از نقل اجماع کشّی چنین فهمیده میشود که هر حدیثی که یکی از ۱۸ تن اصحاب اجماع روایت کرده باشند، اعتبار حدیث صحیح را دارد، اعم از اینکه مرسل باشد یا مسند، ثقه باشد یا ضعیف و یا مجهول، به شرط آنکه رجال سند تا راوی صحیح باشند[۳۱].
- برخی دیگر میگویند: فرقی بین مراسیل وی و دیگر ثقات نیست و در مواردی اصحاب اجماع از جمله ابن ابی عمیر از ضعفا نقل حدیث کردهاند[۳۲]
- قول شیخ طوسی اجتهاد شخصی است. همچنین اجماعِ ادعا شده اجماع بریک حکم شرعی است و اصلش به قول طوسی بر میگردد، و در اصول فقه ثابت شده است که اجماع منقول به وسیله خبر واحد حجیت ندارد. بنابراین اجماع منقول از طوسی نمیتواند ملاک عمل قرار بگیرد[۳۳].
توثیق مشایخ ابن ابی عمیر
- شیخ الطائفه شهادت داده که طائفه امامیه ابن ابی عمیر را از ثقاتی میداند که تمامی روایاتش اعم از مراسیل و مسانید را از ثقات نقل می کند [۳۴] طبق شهادت مذکور، تمامی مشایخ ابن ابی عمیر از ثقات می باشند.
- مرحوم امام خمینی(ره) مراسیل ابن ابی عمیر را به دلیل عبارت «أصحابنا يسكنون إلى مراسيله[۳۵] » از جانب نجاشی، معتبر میداند؛ لکن نسبت به مسانید وی، تحقیق از وثاقت و یا عدم وثاقت را لازم میداند و عبارت شیخ الطائفه را ناشی از اجتهاد ایشان در کلام کشی [در مورد اصحاب اجماع] دانسته و نامعتبر میدانند.
- و اما محقق خوئی تفاوتی بین مراسیل و مسانید ابن ابی عمیر قائل نبوده و وثاقت مشایخ ابن ابیعمیر را قبول ندارند.
- به نظر استاد شهیدی لااقل مسانید ابن ابی عمیر بهخاطر شهادت شیخ طوسی معتبر است[۳۶]
- مرحوم صدوق در معانی الاخبار از استاد خود ابن ولید نقل می کند که او از محمد بن حسن صفار شنیده است که در کتاب حلبی هرگاه عبارت وفی حدیث آخر بیاید این قول ابن ابی عمیر است: قال مصنف هذا الكتاب سمعت شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه يقول سمعت محمد بن الحسن الصفار يقول كلما كان في كتاب الحلبي و في حديث آخر فذلك قول محمد بن أبي عمير رحمه الله.[۳۷]
- مطابق برخی بررسیهای انجام شده، از 2880روایت ابنابی عمیر در کافی، 349روایت ضعیف است که از آن میان هفت راوی بدنام در سند14روایت از وی مشاهده شد. این امر به انضمام قرائن تاریخی، پذیرش حجیت مرسلات ابن ابی عمیر را دشوار نموده و ضرورت نقد و بررسی روایات کافی را نیز مورد تأکید قرار میدهد[۳۸].
- عده ای از علمای رجال (از جمله حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی) معتقدند مرسلات ابن ابی عمیر مانند مسندات است، البته به شرط آنکه مرسِل خود ابن ابی عمیر باشد و نه شخص دیگری؛ بنابراین در مواردی که مرسِل خود او نیست روایت را معتبر نمی دانند.[۳۹]
مصاحبت با معصومین (علیهمالسلام)
مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابى عمیر در عصر امامت امام جواد (علیهالسلام) بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) نیز بوده یا نه، حرفى نزدهاند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخههای کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) میداند نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا (علیهمالسلام) شمرده است. [۴۰] گفته شده است که او با امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) معاصر بود و شخصى دیگر به همین نام با امام صادق (علیهالسلام) معاصر بود که در عصر امام کاظم، فوت کرد [۴۱] قول اول را شواهد و قرائن بیشتری تأیید میکند.
مشایخ و راویان
مشایخ
او از محضر قریب به 100 استاد استفاده کرد، اساتیدى چون: ابان بن عثمان الاحمر، عبدالرحمان بن حجاج، مفضل بن مزید، ابن مسکان، عبدالله بن مغیره، هشام بن سالم، عبدالله بن سنان. [۴۲] و نیز از بسیاری نقل روایت نموده است، مثل:
- ابان بن عثمان ؛
- ابراهيم الخزاز؛
- ابراهيم بن ابي زياد الكرخي؛
- ابراهيم بن عبد الحميد؛
- ابن اذينة؛
- ابن مسكان؛
- ابو الاعز النخاس؛
- ابو المغرا؛
- ابو ايوب الخزاز؛
- ابو بصير؛
- ابو جعفر الشامي؛
- ابوعبدالله الفراء؛
- ابو علي الحراني؛
- اسحاق بن عبدالله الاشعري؛
- اسحاق بن عمار؛
- اسحاق بن هلال؛
- اسماعيل بن رباح؛
- بكار بن كردم ؛
- بكير بن اعين؛
- جعفر الازدي ؛
- جعفر بن عثمان؛
- جميل بن دراج؛
- جميل بن صالح؛
- الحارث بن المغيرة النصري ؛
- حذيفة بن منصور؛
- حريز؛
- الحسن بن علي الصيرفي؛
- الحسين الاحمسي؛
- الحسين بن ابي العلاء؛
- الحسين بن زيد بن علي بن الحسين عليهما السلام؛
- الحسين بن نعيم؛
- حفص بن البختري [ الكوفي ]؛
- الحكم بن ايمن ؛
- الحكم بن حكيم؛
- الحكم بن علباء الاسدي؛
- حماد الناب؛
- حماد بن عثمان؛
- حمزة بن حمران بن اعين [ مولي بني شيبان الكوفي ]؛
- حنان بن سدير ؛
- خالد بن ابي العلاء الخفاف؛
- خلاد السندي؛
- داود بن زربي ؛
- ذريح بن يزيد بن محمد المحاربي؛
- رفاعة بن موسي النخاس؛
- رومي بن زرارة؛
- زياد بن سوقة؛
- زيد الشحام؛
- زيد النرسي؛
- سعد بن ابي خلف؛
- سعدان بن مسلم؛
- سعيد بن غزوان؛
- سفيان بن صالح؛
- سلمة صاحب السابري؛
- سيف بن عميرة؛
- عامر بن نعيم القمي؛
- عبد الرحمن بن ابیعبدالله البصري؛
- عبد الرحمن بن الحجاج؛
- عبد الرحمن بن محمد؛
- عبدالله بن القاسم؛
- عبدالله بن المغيرة؛
- عبدالله بن بكير؛
- عبدالله بن سليمان؛
- عبدالله بن سنان؛
- عبدالله بن لطيف التفليسي؛
- عقبة؛
- العلاء بن سيابة؛
- علي الصيرفي ؛
- علي بن ابي حمزة؛
- علي بن عطية ؛
- عمر بن اذينة؛
- عمر بن يزيد؛
- عنبسة؛
- عيسي الفراء؛
- غياث بن ابراهيم؛
- الفضل بن يونس؛
- الفضيل مولي راشد؛
- كردويه؛
- محمد بن ابي حمزة؛
- محمد بن اسحاق بن عمار؛
- محمد بن الفضيل؛
- محمد بن النعمان؛
- محمد بن حكيم ؛
- محمد بن حمران؛
- محمد بن عمران العجلي؛
- محمد بن يونس؛
- مرازم بن حكيم؛
- مسمع كردين؛
- معاوية بن عمار؛
- معاوية بن وهب؛
- منصور بزرج؛
- موسي بن بكر؛
- وهب بن عبد ربه؛
- هاشم بن المثني؛
- هشام بن سالم؛
- يحيي بن موسي الصنعاني؛
- يعقوب بن عيثم؛
- يونس بن يعقوب.[۴۳]
راویان
از حضور محمد بن ابى عمیر بیش از 70 محدث بهره بردند. فقط ابراهیم بن هاشم از او 2921 روایت نقل کرده است احمدبن محمد بن عیسى، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیى و حسن بن محبوب از شاگردان او هستند.[۴۴] علاوه بر این بزرگواران، راویان دیگری هم احادیثی را از ابن ابی عمیر نقل نموده اند، مثل:
- ابن ابي نجران؛
- ابوعبدالله البرقي؛
- احمد بن ابیعبدالله؛
- احمد بن محمد؛
- احمد بن هلال؛
- ايوب بن نوح؛
- الحسن بن سعيد؛
- الحسن بن علي؛
- الحسن بن محمد بن سماعة؛
- الحسين بن سعيد؛
- سندي بن الربيع؛
- سهل بن زياد؛
- عبدالله بن احمد؛
- عبدالله بن عامر؛
- عبدالله بن محمد بن عيسي؛
- علي بن السندي؛
- علي بن مهزيار؛
- محمد بن اسماعيل؛
- محمد بن الحسين؛
- محمد بن الزيات؛
- محمد بن بشير؛
- محمد بن خالد البرقي؛
- محمد بن عبدالجبار؛
- محمد بن عبدالله بن زرارة؛
- محمد بن علي؛
- محمد بن عيسي بن عبدالله الاشعري؛
- محمد بن عيسي بن عبيد؛
- معاوية بن حكيم؛
- منصور بن يونس؛
- موسي بن الحسن؛
- موسي بن عمر؛
- موسي بن عمران؛
- نوح بن شعيب؛
- هارون بن مسلم؛
- هشام بن الحكم؛
- يعقوب بن يزيد.[۴۵]
روایات و آثار
بنا بر نقل ابن بطه، محمد بن ابى عمیر 94 کتاب درباره عقاید و حدیث تألیف کرد فهرست، شیخ طوسى، ص 142.. او علاوه بر این تألیفات، نام 100 نفر از محدثان که از امام صادق (علیهالسلام) حدیث نقل کردند، را با نام کتبشان حفظ داشت[۴۶].
متأسفانه آثار گرانبهای او در حین مبارزات از بین رفت. خواهرانش: سعیده و منه نیز محدث بودند و براى زنان احکام میگفتند. وقتى وی در عصر مأمون به زندان افتاد، کتابهایش را به یکى از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او به دست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از 4 سال حبس، وقتى به سراغ کتابها آمد، دید تمام کتابهایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثارى که در دست مردم داشت، میخواند یا از حفظ میگفت؛ لذا برخى روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آنها را قبول دارند و به آن عمل میکنند.[۴۷] از آثار ارزشمند او اسامى بیش از چند کتاب در دست است که به شرح ذیل است:
- 1 ـ کتاب الاستطاعه؛
- 2 ـ کتاب الحج؛
- 3 ـ فضائل الحج؛
- 4 ـ مناسک الحج؛
- 5 ـ الصلوه؛
- 6 ـ الصیام؛
- 7 ـ المتعه؛
- 8 ـ النکاح؛
- 9 ـ الطلاق؛
- 10 ـ التوحید؛
- 11 ـ الکفر و الایمان؛
- 12 ـ الامامه؛
- 13 ـ الاحتجاج فى امامه امیرالمومنین (علیهالسلام)؛
- 14 ـ کلامه مع الخوارج؛
- 15 ـ النوادر الکبیر الحسن؛
- 16 ـ کتاب البدا؛
- 17 ـ الرد على اهل القدر و الجبر؛
- 18 ـ الانفال؛
- 19 ـ الافاعیل؛
- 20 ـ المغازى؛
- 21 ـ المعارف؛
- 22 ـ الیوم و اللیله؛
- 23 ـ الملاحم؛
- 24 ـ مسائله عن على بن موسى الرضا (علیهالسلام)؛
25 ـ اختلاف الحدیث[۴۸]
درگذشت
محمد بن ابی عمیر در عصر امام جواد (علیهالسلام) 217 ق بدرود حیات گفت[۴۹].
پانویس
- ↑ رجال، نجاشى، ص326؛ رجال شیخ طوسى، ص 388.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 326ـ327.
- ↑ تنقیح المقال، ج 2، ص 64.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 326ـ326 ـ؛ رجال علامه حلى، ص 140.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142.
- ↑ قمی، شیخ عباس، هدیه الاحباب، ص 54.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 283 و 284؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۵۵۶.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ خارج فقه سید محمدجواد شبیری زنجانی، 25 شهریور 1398.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.؛ رجال کشى، ص 591.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120؛ نجاشى، ص 327.
- ↑ رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، كشى، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، 1409 ق، چاپ اول، ص 591، (في محمد بن أبي عمير الأزدي)؛ عرفان اسلامى (اختيار محبوب در سختترین شرايط) ، انصاريان، حسین، انتشارات دارالعرفان، قم، 1386ش، چاپ اول، ج 1، ص 373.
- ↑ رجال، نجاشى، ص326؛ اختیارمعرفه الرجال، ص 592.
- ↑ رجال کشی، ص 590.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 121.
- ↑ اختصاص شیخ مفید، ص 86، چاپ تهران
- ↑ رجال النجاشي؛ ص326.
- ↑ نقد الرجال، ج4، ص: 107.
- ↑ اختصاص شیخ مفید، ص 86، چاپ تهران
- ↑ رجال، علامه حلى، ص 141.
- ↑ رجال، علامه حلى، ص 141.
- ↑ رجال الطوسي (جامعه مدرسين) ؛ ص365.
- ↑ هدیه الاحباب، شیخ عباسى قمى، ص 54.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142.
- ↑ رجال النجاشي؛ ص326
- ↑ منتهی المقال، ص 254، چاپسنگی.
- ↑ اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشى (مع تعليقات میرداماد استرآبادی)، ج2، ص: 855.
- ↑ محمد طوسی، عدّة الاصول، ص۳۸۶ و387، به کوشش محمد مهدی نجفی، قم، ۱۴۰۳ق.
- ↑ محمد حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۸۰ و 81، به کوشش محمد رازی، بیروت، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
- ↑ جعفر حلی، المعتبر، ج۱، ص۴۳، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۱۸ق.
- ↑ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹-۶۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳ م.
- ↑ عدّة الأُصول 1: 154.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۲۶
- ↑ http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=1759
- ↑ معانی الاخبار ص۱۵۰ http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2290
- ↑ پژوهشی-در-رویکرد-شیخ-کلینی-نسبت-به-روایات-محمد-بن-ابی-عمیر بی بی حکیمه حسینی،مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث - دوره 13، شماره 1، بهار 1395.
- ↑ http://mobahathah. r/showthread.php?tid=515
- ↑ تنقیح المقال ج 2، صص63و 64؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج 2، ص 50.
- ↑ معجم الرجال، خوئى، ج 14، ص276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7.
- ↑ مشایخ الثقات، ج 1، ص 31.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ مشایخ الثقات، ج 1، ص 31.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142. رجال نجاشى، ص 326.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 7-326.
- ↑ رجال، نجاشى، ص؛327 فهرست، شیخ طوسى، ص؛142 کشى، ص؛592 رجال، علامه حلى، ص 142 و... .
- ↑ رجال، نجاشى، ص؛326 فهرست، ص 142. تنقیح المقال، ج 2، ص 50.
منابع
- احمد نجاشی، الرجال، به کوشش محمد جواد نائینی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- محمد مفید، الاختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة نشر الاسلامی.
- محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
- ابوالمهدی کلباسی، سماء المقال، به کوشش محمد علی روضاتی، قم، ۱۳۷۲ق.
- محمد صدوق، التوحید، به کوشش هاشم حسینی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۹۸ق.