محمد بن ابی عمیر
محمد بن ابی عمیر | |
---|---|
نام | محمد بن ابی عمیر |
نام کامل | ابواحمد محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی اَزْدی |
تاریخ تولد | ۱۳۵ ق، ۱۳۱ ش، ۷۵۳ م |
محل تولد | بغداد |
تاریخ درگذشت | 217 ق، ۲۱۱ ش، ۸۳۲ م |
اساتید |
|
شاگردان |
|
محمد بن ابی عمیر ازدی بغدادی از علمای راستین شیعه بود که محضر امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) را درک نموده است و از اصحاب اجماع محسوب شده و روایات بسیاری پیرامون مسائل مختلف از وی بهیادگارمانده است.
زندگینامه
محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی و کنیه وی ابو احمد است[۱]. او بغدادی الاصل و ساکن بغداد بود[۲] سال تولد وی معلوم نیست؛ ولی بین سالهای 125 تا 135 ق باشد[۳]. نام محمد بن ابی عمیر در قبیله خاصی ذکر نشده است، ولی چون هم پیمان «مهلب بن ابی صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدی» است[۴] جاحظ در این که او از اعراب قحطانی است یا عدنانی، مردد است و میگوید: از ویژگیها و صفاتی که برای او ذکر گردیده است، بر میآید که از اعراب قحطانی باشد[۵] که صاحب تمدن و فرهنگی غنی بودند. ابن ابی عمیر پارچهفروشی متمول بوده است[۶] وی از مشایخی است که علمای امامیه در صحت اخباری که از او روایت شده است، اجماع کردهاند. او از اصحاب اجماع است، یعنی از نزدیکان ائمه و کسانی که همه، آنها را قبول دارند[۷].
تعابیر مختلف از ایشان در اسانید
نام ایشان در اسانید مختلف با عباراتی نقل شده از جمله:
- محمد بن أبی عمیر؛
- ابو أحمد بن زیاد الأزدی؛
- أبو أحمد بن منحمد بن زیاد الأزدی؛
- ابن أبی أحمد؛
- محمد بن زیاد؛
- محمد بن زیاد الأزدی؛
- محمد بن زیاد بن عیسی بیاع السابری؛
- محمد بن أبی عمیر زیاد؛
- ابن زیاد.[۸]
محمّد بن زیاد همان ابن ابی عمیر معروف است که واقفیها از او به محمّد بن زیاد یاد میکنند. علی بن الحسن الطاطری و حسن بن محمّد بن سماعه، بیش از همه تعبیر محمّد بن زیاد را به کار بردهاند. شاید در فضای واقفی نوعی تدلیس از ابن ابی عمیر وجود داشته که ناشناس بماند[۹].
شاخصهای شخصیتی او
الگوی عبادت
ابافضل محمد بن شاذان نقل میکند: وارد عراق شدم، دیدم شخصی به همراهش میگفت: تو زندگی داری، زن و بچهداری، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهی همینطور ادامه دهی و سر بر سجدههای طولانی بگذاری، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراین بود که با سجدههای طولانی چشمانم نابینا شود، تابهحال باید چشمان ابن ابی عمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر میرود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمیدارد، کور میشد[۱۰]. و نیز نقل میکند: با پدرم به دیدار ابن ابی عمیر رفتیم، دیدم شخصی در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانی هستند که او را تعظیم و تجلیل میکنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابی عمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد. گفت: بله.[۱۱]. همین دو حدیث نشان میدهد که او تا چه حدی، در عبادت الگوی دیگران بود.
زهد در عین تمول
محمد بن ابی عمیر که شغلش پارچهفروشی و فردی سرمایهدار بود[۱۲] ولی در زندگی شخصی هم فعال اجتماعی و هم زاهد و بیاعتنا به زخارف دنیا بود.
زندگی پر فراز و نشیب
علی بن الحسن میگوید: «ابن ابی عمیر از یونس بن عبدالرحمن افقه و افضل و اصلح بود، ابن ابی عمیر بهخاطر جانبداری از الله گرفتار شد و به حبس محکوم گشت و از مشقت و تنگی وضع زندان و کتکخوردن برایش پیشامدهای بزرگ حادث شد.!»[۱۳].
اسوه مقاومت
ابراهیم بن داحه نقل میکند: ابن ابی عمیر را در عصر هارونالرشید به زندان بردند. وقتی علت حبس او سؤال شد گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابی عمیر میگوید: مرا 100 ضربه شلاق زدند تا محل شیعیان و اسامی آنها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدت درد، نزدیک بود لب گشایم که صدای محمد بن یونس (او هم زندانی بوده است) را شنیدم که میگفت: «اتق الله یا محمد بن ابی عمیر» محمد بن ابی عمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد[۱۴] ابن بکیر هم میگوید: «ابن ابی عمیر زندانی شد و در حبس ناراحتی فراوانی به او رسید و نیز هر چه ثروت داشت از او گرفتند»[۱۵] بعد از شهادت امام رضا (علیهالسلام) ـ در عصر خلافت مأمون ـ بازهم او را به زندان بردند و وقتی علتش سؤال شد، همان بهانه (قبولنکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد[۱۶]. او علیرغم همه فشارها و سختیها، هیچگاه حاضر به همکاری و افشای اسامی شیعیان نشد. او دوباره در دوره مامون هم زندانی شد. شیخ مفید مینویسد: ابن ابی عمیر هفده سال در زندان بود و اموالش از بین رفت.[۱۷] و گویا در خلال همین زندانیشدنها و گرفتاریها بود که کتابهای حدیث او توسط خواهرش پنهان شد؛ ولی با نفوذ آب یا طولانیشدن مدت انبار در جای نامناسب همه کتابهایش از بین رفت.[۱۸] . او نزدیک به چهل جلد از کتبش را حفظ داشت که از بازگو شدههای آن کتب تحت عنوان نوادر یاد میشود.[۱۹].
نگرفتن طلب از بدهکاری که خانهاش را فروخت
شخصی دههزار درهم به او بدهکار بود، چون فهمید که ابن ابی عمیر ثروت خود را ازدستداده است، خانه خود را فروخت و دههزار درهم ابن ابی عمیر را نزد او برد. ابن ابی عمیر گفت: «این پول را از کجا آوردی؟ ارث به تو رسیده یا گنجی یافتهای؟» - خانهام را فروختم! ابن ابی عمیر گفت: امام صادق به من فرموده است: خانه مسکونی مورد لزوم از استثناهای وام و قرض است، ازاینرو با این که به این پولها حتی به یک درهمش نیاز دارم؛ قبول نمیکنم[۲۰].
داور علمی بزرگان
غیر از آثار گرانبهای او که دلالت بر مکانت بلند علمی او دارد، نشانههای دیگری نیز این مطلب را تأیید میکند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم دو صحابی بزرگ امام صادق (علیهالسلام) مراوده و مجالستهای زیادی داشت. روزی هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام باهم مناظره کنند. هشام بن سالم حضور محمد بن ابی عمیر را بهعنوان نفر سوم در مناظره، شرط کرد که اوج مقام علمی او را نشان میدهد.
از دیدگاه بزرگان و رجالیون
کشی: او از کسانی است که اصحاب و علما آنچه از او رسیده است، را صحیح میدانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند [۲۱] خود علامه هم ایشان را ثقه میداند[۲۲].
شیخ طوسی: او را ثقه میداند[۲۳].
شیخ عباس قمی: در منظر شیعه و سنی مطمئنترین افراد است[۲۴].
بنابر روایتی از ابوعمرو، ابن ابی عمیر فقیهتر، صالحتر و فاضلتر از یونس بن عبدالرحمان (راوی مشهور) است[۲۵].
ابن ابی عمیر و فقه عامه
او از شخصیتهای بارز و از فقیهان عصر خویش بود. وی نهتنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهلسنت نیز مهارت داشت؛ لذا مورد قبول آنها نیز است[۲۶] و نجاشی در مورد او میگوید: جلیلالقدر، عظیم المنزله عندنا و عندالمخالفین[۲۷] جاحظ که یکی از دانشمندان اهلتسنن است درباره او مینویسد: «ابن ابی عمیر در همه چیز یگانه زمان بود»[۲۸] او احادیث بسیاری از عامه را هم به یاد داشت، ولی برای اینکه خلط بین احادیث عامه و خاصه نشود، احادیث آنان را نقل نمیکند[۲۹].
حجیت مراسیل ابن ابی عمیر
- سبب اعتماد علمای امامیه به مراسیل ابن ابی عمیر چنین بیان شده که ابن ابی عمیر بعد از نابود شدن کتابهایش، از حفظ حدیث میگفت، لذا اصحاب ما به مراسیل وی اعتماد میکنند. شیخ طوسی در العُدّة در باب تعادل و تراجیح[۳۰] میگوید: اگر یکی از راویان، خبر خود را با اِسناد و دیگری با ارسال ذکر کرده باشد، در راوی خبر مُرسَل دقت میکنیم، هرگاه وی از کسانی باشد که فقط از ثقه نقل میکنند، این دو خبر بر یکدیگر ترجیح ندارند. از این روست که امامیه بین روایات محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی... با روایات مُسندی که دیگران نقل میکنند فرقی قائل نمیشوند. اکثر فقها و رجالشناسان بر این عقیده هستند.
- گروه دیگری از متأخرین میگویند: از نقل اجماع کشّی چنین فهمیده میشود که هر حدیثی که یکی از ۱۸ تن اصحاب اجماع روایت کرده باشند، اعتبار حدیث صحیح را دارد، اعم از اینکه مرسل باشد یا مسند، ثقه باشد یا ضعیف و یا مجهول، به شرط آنکه رجال سند تا راوی صحیح باشند[۳۱].
- برخی دیگر میگویند: فرقی بین مراسیل وی و دیگر ثقات نیست و در مواردی اصحاب اجماع از جمله ابن ابی عمیر از ضعفا نقل حدیث کردهاند[۳۲]
- قول شیخ طوسی اجتهاد شخصی است. همچنین اجماعِ ادعا شده اجماع بریک حکم شرعی است و اصلش به قول طوسی بر میگردد، و در اصول فقه ثابت شده است که اجماع منقول به وسیله خبر واحد حجیت ندارد. بنابراین اجماع منقول از طوسی نمیتواند ملاک عمل قرار بگیرد[۳۳].
توثیق مشایخ ابن ابی عمیر
- شیخ الطائفه شهادت داده که طائفه امامیه ابن ابی عمیر را از ثقاتی میداند که تمامی روایاتش اعم از مراسیل و مسانید را از ثقات نقل میکند[۳۴] طبق شهادت مذکور، تمامی مشایخ ابن ابی عمیر از ثقات میباشند.
- مرحوم امام خمینی(ره) مراسیل ابن ابی عمیر را به دلیل عبارت «أصحابنا یسکنون إلی مراسیله[۳۵] » از جانب نجاشی، معتبر میداند؛ لکن نسبت به مسانید وی، تحقیق از وثاقت و یا عدم وثاقت را لازم میداند و عبارت شیخ الطائفه را ناشی از اجتهاد ایشان در کلام کشی [در مورد اصحاب اجماع] دانسته و نامعتبر میدانند.
- و اما محقق خوئی تفاوتی بین مراسیل و مسانید ابن ابی عمیر قائل نبوده و وثاقت مشایخ ابن ابیعمیر را قبول ندارند.
- به نظر استاد شهیدی لااقل مسانید ابن ابی عمیر بهخاطر شهادت شیخ طوسی معتبر است[۳۶]
- مرحوم صدوق در معانی الاخبار از استاد خود ابن ولید نقل میکند که او از محمد بن حسن صفار شنیده است که در کتاب حلبی هرگاه عبارت وفی حدیث آخر بیاید این قول ابن ابی عمیر است: قال مصنف هذا الکتاب سمعت شیخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه یقول سمعت محمد بن الحسن الصفار یقول کلما کان فی کتاب الحلبی و فی حدیث آخر فذلک قول محمد بن أبی عمیر رحمه الله.[۳۷]
- مطابق برخی بررسیهای انجام شده، از 2880روایت ابنابی عمیر در کافی، 349روایت ضعیف است که از آن میان هفت راوی بدنام در سند14روایت از وی مشاهده شد. این امر به انضمام قرائن تاریخی، پذیرش حجیت مرسلات ابن ابی عمیر را دشوار نموده و ضرورت نقد و بررسی روایات کافی را نیز مورد تأکید قرار میدهد[۳۸].
- عده ای از علمای رجال (از جمله حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی) معتقدند مرسلات ابن ابی عمیر مانند مسندات است، البته به شرط آنکه مرسِل خود ابن ابی عمیر باشد و نه شخص دیگری؛ بنابراین در مواردی که مرسِل خود او نیست روایت را معتبر نمی دانند.[۳۹]
مصاحبت با معصومین (علیهمالسلام)
مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابی عمیر در عصر امامت امام جواد (علیهالسلام) بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) نیز بوده یا نه، حرفی نزدهاند؛ تنها شیخ طوسی در بعضی نسخههای کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) میداند نجاشی او را از اصحاب امام کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) شمرده است[۴۰]. گفته شده است که او با امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام) معاصر بود و شخصی دیگر به همین نام با امام صادق (علیهالسلام) معاصر بود که در عصر امام کاظم(علیهالسلام)، فوت کرد[۴۱] قول اول را شواهد و قرائن بیشتری تأیید میکند.
مشایخ و راویان
مشایخ
او از محضر قریب به 100 استاد استفاده کرد، اساتیدی چون: ابان بن عثمان الاحمر، عبدالرحمان بن حجاج، مفضل بن مزید، ابن مسکان، عبدالله بن مغیره، هشام بن سالم، عبدالله بن سنان. [۴۲] و نیز از بسیاری نقل روایت نموده است، مثل:
- ابان بن عثمان ؛
- ابراهيم الخزاز؛
- ابراهيم بن ابي زياد الكرخي؛
- ابراهيم بن عبد الحميد؛
- ابن اذينة؛
- ابن مسكان؛
- ابو الاعز النخاس؛
- ابو المغرا؛
- ابو ايوب الخزاز؛
- ابو بصير؛
- ابو جعفر الشامي؛
- ابوعبدالله الفراء؛
- ابو علي الحراني؛
- اسحاق بن عبدالله الاشعري؛
- اسحاق بن عمار؛
- اسحاق بن هلال؛
- اسماعيل بن رباح؛
- بكار بن كردم ؛
- بكير بن اعين؛
- جعفر الازدي ؛
- جعفر بن عثمان؛
- جميل بن دراج؛
- جميل بن صالح؛
- الحارث بن المغيرة النصري ؛
- حذيفة بن منصور؛
- حريز؛
- الحسن بن علي الصيرفي؛
- الحسين الاحمسي؛
- الحسين بن ابي العلاء؛
- الحسين بن زيد بن علي بن الحسين عليهما السلام؛
- الحسين بن نعيم؛
- حفص بن البختري [ الكوفي ]؛
- الحكم بن ايمن ؛
- الحكم بن حكيم؛
- الحكم بن علباء الاسدي؛
- حماد الناب؛
- حماد بن عثمان؛
- حمزة بن حمران بن اعين [ مولي بني شيبان الكوفي ]؛
- حنان بن سدير ؛
- خالد بن ابي العلاء الخفاف؛
- خلاد السندي؛
- داود بن زربي ؛
- ذريح بن يزيد بن محمد المحاربي؛
- رفاعة بن موسي النخاس؛
- رومي بن زرارة؛
- زياد بن سوقة؛
- زيد الشحام؛
- زيد النرسي؛
- سعد بن ابي خلف؛
- سعدان بن مسلم؛
- سعيد بن غزوان؛
- سفيان بن صالح؛
- سلمة صاحب السابري؛
- سيف بن عميرة؛
- عامر بن نعيم القمي؛
- عبد الرحمن بن ابیعبدالله البصري؛
- عبد الرحمن بن الحجاج؛
- عبد الرحمن بن محمد؛
- عبدالله بن القاسم؛
- عبدالله بن مغيرة؛
- عبدالله بن بكير؛
- عبدالله بن سليمان؛
- عبدالله بن سنان؛
- عبدالله بن لطيف التفليسي؛
- عقبة؛
- العلاء بن سيابة؛
- علي الصيرفي ؛
- علي بن ابي حمزة؛
- علي بن عطية ؛
- عمر بن اذينة؛
- عمر بن يزيد؛
- عنبسة؛
- عيسي الفراء؛
- غياث بن ابراهيم؛
- الفضل بن يونس؛
- الفضيل مولي راشد؛
- كردويه؛
- محمد بن ابي حمزة؛
- محمد بن اسحاق بن عمار؛
- محمد بن الفضيل؛
- محمد بن النعمان؛
- محمد بن حكيم ؛
- محمد بن حمران؛
- محمد بن عمران العجلي؛
- محمد بن يونس؛
- مرازم بن حكيم؛
- مسمع كردين؛
- معاوية بن عمار؛
- معاوية بن وهب؛
- منصور بزرج؛
- موسي بن بكر؛
- وهب بن عبد ربه؛
- هاشم بن المثني؛
- هشام بن سالم؛
- يحيي بن موسي الصنعاني؛
- يعقوب بن عيثم؛
- يونس بن يعقوب.[۴۳]
راویان
از حضور محمد بن ابی عمیر بیش از 70 محدث بهره بردند. فقط ابراهیم بن هاشم از او 2921 روایت نقل کرده است احمدبن محمد بن عیسی، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیی و حسن بن محبوب از شاگردان او هستند.[۴۴] علاوه بر این بزرگواران، راویان دیگری هم احادیثی را از ابن ابی عمیر نقل نموده اند، مثل:
- ابن ابي نجران؛
- ابوعبدالله البرقي؛
- احمد بن ابیعبدالله؛
- احمد بن محمد؛
- احمد بن هلال؛
- ايوب بن نوح؛
- الحسن بن سعيد؛
- الحسن بن علي؛
- الحسن بن محمد بن سماعة؛
- الحسين بن سعيد؛
- سندي بن الربيع؛
- سهل بن زياد؛
- عبدالله بن احمد؛
- عبدالله بن عامر؛
- عبدالله بن محمد بن عيسي؛
- علي بن السندي؛
- علي بن مهزيار؛
- محمد بن اسماعيل؛
- محمد بن الحسين؛
- محمد بن الزيات؛
- محمد بن بشير؛
- محمد بن خالد البرقي؛
- محمد بن عبدالجبار؛
- محمد بن عبدالله بن زرارة؛
- محمد بن علي؛
- محمد بن عيسي بن عبدالله الاشعري؛
- محمد بن عيسي بن عبيد؛
- معاوية بن حكيم؛
- منصور بن يونس؛
- موسي بن الحسن؛
- موسي بن عمر؛
- موسي بن عمران؛
- نوح بن شعيب؛
- هارون بن مسلم؛
- هشام بن الحكم؛
- يعقوب بن يزيد.[۴۵]
روایات و آثار
بنا بر نقل ابن بطه، محمد بن ابی عمیر 94 کتاب درباره عقاید و حدیث تألیف کرد فهرست، [۴۶]. او علاوه بر این تألیفات، نام 100 نفر از محدثان که از امام صادق (علیهالسلام) حدیث نقل کردند، را با نام کتبشان حفظ داشت[۴۷].
متأسفانه آثار گرانبهای او در حین مبارزات از بین رفت. خواهرانش: سعیده و منه نیز محدث بودند و برای زنان احکام میگفتند. وقتی وی در عصر مأمون به زندان افتاد، کتابهایش را به یکی از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او به دست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از 4 سال حبس، وقتی به سراغ کتابها آمد، دید تمام کتابهایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثاری که در دست مردم داشت، میخواند یا از حفظ میگفت؛ لذا برخی روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آنها را قبول دارند و به آن عمل میکنند.[۴۸] از آثار ارزشمند او اسامی بیش از چند کتاب در دست است که به شرح ذیل است:
- کتاب الاستطاعه؛
- کتاب الحج؛
- فضائل الحج؛
- مناسک الحج؛
- الصلوه؛
- الصیام؛
- المتعه؛
- النکاح؛
- الطلاق؛
- التوحید؛
- الکفر و الایمان؛
- الامامه؛
- الاحتجاج فى امامه امیرالمومنین (علیهالسلام)؛
- کلامه مع الخوارج؛
- النوادر الکبیر الحسن؛
- کتاب البدا؛
- الرد على اهل القدر و الجبر؛
- الانفال؛
- الافاعیل؛
- المغازى؛
- المعارف؛
- الیوم و اللیله؛
- الملاحم؛
- مسائله عن على بن موسى الرضا (علیهالسلام)؛
- اختلاف الحدیث[۴۹]
درگذشت
محمد بن ابی عمیر در عصر امام جواد (علیهالسلام) 217 ق بدرود حیات گفت[۵۰].
پانویس
- ↑ رجال، نجاشى، ص326؛ رجال شیخ طوسى، ص 388.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 326ـ327.
- ↑ تنقیح المقال، ج 2، ص 64.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 326ـ326 ـ؛ رجال علامه حلى، ص 140.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142.
- ↑ قمی، شیخ عباس، هدیه الاحباب، ص 54.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 283 و 284؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۵۵۶.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ خارج فقه سید محمدجواد شبیری زنجانی، 25 شهریور 1398.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.؛ رجال کشى، ص 591.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120؛ نجاشى، ص 327.
- ↑ رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، كشى، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، 1409 ق، چاپ اول، ص 591، (في محمد بن أبي عمير الأزدي)؛ عرفان اسلامى (اختيار محبوب در سختترین شرايط) ، انصاريان، حسین، انتشارات دارالعرفان، قم، 1386ش، چاپ اول، ج 1، ص 373.
- ↑ رجال، نجاشى، ص326؛ اختیارمعرفه الرجال، ص 592.
- ↑ رجال کشی، ص 590.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 121.
- ↑ اختصاص شیخ مفید، ص 86، چاپ تهران
- ↑ رجال النجاشي؛ ص326.
- ↑ نقد الرجال، ج4، ص: 107.
- ↑ اختصاص شیخ مفید، ص 86، چاپ تهران
- ↑ رجال، علامه حلى، ص 141.
- ↑ رجال، علامه حلى، ص 141.
- ↑ رجال الطوسي (جامعه مدرسين) ؛ ص365.
- ↑ هدیه الاحباب، شیخ عباسى قمى، ص 54.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142.
- ↑ رجال النجاشي؛ ص326
- ↑ منتهی المقال، ص 254، چاپسنگی.
- ↑ اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشى (مع تعليقات میرداماد استرآبادی)، ج2، ص: 855.
- ↑ محمد طوسی، عدّة الاصول، ص۳۸۶ و387، به کوشش محمد مهدی نجفی، قم، ۱۴۰۳ق.
- ↑ محمد حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۸۰ و 81، به کوشش محمد رازی، بیروت، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
- ↑ جعفر حلی، المعتبر، ج۱، ص۴۳، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۱۸ق.
- ↑ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹-۶۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳ م.
- ↑ عدّة الأُصول 1: 154.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۲۶
- ↑ http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=1759
- ↑ معانی الاخبار ص۱۵۰ http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2290
- ↑ پژوهشی-در-رویکرد-شیخ-کلینی-نسبت-به-روایات-محمد-بن-ابی-عمیر بی بی حکیمه حسینی،مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث - دوره 13، شماره 1، بهار 1395.
- ↑ http://mobahathah. r/showthread.php?tid=515
- ↑ تنقیح المقال ج 2، صص63و 64؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج 2، ص 50.
- ↑ معجم الرجال، خوئى، ج 14، ص276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7.
- ↑ مشایخ الثقات، ج 1، ص 31.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ مشایخ الثقات، ج 1، ص 31.
- ↑ جهاز روایت الحدیث الجامع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) https://hoveyat.valiasr-aj.com/
- ↑ شیخ طوسى، ص 142.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص 142. رجال نجاشى، ص 326.
- ↑ رجال، نجاشى، ص 7-326.
- ↑ رجال، نجاشى، ص؛327 فهرست، شیخ طوسى، ص؛142 کشى، ص؛592 رجال، علامه حلى، ص 142 و... .
- ↑ رجال، نجاشى، ص؛326 فهرست، ص 142. تنقیح المقال، ج 2، ص 50.
منابع
- احمد نجاشی، الرجال، به کوشش محمد جواد نائینی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- محمد مفید، الاختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة نشر الاسلامی.
- محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
- ابوالمهدی کلباسی، سماء المقال، به کوشش محمد علی روضاتی، قم، ۱۳۷۲ق.
- محمد صدوق، التوحید، به کوشش هاشم حسینی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۹۸ق.